سیره اخلاقی علامه طباطبایی
برکت لباس مقدس روحانیت
…رفته بودند حرم حضرت امير در نجف از كمبود بضاعت مالي و هزينه زندگي شكوه كرده (كه آقا از راه دور آمدم در محضرشمادرس بخونم بايد مارو ياري كنيد) و پس از اون ناراحت شده بودند كه چرا چنين گفتم و از آقا گله كردم. اون شب ناراحت سر به بالين برده بود ند كه ديروقت از شب گذشته بود كه درب خونه بصدا دراومد. مادر رفته بودند دم در كه از پشت در كسي گفته بود من فلاني هستم ( كه اون فرد از بزرگان تبريز بوده و ساليان سال از فوتش گذشته بود) پيغامي و امانتي براي شيخ دارم . صاحب پيغام وفرستنده اين امانتي گفته به او بگوييد ما 17 سال آيا از او غافل مانده ايم و تامينش نكرديم و اين امانت را فرستاده. امانتي محتوي پول بود. وقتي به پدر تقديم شد و پيغام نقل شد. پدر به فكر فرو رفتند و بادقت در پيغام دريافتند. درست 17 سال است كه از ملبس شدن ايشان به لباس روحانيت ميگذرد .
قدردانی از همسر
بسيار قدر دان مادر و زحمات و محبت هاي مادرم بودند. پدر همواره در كار مطالعه و تحقيق بودند و در عين خوش اخلاقي در مراودات. كمتر اهل رفت و آمد و ديد وبازديد و همنشيني هاي متعارف بودند و معتقد بودن عمر و وقت انسان مغتنم است و اين امور مانه تلاش علمي ايشان مي شود. و مادرم هميشه سيني چاي را محضر ايشان مي بردند و بي صحبت كه مقيد بودند مزاحم كار ايشان نشوند و حواسشونو پرت نكنند ليوان خالي رو برمي گرداندند. و پدر بارها مي گفتند من موفقيتهاي علمي خود را بسيار مديون همسرم هستم.
” خاطرات جناب آقاي دكتر عبدالباقي طباطبایی فرزند علامه محمد حسین طباطبایی”