بانويي که مسير تاريخ را اصلاح کرد
کتر عايشه بنت الشاطي، نويسنده مشهور مصري و صاحب کتاب (بانوي کربلا) در خصوص حقيقت ماندگاري حرکت زينب (س) مي نويسد: «خون پاک، ريشه پاک، شيرپاک، ذکاوت سرشار، مربيان بزرگ، شرکت در بزرگترين انقلابات بشري، تجربه حوادث و تحولات جهاني، زينب را آن گونه که شايسته بود پرورش داد و او را نمونه اي از عالي ترين مراتب انسانيت قرار داد. نام اين زن در تاريخ ما و تاريخ انسانيت با مصيبتي بزرگ مزين گرديده و آن مصيبت کربلا است، مصيبتي که تاريخ نويسان اتفاق دارند که يکي از حوادث مؤثر در تاريخ شيعه بخصوص در تاريخ اسلامي بوده، حتي بعضي از آنها معتقدند که بالاترين و مؤثرترين حادثه اي است که مذهب تشيع را بنا نهاد و آن را پا برجا قرار داد. و از همين جهت آنها را عقيده بر اين است که خوني که در آن کشتار جانگداز ريخته شده تاريخ سياسي و مذهبي ما را به رنگ خون در آورد و ما آن را در قتلگاههاي فرزندان ابوطالب و مجاهدات شيعيان مي بينيم….»
بعد از واقعه جانسوز کربلا، زينب کبري همچون خورشيد پرفروغي بود که هر جا قدم نهاد فضاي تيره و تار آنجا را روشن مي کرد و مردم با وجود نور مقدس او جامه جهل مي دريدند و با حقايق زمان آشنا مي شدند.
گر چه زينب کبري بعد از واقعه کربلا مدت زيادي زندگي نکرد ولي در همان مدت کوتاه، انقلابي به پا کرد و بذر آگاهي در سراسر جامعه اسلامي افشاند. بذري که زينب کبري در آن روزگار تباهي و سياهي افشاند، پس از مدت کوتاهي سبز شد و طومار ستمگرترين دستگاه حکومتي تاريخ اسلام را در هم پيچيد. طبري و ابن اثير مي گويند: تا دو ماه يا سه ماه پس از شهادت حسين از وقتي خورشيد طلوع مي کرد تا هنگامي که بالا مي آمد، اهل کوفه ديوارها را خون آلود مي ديدند، ديوارهاي کوفه سخنان زينب را منعکس مي کرد: «آري به خدا بيشتر بگرييد. کمتر بخنديد شماها ننگ و رسوايي را به منتهي رسانيديد، اين ننگ و رسوايي از دامان شما شسته و پاک نخواهد شد، چگونه مي شود از ننگ کشتن جگرگوشه خاتم پيغمبران و سرور جوانان اهل بهشت پاک شويد.»
جاحظ در کتاب البيان و التبيين از خزيمه اسدي نقل مي کند: «پس از شهادت امام حسين(ع) وارد کوفه شدم و سخنان پرمغز و شيواي زينب را شنيدم، من ناطق تر و گوينده تر از او زني را نديدم، گويا از زبان اميرالمؤمنين(ع) سخن مي گفت.»