آخرین حرف رئیسی عزیز در هیات دولت
روایت شهیدرئیسی که نشاندهنده اخلاص و سعه صدر بالای ایشان و ترجیح رضایت امام امت و مصالح مردم بر هر چیز دیگری است. آنجا که در آخرین جلسه هیئت دولت پیش از شهادت میگوید:
«پیمان خودم هست با خداوند متعال که من خلاف خواست رهبری که عبارت باشد از طرح کردن موضوعی که در آن زمینه اختلاف قوا باشد، من مطرح نکردم تاکنون و مطرح هم نخواهم کرد.
بخاطر اینکه این مشرب من هست، خیلی هم در این قضیه تحت فشارِ هم روحی هستم که آقا این مطلب برای تو روشن است، میتوانی این را با یک بیانی در جایی مطرح کنی، بالاخره ما هم تریبون داریم. اما اینکه من بیایم این را مطرح کنم، هروقت میخواهم هر حرفی بزنم، خدا میداند به یاد مرحوم بهشتی میفتم. البته من شاگرد ایشان محسوب میشوم من که طلبه محض هستم، اصلاً این عناوین هم ما را گول نمیزند، بارها گفتم ایشان آقا بود، آیتالله بود، درواقع عالم بود، دانشمند بود، انقلابی بود، من یک طلبه محضم. ایشان در مسجدالجواد من یادم هست ریختند دورش گفتند تو هم[ بگو ]، فلانیها هم میگویند. گفت امام فرموده است سکوت، سکوت، سکوت …تمام کرد جلسه را ...
من همهاش که به یاد حرف ایشان میفتم، میگویم که آخر فلانی! تو قرار است ادعا بکنی که من انقلابیم، درصورتی که تو هم به حرف آقا گوش ندی، دیگری هم این طور، آخر پس فرق تو و دیگری چیست؟ مگر قضیه ادعا کردن است؟!
اتفاقاً همین جا جای امتحان است، همینجا جای آزمون است… لذا من مطرح نمیکنم، بنای من بر این نیست که چنین چیزی را این طوری مطرح کنم، چیزی که بوی اختلاف از آن بیاید. چرا؛ در جلسات خصوصی ممکن است من یک حرفی بزنم بگویم که آقا این چطور است و اینها [ البته ] آنجا هم رعایت میکنم.
مردم انتظار ندارند، مردم آستانه تحملشان این چیزها نیست. این جفای به مردم است.»
مزد چنین کارنامه پربار و مخلصانهای شهادت بود و بدون شک مردم قدردان چنین شخصیتی هستند.