أ وَفَينا يا أباعبدالله
این رو نمیگم که سرکوفت بزنم و ملامت کنم؛ میگم که یاد بگیرم و یاد بگیریم..
سال ۹۸ اولین سالی بود که روزها این جور گرم میشد، روز اول پیادهروی از نجف که راه افتادیم میانههای راه گرما زده شدم و حالم خیلی بد شد. بعد متوجه شدم باید چفیه رو خیس کنم و روی سرم بندازم. خیلی خیلی موثر بود. اما یه چیز جالب این بود که صاحبان مواکب وقتی فهمیدند زوار ابوعلی گرمشونه دست به کار شدند. یه عده که وسع مالی داشتند رفتند کارواش خریدند و از روز دوم آب پاشی روی زوار حسابی زیاد شده بود. اونهایی هم که وسع مالی نداشتند شلنگ آب رو گرفته بودند روی سر زائران اباعبدالله الحسین علیه السلام.
جالبی قضیه برای من این بود که صاحب موکب هیچ وقت احساس نمیکنه من ناهار درست کردم یا جای خواب فراهم کردم دیگه کاری به عهدهام نیست، همهاش احساس میکنه کم گذاشته! فکر نمیکنه ما حق مطلب رو ادا کردیم. طلبکار نیست، نه از امام حسین علیه السلام نه از زائرش.
ناراحت نشیدها ولی یادم اومد که بعضیها -هر چند اندک- یه ایستگاه صلواتی میزنن و یه شربت میدن دیگه نمیشه باهاشون حرف زد!!
ماها نوعا اضافهی پولمون رو خرج اهلبیت علیهم السلام میکنیم ولی اهالی عراق خرجی اهل بیت علیهم السلام رو جزء مخارج زندگی خودشون میدونند.
ای کاش همه ما مثل جناب سعید بن عبدالله که افتخار داشت روز عاشورا جلوی امام علیه السلام بایستد و سپری برای تیرها باشد نگران باشیم که آیا وفا کردیم؟
بعضیها مثل عصا هستند که مدام زمین میخورند تا صاحبشان زمین نخورد!
نوشته حجت الاسلام موسوی فرد