شمیم دل انگیز استجابت دعا
اشاره:
خداوند بزرگ به دلیل غنای ذاتی که دارد، هدفی خارج از ذات نداشته، منفعت و فایده ای به او بر نمی گردد، اما چون حکیم است و کار عبث نمی کند فعل و کارش دارای هدف است بنابراین عبادت بندگان منفعتی را عاید خداوند نمی کند و این بندگان هستند که از عبادت بهره مند می شوند. می دانیم که یکی از برجسته ترین عبادات که به تعبیر رسول خدا(ص) مغز آن لقب گرفته، دعاست. وسیله ای که ربط انسان را به خالق و حقیقت هستی برقرار می کند و فقر و نیاز ذاتی انسان را برای او به تصویر می کشد؛ اما چون این رابطه متقابل است از ناحیه بنده ابراز نیاز و از طرف خداوند جواب و استجابت است. چنانکه فرمود: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»[1] مسأله مهم آن است که دعا دارای حدود و شروطی است و برای اجابت نیازمند پیش زمینه ها و لوازمی است و از این رو شبهاتی پیرامون آن وجود دارد که نیازمند پاسخگویی می باشد. در این نوشته در باب مفهوم استجابت دعا، شرایط، زمینه ها و موانع آن بحث و بررسی می نماییم.
استجابت در لغت
استجابت در لغت مشتق از واژه «جواب» است چنانکه راغب در مفردات می گوید: «جوب به معنای کندن گودال است که همان گود کردن زمین است سپس در کندن هر زمینی به کار می رود و جواب کلام آن چیزی است که از عمق دل عبور کرده و از دهان گوینده به گوش شنونده می رسد»[2]
در مصباح المنیر آمده است که: «جواب یک نوشته روشن است ولی جواب یک سخن گاهی متضمن تأیید آن است که با «بله» انجام می شود در صورتی که سخن به شکل سئوال باشد و گاهی به نحو ابطال آن سخن است و جمع آن أجوبه و جوابات است و «جواب» جواب نامیده نمی شود مگر اینکه بعد از طلب باشد،… اما استجابت در جایی به کار می رود که او را به چیزی خوانده باشد و درخواست کرده باشد و اجابت کرد خداوند دعای او را یعنی قبول کرد و استجابت نمود»[3]
استجابت در اصطلاح:
در اصطلاح به معنای اقبال خداوند به سوی دعا کننده و بر طرف کردن حاجت و اعطای خواسته اوست؛ چه خواسته او برای دنیا باشد و چه برای آخرت که البته این استجابت به انحای مختلفی است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
جایگاه اجابت در قرآن و سنت
در قرآن کریم و روایات استجابت از جایگاه برجسته و منحصر به فردی برخوردار است و تنها از آن خدایی است که دعوتگر و دعوت پذیر است.
الف) قرآن
در قرآن کریم آیات متعددی دلالت بر استجابت دعا از ناحیه خداوند می کند، به زبان حال باشد یا به زبان قال «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ؛[4] و هنگامی که بندگان من، از تو درباره ام سئوال کنند، پس من نزدیکم [و] پاسخ می گویم دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا می خواند، پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، به امید آنکه به مقصد برسند.»
آنچه از آیات الهی فهمیده می شود اینکه اجابت کننده فقط خداوند است که فرمود: «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ…؛[5] آیا کیست آن که درمانده را چون وی را بخواند به اجابت می رساند و گرفتاری را برطرف می کند…»
بر اساس آیات دیگر تمام مخلوقات در سیری مداوم از او سئوال می کنند و او آنها را هر لحظه اجابت می کند.
«یَسْأَلُهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ؛[6] هر چه در آسمان ها و زمین است، از او درخواست می کند. هر زمان او در کاری است.»
و در بعضی آیات دیگر اجابت را از غیر او نفی می کند.
«وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لا یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَهُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ؛[7] و کیست گمراه تر از آن کس که به جای خدا کسی را می خواند که تا روز قیامت پاسخ او را نمی دهد، و آنها از دعایشان بی خبرند؟»
ب) روایات
روایات بر استجابت دعا از ناحیه خداوند، تأکید فراوان دارند و حتی در مواردی که قضای الهی مقدر شده باشد، نیز استجابت جاری است.
به تعبیر امام صادق(ع): «دعا قضای الهی را بعد از آنکه محکم شده است، بر می گرداند»[8]
همین است که ائمه علیهم السلام تلاش کرده اند تا تردید مردم را در مسأله استجابت دعا برطرف نمایند، چنانکه شخصی که در اجابت دعا دچار شک شده بود از امام رضا(ع) نقل می کند که فرمود: « اگر من به تو سخنی بگویم آیا به آن اعتماد می کنی؟ گفتم: به شما اگر اعتماد نکنم به چه کسی اعتماد کنم؟ در حالیکه تو حجت خداوند هستی. حضرت فرمود: پس باید به خداوند اعتماد بیشتری داشته باشی، زیرا خداوند وعده هایی برای تو داده است آیا خداوند نفرموده: «زمانی که بندگانم از تو درباره من سئوال کنند [بگو] من نزدیکم و پاسخ می گویم دعای دعا کننده را به هنگامی که مرا می خواند، و از رحمت خداوند مأیوس نشوید» و یا فرمود: «خداوند وعده مغفرت و بخشش می دهد» پس به خداوند بیشتر اعتماد کن تا غیر خداوند….»[9]
همچنین امام صادق(ع) در روایتی فرمود: «خداوند عزوجل دعایی را که از دل غافل باشد، اجابت نمی کند پس هر گاه دعا کردی با تمام قلب و دل تو باشد و یقین داشته باش که اجابت می شود.»[10]
اجابت دعا ضرورت یا فضل
استجابت بخشش از ناحیه خداوند متعال است چون هر صاحب قدرتی توان انجام کارهایش را از خداوند اخذ می کند با این حال خداوند استجابت را پاداش دعا قرار داده است:
در واقع خداوند به بخشش و مهربانی خود توفیق دعا می دهد و به لطف و کرم خود آن را مستجاب می کند پس دعای انسان به خودی خود سبب استجابت نیست؛ چنانکه می فرماید:
«وَأَعْتَزِلُکُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّی عَسَی أَلا أَکُونَ بِدُعَاءِ رَبِّی شَقِیًّا؛[11] من از شما و بت هایی که به جای خدا می پرستید دوری کرده و خدای یکتا را می خوانم و امیدوارم که چون او را بخوانم مرا از درگاه لطفش محروم نکند»
ذکر واژه «عسی» برای آن است که اسباب ظاهری از دعا و توجه دلیل استجابت نیست بلکه اجابت یک فضل و بخشش از ناحیه خداوند است چنانکه در سوره انعام فرمود: «بَلْ إِیَّاهُ تَدْعُونَ فَیَکْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِنْ شَاءَ…؛[12] بلکه در آن هنگام تنها خداوند را می خوانید تا اگر مشیت او قرار گرفت شما را از سختی برهاند»
صاحب تفسیر من هدی القرآن ذیل ایه شریفه می نویسد: برای اینکه خداوند مجبور به استجابت نیست بلکه به رحمت و حکمت خود هر چه می خواهد انجام می دهد.[13]
در واقع ما استجابت را از خداوند ضروری می دانیم ولی نه مثل معتزله که استجابت را بر خداوند واجب می دانند که ترک آن از خداوند قبیح است و نه مثل اشاعره که استجابت را گر چه تفضل می دانند ولی بین دعا و استجابت هر گونه رابطه را نفی می کنند بلکه ما معتقد هستیم که مشیّت خداوند بر این تعلق گرفته است که دعا را مستجاب کند و ضرورت به معنای هر آن چیزی است که اراده ازلیه خداوند به آن تعلق گرفته و اقتضای صفات حسنای اوست.
رابطه اجابت و نظام سببیت
آیا مستجاب شدن دعاها از امور اتفاقی است و یا بر اساس نظام سبب و مسبب است ؟ بعضی از فلاسفه معتقدند که استجابت از امور اتفاقی است زیرا موجود، عالی التفاتی به موجود دانی ندارد و موجود دانی هم در موجود عالی نمی تواند اثر بگذارد پس اگر دعایی به هدف مقصود می رسد اتفاق است.[14]
اما صریح آیات و اخبار دلالت بر رابطه سببیت بین دعا و استجابت می کند چنانکه بین صدقه و دفع بلا و صله رحم و طول عمر این رابطه برقرار است.
شیخ الرئیس ابوعلی سینا می گوید: سبب اجابت دعا توافی اسباب بر اساس حکمت الهی است به این معنا که سبب دعای یک انسان در آنچه می خواهد و سبب وجود آن شی با یکدیگر از ناحیه خداوند همراه قرار داده شده است.[15]
در روایات نیز دعا به عنوان سبب اجابت مطرح است. چنانکه امیرمؤمنان(ع) می فرماید: «دعا کلید رحمت خداوند است»[16]
پس استجابت مشمول اصل سببیت است و مسبب الاسباب حضرت حق تعالی است گر چه این علیّت و رابطه با درک ابتدایی انسان فهمیده نمی شود ولی امنای الهی در بین خلق که این ارتباط را درک می کنند برای ما گزارش می دهند که بین اعمال و نیّات ما ارتباط برقرار است.
شرایط استجابت
خداوند تبارک و تعالی هر دعایی را مقرون اجابت قرار داده است.[17] ولی برای استجابت شرایطی است که به بیان برخی از آنها پرداخته می شود:
الف) تطابق زبان حال و قال
حقیقت دعا آن است که دل طلب و انسان با زبان بیان نماید نه اینکه فقط لقلقه زبان باشد چنانکه انسان و همه موجودات با زبان تکوین او را می خوانند و او پاسخ می دهد.
«یَسْأَلُهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ؛[18] هر چه در آسمان ها و زمین است از او درخواست می کند. هر زمان او در کاری است.»
این سئوال با زبان ظاهری نیست بلکه به زبان فقر و استحقاق است در نتیجه سئوال فطری همواره با اجابت همراه است.
ملا هادی سبزواری می گوید: دعای به زبان استعداد هرگز غیر مستجاب نیست، مگر آنکه دعا فقط لقلقه زبان باشد مانند اینکه کسی در مقام ذکر بگوید: «اللهم ارزقنی توفیق الطاعه و بعد المعصیه» ولی همة جوارح و ارکان وجودش و ملکات رذیله ای که در نفس او لانه کرده و حیوان شهوت و خوک حرص و سگ غضب که باطن او را مرتع و چراگاه خود قرار داده اند، ندا می دهند: «اللهم اخذلنا بالمعصیه»[19]
خداوند نیز می فرماید: «وَآتَاکُمْ مِنْ کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ…؛[20] و از هر چیزی که از او خواستید به شما داد…»
یعنی به زبان استعداد آنچه را از او طلب کنند عطا خواهند شد نه آنچه به زبان آورده شود پس اگر آنچه به زبان آورده می شود با زبان استعداد هماهنگ باشد، حتماً مستجاب خواهد بود.
ب) موافقت با حکمت و مصلحت
استجابت حتمی و ضروری است، ولی هرگز به شکل گزافه و خیالی نیست و همواره براساس حکمت و مصلحت خواهد بود. اما حکمت در مورد بشر همان صفت فاعل است از آن جهت که کارش مطابق با نظام علمی و منطبق با نظام خارجی است و بایستی مشتمل بر مصلحت باشد اما در حکمت الهی که فعل او همان نفس خارج است نفس حکمت هم هست و فعلش نیز مشتمل بر مصلحت است اما نه به معنای تبعیت کردن از مصلحت بلکه مصلحت لازمه فعل اوست و از آن جدا شدنی نیست خداوند می فرماید: «لا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْأَلُونَ[21]؛ کار او مورد سئوال و مؤاخذه واقع نمی شود حال آنکه ایشان مورد سئوال قرار می گیرند»
پس فعل او عین حکمت و همان مصلحت است و همه مصالح و خیرات و جهات خیر مثل بقیه موجودات مخلوق اوست
بنابر این خداوند مقهور مصلحتی از مصالح نیست و محکوم به حکمی نمی باشد پس اگر می فرماید: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ؛[22]مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را» یعنی اگر حکمت اقتضا کند دعای شما را مستجاب می کنم. صاحب مجمع البیان دربارة ایه شریفه «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» می گوید: یعنی اگر حکمت اقتضا کرد شما را اجابت می کنم پس هر دعا کننده بایستی دعای خود را با زبان یا در دل مشروط به مصلحت کند»[23]
در سوره انعام نیز فرمود: «بَلْ إِیَّاهُ تَدْعُونَ فَیَکْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِنْ شَاءَ؛[24] بلکه در آن هنگام تنها خدا را می خواند تا اگر مشیت او قرار گرفت شما را از سختی برهاند.»
این «ان شاءالله» یعنی این طور نیست که هر خواسته ای مستجاب باشد، بلکه آنچه اقتضای حکمت و مصلحت باشد، مستجاب می شود.
البته ممکن است دعایی بر اساس حکمت و مصلحت باشد ولی به دلیل عدم همراهی قلب و قال مستجاب نشود. ممکن است کسی بپرسد امر مقتضی حکمت ناگزیر انجام می شود. پس چه نیازی به دعا کردن است؟ می توان پاسخ داد که دعا خود عبادت است چون اظهار خضوع است و هیچ بعدی ندارد که بواسطه دعا کردن آن مطلب همراه مصلحت شود و بدون دعا مصلحتی نداشته باشد.
ج) همراهی عمل با دعا
بعضی تصور می کنند که انسان می تواند به عمل پشت کند و با دعا عوامل و اسباب طبیعی را نادیده بگیرد! بعضی دیگر نیز گمان می برند که توجه به دعا و توکل به خداوند با توسل به اسباب منافات دارد! اما این تخیل و تصور خلاف حکمت دعایی است که قرآن و سنت بیان می کند.
پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین علیهم السلام با اینکه به بهترین نحو اهل توکل، دعا و توسل بوده اند اما هرگز عمل و توجه به اسباب عادی را فراموش نکرده اند.
قرآن می فرماید:«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانْفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِیعًا؛ [25]ای کسانی که ایمان آورده اید، اسلحه خود را بردارید و به شکل فردی و جمعی برای جهاد کوچ کنید» با آن که می دانیم دعای رزمندگان در میدان جنگ مستجاب است. اما امر به تجهیز می کند.
پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «دعا کننده بدون عمل مانند تیراندازی است که کمان او زه نداشته باشد»[26] و بدیهی است تیری پرتاب نخواهد شد.
پس دعا باید همراه با عمل باشد تا به هدف اجابت برسد.
امام صادق(ع) می فرماید: «چهار شخص هستند که دعایشان مستجاب نمی شود: مردی که در خانه نشسته و دعا می کند که خدایا به من روزی بده، به او گفته می شود: مگر تو را امر به طلب روزی نکرده ام؟ و مردی که زن خود را نفرین می کند، به او گفته می شود: آیا اختیار طلاق را به تو نداده ام؟ و مردی که مال خود را ضایع کرده و می گوید: خدایا به من روزی بده، به او گفته می شود: مگر تو را به میانه روی امر نکردم؟ مگر به اصلاح امورت ترا امر ننمودم؟ اما مردی که مال خود را بدون گرفتن شاهد قرض می دهد به او گفته می شود: آیا به تو دستور ندادم که در موقع قرض دادن شاهد بگیری؟»[27]
این روایت اشاره دارد به اینکه اگر کسی دعای خود را همراه با عمل مناسب با دعا نکند دعایش مستجاب نمی شود.
خداوند نیز از قول مؤمنان می فرماید: «رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ؛[28] خدایا به آنچه نازل کردی ایمان آوردیم و فرستاده تو را تبعیت نمودیم پس نام ما را در صحیفه اهل یقین ثبت فرما»
این آیه دلالت می کند که ایمان و تبعیت رسول خدا (ص) از اعمالی است که بایستی مقدمه شود برای دعا و طلب معیت با شاهدان.
انحاء اجابت دعا
بی گمان هرگاه شرایط لازم در خواسته و دعا کننده وجود داشته باشد، دعا مستجاب است؛ زیرا از ناحیه خداوند فاعلیت تام است و مانعی برای فیض و فاعلیت او وجود ندارد. پس اگر از جانب قابل نیز شرایط فراهم باشد، اجابت خداوند قطعی است اما نحوه اجابت خداوند متفاوت است و بستگی به نوع دعا و مورد خواسته شده و مصالح و حکمت الهی دارد.
الف) اجابت دعای تکوینی و اختیاری
همه موجودات عالم خداوند را در همه حاجات خود به شکل تکوینی می خوانند که فرمود: «یَسْأَلُهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ»[29]
پس همه موجودات مشغول به دعا و سئوال تکوینی هستند و وقتی قابلیت قابل تام باشد، اجابت دعا در مورد آنها قطعی است.
اما در دعای اختیاری که انسان براساس علم و اختیار خود و امتثال امر الهی انجام می دهد: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»[30] در موقع جمع شدن تمامی شرایط استجابت خواهد شد و با استجابت تکوینی متفاوت است.
البته این اجابت یک قیمت دیگر دارد اولاً آنچه انسان طلب کرده است راجع به دنیا و آخرت به او داده می شود ثانیاً خود اجابت یک اقبال و توجهی از ناحیه خداوند به بنده خویش است.
از امام صادق (ع) است که فرمود: «یکبار خداوند را خواندم و چون اجابت کرد حاجت خود فراموش کردم.»[31]
آن جذبه ای که از استجابت حاصل می شود فوق اجابت دعاست بلکه خدای سبحان به فضل و کرم خود آنچه اعطا می کند بیش از آن است که طلب شده است.
حضرت زکریا (ع) از خداوند یک فرزند طلب می کند و خداوند می فرماید: «یَا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ اسْمُهُ یَحْیَی لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا؛[32] ای زکریا همانا تو را به فرزندی که نامش یحیی است و از پیش هم نام و هم درجه در تقوای او را نیافریدیم بشارت می دهیم»
خداوند دعای او را اجابت کرد و به او فرزندی داد و به فضلش نام او را خود قرار داد و او را صاحب ویژگی هایی قرار داد که منحصر به شخص اوست»[33]
ب) اجابت تکریمی و غیر تکریمی
خداوند به بندگان شایسته خود وعده نموده که اگر آنچه را از خیر و خوبی و تقرّب است، طلب کنند مورد اجابت قرار می دهد، اما برخی اجابت ها همراه با تکریم و تعظیم دعا کننده نیست به عنوان نمونه:
1. اجابت استدراجی:
اجابت دعای شیطان بعد از استکبار و گردنکشی نسبت به خداوند استدراج است. قرآن می فرماید: «قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ * قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ؛[34] گفت: پروردگارا مرا تا روزی که انسان ها برانگیخته می شوند مهلت ده، فرمود: تو از مهلت داده شدگانی»
این مسأله باعث استدراج و دوری بیشتر شیطان از خداوند شد برای همین خداوند بعد از استجابت دعایش فرمود: «قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ * لأمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَمِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ * قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ؛ [35] حق از من است و حق را می گویم حتماً جهنم را از تو و از هر کس از آنان که تو را پیروی کند از همگی شان خواهم انباشت»
یا در مورد کسانی که از خداوند فقط دنیا را طلب می کنند می فرماید: «…فَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا وَمَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ؛[36] و از مردم کسی است که می گوید پروردگارا به ما در همین دنیا عطا کن و حال آنکه برای او در آخرت نصیبی نیست.»
2. اجابت برای سرکوبی:
گاهی دعا کننده به قصد دشمنی و لجبازی یا از روی استهزا و تمسخر دعا می کند و خداوند دعای او را اجابت می کند. «وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ؛[37] و یاد کن هنگامی که گفتند خدایا اگر این مسأله به حقیقت از جانب توست، پس بر ما از آسمان سنگ هایی بباران یا عذابی دردناک بر ما بیاور» که دعا خوان نصربن حارث بن کلده است و دعایش مستجاب شد و به عذاب الیم گرفتار آمد.
ج) اجابت سریع یا با تأخیر
خداوند انسان را امر به دعا کردن نموده و خود اجابت آن را ضمانت نموده است ولی هرگز نگفته است که این اجابت فی الفور است، بلکه آیات و روایات دلالت دارند که گاهی اجابت فوری و گاهی با تأخیر است مثلاً در جریان حضرت یونس (ع) می فرماید: «وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ أَنْ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ؛[38] وذالنون را یاد کن آنگاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما هرگز بر او قدرتی نداریم، تا از درون تاریکی ها ندا در داد که معبودی جز تو نیست منزهی تو به راستی که من از ستمکاران بودم پس دعای او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را نیز نجات می دهیم.»
این ایه بر اجابت فوری دلالت می کند، اما در جریان اجابت دعای موسی و هارون «قَالَ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُمَا…»[39]
در ذیل آیه شریفه روایتی را صاحب تفسیر نور الثقلین نقل می کند که امام صادق (ع) فرمود: «بین سخن خداوند که فرمود دعای شما دو نفر مستجاب شد و بین عذاب فرعون چهل سال طول کشید»[40]
اما متأسفانه انسان عجول و شتابناک است و بر اساس طبیعت و هوای نفس خود تقاضای سرعت در اجابت را دارد خداوند می فرماید: «وَیَدْعُ الإنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیْرِ وَکَانَ الإنْسَانُ عَجُولا؛[41] انسان همانگونه که خیر را فرا می خواند، بد را نیز فرا می خواند و انسان همواره شتابزده است»
یعنی انسان در صلاح و فساد چندان اندیشه نمی کند بلکه تا چیزی را بخواهد در طلب آن عجله می کند شاید اگر با سرعت به این خواسته برسد برای او شر باشد و یا اگر تأخیر در رسیدن باشد، برای او نفع بیشتری داشته باشد بنابراین هر جا مصلحت در سرعت باشد به سرعت و هر جا مصلحت در تأخیر باشد، با تأخیر اجابت می نماید. امام سجاد (ع) این ادب را در دعا کردن می آموزد: «خدایا فرمان پذیری نسبت به آنچه از مشیت خود برای ما قرار داده ای را به ما الهام کن تا اینکه به تأخیر افتادن آنچه را تو فوری قرار داده ای و یا فوری واقع شدن آنچه تو تأخیر آن را پسندیده ای، دوست نداشته باشیم…»[42]
جالب است که بدانیم اگر استجابت دعایی به تأخیر افتاد، موجب زیادی اجر و ثواب است. حضرت علی (ع) می فرماید: «گاهی اجابت برای بنده به تأخیر می افتد تا اینکه برای او اجر بزرگتری و عطال فراوان مطابق با آرزو اعطا گردد»[43]
همچنین گاه تأخیر در استجابت از آن روست که خداوند می خواهد بنده به واسطه این انقطاع که با دعا حاصل شده، نفع بیشتری ببرد. امام صادق (ع) می فرماید: «مؤمن خداوند را در حاجتی می خواند و خداوند خطاب بر فرشتگان می فرماید اجابت دعوت او را به تأخیر اندازید زیرا من صدا و دعای بنده ام را دوست دارم و وقتی روز قیامت می شود خداوند می فرماید: بنده من تو مرا خواندی و من اجابت تو را به تأخیر انداختم حال ثواب تو این است و این… سپس فرمود: انسان مؤمن وقتی زیبایی پاداش را می بیند آرزو می کند که کاش دعایی از من در دنیا اجابت نشده بود»[44]
د) اجابت خواسته شده یا تبدیل آن
گاهی انسان آنچه را برای او مضر است طلب می کند و خداوند به رحمت خود این دعا را مستجاب نمی نماید و آن را به آنچه خیر بنده است تبدیل می کند حال یا در دنیا به او عطا می کند یا در آخرت و چنانکه در روایات آمده است، انسان وقتی عطای الهی را که در مقابل دعاهای غیر مستجاب در دنیا می بیند، آرزو می کند که ای کاش هیچ دعایی از من مستجاب نشده بود.
البته این در صورتی است که دعا کننده دارای شرایط لازم باشد ولی اگر آنچه را خواسته است، به مصلحت او نباشد و یا مطابق با نظام اصلح نباشد اجابت نمی شود.
شایستة ذکر است اگر دعا کننده تقاضای خود را در دعا به خداوند محوّل کند و مورد خاصی را ذکر نکند خداوند بزرگ به لطف خویش هر چه را به مصلحت او باشد، عطا می کند.
چنانکه امام صادق (ع) فرمود: «خداوند تبارک و تعالی می فرماید: هر کس یاد موجب ترک درخواست او شود بهتر از آنچه به سئوال کنند می دهم به او عطا خواهم کرد»[45]
موانع اجابت دعا
طبیعت دعا آن است که اجابت شود، مگر آنکه مقتضی فراهم نشده باشد و یا مانعی از اجابت جلوگیری کند. مهم ترین موانع اجابت دعا عبارتند از:
1. عدم معرفت به خداوند
اگر دعا کننده معرفت لازم به خداوند را نداشته، و او را به صفات حسنایی که موجب اجابت دعاست نشناسد، دعایش مستجاب نیست. گروهی خدمت حضرت صادق (ع) رسیدند و سئوال کردند: «ما دعا می کنیم ولی مستجاب نمی شود، حضرت فرمودند چون شما خدایی را می خوانید که به او معرفت ندارید»[46]
2. عدم اخلاص
دعا که مغز عبادت است باید همواره همراه با اخلاص باشد. کسی به آیه «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»[47] تمسّک کرده و از امام (ع) سئوال کرد پس چرا دعای ما مستجاب نمی شود؟ امام فرمودند: «به تحقیق اگر بنده ای دعا کند و نیت صادق و قلب خالص داشته باشد، دعایش مستجاب می شود و این در صورتی است که عهد الهی وفا کند اما اگر بدون نیت صحیح و اخلاص دعا کند مستجاب نمی شود مگر خداوند نمی فرماید که به عهد من وفا کنید تا من هم به عهد شما وفا نمایم پس هر کس وفا کند مورد وفا قرار می گیرد.» [48]
3. عدم یقین به اجابت
انسان باید به اجابت یقین داشته و دچار تردید نباشد. امام سجاد (ع) می فرماید: « از جمله گناهانی که موجب عدم استجابت دعاست عدم تصدیق به اجابت است»[49]
4. ترک واجبات
یکی از موانع اجابت دعا ترک واجبات الهی است؛ زیرا وقتی تکالیف الهی عهد خداوند بر بندگانش است ترک واجبات موجب عدم وفا به عهد الهی می شود و این موجب عدم استجابت است چنانکه فرمود: «وَأَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ؛[50] به پیمانی که با من بسته اید وفا کنید تا من نیز به پیمان شما وفا کنم»
حضرت علی (ع) هنگام شهادت به امام حسن و امام حسین علیهما السلام فرمود: «امر به معروف و نهی از منکر را [که بزرگترین واجبات الهی است] ترک نکنید؛ زیرا شرور بر شما مسلط می شوند و دعایتان مستجاب نمی شود»[51]
5. ارتکاب معاصی
گناه مانع صعود دعا به عالم معنا و در نتیجه مانع استجابت آن می شود. حضرت علی (ع) فرمود: «معصیت مانع اجابت دعاست»[52]
پی نوشت ها:
[1]. مومن/ 60.
[2]. المفردات فی غریب القرآن، الراغب الاصفهانی ص 100.
[3]. المقری، المدبن علی، المصباح المنیر،ص 113.
[4]. بقره / 186.
[5]. نمل / 62.
[6]. الرحمن / 29.
[7]. الاحقاف / 5.
[8]. الکلینی محمدبن یعقوب، اصول کافی، ج 2 ص 470.
[9]. همان، ج 2 ص 488.
[10]. همان، ص 473.
[11]. مریم/ 48.
[12]. انعام/ 41.
[13]. المدرسی، السید محمدتقی، من هدی القرآن، ج 3 ص 62.
[14]. به نقل از بحار الانوار، ج 93 ص 361.
[15]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار ، ج 93 ص 361.
[16]. همان، ج 93 ص 300 .
[17]. بقره/186.
[18]. الرحمن/29.
[19]. السبزواری، هادی، شرح الاسماء الحسنی، ص 112.
[20]. ابراهیم/ 34.
[21]. انبیاء/23.
[22]. غافر/60.
[23]. الطبری، الفضل بن حسن، مجمع البیان، ج 8 ص 529.
[24]. انعام/41.
[25]. نساء/71.
[26]. بحار الانوار، ج 93 ص 83.
[27]. الحر العاملی، محمدبن الحسن، وسایل الشیعه، ج 4 ص 1159.
[28]. آل عمران/53.
[29]. الرحمن/29.
[30]. غافر/60.
[31]. بحار الانوار، ج 93 ص 323.
[32]. مریم/7.
[33]. مکارم شیرازی، ناصر، الامثل، ج 9 ص 363.
[34]. ص/79 و 80.
[35]. ص/84 و 85.
[36]. بقره/200.
[37]. انفال/32.
[38]. انبیاء/87 و 88..
[39]. یونس/89.
[40]. نورالثقلین، عبد علی بن جمعه العروسی، ج 2 ص 316.
[41]. اسراء/11.
[42]. صحیفه سجادیه، دعای 33.
[43]. بحار الانوار، ج 77 ص 299.
[44]. کهف/81.
[45]. اصول کافی، ج 2 ص 501.
[46]. بحار الانوار، ج 93 ص 368.
[47]. غافر/60.
[48]. الاختصاص الشیخ المفید، ص 242.
[49]. معانی الاخبار الصدوق، ص 271.
[50]. بقره/40.
[51]. نهج البلاغه، کتاب 47.
[52]. نهج البلاغه.