چرا آرزوی مرگ كردن گناه است؟
سوال
چرا آرزوی مرگ كردن گناه است؟
پاسخ
اين مسأله چند صورت دارد، زيرا گاهی انسانها آرزو می كنند در راه خدا كشته شوند و همانطور كه شهدای كربلا در شب عاشورا چنين آرزويی داشتند و حتی در دعاهای خود آن را با گريه و زاری از خداوند طلب می كردند و همانطور كه شهدای دفاع مقدس نيز آرزو داشتند، خوب، اين هم خود نوعی مرگ است. پس چرا اين آرزو، آرزوی انسانها بزرگ بوده است.
گاهی هم برخی انسانها آرزو می كنند بميرند تا از مشكلات و سختی هايی كه در زندگی با آن مواجه هستند راحت شوند و اصلاً آرزو می كنند كاش متولد نشده بودند. اين هم نوعی ديگر؛ مردن برای رهايی از مشكلات و ممكن است افرادی هم باشند كه با جهتهای ديگر آرزوی مرگ داشته باشند. به هر حال قبل از بررسی اين جهات مثبت و منفی خوب است ابتدا به اين مطلب توجه داشته باشيم كه:
مرگ و زندگی دو نعمت بزرگ الهی هستند.
آرزوی مرگ و دو روی آن:
اوّل: بدون شك تقاضای مرگ از خدا يا آرزوی مرگ كار درستی نيست ولی گاه در زندگی انسان حوادث سختی روی می دهد كه طعم حيات كاملاً تلخ و ناگوار می شود؛ مخصوصاً درآن جا كه انسان هدفهای مقدس يا شرف و حيثيت خود را در خطر می بيند و توانايی دفاع در برابر آن را ندارد. در اين گونه موارد گاهی برای رهايی از شكنجههای روحی تقاضای مرگ می كند.[4] هنگامی كه انسان خيال می كند تمامی درها به رويش بسته شده و برای حلّ مسائل هيچ راهی ندارد كه بدون شك نمی توان گفت: انسان در اين صورت به بن بست رسيده است.
حضرت مريم (عليهاالسّلام) نيز چون به لحظات به دنيا آمدن فرزندش عيسی (علیه السلام) كه خداوند او را بدون پدر به مريم عطا كرده بود، نزديك و نزديكتر می شد در فكرش اين تصوّر پديد آمد كه تمام آبرو و حيثيتش در برابر مردم بی خرد با تولد اين نوزاد به خطر خواهد افتاد. اين جا بود كه آرزوی مرگ كرد و فرمود: ای كاش پيش از اين مرده بودم و بكلّی فراموش می شدم.[5] وی عفت و پاكدامن را حتی از جانش بيشتر دوست می داشت و برای آبروی خود ارزش بيش از حيات خود قائل بود و لذا اين فكر شايد در لحظات بسيار كوتاهی صورت گرفت و ديری نپائيد با ديدن رحمت الهی اين افكارش بر طرف شد و نور اطمينان و آرامش و توكّل تمام قلبش را فرا گرفت و با قامتی استوار يك تنه در برابر تمامی مشكلات و گرفتاری هايی كه يك مشت آدمهای بی خرد برای وی پيش آورده بودند ايستاد و از ناموس خدا، عفت و پاكدامنی خويش دفاع كرد.
اينها درسهايی هستند برای ما انسانها كه به راحتی در برابر مشكلات و سختیهای زندگی از ميدان به در نشويم و با درايت، صبر، حوصله و توكّل به خدا در صدد حلّ مشكلات برآئيم نه اين كه با تبعات پوچگرايی و يأس و نوميدی مشكلی بر مشكلات قبلی بيافزائيم.
زندگی بالاترين موهبتی است كه به ما ارزانی شده، همان طور كه ضرب المثل قديمی می گويد « جايی كه زندگی هست اميد هست» و چنان چه ما همّت قبول و انتخاب زندگی را پيدا كنيم ديگر زندگی كردن آن قدر برايمان مشكل نخواهد بود.[6] اكثر كسانی كه به غلط افكار نوميدی و يأس از زندگی به سرشان می زند و آرزوی مرگ می كنند حرفشان اين است كه « لعنت به اين زندگی كه من بخواهم انتخابش كنم. اين در حقيقت زندگی است كه مرا انتخاب كرده است، من از كسی نخواستم مرا به دنيا بياورد. آمدن من به خواست خودم نبوده و حالا اگر نخواهم اين زندگی را كه به من تحميل شده قبول كنم ديگر چه لزومی دارد زنده باشم».
دستهای از روان شناسان معتقدند كه برخی انسانها خود را آنگونه كه هستند مورد پذيرش قرار نمی دهند و در عوض با به كار گيری رفتارهايی به انكار خود و تغيير افكار، هيجانها و كردار خود می پردازند و در نهايت دچار اضطراب می شوند، در استفاده از نيروها و استعدادهای خود ناتوان می مانند .[7] دائماً خود را از اين كه در اين دنيا زندگی می كنند سرزنش می كنند، كارها و روش زندگی خويش را به باد انتقاد می گيرند و در نهايت به غلط آرزوی مرگ را در فكر و ذهن می پرورانند. قطعاً چنين آرزويی صحيح نيست و از نظر مبانی دين اسلام و آيات قرآن كريم مردود می باشد.
دوّم : شنيدهايد كه دوست مشتاق ملاقات دوست است و می دانيم كه لقای معنوی پروردگار در قيامت رخ می دهد. هنگامی كه موانع عالم دنيا بر طرف شود و غبارهای گناه و شهوات و هوسهای فرو نشيند، پردهها برداشته می شود و انسان با چشم دل جمال محبوب خويش را می بيند. مرگ پلی است كه انسان را در اين مسير به دوست می رساند و لذا شوق پسر ابی طالب علی (عليه السّلام) به مرگ بسيار بيشتر از علاقه كودك به سينه مادرش بود و هنگامی كه فرق مباركش از هم شكافته شد خروشی بر آورد كه: فزت و ربّ الكعبه؛ قسم به پروردگار كعبه كه رستگار شدم.
شهدای 8 سال دفاع مقدس برای رسيدن به اين مقامات معنوی گوی سبقت را از يكديگر می ربودند و اگر زمانی می شنيدند كه برای شركت در عملياتی انتخاب شدهاند چنان خوشحال می شدند همچون حالت عروس در حجله دست از پا نمی شناختند. خوب چنين آرزويی برای مرگ، آرزوی مرگ نيست بلكه آرزوی جاويد شدن است.
معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير نمونه . جلد 13 . صفحات : 43، 44، 45، 46 .
پي نوشت ها:
[1] . مباركه الرحمن/26 و 27 .
[2] . حج/66 .
[3] . طباطبائي . محمد حسين . تفسيرالميزان (ترجمه) . ج14 . ص570 . قم . دفترانتشارات اسلامي . 1381 .
[4] . مكارم شيرازي . ناصر . تفسير نمونه . ج 13 . ص 44 و 45 . تهران . دارالكتب الاسلاميه . 1376 .
[5] . قالّت يا ليتني مِتُّ قبلْ هذا و كنتُ نسياً مّنسيّاً . مريم/23 .
[6] . بوسكاليا . لئو . زندگي با عشق چه زيباست . ترجمة تور انداخت تمدن ( مالكي) . ص 253 . تهران . نشر دايره . 1380 .
[7] . دادستان . پري رخ . روان شناسي مرضي تحولي ، از كودكي تا بزرگسالي . ج 1 . ص 112 . تهران . سمت، 1383 .