پیام اول قرآنی: ضرورت تزکیه نفس
پیام اول قرآنی در سلوک و صعود معنوی و عرفانی ((تهذیب و تزکیه نفس))، مهار کردن تمایلات غریزی ونفس سرکش کاست، برای اینکه این پیام قرآنی به درستی تحلیل شده باشد بیان چند نکته لازم و ضروری است.
******
نکته اول: به دلایل متعدد قرآنی و روایی، گام اول در سلوک، ((تهذیب و تزکیه نفس)) است:
دلیل اول: بر اینکه پله اول از سلوک و صعود و پیدا کردن به عالم معنا و عالم قدس ((تهذیب و تزکیه نفس)) آیات یکم تا یازدهم از سوره شمس است که در این آیات خداوند یازده بار((قسم)) خورده است((الشَّمْسِ وَ ضُحاها (1) وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها (2) وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها (3) وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها (4) وَ السَّماءِ وَ ما بَناها (5) وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها (6) وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها (7) فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها (8) قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها (9) وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها (10):به خورشيد و گسترش نورت آن سوگند، (1) و به ماه هنگامى كه بعد از آن درآيد، (2) و به روز هنگامى كه صفحه زمين را روشن سازد، (3) و به شب آن هنگام كه زمين را بپوشاند، (4) و قسم به آسمان و كسى كه آسمان را بنا كرده، (5) و به زمين و كسى كه آن را گسترانيده، (6) و قسم به جان آدمى و آن كس كه آن را (آفريده و) منظّم ساخته، (7) سپس فجور و تقوا (شرّ و خيرش) را به او الهام كرده است، (8) كه هر كس نفس خود را پاك و تزكيه كرده، رستگار شده (9) و آن كس كه نفس خويش را با معصيت و گناه آلوده ساخته، نوميد و محروم گشته است! (10)
دلیل دوم: بر اینکه از منظر قرآن راه صعود به عالم معنا تهذیب و تزکیه نفس است، این است با وجود اینکه حق تعالی نعمت زیادی دراختیار بشر قرار داده که انسان بتواند ادامه حیات بدهد که برخی ازاین نعمت ها چون ((مغز، قلب)) آنچنان حیاتی است که اگر ازانسان سلب شود ادامه حیات از انسان گرفته شود زندگیش مختل می شود ولی با این همه از درجه اهمیت در هیچ آیه ای برانسان منت ننهاده است ولی درآیه(164) مبارکه از سوره بقره(آل عمران) است بعثت انبیاء را به دلیل فلسفه بعثت که تهذیب و تزکیه آنان است منت نهاده و می فرماید:((164» لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ:همانا خداوند بر مؤمنان منّت گذاشت كه در ميان آنها پيامبرى از خودشان برانگيخت، تا آيات او را بر آنها تلاوت كند و ايشان را پاك كرده و رشد دهد و به آنان كتاب و حكمت بياموزد، هر چند كه پيش از آن، قطعاً آنها در گمراهى آشكار بودند.))
دلیل سوم: بر اینکه تهذیب و تزکیه نفس نخستین پله اول ملاقات است آنست ((تهذیب وتزکیه نفس)) هدف و غرض فلسفه بعثت همه انبیاءاست، چرا که در ایه(2) سوره جمعه آمده است :((هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ:اوست كه در ميان مردم درس ناخوانده، پيامبرى از خودشان مبعوث كرد تا آيات الهى را بر آنان بخواند و آنها را رشد و پرورش داده (از آلودگى شرك و تفرقه پاك سازد) و كتاب آسمانى و حكمت به آنان بياموزد و همانا پيش از اين در انحراف و گمراهى آشكار بودند.))
دلیل چهارم: بر اینکه گام اول در سیر سلو ک((الی الله)) تهذیب وتزکیه نفس است روایاتی است که در این روایات جهاد بادشمن جهاد اصغر ولی تهذیب و تزکیه نفس به منزله ((جهاد اکبر)) دانسته شده است ازهمین رو در روایات آمده است:
1-علی علیه السلام روایت می کند كه :
((اِنّ رَسُولَ اللّهِ بَعَثَ بِسَريّةٍ فَلَمّا رَجَعُوا. قالَ (صلّى الله عليه وآله وسلّم) مَرْحَبا بِقُومِ قَضَوُا الجَهادَ الاَصْغَر وَ بَقِى الجَهادَ الاَكبَرَ قيلَ يا رَسُولُ اللّهِ وَ مَا الجَهادَ الاَكبَرْ؟ قالَ: جَهادُ النَّفسِ. ثُمَّ قالَ (صلّى الله عليه وآله وسلّم): اَفْضَلُ الْجَهادِ مَنْ جاهَدَ النَّفْسَ الَّتى بَيْنَ جَنْبَيْهِ.(71)
رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) گروهى را به جنگ فرستاد. زمانى كه آنان برگشتند، پيامبر فرمود: آفرين بر مردمى كه جهاد اصغر را انجام دادند و جهاد اكبر مانده است. سؤال شد: ، جهاد اكبر چيست؟ فرمود: جهاد با نفس و سپس فرمود: برترين جهاد، جهاد كسى است كه با نفسى كه در ميان كالبد اوست، مبارزه كند.
******
نکته دوم: تهذیب و تزکیه نفس اگر بخواهد منتج به نتیجه باشد و خروجی متفاوت با ردی داشته باشد زمینه و بستر سلوک الله فراهم بشود امکان پذیر نیست مگر آنکه به صورت تدریجی یا دفعی سه منزل از منازل سلوک و سه پله ازپله های تزکیه نفس طی شود.
1- تخلیه: مقصود از منزل((تخلیه)) آن است تمام رزائل اخلاقی همچون((حسد، تکبر، بخل، حقد، نمامی، پرحرفی، چشم چرانی وهرزگی، غیبت، دروغ، …))که هریک به تنهایی موجب تباهی انسان، و مانند موشی درانبانند که می توانند عمل صالحی که به دست آمده حبط و خالی نمایند و موجب دوری از حق تعالی شوند به تدریج یا همچون بشر حافی یک باره متحول شده باطنش را از این آلودگی ها تصفیه، تطهیر و پاک نماید چرا که درباره بشر امده است:
((بشر حافى فردى متمكن و مرفّه بود. املاك و غلامان و كنيزان بسيارى داشت. اكثر اوقات خود را با تفريح و خوش گذرانى سپرى مى كرد. روزى امام هفتم، حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) از كنار منزل او مى گذشت. ساز و آواز درون خانه بشر به گوش حضرت رسيد. از كنيزكى كه دم در منزل ايستاده بود، پرسيدند: اين منزل از آن كيست؟ پاسخ دادند: از آن مولايم بشر. پرسيدند: او بنده است يا آزاد؟ كنيزك گفت: بنده نيست، بلكه صاحب بندگان فراوان است. حضرت فرمود: آرى اگر بنده بود، اين اندازه بى بندوبار نبود. بنده بايد بسته به حق باشد، نه رسته از حق. بنده بايد گوشش به پيام معبود باز باشد، نه به نواى ساز و آواز. اين بفرمود و بفرت. كنيزك به درون خانه شتافت و جريان را با بشر در ميان گذاشت. بشر از شنيدن اين سخنان به خود پيچيد و بلرزيد و از پى حضرت روان شد، تا به حضرت رسيد و توبه نصوح نمود و ديگر دامنش را به گناه نيالود. به همين جهت، تا آخريش لحظات عمر خود كفش نپوشيد. از اين رو، به بشر حافى ـ يعنى پاى برهنه ـ ملقب شد. اين گونه بازگشت، همان تخليه دفعى است كه بشر حافى توفيق آن را يافت و در عرصه تهذيب نفس موفق و پيروز شد.:منهاج الکرامه، ص۵۹))
2- تجلیه: مقصود و منظور از تجلیه آن ست انسان به موازات اینکه باطن و درونش از رزایل اخلاقی سبعیت، بهیمیت، شیطنت تطهیر وپاک می نماید بایست خودرا به فضائل اخلاقی همچون((تواضع، حسن معاشرت، ایثار ودستگیری از محرومین، ادب و نزاکت اخلاقی آراسته وزینت بدهد و متخلق به اخلاق الهی شود.
3_ تحلیه: مقصود از تحلیه آنست برای اینکه موتور سلوک معنوی شتاب پیداکند ودر پروازبه عالم قدس ولاهوت خاموش نشود، ازنقشه راهی که شرع برای سلوک تعریف کرده حرکت کند ومتشرع به همان آدابی باشد که شارع در برابرش قرار داده است.