چرا حفظ جمهوری اسلامی از همه فرائض واجبتر است؟
پرسشگر محترم، هرچند که جواب سوال شما در ادامه بیانات حضرت امام هست ولی با این حال سعی میکنیم با تفصیل بیشتری به این موضوع بپردازیم. متن کلام امام خمینی اینچنین است: «امروز ما از روزهاى قبل بیشتر احتیاج به همبستگى داریم. امروز ما مواجه با همه قدرتها هستیم و آنها در خارج و داخل دارند طرح ریزى مى کنند؛ براى اینکه این انقلاب را بشکنند و این نهضت اسلامى و جمهورى اسلامى را شکست بدهند و نابود کنند. و این یک تکلیف الهى است براى همه که اهمّ تکلیفهایى است که خدا دارد؛ یعنى، حفظ جمهورى اسلامى از حفظ یک نفر- ولو امام عصر باشد- اهمیتش بیشتر است؛ براى اینکه امام عصر هم خودش را فدا مى کند براى اسلام.
پرسشگر محترم، هرچند که جواب سوال شما در ادامه بیانات حضرت امام هست ولی با این حال سعی میکنیم با تفصیل بیشتری به این موضوع بپردازیم. متن کلام امام خمینی اینچنین است: «امروز ما از روزهاى قبل بیشتر احتیاج به همبستگى داریم. امروز ما مواجه با همه قدرتها هستیم و آنها در خارج و داخل دارند طرح ریزى مى کنند؛ براى اینکه این انقلاب را بشکنند و این نهضت اسلامى و جمهورى اسلامى را شکست بدهند و نابود کنند. و این یک تکلیف الهى است براى همه که اهمّ تکلیفهایى است که خدا دارد؛ یعنى، حفظ جمهورى اسلامى از حفظ یک نفر- ولو امام عصر باشد- اهمیتش بیشتر است؛ براى اینکه امام عصر هم خودش را فدا مى کند براى اسلام. همه انبیا از صدر عالَم تا حالا که آمدند، براى کلمه حق و براى دین خدا مجاهده کردند و خودشان را فدا کردند. پیامبر اکرم آنهمه مشقات را کشید و اهل بیت معظم او آنهمه زحمات را متکفّل شدند و جانبازى ها را کردند؛ همه براى حفظ اسلام است. اسلام یک ودیعه الهى است پیش ملتها که این ودیعه الهى براى تربیت خود افراد و براى خدمت به خود افراد هست و حفظ این بر همه کس واجب عینى است؛ یعنى، همه مکلف هستیم حفظ کنیم تا آن وقتى که یک عده اى قائم بشوند براى حفظ او، که آن وقت تکلیف از دیگران برداشته مى شود.»[۱]
آیا راحتی بهشت و آتش جهنم برای بهشتیان و جهنمیان عادی می شود؟
مسئله یک نواختی نعمت ها در بهشت و یا رنج و عذاب در جهنم نوعاً از آنجا پیش میآید که انسان گمان میکند عالم آخرت همانند عالم دنیاست که بعد از مدتی نعمتها، آسایش و راحتی و یا رنجها، دردها، ناملایمات اجتماعی، اقتصادی و یا سیاسی برای انسان عادت میشود و دیگر نعمت لذت آوری، و رنجها دردآوری خود را تا اندازهای از دست میدهد.
- سؤال
اگر جهنم همیشه آتشی و بهشت همیشه راحتی است مسلما پس از مدتی برای انسان ها عادی و تکراری میشود پس رفتن در آنها چه سودی دارد و یا اصلا چرا خدا باید چنین چیزهایی را بیافریند؟
- پاسخ
پاسخ در دو محور ارائه میشود:
محور اول: مسئله یک نواختی نعمت ها در بهشت و یا رنج و عذاب در جهنم نوعاً از آنجا پیش میآید که انسان گمان میکند عالم آخرت همانند عالم دنیا است که بعد از مدتی نعمتها، آسایش و راحتی و یا رنجها، دردها، ناملایمات اجتماعی، اقتصادی و یا سیاسی برای انسان عادت میشود و دیگر نعمت لذت آوری، و رنجها دردآوری خود را تا اندازهای از دست میدهد، در حالی که هرگز چنین نیست و اگر احیاناً در روایات و یا آیات نعمتهای بهشت و یا رنجهای جهنم بگونهای تعریف شده که انسان مشابه آنها را در دنیا میبیند مثلا درباره بهشت سخن از نهرها، باغها، میوهها و مانند آن مطرح است و یا درباره جهنم سخن از آتش مطرح است، همه برای تفهیم بشر است وگرنه، نه نعمتهای بهشتی و نه آتش جهنم هیچ کدام با امور دنیا قابل مقایسه نیست که در این جا به عنوان نمونه درباره هر یکی از بهشت و جهنم به مطالبی اشاره میشود:
الف: وصف جهنم
درباره وصف جهنم بسیاری از عرفا و بزرگان سخن گفتهاند اما در این جا از بیان حضرت امام خمینی (ره) استفاده میشود که فرمود:
… تمام آتش دوزخ و عذاب قبر و غیره آنها را شنیدی و قیاس کردی به آتش دنیا و عذاب دنیا، اشتباه فهمیدی، بد قیاس کردی، آتش این عالم یک امر عرضی سردی است، عذاب این عالم خیلی سهل و آسان است، ادراک تو در این عالم ناقص و کوتاه است، اگر همه آتشهای این عالم را جمع کنند، روح انسان را نمیتواند بسوزاند، آن جا آتش علاوه بر این که جسم را می سوزاند روح را می سوزاند قلب را ذوب میکند، خدا میداند عقل من و تو و فکر همه بشر از تصورش عاجز است، اگر مراجعه به اخبار و آثار اهل بیت ـ علیهم السلام ـ نمایی میفهمی که قضیه عذاب آن عالم چیست؟
روزی رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ نشسته بود، جبرئیل آمد در خدمتش، در صورتی که افسرده و محزون بود و رنگش متغیر بود، پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: ای جبرئیل چرا تو را افسرده و محزون میبینم، گفت: ای محمد، چرا چنین نباشم در صورتی که امروز گذاشته شد دمهای جهنم.
پیغمبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ گفت: چه چیز است دمهای جهنم؟ عرض کرد، همانا خدای تعالی امر فرمود به آتش برافروخته شد هزار سال تا سرخ شد. بعد از آن امر فرمود به آن افروخته شد هزار سال تا سفید شد، پس از آن امر فرمود به آن، افروخته شد هزار سال تا سیاه شده و الان سیاه و تاریک است، پس اگر یک حلقه از زنجیری که بلندی آن هفتاد ذراع است گذاشته شود به دنیا، هر آینه ذوب میشود دنیا از حرارت آن، و اگر قطرههای از زقوم و ضریع آن بچکد در آبهای اهل دنیا، همه میمیرند از گند آن، پس گریه کرد رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و جبرئیل گریان شد پس خدای تعالی فرستاد به سوی آنها فرشتهای و عرض کرد خدای شما سلام میرساند به شما و میفرماید من ایمن کردم شما دو تن را از این که عذاب شوید.
حضرت امام (ره) در مورد این حدیث فرموده: این حدیث تازه در صدد بیان جهنم اعمال است که از سایر جهنم ها سردتر است [۱]
و امیر مومنان ـ علیه السلام ـ درباره جهنم فرمود: «فاحذروا نارا قعرها بعیدٌ و حرّها شدیدٌ و عذابها جدیدٌ»[۲]یعنی بترسید از آتشی که گودی و گرمی آن بی اندازه است، و عذاب و گرفتاری آن تازه است.
و در قرآن کریم نیز آمده: «به زودی آنان را در آتشی اندازم که چون پوستهاشان سوخته شود آنها را تبدیل به پوستهای دیگر کنیم تا آنکه عذاب و رنج را بچشند. »[۳]
حالا دیگر قضاوت با شماست که چنین رنج و عذابی برای کسی عادی و معمول و تکراری خواهد شد. گذشته از آنکه در کلام علی ـ علیه السلام ـ تعبیر آن بود که فرمود: «عذابها جدید».
از مجموع این گونه روایات و آیات به خصوص روایت یاد شده به خوبی معلوم میشود که عذاب جهنم هر لحظه به گونهای است که با لحظه قبل متفاوت است پس چنین عذابی هرگز یکنواخت و عادی نخواهد شد.
ب: وصف بهشت
درباره نعمتهای بهشتی به سوره مبارکه«الرحمن» و سوره مبارکه«الواقعه» مراجعه شود که از نعمت هایی یاد نموده که هرگز تکراری و عادت پذیر نخواهد بود مثلا فرمود: متکئین علی فُرُشٍ بطائنها من استبرق [۴]یعنی اهل بهشت بر فرشهایی تکیه میزنند که سمت زیرین آن (سمتی که روی به زمین قرار میگیرد) از ابریشم خالص است اما روی آن و سمتی که انسان مینشیند چه خواهد بود خدا میداند.
اما در روایات چنین آمده:
۱. در بهشت نعمت هایی هست که هیچ کس از ماهیت آنها خبردار نیست و در هیچ تصوری نمیگنجد لذا قران کریم میفرماید: «هیچ کس نمیداند چه چیز از آنچه روشنی بخش دیدگان است به پاداش آنچه انجام میدادند برای آنان پنهان شده است. »[۵]
۲. امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: کسی که مومنی را سیر گرداند پاداش اخروی آن را هیچ یک از آفریدگان نمیداند، نه فرشتگان مقرّب و نه پیامبر مرسل، مگر پروردگار جهان (برای اطلاع بیشتر از اینگونه روایات و منابع آن به منبع ذیل مراجعه شود) [۶]
با توجه به اینگونه نعمت ها که اصلا برای انسان قابل تصور نیست و بسیاری از آنها را غیر از خداوند کسی نمیداند. آیا امکان دارد که تکراری و یکنواختی پدید آید؟ بدون تردید نعمتهای بهشتی به گونهای نیست که سبب تکرار و یکنواختی شود بطوری که اهل بهشت از آن لذت نبرند چون که اولاً در همین جهان نیز نعمتهایی وجود دارد که هیچگاه انسان از آن سیر نمیشود مثلا ما هر قدر هوای تازه و پر اکسیژن استنشاق کنیم از آن خسته و ملول نخواهیم شد بلکه دائما از آن لذت میبریم. یا ما اگر صدها سال عمر کنیم نوشیدن آب گوارا برای ما لذت بخش است، چه مانعی دارد که نعمتهای بهشتی هم چنین باشد. ثانیاً از آنجا که ذات و صفات خداوند بی نهایت است بدون شک جلوههای روحانی و معنوی او نیز پایان نمیگیرد، هر روز لطف و عنایت تازهای و هر دم رحمت وعنایت جدیدی به بهشتیان و مقربان درگاهش میفرستد به گونهای که اصلاً تکراری در آن نیست. ثالثاً چه مانعی دارد که همان درختان بهشتی، همان نهرها، همان گلها، همان رنگ و بوها، هر روز و هر ساعت رنگ و بوی تازهای و شکل و عطر جدیدی داشته باشند، دائما رنگ عوض کنند، دائما دگرگون شوند و دائما چهرهای نو پیدا کنند بگونهای که یک منظره فقط یک بار در تمام عمر بهشتیان دیده شود و برای او تکراری نباشد. [۷]
از همه اینها که بگذریم مومنین راستین در آخرت به جنت لقاء یار راه مییابند که در آن محو تماشای جمال دلربای حضرت دوست میشوند و سایر نعمتهای بهشتی در نظر او ناچیز جلوه میکنند، علامه طباطبائی درباره لقاء حضرت حق میگوید: مراد از لقاء حق آن است که بنده به منزلت و مقامی میرسد که بین او و پروردگارش هیچ حجابی نیست. [۸]و این دیدار به اندازهای دلانگیز و شیرین است که امیرمومنان در وصف آن میگوید: «فهبنی یا الهی و سیدی و ربی صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک، وهبنی صبرت علی حر نارک فکیف اصبر عن النظر الی کرامتک»[۹]یعنی خداوندا اگر من به عذاب تو صبر پیشه کنم پس چگونه به دوری جمال و فراق تو صبر نمایم و اگر به حرارت آتش تو صبر کنم چگونه از نظر به کرامت تو صبر نمایم.
محور دوم سؤال که (اصلا چرا خدا باید چنین چیزهایی را بیافریند؟)
اولاً اگر این امور (بهشت با نعمتهای آن و جهنم با عذابهای آن) خلق نمیشد سؤال برانگیز بود که چرا خدا برای پاداش نیکوکاران و کیفر خلافکاران این امور را خلق نکرده است. چون دنیا مزرعه و محل کشت و کار است و مثل آن است که برخی بذر گل و برخی بذر خار بکارند و به هنگام پاییز محصول بگیرند. پس محصول نگرفتن سؤال دارد نه محصول گرفتن.
ثانیاً شکی نیست که بشارت و انذار هر دو پشتوانه مهمی برای پیاده کردن برنامههای تربیتی محسوب میشوند. لذا هر دو نقش اساسی دارند که مردم از ترس کیفر و یا به امید آسایش و نعمت در مسیر درست عمل کنند. لذا آفرینش بهشت و جهنم نقش انکار ناپذیری در تربیت انسانها دارند و چه بسا افرادی هستند که همواره تلاش میکنند و خوب عمل مینمایند تا زمینه بهشت رفتن آنها فراهم شود و چه بسا افراد که از ترس جهنم همواره مراقب هستند که خلاف نکنند. بنابراین آفرینش این دو مطابق با حکمت الهی و فلسفه آفرینش است. [۱۰]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قران کریم(معاد در قران) ج ۵، نشر مرکز اسراء.
۲. گفتار فلسفی، معاد از نظر روح و جسم ج ۲، هیئت نشر معارف اسلامی.
۳. ناصر مکارم شیرازی، پیام قران، ج ۶، نشر دارالکتب الاسلامیه تهران.
۴. چهل حدیث، امام خمینی (ره)، (حدیث ۲۸).
پی نوشت ها:
[۱] . موسوی خمینی، سید روح الله، چهل حدیث، موسسه نشر آثار امام، ص ۲۲ ـ ۲۴.
[۲] . نهجالبلاغه، نامه ۲۲، بند ۱۰.
[۳] . نساء/ ۵۶.
[۴] . الرحمن/ ۵۴.
[۵] . سجده/ ۱۷.
[۶] . جوادی آملی، عبدالله، معاد در قرآن، تفسیر موضوعی، نشر اسراء، شماره ۵، ص ۳۴۲.
[۷] . مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۷، ج ۶، ص ۳۵۸.
[۸] . طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیران، نشر بیروت، ج ۱۶، ص ۱۰۲.
[۹] . مفاتیحالجنان، دعای کمیل.
[۱۰] . مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، ج ۶، ص ۴۱۱.
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم
شیوه های ترغیب فرزند به حجاب
یکی از مشکلات جوانان امروز این است که در ارتباط با آنان بیشتر عامل دافعه به کار میرود نه جاذبه؛ در حالی که ارتباط بزرگترها با جوانان باید بر اساس جاذبهها برقرار شود، نه با عوامل دافعه. امروز همه به این واقعیت رسیدهایم که کشورهای پیشرفته، مغزهای متفکر و خلاق را میربایند.
بدیهی است که این ربایش در پرتو عوامل جذب و انجذاب انجام میگیرد نه با زور و تهدید. روی این اصل، پدران و مادران باید بکوشند با عوامل جذبی به سراغ جوانان بروند. باید اعتراف کنیم که در بسیاری از خانوادهها، رابطه بزرگترها با نوجوانان و جوانان تیره و تار است و علت آن هم این است که نوعا بزرگترها میکوشند با عوامل دافعه با آنان ارتباط برقرار میکنند. باید بدانیم بزرگترین عامل که نوجوانان و جوانان را از هدایت و ارشاد باز میدارد، زورگویی و تحمیل بزرگترها به آنان است.
در واقع باید گفت آن چه والدین باید به آن توجه کنند، شخصیت دادن به جوان است. لذا وقتی که با او حرف میزنید، نباید یک طرفه و دستوری سخن بگویید، زیرا در این دوره، پیام و حرف آمرانه اصلا نافذ نیست و بلکه عکس العمل منفی ایجاد میکند.
آیا می توان هدیه را پس گرفت؟
رهبر معظم انقلاب اسلامی نظر خود را پیرامون «پس گرفتن هدیه» اعلام کردند.
* پس گرفتن هدیه
اگر کسی چیزی را به شخصی هدیه و به او تحویل داده باشد، می تواند از او پس بگیرد، مگر در موارد ذیل که پس گرفتن هدیه جایز نیست:
۱. هدیه دهنده با قصد قربت، هدیه داده باشد.
۲. هدیه گیرنده از خویشان نسبیِ هدیه دهنده باشد.
توجه: زن و شوهر، خویشان نسبی محسوب نمی شوند اما احتیاط مستحب آن است هدیه ای که زن یا مرد به همسر خود می دهد، پس نگیرد. البته در صورتی که همسر از خویشان نسبی بوده باشد، پس گرفتن هدیه جایز نیست.
۳. هدیه گیرنده در مقابل هدیه ای که گرفته است، چیزی ـ هر چند کم ـ به هدیه دهنده داده باشد.
۴. همه آنچه هدیه داده شده یا مقدار قابل توجه آن از بین رفته باشد.
توجه: دو صورت ذیل در حکم از بین رفتن است و هدیه دهنده نمی تواند رجوع کند:
الف) هدیه گیرنده، مالکیت چیزی را که هدیه گرفته است به دیگری منتقل کند، مانند اینکه بفروشد یا هدیه دهد.
ب) هدیه گیرنده آنچه هدیه گرفته است را به گونه ای تغییر دهد که عرفا بگویند آن چیز (عین آن) باقی نمانده است مثل اینکه گندمی را که هدیه گرفته است آرد کند یا با آردی که هدیه گرفته نان بپزد ولی اگر از نظر عرف، عین آن باقی باشد قابل رجوع است مانند اینکه لباسی که هدیه گرفته بپوشد یا بشوید یا فرشی که هدیه گرفته زیر پا بیندازد.
نکته: رجوع از هدیه با یکی از صورت های زیر محقق می شود:
الف) هدیه دهنده بگوید از هدیه ای که داده ام رجوع کردم.
ب) آنچه هدیه داده را به قصد رجوع، پس بگیرد.
ج) آنچه هدیه داده را به قصد رجوع به دیگری بفروشد یا اجاره دهد یا رهن قرار دهد.
توجه: برای تحقق شرعی رجوع، لازم نیست هدیه گیرنده از آن مطلع باشد.
منبع: حوزه نیوز به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری مدظله العالی
بهشت را به بها می دهند یا بهانه؟ + نظر علامه حسن زاده آملی
علامه عارف حسن زاده آملی مدظله العالي در ضمن درس می فرمود: «بهشت را به بها نمی دهند بلکه به بهانه می دهند»؛ این سخن نیز درست است، زیرا مراد ایشان این است که تمام اعمال و کارهای نیکی که ما انجام می دهیم تازه بهانه برای بهشت رفتن است و بهانه می شود که انسان از خداوند توقع کند او را به بهشت ببرد
- سؤال
منظور از این که “بهشت را به بها می دهند، نه به بهانه” چیست؟
- پاسخ
این سخن ریشه در روایات دارد و در جای خود سخن خوبی است و از جمله کلامی از امیرمؤمنان ـ علیه السّلام ـ رسیده که فرمود: «لا تکن ممن یرجو الاخرة بغیر العمل»[۱] یعنی همانند کسی مباش که بی آن که کاری کرده باشد به آخرت امید می بندد.
از کلام حضرت معلوم می شود که برای تحصیل و بدست آوردن آخرت که مراد همان نعمت های بهشتی است باید کار و تلاش کرد و با انجام اعمال صالح بهشت را بدست آورد.
پس مراد از آن جمله این است که انسان نباید تنها به صِرف ادعای مسلمانی و ایمان توقع داشته باشد که بهشت نصیب او بشود بلکه برای رفتن به بهشت و به دست آوردن نعمت های گوناگون آن باید بهایش را پرداخت کند.
در این جا به عنوان نمونه به چند دستور دینی درباره بهای بهشت اشاره می شود:
۱. از امام صادق ـ علیه السّلام ـ رسیده که فرمود: (قول لا اله الّا الله ثمن الجنة) [۲] یعنی گفتن کلمه توحید (جمله یاد شده) بهای بهشت است. مراد آن است که کسی می خواهد بهشت نصیبش شود باید بهای آن را بپردازد و اولین بهای بهشت پذیرش توحید است.
به دنیا می آییم؛ می میریم؛ به بهشت یا جهنم می رویم؛ بعدش چه می شود؟
- سؤال
خداوند جهانی را خلق نموده و انسانهایی پا به دنیا گذاشتند و روزی همه میمیرند و گروهی وارد بهشت و دیگری به جهنّم میروند واقعاً بعد از این داستان چه میشود؟
- پاسخ
پرسش اصلی این است که: هدف از جاودانگی و خلود انسان در بهشت و یا دوزخ چیست؟
قبل از پاسخ به این پرسش ذکر دو نکته لازم است:
۱. در قیامت جمعی از انسان ها به بهشت و جمعی دیگر به جهنم میروند. کسانی که به بهشت رفتهاند در آنجا جاوداناند؛ اما کسانی که وارد دوزخ شده اند، اکثر آنان از عذاب الهی نجات یافته وارد بهشت میشوند و تعدادی در جهنم باقی میمانند زیرا در قرآن کریم گروههایی همانند مشرکان، کافران، تکذیبکنندگان آیات الهی، تهدید به عذاب جاوید و ابدی شدهاند و براساس فرازی از دعای کمیل، خلود در عذاب مختص معاندان است یعنی کسانی که حق و حقیقت برای آنان روشن شده است اما از روی عناد و لجاجت به راه باطل ادامه میدهند. (و ان تخلد فیها المعاندین) و محتمل است خداوند تمامی گناهکاران را پس از مدتی، از عذاب خود نجات دهد و مقتضای رحمت الهی همین است [۱] بنابراین آنچه مسلم است خلود و جاودانگی در بهشت است.