ولایت رحمانی و حکومتهای شیطانی
بشریت امروزه مثل همیشه تاریخ بر سر یک دو راهی سرنوشتساز ایستاده است؛ دو راهی که اگر عقیده و مسیر درست را انتخاب کند و راه حق و عدالت را برگزیند، دنیا و آخرت خویش را آباد و جان خویش را آزاد میکند و اگر در این انتخاب دچار اشتباه شود، آرامش و امنیت زندگی خود و دیگران را تباه میسازد.
انسان، در سراسر زندگی با سه انتخاب بزرگ مواجه است، انتخابی که ریشه تمام سعادت و شقاوتها و سلامت و بیماریهای فرد و جامعه است.
این سه انتخاب حساس و بزرگ عبارتاند از:
1. انتخاب ایمان یا کفر و بیخدایی؛
2. انتخاب قانون الهی یا قانون بشری؛
3. انتخاب ولایت الهی یا حکومتهای شیطانی.
عصاره سخن پیامبران الهی این است که بدون «ایمان» انسان به آرامش روحی و امنیت اجتماعی نمیرسد. بدون تسلیم در برابر «قوانین الهی» عدالت در جهان استقرار نمییابد و بدون قبول امامت و رهبری آسمانی، بشریت در زنجیر بندگی و بردگی سلاطین و شیاطین گرفتار میگردد. اعتقاد به خدا و یگانی خدا (توحید) تنها راه نجات و فلاح انسان است: «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا»، اعتقاد به نبوت، تنها راه دستیابی به قانون الهی و ترازوی تشخیص حق و باطل در زندگی اجتماعی است، و پذیرش ولایت و رهبری آسمانی و قبول نظام امامت، تنها راهکار آزادی بشریت، از بند بندگی و یوغ بردگیِ قدرتهای زمینی است.
کار پیامآوران بزرگ الهی این بود که در این دو راهیهای حساس و سرنوشتساز به انسان کمک کنند. آنان در این سه گردنۀ دشوار «ایمان یا کفر» و «قانون الهی یا قانون بشری» و «پذیرش رهبری و ولایت آسمانی یا حکومتهای شیطانی» به یاری انسان آمدند. ایمان را برای او به ارمغان آوردند، قانون آسمانی و قرآن و کتب سماوی را در دسترس بشریت قرار دادند و نظام ولایت الهی و امامت را در برابر حکومتها و مدیریتها و دولتهای زمینی پیریزی کردند. «امنیت و عدالت و آزادی»، جز در پرتوِ توحید و نبوت و امامت بدست نمیآید.
پیامآوران الهی، در دو راهی توحید و شرک، دو راهی قوانین آسمانی و قوانین بشری و دو راهی ولایت الهی و ولایت شیطانی به کمک انسان آمدند و بشریت را از زنجیر اوهام کفر و شرک و ساختارها و قوانین ظالمانه بشری و دولتها و حکومتهای غارتگر رهایی بخشیدند. ]لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيزٌ[؛[1]«براستی پیامآورانمان را با نشانههای روشن و معجزات آشکار فرستادیم و همراه آنان کتاب و میزان (تشخیص حق و باطل) نازل کردیم، تا انسانها به عدالت قیام کنند و آهنی را که در آن نیرو و قدرتی شدید است و منافعی (فراوان) برای مردم دارد، فرو فرستادیم (و پدید آوردیم) تا خدا مشخص کند که چه کسانی او و پیامبرانش را در غیاب آنان یاری میکنند. براستی خداوند نیرومند و شکست ناپذیر است.»
مسأله حکومت و رهبری در حدّ «ایمان و کفر» و «قانون الهی و قانون بشری» در زندگی بشر نقش آفرین و اثرگذار است. انکار خدا، انکار کتب آسمانی و قوانین الهی و انکار نظام امامت و رهبری آسمانی در جامعه آثار مشابهی دارد و هر سه به سلطه ستمگران، مقبولیت و مشروعیت میبخشد و راه را برای ستمگران و ستمپذیری هموار میسازد.
اعتقاد به بندگی در برابر خدا، اعتقاد به قوانین الهی و اعتقاد به نظام و امامت آسمانی، بزرگترین سدّ در برابر دیکتاتوری و زورگویی و امتیازجوئی شاهان و حاکمان و زورمندان قدیم و جدید است و از اینجاست که «ولایت فقیه» ضد دیکتاتوری است.
امروز ولایت فقیه که سدّی در برابر دیکتاتوریهاست، آماج حملات پیدا و پنهان استعمارگران خارجی و یاران داخلی آنان قرار میگیرد.
نیاز به حکومت و رهبری یکی از نیازهای ضروری و اجتنابناپذیر جوامع بشری است. هیچ جامعهای بدون نظام مدیریتی و حکومتی وجود نداشته و ندارد. از جامعه کوچک خانواده تا جوامع بزرگ منطقهای و جهانی همه به رهبری و مدیر و حاکم و سلطان و رئیس جمهور و پیشوا و شیخ قبیله و امام نیاز دارند و بدون آن وحدت اجتماعی شکل نمیگیرد. در نهجالبلاغه امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)میخوانیم: «وَ الْإِمَامَةَ نِظَاماً لِلْأُمَّةِ؛[2] … [خداوند] امامت را برای نظام امّت، فریضه قرار داد.»
ابوذر از رسول گرامی(صلی الله علیه و آله)نقل کرده که فرمود: «مَثَلُ عَلِیٍّ فِيكُمْ (فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ) كَمَثَلِ الْكَعْبَةِ الْمَسْتُورَةِ النَّظَرُ إِلَيْهَا عِبَادَةٌ وَ الْحَجُّ إِلَيْهَا فَرِيضَةٌ؛[3] داستان علی(علیه السلام)در این امت همانند قصه کعبه پوشیده است که نگاه به آن عبادت و رفتن به سوی وی فریضه است.»
همانگونه که کعبه قبله فیزیکی امت اسلامی است، رهبری و ولایت علوی(علیه السلام)قبله سیاسی فرزندان اسلام و قرآن به شمار میرود.
امام کاظم(علیه السلام)از پدر گرامیاش نقل کرده که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)خطاب به علی(علیه السلام)فرمود:
«فَإِنَّمَا مَثَلُكَ فِي الْأُمَّةِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ نَصَبَهَا اللَّهُ لِلنَّاسِ عَلَماً وَ إِنَّمَا تُؤْتَى مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ وَ نَأْيٍ سَحِيقٍ وَ لَا تَأْتِي وَ إِنَّمَا أَنْتَ عَلَمُ الْهُدَى وَ نُورُ الدِّينِ وَ هُوَ نُورُ اللَّهِ؛[4] براستی مثل تو در میان امت مثل کعبه است که خداوند آن را پرچم (اسلام و مسلمانی) و نشان هدایت قرار داده است و از هر دره عمیق و سرزمین دور به سوی آن میآیند نه اینکه کعبه به سوی آنان رود و تو پرچم هدایت و نور دین هستی و آن نور خداوند است.»
نقشی که کعبه در اتحاد و هماهنگی حج گزاران دارد، امیرالمؤمنین(علیه السلام)در اتحاد و انسجام امت اسلامی بر عهده داشته است.
رسول اعظم(صلی الله علیه و آله)در سخنی دیگر ضرورت هماهنگی مسلمانان با امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)را چنین بیان کرده است: «يَا عَلِیُّ أَنْتَ بِمَنْزِلَةِ الْكَعْبَةِ يُؤْتَى إِلَيْهَا وَ لَا تَأْتِي؛[5] یا علی تو به منزله کعبهای که دیگران بسویش بیایند نه آنکه او به سوی آنان برود.»
حاکم و زعیم امت اسلام باید مدار و محور حرکت عمومی باشد، همه باید خود را با او هماهنگ کنند نه آنکه او با خواستهها و تشخیص دیگران تغییر جایگاه دهد.
جامعه اسلامی با شناخت دقیق ولایت علوی و هماهنگی با آن، به عدالت و انسجام و برادری و سلامت و سعادت جاودانه میرسد و با دوری و کجروی از محور و مدار ولایت علوی، گرفتار سلطۀ اشرار و کفار میشود و دیوار کج تا ثریا امتداد مییابد.
پرچمی که رسول اعظم(صلی الله علیه و آله)در روز غدیر برافراشت، فقط یک اقدام اخلاقی و موعظهای تاریخی نبوده و نیست، اقدامی عقیدتی، فقهی و حقوقی و تاریخی و سیاسی است که امت اسلامی بدون فهم عمیق و دقیق این پیام آسمانی و بدون هماهنگی با رهبری علی(علیه السلام)گرفتار گرگان بیرحم شرقی و غربی میشود و اقتدار و عزت خویش را از دست میدهد.
آنچه امروز بشریت را گرفتار سلطۀ کفر و استکبار جهانی کرده، نتیجه دوری از ولایت توحیدی و عدالت علوی است. سلطۀ آلسعود و آلخلیفه و داعش و… پیامد دوری از ولایت الهی است.
خطر دوری از ولایت رحمانی
ولایت و رهبری آسمانی ضرورت و آب حیات زندگی اجتماعی است؛ اختلاف مؤمنان با دیگران در ضرورت و عدم ضرورت ولایت نیست، در اهداف و شرائط و شاخصههای حکومت و حاکمان است. در جامعه اسلامی ولایت و رهبری بر مدار دفاع از فرهنگ قرآن و اجرای احکام شریعت اقدام و عمل میکند و دولت و ملت ناصحانه و عاشقانه در اقامه فرهنگ قرآن و عترت همدلی و همکاری میکنند و تمام هدف، اقامه حدود الهی و حقوق اجتماعی است.
ولایت و رهبری در جامعۀ اسلامی ریشه در ولایت الهی، ولایت نبوی و ولایت امامان اهل بیت(علیهم السلام)دارد و «ولایت فقیه» جلوهای از حدیث غدیر و نیابت از امام زمان(علیه السلام)است.
دوری از نظام و ولایت الهی، سقوط فرد و جامعه در دامان ولایت کفار، ولایت منافقان و ولایت سلاطین بیدادگر و شیاطین فریبکار را در پی دارد.
بشریت، یا خدا و قانون الهی را میپذیرد و تسلیم اولیای الهی و حکومت انبیاء و اولیاء الله میشود و یا با نفی خدا و پیامبران و قوانین آسمانی، بردگی شیاطین و سلاطین ستمگر و نظام استکباری جهان را بر میگزیند.
قرآن کریم چه زیبا هشدار میدهد: ]اللَّهُ وَلِیُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ[؛[6] «خداوند سرپرست مؤمنان است، آنان را از ظلمتها به سوی نور بیرون میبرد و آنها که کفر ورزیدند، سرپرستانی طغیانگر دارند و آنان را از نور به سوی ظلمتها بیرون میبرند، آنان اهل آتش و قطعاً در آن جاودان هستند.»
در سوره شریفه انفال میفرماید: ]فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلاكُمْ نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصيرُ[؛[7] «بدانید خداوند مولای شماست، نیکو مولایی و خوب یار و یاوری است.»
قبول ولایت الهی با پذیرش ولایت کفر و شرک و استکبار جهانی سازگار نیست. پذیرش قوانین الهی و رهنمودهای پیامبر و امام در تمام زمینههای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و دفاعی و عبادی، شرط اسلام و مسلمانی و راه رهایی از مثلث زر و زور و تزویر است. کسانی که قوانین به اصطلاح جهانی و دستورات نظام استکباری را بر قوانین قرآن و سنت و فقه اهل بیت(علیهم السلام)مقدم میدارند، باید در اسلام و مسلمانی خویش تردید کنند و حلقه بندگی استکبار جهانی را به گردن آویزند.
قرآن این گونه رفتار و موضعگیری را نشانه نفاق میداند و صریحاً هشدار میدهد: ]أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ وَ يَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ[؛[8] «آیا کسانی که مغضوبان خدا را به دوستی (و سرپرستی) گرفتند ندیدی؟ اینان نه از شمایند و نه از آنان، اینان به دروغ سوگند میخورند و خود آگاهند که دورغ میگویند.»
قرآن به منافقانی که با دوستی و سازش با کفر و شرک جهانی در پی کسب قدرت و عزّتاند، هشدار میدهد: ]الَّذينَ يَتَّخِذُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً[؛[9] «آنها که به جای مؤمنان کافران را به دوستی انتخاب میکنند، آیا عزت را در نزد آنان میجویند؟ تمام عزت از آن خداست.»
کسانی که در برابر کفر و شرک و نظام سرمایهداری غربی فروتنی و نرمش نشان میدهند و در برابر مؤمنان با زبان قدرت و توهین و تحقیر سخن میگویند، چشم به عزّت و قدرت کاذب شیطان دوخته و مرعوب و مجذوب اموال و امکانات استکبار شدهاند، باید بدانند که ]إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقينَ وَ الْكافِرينَ في جَهَنَّمَ جَميعاً[؛[10] «خداوند منافقان و کافران را در جهنم گرد هم خواهد آورد.»
چرا و چگونه انسانها گرفتار حکومتهای شیطانی (طاغوت) میشوند؟
پیدایش حکومتهای طاغوتی، سوّمین پدیده در زندگی اجتماعی است که قبل از ظهور آن، دو پدیده دیگر راه را برای پیدایش این گونه نظامها هموار میکند:
پدیده اول: بینش انحرافی و عقاید شرکآمیز و کفرآلود و انحراف فکری فرهنگی و عدم اعتماد به عزت و اقتدار الهی است.
پدیده دوم: نظام قانونگذاری انسانی و قوانین ظالمانه و برخاسته از سلطه صاحبان زر و زور و تزویر است، خطری که شورای نگهبان باید با تمام قدرت در برابر آن مقاومت کند.
پدیده سوم: پیدایش حکومتهای طاغوتی است که در این مرحله کارگزاران شیطان در بلاد اسلامی قدرت و ثروت و رسانهها را در دست میگیرند و بهجای اجرای احکام الهی، امکانات کشورها را در خدمت اهداف حزبی و گروهی و شخصی خود قرار میدهند و به حذف و پاکسازی در نظام مدیریت کشور میپردازند و در تصفیۀ عناصر مؤمن میکوشند.
ایام مبارک ولایت و عید بزرگ غدیر، فرصتی است تا مسلمانان گرفتار در چنگال سلطه شیطان و استکبار جهانی، مروری دوباره بر خطبه غدیر داشته باشند و راهکار آزادی امّت از نظام استکباری را جستجو کنند. ابن عباس از رسول گرامی(صلی الله علیه و آله)نقل کرده که فرمود: «وَلَايَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَلَايَةُ اللَّهِ وَ حُبُّهُ عِبَادَةُ اللَّهِ وَ اتِّبَاعُهُ فَرِيضَةُ اللَّهِ وَ أَوْلِيَاؤُهُ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ وَ أَعْدَاؤُهُ أَعْدَاءُ اللَّهِ وَ حَرْبُهُ حَرْبُ اللَّهِ وَ سِلْمُهُ سِلْمُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛[11] ولایت علی بن ابی طالب، ولایت الهی و محبت او عبادت الهی، پیروی از وی فریضۀ خدایی و دوستان او اولیای الهی و دشمنانش دشمنان خداوند و جنگ با او جنگ با خدا، وصلح با او صلح و آشتی با خدای عزوجل است.»
____________________________________________________
پی نوشت ها:
[1]. حدید / 25.
[2]. نهج البلاغه، سید رضی، نشر هجرت، قم، 1414 ق، خطبه216.
[3]. بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1043 ق، ج 38، ص 199.
[4]. همان، ص 483.
[5]. الاحتجاج، طبرسی، نشر مرتضوی، مشهد، 1403 ق، ج 1، ص 442.
[6]. بقره / 257.
[7]. انفال / 40.
[8]. مجادله / 14.
[9]. نساء / 139.
[10]. نساء / 140.
[11]. روضة الواعظین، فتال نیشابوری، انتشارات رضی، قم، 1375 ش، ج 1، ص 101.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان، شماره 206.