بازنشستگی، جشن ایستادگی است
به بام خانه می آیم و در چشم انداز شهر، خانه های هم جوار و معصوم را که سر در گریبان هم آسوده اند، نظاره می کنم. اینجا غروب ها، چراغ ها که خانه را روشن می کنند، روشنایی خود را از دستان نان آوران خسته ای می گیرند که کمتر پیش می آید به آنها خسته نباشید بگوییم.
راستی چه کسی جز گنجشکان حیاط، به بهانه نان ریزه ای، ضربه بر پنجره تنهایی آنها خواهد زد و احوال پرس لحظات پیر و فرتوتشان خواهد شد؛ آن هم به پاس آن همه تقلای بی منّت برای آسایش من و تو؟
غروب ها، در بوستان محل، نیمکت ها، سرنشینان موسپید خود را که عصا در دست، یاد دوران جوانی می کنند، بر دوش می کشند و کودکان بازی گوش قلب ما، تنها توپی را که در گذر بازی ایّام از کنار آنها عبور می کند، برمی دارند؛ بی هیچ اندیشه ای که پیری، پایان تمام عمرهای طبیعی است! مبادا که فراموش کنیم این نیمکت ها، چشم انتظارِ ما نیز هستند! بیایید باور کنیم واژه بازنشستگی، بر فرهنگ لغاتمان سنگینی می کند؛ زیرا آن که تمام عمر از پا ننشست تا ما آسوده بنشینیم، وقتی از پا می نشیند، باید اوج ایستادگی او را جشن گرفت و به سوی تقدیر سبزش شتافت.
حوزه نت
کمال عقل
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
لایَکمُلُ العَقلُ اِلّا بِاتِّباعِ الحَقِّ؛
عقل، جز با پیروی از حق، کمال نمی پذیرد.
مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۲۰۹
شرح حدیث:
جاذبه های بسیاری از همه سو ما را احاطه کرده است.
کشمکش میان «عقل» و «نفس» در درون ما وجود دارد و هر یک آدمی را به سویی می کشد. اگر در روایات، تعبیر « جنود رحمانی» و «جنود شیطانی» به کار رفته، بدین معناست که کششهای دوگانه یکی به سوی خدا و حق و خیر و معنویات است و دیگری به سوی شیطان و رذایل و مادیات و شهوات؛ برای مثال، خدا حق است، دین خدا هم حق است، احکام الهی هم حق است، آیات بیدارگر و پرمعنای قرآن کریم هم حق است. پیامبران آمده اند تا انسان را به سوی حق دعوت کنند و از چنگ باطل نجات دهند.
اگر پیرو حق شویم، عقلمان هم به کمال می رسد، چون رهنمودهای خدا و دین در مسیر رشد عقلانیت و اطاعت از فرمان خدا و خرد است.
اگر کسی در پی باطل رفت و اهل هوی و هوس گشت، چراغ عقل او هم کم سو و بی فروغ می شود و قدرت راهنمایی را از دست می دهد.
اگر می گویند: «عاقل آن است که اندیشه کند پایان را»، این یک حقیقت است و اگر می گویند: «عاقل نکند کاری، کاوَرَد پشیمانی»، این هم یک حکمت عقلانی است.
مکتب انبیا به حق دعوت می کند و از باطل و بیراهه بر حذر می دارد. کسی که در این مکتب ثبت نام کند و شاگرد پیامبران شود و درس وحی و قرآن بیاموزد و به امر و نهی پروردگار گردن نهد و جز «تبعیّت از حق»، راهی برنگزیند، به عقل خود حرمت نهاده و آن را در سایه ی حق جویی و حق پذیری، به کمال رسانده است.
نگذاریم چراغ عقل، در توفان هوس خاموش شود!
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی.
پشت سر برادر مؤمن خود، چیزی مگو مگر آنچه ...
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
لاتَقولَنَّ فی اَخیکَ المُؤمِنِ اِذا تَواری عَنکَ اِلّا ما تُحِبُّ اَن یَقولَ فیکَ اِذا تَوارَیتَ عَنهُ؛
پشت سر برادر مؤمن خود، چیزی مگو مگر آنچه دوست داری او پشت سر تو بگوید.
بحارالانوار، ج۴۴، ص ۱۲۷
شرح حدیث:
صداقت در دوستی، آن است که ظاهر و باطن انسان با دوست، یکسان باشد و از برخورد دوگانه در روبه رو و پشت سر پرهیز شود.
ای جان فدای آن که دلش با زبان یکی است…
آنان که پشت سر برادر دینی خود به عیبجویی و انتقاد می پردازند اما در برابر او زبان به چاپلوسی و تملّق می گشایند، صفت نفاق و دورویی دارند و این با ایمان ناسازگار است.
از این گذشته، اگر دوست داریم دیگران در غیاب و پشت سر ما از ما به خوبی یاد کنند و با عبارتهای شایسته درباره ی ما حرف بزنند و از خوبیهای ما بگویند، ما هم پشت سر آنان باید همین حالت و رفتار را داشته باشیم و جز به خوبی و از خوبیهایشان سخن نگوییم.
بدگویی در نبودِ دوست و برادر دینی، از صداقت به دور است.
دوست آن باشد که معایب دوست
همچو آیینه رو به رو گوید
نه که چون شانه با هزار زبان
پشت سر رفته مو به مو گوید
رعایت حقوق برادر مسلمان، از سنگین ترین وظایف دینی و اخلاقی است.
اگر می خواهیم دیگران با احترام و ادب از ما یاد کنند، باید ادب و احترام را درباره ی آنان رعایت کنیم. اگر نمی پسندیم که با عنوانهای زشت از ما یاد کنند، ما هم تعبیرهای زننده و توهین آمیز درباره ی آنان به کار نبریم. اگر از غیبت خود بدمان می آید و ناراحت می شویم، ما هم از آنان غیبت نکنیم. اگر از افشای رازمان توسط دیگران می رنجیم، با افشای اسرار آنان، مایه ی رنجش خاطرشان را فراهم نکنیم.
این رفتار، نشانه ی «انصاف» در معاشرت است.
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی
عامل باروری معرفت و افزایش عقل
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
دِراسَةُ العِلمِ لِقاحُ المَعرِفَةِ وَ طولُ التَّجارِبِ زِیادَةٌ فِی العَقلِ؛
بحث و بررسی علم، موجب باروری معرفت و تجربه های طولانی مایه ی افزایش عقل است.
بحارالانوار، ج۷۵، ص ۱۲۸
شرح حدیث:
از شیوه های بارور کردن علم و دانش، «مباحثه» است.
وقتی مسائل علمی مورد بحث و بررسی و گفتگو قرار می گیرد، هم نقاط تاریک و مبهم آن روشن تر می شود، هم در ذهن و اندیشه مخاطب ماندگار می گردد.
از راه های مفیدتر کردن آموزشها و مطالعات، آن است که دانسته ها و آموخته ها و مطالب خوانده شده را با دیگران به بحث بگذاریم و نقد و بررسی کنیم؛ چیزی که در این حدیث، از آن به «دراسة» تعبیر شده است.
این سبب باروری معرفت می شود و بدون آن، آموخته ها یا از یاد می رود، یا خام و ناپخته باقی می ماند. نکته ی دیگر این حدیث، «تجربه» است.
در حکمتها آمده است که تجربه بالاتر از علم است.
بعضی گفته اند افراد عاقل و هوشیار از تجربیات دیگران استفاده می کنند، ولی مردم مغرور می خواهند همه چیز را خودشان تجربه کنند.(یحیی برقعی، چکیده ی اندیشه ها، ج۲، ص۲۸۳.)
عمل به تجربه و بهره گیری از تجربه های دیگران، آن هم تجربه های طولانی و دراز مدت، عقل آدمی را می افزاید و به معنای بهره بردن از ثمره ی زندگی و عمر دیگران است و سعدی چه زیبا سروده است:
مرد خردمند هنرپیشه را عمر دو بایست در این روزگار
تا به یکی تجربه آموختن در دگری تجربه بستن به کار
معرفت و شناخت خود را با بحث و گفتگوی علمی با دیگران بارور سازیم و با بهره گیری از تجربه های دیگران، بر خرد خویش بیفزاییم.
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی
چه چیزی عزت است؟
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
اَلصِّدقُ عِزُّ و الکِذبُ عَجزٌ؛
صدق و راستی عزّت است و دروغگویی ناتوانی است.
تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۶
شرح حدیث:
صدق و راستی، گاهی در «گفتار» است، گاهی در «کردار».
اگر در گفتار باشد، «راستگویی» است که فضیلتی بزرگ و دوست داشتنی است.
و اگر در کردار باشد« درستکاری» است که موجب محبوبیت انسان می شود و اعتماد عمومی را در جامعه افزایش می دهد.
هر دو خصلت، مایه ی آبرومندی و عزّت است.
راستی کن که راستان رَستند راستان در جهان قوی دستند
به همین تناسب، درغگویی و صداقت نداشتن در عمل که ریشه در زبونی و حقارت نفس دارد و نوعی ضعف روحی و اخلاقی به شمار می رود، مایه ی سرافکندگی می شود و افراد دروغگو و نیرنگ باز و غیرصادق، هم خودشان مورد اعتماد قرار نمی گیرند، هم جوّ بی اعتمادی را در جامعه افزایش می دهند.
به تعبیر روایات « نجات در راستی است و هلاکت در دروغگویی»
مرد باید که راستگو باشد ور ببارد بلا بر او چو تگرگ
سخن راست گو، مترس که راست نَبُرد روزی و نیارد مرگ(جمال الدین اصفهانی.)
مؤمنان پاکدل و خداباور، نیازی نمی بینند که برای رسیدن به مقاصد خویش یا منافع مادی، به دروغ متوسّل شوند.
وقتی خداوند، راستگویان را دوست می دارد و خودش از همه راستگوتر است، چرا بنده کاری کند که از چشم خدا بیفتد؟
زبانی که از دروغگویی پاک باشد، قابل احترام است.
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی.
فاصله حرف تا عمل
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
اَلنّاسُ عَبیدُ الدّنیا، وَ الدّینُ لَعِقٌ عَلی ألسِنَتِهِم یَحوطونَهُ بِهِ ما دَرَّت مَعایِشُهُم، فَاِذا مُحِصّوا بِالبَلاءِ قَلَّ الدّیانونَ؛
مردم بنده ی دنیایند و دین، چیزی است که بر زبانشان می چرخد و تا وقتی زندگی هاشان به خوبی می گذرد، دم از دین می زنند. پس هر گاه با بلا آزموده شوند، دینداران اندک می شوند.
تحف العقول، ص ۲۴۵
شرح حدیث:
میان ادّعا و عمل گاهی فاصله بسیار است.
در شرایط عادی و امنیت، بسیارند آنان که از حق خواهی و عدالت دم می زنند و خویشتن را مسلمان می دانند، ولی وقتی پای زیان و ضرر به میان آید، تنها گروه اندکی در میدان می مانند و به حق وفاداری نشان می دهند.
سخن بالا را سیدالشهداء(علیه السلام) با توجه به این نکته بیان فرمود که هزاران نامه دعوت از کوفیان دریافت کرده بود که همه مدعی بودند اگر پیش ما بیایی و رهبری ما را بر عهده بگیری، حاضریم در رکاب تو با آل ابوسفیان مبارزه کنیم و بنی امیه را از بین ببریم.
ولی وقتی نماینده ی امام، مسلم به عقیل در کوفه بود و شرایط بحرانی پیش آمد و ابن زیاد، سختگیری و دستگیری و تهدید و تطمیع را شروع کرد، چه تعداد از آنان به مسلم بن عقیل وفادار ماندند؟ مگر مسلم، غریب و تنها نماند و به شهادت نرسید؟
وقتی امام حسین(علیه السلام) به کربلا آمد و در محاصره ی کوفیان قرار گرفت، آن همه خطبه خواند و «هَل مِن ناصر» گفت و یاور طلبید، ولی چه شد که آن مدعیان مسلمانی نه تنها یاری اش نکردند، بلکه به رویش شمشیر کشیدند و او را شهید کردند!
مدعیان سست ایمان و منافقان، از ایمان و دین دم می زنند، اما وقتی خطر پیش آمد و صحنه ی آزمون فراهم شد، مردود می شوند و باطنشان آشکار می گردد.
از خدا بخواهیم در صحنه های آزمون دین، ما را موفق بدارد.
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی