حجت الاسلام عالی-مذمت دنیاپرستی در کلام حضرت علی علی السلام
اعمال شب نوزدهم ماه مبارک رمضان + اعمال مشترک
شب قدر آن شبی است که در طول سال، شبی به خوبی و فضیلت آن یافت نمیشود، و عمل در این شب از عمل در طول هزار ماه بهتر است و تقدیر امور سال در این شب صورت میگیرد و فرشتگان و روح که اعظم فرشتگان الهی است، در این شب به اذن پروردگار به زمین فرود میآیند و به حضر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) میرسند و آنچه را که برای هر فرد مقدّر شده بر آن حضرت عرضه میدارند.
این شب با عظمت آغاز شبهای قدر است و شب قدر آن شبی است که در طول سال، شبی به خوبی و فضیلت آن یافت نمیشود، عمل در این شب از عمل در طول هزار ماه بهتر است و تقدیر امور سال در این شب صورت میگیرد و فرشتگان و روح که اعظم فرشتگان الهی است، در این شب به اذن پروردگار به زمین فرود میآیند و به محضر امام زمان (عج) میرسند و آنچه را که برای هر فرد مقدّر شده بر آن حضرت عرضه میدارند.
اعمال شبهای قدر بر دو نوع است: یکی از آن دو نوع اعمالی که در هر سه شب باید انجام داد و دیگر اعمالی که مخصوص به هر یک از شبهای قدر است.
"در سوگ خورشید عدالت"
ضمن عرض تسلیت فرارسیدن ایام شهادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام، وهمچنین آرزوی قبولی طاعات و عبادات ویژه نامه “در سوگ خورشید عدالت” تقدیم می گردد
جهت مطالعه مقالات و کتابها و سایر مطالب ویژه نامه اینجا را کلیک نمائید
شب قدر چه بخواهیم
در شب های قدر به دو چیز باید توجه بیشتر نمود: یکی: سعادتمندی و قرار گرفتن در ردیف سعادتمندان و انسان های خوش فرجام، و دوم: دوری از شقاوت و بدبختی و ترک صفات زشت و ناپسند. از این رو است که پیوسته در دعاهای مخصوص شب های احیاء میخوانیم:
«وَ أَنْ تَجْعَلَ اسْمِی فِی هَذِهِ اللَّیْلَهِٔ فِی السُّعَدَاءِ وَ رُوحِی مَعَ الشُّهَدَاءِ
خدایا امشب نام مرا در میان سعادتمندان و روحم را با شهدای راه حق قرا ده».[مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص224]
با شرح صدر و گشادن دل و جان درون، درب سعادت به روی انسان گشوده میشود؛ و با بستن دربهای عجب و غرور و صفات زشت دیگر درِ شقاوت را میتوان به روی خود بست. در این مسیر، بهترین راه، رجوع به ضمیر و عقل بیدار و وجدان سلیم است، باید پیوسته نفس را نکوهش کرد و از عملکرد نادرست گذشته اظهار ندامت نمود و تصمیم بر ترک بدیها در آینده گرفت، به خصوص بدی هایی که به ما روحانیان و مبلغان بیشتر روی میآورد، همانند عجب و غرور، که بیماری روانی بسیار خطرناکی بوده و عمدتاً گریبان گیر عالمان و خطیبان برجسته و داعیان دینی میگردد.
«عُجب» خطرناکتر از تکبر و خودپسندی است. عجب، احساس خودکفایی در معنویات و احساس غنا و بینیازی در عرصه خودسازی است؛ با این توضیح که عُجب یعنی این که انسان کار نیک خود را بزرگ بشمارد و چون کار نیکی انجام داده، خودش را آدم نیکی بداند و از آن جا که در انجام وظیفه کوتاهی نکرده در دل خود مباهات کند و خود را سرافراز و از دیگران که کوتاهی کردهاند بهتر بداند و قلباً آن ها را تحقیر نماید.[سفینهٔ البحار، ج4، ص208؛]
این بیماری روحی آثار و پیامدهای ناگواری در پی دارد و اگر انسان متوجه نفوذ چنین بیماری در روح خود نشود، رفع و دفع آن بسیار مشکل خواهد شد.
مرحوم شیخ عباس قمی مینویسد: از احادیث چنین بر میآید که عجب از گناهان ظاهری سختتر است، برای اینکه عجب گناه دل است. گناهان ظاهری با توبه از بین میرود و عبادات کفّاره آن ها میگردند، اما عجب که صفتی است نفسانی، هم زایل کردنش مشکل است و هم عبادات را فاسد میکند و مضرات بسیار دارد از جمله آنکه: آدمی را متکبر میسازد و گناهانش را از یادش میبرد و در اثر غرور، خود را از مکر و عذاب خدا ایمن می داند و میپندارد که او در پیشگاه خدا مقام و منزلتی دارد.
افزون بر آن، شخص مبتلا به عجب از بس که به رأی و عقل خود، معتقد است از سؤال و استفاده و استشاره دیگران محروم میماند، و چهبسا به رأی نادرست خود، اصرار میورزد.[سفینهٔ البحار، ج4، ص208؛]
با نظر به این خطرات و آسیب های روحی عُجب است که امیرمؤمنان علی بن ابیطالب (ع) میفرماید:
«سَیِّئَهٌٔ تَسُوؤُکَ خَیْرٌ مِنْ حَسَنَهٍٔ تُعْجِبُک
کار نادرستی که تو را ناگواراست و همراه با تنفر انجام میدهی، بهتر از کار خوبی است که تو را به عجب و غرور وامیدارد».[نهج البلاغه، حکمت 58]
و امام جعفر صادق (ع) نیز در این باره میفرماید:
عُجب؛ گناهی است که بذرش کفر است و زمینش نفاق، آبش ستم، شاخه هایش جهل، برگش گمراهی و میوهاش لعنت و خلود در دوزخ است. هر که دارای صفت عجب شود بداند که بذر کفر افشانده و زراعت نفاق کرده و ناچار زراعتش ثمر خواهد داد.[سخنرانی های راشد، ج6، ص117]
بلاغ
توصیه های رهبرانقلاب در مورد ماه مبارک رمضان
رضا به قضای الهی و اهمیت آن در کلام اهل بیت(ع)
به امام صادق علیه السلام عرض کردم: مؤمن چگونه بداند که مؤمن است؟ امام فرمود: به واسطه تسلیم به امر خدا و راضی بودن بر آنچه که بر او از شادی و غم وارد میشود.
مشرق_ به خواست خدای متعال، همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان، همه روزه مجموعهای از احادیث موضوعی اهلبیت علیهمالسلام با نام «رهتوشه معرفت» تقدیم مخاطبین میشود. امیدواریم از نظرات و پیشنهادهای سازندهتان برخوردار شویم.
اهمیت رضا به قضای الهی:
1. داناترین مردم: عَنِ الصّادق علیه السلام قالَ: «اِنَّ أعْلَمَ النّاسِ بِاللهِ أرضاهُم بقَضاءِ اللهِ؛ (1) به راستی دانا ترین مردم نسبت به خدا، راضیترین آنهاست به قضای خدا.»
2. رکن ایمان: قالَ أمیرُ المؤْمِنین علیه السلام: «لِلایمانِ أربَعَةُ أرْکانٍ: الرِّضا بِقَضاءِ اللهِ وَالتّوکُّلُ عَلَی اللهِ وَتَفویضُ الأمْرِ إلَی اللهِ وَالتَّسلیمُ لامْرِ اللهِ؛ (2) ایمان چهار رکن دارد: رضا به قضای الهی، توکل بر خدا، واگذاری امور به خدا و تسلیم شدن در برابر فرمان خدا.»
3. شناخت کامل خدا: عن ابی الحسن الاوّل علیه السلام قال: «ینْبَغی لِمَن عَقَلَ عَنِ اللهِ أنْ لایستَبْطِئَهُ فی رِزْقِهِ وَلایتَّهِمَهُ فی قَضَاءِهِ؛ (3) سزاوار است هر که خدای را شناخته است او را در رساندن روزیاش به کندی منسوب ندارد و او را در حکم و قضایش متهم نسازد.»
4. در زمره صدیقین: عن الصادق علیه السلام، قال: قالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ عَبدِی المُؤمِنَ لا أُصَرِّفُهُ فی شَیءٍ إلاّ جَعَلْتُهُ خَیراً لَهُ فَلْیرْضِ بِقَضائِی وَلْیصْبِرْ عَلَی بَلائی وَلْیشْکُر نَعْمائی أکتُبُهُ یا مُحَمَّدُ مِنَ الصِّدِّیقِینَ عِنْدی؛ (4) خداوند بلند مرتبه فرموده است: بنده مؤمنم را به سوی هیچ چیزی نگردانم مگر آنکه آن را خیر او سازم؛ پس باید به قضایم راضی باشد و بر بلایم صبر کند و نعمتهایم را شکر گزارد. ای محمد! [نام] او را در زمره صدیقین نزد خودم مینویسم.»
5. نشانه ایمان: ابن سنان میگوید: «به امام صادق علیه السلام عرض کردم: مؤمن چگونه بداند که مؤمن است؟ امام فرمود: «بِالتَّسلیمِ لِلهِ وَالرِّضا فیما وَرَدَ عَلَیهِ مِنْ سُرُورٍ أوْ سَخَطٍ؛ (5) به واسطه تسلیم به امر خدا و راضی بودن بر آنچه که بر او از شادی و غم وارد میشود.»
ما را خواهی زخویشتن دست بشوی
خود را یله کن پس آنگهی ما را جوی
تا شعله عشق تو بر افروخته شد
جان و دل عشاق همه سوخته شد
آن را که دلش به وصلت افروخته شد
از هر دو سرای چشم او دوخته شد
تقدم رضای خدا:
روزی جمعی از شیعیان به خانه امام باقر علیه السلام آمدند. آن روز یکی از فرزندان امام به شدت بیمار و بستری بود و این مسئله سبب ناراحتی امام شده بود؛ به گونهای که مهمانان، نگران حال امام شدند و با خود گفتند اگر حادثهای برای فرزند امام رخ دهد حتماً از شدت ناراحتی برای او اتفاقی میافتد.
چندی نگذشت که صدای شیون زنان از اتاق مجاور بلند شد و امام سراسیمه داخل اتاق رفت. همگی دانستند که فرزند حضرت از دنیا رفته است. آنها بیشتر نگران حال امام شدند. اما وقتی آن حضرت از اتاق بیرون آمد، برخلاف انتظار، او را نگران نیافتند. علت را از او پرسیدند. وی در پاسخ فرمود: «ما نیز دوست داریم که عزیزانمان در سلامتی به سر برند، امّا وقتی که امر خداوند نازل شد، رضای او را بیشتر دوست میداریم و تسلیم امر او می-شویم.» (6)
—–
[1]. اصول کافی، ج4، ص190 (شش جلدی).
[2]. همان، ص 180.
[3]. همان، ص 194.
[4]. همان.
[5]. همان، ص 196
[6]. بحار الانوار، ج46، ص 301؛ اصول کافی، ج3، ص14.