قبور ائمه بقيع چگونه تخريب شد؟
در هشتم شوال سال 1344 هجري قمري قبرستان بقيع به عنوان مهمترين قبرستان اسلام به دست وهابيون تخريب شد.
قبور ائمه بقيع چگونه تخريب شد؟
در کمتر کشوري به اندازه سرزمين حجاز، آثار مربوط به قرون نخستين اسلام وجود داشته است؛ چرا که زادگاه اصلي اسلام آنجاست و آثار گرانبهايي از پيشوايان اسلام در جاي جاي اين سرزمين ديده ميشود. ولي متأسفانه، متعصّبان خشک مغز وهّابي، بيشتر اين آثار ارزشمند را به بهانه واهي آثار شرک، از ميان بردهاند و کمتر چيزي از اين آثار پرارزش باقي مانده است. نمونه بارز آن، قبرستان بقيع است. اين قبرستان، مهمترين قبرستان در اسلام است که بخش مهمي از تاريخ اسلام را در خود جاي داده و کتاب بزرگ و گويايي از تاريخ مسلمانان به شمار ميآيد.
وضعيت بقيع قبل از تخريب
تا پيش از تخريب و ويراني قبور مطهر بقيع توسط وهابيت متعصب كه براساس معتقدات خود، به تخريب بسياري از آثار تاريخي پرداختند، بر روي قبور پيشوايان و ساير بزرگان اسلام که در مدينه مدفون بودند گنبدها و بناهايي قرار داشت. ائمه بقيع در بقعه بزرگي که به طور هشت ضلعي ساخته شده بود و اندرون و گنبد آن سفيدکاري شده بود مدفون بودند. پس از تسلط وهابيون بر مدينه آنها ضمن تخريب قبور، آثاري که بر روي قبور قرار داشت را نيز از بين بردند. در جريان اين واقعه بارگاه امام حسن مجتبي (ع)، امام سجاد (ع)، امام محمدباقر (ع) و امام جعفر صادق(ع) ويران شد. آنان اضافه بر قبور مطهر ائمه معصومين (ع)، ديگر قبور را هم تخريب كردند كه عبارتند از: قبر منسوب به فاطمه زهرا (س)، عبدالله بن عبدالمطلب و آمنه پدر و مادر پيامبر اسلام، قبر مطهر فاطمه بنتاسد (ع) مادر اميرالمومنين (ع)، قبر مطهر حضرت امالبنين (ع)، قبرعباس عموي پيامبر، ابراهيم پسر پيامبر (ع)، قبر اسماعيل فرزند حضرت صادق (ع)، قبر دختر خواندگان پيامبر (ص)، قبر حليمه سعديه مرضعه پيامبر (ع) و قبور شهداي زمان پيامبر (ص).
نخستين تخريب قبور ائمه بقيع
نخستين تخريب قبور مطهر ائمه بقيع به دست وهابيون سعودي در سال 1220 هجري يعني زمان سقوط دولت اول سعوديها توسط حكومت عثماني روي داد، پس از اين واقعه تاريخي - اسلامي با سرمايهگذاري مسلمانان شيعه و به كار بردن امكانات ويژهاي، مراقد تخريب شده به زيباترين شكل بازسازي شد و با ساخت گنبد و مسجد، بقيع به يكي از زيباترين مراقد زيارتي و در واقع مكان زيارتي - سياحتي مسلمانان تبديل شد.
دومين تخريب بقيع
دومين و در واقع دردناكترين حادثه تاريخي - اسلامي معاصر به هشتم شوال سال 1344 و پس از روي كار آمدن سومين حكومت وهابي عربستان مربوط ميشود؛ سالي كه وهابيون به فتواي سران خود مبني بر اهانت و تحقير مقدسات شيعه، مراقد مطهر ائمه و اهلبيت پيامبر(ص) را مورد دومين هجوم وحشيانه خود قراردادند و بقيع را به مقبرهاي ويران شده و در واقع مهجور و ناشناخته تبديل كردند.
تخريب قبور در مكه، مدينه، جده و كربلا
وهابيون در سال 1343 هجري قمري در مكه گنبدهاي قبر حضرت عبدالمطلب (ع)، ابيطالب (ع)، خديجه (ع) و زادگاه پيامبر (ع) و فاطمه زهرا (ع) و “خيزران” عبادتگاه سري پيامبر (ع) را با خاك يكسان كردند و در جده نيز قبر “حوا” و ديگر قبور را تخريب كردند. در مدينه نيز گنبد منور نبوي را به توپ بستند، ولي از ترس مسلمانان، قبر شريف نبوي را تخريب نكردند آنها همچنين در شوال 1343 با تخريب قبور مطهر ائمه بقيع (ع) اشياء نفيس و با ارزش آن قبور مطهر را به يغما بردند و قبر حضرت حمزه (ع) و شهداي احد را با خاك يكسان و گنبد و مرقد حضرت عبدالله و آمنه پدر و مادر پيامبر (ع) و ديگر قبور را هم خراب كردند.
وهابيون متعصب در همان سال به كربلاي معلي حمله كردند و ضريح مطهرحضرت امام حسين(ع) را كندند و جواهرات و اشياء نفيس حرم مطهر را كه اكثرا از هداياي سلاطين و بسيار ارزشمند و گرانبها بود، غارت كردند و قريب به 7000 نفر از علما، فضلا و سادات و مردم را كشتند. سپس به سمت نجف رفتند كه موفق به غارت نشدند و شكست خورده برگشتند.
منابع:
ناصر مکارم شيرازي، وهابيت بر سر دوراهي.
جعفر سبحاني، آيين وهابيت.
اصغر قائدان، تاريخ و آثار اسلامي مکه مکرمه و مدينه منوره..
علي اصغر رضواني، شيعه شناسي و پاسخ به شبهات
بلاغ
#صهبای_رشد؛ دعای واقعی
سخنان آیت الله جوادی آملی دامت برکاته
💠 مهمترین کار، این راه دعا و نیایش است که تقریباً ضعیف ترین برنامه های ماست! ما آنچه برای او حساب قائل نیستیم، دعاست. یک وقت انسان دعا می خواند که ثواب ببرد، این یک گوشه کار است؛ این دعا نیست! یک وقتی به یک کسی گفتند: شما فلان مشکل را داری، این دید الآن لاعلاج است، به بیماری صعب العلاج و غدّه بدخیم گرفتار است؛ این چه جور ناله می کند؟ این چه جور دعا می کند؟ ” دعا ” یعنی این!! مائیم در حال مرگ که دست و پا می زنیم، این حال را باید مجسّم بکنیم، بعد دعا بکنیم. در آن حال هم خوب می فهمیم که با چه کسی داریم حرف می زنیم، هم جداً می خواهیم!
اینکه در دین آمده: (الدّعا مخّ العباده)*، مغز عبادت دعاست؛ این که گفتند: تا مضطر نشوی، نمی خوانی … . یک وقتی می خوانی، یک وقت می خواهی. خواندن البته یک ثوابی دارد، دعاهایی که ما می خوانیم بعد از نماز، در نماز ثوابی دارد؛ امّا ( خواندن ) غیر از (( خواستن )) است! در مناجات های خواجه عبدالله انصاری این است که ” دانایی ” مهم نیست، ” دارایی ” مهم است. یک کسی ممکن است علامه بشود، علم فراوان داشته باشد؛ او داناست، البته در جامعه ما محترم است؛ امّا دارا نیست! (دارا) کسی است که آن علم او را کاملاً حفظ بکند. دعا فضیلتی است بین دانایی و دارایی.
پس یک وقت است کسی عبادت می کند، یک وقت است کسی به حوزه و دانشگاه می رود، یک وقتی به دعا می نشیند. این دعا که در تعبیرات دینی آمده (مخّ العباده)، این جمع بین حوزه و مسجد است، جمع بین فهمیدن و ناله زدن است.
برترین لذتها در نگاه امام سجاد (علیه السلام)
«خدایا! این ماه مبارک در بین ما بسیار پسندیده ماند و برای ما یار بسیار خوبی بود و بهترین سودها را به ما رساند و هنگام سرآمدن ایامش از ما جدا شد و رفت.»
سیدالساجدین (علیه السلام) در این فراز به لزوم بزرگداشت ایام ماه مبارک رمضان اشاره فرموده و مقدم این رحمت الهی و افاضه این ضیافت عظیم را گرامی داشته و با کامیابی تمام از همه فضایل و منافع آن، عرض می کند که به بهترین شکل در این ماه عمل کردیم و بزرگترین سود را در بین جهانیان به دست آوردیم. آن حضرت از ایام ماه رمضان به بزرگترین نعمت و برکت یاد فرموده که جایگاه ماه مبارک در بین ما قابل ستایش و تقدیر، و قدر و منزلتش عظیم و بسیار بود. رفیق و همدمی که نیکی، پاکی و پاکیزگی را در آن ذخیره کردیم و نیکی هایی بسیار از تمامی لحظه لحظه آن لبریز بود.
این امام معصوم (ع) چه لذتی از روزه احساس کرده که بهره های تمام جهانیان را در یک سو و کرامت ماه مبارک رمضان را در دیگر سو دیده و آن دو را با هم مقایسه کرده و لذت تمامی لذت گرایان کوچکتر از آن می داند که در برابر لذت حاصل از روزه قابل ذکر باشد و از این رو می فرماید: همه لذت های عالمیان کمتر از بهره ای است که در روزها و شب های متبرک ماه رمضان نصیب من گردید.
این گوشه ای از کرامت ها و عظمتی فراتر از ادراک عقل است که توان هیچ دانشمند و عقل هیچ فیلسوفی چاره ای ندارد جز آن که در مقابل این کمال نامتناهی عاجزانه بایستد و در مقابل آن زانو بزند؛ درست همانند انسان نابینایی که دست خود را به دست بینای راه بین دهد و در وادی های «نور علی نور» قدم بر دارد.
آیت الله ممدوحی رحمه الله علیه-تفسیر دعای وداع با ماه مبارک رمضان امام سجادعلیه السلام
فکری که باعث عاقبت بخیری می شود
کسی که می داند از پس امروز فردایی هست، اعمال و اخلاقش درست می شود؛ حسد، کینه و سوءظن باعث تنگ شدن روح می شود، چه بسا این تنگی ها قبر و آخرت ما را تنگ کند.
سبکبار بودن در دنیا صرفا به معنای رها شدن و عدم دلبستگی به مادیات نیست، وجه مادی ماجرا شاید عامی ترین و ساده ترین برداشتی است که می توان از این مساله داشت. سبکبار بودن به معنای آن است که انسان از این دنیا به آسودگی عبور کند، با آرامشی که حاصل حسد نکردن، کینه نورزیدن، خیانت نکردن است. این یعنی سبکبار بودن و از همه مهمتر اندیشیدن به مرگ، به اینکه ابدیتی در کار است و اگر قدر هر لحظه زندگی مان را ندانیم قاعده بازی را باخته ایم و دیگر بالی برای پرواز نخواهیم داشت. مرگ اندیشی مساله ای است که در آموزه های دین از اهمیت وافری برخوردار است چراکه انسان را به فکر وا داشته و سبب می شود که او در هر لحظه به یاد خداوند بوده و در سایه این ذکر دائمی طعم شیرین حیات طیبه را بچشد؛ چنان که پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «هر که از یاد مرگ گرانبار باشد، قبر خود را باغی از باغ های بهشت خواهد یافت».
باید توجه داشت «یاد مرگ فرعون منشی انسان را سرکوب می کند و از این جهت، همانند یاد خداوند است. یاد مرگ روحیه فزون طلبی را در انسان از میان برمی دارد و زمینه ساز حیات معنوی انسانی می شود. یاد مرگ به زندگی معنای دیگری می دهد. یاد مرگ مانع ابتذال و روزمرگی می گردد و یاد مرگ موجب تعادل همه ساحت های زیستی انسانی می شود. از همه این ها گذشته، یاد مرگ مانع از فراموش کردن حقیقت میرایی انسان می گردد و از بد فرجامی پیشگیری می کند».(1)
همه بخشیده میشویم!
در روایتی است که: «إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَی فِی کُلِّ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ عِنْدَ الْإِفْطَارِ سَبْعِینَ أَلْفَ أَلْفِ عَتِیقٍ مِنَ النَّارِ»؛ خداوند در هر شب از ماه مبارک رمضان، هنگام افطار هفتاد هزار هزار شخص را که همه مستوجب آتش هستند از آتش نجات میدهد، «فَإِذَا کَانَ آخِرُ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ»؛ شب آخر ماه رمضان که میشود، «أَعْتَقَ فِیهَا مِثْلَ مَا أَعْتَقَ فِی جَمِیعِهِ»؛ [بحارالأنوار، ج95، ص187] شب آخر ماه رمضان به مقدار تمام آنچه که در ماه رمضان از آتش نجات داده است، نجات میدهد.
* آیا کسی هست که بخشیده نشود؟!
در روایت دیگری داریم: «إِذَا کَانَ أَوَّلُ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ غَفَرَ اللَّهُ لِمَنْ شَاءَ مِنَ الْخَلْقِ»؛ وقتی که شب اول ماه رمضان میشود خداوند هر کسی از مخلوقاتش، که مورد مشیّتاش قرار بگیرد تا او را بیامرزد مورد غفران قرار میدهد، «فَإِذَا کَانَتِ اللَّیْلَةُ الَّتِی تَلِیهَا ضَاعَفَهُم»؛ شب اول به هر مقدار بود، شب دوم دو برابر، «فَإِذَا کَانَتِ اللَّیْلَةُ الَّتِی تَلِیهَا ضَاعَفَ»؛ و هر شب بعد از شب دیگر دو برابرِ شب قبل بخشیده میشوند، «کُلَّ مَا أَعْتَقَ حَتَّی آخِرَ لَیْلَةٍ فِی شَهْرِ رَمَضَان»؛ تا شب آخر میشود، «تُضَاعَفُ مِثْلَ مَا أَعْتَقَ فِی کُلِّ لَیْلَة»؛ [إقبال الأعمال، ج1، ص3] که دو برابر آنچه که در هر شب بخشیده و از آتش نجات داده بود نجات میدهد که برای ما بزرگترین، بالاترین و ارزشمندترین اثر الهی درماه مبارک رمضان همین است، یعنی آمرزش و تطهیر است.
به مناسبت سالروز ارتحال علامه مجلسی ره
علامه مجلسی در روز دوشنبه بیست هفتم ماه مبارک رمضان سال 1110 هجری قمری در اصفهان درگذشت و در مسجد جامع عتیق این شهر به خاک سپرده شد.
علّامه بزرگ ملّا محمد باقر اصفهانى معروف به «علّامه مجلسى» و «مجلسى دوم» سومین پسر دانشمند ملّا محمد تقى مجلسى اول است. بگفته میر عبد الحسین خاتونآبادى در تاریخ «وقایع الایّام و السِّنین» علّامه مجلسى در سال 1037 در دار العلم اصفهان دیده بدنیا گشود، ولى در مِرآت الاحوال ولادت او را بسال 1038 نوشته است.
علّامه مجلسى از همان اوان کودکى با هوشى سرشار و استعدادى خدا داد و پشت کارى مخصوص، بتحصیل علوم متداوله عصر پرداخت. چون در سایه تعلیمات و مراقبت پدر علّامهاش که خود نمونه کامل یک فقیه بزرگ و عالم پارسا بود، شروع بکار نمود، در اندک زمانى مراحل مختلفه علمى را یکى پس از دیگرى طى کرد. از همان سنین جوانى آثار نبوغ از سیماى جالبش آشکار بود، و هر کس او را میدید آینده درخشانى را برایش پیشبینى میکرد.
وی بعد از تکمیل تحصیلات خود در فنون و علوم مختلف، با واقع بینى مخصوصى، به تحقیق در اخبار اهل بیت عصمت و طهارت(ع) پرداخت، و با استفاده از شرائط مساعد و قدرت سلطان وقت شاه سلیمان صفوى، به جمع آورى کتابهاى مربوطه و مدارک لازمه، از هر مرز و بومى که بود، همت گماشت.
آنگاه براى تأمین هدف بزرگ و منظور عالى خود و مسئولیتى که بعهده گرفته بود، یک دوره کامل اخبار روایات ائمه اطهار را در هر باب و هر موضوعى از نظر گذرانید.
سپس در زمانى که درست وارد چهل سالگى عمر گرانبهایش شده و بکمال عقل رسیده بود، با بنیهاى سالم و نشاطى عجیب و دانشى پر مایه و اطلاعى وسیع، دست بیک اقدام دامنه دار و اساسى زده، شالوده بناى عظیمى را پى ریزى کرد و با تکمیل این بناى محکم و تأمین آن منظور ضرورى که همانا تألیف کتاب بزرگ «بحار الأنوار» است نام نامیش در همه جا پیچید و آوازه فضل و علم و همت بلندش در سراسر دنیاى اسلام بگوش دوست و دشمن و عالى و دانى رسید. بطورى که در حیات خودش آثار قلمى و فکریش، در اقصى نقاط دنیاى اسلام و بلاد کفر منتشر گشت، و همچون قند پارسى به بنگاله بردند!