تحلیلی بر چرایی همراهی مردم با امام خمینی(رحمه الله عليه)
انقلاب کشور عزیزمان ایران، از ابتدای شکلگیری تا لحظه به وقوع پیوستن، در طول تاریخ و نیز در مقایسه با دیگر انقلابهای جهان دارای ویژگیهای کم نظیر یا بهتر بگوییم بینظیر است.
در تمام کشورهای جهان هنگامیکه ظلم و فساد طبقه حاکمیت برای عموم جامعه تحمل ناپذیر باشد، هنگامیکه مردم میان آنچه از حاکمیت در برآورده ساختن نیازها و خواستههایشان و آنچه حاکمیت خود در برنامههایش برای مردم در دستور کار قرار داده است فاصله وجود داشته باشد، هنگامیکه در جامعه مردم مستضعف روز بهروز فقیرتر و مردمی که ارتباط نزدیک با حاکمیت دارند و یا درباریان غنیتر شوند، آنگاه این صدای خشم و نفرت مردم محروم جامعه است که طغیان میکند و بر آن میشوند که نظام ظلم را سرنگون کنند تا نظام جدیدی که امیال و خواستههایشان را تامین کند را بر پا سازند.
انقلابی که در سال 57 در میهن ما به رهبری امام فرزانهای همچون خمینی کبیر به پیروزی رسید با اراده و وحدت تمام ملت ایران ریشه گرفت. ملتی که در تمام طول حاکمیت رژیم منحوس پهلوی هیچگاه مورد توجه قرار نگرفت، هیچگاه به ارزشها و آرمانهای اسلامیشان بها داده نشد، هیچگاه آراءشان در تصمیمگیری در امور مملکتی به حساب نیامد.
رژیم پهلوی برای دانشجویان و قشر فرهنگی و روشن فکر جامعه نیز ارزش قائل نبود.
آری، حکومتی که تمام اختیارات و تصمیم گیریهایش در گرو دستورات کشورهای غربی باشد این چنین بیشتر انتظار نمیرود که فکر ملت و آبادی کشورش باشد.
وابستگی تمام عیار حکومت پهلوی به غرب، به ویژه آمریکا و بیاختیاری دولتمردان در تصمیمگیریهای اصلی کشور مهمترین مشکل این کشور بود. آنها میگفتند چه کسی باید چه شغلی در دولت داشته باشد، هرکس که برایشان منفعت آور بود در والاترین جایگاه و بالعکس هر کسی که برایشان تهدید و خطر بود تمام قدرتشان را به کار میانداختند که او را کنار بزنند.
در این مملکت، اگر کاری به نفع آمریکاییها بود، به وسیلهی دولت پهلوی انجام میگرفت. اگر کاری به ضرر آنها و به نفع مردم بود، انجام نمیگرفت؛ بلکه با آن کار، مقابله هم میشد؛ استقلال نداشتنن یک کشور، اینگونه است.
اما قبل از آنکه به شکلگیری و نحوه بهوقوع پیوستن انقلاب اسلامی بپردازیم خالی از لطف نیست که ابتدا به شخصیت و خصوصیات اخلاقی والای رهبر انقلاب بپردازیم.
امام خمینی در پیروزی انقلاب همان نقشی را ایفا کرد که لنین در پیروزی انقلاب روسیه و مائوتسه در انقلاب چین ایفا کردند، اما با این تفاوت چشمگیر که لنین و مائوتسه دست در دست قوای نظامی و نیروهای مسلح کشورشان بودند و هزاران حمایتکننده درون سازمانی را در پشت سر داشتند در صورتیکه امام خمینی هیچ نوع نیروی نظامی را در اختیار نداشت، او حتی در خاک وطن خود هیچ ستاد انتخاباتی نداشت و هزاران فرسنگ آن سوی مرز در پاریس رهبری مردم را عهدهدار بود.
حال اینکه هیچ انقلابی به پیروزی نخواهد رسید مگر آنکه به نیروهای مسلح آن کشور مسلط شوند یا اینکه نیروهای نظامی به انقلابیون بپیوندند.
با این توصیف براستی چه چیز سبب موفقیت امام عزیزمان در جلب نیروهای مردمی شد، که تنها با صدور یک پیام از خارج از مرز ایران تمام اقشار جامعه به خیابانها می آیند و سینههای خود را در برابر آتش گلولهها سپر میکردند؟
از شهرهترین ویژگیهای امام خمینی میتوان به بیپروایی، شجاعت و جرأت ایشان اشاره کرد، با یقین میتوان گفت که در 2 قرن اخیر میان روحانیون و سیاستمداران نمونهاش را ندیدهایم.
امام با چه پشتوانه و اتکا بر چه قدرتی، رهبران کشورهای غرب را به جرم دخالت در امور مملکتی و حمایت از رژیم پهلوی محکوم میکرد؟
امام هیچگاه از حرف خود ذرهای کوتاه نیامد، با اینکه هزاران کیلومتر از ایران فاصله داشت درباره آینده ایران و سرنوشت شاه و اینکه شاه باید برود سخن میگفت.
در آن دورهای که شاه ایران تمام مخالفان خود را سرکوب و یا از صحنه سیاست خارج میکرد امام خمینی با عزمی راسخ به مخالفت با او میپرداخت.
بر صفحه تاریخ چه زیبا تصویر بست آن سخنرانی حماسی عاشورای سال 1342 که امام از محمدرضا پهلوی بهعنوان برده رژیم صهیونیست یاد کرد و او را ناتوان و ذلیل و مهره دست اجانب غرب خطاب کرد.
در آن دوران که تجملگرایی، مال اندوزی، نادرستی و فساد در میان طبقهی بالای جامعه موج میزد امام خمینی به همان سبک زندگی ساده زیستی که برگرفته از سیره و منش معصومین(ع) بود ادامه میداد.
امام جامعهی ایران را بخوبی میشناخت و به همین خاطر زمان شروع مبارزات را بهخوبی تشخیص داد.
امام عزیزمان در دوران چهارده سالهی تبعید، با برگزاری سخنرانی و ارسال پیام به مردم ایران و حتی جهان، آنها را از بیکفایتی و ظلم و فساد رژیم طاغوت پهلوی آگاه میساخت.
امام، شاه ایران را دلیل تمام نابسامانیهای جامعه میدانست و در سخنرانیهایش به ارتباط و همکاری دولت او با رژیم صهیونیستی و وابستگی نظامی و اقتصادی به بیگانگان غربی و نابودی فرهنگ کهن سرزمینمان اشاره میکرد و تنها راه مبارزه با این بی عدالتیها و سرنگونی ظلم را اتحاد تمام قشرهای جامعه میدانست.
اما چه نیروهایی آتش انقلاب اسلامی را برافروختند؟
میدانیم که همه گروههای سیاسی که مخالف سر سخت رژیم پهلوی بودند همه در سالهای آخرین دهه 40 سرکوب شده بودند و تنها پایداری و حملات کوبنده امام خمینی از نجف به سوی رژیم پهلوی نمایان بود.
طبقهی متوسط جامعه، بازاریان، بازرگانان و کسبه، امام خمینی را دشمن صلح ناپذیر شاه و حامی ارزشهای دینی و اسلامی میدانستند و حتی دانشجویان و روشنفکران نیز او را بهعنوان حامی مردم و رهبری میشناختند که قصد دارد مملکت را از وابستگی و نیز ظلم و فساد رهایی بخشد و آزادی و آزادگی را به کشور حاکم کند.
مردم ایشان را روحانی مبارزی میدانستند که تلاش دارد با پیروی از تعالیم دینی قدرت را از زورمندان گرفته و به ملت بازگرداند و عدالت را در سراسر میهن بر قرار کند.
به همین دلیل تمام اقشار جامعه اعم از کشاورز، کارمند، دانشجو و روحانیون و غیره آیتالله خمینی را منادی حق و عدالت، مدافع محرومان و الهامبخش آرزو هایشان میدانستند.
پر اثرترین نیروهایی که امام رهبریشان را عهدهدار بود روحانیون جوان در نهادهای مذهبی و خیل عظیمی از قشر محروم جامعه بودند.
آن ها در قیام 15 خرداد سال 42 وفاداری بی چون و چرای خود را نسبت به امام به اثبات رساندند، آنها امام را منشوری از جرأت و مقاومت همچون حضرت علی (ع) در مبارزه با معاویه می دیدند.
پس از قیام و کشتار 15 خرداد حتی آن عده از روحانیون که موافق دخالت در امور سیاسی کشور نبودند به یاری امام شتافتند و با به راه انداختن شبکههای مخفی از طریق مساجد، پیامها و دستورات امام را به گوش مردم میرساندند.
با وجود اینکه علما و مذهبیون در شهرهای مذهبی کشور همچون مشهد مقدس، قم، یزد و اصفهان بهعنوان مخالفان رژیم از سالها پیش فعالیت داشتند اما دانشجویان در سالهای اول دهه 50 مبارزات خود را در تهران از سر گرفتند. بهار سال 57 روند اعتراضها، در حدی نبود که به انقلاب منجر شود. در بسیاری از کشورهایی که رژیم استبداد و دیکتاتوری بر آنها حاکم است، تظاهرات اعتراضآمیز برگزار میشود بی آنکه به شورش و انقلاب منجر شود.
اما هنگامی که فساد از استبداد پیشی گرفت، و خواستههای مشروع و منطقی قشرهای وسیعی از جامعه، با بیاعتنایی روبهرو شد، فریاد اعتراض مردم، به حرکت تبدیل میشود و چنانچه این حرکت بهوسیلهی مردان شایسته و مورد اعتماد مردم رهبری شود، به پیروزی منتهی میشود.
تظاهرات مردم وطن دوست و غیورمان، در ماههای اول سال 1357 نخست جنبه اعتراض به روش کلی رژیم شاه داشت، سپس به خواستههای رفاهی و سیاسی تبدیل شد، و با رهبری فرزانه امام خمینی به شورش و انقلاب انجامید و با چنان شتابی به پیروزی رسید که مردم ایران و جهانیان را شگفت زده کرد.
گری سیک استاد دانشگاه کلمبیا که بر موضوعات خاورمیانه بخصوص ایران فعالیت دارد، میگوید:
هیچکس آماده مواجه شدن با انقلاب ایران نبود، دولت کارتر نیز در برابر اوجگیری انقلاب و فروپاشی سریع رژیم شاهنشاهی ایران غافلگیر شد.
شاه و اطرافیانش نیز از آنچه در ماههای آخر سال 57 در ایران روی داد تصور درستی نداشتند، حتی تا چند هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی نتوانستند درباره علل سقوط رژیم، تحلیل درست و منطقی بعمل آوردند.
ریچارد فالک استاد دانشگاه آمریکایی پرینستون که در چهارم بهمن 57 به ایران سفر کرده بود و سپس با امام خمینی در پاریس ملاقات داشت، در مقالهای که در نیویورک تایمز انتشار یافت، آیتالله خمینی و اطرافیانش را میانهرو و جنبش او را قابل ستایش و امام را حامی حقوق مردم ایران دانست.
از دیدگاه رهبر معظم انقلاب امام خامنهای، مهمترین عامل شکلگیری انقلاب، که میتوان تمامی عوامل شکلگیری انقلاب را به آن مرتبط دانست، اسلام و تعالیم و آموزههای آن بود. مقام معظم رهبری معتقدند علت موفقیت امام خمینی(ره) در جریان انقلاب اسلامی، پشتیبانی و حمایت مردم از حرکت ایشان این بود که شعار اسلام و حاکمیت آن را صریح، روشن، بیپرده و با جرأت و جسارت روی دست گرفت و به مردم اعلام کرد.
ایشان در توضیح این موضوع میفرمایند: «امام تعالیم اسلام را برای مردم بیان کردند؛ معنای حکومت را بیان کردند؛ معنای انسان را بیان کردند و برای مردم تشریح کردند که چه بر آنها میگذرد و چگونه باید باشند. حقایقی را که اشخاص جرأت نمیکردند بگویند، ایشان بهطور صریح (نه به شکل درونگوشی، نه به شکل شبنامه، نه آنطوری که گروهها و احزاب بهصورت بسته و سلولهای حزبی و برای کادرهای حزبی بیان میکنند) روان، آسان، در فضا، برای عموم مردم بیان کردند. این بود که مردم پاسخ گفتند.»
رهبر معظم انقلاب بیتوجهی و ارزش قائل نشدن رژیم پهلوی برای عقیده و ایمان اسلامی مردم و فعالیتهای ضداسلامی رژیم گذشته را مهمترین عامل نارضایتی مردم از رژیم شاه میدانند و معتقدند اگر چه مردم از اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی موجود در رژیم گذشته ناراضی بوده و آن را حس میکردند، اما آنچه بیش از همهی اینها مردم را رنج میداد، بیتوجهی نظام حاکم به ارزشها و عقاید اسلامی و توهین به سنن و آداب و رسوم اسلامی بود.
انقلاب ما برای اسلام بود. نمیگوییم که مردم از اوضاع کشور در دوران حکومت طاغوت، ناراضی نبودند و تغییر آن را نمیخواستند. مردم از همه چیز دوران طاغوت ناراضی بودند. مردمی که وقتی در دوران سلطنت طاغوت (چه در رژیم وابستهی پهلوی و چه در غالب حکومتهای قبل از آن) چشم خود را باز میکردند و حقایق را میدیدند، سختی و بدی و ذلت و نابودی شخصیت خود را احساس میکردند. طبیعی بود که بخواهند در زندگی و معیشتشان این سختیها تغییر پیدا کند، اما اساس همهی آن سختیها یک چیز بود و آن این بود که هیچکس برای مردم و عقیده و فکر و ایمان آنها ارزشی قائل نبود. مردم، اسلام و رسوم اسلامی را میخواستند، ولی دستهای قدرت و حکومت، ضداسلام را تبلیغ میکردند.
خبرگزاري دفاع مقدس- 1395/11/16
سخنرانی تاریخی حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالي عليه) در بدو بازگشت به ایران در بهشت زهرا(سلام الله عليها)- تهران
اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم
بسم اللّه الرحمن الرحیم
تشکر و تسلیت
ما در این مدت مصیبتها دیدیم؛ مصیبتهای بسیار بزرگ. و بعضِ پیروزیها حاصل شد که البته آن هم بزرگ بود. مصیبتهای زنهای جوان مرده، مردهای اولاد از دست داده، طفلهای پدر از دست داده. من وقتی چشمم به بعضی از اینها که اولاد خودشان را از دست دادهاند میافتد، سنگینی در دوشم پیدا میشود که نمیتوانم تاب بیاورم. من نمیتوانم از عهدۀ این خسارات که بر ملت ما وارد شده است برآیم. من نمیتوانم تشکر از این ملت بکنم که همه چیز خودش را در راه خدا داد. خدای تبارک و تعالی باید به آنها اجر عنایت فرماید. من به مادرهای فرزند از دست داده تسلیت عرض میکنم و در غم آنها شریک هستم. من به پدرهای جوان داده، من به آنها تسلیت عرض میکنم. من به جوانهایی که پدرانشان را در این مدت از دست دادهاند تسلیت عرض میکنم.
رژیم سلطنتی مغایر عقل و قانون
خوب، ما حساب بکنیم که این مصیبتها برای چه به این ملت وارد شد. مگر این ملت چه میگفت و چه میگوید که از آن وقتی که صدای ملت درآمده است تا حالا قتل و ظلم و غارت و همۀ اینها ادامه دارد. ملت ما چه میگفتند که مستحق این عقوبات شدند. ملت ما یک مطلبش این بود که این سلطنت پهلوی از اول که پایهگذاری شد برخلاف قوانین بود. آنهایی که در سن من هستند میدانند و دیدهاند که مجلس مؤسسان که تأسیس شد، با سرنیزه تأسیس شد. ملت هیچ دخالت نداشت در مجلس مؤسسان. مجلس مؤسسان را با زور سرنیزه تأسیس کردند، و با زورْ وکلای آن را وادار کردند به اینکه به رضا شاه رأی سلطنت بدهند. پس این سلطنت از اول یک امر باطلی بود؛ بلکه اصل رژیم سلطنتی از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلی است و خلاف حقوق بشر است. برای اینکه ما فرض میکنیم که یک ملتی تمامشان رأی دادند که یک نفری سلطان باشد؛ بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رأی آنها برای آنها قابل عمل است. لکن اگر یک ملتی رأی دادند ـ ولو تمامشان ـ به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقی[است؟]ملتِ پنجاه سال پیش از این، سرنوشت ملتِ بعد را معین میکند؟ سرنوشت هر ملتی به دست خودش است. ما در زمان سابق ـ فرض بفرمایید که زمان اول قاجاریه ـ نبودیم؛ اگر فرض کنیم که سلطنت قاجاریه به واسطۀ یک رفراندمی تحقق پیدا کرد و همۀ ملت هم ـ ما فرض کنیم که ـ رأی مثبت دادند اما رأی مثبت دادند بر آغا محمد خان قَجَر و آن سلاطینی که بعدها میآیند؛ در زمانی که ما بودیم و زمان سلطنت احمد شاه بود، هیچ یک از ما زمان آغا محمد خان را ادراک نکرده؛ آن اجداد ما که رأی دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رأی دادند که زمان ما احمد شاه سلطان باشد؟ سرنوشت هر ملت دست خودش است.
رژیم پهلوی، تحمیلی و غیر قانونی
ملت در صد سال پیش از این، صد و پنجاه سال پیش از این ملتی بوده، یک سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته ولی او اختیار ما را نداشته است که سلطانی را بر ما مسلط کند. ما فرض میکنیم که این سلطنت پهلوی، اول که تأسیس شد ما فرض میکنیم که به اختیار مردم بود و مجلس مؤسسان را هم به اختیار مردم تأسیس کردند، این اسباب این میشود که ـ بر فرض اینکه این امر باطل صحیح باشد ـ فقط رضا خان سلطان باشد؛ آن هم بر آن اشخاصی که در آن زمان بودند. و اما محمدرضا سلطان باشد بر این جمعیتی که الآن بیشترشان ـ بلکه الاّ بعضِ کم، بعض قلیلی از آنها ـ ادراک آن وقت را نکردهاند، چه حقی داشتند ملت در آن زمان سرنوشت ما را در این زمان معین کنند؟ بنابراین سلطنت محمدرضا اولاً که چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنیزه تأسیس شده بود، مجلس غیرقانونی است، پس سلطنت محمدرضا هم غیرقانونی است. و اگر سلطنت رضا شاه فرض بکنیم که قانونی بوده، چه حقی آنها داشتند که برای ما سرنوشت معین کند؟ هر کسی سرنوشتش با خودش است. مگر پدرهای ما ولیّ ما هستند؟ مگر آن اشخاصی که در صد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، میتوانند سرنوشت ملتی را که بعدها وجود پیدا میکنند آنها تعیین بکنند؟ این هم یک دلیل که سلطنت محمدرضا سلطنت قانونی نیست. علاوه بر این، این سلطنتی که در آن وقت درست کرده بودند و مجلس مؤسسان هم ما فرض کنیم که صحیح بوده است، این ملتی که سرنوشت خودش با خودش باید باشد در این زمان میگوید که ما نمیخواهیم این سلطان را. وقتی که اینها رأی دادند به اینکه ما سلطنت رضا شاه را، سلطنت محمدرضا شاه را، رژیم سلطنتی را نمیخواهیم، سرنوشت اینها با خودشان است. این هم یک راه است از برای اینکه سلطنت او باطل است.
دولتهای دست نشانده و مجالس فرمایشی
حالا میآییم سراغ دولتهایی که ناشی شده از سلطنت محمدرضا و مجلسهایی که ما داریم. در تمام طول مشروطیت ـ الاّ بعض از زمانها آن هم نسبت به بعض از وکلا ـ مردم دخالت نداشتند در تعیین وکلا! شما الآن اطلاع دارید که در این مجلسی که حالا هست ـ چه مجلس شورا و چه مجلس سنا ـ و شما ملت ایران هستید، شما ملتی هستید که در تهران سکنی دارید، من از شما مردم تهران سؤال میکنم که آیا این وکلایی که در مجلس هستند ـ چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا ـ شما اطلاع داشتید که اینها را خودتان تعیین کنید؟ اکثر این مردم میشناسند این افرادی را که به عنوان وکیل مجلس سنا یا مجلس شورا در مجلس هستند یا این هم با زور تعیین شده بدون اطلاع مردم؟ مجلسی که بدون اطلاع مردم است و بدون رضایت مردم است، این مجلس مجلسِ غیرقانونی است. بنابراین اینهایی که در مجلس نشستهاند و مال ملت را گرفتهاند به عنوان اینکه حقوق هر … وکیلی اینقدر است، این حقوق را حق نداشتند بگیرند و ضامن هستند. آنهایی هم که در مجلس سنا هستند، آنها هم حق نداشتند و ضامن هستند.
و اما دولتی که ناشی میشود از یک شاهی که خودش و پدرش غیرقانونی است، خودش علاوه بر او غیرقانونی است، وکلایی که تعیین کرده است غیرقانونی است، دولتی که از همچو مجلسی و همچو سلطانی انشا بشود، این دولت غیرقانونی است. این ملت حرفی را که داشتند در زمان محمدرضا خان میگفتند که این سلطنت را ما نمیخواهیم و سرنوشت ما با خود ماست، حالا هم میگویند که ما این وکلا را غیرقانونی میدانیم، این مجلس سنا را غیرقانونی میدانیم، این دولت را غیرقانونی میدانیم. آیا کسی که خودش از ناحیۀ مجلس، از ناحیۀ مجلس سنا، از ناحیۀ شاه منصوب است، و همۀ آنها غیرقانونی هستند، میشود که قانونی باشد؟ ما میگوییم که شما غیرقانونی هستید باید بروید. ما اعلام میکنیم که الآن دولتی که به اسم دولت قانونی خودش را معرفی میکند، حتی خودش قبول ندارد که قانونی است! خودش تا چند سال پیش از این، تا آن وقتی که دستش نیامده بود این وزارت، قبول داشت که غیرقانونی است؛ حالا چه شده است که میگوید من قانونی هستم؟! این مجلس غیرقانونی است؛ از خود وکلا بپرسید که آیا شما را ملت تعیین کرده است؟ هر کدام ادعا کردند که ملت تعیین کرده است، ما دستشان را میدهیم دست یک نفر آدم ببرد او را در حوزۀ انتخابیهاش، در حوزۀ انتخابیه از مردم سؤال میکنیم که این آقا آیا وکیل شما هست؟ شما او را تعیین کردید؟ حتماً بدانید که جواب آنها نفی است. بنابراین آیا ملتی که فریاد میکند که ما این دولتمان، این شاهمان، این مجلسمان برخلاف قوانین است، و حق شرعی و حق قانونی و حق بشری ما این است که سرنوشتمان دست خودمان باشد، آیا حق این ملت این است که یک قبرستان شهید برای ما درست بکنند در تهران، یک قبرستان هم در جاهای دیگر؟
فساد و ویرانی به نام اصلاح و ترقی
من باید عرض کنم که محمدرضای پهلوی، این خائن خبیث … رفت، فرار کرد و همه چیز ما را به باد داد. مملکت ما را خراب کرد، قبرستانهای ما را آباد کرد. مملکت ما را از ناحیۀ اقتصاد خراب کرد. تمام اقتصاد ما الآن خراب است و از هم ریخته است؛ که اگر بخواهیم ما این اقتصاد را به حال اول برگردانیم، سالهای طولانی با همت همۀ مردم، نه یک دولت این کار را میتواند بکند و نه یک قشر از اقشار مردم این کار را میتوانند بکنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند نمیتوانند این به هم ریختگی اقتصاد را از بین ببرند. شما ملاحظه کنید به اسم اینکه ما میخواهیم زراعت را، دهقانها را دهقان کنیم، تا حالا رعیت بودند و ما میخواهیم حالا دهقانشان کنیم! «اصلاحات ارضی» درست کردند. اصلاحات ارضیشان بعد از این مدت طولانی به اینجا منتهی شد که بکلی دهقانی از بین رفت، بکلی زراعت ما از بین رفت، و الآن شما در همه چیز محتاجید به خارج. یعنی محمدرضا این کار را کرد تا بازار درست کند از برای امریکا و ما محتاج به او باشیم در اینکه گندم از او بیاوریم، برنج از او بیاوریم، همه چیز را. تخممرغ از او بیاوریم، یا از اسرائیل که دست نشاندۀ امریکاست بیاوریم.
بنابراین کارهایی که این آدم کرده به عنوان «اصلاح»، این کارها خودش اِفساد بوده است! قضیۀ «اصلاحات ارضی» یک لطمهای بر مملکت ما وارد کرده است که تا شاید بیست سال دیگر ما نتوانیم این را جبرانش بکنیم؛ مگر همۀ ملت دست به هم بدهند و کمک کنند تا سالهایی بگذرد و جبران بشود این معنا. فرهنگ ما را یک فرهنگ عقب نگه داشته درست کرده است. فرهنگ ما را این[شاه]عقب نگه داشته به طوری که الآن جوانهای ما تحصیلاتشان در اینجا تحصیلات تامِّ تمام نیست و باید بعد از اینکه یک مدتی در اینجا یک نیمه تحصیلی کردند، آن هم با این مصیبتها، آن هم با این[فشار]ها، باید بروند در خارج تحصیل بکنند. ما پنجاه سال است، بیشتر از پنجاه سال است دانشگاه داریم و قریب سی و چند سال است که این دانشگاه را داریم؛ لکن چون خیانت شده است به ما، از این جهت رشد نکرده؛ رشد انسانی ندارد. تمام انسانها و نیروی انسانی ما را از بین برده است این آدم.
این آدم به واسطۀ نوکری که داشته، مراکز فحشا درست کرده. تلویزیونش مرکز فحشاست، رادیوش ـ بسیاریاش ـ فحشاست. مراکزی که اجازه دادند برای اینکه باز باشد، مراکز فحشاست. اینها دست به دست هم دادند. در تهران مرکز مشروب فروشی بیشتر از کتاب فروشی است، مراکز فساد دیگر اِلی ماشاءاللّه است. برای چه؟ سینمای ما مرکز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیم، ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم، ما با آن چیزی که در خدمت اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم. ما کیْ مخالفت کردیم با تجدد؟ با مراتب تجدد؟ مظاهر تجدد وقتی که از اروپا پایش را در شرق گذاشت ـ خصوصاً در ایران ـ مرکز[عظیمی]که باید از آن استفادۀ تمدن بکنند ما را به توحش کشانده است. سینما یکی از مظاهر تمدن است که باید در خدمت این مردم، در خدمت تربیت این مردم باشد؛ و شما میدانید که جوانهای ما را اینها به تباهی کشیدهاند. و همین طور سایر این[مراکز]. ما با اینها در این جهات مخالف هستیم. اینها به همۀ معنا خیانت کردهاند به مملکت ما.
فریاد از دست شاه و امریکا
و اما نفت ما. تمام نفت ما را به غیر دادند! به امریکا و غیر از امریکا دادند. آنی که به امریکا دادند عوض چه گرفتند؟ عوض، یک اسلحههایی برای پایگاه درست کردن برای آقای امریکا! ما هم نفت دادیم و هم پایگاه برای آنها درست کردیم! امریکا با این حیله، که این مرد[۱]هم دخالت داشت، با این حیله نفت را از ما[ربود]و برای خودش در عوض، پایگاه درست کرد. یعنی اسلحههایی آورده اینجا که ارتش ما نمیتواند این اسلحه را استعمال بکند؛ باید مستشارهای آنها باشند، باید کارشناسهای آنها باشند. این هم از ناحیۀ نفت، که این نفت ما را اگر چند سال دیگر ـ خدای نخواسته ـ این[شخص]
عمر پیدا کرده بود، عمر سلطنتی پیدا کرده بود، مخازن نفت ما را تمام کرده بود، زراعتمان را هم که تمام کرده، این ملت بکلی ساقط شده بود و باید عملگی کند برای اغیار. ما که فریاد میکنیم از دست این، برای این است. خونهای جوانهای ما برای این جهات ریخته شده؛ برای اینکه آزادی میخواهیم ما. ما پنجاه سال است که در اختناق به سر بردیم. نه مطبوعات داشتیم، نه رادیو صحیح داشتیم، نه تلویزیون صحیح داشتیم؛ نه خطیب میتوانست حرف بزند، نه اهل منبر میتوانستند حرف بزنند، نه امام جماعت میتوانست آزاد کار خودش را ادامه بدهد؛ نه هیچ یک از اقشار ملت کارشان را میتوانستند ادامه بدهند. و در زمان ایشان هم همین اختناق به طریق بالاتر باقی است و باقی بود. و الآن هم باز نیمۀ حشاشۀ[۲]او که باقی است، نیمۀ حشاشۀ این اختناق هم باقی است. ما میگوییم که خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم ـ تمام اینها غیرقانونی است و اگر ادامه به این بدهند، اینها مجرمند و باید محاکمه بشوند، و ما آنها را محاکمه میکنیم.
تعیین دولت با پشتیبانی ملت
من دولت تعیین میکنم! من تو دهن این دولت میزنم! من دولت تعیین میکنم! من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین میکنم! من به واسطۀ اینکه ملت مرا قبول دارد[۳]… این آقا[۴]که خودش هم خودش را قبول ندارد! رفقایش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد؛ فقط امریکا از این پشتیبانی کرده و فرستاده، به ارتش دستور داده که از این پشتیبانی بکنید؛ انگلیس هم از این پشتیبانی کرده و گفته است که باید از این پشتیبانی بکنید. یک نفر آدمی که نه ملت قبولش دارد، نه هیچ یک از طبقات ملت از هر جا بگویید قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند که میآورند توی خیابانها! از خودشان هست این اشرار، فریاد هم میکنند، از این حرفها هم میزنند. لکن ملت این است، این[۵]ملت است.
میگوید که در یک مملکت که دو تا دولت نمیشود! خوب، واضح است این؛ یک مملکت دو تا دولت ندارد لکن دولت غیرقانونی باید برود. تو غیر قانونی هستی! دولتی که ما میگوییم، دولتی است که متکی به آرای ملت است؛ متکی به حکم خداست. تو باید یا خدا را انکار کنی یا ملت را! باید سر جایش بنشیند این آدم! و یا اینکه به امر امریکا و اینها وادار کند یک دستهای از اشرار، این ملت را قتلعام کند.
هشدار به ملت ایران
ما تا هستیم نمیگذاریم اینها سلطه پیدا کنند. ما نمیگذاریم دوباره اعاده بشود آن حیثیت سابق و آن ظلمهای سابق. ما نخواهیم گذاشت که محمدرضا برگردد. اینها میخواهند او را برگردانند. بیدار باشید! ای مردم، بیدار باشید! نقشه دارند میکشند. ستاد درست کرده مردکه[۶]در آن جایی که هستش؛ روابط دارند درست میکنند. میخواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدی که همه چیزمان اختناق در اختناق باشد، و همۀ هستی ما به کام امریکا برود. ما نخواهیم گذاشت؛ تا جان داریم نخواهیم گذاشت.
و من از خدای تبارک و تعالی سلامت همۀ شما را خواستار هستم. و من عرض میکنم بر همۀ ما واجب است که این نهضت را ادامه بدهیم تا آن وقتی که اینها ساقط بشوند؛ و ما به واسطۀ آرای مردم، مجلس سنا درست بکنیم؛ و دولت اول را ـ دولت دائمی را ـ تعیین بکنیم.
اندرز و اتمام حجت به ارتش
و من باید یک نصیحت به ارتش بکنم و یک تشکر از یک ارکان ارتش، یک قشرهایی از ارتش. اما آن نصیحتی که میکنم این است که ما میخواهیم که شما مستقل باشید. ما داریم زحمت میکشیم، ما خون دادیم، ما جوان دادیم، ما حیثیت و آبرو دادیم، مشایخ ما حبس رفتند، زجر کشیدند، میخواهیم که ارتش ما مستقل باشد. آقای ارتشبد، شما نمیخواهید، آقای سرلشکر، شما نمیخواهید مستقل باشید؟ شما میخواهید نوکر باشید؟! من به شما نصیحت میکنم که بیایید در آغوش ملت؛ همان که ملت میگوید بگویید. بگویید ما باید مستقل باشیم. ملت میگوید ارتش باید مستقل باشد، ارتش نباید زیر فرمان مستشارهای امریکا و اجنبی باشد؛ شما هم بیایید ـ ما برای خاطر شما این حرف را میزنیم ـ شما هم بیایید برای خاطر خودتان این حرف را بزنید، بگویید: ما میخواهیم مستقل باشیم، ما نمیخواهیم این مستشارها باشند. ما که این حرف را میزنیم که ارتش باید مستقل باشد، جزای ما این است که بریزید توی خیابان، خون جوانهای ما را بریزید که چرا میگویید من باید مستقل باشم! ما میخواهیم تو آقا باشی.
قدرشناسی از نظامیان پیوسته به ملت
و اما تشکر میکنم از این قشرهایی که متصل شدند به ملت. اینها آبروی خودشان را، آبروی کشورشان را، آبروی ملتشان را، اینها حفظ کردند. این درجهدارها، همافرها، افسرهای نیروی هوایی ـ اینها همه مورد تشکر و تمجید ما هستند؛ و همین طور آنهایی که در اصفهان و در همدان و در سایر جاها اینها تکلیف شرعی، ملی، کشوری خودشان را دانستند و به ملت ملحق شدند و پشتیبانی از نهضت اسلامی ملت کردند. ما از آنها تشکر میکنیم و به اینهایی که متصل نشدند میگوییم که متصل بشوید به اینها. اسلام برای شما بهتر از کفر است؛ ملت برای شما بهتر از اجنبی است. ما برای شما میگوییم این مطلب را، شما هم برای خودتان این کار را بکنید. رها بکنید این را. خیال نکنید که اگر رها کردید، ما میآییم شما را به دار میزنیم! این چیزهایی است که شماها یا کسان دیگر درست کردهاند؛ و الاّ این همافرها و این درجهدارها و این افسرها که آمدند و متصل شدند، ما با کمال عزت و سعادت آنها را حفظ میکنیم. و ما میخواهیم که مملکتْ مملکت قوی باشد. ما میخواهیم که مملکت دارای یک نظام قدرتمند باشد. ما نمیخواهیم نظام را به هم بزنیم. ما میخواهیم نظام محفوظ باشد لکن نظامِ ناشی از ملت در خدمت ملت؛ نه نظامی که دیگران سرپرستیاش بکنند و دیگران فرمان به آن بدهند.
مقصود من از مجلس «سنا» مجلس «مؤسسان» بود نه مجلس سنا. مجلس سنا اصلش یک حرف مزخرفی است! همیشه بوده!
والسلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته
۱ ـ شاه.
۲ ـ پَرِکاه؛ بقیه روح در شخص بیمار.در اینجا منظور دولت بختیار است.
۳ ـ ابراز احساسات شدید مردم موجب شد که سخنان امام قطع شود.
۴ ـ بختیار.
۵ ـ اشاره به حضار.
۶ ـ شاه.
منبع: پايگاه اطلاع رساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيه الله العظمي خامنه اي - مدظله العالي - 1395/11/12
توصیه های مهم حضرت آیت الله نوری همدانی (دامت برکاته) به طلاب علوم دینی
حضرت آیت الله نوری همدانی طلاب را به جدیت و تلاش در کسب علم دین و معارف الهی توصیه کردند و فرمودند: بر هر کسی توفیق عطا نمی شود تا بتواند فرهنگ قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) را فراگیرد، از این جهت لازم است خدا را شاکر باشید که در میان شغل های عالم، خداوند این شغل را برای شما برگزیده است.کوچ کردن از شهر و دیار برای یادگیری علم و فهمیدن دین کار آسانی نیست، این راه، راه شیخ مفیدها و شیخ طوسی ها است.
حضرت آیت الله نوری همدانی دامت برکاته، روز یک شنبه در دیدار با جمعی از طلاب مرکز آموزش زبان و معارف اسلامی و مجتمع آموزش عالی بنت الهدی از مجموعه های آموزشی جامعه المصطفی العالمیه با اشاره به آیه 122 سوره توبه، فرمودند: بر هر کسی توفیق عطا نمی شود تا بتواند فرهنگ قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) را فراگیرد، از این جهت لازم است خدا را شاکر باشید که در میان شغل های عالم، خداوند این شغل را برای شما برگزیده است.طلاب حوزه علمیه طالب یادگیری معارف الهی هستند،روایات فراوانی وجود دارد که ملائکه و فرشتگان بالهای خود را زیر پای طالبان علم می گسترانند.
ایشان با اشاره به این که قرآن کریم، کفار، منافقین و صهیونیزم را دشمن مسلمانان تعریف کرده است، فرمودند: قرآن کریم کفار، منافقین و صهیونیزم را دشمن مسلمانان دانسته و بر مسلمانان امر کرده تا در برابر آنها احتیاط کرده و هرگز در برابر آنها تسلیم نشوند.
استاد برجسته حوزه علمیه با بیان این که فراگیری علوم دینی کار آسانی نیست، فرمودند: کوچ کردن از شهر و دیار خود برای یادگیری علم و فهمیدن دین کار آسانی نیست، تفقه در دین کار مشکلی است چرا که این راه، راه شیخ مفیدها و شیخ طوسی ها است.
ایشان در ادامه به چند اصل در فراگیری علوم دینی اشاره و خاطرنشان کردند: اخلاص خصوصیتی است که طلاب باید آن را دارا باشند تا در حین تحصیل برای خدا درس بخوانند و برای خدا مباحثه کنند یعنی جوانی و امکانات خود را در طَبَق اخلاص و برای خدمت به خلق خدا قرار دهند و با خدا معامله کنند.
این مرجع تقلید با بیان این که کتاب آداب المتعلمین یکی از بهترین کتاب هایی است که طلاب باید در اوایل دوران طلبگی خود آن را مطالعه کنند، تأکید کردند: این کتاب اولین شرط تحصیل را اخلاص نامیده است، زیرا عالمی در جامعه تأثیرگذار خواهد بود که اخلاص داشته باشد.
ایشان داشتن همت بلند در تحصیل علوم دینی را اصل دیگری از اصول طلبگی برشمرد و فرمودند: کسی که بخواهد در جامعه تحول مثبتی ایجاد کند باید فقیه باشد از این رو ضروری است تا از همان ابتدا با همتی بلند علوم دینی را تحصیل کند تا به فقاهت برسد.
حضرت آیت الله نوری همدانی دامت برکاته خطاب به طلاب حاضر در جلسه، ابراز داشتند: بر طلاب لازم است تا در انجام کارهای خود جدیت و کوشش داشته باشند زیرا افراد تنبل، سست و راحت طلب هرگز ترقی نخواهند کرد، از این رو با کوشش، اراده و تصمیم جدی درس بخوانید.
داشتن نظم و برنامه ای منظم بسیار مهم است، افرادی که نظم و برنامه دارند، همواره به موفقیت رسیده اند به همین سبب باید دقایق را در نظر گرفت و طوری برنامه ریزی کرد که تمام کارها به بهترین شکل انجام شود.
استاد برجسته حوزه علمیه یادگیری دقیق ادبیات عرب را مهم ارزیابی و خاطرنشان کردند: مردم انتظار دارند تا طلاب پس از چندین سال تحصیل علوم دینی در حوزه های علمیه، مطالب آموخته شده را به آنها بگویند، از این رو طلاب باید ادیب باشند تا بتوانند معارف ناب الهی را به شیوه ای صحیح و شیوا به مردم انتقال دهند.
تفقه در دین، تفقه در معارف اعتقادی و کلامی است، چرا که اسلام در گام اول از ما باور قلبی، ایمان و اعتقاد می خواهد و علم کلام یعنی علم اعتقادات، لذا باید در این علم آنقدر قوی باشید تا بتوانید به شبهات پاسخ دهید.
این مرجع تقلید با مهم خواندن معارف عبادی، فرمودند: اسلام عبادت هایی دارد که رابطه انسان با خالق را استحکام می بخشد از این رو باید عبادات درست شناخته شود و با قصد و نیت صحیح بجا آورده شود.
ایشان با بیان این که معارف اخلاقی مربوط به روحیات و ملکات روحی است و طلاب باید از لحاظ اخلاقی ممتاز باشند، افزودند: اسلام می خواهد تا مسلمانان از اخلاق خوبی برخوردار بوده و از رذائل اخلاقی به دور باشند.
حضرت آیت الله نوری همدانی دامت برکاته در ادامه به مواردی دیگری همچون معارف اقتصادی، معارف مدنی، معارف فرهنگی، معارف سیاسی و معارف قضائی اشاره و تصریح کردند: طلاب برای عالم شدن نیاز دارند تا تمام آنچه را که بیان شد بیاموزند.
ایشان خطاب به طلاب خارجی مقیم ایران فرمودند: اسلام در ابتدا مدیریت جامعه را به پیغمبر داده است و پس از آن امام معصوم وظیفه مدیریت آن را بر عهده دارد و اگر زمانی امام معصوم در دسترس نباشد، قائم مقام امام باید باشد تا مدیریت جامعه اسلامی را بر عهده بگیرد که امروزه فقیه مدبری همچون حضرت آیت الله خامنهای (مدظله العالی)چنین مسؤولیتی دارد.
منبع: خبرگزاری رسا- 11/11/1395
حفظ دين و تأسيس انقلاب و ادامه انقلاب در سايه خدمات صادقانه و خالصانه روحانيت بود و هست.
حضرت آیت الله جوادی دامت برکاته:
يك بيان نوراني امام صادق(علیه السلام) درباره فرزندان روحاني خود دارد كه فرمود اگر يعقوب در فراغ يوسف به خدا شكوه ميكرد من از فراغ طلبهها به خدا شكوه ميكنم چراکه اين حكومت طاغي نميگذارند من يك مدرسه بسازم و چند حجره داشته باشم و خودم در حجرهاي كنار شما باشم و براي شما درس بگويم! اين بيان نوراني امام صادق(علیه السلام) است. حالا اينها مقدمه است تا روشن شود از مدرسه و حوزه چه چيزي برميآيد، از كسوت روحانيت چه چيزي برميآيد! حفظ دين و تأسيس انقلاب و ادامه انقلاب در سايه خدمات صادقانه و خالصانه روحانيت بود و هست.
اما آن نكتهاي كه بايد ما از اين مدرسهها و از اين جامعه توقع داشته باشيم بيش از اينهاست؛ تمام آرزوي ما اين است كه امام زمانمان را ببينيم، از اين بالاتر اين است كه او ما را ببيند و اين راه باز است. اين بايد در بين روحانيت باشد نه بيراهه برويم نه راه كسي را ببنديم. آن نور اول را قرآن به همه ما داد كه در خط انقلاب و دين باشيم، در خط قرآن و ولايت باشيم اين نور صراط مستقيم است ﴿يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ﴾ اين نور لازم است اما كافي نيست. بايد بكوشيم نور دوم را پيدا كنيم. يك نور ديگري در قرآن معرفي كرده كه ﴿يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ﴾ آن هدف است، طالب شدن، روحاني شدن، عادل شدن اين حداقل انسانيت است. خب وقتي ما به جايي برسيم كه امام زمان بگويد من مشتاق ديدن فلان كس هستم، اين راه باز است! نه امام بايد باشد نه امامزاده، يك طلبه ساده ميتواند با اخلاص موحّدانه به اين مقام برسد.
هرگز يك روحاني بيوضو نخواهد بود، هرگز بدون نماز شب نخواهد بود، هرگز حرفي كه رضاي خدا در آن نيست نخواهد گفت، هرگز از هدايت و تبليغ و ارشاد مردم صرفنظر نخواهد کرد، مواظب زبان و گفتارمان باشيم و اين نور اول را كه به ما دادند كه خطّمشي را نشان بدهند براي اينكه به مقصد برسيم بايد نور دوم را هم كسب كنيم ﴿يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ﴾. اين درس و بحث تا پايان عمر ماست از آن به بعد كسي از ما درس نميخواهد، ما علمي ميخواهيم كه ما را رها نكند و بعد از مرگ هم با ما باشد. اين براي شما عزيزان آماده است به لطف الهي استعداد داريد، آمادگي داريد، عده زيادي از شما از خاندان معظّم شهدا هستيد از اين سرمايه بايد حداكثر استفاده را كرد.
منبع: خبرگزاری رسا، گزیده ای از بیانات حضرت آیه الله جوادی آملی دامت برکاته در دیدار با جمعی از مردم، طلاب و اساتید حوزه علمیه آمل به مناسبت سالروز حماسه مردم آمل- 6/11/1395
آراسته به پرهیزکارى و پارسایى
آیت الله سیدابراهیم خسروشاهى که شاگرد بزرگانى چون شیخ عباس تهرانى، علامه طباطبایى و امام راحل بودند، روز دوم بهمن ماه دار فانى را وداع گفت. این عالم فقید بزرگوار که تیرماه سال جارى به منظور زیارت بارگاه مطهر حضرت على بن موسى الرضا(علیه السلام) به مشهد سفر کرده بود، به هنگام اداى فریضه نماز، دچار سانحه و شکستگى از ناحیه لگن شد و در بیمارستان رضوى مشهد بسترى شد.
حضرت آیت الله خامنه اى رهبر معظم انقلاب در پیامى درگذشت عالم پارسا وسالک الى الله، مرحوم آیت الله آقاى حاج سیدابراهیم خسروشاهى(رحمه الله علیه) را به شاگردان و ارادتمندان و به ویژه به خاندان و بازماندگان مکرّم ایشان تسلیت گفتند.
در پیام تسلیت رهبر انقلاب آمده است: بسم الله الرحمن الرحیم. درگذشت عالم پارسا وسالک الى الله، مرحوم آیت الله آقاى حاج سیدابراهیم خسروشاهى(رحمه الله علیه) را به شاگردان و ارادتمندان و به ویژه به خاندان و بازماندگان مکرّم ایشان تسلیت عرض می کنم. این عالم بزرگوار، از شاگردان قدیم حضرت امام خمینى و علّامه ى طباطبائى اعلى الله مقامهما و از مستفیدانِ سلوک معنوى در محضر بزرگان اخلاق و معرفت، و خود، آراسته به پرهیزگارى و پارسائى بود. از خداوند رحمت و مغرفت و علوّ درجه براى ایشان مسألت مى کنم. سیدعلى خامنه اى 2 بهمن1395
نگاهى کوتاه به زندگى پر برکت آیت الله سید ابراهیم خسروشاهى
آیت الله سید ابراهیم خسروشاهى در سال 1303 در کرمانشاه به دنیا آمد، پدرش سیدهاشم فرزند حاج سیدجعفر از متدینین خسروشاه (خسروشهر)، در مسیر سفر زیارت عتبات عالیات رحل اقامت در کرمانشاه مى افکند، بعد از این که همسرش فوت مى کند، با خانواده اى یزدى الاصل، وصلت مى کند. آیت الله خسروشاهى ثمره این ازدواج مبارک است. پدر براى این که به روایت «در فتنه هاى آخرالزمان به قم پناه ببرید» عمل کرده باشد، به قم مهاجرت مى کند و زمانى که آیت الله خسروشاهى 8-7 ساله بوده از دنیا مى رود.
پس از فوت پدر، کودکى آیت الله خسروشاهى، به سرپرستى مادر به سختى سپرى مى شود. حتى تصور وضعیت نابسامان معیشتى خانواده بى سرپرست در روزگارى که مردم بسیارى در سختى به سر مى بردند دشوار است، حتى حمایت عمویشان نمى تواند کمبودهاى اقتصادى خانواده ایشان را جبران کند و آیت الله خسروشاهى در اثر سوءتغذیه به بیمارى هایى دچار مى شود که تا سن تکلیف او را رها نمى کند.
در عنفوان جوانى تقدیرى مبارک او را به محضر مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس تهرانى مى کشاند. وى فریفته اخلاق و جاذبه هاى معنوى آیت الله شیخ عباس تهرانى مى شود و میل به طلبگى در او شدت مى یابد و با این که از سختى هاى زندگى طلبگى و مشکلات طلبه ها و حوزه هاى علمیه با خبر است با تنى چند از دوستانش خدمت آن بزرگوار می رسند و از ایشان مى خواهند که دروس حوزوى را در محضرش آغاز کنند. آیت الله حاج شیخ عباس تهرانى که از شاگردان برجسته حاج شیخ عبدالکریم حائرى به شمار مى رفته، دروس مقدماتى حوزه را براى این گروه کوچک تدریس مى کنند.
نکته قابل توجه در زندگى ایشان این که مرحوم حاج شیخ عباس تهرانى که تلاش هایش در مبارزه با رضاخان سرانجامى نداشته، شاگردانش را از وضعیت ناهنجار اجتماعى آن دوره و ستم هاى رضاخانى آگاه مى سازد، به طورى که آیت الله خسروشاهى در خواب هم رویاى سرنگونى رضاخان را مى بیند.
این پیشینه باعث مى شود که آیت الله خسروشاهى، وقتى با فدائیان اسلام و سپس با امام آشنا مى شوند، شجاعانه و عاشقانه در وادى مبارزه با رژیم طاغوت قدم گذارند و براى افشاى چهره واقعى رژیم پهلوى قدم بردارند و براى افشاى چهره واقعى رژیم طاغوت از هیچ کوششى دریغ نکنند. در دوران مبارزه به شدت شیفته امام خمینى(ره) مى گردند.
در مدرسه فیضیه با علامه طباطبایى آشنا مى شوند و رابطه شان به دوستى نزدیکى مى انجامد تا آن جا که علامه به ایشان مى فرمایند: «تو در قلب ما جاى دارى.»
هم چنین آیت الله خسروشاهى در جلسات تفسیر و اخلاق ایشان شرکت مى کنند و از اعضاى پر و پا قرص محفل ایشان به شمار مى روند. در این راستا، سبب آشنایى آیت الله جوادى آملى با علامه طباطبایى مى شوند. در دهمین سالگرد وفات علامه طباطبایى از شیوه علامه در تفسیر قرآن با قرآن دفاع مى کنند و بیان مى کنند که شیوه ایشان برگرفته از روایات اهل بیت(علیهم السلام) است و تفسیر به رأى نمى باشد.
به مجلس درس فقه آیت الله بروجردى راه مى یابند و از آن جا وارد جرگه اصحاب جامع الاحادیث مى شوند. دروس خارج اصول را نزد مرحوم عبدالجواد اصفهانى شاگردى مى کنند و در بحث هاى فقهى منزل مرحوم آیت الله گلپایگانى به همراه بزرگانى چون مرحوم آیت الله شیخ على پناه اشتهاردى و مرحوم آیت الله مشکینى حاضر مى شوند.
به اشاره آیت الله گلپایگانى براى تبلیغ به کرمانشاه مى روند این هجرت در پى درخواست آقاى حاج غلامحسین صاحب براى روحانى مورد اطمینان و قابل اعتماد از آیت الله گلپایگانى صورت مى گیرد. اولین سفر تبلیغى خود را به راهنمایى مرحوم آیت الله بهاءالدینى در صرم خورآباد قم مى گذرانند و بانى مسجد آن جا مى شوند.
بعد از محرم 42 که به خاطر سخنرانى اش در عاشورا در کرمانشاه به شهربانى احضار شده اند، براى فرار از آزار و اذیت هاى سازمان امنیت و به عشق امام خمینى، رهسپار نجف مى شوند. ضمن حضور در درس امام خمینى از محضر مرحوم سیدعبدالاعلى سبزوارى در درس خارج مکاسب بهره مى برند تا این که به امر امام خمینى در سال 1385 دوباره به کرمانشاه باز مى گردند.
بعد از ازدواج دخترش با حجت الاسلام شیخ محسن حبیبى به تهران کوچ مى کنند و به اقامه نماز جماعت در مسجد المهدى و تدریس بعضى از دروس حوزوى در بعضى مدارس علمیه تهران مشغول مى شوند.
گل گشتى در سیره عملى و تبلیغى و معنوى استاد
آیت الله بهاء الدینى به من فرمود که به یکى از روستاهاى قم بروم. آن جا که رفتم دیدم روستا مسجد ندارد. آخر دهه به مردم گفتم بیایید در روستایتان مسجد بسازید. 45 تومان که به من داده بودن براى ساخت مسجد اهدا کردم. وقتى برگشتم، فرزند اولم، آقا ابوالفضل بدون نیاز به دکتر و بیمارستان به دنیا آمد که آن را از برکت آن هدیه مى دانم.
امام خمینى(قدس سره الشریف) درباره ایشان فرمود: آنچه لازم است اهالى محترم کرمانشاه به آن توجه داشته باشند آن است که امثال ایشان که مأنوس با حوزه هاى علمیه و مراکز علمى هستند، با کمال سختى از این مراکز مفارقت مى کنند، بلکه بتوانند خدمتى به اسلام و مسلمین بفرمایند. تکلیف اهالى محترم آن است که در جلب رضاى ایشان کوشش کنند و اجماعات خود را در مسجد و مجامع دینى هرچه مى توانند بیشتر کنند.
- در محله ما صداى اذان شنیده نمى شد. به فکر افتادم که در بخشى از زمین پارک فعلى که قبلا قبرسان مسلمین بوده است، مسجد ساخته شود. با مشکلات و رفت و آمدهاى بسیار بالاخره مسجدى اینجا ساخته شد تا صداى اذان به گوش برسد.
- از آیت الله خسرو شاهى تقاضا کردیم بیایند در آموزشگاه و مرکز لجستیک نظامى ولنجک، اگر بشود امامت جماعت آن جا را عهده دار شوند، ایشان پذیرفتند و آمدند. در آن جا به با آن حالشان با جوانان به اردوى آموزشى مى رفتند و جوانان مشکلات خود را با ایشان در میان مى گذاشتند. ایشان براى یکى عقد مى خواند، براى یکى تلاش مى کرد از جایى وام بگیرد و براى سلامتى این جوانان به کسى پول مى داد تا در راه بازگشت از اردوى رزمى گوسفندى ذبح کنند.
- یک مدتى میوه فروش محله دلخوش بود میوه هایى را که کسى نمى خرد، روى دستش نمى ماند که ضرر بکند؛ کسى هست که این میوه ها را یک جورى به مصرف برساند.
- در محله خودشان آنقدر فریاد زد و دوندگى کرد تا مسجد فاطمه الزهرا(علیها السلام) ساخته شد. با آن که برخى از افراد محله و چه بسا مسؤولان متوجه نمى شدند که اهمیت مسجد چیست.
روحش شاد و قرین رحمت الهى باد.
منبع: خبرگزاری دفاع مقدس-1395/11/08
عباد الرحمن چه کسانی هستند؟
بندگان صالح پروردگار چه مشخصات و ویژگی هایی دارند؟ در کدام سوره از قرآن ویژگیهای عباد صالح آمده است؟
این تعبیر در آیه 105 سوره انبیاء آمده است که بندگان صالح پروردگار سرانجام وارث زمین خواهند شد: «وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ »؛ و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم كه زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.
اما در پاسخ به اینکه «بندگان صالح» چه ویژگیهایی دارند؟ باید گفت در نگاهی کلی، هرکس تلاشش را در این جهت قرار دهد که رفتار و کردار او دقیقاً بر اساس خواستههای پروردگارش باشد، از جمله این بندگان صالح خواهد بود.
در همین راستا قرآن کریم در آیاتی به برخی از ویژگیهای آنان اشاره کرده است:
1. «یُۆْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَیُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَأُوْلَـئِكَ مِنَ الصَّالِحِینَ »؛ (آل عمران، 114)
به خدا و روز قیامت ایمان دارند و به كار پسندیده فرمان مىدهند و از كار ناپسند بازمىدارند و در كارهاى نیك شتاب مىكنند، و آنان از شایستگانند.
2. «وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَـئِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَـئِكَ رَفِیقًا»؛ (نساء، 69) و كسانى كه از خدا و پیامبر اطاعت كنند، در زمره كسانى خواهند بود كه خدا ایشان را گرامى داشته [یعنى] با پیامبران و راستان و شهیدان و شایستگانند و آنان چه نیكو همدمانند.
3.« وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ »؛ (عنکبوت، 9) و كسانى كه گرویده و كارهاى شایسته كردهاند، البتّه آنان را در زمره شایستگان درمىآوریم.
اما غیر از این آیات که ذکر کردیم، خداوند متعال در سوره فرقان (سوره فرقان، آیات 63-75 ) ویژگى هاى بندگان ممتاز خود (عباد الرحمن) را - كه دوازده خصلت است - بر شمرده، و در آخر مىفرماید: اگر بندگان خدا داراى این ویژگىها باشند، قطعاً هدایت یافته و به پاداش عظیم الهى خواهند رسید.
قرآن در این سوره به طور شفاف، نشانههاى بندگان ممتاز خدا را بیان مىكند و با ارائه طریق، پیروان خود را به انسان سازى در پرتو دوازده ویژگى فرا مىخواند و در حقیقت، مسأله شایسته سالارى را عنوان كرده و معیار برترى را در دوازده خصلت، كه بعضى تحصیل ارزشها و بعضى پرهیز از ضد ارزشها دارد، مطرح مىكند، كه هر كدام اساس و كلید شایستگى هاى دیگر و موجب سعادت همه جانبه انسان است.
سیر این آیات از اثبات به نفى و از نفى به اثبات است و نشان مىدهد كه محور رستگارى انسان در تخلیه و تحلیه (پاك سازى و بهسازى) است و باید در هر دو جنبه (نفى ضد ارزشها، و كسب ارزشها) قوى و توانمند بود و جالب این كه این صفات دوازده گانه، در این آیات به همراه تكرار هشت موصول ” الذین “ ذكر شده، با این كه شاید ذكر یك بار كافى بود و این بیانگر اهمیت هر یك از این خصال است كه به ترتیب عبارتند از:
1و 2. تواضع و حلم (آیه 63)؛
3. شب زنده دارى (آیه 64)؛
4. خوف از عذاب الهى و ابراز آن در دعا (آیات 65 و 66)؛
5. انفاق عادلانه، به دور از اسراف و سخت گیرى (آیه 67)؛
6. اخلاص در توحید و یكتا پرستى (آیه 68)؛
7 و 8. پرهیز شدید از آدم كشى و بى عفتى (آیه 68)؛
9. پرهیز از امور باطل و بیهوده، و دورى از صحنههاى باطل (آیه 72)؛
10. عبور كریمانه و معترضانه از كنار هر گونه لغو و پوچى (آیه 72)؛
11. تدبر در آیات قران برداشت صحیح از آنها (آیه 73)؛
12. دعا و در خواست فرزندان شایسته و امامت و رهبرى پرهیزكاران (آیه 74).
آرى، بندگان ممتاز و صالح باید داراى این صفات باشند، تا بر قله كمالات دست یابند، و ما كه هر روز در پنج نوبت نماز واجب، بر بندگان صالح، سلام مىكنیم و مىگوییم: السلام علینا و على عبادالله الصالحین؛ سلام بر ما و بر بندگان شایسته خدا این تلقین همیشگى مسلمانان است كه در صف بندگان صالح خدا در آیند، و بدانند بنده صالح خدا بودن، داراى ویژگى هایى است، كه با تحصیل آنها، مشمول سلام و درود خود و همه نماز گزاران مىگردند.