رحلت يادگار امام حجت الاسلام و المسلمين «حاج سيداحمد خميني» (1373 ش)
حجةالاسلام و المسلمين حاج سيداحمد خميني در 24 اسفند سال 1324 شمسي در بيت علم و عرفان و فضيلت و مجاهدت، در شهر مقدس قم ديده به جهان گشود. پس از پايان دوره دبيرستان و به هنگام تبعيد والد معظمش حضرت امام خميني(ره) به نجف اشرف، به تحصيل علوم اسلامي پرداخت و مدارج علمي را پيمود. حاج سيد احمد پس از شهادت برادر بزرگوارش آيت اللَّه سيدمصطفي خميني، مسؤوليت اصلي ارتباط امام امت با ياران انقلاب را به عهده گرفت و تا پيروزي انقلاب اسلامي و پس از استقرار نظام اسلامي، اين ارتباط را كاملاً حفظ نمود و در تمامي لحظات در كنار حضرت امام بود. ايشان در پاريس، علاوه بر مقابله با جريانهاي سياسي منحرف از خط امام و برنامهريزي دقيق براي تنظيم امور بيت و دفتر امام در نوفل لوشاتو، رسالتي مهم بر عهده داشت كه تجربه كافي آن را قبلاً طي سالهاي مبارزه در ايران آموخته بود. اين رسالت مهم، برقراري ارتباطهاي گسترده و لازم بين اقشار مختلف جامعه انقلابي ايران و رهبري انقلاب در خارج از كشور بود. ايشان پس از ورود به كشور و پيروزي انقلاب اسلامي، همانند گذشته، زمينه هاي لازم را براي هدايت امور انقلاب و تنظيم بيت و دفتر امام و تامين شرايط براي ارتباطهاي گسترده امام با مردم و مسؤولان كه روزانه در نوبتهاي متوالي به ديدار امام ميشتافتند، فراهم مينمود. وي به عنوان رييس دفتر امام، بخشي از مسؤوليتهاي خطير ايشان را برعهده گرفت و در خلال اين مدت، با قوت و به خوبي، از ايفاي وظايف محوله برآمد. همچنين با شروع جنگ، كسب اطلاعات دقيق روزمره از آخرين وضعيت جنگ و آخرين اخبار از شرايط سياسي و اجتماعي جامعه و موضعگيري افراد و گروهها در قبال جنگ، تنظيم و جمعبندي اطلاعات و رساندن به موقع اين اخبار به حضرت امام، مسؤوليتي بود كه مرحوم حاج احمد خميني آن را با مديريت عالي خود انجام ميداد. ايشان پس از رحلت جانگداز حضرت امام خميني (ره)، به عضويت مجلس خبرگان رهبري و نمايندگي مقام معظم رهبري در شوراي عالي امنيت ملي كشور برگزيده شد و توليت مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني را برعهده گرفت و بسياري از كتابها و نوشتارهاي امام را به زيبايي منتشر نمود. ارتباط حاج سيداحمد با مقام معظم رهبري بسيار گرم و زبانزد همگان بود و از ياران صدّيق رهبر انقلاب و مورد احترام همه ملت ايران بود. اين روحاني مجاهد سرانجام پس از چند روز بيماري حاد، در 26 اسفند 73 در 49 سالگي دار فاني را وداع گفت و پس از اقامه نماز ميت توسط حضرت آيت اللَّه خامنه اي، طي مراسم باشكوهي در جوار مزار پدر ارجمندش مدفون گرديد.
منبع
سرگذشت مرحوم سيد احمد خميني «يادگار يار»
برخي انتقام امام را از احمد آقا گرفتند
چندنکته درس آموزدر باره خدا ناباوری استیون هاوکینگ
عقیده خدا ناباوری استیوِن ویلیام هاوکینگ را می توان در گزاره های ذیل به تصویر کشید: هاوکینگ خود را یک بی خدا میدانست و علاوه بر رد وجود خدا، اعتقاد به جهان آخرت و زندگی پس از مرگ را هم داستانهای کودکانه میشمارد.
هاوکینگ درباره وجود خدا میگوید:
«پیش از آنکه ما علم را بفهمیم، طبیعی بود که به خلقت جهان توسط خدا باور داشته باشیم. اما امروز علم توضیح متقاعدکننده تری ارایه میکند.»
هاوکینگ که در کتاب پرفروش تاریخچه مختصر زمان به بازخوانی ذهن خدا اشاره کرده بود:
«اگر ما بتوانیم فرضیههای لازم برای توضیح هر پدیده و مادهٔ موجود در هستی را کشف کنیم این کشف یک پیروزی نهایی برای خرد انسانی است بدین معنی که ما میتوانیم فکر خدا را بخوانیم.»
بعداً در پاسخ به این پرسش که اگر به وجود خدا باور ندارد، دلیل اشاره اش به «بازخوانی ذهن خدا» چه بوده، توضیح میدهد:
«منظور من از بازخوانی ذهن خدا این بود که ما هر چیزی را که خدا میتوانست بداند، میدانستیم اگر خدایی وجود داشت؛ اما خدایی وجود ندارد. من یک بی خدا هستم.»
در کتاب طرح عظیم نیز به این موضوع اشاره میکند که برای توضیح عالم هستی نیازی به یک آفریدگار نیست. همچنین وی به صراحت عنوان کردهاست که اعتقاد به وجود بهشت یا حیاتِ پس از مرگ در حقیقت «افسانهای» است برای مردمانی که از مرگ میهراسند. او با صراحت میگوید که پس از آخرین فعالیت مغز انسان، دیگر حیاتی برای آن وجود ندارد.
هاوکینگ در مصاحبهای در سال ۲۰۱۴ با نشریه الموندو، بهطور قطع وجود خدا را انکار کرده و میگوید:
«ال موندو [به معنای جهان در اسپانیایی] حاصل پدیدههای علمی قابل توضیح است.» و
«طبیعی است که پیش از درک دانش به خلق هستی به دست یک خداوندگار باور داشته باشیم. اما اکنون و در این عصر، دانش توضیحی مجابکنندهتر در اختیار ما قرار میدهد.» سپس خبرنگار «ال موندو» بازهم از نظریه پیشینِ هاوکینگ در کتاب «تاریخچه مختصر زمان» مبنی بر «کمک دانش به درک اندیشه خداوندگار توسط بشر» پرسیدهاست. هاوکینگ در پاسخ توضیح داد:
«منظور من در آنجا این بود که اگر بر همه چیز عالم شویم، به درک اندیشه خداوند نیز نائل خواهیم آمد، با این قید که اساساً خدایی وجود داشته باشد، که این چنین نیست. من خداناباور هستم.»
نقد شبهه انکار خداوند
در نقد این دست از تفکرات هاوکینگ چند نکته را متذکر می شوم:
نکته اول:
میان اعتقاد به مبدأ و اعتقاد به معاد رابطه گسست ناپذیر وجود دارد؛ به این معنا که اگر کسی به خداوند معتقد باشد، امکان ندارد که معاد را انکار کند؛ زیرا باور دارد که خدای معتَقد او حکیم و عادل است و اقتضای حکمت و عدالت با پایان پذیری جهان پس از مرگ سازگاری ندارد.
به عبارت روشن تر، اگر معاد نباشد، آفرینش جهان لغو خواهد بود؛ چنان که اگر معاد نباشد، هیچ گاه نیکوکاران و بدکاران در دنیا پاداش و کیفر نخواهند دید و این امر با عدالت الهی ناسازگار است.
از دیگر سو، اگر کسی به خداوند معتقد نباشد، معنا ندارد که به معاد باور داشته باشد؛ زیرا او به آفریننده ای باور ندارد تا در کنار فرآیند آفرینش، بازگشت جهان را میسر سازد.
بنابر این، نباید تعجب کرد که آقای هاوکینگ و سایر خداناباوران در کنار بی اعتقادی به خدا از بی اعتقادی نسبت به معاد سخن گفته و آن را داستان کودکانه تلقی کنند.
پس برآیند تفکر امثال آقای هاوکینگ در حقیقت انکار دو چیز نیست، بلکه انکار یک امر؛ یعنی انکار خداوند است.
نکته دوم:
اگر در گفتار آقای هاوکینگ دقت شود، مهم ترین استدلال او در انکار خداوند «علم بسندگی» در تحلیل همه رخدادهای هستی است.
باری، مهم ترین سخن او این جمله است: «طبیعی است که پیش از درک دانش به خلق هستی به دست یک خداوندگار باور داشته باشیم. اما اکنون و در این عصر، دانش توضیحی مجابکنندهتر در اختیار ما قرار میدهد.»
چنین تحلیلی از رویایی علم با دین از سده شانزدهم میلادی و با پایان پذیرفتن قرون وسطی و عصر تطاول دینِ ادعایی کلیسا علیه دانش و با ظهور رنسانس آغاز شد.
نخستین کسی که بر بی نیازی علم از دین تاکید کرد و مدعی شد که با علم می توان همه رخدادهای عالم را تفسیر کرد، فرانسیس بیکن (۱۵۶۱ - ۱۶۲۶) بود.
فرانسیس بیکن معتقد بود که «علم بر انسان و جهان تسلط دارد» و «بر طبیعت نمیتوان مسلط گشت مگر آنکه از قوانین آن آگاهی یابیم» و در رد اندیشه کلیسا چنین عنوان کرد که «اگر انسان ذهن خود را معطوف به ماده کند در حدود آن کار میکند و از حدود ماده تجاوز نمینماید».
بعدها هر کسی که در مسیر دئیست ها حرکت کرد، همین شعار را تکرار کرد و مدعی شد هر چه به گذشته برگردیم، جهل و نادانیِ انسان در تحلیل رخدادهای طبیعی، او را به باور به وجود خداوند و امور متافیزیک کشانده و اساساً دین را محصول جهل آدمی دانستند!
نقدخودبسندگی علم
در نقد خودبسندگی علم در تحلیل رخدادهای هستی و تلازم آن با انکار متافیزیک چند نکته را باید یادآور شد:
نکته یک؛
باید از آقای هاوکینگ و هم کیشان او پرسید:
اگر علم به انکار متافیزیک می انجامد و جایی برای خدا باقی نمی گذارد، چرا بسیاری از دانشمندان بزرگ و تحول آفرین بشر در گذشته و حال خداباور بوده و پرده برداشتن علم از اسرار هستی را به معنای انکار متافزیک ندانستد؟!
آیا دین داری و خداباوری دانشمندان بزرگی همچون سقراط، افلاطون، ارسطو، کپلر، نیوتن، گالیله، پاسکال، نیوتون، ماکس پلانک، چارلز داروین، کوپرنیک، دکارت و … قابل انکار است؟!
آیا این سخن از انیشتین نیست که گفت: “دین بدون علم کور است و علم بدون دین لنگ است.”
آیا آقای هاوکینگ اطلاع ندارد که دانشمندانی همچون آلیستر مک گراث در انگلستان و آلوین پلانتینگا در آمریکا؛ یعنی دانشمندانِ معاصر نه تنها علم را منافی با باور به خداوند ندانستند، بلکه به نقد اندیشه های امثال او روی آوردند؟!
آقای آلوین پلانتینگا که برخی او را فیلسوف قرن می دانند، چنان در دین داری اندیشه استوار و بی بدیلی دارد که در کتاب خود «فلسفه دین» بر این نکته پای می فشارد که اساساً وجود خداوند نیاز به استدلال و برهان ندارد!
خدایا! چه دنیای شگفتی است و تو چه قدر ساکت و ناظر نشسته ای؟
یک نفر مثل آقای هاوکینگ در انگلستان منکر وجود خداوند است و دیگری در سوی دیگر جهان آمریکا؛ یعنی آقای آلوین پلانتینگا معتقد است که وجود خداوند چنان واضح و آشکار است که از هر گونه برهان و استدلال بی نیاز است!
آیا آقای هاوکینگ اطلاع ندارد که دانشمندی همچون آنتونی فلو در همین انگلستان پس از عمری انکار خداوند، در سایه تحقیقات علمی در باره «دی ان ای» در اواخر عمر به خداباوری روی آورد و با تدوین کتاب هایی در تایید دین باوری، از گذشته خود توبه کرد؟! نکته دو؛
حوزه کاری علم چنان که هر اندیشمند راست اندیش بر آن تاکید کرده و از موضوع، غایت و ابزار آن می توان دریافت، ماده و فیزیک و عالم ماده است؛ یعنی درست همان زمینه ای که آقای هاوکینگ در آن تبحر داشته و جزو نوابغ این عرصه شناخته می شود.
از این جهت همان گونه که برخورد تحکم آمیز با علم و ممنوع کردن آن؛ آن گونه که در قرون وسطی رواج داشت، مطرود و منفور است، ورود علم به عرصه ای فراتر از موضوع و توان آن؛ یعنی عالم متافیزیک نیز مردود و باطل است.
به عبارت روشن تر، علم چراغی فراسوی هر اندیشمندی می افروزد تا کرانه های گسترده عالم ماده را به تماشا نشیند، اما ابزاری که علم در اختیار دارد؛ همچون حس و تجربه هرگز نمی تواند در باره ورای این عالم اظهار نظر نماید تا چه رسد به آن که آن را انکار کند.
به یاد سخن نغز امام صادق (ع) افتادم که خطاب به زندیق و فردی خدا ناباور فرمود:
« ِ أَ تَعْلَمُ أَنَّ لِلْأَرْضِ تَحْتاً وَ فَوْقاً قَالَ نَعَمْ قَالَ فَدَخَلْتَ تَحْتَهَا قَالَ لَا قَالَ فَمَا يُدْرِيكَ مَا تَحْتَهَا قَالَ لَا أَدْرِي إِلَّا أَنِّي أَظُنُّ أَنْ لَيْسَ تَحْتَهَا شَيْءٌ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَالظَّنُّ عَجْزٌ لِمَا لَا تَسْتَيْقِنُ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَ فَصَعِدْتَ السَّمَاءَ قَالَ لَا قَالَ أَ فَتَدْرِي مَا فِيهَا قَالَ لَا قَالَ عَجَباً لَكَ لَمْ تَبْلُغِ الْمَشْرِقَ وَ لَمْ تَبْلُغِ الْمَغْرِبَ وَ لَمْ تَنْزِلِ الْأَرْضَ وَ لَمْ تَصْعَدِ السَّمَاءَ وَ لَمْ تَجُزْ هُنَاكَ فَتَعْرِفَ مَا خَلْفَهُنَّ وَ أَنْتَ جَاحِدٌ بِمَا فِيهِنَّ وَ هَلْ يَجْحَدُ الْعَاقِلُ مَا لَا يَعْرِف»
وقتی حتی میزان اطلاعات انسان حتی نسبت به جهان مادی پنج درصد از کل دانش است، چگونه می تواند در باره انکار عالم متافیزیک سخن بگوید؟!
نکته سه؛
انکار خداوند بیشتر از زمانی پیدا شد که چارلز داروین نظریه فرگشت و انتخاب طبیعی را در باره جانوران مطرح کرد که به گمان خداناباوران به معنای اداره درونی عالم و عدم نیاز آن به خداوند است.
با صرف نظر از آن که نظریه داروین تا چه میزان می تواند قطعی تلقی گردد و اساساً می تواند خوداتکایی عالم در دائره فراتر از جانداران را تفسیر کند، باید اذعان کرد که این نظریه با فرض پذیرش به هیچ وجه به معنای انکار خداوند نیست؛ چنان که داروین خود بارها بر این نکته تاکید کرد و کلیسا در دهه هشتاد میلادی رسماً از اعلام ارتداد داروین عذرخواهی کرد.
راز این امر آن است که نظریه فرگشت و انتخاب طبیعی یا نظریه گوی بیلیارد اگر هم اثبات گردد، پیام نهایی آن اداره درونی عالم است، چنان که از آن به عنوان ساعت کوک شده از پیش، تعبیر می کنند.
حال باید پرسید اگر غایه القصوای دستاوردهای علمی بر اساس نگاه خدا ناباوران خوداتکایی عالم در اداره خود باشد، آیا این امر به معنای انکار خداوند به معنای آفریننده آن است؟!
پیداست که پاسخ از هر جهت منفی است.
این که ساعتی از قبل کوک شده می تواند خود را اداره کند، به هیچ روی آن را ازسازنده اش بی نیاز نمی کند؛ زیرا بالاخره ساعت از عدم پدید نیامده و باید نخست آفریده شده باشد تا کوک شدن آن قابل تصور گردد.
به عبارت روشن تر، کسانی که خدا را باور دارند برای او دو نقش اساسی قائل اند:
1. آفرینش هستی؛
2. اداره هستی.
همه آن چه دئیست ها و خداناباوران در باره قدرت و کارکرد علم می گویند، اداره خوداتکای عالم است که اگر هم درست باشد، به هیچ وجه نمی تواند آفرینش هستی توسط خداوند را مورد انکار قرار دهد.
البته خداوند بارها از زبان پیامبران به مردم اعلام فرمود که او افزون بر آفرینش عالم، اداره آن را برعهده دارد.
یک نمونه واضح آن آیه شریفه «اقرأ باسم ربک الذی خلق» است که در همان ابتدای نزول قرآن بر ربوبیت و اداره هستی توسط خداوند در کنار آفرینش عالم تاکید شده است.
قرآن در آیاتی همچون «أَفَرَأَيْتُم مَّا تَحْرُثُونَ أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ؛ آیا چیزی را که می کارید دیده اید؟ آیا شما می رویانیدش یا ما رویاننده ایم؟» به زیبایی بر این نکته تاکید کرده است که شما اگر با تکیه به علم به تحلیل طبیعی رخدادهای عالم می پردازید، نباید دست پنهان الهی را انکار کنید.
خواجه پندارد که روزی، ده دهد!
او نمی داند که روزیِ ده دهد
سخن آخر:
کاش آقای هاوکینگ بسان دانشمندانی همچون آنتونی فلو در آخر عمر دست از کفر و الحاد می کشید و بسیاری از افراد را به ورطه تاریک بی دینی دعوت نمی کرد!
او اینک از میان ما رفته و به حکم آیاتی همچون «لَّقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَٰذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ» پرده از چشمان او کنار رفته و به قول جان هیک بی نیاز از هر گونه استدلال و برهانی همه اسرار و حقایق متافیزیک را با چشم خود نگران است.
البته به او خواهند گفت که این همه آن حقایقی است که تو به جای اذعان به آنها در سایه لطف الهی که شامل حال تو بود، به انکار آن پرداختی!
راستی، آقای هاوکینگ چگونه می تواند بار گناه سنگین به گمراه کشاندن بسیاری از جهانیان را حتی پس از سال ها از گذار عمر بر دوش کشد؟!
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار!
منبع: خبرگزاري رسمي حوزه-25/12/96
فلسفه زیارت اهل قبور در پنجشنبه آخر سال
… سالی که با تمام خوشی ها و ناخوشی ها، غصه ها و شادی ها و خلاصه تمام خاطرات تلخ و شیرینش رو به پایان است.
ثانیه های آخر سال 1396 به نفس های آخرش رسیده
تنها چند روز دیگر از سال جاری باقی مانده است، و جز تعدادی عکس و خاطره چیز دیگری نمی ماند … خاطراتی که گاه با مرورشان شاد می شویم و گاه اندوهگین. خاطرات عزیزانی که با چمدان هایی بسته این دنیا را برای همیشه ترک کردند و ما را در غم از دست دادنشان تنها گذاشتند.
یکی از رسم های دیرینه بزرگداشت پنجشنبه آخر سال است که آرامگاه های کشور پر می شوند از حضور کسانی که عزیزانشان در زیر خروارها خاک آرمیده اند و تنها می توان با ذکر فاتحه ای از آن ها یاد کرد … دل های گرفته ای که برای بودن در کنار گل های پر پر شده ای که اکنون در کنارمان حضور ندارند، پر می کشد …
علاوه بر آنکه ثواب صدقات چه نقدی و چه غیر نقدی به روح عزیز از دست رفته مان خواهد رسید، لبخند شادی و امید زندگی در فردی دیگر را با خود به همراه خواهد داشت. آن هم در روزهای نزدیک سال جدید که هر کسی دوست دارد بهترین لباس ها را پوشیده و بساط شام شب عید را برای خانواده اش فراهم کند.
مادر و پدرهایی که برای بوسیدن دست و پایشان، برای نگاه های نافذ و سرشار از عشق و علاقه شان، برای محبت های بی منتشان، دل تنگشان شده ایم. عزیزانی که نفس هایشان، قوت قلبی بودند برای دل های شکسته و خسته مان . برای لحظاتی که با کوله باری از غم و غصه و ناراحتی به نزدشان می رفتیم و با جادوی نگاه و دعا و حرف های سرشار از محبتشان، با لبخندی سرشار از رضایت و شادابی، ما را راهی زندگی می کردند، دلمان تنگ شده است.
پنج شنبه با دستانی پر به مزارشان برویم
همان طور که گفته شد زیارت اهل قبور در پنجشنبه آخر سال از سنت های نیکویی است که سالیان سال در سراسر ایران جاری بوده است. روزی که بازماندگان بر سر مزار عزیزان از دست رفته شان می روند و با نثار فاتحه ای به یاد آن عزیزان، خاطراتشان را مرور می کنند.
چه خوب است که برای این دیدار هدیه ای تهیه کنیم و دست خالی نرویم. هدیه ای مفید برای کسانی که دستشان از این دنیا کوتاه است و منتظر هستند تا برایشان تحفه ای فرستاده شود.
یکی از صحابه از حضرت رسول (صلی الله و علیه وآله) نقل کرده است که می فرمایند: «برای مردگان خود هدیه بفرستید»، گفتم: هدیه مردگان چیست؟ فرمود: «صدقه و دعا. ارواح مؤمنان هر جمعه به آسمان دنیا مقابل خانه های خود می آیند و فریاد میکنند… ای خانواده من، پدر ، فرزندان و خویشان من، بر ما مهربانی کنید. آن چه در دست ما بود، عذاب و حساب آن ها بر ما است و نفعش برای غیر ما. ای خویشان ما، به درهمی یا قرص نانی یا جامهای ما را کمک کنید تا خداوند شما را از جامههای بهشت بپوشاند».
علاوه بر آنکه ثواب این صدقات چه نقدی و چه غیر نقدی به روح عزیز از دست رفته مان خواهد رسید، لبخند شادی و امید زندگی در فردی دیگر را با خود به همراه خواهد داشت. آن هم در روزهای نزدیک سال جدید که هر کسی دوست دارد بهترین لباس ها را پوشیده و بساط شام شب عید را برای خانواده اش فراهم کند.
از این سوره ها غافل نباشید
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: سوره «تبارک» بالای سر قبر میت خوانده شود تا موجب رفع عذاب قبر از او گردد.
در روایتی از حضرت صادق (علیه السلام) نقل شده: «هر کس نزد قبر مؤمنی، هفت مرتبه سوره إنّا أنزلنا را بخواند، خداوند فرشته ای می فرستد که پیش قبر میت، خدا را عبادت کند. خداوند ثواب عبادت فرشته را برای میت و کسی که إنّا أنزلنا را خوانده می نویسد، تا زمانی که خداوند وی را به واسطه این عمل وارد بهشت کند. بعد از سوره حمد، هفت مرتبه إنّ أنزلنا و هر یک از قل أعوذ بربّ الفلق، قل أعوذ بربّ الناس، قل هو الله أحد، و آیه الکرسی را سه مرتبه بخواند.»
پاداش استغفار برای اموات و زندگان
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: سوره «تبارک» بالای سر قبر میت خوانده شود تا موجب رفع عذاب قبر از او گردد.
«عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله: مَا مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُؤْمِنَةٍ مَضَى مِنْ أَوَّلِ الدَّهْرِ أَوْ هُوَ آتٍ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ إِلَّا وَ هُمْ شُفَعَاءُ لِمَنْ یَقُولُ فِی دُعَائِهِ: «اللَّهُمَ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ». وَ إِنَّ الْعَبْدَ لَیُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَیُسْحَبُ فَیَقُولُ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ: یَا رَبَّنَا، هَذَا الَّذِی کَانَ یَدْعُو لَنَا ، فَشَفِّعْنَا فِیهِ ، فَیُشَفِّعُهُمُ اللَّهُ فِیهِ ، فَیَنْجُو: حضرت صادق علیه السّلام از پدران گرامی خویش علیهم السّلام نقل می کند که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) فرمود: هیچ مرد و زن مؤمن از اول روزگار تا روز قیامت نمی باشد جر آنکه شفیع آن کسى می باشد که در میان دعایش چنین بگوید: «اللَّهُمَ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ» روز قیامت دستور داده می شود که بنده ای را به آتش ببرند، و لذا او را به سوى دوزخ می کشند. در این هنگام، همه ی مردها و زن های مؤمن می گویند: پروردگارا، این فرد برای ما دعا می کرد ، شفاعت ما را در مورد او بپذیر. پس خداوند شفاعت آنها را می پذیرد، و آن فرد نجات می یابد.»
کلام آخر
این سنت حسنه را پاس بداریم و به یاد اموات و در گذشتگانمان باشیم تا آیندگان نیز به یاد ما باشند.
پی نوشت:
1- محدث قمی، مفاتیح الجنان ، بخش زیارت قبور مؤمنین.
2- اقبال اعمال، ص ۶۵۱، نقل شده از سیری در جهان پس از مرگ، همان، ص ۳۰۰.
3- کامل الزیارات، ابنس قولویه القمی، ص 222.
4- امالی صدوق ، ص456.
اندر حکایت شیعه ی انگلیسی
کفشهایش با اشاره عصایش جلوی پایش جفت میشد و آتش، ریشش را نمیسوزاند. مردم سادهدل چه میدانستند که چیزی به نام آهنربا و مگنت وجود دارد و ماده نسوز. آنقدر از مامور اطلاعاتی انگلیس کشف و کرامات دیدند که معروف شد به سید جیکاک!
حدود 70 سال پیش و در خلال جنگ جهانی دوم مردی با ظاهری که شباهت چندانی به بومیهای جنوب ایران نداشت از بصره وارد ایران شد و خود را به طایفه موری از طوایف بختیاری رساند و برای آنها چوپانی میکرد. طایفه موری میان خوزستان و چهارمحال در رفت و آمد بودند. این مرد کر و لال هفت سال چوپانی کرد و همانطور که بیسر و صدا آمده بود، بیخبر هم رفت و غیب شد. «مستر جیکاک»، مامور «اینتلیجنس سرویس» به مدد سکوت و تحمل مشقت هفت سال چوپانی حالا به مردی عابد و زاهد و البته بختیاریتر از همه بختیاریها مبدل شده بود!
کفشهایش با اشاره عصایش جلوی پایش جفت میشد و آتش، ریشش را نمیسوزاند. مردم سادهدل چه میدانستند که چیزی به نام آهنربا و مگنت وجود دارد و ماده نسوز. آنقدر از مامور اطلاعاتی انگلیس کشف و کرامات دیدند که معروف شد به سید جیکاک! بعد از جنگ جهانی دوم، عملاً حکمرانی مناطق نفتخیز جنوب در دست وی بود. سید جیکاک مراقب بود چیزی مانع انتقال نفت ایران به مقاصد مورد نظر لندن نشود و برای این کار فرقهای دینی نیز در منطقه به نام طلوعی (تولویی و سروشی هم ذکر شده) ایجاد کرده بود. انکار دنیا، ترک آن، کنارهگیری از امور دنیوی و بیارزش دانستن خاک و نفت از جمله تعالیم این فرقه دستساز انگلیس بود. در جریان ملی شدن صنعت نفت بیت معروفی را بر سر زبانها انداخت. طلوعیها روستا به روستا و چادر به چادر میرفتند و میخواندند؛ تو که مهر علی مین دلته/نفت ملی سی چنته؟ (تو که مهر و محبت حضرت علی(ع) را در دل داری، نفت ملی را میخواهی چه کنی؟!)
27 بهمن سال گذشته کنگره آمریکا از برخی صاحبنظران سیاسی- امنیتی در حوزه ایران، دعوت کرد تا با حضور در جلسه استماعی با عنوان «ایران تحت نظر» نظرات و پیشنهادات خود درباره نحوه مواجهه آمریکا با جمهوری اسلامی ایران را مطرح کنند. این جلسه زمانی برگزار شد که مدت کوتاهی از روی کار آمدن دولت دونالد ترامپ میگذشت و کاخ سفید در حال تدوین استراتژی خود علیه ایران بود.
یکی از کسانی که نظرات خود را در قالب یک طرح عملیاتی به این جلسه ارائه داد، «اسکات مودل» بود. مودل 13 سال سابقه فعالیت در سازمان سیا را در کارنامه خود دارد و سالها در بخش عملیات ویژه سازمان سیا فعالیت میکرده و خاورمیانه - بهخصوص افغانستان - یکی از اصلیترین محلهای ماموریت وی بوده است. وی به سه زبان فارسی، پرتغالی و اسپانیایی مسلط است. ظاهراً علاقه ماموران اطلاعاتی غرب به نفت ژنتیک است و ماموران سازمان سیا از پسرعموهای آنگلوساکسون خود به ارث بردهاند. مودل در حال حاضر مدیرعامل شرکت «راپیدان گروپ» است که در زمینه انرژی – بهخصوص نفت و در جنوب غرب آسیا- فعالیت دارد.
مودل در طرح 7 بندی خود نقشه راهی کاملاً عملیاتی را برای مهار و مقابله با جمهوری اسلامی ارائه میکند. کمتر اتفاق خاص و ضد امنیت ملی کشورمان طی یک سال اخیر را میتوان به یاد آورد که نتوان با نسخه مودل تطبیق داد.
مودل در ششمین بند از طرح خود مینویسد؛ «مدل ایران یک دینسالاری است که یک روحانی را در سمت قدرت سیاسی میگمارد درحالیکه در عراق، روحانیت به تفسیری سنتی معتقد است که میگوید روحانی باید از سیاست جدا باشد. ما باید همپیمانان عرب را ترغیب کنیم که از نجف به عنوان تفکر سنتی تحملپذیرتر و آرامتر حمایت کنند و این مسئله به طور خاص اهمیت دارد.
این کار باید شامل ترویج برجستهترین و محترمترین چهرهها مثل آیتالله (صادق) شیرازی و سایران در مقابل ولایت فقیه باشد و در عراق کسانی ترویج شوند که حامی اسلام شیعی تحملپذیرتر، با ستیزهجویی کمتر و سیاسیگری کمتر باشد.»
خیمهشببازی تبلیغاتی چند عامل اجیرشده فرقه شیرازی در لندن را باید فراتر از تعرض غیرقانونی به یک مکان دیپلماتیک دید و تحلیل کرد. بسیار سادهلوحانه است اگر کسی گمان کند این حمله بدون دخالت و حمایت برخی عوامل دولت انگلیس – بهخصوص سازمان اطلاعاتی این کشور- انجام شده است. مهاجمان بدون کمترین مانعی به سفارت ایران تعرض کرده و جلوی چشم پلیس انگلیس سه ساعت نمایش رسانهای خود را اجرا میکنند و این نمایش از سوی رسانههایی که آزادانه و با حمایت لندن فعالیت میکنند، به صورت زنده پوشش رسانهای مییابد و پس از پایان ماجرا و خروج از ساختمان سفارت، دستگیر میشوند!
فرقه شیرازی یا همان «شیعه انگلیسی» با ترسیم چهرهای خشن و غیرعقلانی از تشیع و تنزل دادن انقلابیگری و ظلمستیزی شیعه به کارهایی خرافی و غیردینی همچون قمهزنی، عبور از آتش برای زیارت مرقد امام حسین(ع) و… سعی دارد جانشینی انحرافی برای نسخه اصیل تشیع ارائه کند. در حالی که جمهوری اسلامی سیاست تقریب مذاهب و اتحاد و همدلی میان شیعه و سنی را در برابر دشمن واحد یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی و انگلیس دنبال میکند، این فرقه هر چه در توان دارد را به میدان آورده است تا این خط اصولی را خدشهدار کرده و با ایجاد و تشدید اختلاف میان مسلمانان، آب به آسیاب دشمنان اسلام و مسلمانی بریزد.
شیعه انگلیسی تکفیر میکند و صدا و دستی را که باید علیه آمریکا و صهیونیسم بلند کند، به اسم تشیع علیه برادران مسلمان خود بلند میکند. نام خود را شیعه میگذارد و علیه تنها حکومت شیعی جهان، با لندن همسوست و علاوهبر دهها شبکه ماهوارهای که در اختیار دارد، از شیپور بیبیسی هم برای انتشار انکرالاصوات خود بهره میبرد.
وقتی آیتالله میرزای شیرازی بزرگ با فتوای معروف خود در ماجرای قیام تنباکو، پوزه استعمار انگلیس را به خاک مالید، پروژه پرورش «روحانی لندنی» در دستور کار قرار گرفت و امروز به نقطه «مرجع لندنی» رسیده است. مرجعیت و روحانیتی که مشکلی با اشغالگری آمریکا و انگلیس ندارد، جنایات رژیم جعلی اسرائیل در فلسطین را نمیبیند، از قیام انسانساز و تاریخی کربلا فقط قمهزنی را فهمیده و تنها هنرش فحاشی کور به شخصیتهای تاریخی است، نه تنها برای استکبار و استبداد خطری ندارد بلکه هم در لندن و هم در کشورهای حاشیه خلیجفارس برایش دفتر و دستک راه میاندازند.
وقتی افسر اینتلیجنت سرویس، سید جیکاک و صاحب کشف و کرامات میشود، جای تعجب چندانی ندارد که پیروان شیعه انگلیسی هم برای ملکه این کشور شجرهنامه درست کنند و او را سیده و از نوادگان بنی هاشم بدانند. پوزه انگلیس در منطقه به خاک مالیده شده و برای جبران باید کاری کنند. حمله به سفارت ایران در لندن برنامه سخیف و ابلهانهای بود که نتیجه آن کنار رفتن نقاب نفاق از ماهیت واقعی فرقه شیرازی است. گردانندگان ام.آی6 باید به جای عملی کردن نسخه اربابان خود در لانگلی، خلاقیت بیشتری نشان دهند. دوره سید جیکاکها گذشته است.
منبع: پايگاه خبري تحليلي صراط
تشيع انگليسي در كلام رهبرانقلاب مدظله العالي
سياست حكومت هاي مستكبر؛ ايجاد تفرقه
امروز دو اراده در این منطقه با یکدیگر در تعارضند: یک اراده، ارادهی وحدت است؛ یک اراده، ارادهی تفرقه است. ارادهی وحدت، متعلّق به مؤمنین است؛ فریاد اتّحاد و اجتماع مسلمین از حنجرههای بااخلاص بلند است و مسلمانها را دعوت میکنند به اینکه به مشترکاتشان توجّه بکنند؛ اگر این[طور] بشود و اگر این وحدت اتّفاق بیفتد، وضعی که امروز مسلمانها دارند دیگر به این شکل نخواهد بود و مسلمان عزّت پیدا خواهد کرد. امروز شما ملاحظه کنید از منتهاالیه شرق آسیا در میانمار مسلمانکشی هست، تا غرب آفریقا در نیجریه و امثال اینها؛ همهجا مسلمانها [کشته میشوند]؛ حالا یکجا به دست بودایی کشته میشوند، یکجا به دست بوکوحرام و داعش و امثال اینها کشته میشوند. یک عدّهای هم در این آتشها میدمند؛ شیعهی انگلیسی و سنّی آمریکایی مثل هم هستند؛ همه، دولبهی یک قیچی هستند؛ سعیشان این است که مسلمانها را به جان هم بیندازند؛ این پیام ارادهی تفرقه است که ارادهی شیطانی است؛ امّا پیام وحدت این است که اینها از این اختلافات عبور بکنند، در کنار هم قرار بگیرند، با هم کار کنند.
[اگر] شما امروز نگاه کنید به اظهاراتی که از مستکبرین و متصرّفین فضاهای حیاتی ملّتها سر میزند، میبینید که دعوت به تفرقه است؛ از قدیم، به سیاست انگلیسیها گفته میشد سیاستِ تفرقه بینداز و آقایی کن؛ فَرِّق تَسُد، آقایی کن به برکت تفرقه انداختن؛ آنوقتی که انگلیس قدرتی داشت، این سیاست آنها بود؛ امروز هم این سیاست را قدرتمندان امروز مادّی دنیا دارند؛ چه آمریکا، چه اخیراً باز انگلیس. انگلیسها در منطقهی ما همیشه منبع شر بودند، همیشه منبع نکبت برای ملّتها بودند؛ ضربههایی که اینها به حیات ملّتها در این منطقه زدند، شاید در کمتر نقطهای در دنیا از سوی یک قدرتی نظیر داشته باشد. در شبه قارّهی هند -که امروز هند و بنگلادش و پاکستان است- آنجور ضربه زدند، آنجور مردم را فشار دادند؛ در افغانستان یکجور، در ایران یکجور، در منطقهی عراق یکجور؛ بالاخره در فلسطین هم که آن حرکت مشئوم و خباثتآلود را انجام دادند و مسلمانها را و در واقع یک ملّت را آواره کردند و از خانهی خودش دور کردند؛ یک کشور تاریخی ثبتشدهی از چند هزار سال پیش -به نام فلسطین- با سیاست انگلیسیها از بین رفت. در این منطقه از دو قرن پیش به این طرف -دو قرن و اندکی، از حدود ۱۸۰۰ [میلادی] به این طرف- هرچه از انگلیسها سر زده است، شرّ و فساد و تهدید بوده؛ آنوقت این مسئول انگلیسی میآید اینجا و میگوید ایران تهدید منطقه است؛ ایران تهدید منطقه است؟ این خیلی بیشرمی میخواهد که کسانی که خودشان در طول زمان، تهدید و خطر و نکبت برای منطقه بودهاند، بیایند کشور مظلوم و عزیز ما را متّهم کنند؛ اینها اینجوری هستند.(1395/09/27)
ويژگي تشيع انگيسي؛ سب به بزرگان مذاهب ديگر
البتّه، از این طرف هم بایستی احساسات آنها را تحریک نکنند. یک عدّهای خیال میکنند اثبات تشیّع به این است که انسان به بزرگان مورد اعتقاد اهل سنّت و دیگران بنا کند مدام بدوبیراه گفتن؛ نه، این خلاف سیرهی ائمّه است. اینکه شما میبینید رادیوها یا تلویزیونهایی در دنیای اسلام به وجود میآید که کار آنها این است که بهعنوان شیعه و به نام شیعه، به بزرگان مورد اعتقاد بقیّهی فِرق اسلامی بدگویی کنند، این معلوم است که بودجهاش بودجهی خزانهداری انگلیس است؛ این بودجهاش بودجهی انگلیس [است]، این شیعهی انگلیسی است. هیچکس خیال نکند که گسترش شیعه و اعتقاد تشیّع و استحکام ایمان شیعی به این بدوبیراه گفتن و به این [طرز] حرف زدن است؛ نخیر؛ اینها عکس عمل میکند. وقتی شما بدوبیراه گفتید، دُور او یک حصاری کشیده میشود از عصبانیّت، از احساسات، و دیگر حرف حق هم برایش قابل تحمّل نیست. ما حرف حسابی خیلی داریم، حرف منطقی خیلی داریم، حرفهایی که هرکسی که صاحب فکر است اگر بشنود، آنها را قبول میکند، خیلی [از این حرفها] داریم؛ بگذارید این حرفها شنیده بشود، بگذارید این حرفها امکان نفوذ در دلهای طرف مقابل را پیدا کند. وقتی شما فحش دادی، وقتی بدوبیراه گفتی، یک سدّی کشیده میشود و این حرف اصلاً شنیده نمیشود، گوش نمیکنند؛ آنوقت گروههای خبیث و وابسته و مزدور و پولبگیر از آمریکا و سیا و اینتلیجنسسرویس -مثل داعش و جبهةالنّصره و امثال اینها- با استفادهی از یک مشت آدمهای عامیِ نادانِ غافل، این اوضاع را به راه میاندازند که ملاحظه کردید در عراق و در سوریه و در جاهای دیگر به راه انداختند؛ این کارِ دشمن است. دشمن، منتظر فرصت است؛ دشمن از هر فرصتی استفاده میکند. ما حرف حق داریم، حرف منطقی داریم، حرف محکم داریم.(1395/06/30)
ايجاد تفرقه بين شيعه و سني، يكي از ابزارهاي دشمن
یکی از ابزارهای دشمنان، ایجاد تفرقه است بین ما؛ من اصرار دارم بر این موضوع تکیه کنم و تأکید کنم. برادران، خواهران، مسلمانان دنیای اسلام، اگر این صدا به گوش شما خواهد رسید! آن روزی که کلمهی سنّی و شیعه در ادبیّات آمریکاییها پیدا شد، ما نگران شدیم؛ اهل نظر همه نگران شدند. سنّی و شیعه به آمریکا چه ارتباط دارد؟ فلان سیاستمدار یهودی صهیونیست آمریکایی که جز شرارت علیه اسلام و مسلمین از او ممکن نیست سربزند، چهکار دارد که بیاید بین سنّی و شیعه در دنیای اسلام قضاوت بکند، راجع به سنّی یک چیزی بگوید، راجع به شیعه یک چیزی بگوید؟ از وقتی ادبیّات سنّی و شیعه در کلمات آمریکاییها ظهور پیدا کرد، اینجا کسانی که اهل فهم و دقّت بودند نگران شدند؛ فهمیدند که یک کار جدید در شُرف انجام است و تحقّق پیدا کرد. ایجاد جنگ بین شیعه و سنّی سابقه دارد؛ انگلیسیها در این کار ماهرند. ما سوابق زیادی داریم و اطّلاعات فراوانی داریم از گذشتهی ایجاد دعوا و اختلاف و کینه بین سنّی و شیعه که بهوسیلهی عوامل انگلیسی -چه در اینجا، چه در دولت عثمانی سابق، چه در کشورهای عربی- بهوجود میآمد برای اینکه اینها را به جان هم بیندازند؛ لکن نقشهای که امروز آمریکاییها در این زمینه دارند، نقشهی خطرناکتری است؛ آیا طرفداری از فرقهای در مقابل فرقهای دیگر در درون دنیای اسلام، ما را خوشحال میکند؟ اگر از ما طرفداری کردند، ما باید خرسند بشویم؟ نه، ما باید غصّهدار بشویم، ببینیم چه نقطهی ضعفی در ما دیدهاند که میخواهند از آن نقطهی ضعف استفاده کنند و ابراز طرفداریِ از ما میکنند.(1394/10/08)
مخالفت با اقدامات تفرقه انگيز بعضي از گروه هاي تشيع
نقشهی این دشمن در این منطقه عمدتاً بر دو پایه استوار است -البتّه شعب زیادی دارد لکن عمده این دوتا است- یکی عبارت است از ایجاد اختلاف، دوّمی عبارت است از نفوذ. این، اساس نقشهی دشمن در این منطقه است: ایجاد اختلاف؛ اختلاف بین دولتها و بعد اختلاف بین ملّتها، که خطرناکتر از اختلاف دولتها، اختلاف ملّتها است؛ یعنی دلهای ملّتها را نسبت به یکدیگر چرکین کنند و عصبیّت بیافرینند؛ با نامهای مختلف؛ حالا یکوقت مسئلهی پانایرانیسم و پانعربیسم و پانترکیسم و این حرفها بود، یک روز هم مسئلهی سنّی و شیعه و تکفیر و مانند اینها است؛ به هر عنوانی که بتوانند، ایجاد اختلاف کنند. این یک قلم از کارهای اینها است که بشدّت دارند روی این کار میکنند.
البتّه متخصّص این کار انگلیسها بودند؛ آنها در ایجاد اختلاف مذهبی تخصّص دارند و آمریکاییها هم از آنها یاد گرفتند و با همهی وجود، امروز دارند کار میکنند. این گروههای تکفیری که مشاهده میکنید، همه ساختهی دست اینها هستند. ما این را البتّه از چند سال پیش گفتیم، بعضیها تردید داشتند [امّا] امروز خود آمریکاییها دارند اعتراف میکنند؛ اعتراف میکنند که داعش را آنها بهوجود آوردند، اعتراف میکنند که آن جبهةالنّصره را آنها بهوجود آوردند، تکفیریها را آنها بهوجود آوردند؛ خودشان درست کردند و یک عدّه مسلمان سادهلوح اگرچه صادق، گول اینها را خوردند؛ مهم این است. این چیزی که برای ما خیلی عبرتآموز است و باید به آن توجّه کنیم، این است که گاهی انسان صادقالنّیّه بهخاطر عدم بصیرت، داخل نقشهی دشمن کار میکند؛ این اتّفاق افتاد.
تشدید اختلافات در دنیای اسلام، ممنوع است. ما با رفتارهایی که بعضی از گروههای شیعه انجام میدهند که موجب اختلاف میشود، مخالفیم. ما صریحاً گفتهایم که با اهانت به مقدّسات اهلسنّت مخالفیم. یک عدّهای از اینطرف، یک عدّهای از آنطرف، بر آتش دشمنیها میافزایند و آنها را تشدید میکنند؛ خیلیهایشان هم نیّتهایشان نیّتهای خوبی است، لکن بصیرت ندارند. بصیرت لازم است؛ باید دید نقشهی دشمن چیست. نقشهی دشمن در درجهی اوّل ایجاد اختلاف است.
ما از مقاومت در منطقه دفاع میکنیم؛ از مقاومت فلسطین -که یکی از برجستهترین فصول تاریخ امّت اسلامی، در طول این سالها مقاومت فلسطین است- دفاع میکنیم. هر کسی با اسرائیل مبارزه کند و رژیم صهیونیستی را بکوبد و مقاومت را تأیید کند، ما از او حمایت میکنیم؛ انواع حمایتهایی که برای ما ممکن باشد؛ همهجور حمایتی که برای ما ممکن است، از هر کسی که با رژیم صهیونیستی مقابله کند، خواهیم کرد. از مقاومت حمایت میکنیم، از تمامیّت ارضی کشورها حمایت میکنیم؛ از همهی کسانی که در مقابلهی با سیاستهای تفرقهافکنانهی آمریکا ایستادگی میکنند حمایت میکنیم؛ با همهی کسانی که این تفرقهافکنی را بهوجود میآورند طرفیم و مقابلیم. ما تشیّعی را که مرکز و پایگاه تبلیغاتش لندن است قبول نداریم؛ این تشیّعی نیست که ائمّه (علیهمالسّلام)آن را ترویج کردند و آن را خواستند. تشیّعی که بر پایهی ایجاد اختلاف، بر پایهی تمهید و صافکردن جادّه برای حضور دشمنهای اسلام است، این تشیّع، تشیّع نیست؛ این انحراف است. تشیّع مظهر تامّ اسلام ناب است، مظهر قرآن است. ما از کسانی که کمک به وحدت میکنند حمایت میکنیم، با کسانی که ضدّ وحدت عمل میکنند مخالفت میکنیم.(1394/05/26)
تشيع انگليسي و سني آمريكايي برادران شيطانند
امروز شما میبینید در دنیا مسئلهی تفرقهی دنیای اسلام یکی از سیاستهای اصلی استکبار است. آمریکاییها کارشان به آنجا رسیده است که حالا دیگر اسم شیعه و سنّی میآورند؛ اسلام شیعه، اسلام سنّی؛ از یکی حمایت میکنند، به یکی حمله میکنند. در حالی که جمهوری اسلامی ایران از اوّل نسبت به این مسئلهی اختلاف مذهبی یک نگاه کاملاً یکسانی داشت. ما با برادران فلسطینیمان که سنّیاند همان جور عمل کردیم که با برادران حزبالله لبنان که شیعه هستند عمل کردیم. همه جا یک جور عمل کردیم. نگاه امام بزرگوار ما در داخل کشور این بود، در دنیای اسلام نگاه جمهوری اسلامی نگاه امّتساز است، امّت اسلامی مورد نظر است. اینکه نوکرهای دست دوّم آمریکا میآیند مسئلهی هلال شیعی را مطرح میکنند، این نشاندهندهی سیاستهای تفرقهافکن است. اینکه آمریکاییها علیرغم تبلیغات فراوان، نسبت به همین گروههای تفرقهافکن تکفیری در عراق و سوریه مماشات میکنند - احیاناً در مواردی هم به آنها بهصورت بیخبر و مخفیانه کمک میکنند، عواملشان که بهصورت صریح از آنها حمایت میکنند - این نشاندهندهی این است که نقش تفرقهافکنی از نظر دشمنان اسلام و مسلمین و دشمنان جمهوری اسلامی نقش بسیار برجستهای است. این را همه توجّه کنند؛ هم شیعه توجّه کند، هم سنّی توجّه کند؛ بازی دشمن را نخورند. آن تسنّنی که آمریکا از آن حمایت کند و آن تشیّعی که از مرکز لندن به دنیا صادر بشود، اینها مثل هم هستند؛ هر دوی آنها برادران شیطانند، هر دوی آنها عوامل آمریکا و غرب و استکبارند(1394/03/14)
تشيع انگليسي و سني آمريكايي، ضد اسلامند
امروز، هم در بین اهل سنّت، هم در بین شیعه، دستهایی در کار است برای اینکه اینها را از هم جدا کند؛ همهی این دستها هم اگر جستجو کردید، میرسد به مراکز جاسوسی و اطّلاعاتی دشمنان اسلام؛ نه دشمنان ایران، نه دشمنان شیعه فقط؛ دشمنان اسلام. آن تشیّعی که ارتباط به امآیشش انگلیس داشته باشد، آن تسنّنی که مزدور سیآیای آمریکا باشد، نه آن شیعه است، نه آن سنّی است؛ هر دو ضدّ اسلامند. ما ۳۵ سال است در جمهوری اسلامی این فریاد را داریم میزنیم؛ فقط هم نمیگوییم، عمل میکنیم. کمکی که جمهوری اسلامی به برادران خود در دنیای اسلام تا امروز کرده است، اغلب کمکی بوده است که به برادران اهل سنّت کرده است. ما در کنار فلسطینیها ایستادیم، در کنار مردم مؤمن کشورهای منطقه ایستادیم، چون میدانستیم مسئلهی وحدت، امروز در رأس مسائل اسلامی است. من توصیه میکنم، اصرار میکنم به علمای اعلام، به روشنفکران دنیای اسلام، به سیاستمداران دنیای اسلام، اینقدر دم از تفرقه نزنند. یک عدّهای در دنیا دارند پول خرج میکنند برای اسلامهراسی، برای اینکه چهرهی اسلام را در دنیا خراب کنند، [آنوقت] ما هم در درون خودمان سعی کنیم چهرهی یکدیگر را خراب کنیم، تخریب کنیم، مردم را از یکدیگر بترسانیم! این خلاف حکمت است، خلاف سیاست است.(1393/10/19)
توهين به مقدسات، خاسته دشمنان مشترك شيعه و اهل سنت
نظام جمهورى اسلامى، انقلاب بزرگ ما، امام عظیمالشّأن ما، توانست تفکّرات دنیاى اسلام را متوجّه خود بکند، دلهاى آنها را جذب کند، به انگیزههاى آنها و به حرکات آنها جهتدهى بکند؛ این، دشمن را ترساند؛ استعمار را، استکبار را، صهیونیسم را، بهطور مشخّصْ دستهاى سیاست در آمریکا را ترساند، و به همان سلاح قدیمى متوسّل شدند که سلاح «اختلافافکنى» است. امروز و در طول این سالهاى متمادى، اختلافات بین شیعه و سنّى را هرچه بیشتر دامن میزنند براى اینکه ذهن دو طرف را از دشمن اصلى - که دشمن اسلام است، نه دشمن خصوص تشیّع یا دشمن خصوص تسنّن - منصرف بکنند، اینها را به همدیگر مشغول کنند؛ این سیاست استعمار است؛ متخصّص این سیاست هم دستهاى سیاسى و امنیّتى دولت انگلیس خبیث است که از دیرباز، در این زمینه فعّال بودند، تلاش کردند، بلدند چگونه بین فرقههاى مسلمان اختلاف بیندازند، راههاى آن را تجربه کردند، آگاهى دارند و بشدّت مشغولند.
این جریان «تکفیر» - این چیزى که امروز در عراق و در سوریّه و در برخى از کشورهاى دیگر منطقه بُروز کرده و در واقع با همهى مسلمانها مواجهاند، نه فقط با شیعه - ساختهى دست خود استعمارگران است؛ اینها چیزى به نام القاعده، چیزى به نام داعش درست کردند براى مقابلهى با جمهورى اسلامى، براى مقابلهى با حرکت بیدارى اسلامى، منتها دامن خودشان را گرفته است؛ امروز دامن خود آنها را گرفته است. البتّه امروز هم با یک نظر دقیق تحلیلى وقتى انسان نگاه میکند، میبیند که تلاشى که امروز آمریکا و همپیمانان آمریکا در آنچه «مواجههى با داعش» اسم گذاشتهاند - که واقعیّتى ندارد - در اینجا دارند بهخرج میدهند، بیش از آنچه تلاش براى نابودکردن نطفهى این حرکت خبیث باشد، تلاش براى جهتدادنِ دشمنىهاى مسلمانان میان یکدیگر است. سعى میکنند مسلمانها را به جان هم بیندازند؛ عامل آن را امروز این گروه جاهل و متعصّب و متحجّر و وابسته قرار دادهاند والّا هدف همان هدف است؛ سعى آنها این است که مسلمانان را از دشمن اصلى منصرف کنند. ما باید این را بدانیم - چه شیعه و چه سنّى؛ هرکسى که به اسلام پایبند است، هرکسى که حاکمیّت قرآن را قبول دارد باید بداند - که آمریکا، سیاستهاى آمریکا، سیاستهاى استکبارى، سیاستهاى صهیونیستى، دشمن اسلامند، دشمن آگاهى اسلامىاند، دشمن حاکمیّت اسلامند؛ تلاشى هم که امروز دارند میکنند، دنبالهى تلاش ۳۵ سالهى آنها است؛ ۳۵ سال است دارند به انواع و اقسام تلاش میکنند [که] به اذن الهى، به حولوقوّهى الهى، در همهى تلاشهایى که علیه جمهورى اسلامى کردند، شکست خوردند؛ در این یکى هم به فضل پروردگار قطعاً شکست خواهند خورد.
آنچه وظیفهى مسلمانان است - چه مسلمان شیعه، چه مسلمان سنّى - این است که با تحریک احساسات یکدیگر، به دشمن کمک نکنند؛ شیعه باید بداند که اگر چنانچه اختلاف و دعوا و حسّاسیّتبرانگیزىِ میان شیعه و سنّى تحریک بشود، دشمن مشترک، دشمن اصلى، سود خواهد برد، نباید اجازه بدهد؛ سنّى هم همینجور. طرفین باید مراقب باشند، احساسات یکدیگر را تحریک نکنند، به مقدّسات یکدیگر اهانت نکنند، دعواى بین طائفههاى مسلمان و گروههاى مسلمان و بهطور خاص بین شیعه و سنّى را - که مورد علاقهى دشمنان اسلام است - آتش افروزى نکنند؛ این را همه باید متوجّه باشند. اگر کسى در این زمینه اقدامى بکند که موجب تحریک احساسات طرف مقابل است و موجب ایجاد دشمنى است، یقین بداند به آمریکا دارد کمک میکند، به انگلیس خبیث دارد کمک میکند، به صهیونیسم دارد کمک میکند؛ به همان کسانى کمک میکند که داعش و القاعده و امثال اینها را بهوجود مىآورند و جریان تکفیر را به راه مىاندازند براى ایجاد اختلاف بین شیعه و سنّى. امروز اتّحاد اسلامى، برادرى اسلامى، همبستگى اسلامى، یکى از لازمترین و واجبترین وظایف همهى جوامع اسلامى است و بایستى همه به این وظیفه ملتزم باشیم.(1393/07/21)
آن تشیّعی كه از لندن و آمریكا بخواهد برای دنیا منتشرشود، به درد شیعه نمیخورد.
اختلاف مذاهب اسلامی، اختلاف شیعه و سنّی در حدّ اختلاف عقیدتی - یكی یك عقیدهای دارد، دیگری یك عقیدهی دیگری دارد؛ اینها باهم اختلاف دارند - مشكلی بهوجود نمیآورد؛ مشكل آن وقتی است كه این اختلاف عقیدتی به اختلاف روحی، به اختلاف رفتاری، به درگیری، به ستیزهگری، به دشمنی بینجامد؛ دشمنان دنیای اسلام دنبال این فكرند، دنبال این نقشهاند. خوب فهمیدند كه اگر در دنیای اسلام مذاهب اسلامی گریبان یكدیگر را بگیرند و كشمكش با همدیگر را شروع كنند، رژیم غاصب صهیونیست نفس راحتی خواهد كشید؛ این را خوب فهمیدند، درست فهمیدند؛ لذا از یك طرف گروههای تكفیری را به راه میاندازند كه نه فقط شیعه را تكفیر كنند، بلكه بسیاری از فِرق اهل سنّت را هم تكفیر كنند؛ از آن طرف هم یك عدّه مزدور را به راه بیندازند كه برای این آتش هیمه فراهم كنند، بنزین روی آتش بریزند؛ كه میبینید، میشنوید، یا خبر دارید. وسائل ارتباط جمعی و رسانه در اختیار اینها میگذارند؛ در كجا؟ در آمریكا! در كجا؟ در لندن! آن تشیّعی كه از لندن و از آمریكا بخواهد برای دنیا پخش بشود، آن تشیّع به درد شیعه نمیخورد. رهبران دینی تشیّع و بخصوص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، امام بزرگوار و دیگران، این همه تأكید میكنند بر حفظ اتّحاد امّت اسلامی و برادری مسلمانان با یكدیگر، آنوقت یك عدّهای - كاسهی داغتر از آش - دنبال آتشافروزی، دنبال ایجاد درگیری و اختلاف [هستند] این همان چیزی است كه دشمن میخواهد؛ این همان چیزی است كه دشمنان دنیای اسلام كه نه شیعهاند، نه سنّیاند، نه این را دوست دارند، نه آن را دوست دارند، دنبالش هستند. اینها را باید بفهمیم، اینها را باید توجّه كنیم.(1392/06/20)
اتحاد و اتفاق؛ نياز جامعه امروز
امروز کسانی و دستهائی را که برای ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی به شیعه تهمت میزنند، بدگویی میکنند، اختلافافکنی میکنند، ببینند. از این طرف هم همین جور؛ یک کسانی از این طرف احساسات برادران مسلمان خودشان را تحریک میکنند، جریحهدار میکنند، آزرده میکنند. دنیای اسلام باید متحد باشد. امروز دنیا این را میخواهد. امروز نیازهای جامعهی اسلامی این را میطلبد که جوامع اسلامی با هم باشند، در کنار هم باشند، اتحاد و اتفاق داشته باشند، نگذارند دشمنانی از ضعف آنها استفاده کنند؛ دشمنانی که خودشان به طور طبیعی قدرتی ندارند.(1388/04/15)
توهين به مقدسات،حرام شرعي و خلاف قانوني مي باشد
شما نگاه کنید ببینید آن کسانی که میخواهند وحدت ملت ایران را به هم بزنند، چه كساني هستند؟ بدانید که اینها عوامل دشمنند؛ یا خودشان از متن دشمن دارند حرف میزنند، یا سرانگشت دشمنند؛ برو برگرد ندارد. آن کسی که ندای تفرقهی بین شیعه و سنی را سر میدهد و به بهانهی مذهب، میخواهد وحدت ملی را به هم بزند، چه شیعه باشد و چه سنی، مزدور دشمن است؛ چه بداند، چه نداند. گاهی بعضیها مزدور دشمنند و خودشان نمیدانند. خیلی از این مردم بیچارهی بیخبرِ سلفی و وهّابی که بوسیلهی دلارهای نفتی تغذیه میشوند تا بروند در اینجا و آنجا عملهای تروریستی انجام بدهند - در عراق یکجور، در افغانستان یکجور، در پاکستان یکجور، در نقاط دیگر یکجور - نمیدانند که مزدور دشمنند. آن مرد شیعی هم که میرود به مقدسات اهل سنت اهانت میکند و دشنام میدهد، او هم مزدور دشمن است، ولو نداند که چه میکند. من عرض میکنم: عوامل اصلی دشمنانند. بعضی از این سرانگشتان - هم در بین اهل سنت، هم در بین شیعه - غافلند، نمیدانند و نمیفهمند چکار میکنند؛ نمیدانند برای دشمن دارند کار میکنند.
چند سال قبل از این، در منطقهی کُردی، یک عالم روشنبین در نماز جمعه سخنرانی کرد. گمانم قسم خورد -اینجور به ذهنم است، چون سالها گذشته است- گفت والله آن کسانی که میآیند پیش شیعه، بغض و کینهی سنی را در دل او وارد میکنند و میروند پیش سنی، بغض و کینهی شیعه را در دل او وارد میکنند، اینها نه شیعه هستند، نه سنی؛ نه شیعه را دوست دارند، نه سنی را دوست دارند؛ با اسلام دشمنند. البته نمیدانند؛ خیلیهاشان نمیفهمند و این مایهی تأسف است که چرا نمیفهمند. امروز این جماعت وهّابی و سلفی، شیعه را کافر میداند؛ سنی محب اهل بیت را هم کافر میداند؛ سنىِ پیرو طریقههای عرفانی و قادری را هم کافر میداند! این فکر غلط از کجا سرچشمه میگیرد؟ همهی مردم شیعه در سراسر دنیا، مردم سنی شافعی در شمال آفریقا، یا مالکی در کشورهای آفریقائی مرکزی - که اینها محب و دوستدار اهل بیتند؛ طریقههای عرفانی اینها به اهل بیت منتهی میشود - کافرند؛ چرا؟ چون به مرقد حسین بن علی در قاهره احترام میگذارند و مسجد رأسالحسین را مورد تقدیس قرار میدهند؛ به این جهت اینها کافرند! شیعه که کافر است؛ سنی سقّزی و سنندجی و مریوانی هم اگر با طریقهی قادری یا نقشبندی ارتباط داشته باشد، او هم کافر است! این فکر، چه فکری است؟ چرا با این فکر غلط و شوم بین برادران مسلمان اختلاف ایجاد بشود؟ به آن شیعهای هم که از روی نادانی و غفلت، یا گاهی از روی غرض - این را هم سراغ داریم و افرادی را هم از بین شیعیان میشناسیم که فقط مسئلهشان مسئلهی نادانی نیست، بلکه مأموریت دارند برای اینکه ایجاد اختلاف کنند - به مقدسات اهل سنت اهانت میکند، عرض میکنم: رفتار هر دو گروه حرام شرعی است و خلاف قانونی است.(1388/02/22)
ايجاد اختلاف بين فرق تشيع و تسنن؛ توطئه خطرناك دشمن
یک توطئهی عمیق و خطرناکی - که خیلی هم قدیمی است - برای ایجاد اختلاف بین فرق اسلامی وجود دارد؛ حالا امروز در دنیا مسئلهی شیعه و سنّی را مطرح میکنند، اما این اختلاف مخصوص شیعه و سنّی نیست، بلکه میخواهند بقیهی فرق اسلامی هم در درون تشیع، در درون تسنن - فرقههای اصولی، فرقههای فقهی، فرقههای کلامی - در مقابل هم قرار بگیرند، گریبان هم را بگیرند، علیه هم فریاد بکشند؛ این چیزی است که دشمن میخواهد و بخصوص انگلیسها در این قضیه متبحرند؛ خیلی مجربند؛ سالهای متمادی - دهها سال، شاید بشود گفت به یک معنا صدها - در این زمینه کارکرد دارند؛ خوب بلدند، نقاط ضعف را میشناسند؛ روی آنها انگشت میگذارند برای ایجاد اختلاف. الان هم بشدت مشغولند. البته دیگر اینجا مخصوص انگلیسها نیست؛ سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل و امریکا و همه هستند، برای اینکه این اختلاف را عمیق کنند. شایعات درست میکنند؛ با فلان مسئول یک کشور سنّی، طوری حرف میزنند که احساس کند شیعه به عنوان یک خطر دارد او را تهدید میکند. اینجا با جامعهی شیعیان - مسئولان کشور شیعه و بقیهی کشورهائی که در آنها شیعه هستند - طوری حرف میزنند که احساس کنند اهل سنت دارند آنها را تهدید میکنند و هستی و هویت آنها را از بین میبرند. کارشان این است. عین همین قضیه در تواریخ سابقه هم دارد، نمونههای مشخص و معینی ذکر شده است، ما هم در زمان خودمان داریم میبینیم. به فلان مسئول سنّی میگویند چه نشستهای که از ایران آمدند چند تا روستا را در کشور تو شیعه کردند! اینجا هم می آیند و به بعضی از ما میگویند چه نشسته اید که آمدند چندتا روستا از کشور شما را سنّی کردند! اینها کار دشمن است. باید این را شناخت.(1386/05/28)
بیانات در دیدار شرکتکنندگان در هماندیشی علمای اهل تسنن و تشیع
اختلاف بین طرفداران دو عقیده بر اثر تعصبات، یک امری است که هست و طبیعی است، و مخصوص شیعه و سنی هم نیست. بین فِرَق شیعه، خودشان؛ بین فِرَق سنی، خودشان؛ در طول زمان از این اختلافات وجود داشته است. تاریخ را نگاه کنید، میبینید هم بین فرق فقهی و اصولی اهل تسنن - مثل اشاعره و معتزله، مثل حنابله و احناف و شافعیه و اینها - هم بین فرق مختلف شیعه، بین خودشان، اختلافاتی وجود داشته است. این اختلافات وقتی به سطوح پایین - مردم عامی - میرسد، به جاهای تند و خطرناکی هم میرسد؛ دست به گریبان میشوند. علما مینشینند با هم حرف میزنند و بحث میکنند؛ لیکن وقتی نوبت به کسانی رسید که سلاح علمی ندارند، از سلاح احساسات و مشت و سلاح مادی استفاده میکنند که این خطرناک است. در دنیا این همیشه بوده؛ همیشه هم مؤمنین و خیرخواهان سعی میکردند که مانع بشوند؛ علما و زبدگان، تلاششان این بوده است که نگذارند سطوح غیرعلمی کارشان به درگیری برسد؛ لیکن از یک دورهای به این طرف، یک عامل دیگری هم وارد ماجرا شد و آن «استعمار» بود. نمیخواهیم بگوییم اختلاف شیعه و سنی همیشه مربوط به استعمار بوده؛ نه، احساساتِ خودشان هم دخیل بوده؛ بعضی از جهالتها، بعضی از تعصبها، بعضی از احساسات، بعضی از کجفهمیها دخالت داشته؛ لیکن وقتی استعمار وارد شد، از این سلاح حداکثر استفاده را کرد.
لذا شما میبینید برجستگان مبارزهی با استعمار و استکبار، روی مسئلهی «وحدت امت اسلامی» تکیهی مضاعف کردهاند. شما ببینید سیدجمالالدین اسدآبادی (رضواناللَّهتعالیعلیه) معروف به افغانی و شاگرد او شیخ محمد عبده و دیگران و دیگران، و از علمای شیعه مرحوم شرفالدین عاملی و بزرگان دیگری، چه تلاشی کردند برای اینکه در مقابلهی با استعمار نگذارند این وسیلهی راحتِ در دست استعمار، به یک حربهی علیه دنیای اسلام تبدیل شود. امام بزرگوار ما از اول بر قضیهی وحدت اسلامی اصرار میکرد. استعمار، به این نقطه چشم دوخت و از آن حداکثر استفاده را کرد.
من میخواهم این را بگویم: در این کار، انگلیسیها از بقیهی دشمنان استعماری، متبحرترند؛ در ایران، ترکیه و کشورهای عربی، و در شبهقارهی هند، اینها سالها زندگی کردهاند، و با رموز کار آشنا هستند که چگونه میشود سنی را علیه شیعه تحریک کرد و چگونه میشود شیعه را علیه سنی تحریک کرد؛ اینها خوب بلدند. و کردهاند. از بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، این حرکت استعماری شدت گرفت؛ ما این را شاهد بودیم، از اول انقلاب نشانههایش را میدیدیم و هشدار میدادیم؛ و این روزهای اخیر، یا سالهای اخیر به خاطر اینکه جمهوری اسلامی توانست یک هدف بزرگی را به دست آورد و به یک قلهی بزرگی برسد و آن قله عبارت بود از «بیداری دنیای اسلام»، انگیزه و داعی اختلافافکنان و جبههی استکبار برای ایجاد اختلاف، شدیدتر و قویتر شد. لذا همهکاری میکنند.(1385/10/25)
ايجاد اختلاف در بين همه دنياي اسلام؛هدف اصلي دشمن
امروز بنده از گوشه و کنار عالم اطّلاع دارم. همان دستهای استعماری که در طول قرنهای گذشته سعی میکردند بین شیعه و سنّی اختلاف ایجاد کنند، امروز هم تلاش میکنند برای اینکه بین شیعیان و اهل تسنن، کینه و برادرکشی و اختلاف بهوجود آورند. شما مردم هوشمند باید مراقب باشید. شاید یک عدّه خیال کنند که ایجاد اختلاف به نفع مذهب آنهاست، در حالی که اشتباه میکنند. هر کس دارای هر مذهبی است، به عقاید و ارزشهای خود احترام میگذارد و این حقّ اوست. اما این احترام گذاشتن نباید با اهانت به ارزشهای جمعیت دیگری همراه شود که در اعتقادات با آنها موارد اختلافی دارند. ما متّفقاً به یک اسلام، به یک کعبه، به یک پیغمبر، به یک نماز، به یک حج، به یک جهاد و به یک شریعت معتقدیم و عمل میکنیم. موارد اختلاف بهمراتب کمتر از موارد وحدت و اتّفاقنظر است. دشمنان اسلام میخواهند بین شیعه و سنّی، نه فقط در نقاطی از ایران بلکه در همه دنیای اسلام، اختلاف بیندازند. من خبر دارم که تلاش میکنند.(1381/12/02)
پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتاللهالعظمی سيدعلی خامنهای (مدظلهالعالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
توصیه های پنج گانه آیت الله العظمی مظاهری به طلاب
آیت الله العظمی حسین مظاهری، در پیامی به مناسبت افتتاح مدرسه علمیه تیران و کرون، توصیه های پنج گانه ای به طلاب داشتند.
متن پیام این مرجع تقلید را در ادامه بخوانید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم
قالالله سُبحانَه و تَعالی:«فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ».
اینک که به الطاف کریمانۀ خداوند متعال و در سایۀ عنایات حضرت ولیاللهالأعظم امام عصر و زمان«ارواحنالهفداء»، بنای مدرسۀ علمیۀ مکتب اهلالبیت«علیهمالسّلام» در شهر تیران رسماً افتتاح میگردد، ضمن سپاس به درگاه حضرت حقتعالی و تقدیر و تشکّر از همۀ عزیزانی که در این کار نیک و عمل صالح، دخالت و مشارکت نمودهاند، خصوصاً مدیر معزّز و تلاشگر حوزۀ علمیّۀ اصفهان آیةالله آقای حاج سید یوسف طباطبایی«دامتبرکاته» و همکاران محترمشان و نیز ائمّۀ محترم جمعۀ سابق و کنونی شهر تیران و مسئولان آن مدرسه«دامتتأییداتهم» و همچنین خیّران گرامی و مسئولان محترم اجرایی این شهرستان، از خداوند سبحان مسألت میکنم که این مدرسۀ علمیّۀ مبارکه را پایگاهی رفیع از علم و عمل و قرارگاهی برای عالمان عامل و صالح و سربازان حقیقی حضرت بقیةالله المهدی الموعود«عجلاللهتعالی فرجهالشّریف» مقرّر فرماید و برکات روزافزون این مدرسه را تا ظهور مبارک آن حضرت پایدار بدارد.
با تأسیس و افتتاح این مدرسه که متقارن با ایّام با سعادت و پر میمنت ولادت امّالائمّۀالنّجباء حضرت فاطمۀ زهرا«سلاماللهعلیها» میباشد، و نیز تأسیس مدرسۀ علمیّۀ خواهران که در سال گذشته، بنای آن، افتتاح و بهرهبرداری شد، اینک این حقیر یکی از آرزوهای دیرینۀ خود برای این شهر و سامان را تحقّق یافته میبینم و از صمیم جان، جبهۀ خضوع و شکر و سپاس به درگاه خداوند قادر متعال میسایم و از او متضرّعانه مسألت میکنم این دو حوزۀ برادران و خواهران را مایۀ ارتقاءِ دانش و تقوا و عقلانیّت در این شهر و دیار قرار دهد و به فضل و کرم خود، استمرار همیشگی برکات علمی و عملی و معنوی را در این دو پایگاه حوزوی، تأمین و تضمین فرماید.
اکنون بنای ظاهری این دو مدرسه تمام و به اتمام رسیده است، ولی کمال و اکمال این دو بنا در گرو آن است که دانشآموختگانی شایسته و صالح و طلّابی فاضل و متّقی و انسانهایی مفید به حال جامعه و خدمتگزار به دین و آیین و اهل ایمان، در این مدارس تربیت گردند و برکات وجود آنان در جامعه و در میان مردم و مؤمنان، جاری و منتشر شود. و این اتّفاق مبارک به شرطی محقّق خواهد گشت که:
1- طلّاب عزیز، تمام توان وتلاش خود را در سه ساحت «علم و عمل و عقلانیّت» بهکار گیرند و در این مجاهدت و اهتمام خود، هیچ چیزی و هیچ کسی را جُز خداوند تعالی در نظر نداشته باشند و با خلوص و اخلاص، این راه دشوار، ولی مبارک و سازنده را در پیش گیرند.
2- فرصت جوانی را مغتنم بشمارند و با پرهیز از کسالت و بطالت، از همۀ فرصتهای کوچک و بزرگ به نفع ارتقاءِ آن سه مؤلّفۀ مهم، استفاده و بهرهبرداری نمایند.
3- برای اعتلاءِ اخلاق و ادب و متانت و آراسته شدن به منطق و فضائل الهی و تهذیب نفس و تزکیۀ روح –که جوهرۀ اصلی همۀ معارف دینی و تعلیمات قرآن و عترت است- همواره در کوشش و تلاش علمی و عملی باشند و بدانند که عموم مردم، به اخلاق و رفتار علماء و حوزویان نظر میکنند و از آن تأثیر میپذیرند؛ و از اینرو وظیفۀ ما، مراقبۀ دائمی در این جهات است.
4- انس با قرآن و عترت و تدبّر در پیامهای عالی مرتبۀ حیاتبخش و انسانسازِ این دو ثقل ثقیل را هیچگاه فراموش ننمایند.
5- با فضاهای علمی جدید و مسائل دنیای روز به نحو صحیح آشنا باشند و قدرت پاسخگویی به شبهات نظری و مشکلات عملی جهان معاصر را در خود ایجاد نمایند.
و اگر به این پنج نکته، التزام و تعهّد کامل داشته باشند، انشاءالله با فضل و توفیق خداوند سبحان، به عناصری مفید برای جامعۀ اسلامی تبدیل خواهند شد و به رسالت خطیر خود عمل خواهند کرد.
در خاتمه، یاد و نام عالمان بزرگ و بزرگواری که از این خطّه، برخاستهاند و مایۀ افتخار این شهر و سامان بودهاند را گرامی میداریم و به ارواح مطهرشان درود میفرستیم و از پیشگاه حضرت حقِّ متعال، ادامۀ راه نورانی آنان که راه انبیاء و اولیاء«علیهمالسّلام» و صراط مستقیم الهی بوده است را مسألت میکنیم.
توفیق همۀ شما عزیزان را از خداوند متعال خواستارم و همواره شما را دعا میکنم. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته.
حسینالمظاهری
۲۲ / جمادیالثّانی / 1439