ویژه نامه زینت پدر
زینب کبری (سلام اللَّه علیها) نمونه حضور زن در مسائل مهم تاریخ
در جمهوری اسلامی روز پرستار را با ولادت حضرت زینب کبری (سلام اللَّه علیها) برابر قرار دادهاند؛ این هم معنای بزرگی دارد. زینب کبری یک نمونهی برجستهی تاریخ است که عظمت حضور یک زن را در یکی از مهمترین مسائل تاریخ نشان میدهد. اینکه گفته میشود در عاشورا، در حادثهی کربلا، خون بر شمشیر پیروز شد - که واقعاً پیروز شد - عامل این پیروزی، حضرت زینب بود؛ والّا خون در کربلا تمام شد. حادثهی نظامی با شکست ظاهری نیروهای حق در عرصهی عاشورا به پایان رسید؛ اما آن چیزی که موجب شد این شکست نظامیِ ظاهری، تبدیل به یک پیروزی قطعیِ دائمی شود، عبارت بود از منش زینب کبری؛ نقشی که حضرت زینب بر عهده گرفت؛ این خیلی چیز مهمی است. این حادثه نشان داد که زن در حاشیهی تاریخ نیست؛ زن در متن حوادث مهم تاریخی قرار دارد. قرآن هم در موارد متعددی به این نکته ناطق است؛(۱) لیکن این مربوط به تاریخ نزدیک است، مربوط به امم گذشته نیست؛ یک حادثهی زنده و ملموس است که انسان زینب کبری را مشاهده میکند که با یک عظمت خیرهکننده و درخشندهای در عرصه ظاهر میشود؛ کاری میکند که دشمنی که به حسب ظاهر در کارزار نظامی پیروز شده است و مخالفین خود را قلع و قمع کرده است و بر تخت پیروزی تکیه زده است، در مقر قدرت خود، در کاخ ریاست خود، تحقیر و ذلیل شود؛ داغ ننگ ابدی را به پیشانی او میزند و پیروزی او را تبدیل میکند به یک شکست؛ این کارِ زینب کبری است. زینب (سلام اللَّه علیها) نشان داد که میتوان حجب و عفاف زنانه را تبدیل کرد به عزت مجاهدانه، به یک جهاد بزرگ.۱۳۸۹/۰۲/۰۱
بیانات در دیدار جمعی از پرستاران نمونه کشور
به آمریکا ظلم نمی کنیم و زیربار ظلم هم نخواهیم رفت/ قرارداد با آمریکا را خلاف مصلحت مملکت می دانم
مـا نـمـى خـواهيم به آمريكا ظلم بكنيم و نمى خواهيم زير بار ظلم آمريكا برويم. كـارهـائى كـه كـرده انـد، ظـلم بـه مـا بـوده كـه آن را تـحـمل نخواهيم كرد. ما روابط دوستانه با همه ملت ها داريم و دولت ها هم اگر با ما طور احترام رفتار كنند، احترام متقابل را داريم .
مخالفت های امام خمینی(ره) با رژیم شاهنشاهی، از سوژه های رسانه های گوناگون دنیا در سال های پیش از انقلاب اسلامی ایران بود که در این راستا مصاحبه هایی با بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران انجام شده است.
* مصاحبه امام خمينى(ره) با خبرنگار آمريكايى در تاريخ 10/9/57
سـؤال: حـضرت آيت الله خمينى ! شما در بيانيه خودتان به مردم ايران خطاب كرده ايد كه در اول محرم كه از فردا آغاز مى شود، با هر وسيله ممكن براى سرنگونى رژيم اقدام بكنيد منظور شما از (با هر وسيله ممكن) چيست
جـواب: اعـتصابات است ، تظاهرات است ، نطقها و بيانات سر منبر است. ماه محرم ماهى است كه مردم آماده اند براى شنيدن مطالب حق و الان مطلب حق ما قضيه اى است كه در پيش داريم كـه آزادى و اسـتـقـلال اسـت و مـاه مـحـرم را مـعـيـن كـرديـم كـه راجـع بـه ايـن مـسـائل صحبت بكنند و مجالسى داشته باشند و اگر چنانچه منع كردند، آنها بريزند در خيابانها و تظاهر كنند.
سؤال: آواى شما به گوش ميليونها نفر از طرفداران شما در ايران مى رسد؟
جـواب : مـردم ، طـرفـدار من هستند و اين مسائل ، مسائلى مردمى است كه مربوط به خودشان است. آنها خود را موظف مى دانند. مطالب ما را به همه جا برسانند.
سؤال: چگونه مطالب شما به دست مى رسد؟ آيا يك سلسله مراتبى در فرماندهى وجود دارد كه آنها مطمئن باشند كه اين مطالب، فرمايشات خود حضرتعالى است ؟
جـواب : مردمى مورد اطمينان هستند كه به ما اتصال دارند و ما به آنها اطمينان داريم و به وسيله آنها مى رسد.
سـؤال : چـنـانـچـه روشهاى مسالمت آميز و روشهاى سياسى كنونى به نتيجه نرسيد، آيا شما دستور خواهيد داد كه طرفداران شما بجنگند و واقعا اسلحه بردارند؟
جـواب : مـا حـتـى الامـكـان مـيـل داريـم كـه بـا مسالمت تمام شود و با همين ترتيب ملت ايران مشغول هـسـتـنـد كه مهم ترين آن ، اعتصابات و تظاهرات است كه در ماه محرم زيادتر خواهد شد و اگر چنانچه به نتيجه نرسيد، ممكن است كه تجديد نظر كنيم .
سـؤال : حـتى اگر چنانچه اين به معنى اين باشد كه طرفداران خودتان را بفرستيد در جلوى گلوله هاى شاه ؟
جواب : البته طرفداران ما نمى خواهند جلوى گلوله هاى بروند آنها مى خواهند حق خودشان را اسـتـيـفا كنند و مسالمت هم مى كنند، لكن آن شاه است كه امر مى كند به كشتن آنها و براى احقاق حق ، اين امرى است ضرورى .
سـؤال : شـاه در ايـن مـاه هـاى اخير كوشش زيادى به كار برده تا به طرق مختلف با يك مـصـالحـه اى بـا شـمـا و مـخـالفـيـن خودش كنار آيد، آيا به نظر حضرتعالى ، زمان اين مـصـالحـه فـرا نـرسيده است تا بتوانيد جلوى كشتار تعداد زيادى از طرفداران خويش را بگيريد؟
جـواب : اگـر او راسـت مـى گـويـد كـه مـى خـواهـد مـصـالحـه كـنـد، بـه خـواسـت مـلت عـمـل كـند و آن اين است كه او برود و مشغول كار ديگرى بشود لكن او درست نمى گويد و نـمـى خـواهـد مـصـالحـه كـنـد، او مـى خـواهـد اغـفـال كـنـد مـردم را و بـعـد از آن بـدتـر از اول رفتار كند.
سـؤال : دولت شـاه گـفـته است كه ما در دو شهر ايران مقاديرى اسلحه كشف كرده ايم آيا اين به اين معنى است كه شما و طرفدارانتان اسلحه جمع كرده ايد؟
جـواب : طـرفـداران مـا مـشـغـول هـسـتـنـد بـراى مـهـيـا شـدن در مقابل ظلم لكن حالا دولت ايران راست بگويد، من نمى دانم .
سؤال : حضرت آيت الله ! آيا خود شما مطلع هستيد كه طرفدارانتان مسلح شده اند؟
جواب : به ما گفته اند كه مى خواهيم مهيا بشويم و من هم اجازه مهيا شدن داده ام .
سؤال : از كجا شما اين اسلحه ها را به دست مى آوريد؟
جواب : نمى دانم .
سـؤال : ايـنجور به من تفهيم شده كه بعضى از اين اسلحه ها از جبهه آزدايبخش فلسطين مى آيد، آيا اين حقيقت دارد؟
جواب : اطلاعى ندارم .
سؤال : آيا باعث تعجب شما نخواهد شد كه اين اسلحه ها از طرف فلسطينى ها آمده باشد؟
جواب : نمى دانم .
سؤال : آيا اين درست است كه شما طرفدار اهداف جبهه آزدايبخش فلسطين هستيد؟
جواب : ما طرفدار مظلوم هستيم هر كسى در هر قطبى كه مظلوم باشد، ما طرفدار آنها هستيم و فـلسطينى ها مظلوم هستند و اسرائيلى ها به آنها ظلم كرده اند از اين جهت ما طرفدار آنها هستيم .
سـؤال : اگـر چـنـانـچـه شـاه بـرود و دولت مـورد نظر حضرتعالى بيايد روى كار، چه تغييراتى در مورد روابط دولت شما با اسرائيل رخ خواهد داد؟
جـواب : ما اسرائيل را رد خواهيم كرد و هيچ رابطه اى با او نخواهيم داشت ، او دولت غاصب است و با ما دشمن .
سؤال : اين به اين معنى است كه اسرائيل از ايران نفت دريافت نخواهد كرد؟
جواب : نخواهد كرد.
سـؤال : اگـر دولت مـورد نظر شما بيايد سر كار، چه تغييراتى در روابط دولت شما با آمريكا بوجود خواهد آمد؟
جـواب : مـا نـمـى خـواهيم به آمريكا ظلم بكنيم و نمى خواهيم زير بار ظلم آمريكا برويم. كـارهـائى كـه كـرده انـد، ظـلم بـه مـا بـوده كـه آن را تـحـمل نخواهيم كرد. ما روابط دوستانه با همه ملت ها داريم و دولت ها هم اگر با ما طور احترام رفتار كنند، احترام متقابل را داريم .
سؤال : امريكائى ها چه بلائى به سر شما آورده اند كه شما به آنها اعتراض مى كنيد؟
جـواب : دولتهاى امريكائى ، بزرگترين خيانتى كه به ما كردند اين است كه اين دودمان پـهـلوى را بـه مـا تحميل كردند و مخازن ما را به دست اين دودمان برده اند و به جاى آن ، چـيـزى كـه به درد ملت بخورد نداده اند. ارتش ما را تحت حمايت خودشان قرار داده اند كه بـر ضـد مـلت قـيـام كـنـنـد و پـايـگـاه هـائى درسـت كـرده انـد در ايـران كـه مـخـالف بـا اسـتـقـلال مـا بـوده اسـت و مـا بـا بـودن حـكـومـت ايـن شـاه هـيچ وقت نمى توانيم زندگى و آمـريـكـاسـت كـه از او پشتيبانى مى كند و الان هم رئيس جمهورى آمريكا پشتيبانى خودش را مـكـرر اعـلام مـى كـنـد. يـك مـلتـى كـه بـراى احـقـاق حـق خـودش ، بـراى آزادى و اسـتـقـلال قـيـام كـرده اسـت ، رئيـس جمهور آمريكا تعبير مى كند كه اينها مردم پست و رذلى هـسـتـنـد و ايـن منطق آقاى كارتر است و ما از ملت آمريكا مى خواهيم كه به اين آقاى كارتر بگويند كه ملتى كه مظلوم است ، ملتى كه تحت فشار است ، ملتى كه آزادى و همه آزادى هـا از او سلب شده ، ملتى كه استقلال ندارد، ملتى كه كشته مى دهد، ملتى كه ظالمين بر او غـلبـه كرده اند، اينها مى خواهند براى خود احقاق حق بكنند، فرياد مى زنند ما آزادى مى خواهيم ، ما استقلال مى خواهيم ، آيا يك چنين چيزى پستى و رذلى است كه كارتر تعبير مى كـنـد؟ مـا امـيـدواريـم كـه روسـاى خـودشـان را مـؤ اخـذه كـنـنـد. مـا مـيـل نـداريـم كه در بين ملتهاى مسلمان ، ملت آمريكا به نحوى بشود كه از نظرها بيفتد و ملت آمريكا را يك ملت ظالم بدانند، در صورتى كه اگر ملت آمريكا با ما همراهى كند، از آنها تشكر هم خواهيم كرد.
سـؤال : قراردادهاى نظامى به مبلغ 22 ميليارد دلار بين ايران و آمريكاست ، اگر چنانچه دولت شما بر سر كار بيايد، شما به اين قراردادها چكار خواهيد كرد؟
جـواب : ما اينها را خلاف مصالح مملكت مى دانيم . يكى از جناياتى كه شاه به ما كرده اين اسـت كـه ايـنـطـور قـراردادهـايـى كـه بـر خـلاف مصلحت ملت ما بوده است بسته و ما كليه قـراردادى باشد كه انصاف داشته باشد و براى ما فائده اى داشته باشد آن قرارداد را تصويب مى كنيم .
سؤال : چه قراردادهائى مفيد هستند و چه قراردادهائى مفيد نيستند؟
جـواب : ايـن مـسـاله اى نـيـست كه من حالا بتوانم بگويم چه قراردادهائى مفيدند. هر كس مى داند اين قراردادها را كه بسته اند نفت ما را گرفته و در ازاى آن ، اسلحه هاى كه به هيچ وجه به درد ما نمى خورد. داده اند. اين نوع قراردادها مضرند براى ملت ما. قرارداد مفيد اين است كه قراردادى مى بندند چيزهائى كه براى ايران مفيد است . بدهند چيزهائى كه براى زراعت و صـنـعـت ايـران مـفـيـد است ، بدهند آن چيزهائى كه اصلا فائده اى براى ايران ندارد اينها قراردادهاى غير مفيد هستند.
سـؤال : ازهـارى راجـع بـه پايگاه هاى نظامى صحبت كرده؛ شما در صورت قدرت يافتن مى خواهيد دولت اين پايگاه ها را ببندد؟
جـواب : ايـن پـايـگـاه ها بر خلاف مصلحت ماست البته بعدها كارشناس ها در اين امر بايد نظر بدهند.
سـؤال : آيـا اخـيـرا از طـرف آمـريـكـائى هـا يـا از طـرف مـقامات رسمى آمريكا هيچ گونه تماسى با شما وجود داشته است ؟
جواب : خير، ابدا
سؤال : آيا دولت آمريكا كوشش مى كند كه شما را نديده بگيرد؟
جواب : نمى دانم
سؤال : براى رياست دولت ايران ، به ما اينجور گزارش داده اند كه شما آن كس را كه بعدا بايستى از طرف شما كانديدا بشود، انتخاب كرده ايد، قويا چنين است ؟
جواب : در نظر داريم كه انتخاب كنيم .
سـؤال : آيـا شـمـا تـصـور مى فرمائيد يا مورد توجه داريد كه دولت مورد نظر شما از طريق يك خونريزى هاى عظيم بخصوص در ماه آينده روى كار بيايد؟
جواب : خير، ابدا، ما ميل به خونريزى نداريم ، ما مى خواهيم مطلب با مسالمت تمام بشود.
منبع: صحیفه نور/ جلد چهارم
تقويم تاريخ انقلاب اسلامي
اشاره: انقلاب اسلامي ايران رويدادها و خاطرات تلخ و شيرين بسياري دارد؛ از 28 مرداد 1332 که يادآور کودتاي ننگيني است که شيريني نهضت ملي شدن صنعت نفت را در کام ملت ايران تلخ کرد،تا 22 ديماه 57، که پيروزي انقلاب اسلامي به عنوان شيرين ترين خاطره در ذهن ملت ايران نقش بسته است.
انقلاب اسلامي ايران تقويمي دارد که در آن روزهايي ثبت شده است که براي مردم ايران گاه شيرين و گاه تجلي خاطرات تلخ مي باشد، اما بايد اين واقعيت را بپذيريم که اگر همين روزهاي تلخ و شيرين در تقويم انقلاب اسلامي ايران ثبت نمي شد، امروز نمي توانستيم جشن پيروزي انقلاب اسلامي را شاهد باشيم.
در اين نوشتار برآنيم تا با بررسي برخي از وقايع مهم در طول سال هاي 1332 تا 1357 به حقيقت انقلاب اسلامي ايران برسيم و انقلابي را درک کنيم که به گفته جيمي کارتر، رئيس جمهوري آمريکا به زمان قيام اسلامي مردم ايران: نه فقط سازمان جاسوسي آمريکا بلکه هيچ سازمان اطلاعاتي ديگر در جهان نيز قادر به پيش بيني رويدادهاي آن نبود.
وقايع انقلاب از کودتاي 28 مرداد تا پيروزي انقلاب اسلامي
در اين مقوله ما تنها به برخي از وقايع مهم انقلاب اسلامي از کودتاي 28 مرداد 1332 تا 22 بهمن 1357؛ سالروز پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي، نگاهي گذرا داريم:
کودتاي 28 مرداد سال 1332
آمريكا و انگليس طراحان اصلي اين کودتاي ننگين بودند که 28 مرداد 1332 را به عنوان يکي از تلخ ترين روزها در تاريخ ايران به ثبت رساندند.
اجراي نقشه كودتا در 25 مرداد شكست خورد اما سستي مصدق و دلايل مختلف ديگر باعث شد كه در 28 مرداد 1332 كودتا عملي شود و سرلشكر فضلالله زاهدي مجري طرح كودتا به جاي مصدق نخست وزير شود و شيريني نهضت ملي شدن صنعت نفت در كام ملت ايران تلخ گردد و باعث حاكميت 25 سال ديكتاتوري محمدرضا شاه با حمايت مستكبرين و خصوصا آمريكا گردد.
16 آذر 1332 روز دانشجو
نيكسون، معاون رييس جمهوري وقت آمريكادر آذر 1332 راهي ايران گرديد تا نتيجه كودتايي را كه سازمان جاسوسي آمريكا، سيا، رهبري كرده بود از نزديك مشاهده كند.
دانشجويان در اعتراض به سفر نيکسون، تظاهرات پرشوري عليه رژيم كودتا برپا كردند. صبح 16 آذر 1332، گارد براي اولين بار وارد صحن دانشگاه شد و ماموران گارد با حمله به دانشجويان بيپناه، سه تن از آنان به نامهاي مصطفي بزرگ نيا، مهدي شريعت رضوي و احمد قندچي را به شهادت رسانند.
در واقع مي توان 16 آذر 1332 را به عنوان يکي از مهمترين حرکتهاي سياسي دانشجويان در تاريخ ايران به شمار آورد.
16 مهر 1340، تصويب قانون انجمنهاي ايالتي و ولايتي
در اين قانون قسم به قرآن و شرط مسلمان بودن براي نمايندگان مجلس حذف شده بود و همين باعث اعتراض علماي اسلام و مردم مسلمان گرديد.
8 آذر 1341، لغو قانون انجمنهاي ايالتي و ولايتي
با اعتراض علماي اسلام از جمله آيتالله روحالله خميني و آيتالله حائري و ديگر علما و حضور گسترده مردم در پشتيباني از علماي اسلام پس از مكاتبات و تظاهرات و اعتراضات ، دولت خائن ا سدالله علم قانون فوق را ملغي اعلام كرد.
19 دي 1341، اعلام انقلاب سفيد
رژيم پهلوي و در رأس آن محمدرضا در جهت خواستهاي استعمارگرانه آمريكا و همچنين تغيير فكر مردم ايران دستورالعمل ديكته شده استكبار را كه در كشوهاي ديگر به اجرا درآمده بود به عنوان انقلاب سفيد به مردم ايران عرضه نمود و آن را به رفراندم گذاشت.
1 فروردين 1342، اعلام عزاي عمومي در عيد نوروز
امام خميني برا ي جوابگويي به اقدامات شاه و اطرافيانش عيد نوروز سال 1342 را عزاي عمومي اعلام كرد مردم مسلمان ايران با برافراشتن پارچه سياه به نداي او لبيك گفتند و روحانيون از خطرات دولت براي اسلام صحبت كردند.
2 فروردين 1342، فاجعه خونين هجوم به مدرسه فيضيه
رژيم به خوبي به نقش روحانيت در مبارزات مردم واقف بودند بنابراين با طرح توطئه اي به مدرسه فيضيه حمله کردند تا به گمان خود روحانيت و حوزه را وادار به عقب نشيني و سکوت در برابر نيات و اهداف سوء خود نمايند، اما با رهبري هوشيارانه و جامع حضرت امام خميني (ره) اين جنايت هولناک به عنوان لکه ننگي بر دامان رژيم در تاريخ ثبت شد و اين تاريخ، نقطه عطفي در مبارزات روحانيت و مردم مسلمان بر عليه رژيم گرديد.
15 خرداد 1342، دستگيري حضرت امام خميني و قيام خونين ملت ايران
سخنراني تاريخي حضرت امام خميني (ره) در 13 خرداد (عاشوراي) 1342 که پرده از جنايات شاه و اربابان آمريكايي و اسرائيلي او برداشته بودند، باعث شد تا در سحرگاه 15 خرداد عوامل رژيم شاه به خانه حضرت امام خميني (ره) يورش بردند و ايشان را دستگير کنند. در اعتراض به دستگيري حضرت امام، مردم شهرهاي مختلف ايران به قيام دست زدند که توسط ارتش شاه به خاک و خون کشيده شد و در اين روز حدود 15 هزار نفر مسلمان انقلابي به خاك و خون كشيده شدند و بدين ترتيب تاريخ ايران اسلامي در روز 15 خرداد ورق خورد و فصل جديدي در رويارويي مستضعفان با مستكبران گشوده شد. جريان 15 خرداد هر چند ظاهرا با سركوب خونين به نفع شاه تمام شد اما در حقيقت ماهيت رژيم ستمشاهي را بيش از پيش براي همگان آشكار كرد و نقطه آغازي براي توفان عظيم انقلاب اسلامي گرديد.
4 آبان 1343، سخنراني امام خميني عليه کاپيتولاسيون
حضرت امام سخنان خود را با آيه استرجاع (انا لله و اناليه راجعون) شروع کردند و بدين طريق نشان دادند که مصيبت بزرگي با تصويب طرح کاپيتولاسيون بر اسلام و مسلمين وارد آمده است و اعلام عزاي عمومي کردند: «ايران ديگرعيد ندارد، عيد ايران را عزا كردند…و چراغانى كردند، عزا كردند و دسته جمعى رقصيدند…استقلال ما را فروختند، باز هم چراغانى كردند، پايكوبى كردند. اگر من به جاى اينها بودم اين چراغانىها را منع مىكردم. مىگفتم بيرق سياه بالاى بازارها و…خانهها بزنند، چادر سياه بالا ببرند! »
حضرت امام خميني (ره) در اين سخنراني نتايج سياسي- اجتماعي طرح کاپيتولاسيون را اين چنين خاطرنشان ساختند: « … دولت با كمال وقاحت از اين امر ننگين طرفداري كرد، ملت ايران را از سگهاي آمريكايي پستتر كردند. اگر چنانچه كسي يك سگ آمريكايي را زير بگيرد، بازخواست از او ميكنند؛اگر شاه ايران يك سگ آمريكايي را زير بگيرد بازخواست ميكنند؛ و اگر چنانچه يك آشپز آمريكايي شاه ايران را زير بگيرد، مرجع ايران را زير بگيرد، بزرگترين مقام ايران را زير بگيرد، هيچ كس حق تعرض ندارد …».
حضرت امام در ادامه سخنراني کوبنده خويش از روحانيون، ملت هاي مسلمان، رهبران اسلامي و روساي جمهوري کشورهاي اسلامي خواستند که به داد ملت ايران و اسلام برسند: «والله گناهكار است كسى كه داد نزند، والله مرتكب گناه كبيره است كسى كه فرياد نزند»
13 آبان 1343، تبعيد امام خميني به تركيه
سخنراني کوبنده حضرت امام عليه طرح کاپيتولاسين از سوى رژيم شاه بدون پاسخ نماند.پس از چند روز مطالعه، به دستور مستقيم آمريكا قرار شد كه امام از ايران تبعيد شود. بنابراين در شب 13 آبان 1343 صدها كماندو به همراه مزدوران ساواك به منزل امام در قم حملهور شدند ايشان را دستگير و به تهران منتقل كردند و سپس با يك هواپيماي نظامي ايشان را به تركيه تبعيد كردند و اين آغاز هجرت حضرت امام بود.
20 مهر 1350، آغاز جشن هاي 2500 ساله شاهنشاهي
20 مهر 1350 با قرائت خطابه محمدرضا پهلوي در برابر مقبره كوروش هخامنشي در پاسارگاد، جشنهاي 2500ساله شاهنشاهي آغاز شد. هدف اصلي شاه از برپايي اينگونه جشن ها، بزرگ جلوه دادن عظمت دستگاه شاهي و شخص خود بود.
امام خميني (ره) كه هنگام برگزاري جشنهاي 2500 ساله، در تبعيد عراق بودند، مخالفت خود را با برگزاري اين جشن اعلام کردند و طي پيام ها و سخنراني هاي خود نکاتي را متذکر شدند:
ـ چرا كارشناسان اسرائيلي براي اين تشريفات دعوت شدهاند؟
ـ شاهنشاهي ايران از اول كه زائيده شده تا حالا روي تاريخ را سياه كرده است.
ـ برملت است كه با جشنهاي دوهزار و پانصد ساله مبارزه منفي كند.
ـ به حكومت ايران بگوييد كه آقا از اين جشن دست برداريد.
1 آبان 1356، شهادت آيتالله سيدمصطفي خميني
در نيمه شب اول آبان 1356، آيتالله سيد مصطفي خميني، به شكل مرموزانهاي به شهادت رسيد. شهادت ايشان، نهضت اسلامي ايران را جان تازهاي بخشيد و به شكل انقلابي فراگير درآورد و حضرت امام خميني (ره) ، شهادت ايشان را از الطاف خفيه الهي دانستند.
19 دى 1356، قيام خونين قم
رژيم شاه که مي خواست با توهين به ساحت حضرت امام خميني (ره) ، چهره ايشان را به عنوان رهبر نهضت مخدوش کند اقدام به چاپ مقاله اي در روزنامه اطلاعات کرد که در اين مقاله بطور صريح، بي حجابي فضليت و حجاب، كهنه پرستي و ارتجاع معرفي و به ساحت مقدس امام خميني، اهانت و قيام 15 خرداد 1342، توطئه استعمار سرخ و سياه معرفي شده بود.
در اعتراض به چاپ اين مقاله قيام خونين قم شکل گرفت که نيروهاي رژيم با مشاهده حركت عظيم مردم تصميم به حمله گرفتند و تيراندازي شروع شد و در اين روز عده زيادي از طلاب و مردم قم به شهادت رسيده و يا مجروح شدند.
29 بهمن 1356، قيام مردم تبريز در چهلم فاجعه قم
روز 29 بهمن 1356، كه مصادف با چهلم فاجعه 19 دي قم بود، در بسياري از شهرها و نقاط كشور، مجلس ختم و سوگواري برگزار شد. در شهر تبريز نيز قرار بود مردم در مسجد قزللي (ميرزاآقايوسف مجتهد) تجمع كنند. مردم در مقابل اين مسجد اجتماع كردند. سرگرد مقصود حق شناس، رييس كلانتري بازار به همراه عدهاي مأمور، به مردم اعلام كرد كه متفرق شوند و با توهين به مسجد از ورود مردم جلوگيري کرد. جواني غيرتمند به نام محمد تجلي از اين توهين برافروخته ميشود و با وي گلاويز ميشود كه حق شناس با اسلحه كمرياش اين جوان 22 ساله را به شهادت ميرساند.
مردم خشمگين جنازه خون آلود شهيد را برداشته و در خيابانها به راه ميافتند و بتدريج راهپيمايي گستردهاي شكل ميگيرد.
يحيي ليقواني رييس ساواك تبريز با توجه به گسترش قيام مردمي با تهران تماس ميگيرد و شاه به جمشيد آموزگار دستور حفاظت از مناطق مهم و سركوب شديد مردم را ميدهد. شوراي امنيتي استان، دستور استقرار يگان ها و ادوات نظامي از جمله تانك و نفربر را در سطح شهر ميدهد كه با مقاومت و پايمردي مردم تبريز، اين شهر از خون جوانان، بازاريان، دانشجويان، مردان و زنان، رنگين شده و پس از فاجعه خونين قم، جنايت ديگري بر جنايت هاي رژيم افزوده ميشود.
8 فروردين 1357، قيام مردم يزد به مناسبت اربعين شهداي تبريز
با نزديك شدن چهلم شهداي تبريز جوشش مخصوصي در مردم ايران مشاهده مي شد. در اين ميان قيام مردم يزد در روز هشتم فروردين 57 كه تا 12 فروردين هم ادامه داشت جلوه بيشتري داشت . مردم يزد در روز نهم فروردين پس از جلسه بزرگداشت شهداي تبريز در روضه محمديه اين شهر به خيابانها ريختند و با شعارهاي انقلابي به مراكز فساد و فحشا و نيز اماكن دولتي حمله كردند.
فرداي آن روز آيت ا… صدوقي از علماي شهر يزد مردم را به تعطيل عمومي و اجتماع در مسجد جامع شهر يزد دعوت كرد و در يك سخنراني در آن اجتماع با شكوه خواستار بازگشت امام خميني (ره ) از تبعيد و آزادي زندانيان سياسي و سرنگوني رژيم شدند و در پايان مراسم مردم به خيابانها ريخته و تظاهرات ديگري عليه رژيم انجام دادند كه با حمله ماموران رژيم و به خاك و خون كشيدن مردم برگ سياه ديگري در كارنامه رژيم پهلوي ثبت شد.
17 شهريور 1357، فاجعه خونين جمعه سياه
با گسترش دامنه انقلاب و تظاهرات مردمي در شهرهاي مختلف دولت جمشيد آموزگار مجبور به استعفا شد و محمدرضا شاه، جعفر شريف امامي را که از سران فراماسونري و 15 سال رييس مجلس سنا بود به قصد كنترل اوضاع ، مأمور تشكيل كابينه جديد كرد. رژيم شاه با اين تغيير و تحول و اعلام سياست آشتي ملي و احترام به روحانيت، سعي داشت اوضاع را كنتر ل كرده و از خشم و نفرت عمومي بكاهد؛ اما، هوشياري حضرت امام خميني (ره) باعث شد كه ايشان طي پيامي خطاب به ملت ايران نقشه رژيم را رسوا و مردم انقلابي را بيش از پيش آگاه و خروشان نمايند. به اين ترتيب در 13 شهريور 1357 كه مصادف با روز عيد فطر بود راهپيمايي تاريخي و عظيمي برپا شد. اين تظاهرات در روز 16 شهريور ماه بار ديگر تكرار شد و در بين مردم اعلام شد كه صبح روز بعد، يعني 17 شهريور ماه در ميدان و خيابان ژاله (شهدا) تجمع صورت خواهد گرفت.
در اولين ساعات جمعه 17 شهريور ماه، رژيم شاه توسط ارتشبد غلامعلي اويسي فرماندار نظامي تهران اعلام حكومت نظامي كرد؛ اما مردم در ميدان ژاله (شهداي كنوني) تجمع كردند و ناگهان با ديدن تانكها و زرهپوشهاي نظامي و مأموران مسلسل به دست حكومت نظامي غافلگير شدند. مأموران مسلح پس از چند بار اخطار از زمين و هوا جمعيت را ناجوانمردانه هدف رگبار قرار دادند و مردم بيگناه را به خاك و خون كشيدند. عده زيادي از مردم در اين روز توسط دژخيمان رژيم به شهادت رسيدند، اما اين حادثه نقطه عطفي جهت افزايش خشم و اعتراض عمومي مردم و رسوايي بيش از پيش رژيم گرديد و در تاريخ ننگين ستمشاهي به عنوان جمعه سياه و جمعه خونين براي هميشه باقي ماند.
دراهميت اين روز تاريخي همين بس که حضرت امام خميني (ره) فرمودند:« 17 شهريور مكرر عاشورا و ميدان شهدا مكرر كربلا و شهداي 17شهريور مكرر شهداي كربلا و مخالفان ملتها مكرر يزيد و وابستگان او هستند»
13 مهر 1357، هجرت امام خميني از نجف به پاريس
روز 13 مهر 1357، روز شروع هجرتي تاريخي بود. امام پس از جلوگيري کويت از ورود به اين کشور به پاريس هجرت کردند و در دهكدهاي به نام «نوفل لوشاتو» اقامت كردند
اقامت حضرت امام خميني (ره) در فرانسه بر خلاف تصور رژيم شاه، باعث تسريع در انقلاب شد و هر روز سيل خبرنگاران و عكاسان و … به ديدار امام ميشتافتند؛ به طوري که، اين دهكده كوچك به كانون مهمترين اخبار جهان تبديل شد.
13 آبان 1357، روز دانشآموز
در حالي كه انقلاب اسلامي مردم ايران به رهبري امام خميني به روزهاي سرنوشت سازي نزديك ميشد، صبح روز 13 آبان 1357، دانشآموزان در حالي كه مدارس را تعطيل كرده بودند، به سمت دانشگاه تهران حركت كردند تا صداي اعتراض خود را به گوش همگان برسانند. اما رژيم پهلوي براي سرکوب اين تظاهرات شروع به تيراندازي کرد و جوانان و نوجوانان بيگناه، يكي پس از ديگري، در خون خود غلتيدند. در اين روز، 56 تن شهيد و صدها نفر مجروح شدند.
22 دى 1357، تشكيل شوراي انقلاب
با اوج گيري نهضت اسلامي در سال 1357، حضرت امام که از فرداي انقلاب آگاه بودند و نيک مي دانستند که دست هايي در پشت پرده درکارند تا بعد از پيروزي انقلاب به صحنه وارد شوند و همه چيز را به نفع خود رقم زنند در 22 دي 1357، فرمان تشكيل شوراي انقلاب را صادر كردند تا نهضت انقلابي خود را به سرمنزل مقصود برسانند.
26 دى 1357، فرار شاه از ايران
روز 26 دي 1357، روزي است که هرگز ياد و خاطره آن از ذهن مردم ايران فراموش نخواهد شد، مردم ايران در اين روز توانستند طاغوت پرنخوت را که 37 سال به زور بر آنها حکومت کرده بود مجبور به فرار کنند.
12 بهمن 1357، بازگشت امام خميني به ميهن و آغاز دهه فجر انقلاب
حضرت امام خميني (ره) پس از 15 سال هجرت، در روز 12 بمهمن 1357، پا بر خاک ميهن اسلامي گذاشتند و به انتظار ملت ايران پايان دادند. ملت ايران در اين روز پرشکوه ترين استقبال تاريخ را رقم زدند به گونه اي که خبرگزاري هاي غربي نيز به اين واقعيت اعتراف کردند.جمعيت استقبال كننده در طول 33 كيلومتر از فرودگاه امام تا بهشت زهرا كه مقصد بعدي امام بود. بين 4 تا 8 ميليون نفر تخمين زده ميشد.
19 بهمن 1357، روز نيروي هوايي ارتش
از شكنندهترين ضربات بر پيكر رژيم شاهنشاهي، حركت شجاعانه پرسنل نيروي هوايي ارتش در 19 بهمن 1357 بود كه بحق ميتوان آن را از ايام الله ناميد.
در اين روز، نظاميان متعهد نيروي هوايي، با حضور در اقامتگاه رهبر بزرگ انقلاب اسلامي در مدرسه رفاه و بيعت با حضرت امام، سندي از افتخار، حماسه، رشادت و ايمان را در برگهاي زرين انقلاب اسلامي به ثبت رسانيدند. اين حماسه حضور و بيعت قاطعانه ارتش، طليعه خجسته پيوند ارتش با ملت مسلمان و انقلابي بود.
تصوير بيعت پرسنل نيروي هوايي ارتش به هنگام بيعت و سلام نظامي در مقابل امام خميني كه در روزنامههاي فرداي آن روز چاپ شد، دژخيمان رژيم را بيش از پيش نا اميد و امواج خروشان انقلابي مردم را فزونتر كرد.
22 بهمن 1357، پيروزي انقلاب اسلامي ايران
در روز 22 بهمن 1357، تاريخ نهضت اسلامي مردم ايران به رهبري امام خميني (ره) به نقطه عطف خود رسيد. در اين روز سرانجام مبارزات مردم مسلمان به بار نشست و پادشاهي 2500 ساله و ظلم و استبداد بيش از 50 ساله رژيم پهلوي در ايران، ريشه كن شد و به خواست الهي حكومت جمهوري اسلامي تأسيس شد.
منبع: پايگاه اطلاع رساني تاريخ معاصر ايران
امام راحل به تلویزیون سراسری ایتالیا پاسخ داد: روابط ایران با آمریکا چگونه خواهد بود؟
سـؤال: روابط آينده ايران با آمريكا چگونه خواهد بود؟ جـواب: روابـط مـا بـا آمـريـكـا و هـمـچـنـيـن بـا سـايـر كـشـورهـاى جـهان بر اساس احترام مـتـقـابـل خـواهـد بـود. مـا بـراى امـريـكـا حـق تـعـيـيـن سـرنـوشـت خـودمـان را قـائل نـخـواهـيـم بـود.
مخالفت های امام خمینی(ره) با رژیم شاهنشاهی، از سوژه های رسانه های گوناگون دنیا در سال های پیش از انقلاب اسلامی ایران بود که در این راستا مصاحبه هایی با بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران انجام شده است.
* مصاحبه امام خمينى(ره) با تلويزيون سراسرى ايتاليا در تاريخ 11/9/57
سـؤال: شـمـا بـيش از پيش به صورت مركز اتحاد همه نيروها در آمده ايد، چرا چنين شده اسـت؟ و چـرا شـاه نـمـى تـواند اين وضع را كنترل كند؟
جواب : در ايران آنچه وجود دارد فقط نيروهاى اقشار و طبقات ملت است كه همه در جهت از بين بردن رژيم شاه بيش از پيش مـتـحـد شـده انـد و مـرا نـيـز بـه عـنـوان يـك خـادم خـود تـلقـى مـى كـنـنـد. مـلت در طـول سـاليـان گـذشـتـه ، مـاهـيـت شـاه را بـه خـوبـى شـنـاخـته است و بيش از اين فريب اعـمـال و اقـوال او را نـمـى خـورد. بـنـابـرايـن مـلت در مـقـابـل شـاه مـتـحـدا قـيـام كـرده و شـاه ديـگـر قـادر بـه كنترل اوضاع نيست .
سـؤال : وضـع كـنـونـى بـه كجا مى انجامد؟ چه راه خروجى را پيشنهاد مى كنيد؟ جمهورى اسـلامـى چـيست؟ جواب : نهضت اسلامى كنونى ايران به عنوان اولين هدف ، از بين بردن سـلطـنـت را قـرار داده و براى آرامش در ايران و ثبات منطقه جز اين راهى نيست . ملت براى آيـنـده مـمـلكـت و جـايـگـزينى اين رژيم بايد راه و رسمى را انتخاب كند كه مورد موافقت و عـلاقـه مـجـمـوع جـامـعه باشد و اين جمهورى اسلامى است . اساس كار يك جمهورى اسلامى تامين استقلال مملكت و آزادى ملت ها و مبارزه با فساد و فحشا و تنظيم و تدوين قوانين است كـه در هـمـه زمـيـنـه هـاى اقـتصادى ، سياسى ، اجتماعى و فرهنگى با توجه به معيارهاى اسـلامـى ، اصـلاحـات لازم را بـه عـمـل آورد كـه ايـن اصـلاحـات بـا مـشـاركـت كـامـل هـمـه مـردم خـواهـد بـود و هـدفـش قبل از هر چيز، از بين بردن فقر و اصلاح شرايط زندگى براى اكثريت قاطع مردم ماست كه از همه جهت مورد ظلم واقع شده اند.
سـؤال: آيـا عـلايـقـى از طـرف نيروهاى نظامى نسبت به حركت شما ابراز شده است ؟ آيا فكر مى كنيد كه ارتش ، بيشتر بى طرف شده است ؟ يا حتى امكان جهت دادن پيدا كرده است ؟ آيا فكر مى كنيد كه خطر آن هست كه يك كودتاى نظامى به جاى جمهورى اسلامى ، جاى شاه را بگيرد؟
جـواب : در تـحـليـل نـهـايـى ، ارتـش نـيز از همين مردم است و از هم اكنون نيز مشكلاتى در داخـل آن ايـجـاد شـده اسـت . امـيـد مـا آن اسـت كـه ارتـشـيـان بـه خود آمده و به صفوف مردم بـپـيـوندند. به هر صورت ايجاد يك كودتاى نظامى چيزى را تغيير نمى دهد و تا روزى كه يك جمهورى اسلامى واقعى ايجاد نگردد، مبارزات مردم ادامه خواهد يافت .
سـؤال : آيا فكر مى كنيد كه جنگ داخلى در ايران صورت بگيرد؟ آيا خونريزى به نفع مردم است ؟
جـواب: ايـن سلطنت است كه خون هاى مردم بيگناه را مى ريزد و تمامى دولت هاى جهان نيز از آن پـشـتـيـبـانـى كرده اند. حال ، مردم نيز قيام كرده اند و اين حق مسلم آنهاست كه با اين رژيـم بـه هـر تـرتـيـب مـبـارزه كـنند تا بتوانند در آينده از هر گونه خونريزى بيهوده جلوگيرى نمايند. اصولا جنگ داخلى موقعى صورت مى گيرد كه مردم به دو دسته تقسيم شده باشند ولى مردم ايران يكپارچه عليه شاه و براى ايجاد يك جمهورى اسلامى متحدند و بنابر اين هيچ گونه امكان جنگ داخلى در ايران وجود ندارد.
سؤال : آيا فكر مى كنيد كه استعفاى شاه ضرورت دارد؟ آيا امكان مصالحه اى وجود دارد و آيا ديدار فرستاده هاى او را رد كرده ايد؟
جواب : از بين رفتن سلطنت ضرورت دارد و هيچ نـوع مـصـالحـه اى بـا رژيـم فـعـلى امـكـان پـذيـر نـيـست و تا كنون نيز كسى به عنوان فرستاده رژيم فعلى به ما مراجعه نكرده است و در صورت مراجعه نيز پذيرفته نخواهد شد.
سـؤال : فـكـر مى كنيد تلاش هاى شاه در برگرداندن ايران به يك جامعه صنعتى مدرن بايد ادامه يابد و يا تعديل گردد؟ ايران چگونه بايد منافع ارضى خود را بسيج كند؟ آيـا فـكـر مـى كـنـيد كه ايران بايد از فروش گاز به شوروى و نفت به غرب خوددارى كند؟
جـواب : آنچه در سلطنت پهلوى و بخصوص در زمان شاه حاضر انجام شده است جز از بين بـردن اقـتـصـاد و صـنـعـت و كـشـاورزى چـيـزى نـبـوده اسـت، تـلاش آنـهـا را نـوسـازى و تـبـديـل ايـران بـه يك جامعه صنعتى ناميده اند. آنچه مورد نظر ماست يك نوسازى واقعى مبنى بر نيازهاى اساسى اكثريت قاطع و فقير مردم است. از منابع ارضى ، با توجه به نيازهاى جامعه ما به طور كامل و در رابطه با ساير ملت هاى جهان استفاده خواهد شد. آنچه در زمينه اقتصادى مورد نظر ماست ، جلوگيرى از غارت منابع ملت ماست ، نه قطع رابطه اقتصادى با كشورهاى جهان و درست در بين چهارچوب يك معامله عادلانه است كه نفت و گاز نيز به خريداران آن عرضه خـواهـد شد و مهمتر آنكه منافع حاصله از فروش منابع ارضى بايد به مصرف پيشرفت هـاى اقـتـصـادى مـا بـرسـد و در ايـن جـهـت مـا قـطـعـا بـا جـهـان صـنـعـتـى در رابـطـه كـامل خواهيم بود ولى حق تصميم گيرى براى جهتى كه اقتصاد ما انتخاب خواهد كرد، به عهده خود ما خواهد بود.
سـؤال : روابط آينده ايران با آمريكا چگونه خواهد بود؟ آيا دولت رئيس جمهور كارتر، اثـر نـهـضت اخير را در ايران درك كرده است ؟ آيا فكر مى كنيد كه روابط ايران و آمريكا بايد تغيير كند و در چه جهت ؟
جـواب : روابـط مـا بـا آمـريـكـا و هـمـچـنـيـن بـا سـايـر كـشـورهـاى جـهان بر اساس احترام مـتـقـابـل خـواهـد بـود. مـا بـراى امـريـكـا حـق تـعـيـيـن سـرنـوشـت خـودمـان را قـائل نـخـواهـيـم بـود. آنچه تا به حال دولت هاى گذشته در آمريكا و اكنون دولت آقاى كـارتـر انـجـام داد و مـى دهـد، نـشـان مـى دهـد كـه هـنـوز بـه تـمـام وسـايـل متوسل مى شوند كه اين سلطنت را براى تامين منافع خودشان حفظ كنند و لذا هنوز حـالت خـصـمـانـه نـسـبـت بـه نـهـضـت اسـلامـى كـنـونـى دارنـد، تـا وضـع بـه ايـن مـنـوال اسـت نـظـر مـا نـيـز نسبت به سياست آمريكا، نظرى منفى است و البته ما حساب ملت آمـريـكـا را بـا دولت آمـريـكا جدا كردند و مى كنيم و از ملت آمريكا مى خواهيم كه از نهضت اسلامى ايران پشتيبانى كنند. روابط فعلى ايران و آمريكا، روابط ارباب و نوكرى است كـه قـطـعـا بـايـد بـه يـك رابـطـه سـالم تـغـيـيـر پـيـدا كـنـد.
سـؤال : آيا فكر مى كنيد سال هاى تبعيدى شما مى رود كه پايان يابد؟
جواب : براى من مكان مهم نيست بلكه هدفم مبارزه در راه رهائى مردم از قيد و بند استعمار و استبداد است ، چه در داخل و چه در خارج ايران باشد.
منبع: صحیفه نور/ جلد چهارم
به مناسبت سالروزشهادت شهيد نواب صفوي
ویژگیهای تبلیغی شهید نواب صفوی
بیان ویژگیها و سجایای اخلاقی با خاطرات و مصداقهای مشخص، بهترین معیار برای شناختن یک مبلغ اسلامی است. وقتی سخن از شجاعت شهید نواب میشود، مصداق آن را میتوان در خاطرات بزرگانی چون علامه جعفری(ره)، و نفوذ کلامش در گفتار رهبرمعظم انقلاب(حفظه الله)، استعداد مرجعیت و توانایی علمی رهبر فداییان اسلام را در سخنان علامه امینی(ره)، و تهجد و عبادتش را در خاطرات آیت الله شیخ ابوالقاسم خزعلی(ره)، و خطابه شورانگیزش را در مقاله استاد محمدرضا حکیمی به نظاره نشست.
لينك مقاله” ویژگی های تبلیغی روحانی شهید سيدمجتبي نواب صفوی”
مختصری از تاریخچه زندگی حضرت موسی مبرقع
او ابو جعفر موسی مبرقع پسر محمد (امام جواد) بن علی (امام رضا) بن موسی بن جعفر (ع) است که در ربیع الثانی سال 296 هـ.ق. از دنیا رفت.[1]
صاحب کتاب عمدة الطالب درباره وی می گوید: موسی مبرقع پسر امام جواد (ع) که مادرش کنیز بود در قم از دنیا رفت و در قم مدفون شد.به فرزندان وی رضویون می گویند که آنها نیز در قم بودند، مگر تعداد کمی از آنها.
حسن بن علی قمی در کتاب تاریخچه قم به نقل از کتاب رضائیه تألیف حسین بن محمد بن نصر می نویسد: اولین کسی که از سادات رضویه به شهر قم کوچ کرد، در سال 256 هـ . ق ابو جعفر موسی بن محمد بن علی (موسی بن مبرقع) بود. او همیشه پوشیه و نقاب بر چهره داشت.
بزرگان عرب به او پیغام فرستادند که از شهر خارج شو، هنگامی که نقاب از چهره برداشت کسی او را نشناخت. پس از آن موسی مبرقع از قم به شهر کاشان مهاجرت کرد و در آن جا احمد بن عبدالعزیز بن دلف عجلی به او خوش آمد و خیر مقدم گفت، لباس های فاخر و گرانبها بر وی پوشانده اسب های خوب به او هدیه داد و برای او هر سال مستمری (حقوق) به مقدار هزار مثقال طلا تعیین کرد .
بعد از خروج موسی مبرقع از قم حسین بن علی بن آدم و شخص دیگری از رؤسای عرب وارد قم شدند و مردم قم را به خاطر اخراج موسی مبرقع سرزنش کردند. در نتیجه بزرگان عرب را در طلب او به کاشان فرستادند و موسی مبرقع را به شهر قم بازگرداندند. از او عذر خواهی نمودند، اکرامش کردند، از مالشان برایش منزل خریداری نمودند، از قریه های هنبرد، اندریقان و کارچه برایش سهامی در نظر گرفتند. بیست هزار درهم به وی دادند و برایش زمین های فراوانی خریدند. پس این تاریخ خواهرانش زینب و ام محمد و میمونه دختران امام جواد (ع) به او ملحق شدند و زمانی که از دنیا رفتند در کنار حضرت معصومه دختر موسی بن جعفر دفن شدند.
اما موسی مبرقع تا هنگام مرگ یعنی شب چهارشنبه 22 ربیع الثانی سال 296 در قم اقامت داشت و در شهر قم به دیار باقی شتافت و در منزل مسکونی خویش دفن شد که امروزه که یکی از زیارتگاه های معروف قم است.[2]
در کتاب شجره طیبه آمده است:
مخفی نماند موسی مبرقع در زیارتگاه مشهور به چهل اختران در محله ای معروف به موسویان (موسویین) دفن است. در آنجا دو زیارتگاه کوچک و بزرگ است که فاصله بین آنها حدود 15 قدم است. در زیارتگاه کوچک صورت دو قبر وجود دارد که یکی از آنها مقبره موسی مبرقع و دیگری قبر احمد بن محمد بن احمد بن موسی مبرقع است.[3]
موسی مبرقع دارای دو فرزند به نام های محمد و احمد بود.[4]
زرکلی می گوید: موسی مبرقع ( متوفای 296ه=908م) پسر محمد (امام جواد) پسر امام رضا پسر موسی بن جعفر، از بزرگان شیعه بود. به فرزندان موسی مبرقع رضویون می گویند او در کوفه زندگی می کرد و در سال 256 هـ. ق به قم مهاجرت نمود و در همان جا از دنیا رفت. برای میرزا حسین نوری (محدث نوری)[5] کتابی است با نام (البدر المشعشع فی احوال ذریة موسی المبرقع) که زندگی نامه موسی مبرقع ، هجرتش به قم و فرزندانش را به تفصیل بیان کرده است.[6]
[1] اعیان الشیعة، ج 10، ص 194.
[2] بحار الانوار، ج 50، ص 161.
[3] اعیان الشیعة، ج 10، ص 195.
[4] همان.
[5] صاحب کتاب مستدرک الوسائل.
[6] زرکلی، الاعلام، ج 7، ص 327، به نقل از الذریعة، ج 3، ص 68.
موسی مبرقع فرزند امام جواد(ع)
ابوجعفر، معروف به «موسی مبرقع»، از رجال عالی نسب شیعه و از بزرگان سادات رضوی، فرزند امام جواد علیه السلام و برادر امام هادی علیه السلام از طرف پدر و مادر، مادرش ام ولد (کنیز) بود و «سمانه مغربیه» نام داشت. وی همیشه بر چهره خود نقاب داشت. از این رو، او را «مبرقع» لقب داده اند. ولادت او معلوم نیست، اما به سال 296 ه در قم وفات کرد. درباره میزان علم و دانایی او چیزی در منابع نیامده، اما از پرسش هایی که یحیی بن اکثم، قاضی مأمون، از وی داشته است، به دست می آید که وی به احکام دین و فقه آشنا بوده است. وی در زمان متوکّل عباسی زندگی می کرد و متوکّل سعی داشت برادرش امام هادی علیه السلام را به دربار خود بکشاند، اما موفق نشد. از این رو، به پیشنهاد بعضی از درباریان، او را، که همچون برادرش امام هادی علیه السلام معروف به «ابن الرضا» بود، به دربار فراخواند. هدف متوکّل در این کار، تخریب چهره خاندان امام رضا علیه السلام بود. امام هادی علیه السلام ، که از این موضوع مطّلع شد، وی را از رفتن منع کرد، اما او نپذیرفت و (بر اساس سیاست متوکّل عبّاسی) سه سال در خدمت متوکّل بود و از ندیمان وی به شمار می آمد. پس از آن، در سال 256 ه از کوفه وارد قم شد، اما اهل قم، یعنی طایفه جلیل القدر «اشعریه» وی را نشناختند و او را بیرون کردند و او بناچار به کاشان منتقل شد و در آنجا مورد تکریم احمد بن عبدالعزیز بن دلف العجلی (م 280 ق) قرار گرفت. پس از چندی اهل قم قدر او را دانستند و وی را به قم بازگرداندند و از اموالشان برای او خانه خریدند و بخشی از سهم باغات و مزارع خویش را به وی اختصاص دادند. سپس خواهران او زینب (م. ح 260 ق)، ام محمّد و میمونه (از دختران امام جواد علیه السلام ) نزد وی به قم آمدند و پس درگذشت آنان، در کنار مرقد مطهّر فاطمه معصومه علیهاالسلام ، دختر امام موسی کاظم علیه السلام ، مدفون شدند. وی تا آخر عمر در قم اقامت داشت تا اینکه در شب چهارشنبه هشتم ربیع الثانی سال 296 ه وفات کرد و فرماندار قم، عبّاس بن عمرو الغنوی، بر او نماز گزارد و سپس در منزل خودش و به قولی در منزل محمّد بن ابی خالد اشعری ملقّب به «شنبوله» دفن شد. پس از مرگ او، همسرش بریهیه وفات کرد و در کنار شوهرش مدفون گشت.
از فرزندان او، احمد بن موسی شاه چراغ و محمّد بن موسی (م 315 ق) هستند که سادات رضوی از نسل احمد می باشند و هم اکنون خاندان ملقّب به «برقعی» که در اطراف قم و ری پراکنده اند، منسوب به او هستند و بسیاری از احفاد او در محله «چهل اختران» قم مدفون می باشند.
علاّمه نوری طبرسی (م 1320 ق) درباره احوال وی و همچنین ذریّه اش، کتاب جامعی با عنوان البدر المشعشع فی احوال ذرّیّة موسی المبرقع نوشته است که شرح حال کامل او در آنجا آمده است. همچنین کتاب دیگری به زبان فارسی با نام ترجمة موسی المبرقع تألیف شیخ محمّد کجوری طهرانی (م 1353 ق) نوشته که حجم آن بیش از کتاب سابق است.
گفتنی است لقب او با ابوحرب یمانی مبرقع مشترک است. از این رو، نباید این دو را یکی دانست. ابوحرب یکی از اصلاح طلبانی بود که بر پادشاه فلسطین خروج کرد و مردم را به سوی امر به معروف و نهی از منکر دعوت نمود و سرانجام، در سال 227 ه کشته شد
دو حادثه سرنوشت ساز در فروپاشی رژیم پهلوی
در فاصله یک هفته، بین روزهای 11 تا 17 دی ماه 1356 (31 دسامبر 1977 تا 7 ژانویه 1978) دو واقعه در ایران روی داد که با واکنش شدید قشرهای وسیعی از مردم ایران روبرو گردید و دامنه آن، از اعتراض، مبارزه، مقاومت و شورش، به انقلاب کشیده شد و پس از سیزده ماه، منجر به فروپاشی رژیم پهلوی گردید.این دو رویداد، یکی اظهارات جیمی کارتر رئیس جمهوری آمریکا در آغاز سال 1978 (11 دیماه 1356) در کاخ نیاوران، در ستایش از محمد رضا شاه و دیگری مقاله 17 دی روزنامه اطلاعات، علیه آیت الله روح الله خمینی بود.
بازدید کارتر از ایران
شش هفته پس از سفر شاه به واشینگتن، پرزیدنت کارتر، ضمن بازدید از چند کشور در اروپا و آسیا، در سر راه خود به دهلی، در شب اول ژانویه 1978 به تهران آمد و طی اقامت 18 ساعته اش مذاکراتی در تعقیب گفتگوهای واشینگتن با شاه به عمل آورد.رئیس جمهوری آمریکا، در مورد فروش نیروگاههای اتمی به ایران به طور شفاهی موافقت کرد.همچنین قرار شد شاه، فهرستی از سلاح و تجهیزات مورد نیاز ارتش ایران را طی پنج سال آینده، تسلیم دولت آمریکا کند. (1)
موضوع دیگر مورد بحث، اختلافات اعراب و اسرائیل بود.ایران با برخورداری از موقعیت خاص نظامی و دوستی شاه با انورسادات و ملک حسین، و روابط نزدیک با اسرائیل، در مذاکرات صلح خاورمیانه، که قرار بود به زودی در واشینگتن آغاز شود، می توانست نقش مهمی ایفا کند.
پذیرایی از رئیس جمهوری آمریکا و همراهان در کاخ نیاوران انجام گرفت.
ملک حسین، پادشاه اردن نیز به دعوت شاه به تهران آمده بود.پیر سالینجر (2) روزنامه نگارمعروف آمریکایی که از مدعوین یافت شام آن شب بود، چگونگی برگزاری مراسم را بدین گونه نقل کرده است:
«…در سر میز شام، ابتدا شاه به عنوان میزبان چنین گفت: در کشور ما، بر اساس سنتهای دیرین، دیدار اولین میهمان در سال نو را «شگون » سال جدید می دانند.هر چند سال نو ما مقارن با آغاز بهار است، ولی امشب، حضور این میهمان برجسته، با حسن نیت و موفق را در کشورمان به نحو شایسته تری به فال نیک می گیریم…» آنگاه شاه از ملت بزرگ آمریکا و مشی آزادیخواهانه مردم آن ستایش کرد و بخصوص از نقش «فراموش نشدنی » دولت ایالات متحده، در بحران گذشته ایران سپاسگزاری نمود. «چه بسا منظور او، از این کلام، بازگشت وی به قدرت در سال 1953 با کمک «سیا» بود» . (3)
سپس نوبت کارتر رسید.گفته های او نیز عاری از محتوای واقعی و بر خلاف انتظار میلیونها تن مردم آمریکا و نیز تحلیل گران سیاسی بود:
«ایران، مرهون شایستگی شاه در رهبری کشور می باشد زیرا توانسته است ایران را به صورت جزیره اثبات در یکی از پرآشوب ترین نقاط جهان در آورد.این تحلیلی است از شما اعلیحضرت و رهبری شما و احترام و ستایش و عشقی که ملت به شما دارد.امروز، همراه شاه، هنگام عبور از خیابانهای زیبای تهران، شاهد خوشامدگویی هزاران ایرانی بودیم که در طرفین خیابانها، دوستانه به ما خوشامد گفتند.همچنین صدها و شاید هزاران آمریکایی را دیدیم که آنها نیز به رئیس جمهوری خود، در کشوری که آنها را با صمیمیت پذیرفته اند و با احساس اینکه در خانه خود هستند، خوشامد گفتند.» آنگاه رئیس جمهوری آمریکا، موضوع حقوق بشر و مسائل مربوط به امنیت نظامی متقابل و قدردانی از دوستی با شاه را عنوان کرد و گفت:
«حقوق بشر موضوع مورد علاقه عمیق ملتهای ما و رهبران دو کشور ما است [….] نظریات ما، در مسائل مربوط به امنیت نظامی متقابل، با هیچ کشوری به اندازه ایران نزدیک نیست و من نسبت به هیچ رهبری مانند شاه، این همه احساس حق شناسی عمیق و دوستی صمیمانه ندارم.»
پس از پایان یافتن سخنان کارتر، شاه به پا خاست، دیگر میهمانان نیز از جای برخاستند و همراه او به کف زدن پرداختند.آنگاه شاه با دو دست، دست راست رئیس جمهوری را گرفت و به شدت فشرد و تکان داد.وی، شاد و خرسند به نظر می رسید، زیرا، هیچ یک از رؤسای جمهوری آمریکا، با چنین گرمی از او ستایش نکرده بود.
پیر سالینجر در ادامه شرح این روایت می گوید:
«دیپلماتهای آمریکایی حاضر در آن ضیافت، از سخنرانی کارتر شگفت زده شده بودند.آنها حق داشتند که از گفته های او حیرت کنند، زیرا جیمی کارتر، در مبارزات انتخاباتی رئیس جمهوری با صراحت به سیاست حقوق بشر، تکیه کرده بود و ایران، به دلیل نقض موارد متعدد حقوق بشر به وسیله عفو بین الملل محکوم شده بود.بر فرض که رئیس جمهوری گزارش عفو بین الملل را تایید نمی کرد، از گزارشهای دیپلماتهای آمریکا، در مورد شکنجه ایرانیان مخالف شاه که به طور معمول رواج داشت، آگاه بود» . (4)
سالینجر، رئیس دفتر مطبوعاتی دوران ریاست جمهوری جان کندی، نظریه خود را در مورد سخنان کارتر بدین نحو بیان کرده است:
«من به نوبه خود، از آن همه اغراق گویی کارتر در سخنانش شگفت زده شده بودم.این حیرت من، به خاطر پشتیبانیش از شاه نبود، روزی که پرزیدنت، سیاست حقوق بشر خود را اعلام کرد، من بر این باور بودم زمانی فرا خواهد رسید که اجرای این سیاست با منافع ملی ما، تعارض پیدا خواهد کرد.من با تجارب شخصی می دانستم هر زمان این تعارض روی دهد، سیاست مزبور را، ولو آنکه صادقانه عنوان کرده باشیم، به خاطر منافع ملی مان، کنار خواهیم گذاشت.بدین ترتیب، سخنان شب 31 دسامبر کارتر، تعارضی بود میان سیاست حقوق بشر و نیاز ایالات متحده آمریکا در حفظ متحد قدرتمندی در خاورمیانه، و این متحد قدرتمند، ایران بود.
اهمیت ایران، در طرح استراتژی غرب نیز یک واقعیت انکار ناپذیر بود.برای ایالات متحده آمریکا و متحدینش، وجود ایران مستقل، ضامن تامین نفت و نیز حافظ منافع غرب در خاورمیانه بود [….] گذشته از مسائل استراتژیکی و امنیتی، موضوع داد و ستد بازرگانی در میان بود.ایران سالانه بالغ بر دو میلیارد دلار امتعه از آمریکا وارد می کرد.فروش تکنولوژی و نیروگاههای اتمی آمریکا به ایران، طی ده سال آینده متجاوز از 12 میلیارد دلار پیش بینی شده بود.از لحاظ موازنه پرداختها، هیچ رئیس جمهوری نمی توانست اهمیت روابط ایران را با ایالات متحده آمریکا، نادیده بگیرد» . (5)
محتمل است کارتر بدین لحاظ در ستایش از شاه، مبالغه کرد که می دانست او نسبت به حمایت دموکراتها، کمتر از جمهوریخواهان اطمینان دارد.وی، در حکومت آیزنهاور، از حزب جمهوریخواه در سال 1953 (1332 شمسی) دوباره به سلطنت بازگشت.ارتش ایران در دوره حکومت ریچارد نیکسون و بعد از آن قدرتمند شد و طی سالهای 1973 تا 1977 (1352 تا 1357) دولت ایران حدود 20 میلیارد دلار سلاح و تجهیزات نظامی از آمریکا خریداری کرد.از سوی دیگر دموکراتها، از علاقه مندی و اصرار شاه در تهیه جنگ افزار، رضایت نداشتند و همواره او را برای ایجاد دموکراسی زیر فشار قرار می دادند و درباره مسائل حقوق بشر، وی را زیر سؤال می کشیدند.
در پایان مراسم رسمی، کارتر، ملک حسین و شاه به اطاق دیگری رفتند و به مذاکره پرداختند.شاه امیدوار بود بتواند در مذاکرات صلح خاورمیانه نقش مؤثری ایفا کند.وی برای رفع اختلافات اردن و اسرائیل، به طور محرمانه اقداماتی انجام داده بود و حضور پادشاه اردن در میهمانی آن شب، و مذاکراتشان با کارتر، به همین منظور بود.
شب اول ژانویه 1978 آخرین شام رسمی بود که شاه در کاخ نیاوران ترتیب داد.صبح روز بعد، همراه کارتر به فرودگاه مهرآباد رفت تا رئیس جمهوری را که عازم هندوستان بود بدرقه کند.یک هفته بعد، انتشار مقاله ای در روزنامه اطلاعات علیه آیت الله خمینی، کشور را به آشوب کشانید.طوفان نزدیک می شد، طوفانی که یک سال بعد - 26 دی 1357 (16 ژانویه 1979) - اعلیحضرت، شاهنشاه آریامهر را به مردی شکست خورده، آواره، تنها و بیمار، که بزرگترین آرزوی او یافتن پناهگاهی در یکی از کشورهای جهان بود، تبدیل ساخت.
مقاله روزنامه اطلاعات
سخنان ستایش آمیز کارتر در شب اول ژانویه 1978 در کاخ نیاوران، قوت قلب و اعتماد به نفس محمد رضا شاه را تقویت کرد. پشتیبانی بی قید و شرط آمریکا، او را بدین فکر انداخت که می تواند سیاست فشار و سرکوب را ادامه دهد و رهبران مخالف، بخصوص آیت الله خمینی را که همچنان در نجف علیه رژیم فعالیت می کرد از صحنه خارج کند.انتشار مقاله اطلاعات، یک هفته پس از بازدید رئیس جمهوری آمریکا از ایران، بزرگترین اشتباه تاکتیکی محمد رضا شاه بود.
عصر روز 17 دیماه 1356 (7 ژانویه 1977) در روزنامه اطلاعات، مقاله ای تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه » به قلم احمد رشیدی مطلق انتشار یافت که در آن به شدت آیت الله خمینی، مورد حمله و اهانت قرار گرفته بود.متن مقاله مزبور بدین شرح است:
ایران و استعمار سرخ و سیاه
«این روزنامه به مناسبت ماه محرم و عاشورای حسینی بار دیگر اذهان متوجه استعمار سیاه و سرخ یا به تعبیر دیگری اتحاد استعمار کهن و نو شده است.استعمار سرخ و سیاهش، کهنه و نویش روح تجاوز و تسلط و چپاول دارد و با اینکه خصوصیت ذاتی آنها همانند است، خیلی کم اتفاق افتاده است که این دو استعمار شناخته شده تاریخ با یکدیگر همکاری نمایند، مگر در موارد خاصی، که یکی از آنها همکاری نزدیک و صمیمانه و صادقانه هر دو استعمار در برابر انقلاب ایران بخصوص برنامه مترقی اصلاحات ارضی در ایران است.سرآغاز انقلاب شاه و ملت در روز ششم بهمن ماه 2520 شاهنشاهی استعمار سرخ و سیاه ایران را که ظاهرا هر کدام در کشور ما برنامه و نقش خاصی داشتند با یکدیگر متحد ساخت، که مظهر این همکاری صمیمانه در بلوای روزهای 15 و 16 خرداد ماه 2522 (منظور 1342) در تهران آشکار شد.
پس از بلوای شوم 15 خرداد که به منظور متوقف ساختن و ناکام ماندن انقلاب درخشان شاه و ملت پایه ریزی شده بود، ابتدا کسانی که واقعه را مطالعه می کردند دچار یک نوع سرگیجی عجیبی شده بودند، زیرا در یک جا رد پای استعمار سیاه و در جای دیگر اثر انگشت استعمار سرخ در این غائله به وضوح دیده می شد.از یکسو عوامل توده ای که با اجرای برنامه اصلاحات ارضی همه امیدهای خود را برای فریفتن دهقانان و ساختن (انجمن های دهقانی) نقش بر آب می دیدند در برابرانقلاب دست به آشوب زدند و از سوی دیگر مالکان بزرگ که سالیان دراز میلیونها دهقان ایرانی را غارت کرده بودند و به امید شکستن این برنامه و رجعت به وضع سابق است، و پول در دست عوامل توده ای و ورشکستگان دیگر سیاسی گذارده بودند و جالب اینکه این دسته از کسانی که باور داشتند می توانند چرخ انقلاب را از حرکت باز دارند و اراضی واگذار شده به دهقانان را از دست آنها خارج سازند دست به دامن عالم روحانیت زدند زیرا می پنداشتند که مخالفت عالم روحانیت که در جامعه ایران از احترام خاصی برخوردار است، می تواند نه تنها برنامه انقلاب را دچار مشکل سازد، بلکه همانطور که یکی از مالکان بزرگ تصور کرده بود (دهقانان زمین ها را به عنوان زمین غصبی پس بدهند!) ولی عالم روحانیت هوشیارتر از آن بود که علیه انقلاب شاه و ملت که منطبق با اصول و تعالیم اسلامی و به منظور اجرای عدالت و موقوف شدن استثمار فرد از فرد توسط رهبر انقلاب ایران طراحی شده بود برخیزد.مالکان که برای ادامه تسلط خود همواره از ژاندارم تا وزیر، از روضه خوان تا چاقوکش را در اختیار داشتند وقتی با عدم توجه عالم روحانیت و در نتیجه مشکل ایجاد هرج و مرج علیه انقلاب روبرو شدند و روحانیون برجسته حاضر به همکاری با آنها نشدند درصدد یافتن یک (روحانی) برآمدند که مردی ماجراجو و بی اعتقاد و وابسته و سرسپرده به مراکز استعماری و بخصوص جاه طلب باشد و بتواند مقصود آنها را تامین نماید و چنین مردی را آسان یافتند.مردی که سابقه اش مجهول بود و به قشری ترین و مرتجع ترین عوامل استعمار وابسته بود و چون در میان روحانیون عالی مقام کشور با همه حمایتهای خاص موقعیتی بدست نیاورده بود در پی فرصت می گشت که به هر قیمتی هست خود را وارد ماجراهای سیاسی کند و اسم و شهرتی پیدا کند.
روح الله خمینی عامل مناسبی برای این منظور بود و ارتجاع سرخ و سیاه او را مناسبترین فرد برای مقابله با انقلاب ایران یافتند و او کسی بود که عامل واقعه ننگین روز 15 خرداد شناخته شد.
روح الله خمینی معروف به (سید هندی) بود درباره انتصاب او به هند هنوز حتی نزدیکترین کسانش توضیحی ندارند، به قولی او مدتی در هندوستان بسر برده و در آنجا با مراکز استعماری انگلیس ارتباطاتی داشته است و به همین جهت به نام (سید هندی) معروف شده است قول دیگر این بود که او در جوانی اشعار عاشقانه می سروده و به نام (هندی) تخلص می کرده است و به همین جهت به نام هندی معروف شده است و عده ای هم عقیده دارند که چون تعلیمات او در هندوستان بوده فامیل هندی را از آن جهت انتخاب کرده است که از کودکی تحت تعلیمات یک معلم بوده است آنچه مسلم است شهرت او به نام غائله ساز 15 خرداد به خاطر همگان مانده است، کسی که علیه انقلاب ایران و به منظور اجرای نقشه استعمار سرخ و سیاه کمر بست و بدست عوامل خاص و شناخته شده علیه تقسیم املاک، آزادی زنان، ملی شدن جنگلها وارد مبارزه شد و خون بیگناهان را ریخت و نشان داد، هستند هنوز کسانی که حاضرند خود را صادقانه در اختیار توطئه گران و عناصر ضد ملی بگذارند.
برای ریشه یابی از واقعه 15 خرداد و نقش قهرمان آن، توجه به مفاد یک گزارش و یک اعلامیه و یک مصاحبه کمک مؤثر خواهد کرد، چند هفته قبل از غائله 15 خرداد گزارشی از طرف سازمان اوپک منتشر شد که در آن ذکر شده بود (درآمد دولت انگلیس از نفت ایران چند برابر مجموع پولی است که در آن وقت عاید ایران می شد) …چند روز قبل از غائله اعلامیه ای در تهران فاش شد که یک ماجراجوی عرب به نام (محمد توفیق القیسی) با یک چمدان محتوی ده میلیون ریال پول نقد در فرودگاه مهرآباد دستگیر شده که قرار بود این پول در اختیار اشخاص معینی گذارده شود.چند روز پس از غائله نخست وزیر وقت، در یک مصاحبه مطبوعاتی فاش کرد (بر ما روشن است که پولی از خارج می آمده و بدست اشخاص می رسیده و در راه اجرای نقشه های پلید بین دستجات مختلف تقسیم می شده است) خوشبختانه انقلاب ایران پیروز شد آخرین مقاومت مالکان بزرگ و عوامل توده ای در هم شکسته شد و راه برای پیشرفت و تعالی و اجرای اصول عدالت اجتماعی هموار شد.در تاریخ ایران روز 15 خرداد به عنوان خاطره ای دردناک از دشمنان ملت ایران باقی خواهد ماند و میلیونها مسلمان ایرانی به خاطر خواهند آورد که چگونه دشمنان ایران هر وقت منافعشان اقتضا کند با یکدیگر همدست می شوند حتی در لباس مقدس و محترم روحانی.احمد رشیدی مطلق.»
محافل سیاسی و مطبوعاتی ایران و خارج، تهیه این مقاله را به داریوش همایون، وزیر اطلاعات کابینه آموزگار نسبت می دهند. (6) برخی، فرهاد نیکخواه را نویسنده آن می دانند.داریوش همایون در یادداشتهایی که بعدها، در خارج از ایران، درباره علل فروپاشی رژیم پهلوی منتشر کرد مدعی است که مقاله به دستور شاه در دفتر هویدا تهیه شده است. (7)
اعتراض به مقاله روزنامه اطلاعات
انتشار مقاله روزنامه اطلاعات با واکنش فوری محافل مذهبی قم روبرو شد.روز 18 دی، طلاب حوزه های علمیه قم درس را تعطیل کردند و با بر پایی تظاهرات در خیابانها و سر دادن شعارهایی به سود آیت الله خمینی و علیه دولت به طرف منازل مراجع و روحانیون رفتند.عصر آن روز، روزنامه اطلاعات را در روزنامه فروشی ها پاره کردند و علیه مدیر و نویسندگان آن شعار دادند.فردای آن روز (19 دی) طلاب و گروهی از مردم قم در خیابانها به تظاهرات پرداختند.بازار تعطیل شد.در چند نقطه بین مردم و مامورین انتظامی زد و خورد روی داد.مردم به محل حزب رستاخیز حمله کردند.پلیس برای متفرق کردن تظاهر کنندگان نخست چند تیر هوایی شلیک کرد.سپس به روی آنها آتش گشود و در پایان زد و خورد، چهارده تن کشته و عده زیادی مجروح شدند.شماری از روحانیون دستگیر و تبعید گردیدند. (8)
روز 20 دی نیز، برخوردهای پراکنده بین مامورین انتظامی و مردم روی داد.خبر کشتار قم، با اعتراض مردم در دیگر شهرها، بخصوص تبریز، اصفهان و مشهد روبرو شد.حادثه قم، علی رغم قتل و مجروح شدن گروهی از مردم و دستگیری و تبعید شماری از روحانیون و طلاب، پایان نیافت و دامنه اعتراض علیه رژیم و ناآرامی به شهرهای دیگر در سراسر ایران کشیده شد.پلیس و نیروهای ارتش، در مقابله با ناآرامی های فزاینده به زور متوسل شدند، ولی دامنه تظاهرات منجر به برخوردهای تازه و در نهایت خونریزی بیشتر گردید.
اعتراض به مقاله روزنامه اطلاعات، منحصر به محافل مذهبی قم و طلاب حوزه های علمیه قم نبود و قشرهای وسیعی از مردم ایران را برانگیخت.مراجع و روحانیون، مدرسین و گروهی از طلاب علوم دینی در سراسر ایران، با صدور اعلامیه هایی به مطالب اهانت آمیز روزنامه اطلاعات اعتراض کردند و اقدام دولت را در کشتار مردم قم محکوم نمودند.در اعلامیه ای که بیش از یکصد تن روحانیون آن را امضا کرده بودند (9) گفته شده بود:
«…مطلب اهانت آمیز روزنامه اطلاعات در صفحه 7 روز شنبه 17 دی 1356 مطابق 27 محرم 1398 به مقام شامخ روحانیت و مراجع عالیقدر تقلید، مخصوصا آیت الله العظمی آقای خمینی دام ظلالهم موجب تاسف عمیق قاطبه مسلمانان گردید.اقدامات آقایان مراجع عظام و مدرسین و طلاب علوم دینیه در قم به تعطیل دروس و اقدام در خور تحسین مردم متدین و غیور قم، به تعطیل عمومی به عنوان ابراز انزجار از مندرجات روزنامه و تجلیل از مقام شامخ روحانیت و مراجع شیعه، موجب کمال قدردانی است.جای کمال تاسف است که مقامات مسئول به جای اقدام جدی برای تنبیه توهین کنندگان، جسورانه به روی مردم مسلمان و بی پناهی که برای ادای وظیفه دینی و وجدانی خود در قم اقدام کرده اند، آتش گشوده و جمعی بی گناه را مقتول و مجروح و متاسفانه مطلب در جراید تحریف و به گونه دیگری وانمود شده است.ما ضمن محکوم کردن این عمل وحشیانه و ضد انسانی، این حوادث ناگوار را به پیشگاه مقدس حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه و مراجع عالیقدر و عموم مسلمین بخصوص مردم مسلمان و غیور قم و بالاخص خانواده های داغدیده تسلیت عرض می نمائیم والی اله المشتکی.بتاریخ سلخ محرم الحرام 98.»
کمیته ایرانی دفاع از حقوق بشر در نامه ای به تاریخ 21 دی 1356 خطاب به نخست وزیر، که رونوشت آن به دبیر کل سازمان ملل فرستاده شد، به مقاله مندرج در روزنامه اطلاعات و اهانت به آیت الله خمینی اعتراض کرد.قسمتهایی از نامه مزبور بدین شرح است:
«جناب آقای نخست وزیر، در صفحه 17 شماره 15506 روزنامه اطلاعات مورخ 17 دیماه 1356 مقاله ای تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه » به قلم احمد رشیدی مطلق (که به نظر می رسد نامی مجعول و مستعار است) انتشار یافت که طی آن ساحت ارجمند پیشوای معظم و مورد علاقه خاص شیعیان، حضرت آقای روح الله خمینی مورد افترا و اهانت و هتک حرمت قرار گرفته بود، به طوری که برای تمامی مردم مسلمان ایران، بسی طاقت فرسا و گران آمده و نفرت و انزجار عمومی را برانگیخت.
در شهرستان قم، که از مراکز مهم روحانیت شیعه و محل تجمع و تربیت طلاب و علمای دین است و آیت الله خمینی یکی از مراجع و اساتید آن بوده اند، مقاله مذکور موجب تحریک و تنفر بیشتر مردم گردید.مجالس درس و بحث علمی و مذهبی روزهای 18 و 19 دیماه به عنوان اعتراض تعطیل شد [….] مردم، عصر روز 19 دیماه برای دعا و عقده گشایی به حالت اجتماع و با کمال متانت و آرامش به سمت حرم و خانه یکی از آقایان علما، به حرکت درآمدند ولی در مسیر خود از جنوب به شمال شهر، بدون هرگونه علت موجهی با ممانعت خشونت آمیز افراد پلیس مواجه شدند […] پلیس بدوا به ایراد ضرب با چوب و باتون متوسل می گردد و سپس بیرحمانه به روی مردم بی پناه و بی گناه آتش می گشاید که در همان لحظه های اول هشت نفر در مقابل مدرسه حجت کشته می شوند و سپس طی مدت تیراندازی که هدف آن ایجاد رعب و ترس و سرکوبی مردم بودند، دهها نفر به خاک و خون کشیده می شوند و سطح خیابانها از عده زیادی کشته و مجروح پوشیده می شود….»
در بخش دیگری از نامه گفته شده بود:
«آقای نخست وزیر، در کشوری که با اجازه قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر، هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد و می تواند آزادانه مجامع و اجتماعات مسالمت آمیز تشکیل دهد و به عنوان عضو اجتماع از حق امنیت اجتماعی برخوردار شود، چرا از یک حرکت مسالمت آمیز جلوگیری می کنند؟ در کشوری که هیئت حاکمه و حزب واحد دولتی آن مدعی هستند که ملت ایران پشت و پناه آنهاست، چرا مقامات دولتی از کمترین حرکت و اجتماع مردم چنان دستخوش وحشت و اضطراب می گردند که به چوب و چماق و مسلسل متوسل می شوند؟
در پایان نامه، کمیته دفاع از آزادی و حقوق بشر از دولت خواستار تعقیب و مجازات نویسنده مقاله و عمال کشتار مردم قم شده بود.
دکتر علی اصغر حاج سید جوادی، در اعلامیه ای به تاریخ 27 دی 1356 تحت عنوان «داستان یک توطئه » مقاله روزنامه اطلاعات را نوشته ای مبتذل، غیر انسانی، کینه توزانه، نامردانه و عاری از نشانه شرافتمندی و اخلاق دانست، اهانت به آیت الله خمینی را تقبیح نمود، قتل عام علنی و آشکار مردم را محکوم کرد، به مراجع بین المللی در پایمال کردن حقوق و آزادیهای مردم ایران هشدار داد. صداقت و صمیمیت رئیس جمهوری آمریکا را نسبت به اصول مربوط به حقوق بشر، زیر سؤال کشید و دولت را مسئول همه بی عدالتی ها و نابسامانی های ایران معرفی کرد.قسمتهائی از این اعلامیه 12 صفحه ای به شرح زیر است:
«…روز 17 دیماه، مقاله ای در نهایت ابتذال و حاکی از نهایت حقد و کینه غیر انسانی در حمله به بزرگترین مرجع جهان شیعه، آقای خمینی در روزنامه اطلاعات منتشر می شود که این مقاله از هیئت تحریریه روزنامه اطلاعات نبود و هیچ یک از اعضای هیئت تحریریه از محتوای شوم و سراپا نامردانه و عاری از کوچکترین علامت شرافتمندی و اخلاق آن، اطلاع نداشت [….] آیا دولت آموزگار و وزیر اطلاعات آن و تبلیغات چیهای رژیم استبدادی ایران از فاجعه ای که به دنبال چاپ این نوشته بروز خواهد کرد اطلاع نداشتند و یا اینکه این مقاله وسیله انفجار توطئه ای از پیش ساخته بود؟ [….] آیا کسی می تواند باور کند که دولت آموزگار و وزیر اطلاعات آن از فاجعه ای که چاپ این مقاله ایجاد خواهد کرد و دهها کشته و صدها زخمی از مردم بی گناه و تحریک شده و هیجان زده در معرکه هجوم پلیس مسلح به سوی مردم بی دفاع بجای خواهد گذارد، بی خبر بود؟ […] خبر این فاجعه، در روزنامه های دولتی اطلاعات و کیهان و آیندگان و رستاخیز، به صورت یکسان به وسیله وزارت اطلاعات به روزنامه ها داده می شود و در آن همه حقایق این جنایت در جهت متهم کردن مردم و کتمان حقیقت و قانونی بودن عمل مامورین مسلح در قتل عام مردم بی گناه واژگون می شود…»
سپس نویسنده اعلامیه، مجلس و قوه قضائی را زیر سؤال می کشد و در مورد مشروعیت نمایندگان ابراز تردید می کند و برای اثبات نظریه خود چنین می گوید:
«…آیا نمایندگان مجلس، اگر منتخب واقعی مردم هستند و طبق قانون اساسی باید در کار دولت و اعمال آن نظارت و تفحص و پرسش کنند، قادرند از دولت در مورد فاجعه قم و علت و چگونگی آن و میزان کشته ها و مجروحین سئوال کنند و ازدولت و مخصوصا از وزارت دادگستری بخواهند که گزارشی از حقیقت این فاجعه جنایتبار، به اطلاع آنها برساند؟ ….»
آنگاه نویسنده به شیوه تازه دولت در سرکوب روشنفکران، در آستانه سفر کارتر رئیس جمهوری آمریکا می پردازد و آن را نشانه بی اعتنایی نسبت به حقوق بشر می داند، همچنین به صداقت کارتر نسبت به اصل مربوط به حقوق بشر ابراز تردید می کند:
«…در آستانه سفر آقای کارتر رئیس جمهوری آمریکا، نمایش بسیار مهیجی از احترام ایران نسبت به حقوق بشر به صحنه آورده شد و اکنون زندانهای ایران، نه اینکه از وجود هزاران بی گناه زندانی و محکوم خالی نشده، بلکه صدها زندانی بی گناه دیگر بدانها اضافه گردیده است. […] دولت آموزگار، نظیر دولت قبلی و بر خلاف ادعای خود هیچ گونه احترامی برای آزادی قلم و بیان قائل نیست. تشکیل مجالس شعرخوانی و سخنرانی در مراکز فرهنگی را بکلی تعطیل کرد.و این چنین است که مجالس فحاشی و ناسزاگویی و تهمت زنی و تهدید، در کنار حملات پلیسی با چماق و چوب و شلیک گلوله و کتک زدن روشنفکران و زندانی کردن آنها کاملا آزاد و مجاز است […] آدمی مبهوت می ماند که آقای کارتر رئیس جمهوری آمریکا، چگونه حرفهایی را که باید در زمینه دموکراسی و حقوق بشر در ایران میزند، در هندوستان ادا می کند؟ آیا صداقت و صمیمیت نسبت به اصول مربوط به حقوق بشر حکم نمی کرد که آقای کارتر، این حرف را بجای پارلمان هند، در پارلمان ایران بزند؟ ….»
اتحاد نیروهای جبهه ملی ایران در اعلامیه شماره 4 مقاله روزنامه اطلاعات را محکوم کرد و آن را یاوه سرایی دانست که موجب فراگیری خشم و نفرت مردم در سراسر ایران گردید.در این اعلامیه که روز 21 دیماه 1356 انتشار یافت گفته شده بود:
«…روز شنبه 17 دیماه، ناگهان روزنامه معلوم الحال اطلاعات، با انتشار مقاله ای اهانت آمیز، زیر عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه » به گمان خود خواست تا دریا را آلوده سازد!
به دنبال این یاوه سرایی، موج خشم و نفرت، سراسر ایران بویژه شهرهایی را که دارای مراکز آموزشی مذهبی است فرا گرفت. حوزه های علمیه یکی پس از دیگری تعطیل شد و آیات عظام از اقامه نماز جماعت و گویندگان از رفتن به منبر خودداری کردند و بدین وسیله بار دیگر، همبستگی خویش را با حضرت آیت الله العظمی خمینی، مرجع تقلید شیعیان جهان و نارضایی شدیدشان را از جسارتهایی که به این پیشوای بزرگ روحانی شده بود، نشان دادند [….] روزنامه های اجیر شده دستگاه استبداد، احمقانه می کوشند تظاهرهای این چند روزه مردم را به سابقه روزهای 17 و 19 دیماه ارتباط دهند و واقعیت هدفهای جامعه روحانیت را، که با اعتقاد کامل به آزادی و استقلال ایران همواره پیشگام مبارزان ملی بوده است، واژگون جلوه دهند.
21 دیماه 1356- اتحاد نیروهای جبهه ملی ایران جامعه بازرگانان و پیشه وران بازار تهران در اعلامیه ای، مقاله روزنامه اطلاعات و اهانت به آیت الله خمینی را محکوم کرد و از بازاریان درخواست نمود به نشانه اعتراض به دولت در کشتار مردم قم، روز 29 دیماه تعطیل کنند.در بخشی از این اعلامیه گفته شده بود:
«….بازار تهران که در به ثمر رساندن نهضتهای بزرگ مشروطیت و ملی شدن صنعت نفت کوششهای ارزشمندی داشته و همواره پشتیبان جامعه روحانیت بوده، در شرایط خطیر و حساس کنونی، بجاست یک بار دیگر نقش فعالانه ای را که در خور سابقه درخشان آن باشد به عهده بگیرد […] ما از همه بازاریان آگاه می خواهیم که این تعطیل عمومی با نظم کامل و دور از هرگونه تظاهر انجام گیرد…» 27 دیماه 1356- جامعه بازرگانان و پیشه وران بازار تهران
تظاهرات تبریز
روز 29 بهمن، به مناسبت چهلم شهدای قم، مردم تبریز تظاهرات وسیعی ترتیب دادند.در این روز آیت الله شریعتمداری و آیت الله قاضی طی اعلامیه هایی مردم را به تعطیل عمومی و برگزاری مجلس ختم دعوت کردند.اجتماع اهالی شهر از فاتحه خوانی در مساجد شروع شد و به راهپیمائی، تظاهرات و شورش بزرگی منتهی گردید.هزاران تن در خیابانها به راه افتادند و با سر دادن شعارهای طرفداری از آیت الله خمینی و علیه رژیم، سینماها و مشروب فروشی ها را درهم کوبیدند.به بانکها و چند ساختمان دولتی حمله کردند و خساراتی بر آنها وارد ساختند.چند قرارگاه پلیس و محل حزب رستاخیز مورد تهاجم قرار گرفت.با شدت یافتن تظاهرات، تانکهای ارتش به صحنه آمدند و در زد و خورد بین مردم و نیروهای انتظامی که تا نیمه شب ادامه یافت، عده زیادی کشته و مجروح شدند.دولت (آموزگار) طغیان مردم تبریز را تحریک بیگانگان شمرد و اعلام نمود که در میان آشوبگران یک تن تبریزی واقعی نبوده است! محمد رضا شاه شورشهای قم و تبریز را نتیجه «اتحاد نامقدس سرخ و سیاه » دانست. (10)
کنسول آمریکا در تبریز در گزارش خود بیشتر تظاهر کنندگان 29 بهمن تبریز را جوانان و بیکاران دانسته است که به اماکن دولتی، سینماها و مشروب فروشیها حمله کردند.همچنین اعتراف نمود که نیروهای ملی و مذهبی چنان سریع عمل کردند که جلوگیری از عملیات آنها دشوار بود. (11)
واکنش شاه در برابر شورش مردم تبریز، تغییر استاندار آذربایجان (سپهبد اسکندر آزموده) و توبیخ و تنبیه ماموران ساواک و پلیس بود.
به دنبال تظاهرات و شورش مردم تبریز، تظاهرات دیگری به مناسبت چهلم شهدای تبریز در شهرهای یزد، قم، مشهد، خمین، اصفهان، نجف آباد، میانه، رضائیه و چند شهر دیگر بر پا شد.در جریان این تظاهرات برخوردهایی بین مردم و نیروهای انتظامی روی داد که منجر به کشته و زخمی شدن عده ای دیگر و برپایی مراسم چهلم در شهرها، توام با تظاهرات خونین گردید.طی بهار 1357 در چند شهر بزرگ ایران، از قبیل مشهد، اصفهان، تبریز، اهواز، خرمشهر، یزد، زنجان، تظاهرات علیه رژیم به شورش انجامید و گروه زیادی کشته و مجروح شدند.با گذشت زمان، ادامه اعتراض مردم در شهرهای ایران بالا گرفت و به نافرمانی و شورش و انقلاب تبدیل گردید.
غافلگیری تهران - واشینگتن
بررسی حوادث سه ماهه آخر سال 1356 و بهار 1357، حاکی از غافلگیری شاه در برابر حوادث آن دوران و نیز بی خبری دولت آمریکا از واقعیتهای داخلی ایران و ارزیابی غلط در شناسایی ماهیت رژیم شاه بود.به طوری که در جریان مذاکرات شاه - کارتر، در آمریکا و نیز طی بازدید رئیس جمهوری آمریکا از تهران، گفتگوهای سران دو کشور، محدود به تحکیم روابط ایران و آمریکا و مسائل بین المللی بود.کارتر، در نطق خودشایستگی رهبری محمد رضا شاه را ستود و از اهمیت دوستی دو ملت یاد کرد و ایران را جزیره ثبات نامید.
شاه نیز از مذاکرات با رئیس جمهوری آمریکا در تهران، راضی و خوشنود بود.وی در کتابی که دو سال بعد انتشار یافت، نوشت: «مذاکرات با رئیس جمهوری موفقیت آمیز بود، روابط ایران و ایالات متحده و دوستی ما طی دوران حکومت سه رئیس جمهوری گذشته، به حدی توسعه یافته بود که ادامه همکاریمان طبیعی به نظر می رسید [….] کارتر، مردی هوشمند می نمود.این احساس من نسبت به رئیس جمهوری آمریکا، هنگامی که از تهران بازدید کرد، بیشتر و عمیق تر گردید.» (12)
سولیوان، سفیر ایالات متحده آمریکا در ایران، در گزارش خود به وزارت امور خارجه آمریکا، رضایت و خرسندی شاه را پس از بازدید کارتر از تهران، تایید کرده است. (13)
به رغم اوج گیری تظاهرات و ناآرامی در تهران و دیگر شهرهای ایران، شاه با پشت گرمی به حمایت آمریکا و تکیه بر قدرت ارتش و نیروهای انتظامی، قصد عقب نشینی نداشت، وی پایه های رژیم خود را محکم و استوار می پنداشت.شاه در مصاحبه با یکی از خبرنگاران گفت «هیچ قدرتی نمی تواند مرا برکنار کند.000، 700 تن نیروهای مسلح، از من پشتیبانی می کند، همه کارگران و اکثریت مردم پشت سرم هستند.من قدرتمندم.» (14) روزنامه نگاران خارجی این گونه سخنان شاه را در روزنامه ها منعکس می کردند.
در بهار سال 1357 واشینگتن پست در مقاله اساسی خود نیز زیر عنوان: شاه، به رغم موج اعتراضهای تازه کاملا بر اوضاع مسلط است، نوشت:
«بیشتر ناظران سیاسی و مخالفان بر این باورند که قدرت و توانائی شاه، برای دفع هر نوع تهدید علیه رژیمش بیش از اندازه است. به عقیده جواناتان راندال، گزارشگر واشینگتن پست، ایران به طور قاطع در کنترل شاه است.» (15)
مطبوعات ایالات متحده، به دلیل نداشتن ارتباط با گروههای اپوزیسیون، درک درستی از عمق و روند شورش مردم ایران نداشتند، حتی در ایران نیز بسیاری از مخالفان شاه در بهار و اوایل تابستان 1357 شکست شاه را بعید می دانستند و تنها معدودی فروپاشی رژیم را حتمی می پنداشتند.
پی نوشت ها:
1. هیچ یک از دو موضوع مورد توافق، به علت رویدادهای سال 1357 به صورت اجرا در نیامد.
2.pierre salinger.
3. pierre salinger;america Held Hostage.Doubleday and company.INC.Garden city,new york,1981,pp.4 -5.
4. pierre salinger,p.5.
5. salinger;Ibid,p.5.
6. stample, ,p.90,and Rubin,paved With good lntentions, p.206.
7. داریوش همایون در توضیح ادعای خود، در زیرنویس صفحه 92 و 93 کتاب «دیروز و فردا» چنین نوشته است: «من شخصا این پانویس را به تاریخ نویسان مدیونم.مقاله روزنامه اطلاعات، که نه نخستین و نه آخرین اشتباه در یک سلسله دراز اشتباهات بود و در آن به خمینی به عنوان نماینده ارتجاع سیاه و دارای اصل و نسب غیر ایرانی (هندی) اشاره شده بود، به دستور شاه و در دفتر مطبوعاتی هویدا، وزیر دربار، که قبلا در نخست وزیری بود تهیه گردید، که مرتبا از سالها پیش مقالاتی برای انتشار در مطبوعات تهیه می کرد و به چاپ میرساند.متن اولیه مقاله، به دستور خود شاه تغییر یافت و تندتر نوشته شد.مطالب اساسی مقاله همانها بود که خود شاه چند سالی پیش در مصاحبه ای با یک مجله آمریکایی درباره خمینی گفته بود.
مقاله از دفتر وزیر دربار، پس از مذاکره تلفنی خود او برای من، در یک کنگره حزبی فرستاده شد و من، در شرایطی که امکان خواندن مقاله هم نبود، آن را تقریبا بلافاصله به خبرنگار اطلاعات، که اتفاقا در آن نزدیکیها بود دادم.روزنامه اطلاعات که نگران موقعیت خود در قم بود، پس از تماس گرفتن با وزیر اطلاعات و جهانگردی و نخست وزیر و تایید مطلب (که با توجه به دستور شخص شاه، امری طبیعی و خودبخود بود) دست به انتشار مقاله زد.هیچ فشار خاصی بر روزنامه نیامد و همین حقیقت، که مقاله مانند مقالات بیشمار پیش از آن از سوی وزارت دربار و نخست وزیر پیشین فرستاده شده بود، برای چاپ آن کفایت کرد، علاوه بر آنکه به تایید مقامات بالای دولت هم رسیده بود.
مقاله، در گوشه ای از روزنامه اطلاعات چاپ شد و عده کمی (از جمله خود من) آن را خواندند.بیشتر مطالبی که درباره آن مقاله بر زبانها افتاد، اغراق آمیز است.شرحی هم که چند روزی پس از استعفای کابینه آموزگار توسط یکی از نویسندگان روزنامه اطلاعات در آن روزنامه نوشته شد و همه مسئولیت را به گردن وزیر اطلاعات و جهانگردی وقت (این نویسنده) انداخت، پر از مطالب غیر واقعی بود.خود آن نویسنده، بعدا با توجه به آگاهی دست اول خود و استناد به حقایقی که از دادرسیهای دادگاه انقلاب فاش شده بود، مقاله ای در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت و واقعیت را کم و بیش، چنانکه در اینجا آمده است بیان کرد - علت آن بود که دشمنانش خود او را مسئول آن مقاله قلمداد کرده بودند.در خود روزنامه اطلاعات نیز، چند هفته ای پس از روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی، نویسنده دیگری موضوع مقاله مورد بحث را، به همین صورت که در اینجا آمده، شرح داد.
در دوران پیش از سقوط رژیم، هرگونه توضیحی از این دست، مایه ناتوانی بیشتر رژیم و لطمه خوردن به خود شاه می شد.از این رو، من هیچ پاسخی به اتهامات اطلاعات ندادم و به رئیس دفتر مخصوص شاه نیز گفتم که خاطر شاه را از این بابت مطمئن سازد که واقعیات مربوط به چاپ آن مقاله محفوظ خواهد ماند.اکنون دیگر آن ملاحظات در میان نیست.» (نقل از: دیروز و فردا، یادداشتهای داریوش همایون، 1360) .
8. برخی از تبعید شدگان این افراد بودند: فهیم کرمانی، ناصر مکارم، حسین نوری، گرامی، محمد یزدی، [آیت الله] سید علی خامنه ای، شیخ علی تهرانی، محمد جواد حجتی کرمانی، ربانی املشی، خلخالی، ربانی شیرازی، معادیخواه.
9. این افراد، جمعی از امضا کنندگان اعلامیه بودند: سید علی اصغر خوئی، محمد باقر آشتیانی، احمد الحسینی شهرستانی، مرتضی مطهری، محی الدین انواری، سید عبد الکریم موسوی اردبیلی، محمد رضا مهدوی کنی، محمد امامی کاشانی، مصطفی ملکی، محمد علی موحدی کرمانی، سید محمد موسوی خوئینی، سید مهدی امام جمارانی، صادق خلخالی، سید مهدی لاله زاری. …
10. Answer to History,p.154.
11. مایکل میرنکو Michel Merinco از معدود کارشناسان امور ایران در وزارت خارجه آمریکا بود.وی، چندی بعد به سفارت آمریکا در تهران منتقل شد و در نوامبر 1979 در جریان گروگان گیری دستگیر گردید و مدت 444 روز بازداشت بود.
12. answer to History,p.9.
13. Viliam H.Sullivan;Mission to Iran,new York,norton,1981,p.10,
14. Washington post,March 6,1978.
فرار شاه مقدمه بود، مقصد اسلام است
فرار شاه مقدمه بود، مقصد اسلام است
محمدرضا درعینحال که خودش یک قدرت عظیم بود، دنبال او هم همه قدرتها، همه قدرتهایی که در عالم بودند، با او موافق بودند و با ما مخالف، معذلک این نهضت چون یک نهضت الهی بود، نه یک نهضت مادیگرایی، نهضت ملی، یک نهضت الهی، یک نهضت اسلامی بود، ازاینجهت پیروز شد؛ و تمام قدرتها نتوانستند این شیطان را نگه دارند؛ و رفت و دیگر برگشت ندارد، لکن مسئله این نبود…
ملت ایران و ما مقصدمان این نیست و نبود که فقط محمدرضا برود؛ رژیم سلطنتی از بین برود؛ دست اجانب کوتاه بشود؛ اینها همه مقدمه بود؛ مقصد اسلام است. ما میخواهیم که اسلام حکومت کند در این مملکت؛ احکام اسلام در این مملکت جریان پیدا بکند.
(صحیفه امام، ج 8، ص 40 و 41)