چرا امام کاظم (سلام الله علیه) را باب الحوائج مى خوانید؟
شيعه و سني مناقب و فضائل آن حضرت را نقل كرده اند . از آن جمله إبن طلحه ، عالم بزرگ سني مي گويد :
« هو؛ الامام ، الكبير القدر العظيم الشأن ، الكثير التهجّد ، الجادّة في الإجتهاد، المشهود له بالكرامات ، المشهور بالعبادة ، المواظب علي الطاعات ، يبيّت الليل ساجدا و قائما و يقطع النهار متصدقاً و صائماً ولفرط علمه و تجاوزه عن المعتدين عليه دُعي كاظما ، كان يجازي المسيء بإحسانه إليه ، ويقابل الجاني عليه بعفوه عنه ، و لكثرة عباداته كان يسمي بالعبد الصالح ، ويُعرف بالعراق بباب الحوائج إلي الله ، لنجح المتوسلين إلي الله تعالي به ، كراماته تحار منها العقول ….۱»
« او امامي بزرگ قدر ، عظيم الشأن ، بسيار متهجّد ، اهل جديت در كوشش ، كسي كه كرامات او آشكار و به عبادت مشهور ، و به طاعت مواظب بود . شبها را در حال سجود و قيام سپري مي كرد و روزها را با صدقه وروزه مي گذرانيد وبه خاطر شدت حلم و گذشتي كه نسبت به جسارت كنندگان به خود داشت ، كاظم خوانده مي شد . كسي را كه به او بدي مي كردبا نيكي و احسان پاداش مي داد . با جنايت كننده نسبت به خويش ، با عفو وبخشش مقابله مي كرد . و به خاطر كثرت عباداتش عبد صالح نام گرفت ، و در عراق به باب الحوائج إلي الله مشهور است . چرا كه كساني كه بوسيله او به خداي توانا متوسل مي شوند ، از توسل خويش نتيجه مي گيرند . كراماتش عقلها را حيران مي كند .. . » .
و نيز إبن حجر ، دانشمند بسيار متعصب سني درباره ايشان چنين مي گويد :
« و كان معروفاً عند أهل العراق بباب قضاء الحوائج عند الله و كان أعبد أهل زمانه و أعلمهم و أسخاهم ۲»
« او نزد اهل عراق به باب قضاء حوائج ،نزد خداوند معروف بود و عابدترين مردم زمانش و داناترين و سخاوت مندترين آنان بود .»
كراماتي كه از آن حضرت نقل شده بسيار زياد است . از آن جمله در حديث صحيحي ، حمادبن عيسي مي گويد :
« بر حضرت موسي بن جعفر بر شهر بصره وارد شدم ، پس به ايشان عرض كردم : دعا كنيد خداي تعالي يك خانه ، يك همسر ، فرزند وخادم روزيم كند و پنجاه حج نصيبم كند . حماد مي گويد به محض اينكه پنجاه حج را شرط كردم ، دانستم كه من بيش از پنجاه حج انجام نخواهم داد سپس حماد گفت : تابحال چهل و هشت حج به جا آوردم و اين خانه من است كه روزيم شده ، و اين همسر من است كه در پشت پرده كلامم را مي شنود و اين خادم من و اين پسر من است و همه اينها نصيبم شد. پس از اين سخن حماد دو حج ديگر انجام داد و پنجاه حج او تكميل شد سپس به قصد پنجاه ويكم حركت كرد ، و همراه اوابوالعباس نوفري بود ، زماني كه مي خواستند احرام ببندند و حماد قصد غسل داشت ، سيلي آمد و او غرق شد و از دنيا رفت . رحمة الله عليه »
همچنيني در حديث صحيح ديگري چنين آمده است :
« آن حضرت (علیه السلام)در سرزمين مني به زني عبور كردند كه مي گريست و فرزندان او در اطراف او گريه مي كردندو گاوي كه دارايي اين زن بود ، مرده بود ، پس آن حضرت(علیه السلام) به طرف آن زن رفتند و فرمودند : اي كنيز خدا ،چرا مي گريي ؟ آن زن پاسخ داد اي بنده خدا من فرزندان يتيمي دارم و گاو ماده اي داشتم كه گذران زندگي خود و كودكانم از آن بود ، هم اكنون مرده است و من و فرزندانم راه چاره اي نداريم ، حضرت(علیه السلام) فرمودند :آيا مي خواهي برايت زنده اش كنم ، پس به دل آن زن افتاد كه بگويد آري اي بنده خدا ، پس آن حضرت به كناري رفتند و دو ركعت نمازي خواندند سپس دست خود را كمي بالا آوردند و لبان مبارك را كمي تكان دادند ، سپس برخاستند و گاو را صدا زدند وباعصا يا پاي مبارك ضربه اي به او نواختند، پس حيوان بر روي زمين ايستاد . آن زن تا چنين صحنه اي را ديد فرياد زد و گفت : قسم به پروردگاركعبه كه اين عيسي بن مريم است . امام (علیه السلام)به ميان مردم رفتند و بين آنان قرار گرفتند و عبور كردند . »
ايشان در زندان هارون الرشيد و با زهري كه به ايشان دادند ، غريبانه ومظلومانه به شهادت رسيدند . قبر مطهر آن حضرت در كاظمين و در كنار قبر مطهر حضرت جواد عليه السلام قرار دارد.
در پايان جهت تيمّن و تبرّك چند حديث از ايشان نقل مي كنيم ؛
«ياهشام ، إنّ العاقل نظر إلي الدنيا وإلي أهلها فعلم أنها لاتنال إلا بالمشقة ، و نظر إلي الآخرة ، فعلم أنها لاتنال إلا بالمشقة ، فطلب بالمشقة أبقاهما .۳»
« السخي قريب من الله ، قريب من الجنة ، قريب من الناس ۴»
« إنّ خواتين أعمالكم قضاء حوائج إخوانكم و إحساناً عليهم ما قدره و الا لم يقبل منكم عملا هنو علي إخوانكم و رحموهم تلقو بنا ۵»
« جهاد الإمرأة ، حسن التبعّل ۶»
« ما من شيء تراه عينيك إلا فيه موعظة ۷»
منبع: شفقنا
منبع:
[178] . مستدرک الوسائل، ج12، ص 369.
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی سبحانی
تربیت صحیح فرزند بسیاربازیگوش
خانوادهای از دست فرزند شرورشان کلافه شده بودند. بیادبی فرزند خردسال، پدر و همه اهل منزل را رنج میداد. بیرون از منزل نیز کسی از آزار و اذیت او آسایش نداشت. پدر نیز هر بار او را به باد کتک میگرفت، به امید این که بر اثر تنبیه، دست از کارهای زشت بردارد؛ اما فایدهای نداشت.
روزی دست فرزند خود را گرفت و نفس زنان، نزد حضرت ابوالحسن امام موسی کاظم ـ علیه السّلام ـ آورد و از وی شکایت کرد. حضرت نگاهی به آن مرد کرد و برای اینکه راه و روش تربیت کردن را به او بیاموزد فرمود: «فرزندانت را نزن.» مرد از خودش پرسید: پس چگونه فرزندم را تربیت کنم. منتظر بود تا ادامه کلام امام را بشنود. امام ادامه داد: «برای ادب کردنش از او دوری و قهر کن.»
مرد گویا دنیای جدیدی در تربیت فرزند به رویش گشوده شد. در همان لحظه تصمیم گرفت شیوه قهر و دوری را پیشه خود را سازد و با فرزندش سخنی نگوید. در همین فکر بود که ادامه کلام امام، او را آگاهتر کرد. امام فرمود: «ولی مواظب باش قهرت زیاد طول نکشد و هر چه زودتر با فرزندت آشتی کن.»
منبع: علامه مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج۱۰۱؛ ص۹۹
نظ
ولادت باب الحوائج علیه السلام
ای آفتـاب حُسن به زیبائیت سلام
وی آسمــان فضل به دانائیت سلام
در صبر شاخصی به شکیبائیـت سلام
تنها تو کاظمی که به تنهائیت سلام
هر گه غضب به قلب رئوف تو یافت دست
از آب عفــو آتش خشمت فرو نشست
ای صرف گشته عمر گران تو در نماز
دُرِّ خداست اشک روان تو در نماز
مطلوب ایزد است بیان تو در نمــاز
واجب بُود درود به جان تو در نماز
ای جلوههای لطف خدا دودمان تـو
این دوستی ست دوستی خاندان تو
تو عبد صالح و به کفت قدرت خــداست
هر ادعا زقدرت و عزت، تو را سزاست
هارون چگونه صاحب این دعوی خطاست
کی ابر هر کجا که بباری زملک ماست
قدرت از آن توست کــه بر ابر پیــل وار
فرمان دهی و شیعـۀ خود را کنی سوار
میلاد باب الحوائج حضرت امام موسی کاظم علیه السلام مبارک باد
دُعاءُ الإِمامِ الكاظِمِ عليه السلام
۱۰۴۲.فلاح السائل نقلاً عن يحيى بن الفضل النوفلي : دَخَلتُ عَلى أبِي الحَسَنِ موسَى بنِ جَعفَرٍ عليه السلام بِبَغدادَ حينَ فَرَغَ مِن صَلاةِ العَصرِ ، فَرَفَعَ يَدَيهِ إلَى السَّماءِ وسَمِعتُهُ يَقولُ : . . . أسأَ لُكَ بِاسمِكَ المَكنونِ المَخزونِ ، الحَيِّ القَيّومِ الَّذي لا يَخيبُ مَن سَأَلَكَ بِهِ ، أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وأَن تُعَجِّلَ فَرَجَ المُنتَقِمِ لَكَ مِن أعدائِكَ ، وأَنجِز لَهُ ما وَعَدتَهُ يا ذَا الجَلالِ وَالإِكرامِ . قالَ : قُلتُ لَهُ : مَنِ المَدعُوُّ لَهُ ؟ قالَ : ذلِكَ المَهدِيُّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ صلى اللّه عليه و آله . ثُمَّ قالَ: بِأَبِي المُنتَدَحُ۱ البَطنِ ، المَقرونُ الحاجِبَينِ ، أحمَشُ۲ السّاقَينِ ، بَعيدُ ما بَينَ المَنكِبَينِ ، أسمَرُ اللَّونِ تَعتادُهُ مَعَ سُمرَتِهِ صُفرَةٌ مِن سَهَرِ اللَّيلِ ، بِأَبي مَن لَيلَهُ يَرعَى النُّجومَ ساجِداً وراكِعاً ، بِأَبي مَن لا يَأخُذُهُ فِي اللَّهِ لَومَةُ لائِمٍ ، مِصباحُ الدُّجى ، بِأَبِي القائِمُ بِأَمرِ اللَّهِ . قُلتُ : مَتى خُروجُهُ ؟ قالَ : إذا رَأَيتَ العَساكِرَ بِالأَنبارِ عَلى شاطِئِ الفُراتِ وَالصَّراةِ۳ ودِجلَةَ ، وهَدمَ قَنطَرَةِ الكوفَةِ ، وإحراقَ بَعضِ بُيوتاتِ الكوفَةِ ، فَإِذا رَأَيتَ ذلِكَ فَإِنَّ اللَّهَ يَفعَلُ ما يَشاءُ ، لاغالِبَ لِأَمرِ اللَّهِ ولا مُعَقِّبَ لِحُكمِهِ .
دعاى امام كاظم عليه السلام
.فلاح السائل- به نقل از يحيى بن فضل نوفلى - : در بغداد بر امام موسى كاظم عليه السلام وارد شدم. ايشان از نماز عصر فارغ شده و دستانش را به سوى آسمان بالا برده بود و شنيدم كه مىفرمود: «از تو درخواست مىكنم به وسيله نام نهفته و اندوختهات ، زنده برپادارندهاى كه درخواست كننده با آن ناكام نمىماند، كه بر محمّد و خاندانش درود فرستى و در فرج انتقامگيرنده تو از دشمنانت تعجيل كنى و آنچه را به او وعده دادهاى، به انجام رسانى. اى صاحب شكوه و جلال!» . به امام گفتم: براى چه كسى دعا مىكنى؟ فرمود: «همان مهدى خاندان محمّد». سپس فرمود: «پدرم فداى آن فربهشكم، ابرو به هم پيوسته، باريكساق، چهارشانه، سبزهرويى كه پرتوى از زردى شبْبيدارى بر او عارض شده است! پدرم فداى آن كه شبش در سجود و ركوع به پاييدن ستارهها سپرى مىشود! پدرم فداى آن كه در راه خدا از سرزنش كسى نمىترسد و چراغى براى تاريكىهاست! پدرم فداى كسى كه به فرمان خدا قيام مىكند!». گفتم: كى قيام مىكند؟ فرمود: «هنگامى كه لشكرها را در شهر انبار بر كناره رودهاى فرات، صَراة۴ و دجله ديدى و نيز انهدام پل كوفه و آتش زدن برخى خانههاى كوفه را ديدى . خداوند آنچه بخواهد مىكند و كسى بر امر خدا چيره نيست و بازدارندهاى از حكمش وجود ندارد».۵
/
۱.في المصدر : «المنبدح» ، والتصويب من بحار الأنوار . والمنتدح : السَّعة ، وقولهم : لك منتدح في البلاد : أي مكان واسع عريض (لسان العرب : ج ۲ ص ۶۱۲ «ندح») .
۲.أحمش الساقين : أي دقيقهما (النهاية : ج ۱ ص ۴۴۰ «حمش») .
۳.الصَّراةُ : يطلق على نهرين ببغداد ، الصراة الكبرى والصراة الصغرى (معجم البلدان : ج ۳ ص ۳۹۸) .
۴.. صراة بزرگ و كوچك ، دو نهر هستند كه از بغداد مىگذرند .
۵.فلاح السائل : ص ۳۵۳ ح ۲۳۸ ، مصباح المتهجّد : ص ۷۳ ح ۱۱۹ ، بحار الأنوار : ج ۸۶ ص ۸۰ ح ۸ . نيز ، براى ديدن همه حديث، ر . ك : همين دانشنامه : ص ۲۳۷ ح ۱۰۸۴ .
پاداش اطعام در عید غدیر
عن أبی الحسن الرضا (علیه السلام) فی فضل یوم الغدیر: وَ مَنْ أَطْعَمَ مُؤْمِناً كَانَ كَمَنْ أَطْعَمَ جَمِيعَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الصِّدِّيقِين.
امام رضا(سلام خدا بر او باد) فرمود: هرکس در روز غدیر به مؤمنی غذا بدهد، مانند کسی است که به تمام انبیا و صدیقین غذا داده باشد.
اقبال الاعمال، ج1،ص465
گنبد و ضریح منور مولی امیرالمومنین سلام الله علیه در روز جشن
پاورپوینت خطبه غدیر (قابل استفاده در مساجد، هیئت ها و کلیه مراسم های مذهبی)
صوت/واقعۀ غدیر خم - استاد محمد حسین رجبی (دوانی)
واقعۀ غدیر خم
• زمان : 3:02
درس گفتارهای تاریخ بعثت پیامبر اکرم صلوات الله علیه به روایت استاد محمد حسین رجبی (دوانی)؛ جلسه شانزدهم: حوادث مهم سال نهم تا ارتحال وجود مقدس رسول اکرم صلی الله علیه و آله
چرا در نهج البلاغه نامی از عید غدیرخم برده نشده است؟
* سؤال
با توجه به اهميت عيد غدير خم چرا در نهج البلاغه نامي از اين عيد برده نشده است؟ آيا اين مطلب در ديگر سخنان حضرت علي ـ عليه السلام ـ آمده است؟
* پاسخ
در پاسخ به اين پرسش بايد گفته شود که نهجالبلاغه نام کتابي است که يکي از مفاخر خاندان پاک نبوي و يکي از دانشمندان علم حديث و ادب و قهرماني از قهرمانان عرصه دين و دانش و مذهب، به اسم محمد بن حسين مشهور به سيد رضي (359 ـ 406) آن را از خطبهها، نامهها و سخنان حکمتآميز امام علي ـ عليهالسلام ـ جمع آوري و تأليف کرده است.
و چنان که خود ايشان در مقدمه نهجالبلاغه تصريح ميکند در پاسخ به درخواست برخي از دوستانش مبني بر اين که سيد رضي کتابي تأليف نمايد که سخنان برگزيده اميرمؤمنان ـ عليهالسلام ـ را در جميع فنون و بخشهاي مختلف، از خطبهها، نامهها، مواعظ و آداب و… در برداشته باشد، اين کتاب را تأليف نموده است.
عنايت حضرت امیرالمومنین به صاحب الغدير
مرحوم علامه اميني، حضرت امير عليه السلام را خيلي مظلوم ميدانست و تا اسم علي عليه السلام ميآمد گريه ميكرد. وقتي وارد صحن ميشد، از هنگامي كه كفشهاي خود را بيرون ميآورد تا زمان خروج از حرم، مدام گريه ميكرد، به طوري كه اگر حرم مطهر، كمي خلوت بود، صداي گريه او در حياط شنيده ميشد.
روح خاشع و باخضوعي داشت كه من تا به حال در كسي نديدهام. وقتي يك سخنراني بالاي منبر ميرفت و خطبه شقشقيه را ميخواند، ايشان از اول تا آخر گريه ميكرد و ميگفت: چه بر سر حضرت آوردند كه حضرت، اين چنين سفره دلش را باز كرد.
هرگاه در مسئلهاي به مشكل برميخورد، متوسل به اهل بيت عليهم السلام ميشد و به حرم مطهر حضرت علي عليه السلام ميرفت؛ وقتي مسئله هم حل ميشد باز به حرم ميرفت و از امام تشكر ميكرد.
به طور خلاصه بايد گفت: ايشان هر چه دارد از حضرت امير عليه السلام دارد. حالت ولايي عجيبي داشت و دائم الوضو بود.
خود ايشان ميگفت: وقتي به حرم ميرفتم، يك شخصي به من روحيه ميداد و ميگفت كه شما خدمت كرديد.
ايشان ميفرمود: به تفسير سوره «هل اتي» كه تأليف يكي از اهل سنت بود، نياز پيدا كردم. يك روز كه وارد حرم حضرت امير عليه السلام شدم، آن شخص را ديده و گفتم كه به اين تفسير نياز دارم، شما اين كتاب را براي مدت كوتاهي به من بدهيد و خيلي التماس كردم، ولي قبول نكرد. گفتم: كتاب را در دست خود بگير و داشته باش، فقط همان صفحهاي كه لازم دارم را به من نشان بده تا ببينم اين نسبتي كه ميدهند درست است يا خير؟ چون من بنا ندارم از كسي نقل كنم، ميخواهم خود عبارت را ببينم، قبول نكرد. علّامه گفت: دل ما شكست.
همين كه از كفشداري بيرون آمدم، بدون اراده متوجه كربلا شدم و وسط هفته به كربلا رفتم. از حرم حضرت عباس عليه السلام به حرم امام حسين عليه السلام آمدم. يكي از رفقاي قديمي كربلا را ديدم، ايشان گفت: شما شبهاي جمعه ميآمديد، الآن وسط هفته آمديد، چه شده است؟ حتماً به منظور خاصي آمديد.
گفتم: دلم گرفته بود، آمدم كربلا و به كتابي نياز دارم.
گفت: بيا به منزل ما و ناهار در خدمت باشيم. پدرم كتابخانهاي داشت و گفت: اگر خواستي كتابها را بفروشي مانعي ندارد، ولي يك صندوقچه كتاب داشت كه گفت: آنها را نفروش و هر چند محتاج هم شدي، اين كتابها را نفروش. اين لابد يك رمزي دارد، من اين صندوقچه را در اختيار شما ميگذارم و اگر كتابي كه براي شما فايده دارد پيدا كردي، بردار و استفاده كن.
علامه ميفرمود: قبل از آنكه ناهار بخوريم، گفتم: اول صندوقچه را بياور. صندوقچه را آورد و ديدم كه پنج كتاب در آن است، دو جلد آن، تفسير «هل أتي» است و سه جلد ديگر هم چيزي بود كه بعد مورد نياز ما شد. آن شخص گفت: ببر و هر وقت كارت تمام شد، بياور.[1]
——————————————————————————–
پدیدآونده:مسعود داستار
[1]. يادنامه علامه اميني رحمت الله عليه، ص145ـ147، سخنان حجت الاسلام حكيمزاده با اندكي تصرف.