آموزش دوست یابی به کودکان
با توجه به این که باید به کودکان آموزش داد تا دوست پیدا کنند، بهتر است از همان ماه های اولیه زندگی، به فکر دوست یابی کودکان مان باشیم و کودک خود را وارد اجتماعات مناسب سنش نماییم. کلاس های آموزشی و ورزشی و فرهنگی نیز تا حد زیادی مؤثر است و علاوه بر کمک به دوست یابی کودکان مان فرصت آموزش و یادگیری مهارت های زیادی از قبیل سازگاری، رعایت قانون، کارگروهی … را به آنها می دهد. با ما همراه باشید.
در دوست یابی کودکان تان خودتان الگو باشید و سعی کنید روابط اجتماعی خوبی با دیگران برقرار نمایید. روابط و حضور خود را در جمع و گروه بیشتر کنید.
مقدمه
با توجه به این که باید به کودکان آموزش داد تا دوست پیدا کنند، بهتر است از همان ماه های اولیه زندگی، به فکر دوست یابی کودکان مان باشیم و کودک خود را وارد اجتماعات مناسب سنش نماییم. از چالش های زندگی می توان دوست یابی را نام برد. انسان به عنوان یک موجود اجتماعی ناگزیر به دوست یابی است. حضور در پارک و استفاده از وسایل بازی موجود در پارک، قرار گرفتن در صف سرسره و تاب … در واقع اولین قدم برای پذیرش روابط اجتماعی است.
اگر کودک شما علی رغم تدابیری که به کار بردید، باز هم در پیدا کردن دوست موفق نبود بهتر است بیشتر دقت کنید و علت اصلی آن را پیدا کنید. مثلاً اگر نمی داند چگونه می تواند با کسی دوست شود، به او یاد دهید با نزدیک شدن به فرد مورد نظر و سلام کردن و پرسیدن اسم او می تواند سر صحبت را باز کرده و به این ترتیب با او دوست شود و یا آن کودک را دعوت به خوردن قسمتی از تغذیه اش کند یا از او بخواهد با هم بازی کنند.
دوستیابی کودکان مان در سنین مختلف
کودکان در سنین مختلف به صورت های گوناگون باید دوست پیدا کنند.
دوست یابی کودکان مان در سه سالگی
اگر کودک شما سه ساله است، شما آماده پیدا کردن دوست و همکاری با سایر کودکان می باشد. در رفت و آمد به مهدکودک یا روابط خانوادگی، او قاعدتا به طرف کودکان همسن خودش که از بازی با آنها لذت می برد، تمایل پیدا می کند. فرزند شما از بازی کردن با همسالان خود تحت کنترل و هدایت شما لذت خواهد برد. همچنانکه او در بازی و فعالیت ها شرکت می کند، به هدایت و کنترل شما نیز نیاز دارد تا یاد بگیرد از جنگ و دعوا بر سر مالکیت اسباب بازی ها و نوبت بازی، خودداری کند.
دوست یابی کودکان مان در چهار و پنج سالگی
کودک چهار ساله شما معمولا در این سن بیش از یک یا دو دوست ندارند. وقتی برای بازی به پارک یا محل بازی می روند، انتظار دارند آنها را ببینند و در بازی همکاری بیشتر از خود نشان می دهند. کودکان، روابط دوستانه خود را همچنان حفظ می کنند. علاقه دارند با کودکانی که فعالیت یا بازی خاصی را انجام می دهند، بیشتر بازی کنند.
فرقی نمی کند که بازی جست و خیزی باشد، یا نقاشی و رنگ کاری. داشتن دوست و همبازی برای فرزند چهار ساله شما از اهمیت خاصی برخوردار است. وقتی فرزند شما به جای اینکه با کودکان غیرآشنا بازی کند، با دوستانش بازی می کند، بیشتر می تواند فعالیت های پیچیده را انجام داده و ایده های خوبی از خودش بروز دهد. برای اینکه بتوانید روابط دوستانه فرزند خود را قوی تر و بیشتر سازید، سعی کنید موقعیت هایی مانند مهدکودک یا شرایطی در خانه ایجاد کنید که او بتواند با دوستانش بازی کند.
مهارت های دوست خوب بودن، از جمله خوب گوش کردن، احساس دیگران را درک کردن و سهیم بودن در احساس آنها، در سن چهار سالگی رشد می یابد و همین مهارت ها هستند که فرزند شما را اجتماعی بار می آورد.
دوست یابی کودکان مان در شش و هفت سالگی
دامنه برقراری روابط دوستانه فرزند شش ساله با کودکان دیگر، هم در محیط مدرسه و هم با همسایگان، افزایش می یابد. گاهی روابط دوستانه آنها به هم می خورد که این امر کاملا طبیعی است. برای اینکه بتوانید دامنه روابط دوستانه فرزند هفت ساله خود را گسترش بدهید، او را در باشگاه های ورزشی و فعالیت های خارج از مدرسه ثبت نام کنید تا او بتواند با کودکان دیگری که علایق مشترکی با آنها دارد، دوست شود. حتی می توانید بعضی از آنها را جهت بازی به منزل خود دعوت نمایید.
اگر در دوستیابی کودک تان و ایجاد رابطه با کودکان دیگر مشکل دارد معلم او می تواند وی را ترغیب کند که در گروه های مختلف درسی یا ورزشی شرکت کند. به عنوان مثال انجام طرح درسی و دسته بندی دانش آموزان به گروه های مختلف می تواند بسیار مفید باشد.
دوست یابی کودکان مان در هشت سالگی
کودک هشت ساله شما ممکن است به علت تضاد و کشمش های بسیار جزیی رابطه خود با دوستانش را قطع کند. با وجود اینکه گاهی این نوع روابط برای فرزند شما بسیار مهم است، ولی روز بعد همه چیز فراموش خواهد شد. اما اگر فرزند شما از این که از طرف دوستان طرد شده، غمگین و ناراحت به خانه بیاید، بهترین روش برخورد شما با این مسئله این است که ببینید، مشکل چه بوده است و قبل از آنکه بخواهید دوستان جدیدی برای او پیدا کنید با او همدردی و در این راه حمایتش کنید.
روابط پایدار در دوست یابی کودکان مان از 9 تا 11 سالگی
روابط دوستانه کودکان یازده ساله ای که تغییر مقطع درسی می دهد متفاوت است. بنابراین بهتر است در اوایل شروع مقطع جدید، فرزند شما روابط دوستانه خود را با دوستان قدیم خود همچنان حفظ کند تا همزمان بتواند در مدرسه جدید دوستان جدیدی پیدا کند.
دوست یابی کودکان مان
در دوست یابی کودکان تان خودتان الگو باشید و سعی کنید روابط اجتماعی خوبی با دیگران برقرار نمایید. روابط و حضور خود را در جمع و گروه بیشتر کنید. برای این کار پارک ها و مهدکودک ها مکان مناسبی هستند.
به کودک بگویید اگر می خواهد دوستی داشته باشد، را تشویق کنید در مکانی مثل پارک به کودکی نزدیک شده و از او تقاضای بازی و دوستی نماید. هدایای کوچکی تهیه کنید و به فرزندتان بدهید تا به دوستانش در مناسبت های مختلف هدیه کند و یا در جشن تولد دوستانش شرکت کند.
کلاس های آموزشی و ورزشی و فرهنگی نیز تا حد زیادی مؤثر است و علاوه بر کمک به دوست یابی کودکان مان فرصت آموزش و یادگیری مهارت های زیادی از قبیل سازگاری، رعایت قانون، کارگروهی … را به آنها می دهد.
آیا اخلاق کودک تعیین کننده دوستیابی او هست یا دوست یابی کودکان مان مهم است؟
طبعا اخلاق کودک تاثیر زیادی در دوستیابی دارد، اگر کودکی رفتار برتری طلبی و رهبری داشته باشد ولی در عین حال شوخ طبع و مهربان باشد، توسط دیگران پذیرفته خواهدشد. اما برعکس اگر همین کودک رفتارهای مثبت کمی داشته باشد توسط دیگران دفع و طرد خواهد شد. مهربانی و وظیفه شناسی بهترین راه برای پیدا کردن یک دوست خوب است.
چگونه در دوست یابی کودکان مان کمک کنیم؟
اصولا کودکانی که اعتماد به نفس کافی ندارند، می ترسند حرفی بزنند که اوضاع را بدتر کند یا باعث شود مورد تمسخر همسالان خود قرار بگیرند. کودکی که عادت به نه شنیدن ندارد، هر جواب منفی را ممکن است به حساب رد شدن کامل یا دوست داشته نشدن بگذارد و به همین دلیل هم ترجیح بدهد فاصله بگیرد. در این میان، یادگیری چند نکته مهم، می تواند تا حد زیادی کار دوست یابی کودکان مان را تسهیل کند.
حالت چهره :
طبعاً حالت چهره و گشاده رویی تاثیر زیادی در دوست یابی کودکان مان دارد.
تماس چشمی :
باید برای کودک توضیح بدهید که تماس چشمی مناسب چه ویژگی های دارد:
- نه آن قدر به اطراف نگاه کنند که به طرف مقابل احساس بی توجهی بدهد و نه آن قدر به او خیره شوند که او احساس عدم امنیت داشته باشد.
- برایش توضیح بدهید که معمولا بیش ازاندازه به اطراف نگاه کردن، یعنی من حوصله ام سر رفته، این موضوع برایم جالب نیست، نمی خواهم گوش بدهم یا وقت ندارم به حرف های تو گوش بدهم.
- همچنین بیش ازحد خیره شدن به چشمان کسی، معمولا یا به معنای خشم داشتن نسبت به او است، یا این که در روابط بسیار صمیمی و عاشقانه اتفاق می افتد و به همین دلیل هم در هر دو معنا، به فردی که می خواهی با او دوست شوی، احساس عدم امنیت می دهد.
منبع: راسخون
معیار های کفویت و تناسب در ازدواج
زن و شوهر بهتر است از نظر جسمی (قد، وزن) تناسب داشته باشند؛ گاهی مواقع زوجها در ابتدا به این عامل توجه نمیکنند و بعد از ازدواج نسبت به این عوامل حساسیت به خرج میدهند که باعث تلخی و اختلاف در زندگی میشود. در این مطلب به بیان معیار های کفویت و تناسب در ازدواج خواهیم پرداخت.
همسر انسان باید با او تناسب مالی داشته باشد. به گونهای نباشد که یکی در ناز و نعمت زندگی میکرده و دیگری با مشقت و سختی.
مقدمه
این ملاکها گرچه به اهمیت معیارهای اصلی نیستند، اما شرط کمالاند و برای بهتر شدن و کاملتر شدن زندگی مشترک است؛ با در نظر گرفتن این معیارها احتمال به وجود آمدن اختلاف در زندگی مشترک کمتر میشود. زن و شوهر وقتی با هم تفاهم و رابطهای ناگسستنی دارند که اشتراکات و هماهنگیهای زیادی با هم داشته باشند. این نکته را نباید از نظر دور داشت که همتایی، هماهنگی و تناسب صد در صد امکان ندارد؛ زیرا هر انسانی دارای مغز، روح، اخلاق، تربیت و محیط خانوادگی منحصر به فرد است و با دیگری فرق دارد. اما باید کوشش نمود هر چه ممکن است این فاصله کمتر شود.
موارد همتایی و تناسب در ازدواج
1. تناسب در زیبایی:
هر چند زیبایی معیار ضروری به حساب نمیآید، ولی طرفین در مجموع باید از لحاظ زیبایی و قیافه ظاهری مورد پسند یکدیگر باشند و برای همدیگر جذابیت داشته باشند. زیبایی و تناسب ظاهری در حفظ و تقویت عفت و ایمان تأثیر دارد؛ زیرا اگر همسر فرد از حد نصاب کافی برای زیبایی برخوردار باشد، چشم و فکر و عمل وی متوجه دیگران نخواهد شد و حسرت زیبایان بیگانه را نخواهد خورد و خدای ناکرده به همسرش خیانت نخواهد کرد؛ مگر این که به چشمچرانی و انجام کارهای خلاف عفت کرده باشد.
2. تناسب سنی:
تفاوت سن بلوغ جنسی دختر و پسر حدود 4 سال است. پس بهتر است که تفاوت سن آنها در ازدواج نیز چنین باشد. مگر اینکه واقعاً شرایط دیگر آن قدر مناسب باشد که بتوان از این مسأله صرفنظر کرد و همسری با سن مساوی برگزید؛ ولی به هر حال تفاوت سنی نکتهای حائز اهمیت است.(ضمناً برای یک ازدواج موفّق، بلوغ جنسی، بلوغ اقتصادی(مردها)، بلوغ فرهنگی و اجتماعی در کنار هم ضروری است).
3. جسمی و جنسی:
زن و شوهر بهتر است از نظر جسمی (قد، وزن) تناسب داشته باشند؛ گاهی مواقع زوجها در ابتدا به این عامل توجه نمیکنند و بعد از ازدواج نسبت به این عوامل حساسیت به خرج میدهند که باعث تلخی و اختلاف در زندگی میشود. رضایت جنسی مسئله بسیار مهمی است و اگر یکی از آنها گرم مزاج و دیگری سرد مزاج باشد؛ به بهانهگیری و نزاع منجر میشود که گاهی در ظاهر هم علت بهانهگیریها چیز دیگری به نظر میرسد؛ اما وقتی ریشهیابی میشود متوجه میشویم که ریشه این اختلافها و بهانهگیریها نارضایتی جنسی است.
4. تناسب اقتصادی:
همسر انسان باید با او تناسب مالی داشته باشد. به گونهای نباشد که یکی در ناز و نعمت زندگی میکرده و دیگری با مشقت و سختی. به عنوان مثال اگر جوانی که از لحاظ مالی فقیر و یا متوسط است، با دختری از خانوادهای ثروتمند ازدواج کند، اگر شبانه روز هم کار و تلاش کند نمیتواند همسرش را راضی کند، مگر اینکه آن فرد و خانوادهاش از لحاظ ایمان بسیار قوی باشند و بتوانند به خاطر خدا گذشت کنند و از لحاظ مالی هم بدون منّت به این فرد کمک کنند.
5. تناسب تحصیلی:
اگر چه میزان تحصیلات نمیتواند تضمینکننده روابط معقول و ازدواج موفق باشد، اما باید پذیرفت که بینش و منش افراد تحصیلکرده با دیگر اقشار جامعه متفاوت است. از آنجایی که کسب دانش در رشد و تعالی فکری افراد و نگرش آنها بسیار مؤثر است؛ تناسب در میزان تحصیلات، تأثیر بسیار مهمی در زندگی مشترک دارد؛ زمینه ایجاد درک و تفاهم بیشتر زوجین را فراهم کرده و موجب پرورش بهتر فرزندان و ایجاد نسلی موفق با تربیتی اسلامی و فرهنگی می شود.
از دید روانشناسان برترین حالت تناسب تحصیلی در ازدواج این است که یا طرفین در تحصیلات یکسان باشند یا تحصیلات دختر یک مقطع پایینتر از پسر باشد، دلیل این مسأله ایمن کردن خانواده از برخی مشکلات زناشویی است؛ چرا که این امر ممکن است باعث عدم اطاعت زن از همسر شود.
6. تناسب فرهنگی- اجتماعی:
بهتر است زن و شوهر به لحاظ فرهنگی و اجتماعی نیز تناسب داشته باشند؛ مثلاً کسی که عمدة فعالیتش علمی و پژوهشی است، اگر با کسی ازدواج کند که روحیه اجتماعی او تجملاتی، اشرافی، اهل مسافرت، تفریحات و گشتوگذار است، ممکن است دچار اختلاف شوند.[1]
7. هماهنگی روانشناختی:
روحیات افراد با هم فرق دارد؛ برخی برونگرا (اهل شوخی، ارتباط با دیگران و معاشرت، تفریح، جنب و جوش و تحرک زیاد و…) و برخی درونگرا (تمرکز بر خود، تفکر زیاد، عدم ارتباط زیاد با دیگران و…) هستند. اگر این تناسب حفظ نشود (یعنی هر دو از یک گروه نباشند) در زندگی مشترک به احتمال زیاد با مشکل مواجه میشوند.[2]
در پایان: شرایط و مسایل ازدواج و ملاکهای انتخاب همسر را در عین اینکه باید با دقت مورد توجه قرار داد، اما نباید به طور وسواسگونه و یا مستقل از دیگر شرایط بررسی کرد.
منبع: مشرق نیوز
پینوشت:
[1]. مظاهری، علیاکبر، جوانان و انتخاب همسر، ص144.
[2] . برای مطالعه بیشتر به کتابهای روانشناسی مراجعه کنید.
همه آنچه که از ازدواج سفید باید بدانید
ازدواج سفید یکی از چالش های جدید و نوپدید جامعه ایران است. مهم ترین عوامل گرایش به این رابطه تغییرات فرهنگی جامعه ایران، مشکلات مالی جوانان، محک زدن رابطه، آشنایی بیشتر، عدم اعتقاد به ازدواج، سست شدن اعتقادات مذهبی، افزایش مردان تنها و زنان بیوه ناشی از طلاق می باشد. با ما همراه باشید.
یکی از گونه های جدید روابط پیش از ازدواج روابط مبتنی بر «هم خانگی» است که در کلان شهرهایی چون تهران رو به افزایش است.
در چند دهه اخیر الگوی روابط جنسی در جهان تغییرات فراوانی داشته و اکنون نیز جامعه ایران با تحولات چشم گیری در حوزه ارزش ها و باورهای جوانان روبه روست. تحقیقات نشان می دهند که رابطه جنسی پیش از ازدواج در ایران در حال افزایش است. یکی از گونه های جدید روابط پیش از ازدواج روابط مبتنی بر «هم خانگی» است که در کلان شهرهایی چون تهران رو به افزایش است. هم خانگی زندگی مشترک دو شریک جنسی بدون ازدواج با یکدیگر است. این ارتباط، گرچه نام زیبایی دارد، اما دلالت بر یک رابطه نامشروع، غیرقانونی و دور از شأن یک مسلمان و ایرانی با فرهنگ و آداب و رسوم دیرینه دارد؛ رابطه ای که ازدواج نیست و خارج از تعهدات یک ازدواج است.
یکم) چیستی ازدواج سفید
هم باشی(cohabitation) نوعی زندگی زناشویی و برقراری رابطه جنسی بدون ثبت رسمی پیوند ازدواج است که برخی آن را «ازدواج سفید» نامیده اند. این پدیده گرچه در دنیا پدیده جدیدی نیست، اما در ایران به عنوان یک شوک فرهنگی مطرح شده است. در این نوع ازدواج که در نهادهای دولتی مربوطه یا سازمان های دینی ثبت نمی شود، زن و مرد با هم زندگی می کنند و کارهای مربوط به خانواده بر دوش هر دو است، هرچند از نظر قانونی زن و شوهر رسمی محسوب نمی شوند.
در زبان فرانسوی به این ازدواج، ازدواج قانونی و بدون روابط جنسی اطلاق می شود. بنابراین ازدواج سفید نوعی هم خوانگی است، بدون اینکه هیچ رابطه جنسی میان طرفین باشد. این مراسم قانونی محملی برای دور زدن قانون مهاجرت یا مسائل دیگر به کار می رود. اما در فرهنگ لغت آکسفورد به ارتباط جنسی بدون ازدواج قانونی، همباشی"cohabitation” گفته می شود.
بنابراین، ازدواج سفید دو معنا می تواند داشته باشد. معنای اول عبارت است از هم خوانگی که ازدواج قانونی بدون ارتباط جنسی است و معنای دیگر، عبارت است از هم باشی که ارتباط جنسی میان دو غیرهمجنس بدون ازدواج رسمی است. معنای دوم شباهت زیادی به نکاح معطاتی دارد. نکاح معاطاتی ازدواجی است که به منظور تشکیل خانواده و حق تمتع و رابطه جنسی میان دو جنس مخالف برقرار می شود، اما فاقد ایجاب و قبول لفظی است. در این ازدواج ممکن است طرفین بر مهریه، نفقه و سایر حقوق بین زوجین توافق کنند. صحت این نوعازدواج(به معنای دوم) از نظر شرعی و قانونی وابسته به صحت عقد نکاح معاطاتی است.
بر اساس ماده 193 قانون مدنی، معاطات جز در مواردی که قانون استثناء کرده، صحیح است. از جمله موارد استثنا شده، عقد نکاح است. در ماده ۱۰۶۲ این قانون آمده است: «نکاح واقع می شود به ایجاب و قبول به الفاظی که صریحاً دلالت بر قصد ازدواج نماید»؛ یعنی صیغه عقدازدواج به لحاظ حقوقی حتماً باید صیغه عقد ازدواج بیان شود و ایجاب و قبول باید لفظی باشد، مگر در حالت عجز از تلفظ.[2] به نظر بیشتر فقهای شیعه، مانند محقق بحرانی، شیخ انصاری و امام خمینی، بطان نکاح معاطاتی مورد اجماع علمای شیعه و اهل سنت است.
دوم) تاریخچه و فراگیری
این نوع از زندگی که به زندگی زناشویی بدون ازدواج نیز معروف است، یک شیوه جایگزین در غرب است که در بیشتر کشورهای اروپایی و آمریکایی رواج دارد. در این نوع رابطه دختر و پسر بدون هیچ توافق رسمی و مشخصی رابطه را شروع می کنند.
آمارها در دیگر کشورها حاکی از آن است که روابط هم خانگی امروزه در سراسر اروپا و آمریکا، به خصوص در میان نسل های جوان تر، به طور چشم گیری در حال پذیرش و افزایش است؛ به طور مثال در آمریکا در دهه 1970، نزدیک به 400 هزار زوج در قالب الگوهای هم خانگی زندگی می کردند. این در حالی است که بر طبق آمارهای سال 2010 بیش از 7 میلیون زوج ( 14 میلیون نفر) در آمریکا در قالب هم خانگی با یکدیگر زندگی می کنند.
نتایج تحقیقات نشان می دهد بیش از نیمی از زنانی که در آمریکا ازدواج کرده اند، پیش از آن رابطه هم خانگی را با همسر فعلی خود تجربه کرده بودند. با گسترش هم خانگی «تعدادازدواج ها» کاهش چشم گیری یافته، چراکه هم خانگی به شکل رقیبی جدی در مقابل ازدواج قد علم کرده است.
در بسیاری از کشورها ازدواج در حال تضعیف و هم خانگی در حال تقویت است؛ برای مثال شاخص ها در کانادا کاهش شدید میزان ازدواج در چند دهه اخیر را نشان می دهند. در این کشور، میزان ازدواج زنان تا 50 سالگی، از بالای 95 درصد در سال 1965 به کمتر از شصت درصد در سال 2003 رسیده است. در مقابل، میزان هم خانگی در کانادا رشدی 300 درصدی را نشان می دهد و از 15 درصد در اواخر دهه 1960 به نزدیک 50 درصد در سال 2000 رسیده است.
این تغییرات به آمریکای شمالی و اقیانوسیه محدود نمانده و اروپا نیز روندهای مشابهی از آن را تجربه کرده است. هم خانگی در اروپا پدیده جدیدی نیست و قبل از انقلاب جنسی دهه 1960 نیز به علل گوناگون در برخی جوامع اروپایی یافت می شد. البته در آن زمان عملی غیرقانونی، مشمول مجازات و نادر بود.
سوم) مراحل ازدواج سفید
این پدیده نوظهور اجتماعی پنج مرحله دارد که عبارت اند از:
الف) مرحله آشنایی
در این مرحله دختر و پسر در خیابان و یا در مکان های دیگر با یکدیگر آشنا می شوند، سپس به افشا وضعیت خود می پردازند و دردها و محرومیت ها و طرد شدن های مکرر خود را با یکدیگر در میان می گذارند. در بیشتر موارد طرفین خود را غوطه ور در مشکلات و بدبختی ها معرفی می کنند تا حس ترحم و دلسوزی دیگران را تحریک کنند.
ب) مرحله عاشق شدن
پس از آنکه دو طرف از دردهای بی شمار، محنت های فراوان و مصائب پر تعداد خود گفتند، بیش از پیش به یکدیگر نزدیک می شوند. این نزدیکی منجر به ایجاد علقه و ارتباط محبت آمیز می شود؛ البته نه عشقی که موجب تعالی و رشد می گردد، بلکه عشقی که به جهت جبران محرومیت های گذشته است.
ج) مرحله به هم پیوستن
پس از آنکه طرفین احساس کردند یکدیگر را می فهمند تصمیم به با هم زیستن می گیرند؛ لیکن چون به صورت کامل اجتماعی نشده اند و وجدان اخلاقی (سوپر ایگو) قوی ندارند، برای با هم زیستن راه کج روانه و ناهنجار را پیش می گیرند.
د) مرحله بروز تعارض و تنش
به وضوح می توان پیش بینی کرد افرادی که تن به این رابطه می دهند، دنیایی سرشار از تعارض، درگیری و مسائل حل نشده دارند. به همین جهت، دیری نمی پاید که عشق و عاطفه اولیه به تمامی رنگ می بازد و جای خود را به نفرت و کینه و خود سرزنش گری می دهد.
ه) مرحله خاتمه زیست مشترک و احساس شرمساری
زیست سیاه مشترک دیری نمی پاید؛ چراکه به گونه ای ناهنجار شکل گرفته است. با پیدا شدن تعارض ها دو طرف قادر به بهره گیری از ساز و کارهای منطقی و عقلانی برای از میان راندن تعارض های پدید آمده و اختلافات ظاهر شده نیستند. در نتیجه به این رابطه خاتمه می دهند و چیزی جز احساس شرم و شکست برای طرفین، خصوصاً برای زن، باقی نمی ماند.
چهارم) حکم قانونی
در جمهوری اسلامی ایران فقط ازدواج هایی به رسمیت شناخته می شوند که در دفاتر ازدواج ثبت شوند. در این نوع ازدواج ها تکالیف دو طرف مشخص است و هر اتفاقی که پس ازازدواج بیفتد، قانون مسئولیت دو طرف را مشخص کرده است.
همچنین در صورت بروز اختلاف یا موارد جرم با مراجعه به قانون می توان مسئله را پیگیری و حل کرد. در قانون جمهوری اسلامی به تبعیت از دین اسلام، ازدواج سفید به رسمیت شناخته نشده است و جرم محسوب می شود. طبیعتاً وقتی قانون اصل این ازدواج را جرم می داند هیچ گاه مسئولیت پیگیری تبعات آن را بر عهده نمی گیرد و با تبعات آن نیز همانند جرم برخورد می کند.
بر اساس قانون، ازدواج های دائمی که طرفین پس از جاری شدن صیغه عقد برای ثبت آن در دفاتر ثبت اسناد رسمی اقدام نکنند، گرچه به لحاظ شرعی، معتبر هستند؛ اما قانونی نیستند و برای زوجین مجازات در پی دارد.
پنجم) عوامل گرایش به ازدواج سفید
اندیشمندان اجتماعی برای این نوع زندگی، که در ایران عمدتاً در بین دانشجویان رواج دارد، دلایل مختلفی را برشمرده اند. برخی از این دلایل عبارت اند از:
مشکلات مالی، محک زدن رابطه، آشنایی بیشتر، عدم اعتقاد به ازدواج، سست شدن اعتقادات مذهبی، افزایش مردان تنها و زنان بیوه ناشی از طلاق، الگو برداری از ماهواره و رسانه های بیگانه که قبح این نوع رابطه را از بین می برند، توقعات بالای دختران، قطع وام ازدواج و هرگونه کمک مالی به پسران از سوی نهادهای مالی، تعهد مالی کمتر در این رابطه و رهایی از هفت خوان ازدواج رسمی.
تغییر فرهنگ و نگاه نسل جوان به زندگی و روابط اجتماعی بستری مهیا برای رشد و گسترش این گونه روابط را فراهم کرده است. تحصیل و اشتغال زنان و استقلال مالی آنان باعث شده دیگر قوانین مردسالارانه را بی چون و چرا نپذیرند.
مردان نیز به واسطه تنوع طلبی، که از جمله ویژگی های جوامع مدرن است، به دنبال بهره مندی از روابط بی حدوحصر با جنس مخالف هستند. به همین دلیل زن و مرد جوان در دوره کنونی به جای ازدواج قانونی، به دنبال ارتباط غیررسمی و هم خانگی هستند.
ششم) پیامدها و آسیب ها
آثار و نتایج این نوع رابطه از دو بعد جامعه شناختی و روانی قابل تحلیل و بررسی است:
الف) از نظر جامعه شناختی
پیامدهای نامطلوب این رابطه عبارت اند از:
1.هم خانگی به فقدان یک عنصر سازنده در فرایند بلوغ اشاره می کند؛ میل به متعهد شدن و پایبندی به این تعهدات. فردی که حاضر به پذیرش مسئولیت یک خانواده نباشد، چگونه می تواند در جامعه مسئولیت سنگین تر و مهم تری را قبول کند. پرواضح است که چنین جامعه ای هیچگاه نمی تواند هدفی که بدان باور دارد را دنبال کند.
2.باید نهادی متولی فرزندانی که از طریق این رابطه به دنیا می آیند باشد. این کار جامعه را متحمل هزینه اضافی فرهنگی و اجتماعی می کنند. در جوامعی که این نوع ازدواج را به رسمیت نمی شناسد، سرنوشت فرزندان پس از تولد مشخص نیست و بیشترین لطمه را فرزندان متحمل می شوند.
3.پس از آنکه دوره عاشقی و شیدایی به سر آمد، دخترانی که به این رابطه تن داده اند، بیشترین لطمه را می بینند، خصوصاً در جوامعی مثل جامعه ایران که کسی چنین دخترانی را به عنوان همسر انتخاب نمی کند. در نتیجه این دختران غالباً به هم باشی با هر کسی تن داده، کم کم تبدیل به زنان خیابانی می شوند.
4.آنهایی که هم خانه هستند، کمتر احتمال دارد که با هم ازدواج کنند. نتیجه یک تحقیق ملی تطبیقی در امریکا از خانواده ها و خانوارها با حجم نمونه ۱۳ هزار نفری نشان داد که در حدود ۴۰ درصد از زوج های هم خانه در امریکا بدون آنکه به ازدواج برسند از هم جدا می شوند. نیمی از این افراد در طول زندگی چندین هم خانه داشته اند.
5.آنهایی که قبل از ازدواج با هم زندگی می کنند، بعد از ازدواج بیشتر طلاق می گیرند. دکتر نیل بنت، جامعه شناس و استاد دانشگاه ییل، در نشریه روان شناسی معاصر یافته هایش را منتشر کرده است. بر اساس آن زنان هم خانه نسبت به زنانی که قبل از ازدواج با همسرشان زندگی نمی کرده اند، ۸۰ درصد بیشتر احتمال دارد که از همسرشان طلاق بگیرند. تحقیق ملی از خانواده ها و خانوارها نشان داد که زوج هایی که با هم خانگی شروع کرده اند، تقریباً دوبرابر بیشتر احتمال دارد که طی ۱۰ سال از هم جدا شوند؛ ۵۷ درصد در مقابل ۳۰ درصد.
6.آنهایی که رابطه جنسی پیش از ازدواج دارند احتمال بیشتری دارد که بعد از ازدواج به همسرشان خیانت کنند.
7.آنهایی که هم خانه هستند، احتمالاً به جای رابطه پایدار یک ماجرای عاشقانه زودگذر دارند. یک ماجرای عشقی شبیه به داشتن یک رابطه پایدار نیست: روابط در زمان شکل می گیرند و گسترش می یابند و حفظ می شوند؛ ولی ماجرای عاشقانه بدون رابطه پایدار در بهترین حالت یک مواجهه کوتاه است. در جامعه مصرفی امروز ماجرای عشقی به سرعت ایجاد می شود و به آسانی با اولین نشانه تعارض یا سرخوردگی دور انداخته می شود. روابط خوب بر اساس شناخت و لذت بردن از بودن با همدیگر در سطوح اجتماعی، سرگرمی، معنوی، عقلانی و ارتباطی ساخته می شود، نه فقط بر سطح جنسی.
ب) از نظر روانی
مهم ترین آسیب هایی که در این نوع رابطه ایجاد می شود عبارت اند از:
1.آسیب های روانی بر دختران؛ مانند کاهش فرزندآوری، کاهش شانس مادر شدن دختران، کشیده شدن به مصرف مواد مخدر، ایجاد خلأ روانی دور ساختن طرفین از شروع جدی زندگی، احساس فریب خوردگی؛ چرا که تصورشان از این رابطه ارتباطی دائمی بوده است که منجر به ازدواج رسمی می شود.
2.وجود مشکلات رفتاری و افسردگی و اضطرابی بیشتر در این افراد از دیگر آثار مخرب این نوع رابطه هاست. آنهایی که هم خانه هستند، بیشتر از افسردگی و اضطراب رنج می برند. زنازدواج نکرده ای که با یک مرد هم خانه است، تقریباً چهار بار بیشتر احتمال دارد که تحت مراقبت های روان پزشکی قرار گیرد.
این زن تحریک پذیرتر، مضطرب تر، نگران تر و افسرده تر از زن ازدواج کرده است. در یک بررسی از ۱۴ هزار نفر در یک دوره ۱۰ ساله یافته شد که کمتر از ۲۵ درصد از آنهایی که هم خانه هستند گفته اند در زندگی شان به طور کلی بسیار شاد هستند. این در حالی بود که این میزان در بین افراد ازدواج کرده ۴۰ درصد بود.
3.آنهایی که قبل از ازدواج با هم زندگی می کنند بعد از ازدواج زندگی مشترک ناشادتری دارند. یک تحقیق، که توسط انجمن ملی روابط خانوادگی امریکا از ۳۰۹ فرد تازه ازدواج کرده انجام شد، نشان داده آنهایی که در ابتدا هم خانه بوده اند بعد از ازدواج شان کمتر شاد هستند.
نتیجه گیری
ازدواج سفید یکی از چالش های جدید و نوپدید جامعه ایران است. مهم ترین عوامل گرایش به این رابطه تغییرات فرهنگی جامعه ایران، مشکلات مالی جوانان، محک زدن رابطه، آشنایی بیشتر، عدم اعتقاد به ازدواج، سست شدن اعتقادات مذهبی، افزایش مردان تنها و زنان بیوه ناشی از طلاق، الگو برداری از ماهواره و رسانه های بیگانه که قبح این نوع رابطه را از بین می برند، توقعات بالای دختران، قطع وام ازدواج و هرگونه کمک مالی به پسران از سوی نهادهای مالی، شدن به مصرف مواد مخدر و ایجاد خلأ روانی برای دختران، دور ساختن طرفین از شروع جدی زندگی، احساس فریب خوردگی تعهد مالی کمتر در این رابطه، و رهایی از هفت خوان ازدواج رسمی است.
این ازدواج آسیب های اجتماعی و روانی زیادی برای جامعه، طرفین و خانواده آنان ایجاد می کند. مهم ترین آسیب ها عبارت اند از: کم شدن حس مسئولیت، تحمیل هزینه اضافی بر جامعه برای پرورش فرزندان این ارتباط، کم شدن اعتماد زوجین به یکدیگر، زیاد شدن احتمال طلاق، کم شدن شادی و نشاط زوجین، به خصوص زنان، کاهش فرزندآوری، کاهش شانس مادر شدن دختران، کشیده ، به خصوص برای دختران.
منبع : مجله پایش سبک زندگی ش 6 , حسن رضایی
راسخون
حکمت ۳۰۱ نهجالبلاغه:
وَ قَالَ (علیه السلام): رَسُولُکَ تَرْجُمَانُ عَقْلِکَ، وَ کِتَابُکَ أَبْلَغُ مَا یَنْطِقُ عَنْکَ.
و درود خدا بر او، فرمود: فرستاده تو بیانگر میزان عقل تو، و نامه تو گویاترین سخنگوى تو است.
راهکارهای درمان فراموشی
اگر مدتی است که شما دچار حواس پرتی شدهاید و در یاد آورده اسم ها، شماره تلفن یا مکان وسیله های تان دچار مشکل شده اید، ناامید نشوید و خود را در معرض فراموشی ندانید. چرا که راهکارهای زیادی برای تقویت حافظه وجود دارد. ما در این مطلب به راهکارهای برای درمان فراموشی اشاره خواهیم کرد.
استرس و اضطراب برای حافظه بسیار مضر می باشند، چرا که ذهن ما برای دسته بندی اطلاعات به هوشیاری نیاز دارد، که اضطراب آن را از بین میبرد.
مقدمه
شاید برای شما پیش آمده باشد که پس از خارج شدن از خانه شک کنید که در را پشت سر خود بسته اید!؟ یا وسیله خود را در خانه جا گذاشته باشید!؟ فراموش کردن اسم رفیق های قدیمی، زمانی که آنها را پس از مدت طولانی میبینید، یا فراموش کردن تاریخ های مهم در زندگی،… به مرور زمان در شما پیشرفت می کند.
برای جلوگیری از این فراموشی ها باید از راهکارهایی برای تقویت حافظه استفاده کنید. در این مطلب از راهکار هایی برای شما آورده ایم که می تواند به آسانی شما را به یک حافظه بهتر هدایت کند.
رفع فراموشی و تقویت حافظه
کارهای تان را با خودتان مرور کنید
زمانی که شما قرار است کار مهمی را انجام دهید، یا وسیله مهمی را خریداری کنید و به همراه داشته باشید، حتماً با خودتان صحبت کنید و آن کار را به خود یادآوری کنید تا بیشتر در یادتان بماند. برای مثال زمانی که سوئیچ خود را بر روی میز گذاشته اید، با خود تکرار کنید که «سوئیچ من روی میز تحریر می باشد». چند بار این جمله را پیش خود بلند بلند بگویید و به مرور به مغز خود یاد می دهید که هر حرکت شما را در ذهن تان مرور کند تا یادآوری آن برای تان راحت تر باشد.
عکس بگیرید
چشم خود را دوربین عکاسی فرض کنید که می تواند از اطراف خود عکسبرداری کند و در ذهن خود ذخیره نماید. سپس زمانی که وسایل خود را در جایی قرار میدهید که می ترسید آن را فراموش کنید، یک چشم خود را گرفته و با چشم دیگر از آن عکسبرداری کنید. هرگز از این عملکرد خجالت نکشید، چرا که این روش ها، روش های بسیار کاربردی برای رفع فراموشی شما میباشد.
لیستی برای خود آماده کنید
آنچه را که باید در روز بعد انجام دهید و کارهای مهمی که پیش رو دارید یا وسایلی که قصد خریدش را دارید، ممکن است از یادتان برود. پس بهتر است که آن را روی کاغذ بنویسید و سعی کنید که یاد آوری های ذهنی خود را مکتوب کنید تا زمانی که حافظه کوتاه مدت ما آن موضوع را فراموش کرده است، یادداشت ها به کمک ما بیایند.
هر وسیله یادآور یک موضوع
زمانی که کاغذ و قلم برای نوشتن یادداشت های خود ندارید و می ترسید که آن را فراموش کنید، هر وسیلهای که به همراه دارید را یادآوری یک موضوع برای خود قرار دهید. به طور مثال ساعت خود را پیام تبریکی به دوستتان تصور کنید، سپس زمانی که به آن نگاه می کنید یادتان می آید که باید به دوست خود پیام تبریکی ارسال کنید.
سطح مطالعه خود را بالا ببرید
- مطالعه کردن در هر موضوعی باعث می شود که ذهن شما به واژه های زیاد و یادگیری آنها عادت کند، به طوری که مطالعه برای مغز شما مانند ورزش می شود، که خود را برای یادآوری کارهای روزمره تان آماده کند.
- مطالعه به مرور زمان برای شما عادتی میشود که هم به یادگیری شما کمک کرده و هم حافظه شما را تقویت میکند.
آرامش خود را حفظ کنید
- استرس و اضطراب برای حافظه بسیار مضر می باشند، چرا که ذهن ما برای دسته بندی اطلاعات به هوشیاری نیاز دارد، که اضطراب آن را از بین میبرد.
- مغز ما نیز به استراحت نیاز دارد و اگر فردی فراموش کار هستید، بهتر است قبل از هر کاری به تفکرات خود پایان دهید و کمی ذهن را استراحت بدهید.
برای یادآوری اسامی به چهره ها دقت کنید
امروزه سخت ترین چیزی که ما در به یادآوری آن مشکل داریم، اسامی افرادی است که اخیراً با آنها برخورد کردهایم. را حل این کار این است که در فکرتان رابطهای را بین اسم شخص و صورتش هک کنید. از این بهتر یک خصوصیت ویژه را در چهره شخص پیدا کنید و روی آن تمرکز کنید. [1]
داروهای مصرفی خود را بررسی کنید
- برخی از حواس پرتی ها یا فراموشی های موقت اثر داروهای مصرفی شما می باشند.
- از جمله داروهایی که میتوانند بر حافظه شما اثر منفی بگذارد، داروهای فشار خون یا آنتی هیستامین ها می باشد.
- استفاده از قرص های اعتیاد آور یا روان گردان ها نیز حافظه شما را ضعیف می کند.
نگاه طب سنتی به درمان فراموشی
- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود : هر کس که خواهان حافظه است، عسل بخورد [2]
- از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمودند: انار را با پیه آن بخورید که معده را دبّاغی می کند و توانایی ذهن را می افزاید.(3)
- کسی که بر خوردن مویز ناشتا مداومت نماید، فهم و حافظه و ذهن، روزیش می شود و از بلغم کم خواهد شد. [4]
پی نوشت:
[1] پزشک خانواده، گروه مؤلفان انستیو سلامتی آمریکا، ترجمه حمسین کریمی/پدرام مصطفایی، قم: آیینه دانش، 1388، صفحه 337.
[2] مستدرک الوسایل 16 366 37- باب اکل العسل و … ص365
[3] الکافی 6 354 باب الرمان … ص 352
[4] بحارالانوار 59 271 باب 88- نوادر طبهم ع و جوامع ها … ص 260
عوامل موثر بر فرسودگی شغلی
یکی از سئوالات مهم در مباحث مرتبط با شغل، فرسودگی شغلی است. در این نوشتار برآنیم به عوامل موثر بر فرسودگی شغلی بپردازیم. با ما همراه باشید.
بدبینی سازمانی یکی از عوامل موثر بر فرسودگی شغلی است.
عوامل فرسودگی شغلی
فرسودگی شغلی با فشار، گمگشتگی نقش و ضعف عملکرد شغلی همراه است و علت آن در سه جنبه سازمانی، بین فردی و درون فردی مطرح می شود.
الف) عوامل سازمانی
1.ابهام نقش
اصلاح ابهام نقش به روشن و مشخص نبودن اهداف، مسئولیت ها و محدودیت ها اطلاق شده و به عواملی مثل پیچیدگی تکالیف، تکنولوژی و تغییر سریع و مداوم سازمان مربوط می باشد، به بیان دیگر ابهام نقش موقعی رخ می دهد که انتظاراتی که در محیط کار از یک فرد وجود دارد نامشخص باشد و ممکن است به خاطر عدم در انتظار، عدم آشنایی با نحوه انجام کار و یا عدم اطلاع از نتایج آن باشد. بنابراین زمانی که کارکنان نمی توانند به پیش بینی در شغل خود بپردازند، دچار ابهام می شوند.
2.تعارض نقش
تعارض نقش زمانی رخ می دهد که خواسته ها یا درخواست های متناقض و نامتناقض بر روی افراد اعمال شود. برای مثال زمانی فرد دچار این وضعیت می شود که به او دستوراتی خارج از قلمرو و مسئولیت حرفه ای او داده می شود و یا هنگامی که ارزش های اخلاقی فرد با مدیران و سرپرستان در تضاد باشد.
3.انتظارات شغلی
بسیاری از محققان بر این باورند که همتا بودن انتظار شغلى اولیه و تجارب شغلی بعدی تا حد زیادی واکنش کارکنان را نسبت به شغلشان تعیین می کند. مباحث تئوریکی فرسودگی شغلی تاکید می کنند که شیوع انتظارات و واقعیت، یک عامل عمده در تجربه فشار روانی است.
بسیاری از محققان بر این باورند که همتا بودن انتظار شغلى اولیه و تجارب شغلی بعدی تا حد زیادی واکنش کارکنان را نسبت به شغلشان تعیین می کند. مباحث تئوریکی فرسودگی شغلی تاکید می کنند که شیوع انتظارات و واقعیت، یک عامل عمده در تجربه فشار روانی است.
4.تراکم کاری
تراکم کاری شامل مولفه های کمی و کیفی است. مولفه های تراکم کاری کمی، شامل در خواست های بیش از حد است که زمان کمی برای رسیدگی به آنها وجود دارد و تراکم کیفی به پیچیدگی شغل مربوط می شود.
ب) عوامل بین فردی
تحقیقات مختلفی که بر روی نقش حمایت در فشار روانی و فرسودگی شغلی صورت گرفته است حمایت اجتماعی را به عنوان یک منبع کمک به افراد برای مقابله با فشار روانی و فرسودگی شغلی مشخص کرده است، حمایت اجتماعی موجب تسهیل رفتارهای انطباقی فرد می شود که البته به ماهیت اجتماعی فرد باز می گردد.
عوامل درون فردی
عدم آمادگی برای احراز شغل به عنوان یک متغیر درون فردی نقش تعیین کننده ای در فرایند فرسودگی شغلی دارد. افرادی که آموزش های لازم برای احراز شغل را کسب نکرده اند آمادگی بیشتری برای مبتلا شدن به فرسودگی شغلی را دارند. ویژگی های شخصیتی افراد می تواند به عنوان زمینه ساز فرسودگی شغلی عمل نماید، به عنوان مثال افرادی که دارای عزت نفس بالایی هستند در مواجهه با مشکلات و موقعیت های خطرناک مقاوم و فعال هستند در حالی که افراد با عزت نفس پایین سعی می کنند از موقعیت هایی به این شکل اجتناب کنند.
عواملی که سبب فرسودگی شغلی در کارکنان می شود عبارتند از:
١- نا آشنا بودن افراد با هدف یا اهداف سازمان یا قابل درک نبودن این اهداف برای آنان.
۲- سیاست هایی که مدیریت سازمان در ابعاد مختلف حیات شغلی وضع می کند با در عمل به کار می گیرد.
۳- شیوه های رهبری و مدیریت در سطوح سرپرستی جبهه ی مقدم (یا سبک رهبری سرپرستان واحدها) در سازمان.
۴- سخت و غیر قابل انعطاف بودن قوانین، مقررات و آیین نامه ها در سازمان.
۵- ناسالم بودن شبکه های ارتباطی در سازمان و فقدان ارتباط های اثربخش دو طرفه و از پایین به بالا، در سازمان.
۶- عدم مداخله ی مدیریت سازمان در امور کارکنان (رفاهی، درمانی، تفریحی و غیره).
۷- بی توجهی نسبی یا کامل مدیران در زمینه ی بهره گیری از همه ی توان و استعدادهای بالقوه ی افراد در انجام دادن وظایف شغلی.
8- مبهم بودن نقش فرد در فرایند تولید کالاها و خدمات ارائه شده توسط سازمان.
9- ناراضی بودن افراد از شغل، واحد یا سازمان محل کار خود با پایین بودن سطح خشنودی آنان از شغل خود.
10- فقدان امکانات لازم برای رشد و ترقی با ارتقای افراد در سازمان.
11- قرار گرفتن مداوم افراد در شرایطی که لازم است در زمان محدود، کار زیادی انجام گیرد.
۱۲- واگذار کردن مسئولیت های بیش از ظرفیت افراد به آنان و ترس از ناتوانی برای انجام دادن این مسئولیت ها.
۱۳- درگیر شدن در احساس تعارض نقش که طی آن نقش هایی به عهده ی فرد گذاشته می شود که با هم در تعارض هستند (برای مثال، از سرپرست خواسته می شود افراد تحت نظارتش را وادار به کار بیشتر کند، و در عین حال، از او انتظار دارند با آنان، رفتاری دوستانه داشته باشد)
14- هماهنگ نبودن میزان پرداخت حقوق و مزایا و میزان کاری که انتظار می رود فرد در سازمان، انجام دهد.
۱۵- نامناسب بودن نظام ارزیابی عملکرد شغلی افراد سازمان و جایگزین شدن رابطه به جای ضابطه.
۱۶-فقدان امکانات مناسب و اثربخش آموزشی برای کارکنان سازمان و تا آشنا بودن آنان با وظایف شغلی خود.
۱۷- به کارگیری روش های غیر علمی برای جذب، آزمایش و انتخاب افراد و واگذاری تصدی مشاغل به افرادی که شایستگی لازم برای تصدی این مشاغل را ندارند
18- ناآشنائی کامل و دقیق افراد با وظایف شغلی خود از همان آغاز ورود به سازمان.[1] به طور کلی برخی محققان بر این تصورند که توقعات بالا در محیط شغلی، موجبات بروز فشارهای شغلی را فراهم می آورد و در نهایت فرسودگی شغلی را در دراز مدت ایجاد می کند. در مقابل، برخی دیگر از محققین اعتقاد دارند که عوامل بیرونی از قبیل در آمد پایین، می تواند زمینه را برای فرسودگی شغلی فراهم سازند عده ای دیگر از محققین نیز حمایت های سازمانی و سیستم مدیریتی را در نظر گرفته اند در حالی که برخی دیگر به فرصت های ارتقا شغلی و تاثیر آن بر کاهش فرسودگی شغلی تاکید دارند.
پی نوشت:
[1] . ساعتچی ، محمود (1389). روانشناسی صنعتی و سازمانی. ویرایش تهران، ص 100.
ویژگى هاى سنت ازدواج از منظر امام سجاد (علیه السلام)
ازدواج در جامعه آرمانى نسبت به سایر جوامع ویژگى هاى متمایزى دارد که ما در این نوشتار به برخى از آنها از دیدگاه امام سجاد (علیه السلام) اشاره مى کنیم. با ما همراه باشید.
نهاد خانواده از منظر اسلام، داراى جایگاه و قداست ویژه اى است که قابل مقایسه با هیچ نهاد دیگرى نیست.
ویژگى هاى سنت ازدواج
ازدواج در جامعه آرمانى نسبت به سایر جوامع ویژگى هاى متمایزى دارد که ما در این نوشتار به برخى از آنها از دیدگاه امام سجاد (علیه السلام) اشاره مى کنیم:
تقدس سنت ازدواج
از جمله عواملى که در سوق یابى به ازدواج، دورى گزیدن از جایگزین احتمالى، ایجاد آمادگى هاى فردى و اجتماعى براى مقابله با عوارض و آسیب هاى احتمالى پیوند زناشویى و در نتیجه، حفظ و تثبیت خانواده، نقشى تعیین کننده دارد، تلقى ارزشى از پیوند زناشویى، و به تعبیرى، قداست داشتن آن است. به اعتقاد صاحب نظران، یکى از عوامل مهم سقوط جایگاه خانواده در غرب، فرایند عمومى دنیوى شدن یا تقدس زدایى بوده است که افزون بر دیگر حوزه هاى حیات اجتماعى، بر نهاد خانواده نیز به شدت تحت تأثیر گذاشته است. در نتیجه این فرایند، ازدواج که پیش تر اقدامى مقدس و دینى تلقى مى شد، رفته رفته قداست خود را از دست داد و به یک قرارداد مدنى صرف مبدل شد.
نهاد خانواده از منظر اسلام، داراى جایگاه و قداست ویژه اى است که قابل مقایسه با هیچ نهاد دیگرى نیست. حکمت قداستى که اسلام به خانواده بخشیده است، ارزش گذارى معنوى بر پیوند خانوادگى، زمینه سازى براى تقویت این رابطه، و پیشگیرى از فروپاشى آن است.
قداست ازدواج و خانواده، سد محکمى در برابر سوءاستفاده جنسى از زن به عنوان یک کالا یا ابزار فروش کالا، و در واقع مانع بردگى مدرن زن است. خطرى که امروز نسل بشر را تهدید مى کند، تقدس زدایى از کانون خانواده است. (محمدى رى شهرى، 1389، ص 11ـ12)
اسلام کوشیده است نگاه قدسى به ازدواج را در میان مردم گسترش دهد. این مدعا، از تعبیرهاى روایات اسلامى با دلالت هاى صریح یا تلویحى استفاده مى شود. نمونه هاى زیر، رویکرد ارزشى و قدسى اسلام به خانواده را منعکس مى سازند: امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: «هرکس براى رضا و خشنودى خداوند ازدواج کند و با خویشان خود صله رحم نماید، خداوند او را در قیامت مفتخر و سربلند مى کند.» (طبرسى، 1385ق، ص 166)
ازدواج، از نظر حقوقى کارى جایز است؛ اما از دیدگاه اسلام، افزون بر اینکه مستحب است، مى تواند وجوب هم داشته و داراى ارزش اخلاقى باشد و در نهایت، موجب کمال نفسانى انسان نیز بشود. امام سجاد (علیه السلام) با تأکید بر نقش نیت در کار اخلاقى، تشکیل خانواده با نیت الهى را سربلندى و رسیدن به سعادت در آخرت معرفى مى کند. این امر بر ارزش اخلاقى ازدواج دلالت مى کند. ازدواج صرفا پدیده اى دنیوى نیست، بلکه مى تواند موجب تکامل و نزدیکى انسان به خداوند باشد.
این دیدگاه در مقابل نگرشى است که رشد معنوى را در دورى از ازدواج مى جوید. اگر در آموزه هاى اسلام به افراد سفارش مى شود که پیش از اقدام به ازدواج، براى انتخاب همسر و انجام مراسم در مراحل بعدى، رفتارهاى خود را با نماز، دعا و توکل بر خدا همراه کنند، به این دلیل است که به ازدواج رنگ وبوى معنویت دهند و به آن تقدس بخشند تا بتوانند زمینه تکامل انسانى را فراهم آورند. (سالارى فر، 1385، ص 34)
انتخاب آگاهانه
یکى دیگر از مهم ترین ویژگى هاى ازدواج در نهاد خانواده که نقشى بسیار تعیین کننده در سرنوشت خانواده دارد، انتخاب آگاهانه همسر است. کارشناسان امور خانواده بر این باورند که بسیارى از مشکلات و اختلالات خانوادگى، در ضعف مجارى اطلاع رسانى، شتاب زدگى و عدم انجام مطالعات دقیق در مرحله گزینش، اعتماد بى مورد به اظهارنظرهاى واسطه ها و اطرافیان، جدى نگرفتن برخى نقاط ضعف مهم یا توجیه آنها، کم توجهى به اوصاف بایسته، و در مواردى فریب کارى و اغفال آگاهانه ریشه دارد.
در هر جامعه اى، شیوه هاى کم وبیش مرسومى متناسب با شرایط فرهنگى، ضرورت هاى عصرى و حساسیت هاى محیطى براى عبور از این مرحله وجود دارد که افراد آن جامعه به فراخور حال، در فرایند انتخاب همسر از آنها سود مى جویند؛ براى مثال، بسیارى از جوانان امروزى در غرب، به شیوه هم خانگى روى آورده اند و آن را دوره اى آزمایشى و مقدماتى براى ورود به ازدواج تلقى مى کنند. (اچ ترنر، 1378، ص 269)
به هرحال، معرفى شیوه هاى مناسب و کارآمد، و بى اعتبار ساختن شیوه هایى که از درصد اطمینان کمى برخوردارند، احتمال دست یابى به انتخاب درست و مصونیت از گرفتار شدن به برخى پیامدهاى ناگوار را تا حد قابل توجهى افزایش خواهد داد.
نظام حقوقى اسلام، تحقیق از مجارى مختلف، گفت وگوى مستقیم دوطرف و دیگر راه هاى احتمالى را که موجب شناخت هرچه بیشتر افراد خواهان زناشویى نسبت به یکدیگر مى شود، به صورت مشروط و با رعایت حدود و ضوابط خاص، مجاز شمرده است. اسلام حتى اقدام هایى مانند ملاقات حضورى به منظور آگاهى یافتن از خصوصیات فیزیکى طرف مقابل را تجویز یا بدان ترغیب نموده است. (بستان، 1385، ص 173ـ174)
امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: «هرکه خواهد زن بگیرد، از موى او نیز بپرسد، همان گونه که از زیبایى اش مى پرسد؛ که موى یکى از دو قسمت زیبایى است.» (طبرسى، 1370، ص 200)
در آموزه هاى دینى، با تأکید فراوان بر به کارگیرى عقلانیت و پرهیز از غلبه احساسات در زمان انتخاب همسر، زمینه پشیمانى بعد از ازدواج را از بین برده است.
همسان همسرى
یکى دیگر از ویژگى هاى مهمى که مورد توجه کارشناسان مسائل خانواده در حوزه جامعه شناسى در مرحله ازدواج و تشکیل خانواده قرار گرفته، «همسان همسرى» است. از مجموع دیدگاه هاى ارائه شده، چنین استنباط مى شود که همسانى زوج در ویژگى هاى شخصیتى، موقعیت تحصیلى، موقعیت خانوادگى و شرایط سنى و فرهنگى، بقا و استحکام زندگى مشترکشان را تا حد زیاد تضمین خواهد کرد، و ناهمسان همسرى میان دو همسر، سرچشمه کشمکش هاى خانوادگى است. (ساروخانى، 1380، ص 41)
از مهم ترین انواع همسانى زوج که در موفقیت زندگى مشترک نقشى اساسى ایفا مى کند، همسانى فرهنگى آنان است که گونه هاى مختلف اشتراک در زبان، دین، ملیت، نظام ارزشى، بینش ها و باورها را شامل مى شود. بدون شک، همسان همسرى، شرط لازم در هم زیستى بى دغدغه انسان ها و محورى ترین نقطه وفاق و همبستگى آنهاست و این به دلیل تأثیر آن بر جلب محبت متقابل، کاهش سوءتفاهم ها و حل آسان تر مشکلات احتمالى، و در نتیجه رسیدن خانواده به آرامش است. از سوى دیگر، فقدان زمینه مشترک، امکان برقرارى ارتباط مثبت را دشوار مى سازد و افراد را به صورت جزیره هاى مجزا و مستقل از یکدیگر درمى آورد. (بستان، 1385، ص 195)
در اسلام، بر اصل همسان همسرى به عنوان معیار همسرگزینى و ضامن انسجام خانواده، در ذیل عنوان «کفویت» تأکید شده است؛ اما دیدگاه ارزشى اسلام، تعریف خاصى از کفویت زن و شوهر ارائه داده است. به موجب این تعریف، با برخى جنبه هاى همسان همسرى (همسانى دینى، ایمانى و اخلاقى) برخورد ایجابى، و با برخى از جنبه هاى دیگر آن (همسانى نژادى، قومى و طبقاتى) برخورد سلبى صورت گرفته است.
اگر همسانى ایمانى و اخلاقى همسران، به درستى رعایت شود، احتمال بروز آسیب هاى ناشى از ناهمسانى نژادى، قومى و طبقاتى زن وشوهر به شدت کاهش مى یابد.
زراره از امام محمدباقر (علیه السلام) نقل مى کند که: پدرش، امام سجاد (علیه السلام) در یکى از سفرهایش به مکه، زنى را از خانواده اى بى بضاعت خواستگارى کرد و بعد از آن، او را براى خود تزویج نمود. یکى از همراهان حضرت به محض آگاهى از این امر، بسیار ناراحت شد که چرا حضرت چنین زن بى بضاعتى را انتخاب کرده است. وى به تفحص و تحقیق پرداخت تا بداند که این زن کیست و از چه خانواده اى است و چون به این نتیجه رسید که زن از خانواده اى گمنام و بى بضاعت است، فورا به محضر مبارک امام سجاد (علیه السلام) آمد و پس از اظهار ارادت، عرض کرد: یابن رسول اللّه! من فداى شما گردم؛ این چه کارى بود که کردید؟ چرا با چنین زن بى بضاعتى، از چنین خانواده اى ازدواج کردید که هیچ شهرت و ثروتى ندارد. این امر حتى براى مردم نیز مسئله انگیز شده است.
امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: «من گمان مى کردم که تو شخصى خوش فکر و نیک سیرت هستى. خداوند متعال به وسیله دین مبین اسلام تمام این افکار ـ خرافى و بى محتوا ـ را محکوم و باطل گردانده، و این نوع سرزنش ها و خیالات را ناپسند و زشت شمرده است.» آنچه در انتخاب همسر براى ازدواج و زندگى مهم است، ایمان و تقواست و آنچه امروز مردم به آن مى اندیشند، افکار جاهلیت است و ارزشى نخواهد داشت. (اهوازى، 1412ق، ص 45)
منبع: سایت معرفت به نقل از راسخون
آرامش؛ مهمترین ثمره ازدواج
گمگشته امروز بشر در زندگی، آرامش است که پیوسته برای رسیدن به آن، تمام تلاش و کوشش خود را به کار می بندد. یکی از مهمترین عوامل آرامش انسان، ازدواج می باشد. چه مشخصه هایی سبب می شود تا یک ازدواج؛ موجب آرامش انسان شود؟ همراه ما باشید.
در سایه تامین نیازهای زن و مرد در زندگی مشترک، آرامش رخ خواهد داد.
در سایه ازدواج، ثمرات متعددی نصیب زن و مرد و جامعه خواهد شد. یکی از مهمترین فوائد ازدواج، رسیدن به آرامش است. خداوند در قرآن کریم می فرماید:
وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون
[1]
و از نشانه های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان محبت و رحمت قرار داد. به یقین در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند.
عوامل ایجاد آرامش در ازدواج
مهمترین عواملی را که می توان مسبب آرامش زوجین محسوب نمود به قرار زیر است:
رفتار جنسی
غریزه جنسی یک از مهمترین کشاننده های انسان برای ارتباط با جنس مخالف است و این امر را می توان یکی از مهمترین اهداف ازدواج نیز به حساب آورد. در اسلام، ارتباط جنسی با همسر نه تنها امری بد و پلید شمرده نشده، بلکه به عنوان امری مستحب و ستوده یاد شده است.
اهمیت رفتار جنسی در آرامش همسران تا حدی مهم است که وجود نقص و کژکاری در این امر، علت بسیاری نارضایتی ها و مشکلات بین زوجین و حتی عامل بیشتر طلاق ها نیز گزارش شده است.
در روایتی، علت از هم پاشیدگی خانواده امت های پیشین به رفتار جنسی نامناسب آنها ربط داده شده است: «أَنَّ نِسَاءَ بَنِی إِسْرَائِیلَ خَرَجْنَ مِنَ الْعَفَافِ إِلَى الْفُجُورِ مَا أَخْرَجَهُنَّ إِلَّا قِلَّةُ تَهْیِئَةِ أَزْوَاجِهِنَّ وَ قَالَ إِنَّهَا تَشْتَهِی مِنْکَ مِثْلَ الَّذِی تَشْتَهِی مِنْهَا»[2] زنان بنی اسرائیل از پاکی و خویشتنداری به ناپاکی درآمدند و چیزی جز کاستی همسرانشان در آمادگی(زناشویی) آنان را به این کار وانداشت. زن از تو همان چیزی را می خواهد که تو از او می خواهی.
مهر و محبت
شاید مهر و محبت در میان دوستان غیرهمجنس نیز وجود داشته باشد. اما جنس مهر و محبتی که در میان همسران رخ می دهد. متفاوت است. این مهر و عاطفه موهبتی الهی است[3] که در راستای استحکام خانواده و آرامش همسران در میانشان واقع می شود.
وقتی زن و مرد زندگی مشترک را با یکدیگر عاشقانه آغاز نموده و متعهد می شوند تا پایان عمر به یکدیگر وفادار باشند، مسلما مهر و محبتی شدید بینشان برقرار بوده است. این مهر و محبت، با ازدواج فزونی می یابد. زیرا با استمرار زندگی مشترک و تامین مصالح یکدیگر، علاقه بینشان روز به روز تشدید شده و دلبستگی و واببستگی بینشان رخ خواهد داد و با در کنار هم بودن به آرامش می رسند.
تکامل
هر کدام از مرد و زن از جنسی متفاوت با ویژگی ها و مشخصه های خاص خود آفریده شده اند که با صورت گرفتن ازدواج و امتزاج این ویژگی ها، تشکیل یک زوج کامل را خواهند داد. بنابراین؛ ازدواج سبب می شود تا نقیصه های هر کدام از زن و مرد با بهرمندی از وجود همسرش جبران شود و این امر؛ موجب آسایش خاطر و به آرامش رسیدن هر دو خواهد شد.
به عنوان مثال، مرد از قدرت بدنی بالایی برخوردار بوده و قادر است با انجام کار خارج از منزل، به تهیه احتیاجات زندگی خود و همسرش بپردازد. در مقابل، زن با ویژگی خدادادی مهر و عطوفت، قادر است تا وظیفه مراقبت از فرزندان را به نحو احسن انجام دهد.
تامین نیازها
ازدواج فقط برطرف کننده نیاز جنسی طرفین نبوده بلکه به تامین دامنه گسترده ای از نیازهای زوجین می انجامد. تامین نیازهای اساسی مانند نیاز به عشق، محبت، صمیمیت و دلبستگی با ازدواج برطرف شده و حتی نیازهایی مانند نیازهای فیزیولوژیک، امنیت، احترام و عزت نفس با تشکیل خانواده به نحو احسن تامین خواهد شد.
همچنین؛ در دورانی پیری که معمولا افراد نیاز به رسیدگی و مراقبت دارند، برخورداری از مراقبت و رسیدگی فرزندان، سرگرم شدن با نوه ها و شیرینی مشاهده پیشرفت فرزندان، همه در سایه ازدواج برای انسان رخ خواهد داد.
ازدواج سبب می شود تا دسته ای از نیازها که ارضای آن به دست همسر نبوده نیز تامین شود. به عنوان مثال، استقلال طلبی که در سنین جوانی در مردان ایجاد می شود، به وسیله ازدواج تامین و ارضاء می شود و در سایه تامین صحیح نیازها، آرامش برای انسان رخ خواهد داد.
قرآن کریم با بیانی لطیف مسئله تامین شدن نیازها به وسیله همسر را با تعبیر لباس بازگو فرموده و می فرماید:
هن لباس لکم و انتم لباس لهن[4]
زنان لباس شما هستند و شما لباس آنها.
لباس از یکسو، انسان را از سرما و گرما و خطر برخورد اشیاء با بدن حفظ می کند، و از سویی دیگر، عیوب او را می پوشاند، و از سوی سوم، زینتی است برای تن آدمی. لذا تشبیه آیه فوق اشاره به تمام این نکات دارد[5].
زوجین، یکدیگر را از انحرافات حفظ کرده، عیوب هم را پوشانده و هر یک با پوشش کاستی های دیگری، زینتی برای او محسوب شده و وسیله راحتی و آرامش یکدیگر را مهیا می کنند.
پی نوشت
[1] سوره روم، آیه 21.
[2] محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 73، بیروت: دار الاحیاء التراث العربی، 1403 ق، ص 102.
[3] سوره روم، آیه 21.
[4] سوره بقره، آیه 187.
[5] ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران: اسلامی، 1380، ذیل سوره بقره آیه 187.
منابع
قرآن کریم
مجلسی ، محمدباقر ، بحار الانوار، ج 73، بیروت: دار الاحیاء التراث العربی، 1403 ق.
مکارم شیرازی ، ناصر ، تفسیر نمونه، تهران: اسلامی، 1380.
راسخون
عوامل رشد میزان طلاق در دهه های اخیر
بررسی آمار طلاق در کشور نشان می دهد طی دهه گذشته روند صعودی به خود گرفته است. به طوری که به اعتقاد کارشناسان آمار طلاق در ایران به زلزله ای خاموش تبدیل شده است که هر روز در حال تکان دادن جامعه می باشد. اما علت های این امر چیست؟ در این نوشتار به بررسی عوامل رشد میزان طلاق در دهه های اخیر می پردازیم.
جامعه شناسان در تبیین رشد بی سابقه طلاق در دهه های اخیر بر چند عامل اساسی تأکید کرده اند که در ادامه به بررسی آنها خواهیم پرداخت:
الف) تغییر نگرش ها نسبت به ازدواج
مفهوم جدید ازدواج در جوامع غربی معاصر از مهم ترین عوامل افزایش میزان طلاق به شمار می آید. به سخن برخی جامعه شناسان، خانواده و ازدواج در دیدگاه جدید غربی از یک «نهاد» به «مصاحبت» مبدل شده است.[1] در نگاه زوج جوان غربی، ازدواج قراردادی است که با گزینش کاملا آزادانه صورت می گیرد و بر مبنای عشق رمانتیک استوار است. چنین مفهومی از ازدواج به خودی خود مفهوم طلاق و گسست زناشویی را دربر دارد؛ زیرا با توجه به ناپایداری و گذرا بودن احساسات عاشقانه، افراد به همان سرعتی که درگیر روابط عاشقانه می شوند، ممکن است از این روابط خارج شوند. زوج جوان با اول عشق آغازین نه تنها دلیلی بر ادامه رابطه نمی بینند، بلکه دلیل موجهی برای خروج از رابطه در اختیار دارند. یک بررسی از آن حکایت دارد که زنده نگاه داشتن احساسات رمانتیک از نظر ۷۸ درصد زنان آمریکایی برای یک ازدواج خوب، با اهمیت تلقی می شود، در حالی که ۲۹ درصد از زنان ژاپنی چنین بینشی دارند. [2] بر پایه این ملاحظات، برخی معتقدند بالا بودن میزان طلاق، یک پدیده کوتاه مدت نیست، بلکه کفارة مفهوم جدید ازدواج است.[3]
ب) قبح زدایی از طلاق
یکی از عواملی که در ثبات و انسجام خانواده نقش دارد. حساسیت فرهنگ عمومی نسبت به طلاق است. جامعه شناسان، محدودیت های فرهنگی طلاق، به ویژه قبح طلاق در افکار عمومی و سرافکندگی ناشی از آن، تنزل موقعیت اجتماعی فرد طلاق گرفته و در مواردی طرد و انزوای اجتماعی او را عامل ثبات خانواده در بسیاری از جوامع سنتی دانسته اند؛ چرا که این محدودیت ها به تثبیت جایگاه خانواده در افکار عمومی و کاهش احتمال فروپاشی آن می انجامد. در مقابل، به هر میزان از قبح طلاق و احساس ننگ ناشی از آن کاسته شود. احتمال طلاق افزایش خواهد یافت و این وضعیتی است که در جوامع صنعتی معاصر به روشنی مشاهده می شود.[4]
ج) تغییر ساختار خانواده
انتقال از نظام خانواده گسترده به خانواده هسته ای نقش برجسته ای در افزایش میزان طلاق ابنا کرده است. در الگوی نخست، طلاق امری ناپسند و احیانا ممنوع است؛ زیرا با توجه به اینکه ازدواج، واحدی از ارتباط خویشاوندی، اتحاد سیاسی و منافع اقتصادی را به نمایش می گذارد، طلاق مستلزم انحلال چندین رابطه پیچیده و ارزشمند اجتماعی خواهد بود. اما طلاق در خانواده هسته ای صرفا به روابط دو شخص پایان می دهد و تأثیر مستقیمی بر روابط خویشاوندی ندارد. در نتیجه، انحلال ازدواج با محدودیت کمتری روبه رو است و به ویژه گروه خویشاوندی فشار چندانی بر فرد خواهان طلاق اعمال نمی کند. از این گذشته، خانواده هسته ای از جهات دیگری نیز آسیب پذیرتر است؛ استقلال و انزوای خانواده هسته ای باعث می شود که در مواقع بحرانی، منابع حمایتی اندکی در خارج از خود داشته باشد و این امر می تواند به فشارهای عاطفی و مالی بینجامد.[5]
د) تغییر نقش های جنسینی
تغییر نقش های خانوادگی و اجتماعی همسران در نتیجه تغییر ساختارهای اجتماعی و هنجارهای مربوط به الگوی خانواده سنتی (مرد نان آور و زن خانه دار)، یکی دیگر از عوامل اساسی مؤثر بر افزایش طلاق به شمار می رود. در وضعیتی که برابری جنسی به عنوان یک ارزش عمومی پذیرفته و ترویج می شود، احساس بی عدالتی نسبت به تقسیم کار خانگی، رضایت شخصی زنان را از زندگی زناشویی کاهش داده، باعث می شود آنان بیش از مردان به طلاق بیندیشند.[6] همچنین زنان امروزی در مقایسه با مادرها و مادربزرگ های خود، احتمال بیشتری دارد که درخواست طلاق کنند. هر گاه زنان خواهان قدرت تصمیم گیری مشترک و مشارکت شوهران در کارهای منزل باشند و شوهران برعکس، سبک سنتی زندگی زناشویی را ترجیح دهند، نارضایتی زناشوی افزایش یافته و احتمال طلاق میان چنین زوج هایی بالا می رود.
ه) استقلال اقتصادی زنان
در دوره های گذشته، یکی از مهم ترین دلایلی که زنان را در رابطه زناشویی نگاه می داشت، کسب امنیت مالی بود؛ اما افزایش بی سابقه ورود زنان به بازار کار در دهه های اخیر، به استقلال اقتصادی آنان منجر گردیده است و این امر چشم انداز طلاق را برای زنانی که از وضعیت زناشویی ناراضی اند، تا حدودی روشن و نویدبخش ساخته است. به همین دلیل، پژوهش ها درخواست طلاق از سوی زنان شاغل را بسیار بیش از درخواست طلاق از سوی زنان غیر شاغل نشان می دهد.[7] از سوی دیگر، استقلال اقتصادی زن گاه انگیزه شوهر را برای طلاق تقویت می کند؛ زیرا مردی که زن شاغل خود را طلاق می دهد، به آسانی از پرداخت هزینه های مراقبت از کودک فرار می کند.
با این حال، نباید احتمال تأثیر علّى دوسویه را در این گونه متغیرها نادیده گرفت. ورود زنان به بازار کار در همان حال که جزء عوامل افزایش طلاق است، می تواند جزو نتایج و آثار آن نیز باشد. برخی محققان تا آنجا پیش رفته اند که افزایش اشتغال زنان را واکنش آنان در برابر احتمال فزاینده طلاق دانسته اند. به باور آنان، زنان متأهل پس از مشاهده اینکه طلاق فزاینده به آستانه منزل آنان رسیده است، به منظور تأمین آینده خود به نیروی کار ملحق می شوند.
و) رفاه اقتصادی
رفاه اقتصادی به افراد اجازه می دهد ذهن خود را به موضوعاتی فراتر از ادامه حیات معطوف کنند و از جمله، حق انتخاب شادمانی شخصی در خارج از چارچوب ازدواج را در نظر قرار دهند براساس برخی مطالعات تطبیقی، جوامع بسیار فقیر و جوامع بسیار ثروتمند دارای بالاترین میزان های طلاق هستند و جوامعی که از نظر توسعه اقتصادی در سطح متوسط قرار میگیرند میزان طلاق پایین تری دارند. فرضیه مورد نظر، یعنی تأثیر رفاه اقتصادی بالابر افزایش میزان طلاق، به طور خاص درباره جامعه آمریکا مورد تأکید بعضی جامعه شناسان قرار گرفته است. آنان با استناد به آمارهای موجود نشان داده اند که پایین ترین میزان طلاق در آمریکا طی شصت سال گذشته به سال های رکود اقتصادی این کشور اختصاص دارد، در حالی که بالاترین میزان طلاق در تاریخ آمریکا مربوط به سال ۱۹۸۱م، (دوره شکوفایی اقتصادی و رفاه عمومی) بوده است.
ز) آزادی روابط جنسی
انحصار کارکرد ارضای جنسی به نهاد خانواده، همواره از پشتوانه های اصلی ثبات و استحکام این نهاد اجتماعی بوده است و با شکسته شدن این انحصار، به طور طبیعی باید در انتظار کاهش تعهد افراد نسبت به حفظ خانواده و در نتیجه، افزایش میزان طلاق بود. برخی جامعه شناسان بر این باورند که نگرش عمومی گذشته به فعالیت جنسی به عنوان عملی اساسا معطوف به تولید مثل، به نگرشی جدید تغییر یافته است که آن را نوعی بازآفرینی تلقی می کند و این یکی از عواملی است که به افزایش بی بندوباری جنسی در قالب روابط خارج از چارچوب ازدواج و در نتیجه، به افزایش میزان طلاق انجامیده است.
ح) تغییر قانون های طلاق
طلاق در کشورهای غربی در دوره های گذشته محدودیت های قانونی متعددی داشت. یکی از این محدودیت ها هزینه بالای طلاق بود که باعث می شد طلاق به افراد ثروتمند و پردرآمد محدود گردد. برای مثال، در انگلستان در دوره ویکتوریا میانگین هزینه طلاق هفتصد تاا هشتصد پوند بود و بیشتر افراد که تحمل این هزینه ها برایشان مقدور نبود، ناگزیر می شدند به راه هایی همچون رو آوردن به فاحشه ها یا خدمت کارها، متارکه با همسر یابدرفتاری و خشونت با وی متوسل شوند. در حال حاضر، کاهش هزینه های مالی طلاق، دستیابی به آن را خواه برای ثروتمندان و خواه برای افراد کم درآمد، آسان نموده است.
محدودیت دیگری که قانون های طلاق ایجاد می کرد، به دلایل طلاق مربوط بود. برای مثال، دادگاه های آمریکا پیش از دهه ۱۹۷۰م، برای صدور حکم طلاق از سیستم اثبات تقصیر پیروی می کردند که بر طبق آن، دلایل طلاق، مانند زنا با مصرف الکل، باید از سوی همسر به اثبات می رسید و اثبات این دلایل، تشخیص گناهکار از بی گناه را ایجاب می کرد. شخصی که گناهکار شناخته می شد، به ندرت می توانست حضانت فرزندان را به دست گیرد و از نظر مالی نیز با محدودیت هایی از سوی دادگاه روبه رو می شد، ولی امروزه سیستم «طلاق بدون مقصر» در بیشتر ایالات آمریکا پذیرفته شده و ناسازگاری زوجین به تنهایی می تواند دلیل فسخ قانونی ازدواج باشد.
ط) تغییرات جمعیتی
در تبیین علل افزایش طلاق نباید احتمال دخالت تغییرات جمعیت شناختی را از نظر دور داشت. در جوامعی مانند ایران که پس از یک دوره افزایش سریع جمعیت، نرخ رشد جمعیت مهار شده و درنتیجه، بیشترین تراکم جمعیتی در سنین جوانی واقع شده است. میزان طلاق به طور طبیعی افزایش می یابد؛ زیرا اصولا بالاترین درصد طلاق ها به سنین جوانی اختصاص دارد. واضح است که این افزایش جنبه مقطعی داشته و با عبور نسل تراکم از دوره جوانی و ورود آن به دوره میان سالی، میزان طلاق - در فرض فقدان عوامل دیگر- کاهش یافته، به شرایط قبل باز می گردد.
برخی کوشیده اند افزایش طلاق در جامعه آمریکا را نیز براساس همین نکته تبیین کنند. به اعتقاد آنان، افزایش میزان طلاق، به ویژه در دهه ۱۹۷۰م، ناشی از عبور نسل تولد یافته در دوره افزایش موالید (پس از جنگ بین المللی دوم) از سنین ازدواج بوده است. این نسل که فوق العاده متراکم و پرجمعیت بود. از اواخر دهه ۱۹۶۰م. تا اوایل دهه ۱۹۸۰م. بالاترین میزان طلاق را در آمریکا رقم زد. ولی به نظر می رسد در جامعه آمریکا نمی توان برای عمل جمعیت شناختی، نقش عمده ای قائل شد؛ زیرا میزان طلاق در این کشور طی دو دهه گذشته نیز روندی نسبتا ثابت و بدون کاهش جدی را طی کرده است و این بدان معناست که عوامل دیگری در این خصوص تأثیرگذار بوده اند
منبع: کتاب «جامعه شناسی خانواده با نگاهی به منابع اسلامی»
نویسنده: حسین بستان (نجفی)
بیشتر بخوانید :
آمارها در مورد علت طلاق چه می گوید؟
علل طلاق و پیامدهای آن در جامعه ایران (بخش اول)
علل طلاق و پیامدهای آن در جامعه ایران (بخش دوم)
علل طلاق و پیامدهای آن در جامعه ایران (بخش سوم)
پیامدهای طلاق همسران
6 نشانه منتهی شدن یک زندگی به طلاق
پی نوشت :
[1]. Kuper & kuper, The Social Science Encyclopedia. p.208.
[2]. Myers, Exploring Social Psychology,p.284.
[3] . میشل، جامعه شناسی خانواده و ازدواج، ص 176.
[4] . Good, The Family, p94.
[5]. Curry et al. Sociology for the Twenty-first Century,p.267.
[6] . Huber & Spitze, Trends in Family Sociology. Handbook of Sociology,p.432.
[7] . سگالن، جامعه شناسی تاریخی خانواده. ص۱۸۱.
راسخون
راهکارهای کاهش طلاق
یکی از معضلات اجتماعی که ضربه خطرناکی به جامعه و خانواده میزند بحث طلاق است. برای جلوگیری از این گرفتاری، باید دوستان و آشنایان آنها تلاش کنند و تلاش خود را بر این بگذارند که رابطه آنها را اصلاح کنند. این نوشتار به مواردی که میتواند باعث شود طلاق به تاخیر بیفتد رسیدگی میکند.
زوجین باید از اشتباهات یکدیگر بگذرند تا زندگی آنها دوام پیدا کند و بهترین راه برای دوام بخشیدن به آن گذشت کردن از اشتباهات یکدیگر است.
مقدمه
یاد آن روزها بخیر که خانواده ها یک وظیفه ای مشترکی برای خودشان داشتند و آن تامین نیازهای روحی و جسمی افراد خانواده بود. اما آن صفا و صمیمیت چه شده است و چرا جای خودش را به طلاق و آشوب داده است؟ زن و شوهر در ابتدا با یکدیگر خوب هستند اما بعد از مدت کوتاهی این آتش عشق می خوابد و سرمای زمستانی جای او را میگیرد و فکر طلاق تنها فکری است که به سراغ زوجین میرود و آنها برای رهایی از سختی ها به دنبال طلاق میروند. در حالی که طلاق بسیار اثرات مخربی بر روی جامعه و شخص و خانواده او میگذارد که قابل جبران نیست. طلاق تعادل انسانها را بر هم میزند و موجب کاهش انسجام و یکپارچگی اجتماعی می شود[1]
راهکارها و تدابیری وجود دارد که سبب کاهش این فروپاشی خانوادگی میشود و این نوشتار سعی دارد تا این راهکار ها را بیان کند.
1. جلوگیری از ایجاد نزاع و اختلاف در بین زوجین
یکی از اصلی ترین و بنیادی ترین عامل پیوند زن و شوهر، وجود مهر و علاقه و عاطفه نسبت به یکدیگر است. و این محبت در صورتی پایدار خواهد ماند که زن و شوهر با دید خوشبینانه به یکدیگر بنگرند و هر یک، دیگری را مونس و همدم خودش بداند.
اسلام برای تعالی زن و شوهر از هر گونه دخالت و هر آنچیزی که سبب میشود تا رابطه زن و شوهر خراب شود نهی میکند. مثلا:یکی از دلایل سر شدن زوجین نسبت به یکدیگر میشود دخالت کردن آشنایان در مورد زندگی آنهاست. با کلمات و گفتارهای خودشان سبب سردی رابطه آنها میشوند و عاقبت کار آنها به طلاق خواهد کشید یا طلاقی که سبب جدای آنها میشود و یا سبب طلاق عاطفی در بین آنها خواهد شد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : کسی که میان زن و شوهری جدایی اندازد، غضب و لعنت خدا در دنیا و آخرت شامل حال او میشود و سزاوار است خداوند او را در آتش بزرگ جهنم اندازد و هر قدمی که در ایجاد اختلاف میان زن و شوهری بردارد، هر چند موجب جدایی آنها نشود، خشم خدا و لعنت او در دنیا و آخرت نصیب او میشود. [2]
نکته: اولین قدم برای جلوگیری از طلاق، پیشگیری کردن است. این جمله را در ذهن خودتان داشته باشید که، پیش درمانی، بهتر از درمان است. جلوی کارهای که سبب میشود تا آرامش از زندگی شما برود را بگیرید.
2.توجه به فرزندان و مشکلات آنها
بعد از طلاق گرفتن زوجین، مشکلی بوجود میآید به عنوان حضانت فرزند، تامین نفقه آن و دور شدن از فرزند برای یکی از پدر و مادر، وجود این سختی ها میتواند یک عاملی باشد برای دوری از طلاق گرفتن و فروپاشی خانواده.
3. پا در میانی کردن بزرگان فامیل
وقتی زن و شوهر تصمیم گرفتن تا زندگی مشترک خود را با طلاق گرفتن تمام کنند، بزرگان فامیل وظیفه دارند تا وساطت کنند و مشکلات آنها را حل کنند و این یک عاملی میشود برای جلوگیری از طلاق، چون این افراد آگاه به وضعیت زندگی آنها هستند و هدف شان هم ادامه داشتن زندگی آنهاست و با همین نیت خیری که دارند سبب میشوند تا زن و شوهر به خودشان بیایند و زندگی خود را ادامه دهند.
راهکار اسلام در این مواقع آن است که طرفین دعوا تصمیم دوباره درباره زندگی را به دست افراد دارای صلاحیت و آرامش روانی بسپارند. همچنین تاکید شده که یکی از داوران از خویشان زن و دیگری از خویشان مرد باشد؛ شاید به این دلیل که بیشتر از وضعیت زندگی آنان مطلع هستند و بیشتر به مصالح خویشان خود پایبند و نسبت به آنان دلسوزند. [3]
4. زوجین باید گذشت داشته باشند
بنای خانواده، یکی از با اهمیت ترین بنیاد ها است و زوجین وظیفه دارند برای تحکیم آن از حقوق خودشان بگذرند و سعی خود را بر این داشته باشند که به خانواده خویش دوام ببخشند. در این بین برخی از زوجین هستند که حقوق خود و قوانین خودشان را محترم تر از بنای خانواده میدانند و بی احترامی به خود را تحمل نمیکنند و سریعا به سراغ طلاق میروند. اما افراد خردمندی هستند که به دلیل اهمیت استحکام خانواده خویش از حقوق خود میگذرند تا زندگی آنها دوام داشته باشد.
زوجین باید از اشتباهات یکدیگر بگذرند تا زندگی آنها دوام پیدا کند و بهترین راه برای دوام بخشیدن به آن گذشت کردن از اشتباهات یکدیگر است و اگر زنی بیم داشت که شوهرش با وی مخالفت و بد سلوکی کند یا از او دوری گزیند باکی نیست که هر دو تن به گونهای به راه صلح و سازش باز آیند، که صلح به هر حال بهتر است، و نفوس را بخل و حرص فرا گرفته. و اگر (درباره یکدیگر) نیکویی کرده و پرهیزکار باشید، خدا به هر چه کنید آگاه است.[4]
نکته پایانی: برای همسر خود وقت بگذارید و پای در و دل او بنشینید. بنشینید و درباره مسائلی که اتفاق افتاده به طور طبیعی و به دور از تنش صحبت کنید . درباره آنچه از زندگی مشترک تان میخواهید و دوست دارید که همسرتان پایبند به آنها باشد و به آن نیاز دارید و آنچه عقیده دارید باعث مشکلات می شوند، گفت وگو کنید. گفت وگو کردن، غیر از مشاجره کردن و متهم کردن است. با گفتگو صحیح می توانید جلوی طلاق گرفتن را بگیرید و گرمی و نشاط را به زندگی خود ببخشید.
پی نوشت :
[1] باقر ساروخانی، طلاق پژوهشی در شناخت واقعیت و عوامل آن، تهران: موسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران، چاپ 1، سال 1372، صفحه 120
[2]علامه مجلسی ، بحارالانوار، جلد 73، صفحه 368
[3] نشریه حورا، شماره 40، صفحه 16، سال 1391
[4] قرآن کریم، سوره مبارکه نساء، آیه 128
راسسخون