آموزش دوست یابی به کودکان
با توجه به این که باید به کودکان آموزش داد تا دوست پیدا کنند، بهتر است از همان ماه های اولیه زندگی، به فکر دوست یابی کودکان مان باشیم و کودک خود را وارد اجتماعات مناسب سنش نماییم. کلاس های آموزشی و ورزشی و فرهنگی نیز تا حد زیادی مؤثر است و علاوه بر کمک به دوست یابی کودکان مان فرصت آموزش و یادگیری مهارت های زیادی از قبیل سازگاری، رعایت قانون، کارگروهی … را به آنها می دهد. با ما همراه باشید.
در دوست یابی کودکان تان خودتان الگو باشید و سعی کنید روابط اجتماعی خوبی با دیگران برقرار نمایید. روابط و حضور خود را در جمع و گروه بیشتر کنید.
مقدمه
با توجه به این که باید به کودکان آموزش داد تا دوست پیدا کنند، بهتر است از همان ماه های اولیه زندگی، به فکر دوست یابی کودکان مان باشیم و کودک خود را وارد اجتماعات مناسب سنش نماییم. از چالش های زندگی می توان دوست یابی را نام برد. انسان به عنوان یک موجود اجتماعی ناگزیر به دوست یابی است. حضور در پارک و استفاده از وسایل بازی موجود در پارک، قرار گرفتن در صف سرسره و تاب … در واقع اولین قدم برای پذیرش روابط اجتماعی است.
اگر کودک شما علی رغم تدابیری که به کار بردید، باز هم در پیدا کردن دوست موفق نبود بهتر است بیشتر دقت کنید و علت اصلی آن را پیدا کنید. مثلاً اگر نمی داند چگونه می تواند با کسی دوست شود، به او یاد دهید با نزدیک شدن به فرد مورد نظر و سلام کردن و پرسیدن اسم او می تواند سر صحبت را باز کرده و به این ترتیب با او دوست شود و یا آن کودک را دعوت به خوردن قسمتی از تغذیه اش کند یا از او بخواهد با هم بازی کنند.
دوستیابی کودکان مان در سنین مختلف
کودکان در سنین مختلف به صورت های گوناگون باید دوست پیدا کنند.
دوست یابی کودکان مان در سه سالگی
اگر کودک شما سه ساله است، شما آماده پیدا کردن دوست و همکاری با سایر کودکان می باشد. در رفت و آمد به مهدکودک یا روابط خانوادگی، او قاعدتا به طرف کودکان همسن خودش که از بازی با آنها لذت می برد، تمایل پیدا می کند. فرزند شما از بازی کردن با همسالان خود تحت کنترل و هدایت شما لذت خواهد برد. همچنانکه او در بازی و فعالیت ها شرکت می کند، به هدایت و کنترل شما نیز نیاز دارد تا یاد بگیرد از جنگ و دعوا بر سر مالکیت اسباب بازی ها و نوبت بازی، خودداری کند.
دوست یابی کودکان مان در چهار و پنج سالگی
کودک چهار ساله شما معمولا در این سن بیش از یک یا دو دوست ندارند. وقتی برای بازی به پارک یا محل بازی می روند، انتظار دارند آنها را ببینند و در بازی همکاری بیشتر از خود نشان می دهند. کودکان، روابط دوستانه خود را همچنان حفظ می کنند. علاقه دارند با کودکانی که فعالیت یا بازی خاصی را انجام می دهند، بیشتر بازی کنند.
فرقی نمی کند که بازی جست و خیزی باشد، یا نقاشی و رنگ کاری. داشتن دوست و همبازی برای فرزند چهار ساله شما از اهمیت خاصی برخوردار است. وقتی فرزند شما به جای اینکه با کودکان غیرآشنا بازی کند، با دوستانش بازی می کند، بیشتر می تواند فعالیت های پیچیده را انجام داده و ایده های خوبی از خودش بروز دهد. برای اینکه بتوانید روابط دوستانه فرزند خود را قوی تر و بیشتر سازید، سعی کنید موقعیت هایی مانند مهدکودک یا شرایطی در خانه ایجاد کنید که او بتواند با دوستانش بازی کند.
مهارت های دوست خوب بودن، از جمله خوب گوش کردن، احساس دیگران را درک کردن و سهیم بودن در احساس آنها، در سن چهار سالگی رشد می یابد و همین مهارت ها هستند که فرزند شما را اجتماعی بار می آورد.
دوست یابی کودکان مان در شش و هفت سالگی
دامنه برقراری روابط دوستانه فرزند شش ساله با کودکان دیگر، هم در محیط مدرسه و هم با همسایگان، افزایش می یابد. گاهی روابط دوستانه آنها به هم می خورد که این امر کاملا طبیعی است. برای اینکه بتوانید دامنه روابط دوستانه فرزند هفت ساله خود را گسترش بدهید، او را در باشگاه های ورزشی و فعالیت های خارج از مدرسه ثبت نام کنید تا او بتواند با کودکان دیگری که علایق مشترکی با آنها دارد، دوست شود. حتی می توانید بعضی از آنها را جهت بازی به منزل خود دعوت نمایید.
اگر در دوستیابی کودک تان و ایجاد رابطه با کودکان دیگر مشکل دارد معلم او می تواند وی را ترغیب کند که در گروه های مختلف درسی یا ورزشی شرکت کند. به عنوان مثال انجام طرح درسی و دسته بندی دانش آموزان به گروه های مختلف می تواند بسیار مفید باشد.
دوست یابی کودکان مان در هشت سالگی
کودک هشت ساله شما ممکن است به علت تضاد و کشمش های بسیار جزیی رابطه خود با دوستانش را قطع کند. با وجود اینکه گاهی این نوع روابط برای فرزند شما بسیار مهم است، ولی روز بعد همه چیز فراموش خواهد شد. اما اگر فرزند شما از این که از طرف دوستان طرد شده، غمگین و ناراحت به خانه بیاید، بهترین روش برخورد شما با این مسئله این است که ببینید، مشکل چه بوده است و قبل از آنکه بخواهید دوستان جدیدی برای او پیدا کنید با او همدردی و در این راه حمایتش کنید.
روابط پایدار در دوست یابی کودکان مان از 9 تا 11 سالگی
روابط دوستانه کودکان یازده ساله ای که تغییر مقطع درسی می دهد متفاوت است. بنابراین بهتر است در اوایل شروع مقطع جدید، فرزند شما روابط دوستانه خود را با دوستان قدیم خود همچنان حفظ کند تا همزمان بتواند در مدرسه جدید دوستان جدیدی پیدا کند.
دوست یابی کودکان مان
در دوست یابی کودکان تان خودتان الگو باشید و سعی کنید روابط اجتماعی خوبی با دیگران برقرار نمایید. روابط و حضور خود را در جمع و گروه بیشتر کنید. برای این کار پارک ها و مهدکودک ها مکان مناسبی هستند.
به کودک بگویید اگر می خواهد دوستی داشته باشد، را تشویق کنید در مکانی مثل پارک به کودکی نزدیک شده و از او تقاضای بازی و دوستی نماید. هدایای کوچکی تهیه کنید و به فرزندتان بدهید تا به دوستانش در مناسبت های مختلف هدیه کند و یا در جشن تولد دوستانش شرکت کند.
کلاس های آموزشی و ورزشی و فرهنگی نیز تا حد زیادی مؤثر است و علاوه بر کمک به دوست یابی کودکان مان فرصت آموزش و یادگیری مهارت های زیادی از قبیل سازگاری، رعایت قانون، کارگروهی … را به آنها می دهد.
آیا اخلاق کودک تعیین کننده دوستیابی او هست یا دوست یابی کودکان مان مهم است؟
طبعا اخلاق کودک تاثیر زیادی در دوستیابی دارد، اگر کودکی رفتار برتری طلبی و رهبری داشته باشد ولی در عین حال شوخ طبع و مهربان باشد، توسط دیگران پذیرفته خواهدشد. اما برعکس اگر همین کودک رفتارهای مثبت کمی داشته باشد توسط دیگران دفع و طرد خواهد شد. مهربانی و وظیفه شناسی بهترین راه برای پیدا کردن یک دوست خوب است.
چگونه در دوست یابی کودکان مان کمک کنیم؟
اصولا کودکانی که اعتماد به نفس کافی ندارند، می ترسند حرفی بزنند که اوضاع را بدتر کند یا باعث شود مورد تمسخر همسالان خود قرار بگیرند. کودکی که عادت به نه شنیدن ندارد، هر جواب منفی را ممکن است به حساب رد شدن کامل یا دوست داشته نشدن بگذارد و به همین دلیل هم ترجیح بدهد فاصله بگیرد. در این میان، یادگیری چند نکته مهم، می تواند تا حد زیادی کار دوست یابی کودکان مان را تسهیل کند.
حالت چهره :
طبعاً حالت چهره و گشاده رویی تاثیر زیادی در دوست یابی کودکان مان دارد.
تماس چشمی :
باید برای کودک توضیح بدهید که تماس چشمی مناسب چه ویژگی های دارد:
- نه آن قدر به اطراف نگاه کنند که به طرف مقابل احساس بی توجهی بدهد و نه آن قدر به او خیره شوند که او احساس عدم امنیت داشته باشد.
- برایش توضیح بدهید که معمولا بیش ازاندازه به اطراف نگاه کردن، یعنی من حوصله ام سر رفته، این موضوع برایم جالب نیست، نمی خواهم گوش بدهم یا وقت ندارم به حرف های تو گوش بدهم.
- همچنین بیش ازحد خیره شدن به چشمان کسی، معمولا یا به معنای خشم داشتن نسبت به او است، یا این که در روابط بسیار صمیمی و عاشقانه اتفاق می افتد و به همین دلیل هم در هر دو معنا، به فردی که می خواهی با او دوست شوی، احساس عدم امنیت می دهد.
منبع: راسخون
معیار های کفویت و تناسب در ازدواج
زن و شوهر بهتر است از نظر جسمی (قد، وزن) تناسب داشته باشند؛ گاهی مواقع زوجها در ابتدا به این عامل توجه نمیکنند و بعد از ازدواج نسبت به این عوامل حساسیت به خرج میدهند که باعث تلخی و اختلاف در زندگی میشود. در این مطلب به بیان معیار های کفویت و تناسب در ازدواج خواهیم پرداخت.
همسر انسان باید با او تناسب مالی داشته باشد. به گونهای نباشد که یکی در ناز و نعمت زندگی میکرده و دیگری با مشقت و سختی.
مقدمه
این ملاکها گرچه به اهمیت معیارهای اصلی نیستند، اما شرط کمالاند و برای بهتر شدن و کاملتر شدن زندگی مشترک است؛ با در نظر گرفتن این معیارها احتمال به وجود آمدن اختلاف در زندگی مشترک کمتر میشود. زن و شوهر وقتی با هم تفاهم و رابطهای ناگسستنی دارند که اشتراکات و هماهنگیهای زیادی با هم داشته باشند. این نکته را نباید از نظر دور داشت که همتایی، هماهنگی و تناسب صد در صد امکان ندارد؛ زیرا هر انسانی دارای مغز، روح، اخلاق، تربیت و محیط خانوادگی منحصر به فرد است و با دیگری فرق دارد. اما باید کوشش نمود هر چه ممکن است این فاصله کمتر شود.
موارد همتایی و تناسب در ازدواج
1. تناسب در زیبایی:
هر چند زیبایی معیار ضروری به حساب نمیآید، ولی طرفین در مجموع باید از لحاظ زیبایی و قیافه ظاهری مورد پسند یکدیگر باشند و برای همدیگر جذابیت داشته باشند. زیبایی و تناسب ظاهری در حفظ و تقویت عفت و ایمان تأثیر دارد؛ زیرا اگر همسر فرد از حد نصاب کافی برای زیبایی برخوردار باشد، چشم و فکر و عمل وی متوجه دیگران نخواهد شد و حسرت زیبایان بیگانه را نخواهد خورد و خدای ناکرده به همسرش خیانت نخواهد کرد؛ مگر این که به چشمچرانی و انجام کارهای خلاف عفت کرده باشد.
2. تناسب سنی:
تفاوت سن بلوغ جنسی دختر و پسر حدود 4 سال است. پس بهتر است که تفاوت سن آنها در ازدواج نیز چنین باشد. مگر اینکه واقعاً شرایط دیگر آن قدر مناسب باشد که بتوان از این مسأله صرفنظر کرد و همسری با سن مساوی برگزید؛ ولی به هر حال تفاوت سنی نکتهای حائز اهمیت است.(ضمناً برای یک ازدواج موفّق، بلوغ جنسی، بلوغ اقتصادی(مردها)، بلوغ فرهنگی و اجتماعی در کنار هم ضروری است).
3. جسمی و جنسی:
زن و شوهر بهتر است از نظر جسمی (قد، وزن) تناسب داشته باشند؛ گاهی مواقع زوجها در ابتدا به این عامل توجه نمیکنند و بعد از ازدواج نسبت به این عوامل حساسیت به خرج میدهند که باعث تلخی و اختلاف در زندگی میشود. رضایت جنسی مسئله بسیار مهمی است و اگر یکی از آنها گرم مزاج و دیگری سرد مزاج باشد؛ به بهانهگیری و نزاع منجر میشود که گاهی در ظاهر هم علت بهانهگیریها چیز دیگری به نظر میرسد؛ اما وقتی ریشهیابی میشود متوجه میشویم که ریشه این اختلافها و بهانهگیریها نارضایتی جنسی است.
4. تناسب اقتصادی:
همسر انسان باید با او تناسب مالی داشته باشد. به گونهای نباشد که یکی در ناز و نعمت زندگی میکرده و دیگری با مشقت و سختی. به عنوان مثال اگر جوانی که از لحاظ مالی فقیر و یا متوسط است، با دختری از خانوادهای ثروتمند ازدواج کند، اگر شبانه روز هم کار و تلاش کند نمیتواند همسرش را راضی کند، مگر اینکه آن فرد و خانوادهاش از لحاظ ایمان بسیار قوی باشند و بتوانند به خاطر خدا گذشت کنند و از لحاظ مالی هم بدون منّت به این فرد کمک کنند.
5. تناسب تحصیلی:
اگر چه میزان تحصیلات نمیتواند تضمینکننده روابط معقول و ازدواج موفق باشد، اما باید پذیرفت که بینش و منش افراد تحصیلکرده با دیگر اقشار جامعه متفاوت است. از آنجایی که کسب دانش در رشد و تعالی فکری افراد و نگرش آنها بسیار مؤثر است؛ تناسب در میزان تحصیلات، تأثیر بسیار مهمی در زندگی مشترک دارد؛ زمینه ایجاد درک و تفاهم بیشتر زوجین را فراهم کرده و موجب پرورش بهتر فرزندان و ایجاد نسلی موفق با تربیتی اسلامی و فرهنگی می شود.
از دید روانشناسان برترین حالت تناسب تحصیلی در ازدواج این است که یا طرفین در تحصیلات یکسان باشند یا تحصیلات دختر یک مقطع پایینتر از پسر باشد، دلیل این مسأله ایمن کردن خانواده از برخی مشکلات زناشویی است؛ چرا که این امر ممکن است باعث عدم اطاعت زن از همسر شود.
6. تناسب فرهنگی- اجتماعی:
بهتر است زن و شوهر به لحاظ فرهنگی و اجتماعی نیز تناسب داشته باشند؛ مثلاً کسی که عمدة فعالیتش علمی و پژوهشی است، اگر با کسی ازدواج کند که روحیه اجتماعی او تجملاتی، اشرافی، اهل مسافرت، تفریحات و گشتوگذار است، ممکن است دچار اختلاف شوند.[1]
7. هماهنگی روانشناختی:
روحیات افراد با هم فرق دارد؛ برخی برونگرا (اهل شوخی، ارتباط با دیگران و معاشرت، تفریح، جنب و جوش و تحرک زیاد و…) و برخی درونگرا (تمرکز بر خود، تفکر زیاد، عدم ارتباط زیاد با دیگران و…) هستند. اگر این تناسب حفظ نشود (یعنی هر دو از یک گروه نباشند) در زندگی مشترک به احتمال زیاد با مشکل مواجه میشوند.[2]
در پایان: شرایط و مسایل ازدواج و ملاکهای انتخاب همسر را در عین اینکه باید با دقت مورد توجه قرار داد، اما نباید به طور وسواسگونه و یا مستقل از دیگر شرایط بررسی کرد.
منبع: مشرق نیوز
پینوشت:
[1]. مظاهری، علیاکبر، جوانان و انتخاب همسر، ص144.
[2] . برای مطالعه بیشتر به کتابهای روانشناسی مراجعه کنید.
همه آنچه که از ازدواج سفید باید بدانید
ازدواج سفید یکی از چالش های جدید و نوپدید جامعه ایران است. مهم ترین عوامل گرایش به این رابطه تغییرات فرهنگی جامعه ایران، مشکلات مالی جوانان، محک زدن رابطه، آشنایی بیشتر، عدم اعتقاد به ازدواج، سست شدن اعتقادات مذهبی، افزایش مردان تنها و زنان بیوه ناشی از طلاق می باشد. با ما همراه باشید.
یکی از گونه های جدید روابط پیش از ازدواج روابط مبتنی بر «هم خانگی» است که در کلان شهرهایی چون تهران رو به افزایش است.
در چند دهه اخیر الگوی روابط جنسی در جهان تغییرات فراوانی داشته و اکنون نیز جامعه ایران با تحولات چشم گیری در حوزه ارزش ها و باورهای جوانان روبه روست. تحقیقات نشان می دهند که رابطه جنسی پیش از ازدواج در ایران در حال افزایش است. یکی از گونه های جدید روابط پیش از ازدواج روابط مبتنی بر «هم خانگی» است که در کلان شهرهایی چون تهران رو به افزایش است. هم خانگی زندگی مشترک دو شریک جنسی بدون ازدواج با یکدیگر است. این ارتباط، گرچه نام زیبایی دارد، اما دلالت بر یک رابطه نامشروع، غیرقانونی و دور از شأن یک مسلمان و ایرانی با فرهنگ و آداب و رسوم دیرینه دارد؛ رابطه ای که ازدواج نیست و خارج از تعهدات یک ازدواج است.
یکم) چیستی ازدواج سفید
هم باشی(cohabitation) نوعی زندگی زناشویی و برقراری رابطه جنسی بدون ثبت رسمی پیوند ازدواج است که برخی آن را «ازدواج سفید» نامیده اند. این پدیده گرچه در دنیا پدیده جدیدی نیست، اما در ایران به عنوان یک شوک فرهنگی مطرح شده است. در این نوع ازدواج که در نهادهای دولتی مربوطه یا سازمان های دینی ثبت نمی شود، زن و مرد با هم زندگی می کنند و کارهای مربوط به خانواده بر دوش هر دو است، هرچند از نظر قانونی زن و شوهر رسمی محسوب نمی شوند.
در زبان فرانسوی به این ازدواج، ازدواج قانونی و بدون روابط جنسی اطلاق می شود. بنابراین ازدواج سفید نوعی هم خوانگی است، بدون اینکه هیچ رابطه جنسی میان طرفین باشد. این مراسم قانونی محملی برای دور زدن قانون مهاجرت یا مسائل دیگر به کار می رود. اما در فرهنگ لغت آکسفورد به ارتباط جنسی بدون ازدواج قانونی، همباشی"cohabitation” گفته می شود.
بنابراین، ازدواج سفید دو معنا می تواند داشته باشد. معنای اول عبارت است از هم خوانگی که ازدواج قانونی بدون ارتباط جنسی است و معنای دیگر، عبارت است از هم باشی که ارتباط جنسی میان دو غیرهمجنس بدون ازدواج رسمی است. معنای دوم شباهت زیادی به نکاح معطاتی دارد. نکاح معاطاتی ازدواجی است که به منظور تشکیل خانواده و حق تمتع و رابطه جنسی میان دو جنس مخالف برقرار می شود، اما فاقد ایجاب و قبول لفظی است. در این ازدواج ممکن است طرفین بر مهریه، نفقه و سایر حقوق بین زوجین توافق کنند. صحت این نوعازدواج(به معنای دوم) از نظر شرعی و قانونی وابسته به صحت عقد نکاح معاطاتی است.
بر اساس ماده 193 قانون مدنی، معاطات جز در مواردی که قانون استثناء کرده، صحیح است. از جمله موارد استثنا شده، عقد نکاح است. در ماده ۱۰۶۲ این قانون آمده است: «نکاح واقع می شود به ایجاب و قبول به الفاظی که صریحاً دلالت بر قصد ازدواج نماید»؛ یعنی صیغه عقدازدواج به لحاظ حقوقی حتماً باید صیغه عقد ازدواج بیان شود و ایجاب و قبول باید لفظی باشد، مگر در حالت عجز از تلفظ.[2] به نظر بیشتر فقهای شیعه، مانند محقق بحرانی، شیخ انصاری و امام خمینی، بطان نکاح معاطاتی مورد اجماع علمای شیعه و اهل سنت است.
دوم) تاریخچه و فراگیری
این نوع از زندگی که به زندگی زناشویی بدون ازدواج نیز معروف است، یک شیوه جایگزین در غرب است که در بیشتر کشورهای اروپایی و آمریکایی رواج دارد. در این نوع رابطه دختر و پسر بدون هیچ توافق رسمی و مشخصی رابطه را شروع می کنند.
آمارها در دیگر کشورها حاکی از آن است که روابط هم خانگی امروزه در سراسر اروپا و آمریکا، به خصوص در میان نسل های جوان تر، به طور چشم گیری در حال پذیرش و افزایش است؛ به طور مثال در آمریکا در دهه 1970، نزدیک به 400 هزار زوج در قالب الگوهای هم خانگی زندگی می کردند. این در حالی است که بر طبق آمارهای سال 2010 بیش از 7 میلیون زوج ( 14 میلیون نفر) در آمریکا در قالب هم خانگی با یکدیگر زندگی می کنند.
نتایج تحقیقات نشان می دهد بیش از نیمی از زنانی که در آمریکا ازدواج کرده اند، پیش از آن رابطه هم خانگی را با همسر فعلی خود تجربه کرده بودند. با گسترش هم خانگی «تعدادازدواج ها» کاهش چشم گیری یافته، چراکه هم خانگی به شکل رقیبی جدی در مقابل ازدواج قد علم کرده است.
در بسیاری از کشورها ازدواج در حال تضعیف و هم خانگی در حال تقویت است؛ برای مثال شاخص ها در کانادا کاهش شدید میزان ازدواج در چند دهه اخیر را نشان می دهند. در این کشور، میزان ازدواج زنان تا 50 سالگی، از بالای 95 درصد در سال 1965 به کمتر از شصت درصد در سال 2003 رسیده است. در مقابل، میزان هم خانگی در کانادا رشدی 300 درصدی را نشان می دهد و از 15 درصد در اواخر دهه 1960 به نزدیک 50 درصد در سال 2000 رسیده است.
این تغییرات به آمریکای شمالی و اقیانوسیه محدود نمانده و اروپا نیز روندهای مشابهی از آن را تجربه کرده است. هم خانگی در اروپا پدیده جدیدی نیست و قبل از انقلاب جنسی دهه 1960 نیز به علل گوناگون در برخی جوامع اروپایی یافت می شد. البته در آن زمان عملی غیرقانونی، مشمول مجازات و نادر بود.
سوم) مراحل ازدواج سفید
این پدیده نوظهور اجتماعی پنج مرحله دارد که عبارت اند از:
الف) مرحله آشنایی
در این مرحله دختر و پسر در خیابان و یا در مکان های دیگر با یکدیگر آشنا می شوند، سپس به افشا وضعیت خود می پردازند و دردها و محرومیت ها و طرد شدن های مکرر خود را با یکدیگر در میان می گذارند. در بیشتر موارد طرفین خود را غوطه ور در مشکلات و بدبختی ها معرفی می کنند تا حس ترحم و دلسوزی دیگران را تحریک کنند.
ب) مرحله عاشق شدن
پس از آنکه دو طرف از دردهای بی شمار، محنت های فراوان و مصائب پر تعداد خود گفتند، بیش از پیش به یکدیگر نزدیک می شوند. این نزدیکی منجر به ایجاد علقه و ارتباط محبت آمیز می شود؛ البته نه عشقی که موجب تعالی و رشد می گردد، بلکه عشقی که به جهت جبران محرومیت های گذشته است.
ج) مرحله به هم پیوستن
پس از آنکه طرفین احساس کردند یکدیگر را می فهمند تصمیم به با هم زیستن می گیرند؛ لیکن چون به صورت کامل اجتماعی نشده اند و وجدان اخلاقی (سوپر ایگو) قوی ندارند، برای با هم زیستن راه کج روانه و ناهنجار را پیش می گیرند.
د) مرحله بروز تعارض و تنش
به وضوح می توان پیش بینی کرد افرادی که تن به این رابطه می دهند، دنیایی سرشار از تعارض، درگیری و مسائل حل نشده دارند. به همین جهت، دیری نمی پاید که عشق و عاطفه اولیه به تمامی رنگ می بازد و جای خود را به نفرت و کینه و خود سرزنش گری می دهد.
ه) مرحله خاتمه زیست مشترک و احساس شرمساری
زیست سیاه مشترک دیری نمی پاید؛ چراکه به گونه ای ناهنجار شکل گرفته است. با پیدا شدن تعارض ها دو طرف قادر به بهره گیری از ساز و کارهای منطقی و عقلانی برای از میان راندن تعارض های پدید آمده و اختلافات ظاهر شده نیستند. در نتیجه به این رابطه خاتمه می دهند و چیزی جز احساس شرم و شکست برای طرفین، خصوصاً برای زن، باقی نمی ماند.
چهارم) حکم قانونی
در جمهوری اسلامی ایران فقط ازدواج هایی به رسمیت شناخته می شوند که در دفاتر ازدواج ثبت شوند. در این نوع ازدواج ها تکالیف دو طرف مشخص است و هر اتفاقی که پس ازازدواج بیفتد، قانون مسئولیت دو طرف را مشخص کرده است.
همچنین در صورت بروز اختلاف یا موارد جرم با مراجعه به قانون می توان مسئله را پیگیری و حل کرد. در قانون جمهوری اسلامی به تبعیت از دین اسلام، ازدواج سفید به رسمیت شناخته نشده است و جرم محسوب می شود. طبیعتاً وقتی قانون اصل این ازدواج را جرم می داند هیچ گاه مسئولیت پیگیری تبعات آن را بر عهده نمی گیرد و با تبعات آن نیز همانند جرم برخورد می کند.
بر اساس قانون، ازدواج های دائمی که طرفین پس از جاری شدن صیغه عقد برای ثبت آن در دفاتر ثبت اسناد رسمی اقدام نکنند، گرچه به لحاظ شرعی، معتبر هستند؛ اما قانونی نیستند و برای زوجین مجازات در پی دارد.
پنجم) عوامل گرایش به ازدواج سفید
اندیشمندان اجتماعی برای این نوع زندگی، که در ایران عمدتاً در بین دانشجویان رواج دارد، دلایل مختلفی را برشمرده اند. برخی از این دلایل عبارت اند از:
مشکلات مالی، محک زدن رابطه، آشنایی بیشتر، عدم اعتقاد به ازدواج، سست شدن اعتقادات مذهبی، افزایش مردان تنها و زنان بیوه ناشی از طلاق، الگو برداری از ماهواره و رسانه های بیگانه که قبح این نوع رابطه را از بین می برند، توقعات بالای دختران، قطع وام ازدواج و هرگونه کمک مالی به پسران از سوی نهادهای مالی، تعهد مالی کمتر در این رابطه و رهایی از هفت خوان ازدواج رسمی.
تغییر فرهنگ و نگاه نسل جوان به زندگی و روابط اجتماعی بستری مهیا برای رشد و گسترش این گونه روابط را فراهم کرده است. تحصیل و اشتغال زنان و استقلال مالی آنان باعث شده دیگر قوانین مردسالارانه را بی چون و چرا نپذیرند.
مردان نیز به واسطه تنوع طلبی، که از جمله ویژگی های جوامع مدرن است، به دنبال بهره مندی از روابط بی حدوحصر با جنس مخالف هستند. به همین دلیل زن و مرد جوان در دوره کنونی به جای ازدواج قانونی، به دنبال ارتباط غیررسمی و هم خانگی هستند.
ششم) پیامدها و آسیب ها
آثار و نتایج این نوع رابطه از دو بعد جامعه شناختی و روانی قابل تحلیل و بررسی است:
الف) از نظر جامعه شناختی
پیامدهای نامطلوب این رابطه عبارت اند از:
1.هم خانگی به فقدان یک عنصر سازنده در فرایند بلوغ اشاره می کند؛ میل به متعهد شدن و پایبندی به این تعهدات. فردی که حاضر به پذیرش مسئولیت یک خانواده نباشد، چگونه می تواند در جامعه مسئولیت سنگین تر و مهم تری را قبول کند. پرواضح است که چنین جامعه ای هیچگاه نمی تواند هدفی که بدان باور دارد را دنبال کند.
2.باید نهادی متولی فرزندانی که از طریق این رابطه به دنیا می آیند باشد. این کار جامعه را متحمل هزینه اضافی فرهنگی و اجتماعی می کنند. در جوامعی که این نوع ازدواج را به رسمیت نمی شناسد، سرنوشت فرزندان پس از تولد مشخص نیست و بیشترین لطمه را فرزندان متحمل می شوند.
3.پس از آنکه دوره عاشقی و شیدایی به سر آمد، دخترانی که به این رابطه تن داده اند، بیشترین لطمه را می بینند، خصوصاً در جوامعی مثل جامعه ایران که کسی چنین دخترانی را به عنوان همسر انتخاب نمی کند. در نتیجه این دختران غالباً به هم باشی با هر کسی تن داده، کم کم تبدیل به زنان خیابانی می شوند.
4.آنهایی که هم خانه هستند، کمتر احتمال دارد که با هم ازدواج کنند. نتیجه یک تحقیق ملی تطبیقی در امریکا از خانواده ها و خانوارها با حجم نمونه ۱۳ هزار نفری نشان داد که در حدود ۴۰ درصد از زوج های هم خانه در امریکا بدون آنکه به ازدواج برسند از هم جدا می شوند. نیمی از این افراد در طول زندگی چندین هم خانه داشته اند.
5.آنهایی که قبل از ازدواج با هم زندگی می کنند، بعد از ازدواج بیشتر طلاق می گیرند. دکتر نیل بنت، جامعه شناس و استاد دانشگاه ییل، در نشریه روان شناسی معاصر یافته هایش را منتشر کرده است. بر اساس آن زنان هم خانه نسبت به زنانی که قبل از ازدواج با همسرشان زندگی نمی کرده اند، ۸۰ درصد بیشتر احتمال دارد که از همسرشان طلاق بگیرند. تحقیق ملی از خانواده ها و خانوارها نشان داد که زوج هایی که با هم خانگی شروع کرده اند، تقریباً دوبرابر بیشتر احتمال دارد که طی ۱۰ سال از هم جدا شوند؛ ۵۷ درصد در مقابل ۳۰ درصد.
6.آنهایی که رابطه جنسی پیش از ازدواج دارند احتمال بیشتری دارد که بعد از ازدواج به همسرشان خیانت کنند.
7.آنهایی که هم خانه هستند، احتمالاً به جای رابطه پایدار یک ماجرای عاشقانه زودگذر دارند. یک ماجرای عشقی شبیه به داشتن یک رابطه پایدار نیست: روابط در زمان شکل می گیرند و گسترش می یابند و حفظ می شوند؛ ولی ماجرای عاشقانه بدون رابطه پایدار در بهترین حالت یک مواجهه کوتاه است. در جامعه مصرفی امروز ماجرای عشقی به سرعت ایجاد می شود و به آسانی با اولین نشانه تعارض یا سرخوردگی دور انداخته می شود. روابط خوب بر اساس شناخت و لذت بردن از بودن با همدیگر در سطوح اجتماعی، سرگرمی، معنوی، عقلانی و ارتباطی ساخته می شود، نه فقط بر سطح جنسی.
ب) از نظر روانی
مهم ترین آسیب هایی که در این نوع رابطه ایجاد می شود عبارت اند از:
1.آسیب های روانی بر دختران؛ مانند کاهش فرزندآوری، کاهش شانس مادر شدن دختران، کشیده شدن به مصرف مواد مخدر، ایجاد خلأ روانی دور ساختن طرفین از شروع جدی زندگی، احساس فریب خوردگی؛ چرا که تصورشان از این رابطه ارتباطی دائمی بوده است که منجر به ازدواج رسمی می شود.
2.وجود مشکلات رفتاری و افسردگی و اضطرابی بیشتر در این افراد از دیگر آثار مخرب این نوع رابطه هاست. آنهایی که هم خانه هستند، بیشتر از افسردگی و اضطراب رنج می برند. زنازدواج نکرده ای که با یک مرد هم خانه است، تقریباً چهار بار بیشتر احتمال دارد که تحت مراقبت های روان پزشکی قرار گیرد.
این زن تحریک پذیرتر، مضطرب تر، نگران تر و افسرده تر از زن ازدواج کرده است. در یک بررسی از ۱۴ هزار نفر در یک دوره ۱۰ ساله یافته شد که کمتر از ۲۵ درصد از آنهایی که هم خانه هستند گفته اند در زندگی شان به طور کلی بسیار شاد هستند. این در حالی بود که این میزان در بین افراد ازدواج کرده ۴۰ درصد بود.
3.آنهایی که قبل از ازدواج با هم زندگی می کنند بعد از ازدواج زندگی مشترک ناشادتری دارند. یک تحقیق، که توسط انجمن ملی روابط خانوادگی امریکا از ۳۰۹ فرد تازه ازدواج کرده انجام شد، نشان داده آنهایی که در ابتدا هم خانه بوده اند بعد از ازدواج شان کمتر شاد هستند.
نتیجه گیری
ازدواج سفید یکی از چالش های جدید و نوپدید جامعه ایران است. مهم ترین عوامل گرایش به این رابطه تغییرات فرهنگی جامعه ایران، مشکلات مالی جوانان، محک زدن رابطه، آشنایی بیشتر، عدم اعتقاد به ازدواج، سست شدن اعتقادات مذهبی، افزایش مردان تنها و زنان بیوه ناشی از طلاق، الگو برداری از ماهواره و رسانه های بیگانه که قبح این نوع رابطه را از بین می برند، توقعات بالای دختران، قطع وام ازدواج و هرگونه کمک مالی به پسران از سوی نهادهای مالی، شدن به مصرف مواد مخدر و ایجاد خلأ روانی برای دختران، دور ساختن طرفین از شروع جدی زندگی، احساس فریب خوردگی تعهد مالی کمتر در این رابطه، و رهایی از هفت خوان ازدواج رسمی است.
این ازدواج آسیب های اجتماعی و روانی زیادی برای جامعه، طرفین و خانواده آنان ایجاد می کند. مهم ترین آسیب ها عبارت اند از: کم شدن حس مسئولیت، تحمیل هزینه اضافی بر جامعه برای پرورش فرزندان این ارتباط، کم شدن اعتماد زوجین به یکدیگر، زیاد شدن احتمال طلاق، کم شدن شادی و نشاط زوجین، به خصوص زنان، کاهش فرزندآوری، کاهش شانس مادر شدن دختران، کشیده ، به خصوص برای دختران.
منبع : مجله پایش سبک زندگی ش 6 , حسن رضایی
راسخون
حکمت ۳۰۱ نهجالبلاغه:
وَ قَالَ (علیه السلام): رَسُولُکَ تَرْجُمَانُ عَقْلِکَ، وَ کِتَابُکَ أَبْلَغُ مَا یَنْطِقُ عَنْکَ.
و درود خدا بر او، فرمود: فرستاده تو بیانگر میزان عقل تو، و نامه تو گویاترین سخنگوى تو است.
راهکارهای درمان فراموشی
اگر مدتی است که شما دچار حواس پرتی شدهاید و در یاد آورده اسم ها، شماره تلفن یا مکان وسیله های تان دچار مشکل شده اید، ناامید نشوید و خود را در معرض فراموشی ندانید. چرا که راهکارهای زیادی برای تقویت حافظه وجود دارد. ما در این مطلب به راهکارهای برای درمان فراموشی اشاره خواهیم کرد.
استرس و اضطراب برای حافظه بسیار مضر می باشند، چرا که ذهن ما برای دسته بندی اطلاعات به هوشیاری نیاز دارد، که اضطراب آن را از بین میبرد.
مقدمه
شاید برای شما پیش آمده باشد که پس از خارج شدن از خانه شک کنید که در را پشت سر خود بسته اید!؟ یا وسیله خود را در خانه جا گذاشته باشید!؟ فراموش کردن اسم رفیق های قدیمی، زمانی که آنها را پس از مدت طولانی میبینید، یا فراموش کردن تاریخ های مهم در زندگی،… به مرور زمان در شما پیشرفت می کند.
برای جلوگیری از این فراموشی ها باید از راهکارهایی برای تقویت حافظه استفاده کنید. در این مطلب از راهکار هایی برای شما آورده ایم که می تواند به آسانی شما را به یک حافظه بهتر هدایت کند.
رفع فراموشی و تقویت حافظه
کارهای تان را با خودتان مرور کنید
زمانی که شما قرار است کار مهمی را انجام دهید، یا وسیله مهمی را خریداری کنید و به همراه داشته باشید، حتماً با خودتان صحبت کنید و آن کار را به خود یادآوری کنید تا بیشتر در یادتان بماند. برای مثال زمانی که سوئیچ خود را بر روی میز گذاشته اید، با خود تکرار کنید که «سوئیچ من روی میز تحریر می باشد». چند بار این جمله را پیش خود بلند بلند بگویید و به مرور به مغز خود یاد می دهید که هر حرکت شما را در ذهن تان مرور کند تا یادآوری آن برای تان راحت تر باشد.
عکس بگیرید
چشم خود را دوربین عکاسی فرض کنید که می تواند از اطراف خود عکسبرداری کند و در ذهن خود ذخیره نماید. سپس زمانی که وسایل خود را در جایی قرار میدهید که می ترسید آن را فراموش کنید، یک چشم خود را گرفته و با چشم دیگر از آن عکسبرداری کنید. هرگز از این عملکرد خجالت نکشید، چرا که این روش ها، روش های بسیار کاربردی برای رفع فراموشی شما میباشد.
لیستی برای خود آماده کنید
آنچه را که باید در روز بعد انجام دهید و کارهای مهمی که پیش رو دارید یا وسایلی که قصد خریدش را دارید، ممکن است از یادتان برود. پس بهتر است که آن را روی کاغذ بنویسید و سعی کنید که یاد آوری های ذهنی خود را مکتوب کنید تا زمانی که حافظه کوتاه مدت ما آن موضوع را فراموش کرده است، یادداشت ها به کمک ما بیایند.
هر وسیله یادآور یک موضوع
زمانی که کاغذ و قلم برای نوشتن یادداشت های خود ندارید و می ترسید که آن را فراموش کنید، هر وسیلهای که به همراه دارید را یادآوری یک موضوع برای خود قرار دهید. به طور مثال ساعت خود را پیام تبریکی به دوستتان تصور کنید، سپس زمانی که به آن نگاه می کنید یادتان می آید که باید به دوست خود پیام تبریکی ارسال کنید.
سطح مطالعه خود را بالا ببرید
- مطالعه کردن در هر موضوعی باعث می شود که ذهن شما به واژه های زیاد و یادگیری آنها عادت کند، به طوری که مطالعه برای مغز شما مانند ورزش می شود، که خود را برای یادآوری کارهای روزمره تان آماده کند.
- مطالعه به مرور زمان برای شما عادتی میشود که هم به یادگیری شما کمک کرده و هم حافظه شما را تقویت میکند.
آرامش خود را حفظ کنید
- استرس و اضطراب برای حافظه بسیار مضر می باشند، چرا که ذهن ما برای دسته بندی اطلاعات به هوشیاری نیاز دارد، که اضطراب آن را از بین میبرد.
- مغز ما نیز به استراحت نیاز دارد و اگر فردی فراموش کار هستید، بهتر است قبل از هر کاری به تفکرات خود پایان دهید و کمی ذهن را استراحت بدهید.
برای یادآوری اسامی به چهره ها دقت کنید
امروزه سخت ترین چیزی که ما در به یادآوری آن مشکل داریم، اسامی افرادی است که اخیراً با آنها برخورد کردهایم. را حل این کار این است که در فکرتان رابطهای را بین اسم شخص و صورتش هک کنید. از این بهتر یک خصوصیت ویژه را در چهره شخص پیدا کنید و روی آن تمرکز کنید. [1]
داروهای مصرفی خود را بررسی کنید
- برخی از حواس پرتی ها یا فراموشی های موقت اثر داروهای مصرفی شما می باشند.
- از جمله داروهایی که میتوانند بر حافظه شما اثر منفی بگذارد، داروهای فشار خون یا آنتی هیستامین ها می باشد.
- استفاده از قرص های اعتیاد آور یا روان گردان ها نیز حافظه شما را ضعیف می کند.
نگاه طب سنتی به درمان فراموشی
- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود : هر کس که خواهان حافظه است، عسل بخورد [2]
- از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمودند: انار را با پیه آن بخورید که معده را دبّاغی می کند و توانایی ذهن را می افزاید.(3)
- کسی که بر خوردن مویز ناشتا مداومت نماید، فهم و حافظه و ذهن، روزیش می شود و از بلغم کم خواهد شد. [4]
پی نوشت:
[1] پزشک خانواده، گروه مؤلفان انستیو سلامتی آمریکا، ترجمه حمسین کریمی/پدرام مصطفایی، قم: آیینه دانش، 1388، صفحه 337.
[2] مستدرک الوسایل 16 366 37- باب اکل العسل و … ص365
[3] الکافی 6 354 باب الرمان … ص 352
[4] بحارالانوار 59 271 باب 88- نوادر طبهم ع و جوامع ها … ص 260
عوامل موثر بر فرسودگی شغلی
یکی از سئوالات مهم در مباحث مرتبط با شغل، فرسودگی شغلی است. در این نوشتار برآنیم به عوامل موثر بر فرسودگی شغلی بپردازیم. با ما همراه باشید.
بدبینی سازمانی یکی از عوامل موثر بر فرسودگی شغلی است.
عوامل فرسودگی شغلی
فرسودگی شغلی با فشار، گمگشتگی نقش و ضعف عملکرد شغلی همراه است و علت آن در سه جنبه سازمانی، بین فردی و درون فردی مطرح می شود.
الف) عوامل سازمانی
1.ابهام نقش
اصلاح ابهام نقش به روشن و مشخص نبودن اهداف، مسئولیت ها و محدودیت ها اطلاق شده و به عواملی مثل پیچیدگی تکالیف، تکنولوژی و تغییر سریع و مداوم سازمان مربوط می باشد، به بیان دیگر ابهام نقش موقعی رخ می دهد که انتظاراتی که در محیط کار از یک فرد وجود دارد نامشخص باشد و ممکن است به خاطر عدم در انتظار، عدم آشنایی با نحوه انجام کار و یا عدم اطلاع از نتایج آن باشد. بنابراین زمانی که کارکنان نمی توانند به پیش بینی در شغل خود بپردازند، دچار ابهام می شوند.
2.تعارض نقش
تعارض نقش زمانی رخ می دهد که خواسته ها یا درخواست های متناقض و نامتناقض بر روی افراد اعمال شود. برای مثال زمانی فرد دچار این وضعیت می شود که به او دستوراتی خارج از قلمرو و مسئولیت حرفه ای او داده می شود و یا هنگامی که ارزش های اخلاقی فرد با مدیران و سرپرستان در تضاد باشد.
3.انتظارات شغلی
بسیاری از محققان بر این باورند که همتا بودن انتظار شغلى اولیه و تجارب شغلی بعدی تا حد زیادی واکنش کارکنان را نسبت به شغلشان تعیین می کند. مباحث تئوریکی فرسودگی شغلی تاکید می کنند که شیوع انتظارات و واقعیت، یک عامل عمده در تجربه فشار روانی است.
بسیاری از محققان بر این باورند که همتا بودن انتظار شغلى اولیه و تجارب شغلی بعدی تا حد زیادی واکنش کارکنان را نسبت به شغلشان تعیین می کند. مباحث تئوریکی فرسودگی شغلی تاکید می کنند که شیوع انتظارات و واقعیت، یک عامل عمده در تجربه فشار روانی است.
4.تراکم کاری
تراکم کاری شامل مولفه های کمی و کیفی است. مولفه های تراکم کاری کمی، شامل در خواست های بیش از حد است که زمان کمی برای رسیدگی به آنها وجود دارد و تراکم کیفی به پیچیدگی شغل مربوط می شود.
ب) عوامل بین فردی
تحقیقات مختلفی که بر روی نقش حمایت در فشار روانی و فرسودگی شغلی صورت گرفته است حمایت اجتماعی را به عنوان یک منبع کمک به افراد برای مقابله با فشار روانی و فرسودگی شغلی مشخص کرده است، حمایت اجتماعی موجب تسهیل رفتارهای انطباقی فرد می شود که البته به ماهیت اجتماعی فرد باز می گردد.
عوامل درون فردی
عدم آمادگی برای احراز شغل به عنوان یک متغیر درون فردی نقش تعیین کننده ای در فرایند فرسودگی شغلی دارد. افرادی که آموزش های لازم برای احراز شغل را کسب نکرده اند آمادگی بیشتری برای مبتلا شدن به فرسودگی شغلی را دارند. ویژگی های شخصیتی افراد می تواند به عنوان زمینه ساز فرسودگی شغلی عمل نماید، به عنوان مثال افرادی که دارای عزت نفس بالایی هستند در مواجهه با مشکلات و موقعیت های خطرناک مقاوم و فعال هستند در حالی که افراد با عزت نفس پایین سعی می کنند از موقعیت هایی به این شکل اجتناب کنند.
عواملی که سبب فرسودگی شغلی در کارکنان می شود عبارتند از:
١- نا آشنا بودن افراد با هدف یا اهداف سازمان یا قابل درک نبودن این اهداف برای آنان.
۲- سیاست هایی که مدیریت سازمان در ابعاد مختلف حیات شغلی وضع می کند با در عمل به کار می گیرد.
۳- شیوه های رهبری و مدیریت در سطوح سرپرستی جبهه ی مقدم (یا سبک رهبری سرپرستان واحدها) در سازمان.
۴- سخت و غیر قابل انعطاف بودن قوانین، مقررات و آیین نامه ها در سازمان.
۵- ناسالم بودن شبکه های ارتباطی در سازمان و فقدان ارتباط های اثربخش دو طرفه و از پایین به بالا، در سازمان.
۶- عدم مداخله ی مدیریت سازمان در امور کارکنان (رفاهی، درمانی، تفریحی و غیره).
۷- بی توجهی نسبی یا کامل مدیران در زمینه ی بهره گیری از همه ی توان و استعدادهای بالقوه ی افراد در انجام دادن وظایف شغلی.
8- مبهم بودن نقش فرد در فرایند تولید کالاها و خدمات ارائه شده توسط سازمان.
9- ناراضی بودن افراد از شغل، واحد یا سازمان محل کار خود با پایین بودن سطح خشنودی آنان از شغل خود.
10- فقدان امکانات لازم برای رشد و ترقی با ارتقای افراد در سازمان.
11- قرار گرفتن مداوم افراد در شرایطی که لازم است در زمان محدود، کار زیادی انجام گیرد.
۱۲- واگذار کردن مسئولیت های بیش از ظرفیت افراد به آنان و ترس از ناتوانی برای انجام دادن این مسئولیت ها.
۱۳- درگیر شدن در احساس تعارض نقش که طی آن نقش هایی به عهده ی فرد گذاشته می شود که با هم در تعارض هستند (برای مثال، از سرپرست خواسته می شود افراد تحت نظارتش را وادار به کار بیشتر کند، و در عین حال، از او انتظار دارند با آنان، رفتاری دوستانه داشته باشد)
14- هماهنگ نبودن میزان پرداخت حقوق و مزایا و میزان کاری که انتظار می رود فرد در سازمان، انجام دهد.
۱۵- نامناسب بودن نظام ارزیابی عملکرد شغلی افراد سازمان و جایگزین شدن رابطه به جای ضابطه.
۱۶-فقدان امکانات مناسب و اثربخش آموزشی برای کارکنان سازمان و تا آشنا بودن آنان با وظایف شغلی خود.
۱۷- به کارگیری روش های غیر علمی برای جذب، آزمایش و انتخاب افراد و واگذاری تصدی مشاغل به افرادی که شایستگی لازم برای تصدی این مشاغل را ندارند
18- ناآشنائی کامل و دقیق افراد با وظایف شغلی خود از همان آغاز ورود به سازمان.[1] به طور کلی برخی محققان بر این تصورند که توقعات بالا در محیط شغلی، موجبات بروز فشارهای شغلی را فراهم می آورد و در نهایت فرسودگی شغلی را در دراز مدت ایجاد می کند. در مقابل، برخی دیگر از محققین اعتقاد دارند که عوامل بیرونی از قبیل در آمد پایین، می تواند زمینه را برای فرسودگی شغلی فراهم سازند عده ای دیگر از محققین نیز حمایت های سازمانی و سیستم مدیریتی را در نظر گرفته اند در حالی که برخی دیگر به فرصت های ارتقا شغلی و تاثیر آن بر کاهش فرسودگی شغلی تاکید دارند.
پی نوشت:
[1] . ساعتچی ، محمود (1389). روانشناسی صنعتی و سازمانی. ویرایش تهران، ص 100.