ما و همراهی این شعله به دستان؟ هیهات!
باز با فتنه ی ابلیس، وطن درگیر است
آه، برخیز وطن! چشم ببندی دیر است
فتنه جو مدعی داغ دل مردم شد
درد مردم وسط معرکه گیران گم شد
مرهم درد مگر شعله به خرمن زدن است؟!
هیزم آتش و سرمایه ی دشمن شدن است؟!
فتنه با آتش و قداره و تیر آمده است
به میان من و تو معرکه گیر آمده است
به تن صخره این شهر، ترک می پاشد
به دل زخمی این قوم نمک می پاشد
دست هایی که پی غارت بیت المال اند
بی گمان دست برون آمده ی دجال اند
فتنه دنبال خراشیدن روی دین بود
گرچه این بار پر از بوی بد بنزین بود
فتنه پیوسته دم از منطق شیطان می زد
پیش چشم همگان شعله به قرآن می زد
همنفس با نفس کفر پرستان؟ هیهات!
ما و همراهی این شعله به دستان؟ هیهات!
دل سپاریم به مکر شب و شیطان؟ هرگز!
ذبح ایمان عوض پاره ای از نان؟ هرگز!
مرگمان باد اگر پشت به قرآن بکنیم!
نفسی پیروی از منطق شیطان بکنیم!
ذوالفقاریم، نشان از یل خیبر داریم
ما به دل مهر جگرگوشه ی حیدر داریم
کربلا آینه ی زیستن ماست هنوز
آنچه دیدیم در این آینه زیباست هنوز
به دفاع از وطن امروز پر از احساسیم
وطن ما حرم است و همگی عباسیم
سید علی حسینی ایمنی