راه ما جداست..
قبل از واقعه ۱۵ خرداد ۴۲ که رژیم شاه به دنبال بهانههایی برای پروندهسازی علیه امام میگشت شخصی که خود را دیپلمات در لبنان معرفی میکرد با وساطت یک روحانی ایرانی با امام ملاقات کرد و اظهار داشت که از طرف جمال عبدالناصر مأمورم که مراتب سپاسگزاری ایشان را از مبارزاتی که بر علیه اسرائیل در ایران به عمل میآورید به حضور شما ابلاغ نمایم. ضمناً، به حضور شما عرض میکنم که رییس جمهور جمال عبدالناصر آمادهاند هرگونه کمک و مساعدتی که در این راه بدان نیازمند میباشید اعم از پول و اسلحه و غیره در اختیار شما قرار دهند و شما را در ادامه این راه مقدس تا رسیدن به پیروزی یاری دهند. امام پاسخ دادند مبارزات ما مربوط به امور داخلی کشور ماست و در انجام و ادامه آن به هیچ گونه مساعدت و دخالت دیگران نیازی نیست. بعدها بود که امام در زندان متوجه شدند شخصی که خود را دیپلمات مصری معرفی کرده بود فرستاده رژیم شاه بود که بدین وسیله میخواست بهانه ای علیه امام به دست بیاورد که با هوشیاری امام توطئه آنها عقیم ماند.
? برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، ج۲، ص۳۵۵.
آسان پذیر بودن جوانان
یک خصوصیت جوان رقّت طبع و آسان پذیری است.
امام صادق علیه السلام می فرماید: «لِأنَّ قَلبَ الشّابّ أرّقُّ مِنْ قَلبِ الشّّیخ»
قلب جوان از قلب انسان های کهنسال رقیق تر است؛ یعنی آسان پذیرتر است، زودتر مطلب را می گیرد و زودتر تغییر می کند.
پیامبر فرمود:
وقتی خدا مرا مبعوث کرد فرمود: «اوصیکم بِالشُبان» بر شما باد به جوان ها،
«انَّ الله بَعَثَنی حَقّاً بَشیراّ و نذیراً»
خدا مرا به عنوان نبی و پیغمبر حق فرستاد که مردم را پند و اندرز بدهم،
«فَحالَفَنی الشُّبان» اولین کسانی که به من دست دادند جوان ها بودند. «حالف»؛ یعنی حلف و پیمان، «وَخالَفَنی الشُّیوخ ثم قَرَأ فَطالَ عَلَیهِم الأمدُ فقسَتْ قُلُوبُهُمْ» واولین مخالفین من در میان کهنسالان بودند، آنها دیرتر مرا پذیرفتند.
حکایت واقعی زیبا و پندآموز زود قضاوت نکن
خانم معلمی تعریف میکرد:
در مدرسه ابتدایی بودم، مدتی بود تعدادی از بچهها را برای یک سرود آماده میکردم.
به نیت اینکه آخر سال مراسمی گرفته شود برایشان.
پدر و مادرشان هم دعوت مراسمند و بچهها در مقابل معلمان و اولیا سرود را اجرا کنند.
چندین بار تمرین کردیم و سرود رو کامل یاد گرفتند.
روز مراسم بچهها را آوردم و مرتبشان کردم.
باهم در مقابل اولیا و معلمان شروع به خواندن سرود کردند.
ناگهان دختری از جمع جدا شد و بجای خواندن سرود شروع کرد به حرکت جلوی جمع.
دست و پا تکان میداد و خودش رو عقب جلو میکرد و حرکات عجیبی انجام میداد.
بچهها هم سرود را میخواندن و ریز میخندیدند، کمی مانده بود بخاطر خندهشان هرچه ریسیده بودم پنبه شود.
سرم از غصه سنگین شده بود و نمیتونستم جلوی چشم مردم یک تنبیه حسابیش هم بکنم.
خب چرا این بچه این کار رو میکنه، چرا شرم نمیکنه از رفتارش؟ این که قبلش بچه زرنگ و عاقلی بود!!
نمونه خوبی و تو دل بروی بچهها بود!!
رفتم روبرویش، بهش اشاراتی کردم، هیچی نمیفهمید
به قدری عصبانیام کرده بود که آب دهانم را نمیتوانستم قورت دهم.
خونسردی خود را حفظ کردم، آرام رفتم سراغش و دستش را گرفتم، انگار جیوه بود خودش را از دستم رها کرد و رفت آن طرفتر و دوباره شروع کرد!
فضا پر از خنده حاضران شده بود، همه سیر خندیدند.
نگاهی گرداندنم، مدیر را دیدم، رنگش عوض شده بود، از عصبانیت و شرم عرقهایش سرازیر بود.
از صندلیش بلند شد و آمد کنارم، سرش را نزدیک کرد و گفت: فقط این مراسم تمام شود، ببین با این بچه چکار کنم؟! اخراجش میکنم، تا عمر دارد نباید برگردد مدرسه،
من هم کمی روغنش را زیاد کردم تا اخراج آن دانشآموز حتمی شود.
حالا آنی که کنارم بود زنی بود، مادر بچه، رفته بود جلو و تمام جوگیر شده بود.
بسیار پرشور میخندید و کف میزد،
دخترک هم با تشویق مادر گرمتر از پیش شده بود.
همین که سرود تمام شد پریدم بالای سن و بازوی بچه را گرفتم و گفتم:
چرا اینجوری کردی؟!
چرا با رفقایت سرود را نخواندی؟!
دخترک جواب داد:
آخر مادرم اینجاست، برای مادرم اینکار را میکردم!!
معلم گفت: با این جوابش بیشتر عصبانی شده و توی دلم گفتم: آخر ندید بَدید همه مثل تو مادر یا پدرشان اینجاست، چرا آنها اینچنین نمیکنند و خود را لوس نمیکنند؟!
چشمام گرد شد و خواستم پایین بکشمش که گفت: آموزگار صبر کن بگذار مادرم متوجه نشود، خودم توضیح میدهم؛ مادر من مثل بقیه مادرها نیست، مادر من “کرولال” است،
چیزی نمیشنود و من با آن حرکاتم شادی و کلمات زیبای سرود را برایش ترجمه میکردم.
تا او هم مثل بقیه مادران این شادی را حس کند! این کار من رقص و پایکوبی نبود،
این زبان اشاره است، زبان کرولالها
همین که این حرفها را زد از جا جهیدم، دست خودم نبود با صدای بلند گریستم، و دختر را محکم بغل کردم!!
آفرین دختر، چقدر باهوش، مادرش چقدر برایش عزیز، ببین به چه چیزی فکر کرده!!!
فضای مراسم پر شد از پچپچ و درگوشی حرف زدن و… تا اینکه همه موضوع را فهمیدند،،
نه تنها من که هرکس آنجا بود از اولیا و معلمان همه را گریاند!!
از همه جالبتر اینکه مدیر آمد و عنوان دانشآموز نمونه را به او عطا کرد!!!
با مادرش دست همدیگر را گرفتند و رفتند، گاهی جلوتر از مادرش میرفت و مثل بزغاله برای مادرش جست و خیز میکرد تا مادرش را شاد کند!!
درس این داستان این بود: زود عصبانی نشو، زود از کوره در نرو، تلاش کن زود قضاوت نکنی، صبر کن تا همهی زوایا برایت روشن شود تا ماجرا را درست بفهمی!
برادر مجاهد و مقاوم دکتر رمضان عبدالله که بود؟
جنبش جهاد اسلامی شنبه شب، ۱۷ خرداد، در بیانیهای از درگذشت «رمضان عبدالله شلح»، دبیر کل سابق این جنبش، در ۶۲ سالگی خبر داد.
پیام تسلیت در پی درگذشت آقای رمضان عبدالله
حضرت آیت الله خامنهای در پیامی درگذشت مجاهد مقاوم دکتر رمضان عبدالله را تسلیت گفتند.
متن پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
درگذشت برادر مجاهد و مقاوم، آقای دکتر رمضان عبدالله را به ملت عزیز فلسطین و به همهی مجاهدانی که دل در گرو مسألهی فلسطین دارند و بخصوص به سازمان فداکار «جنبش جهاد اسلامی فلسطین» و نیز به خانوادهی آن فقید سعید تسلیت عرض میکنم. جریان مقاومت فلسطین عنصر بسیار صادق و ارزشمندی را از دست داد، امیدوارم با هدایت و کمک الهی، تلاشهای جهادی جانشینان شایستهئی که راه مجاهدانی چون فتحی شقاقی و رمضان عبدالله را دنبال میکنند، این ضایعه را جبران کند.
والله ولیّ التوفیق
سیّدعلی خامنهای
۱۹ خرداد ۱۳۹۹
رمضان عبدالله شَلَح استاد اقتصاد دانشگاه غزه و از پایهگذاران جنبش جهاد اسلامی فلسطین بود که دبیر کلی آن را از سال ۱۹۹۵ (۱۳۷۴ ) برعهده داشت. او به دلیل نقش مؤثر در حمایت از فلسطین و مبارزه با رژیم صهیونیستی تحت تعقیب دفتر تحقیقات فدرال آمریکا (اف.بی.آی) قرار داشت. در ادامه زندگی وی را مرور میکنیم:
رمضان عبدالله در اول ژانویه ۱۹۵۸ در محله الشجاعیه در نوار غزه متولد شد. او تمام مقاطع تحصیلی را در نوار غزه سپری کرد و در آنجا دیپلم گرفت. سپس برای تحصیل در دانشگاه الزقازیق به مصر سفر کرد و در سال ۱۹۸۱ لیسانس اقتصاد گرفت.
تزویر
تزویر با لباس دیانت و تقوا به میدان می آید،تزویر سکه ای است دورو که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است؛ عوام خدایش را می بینند و اهل معرفت ابلیسش را؛ و چه خون دلها خورد علی از دست این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین؛
● امام خامنه ای مدظله العالی : اشرافیگری مسئولین از مال مردم است
جناب آقای صادق لاریجانی رئیس اسبق قوه قضائیه پاسخگو باشید که چرا منافق و شیادی بنام #اکبر_طبری معاون اجرایی شما یک چنین خیانتی را به نظام و #امامین_انقلاب و مردم کرده است؟ چرا نسبت به اعمال و کردار نزدیک ترین فرد منتسبتان، بی تفاوت بودید؟! مگر میشود شما از کارهای نزدیک ترین فرد منتسبتان بی خبر باشید؟!چرا با آبروی نظام امامین انقلاب بازی کردید؟! چرا افراد گناهکار تبرئه شدند؟
امروز امت امام خامنه ای از شما میپرسند ، پاسخگوی این خیانت شنیع و بزرگ باشید،که به شما نیز مربوط است!
آقای وزیرموقعیت شناس باشید!
زمانشناسی در حوزه روابط بینالملل از بدیهیترین موضوعاتی است که هر سیاستمدار و دیپلماتی باید در نوع برخورد و مواجهه با کشورهای جهان مدنظر خود قرار دهد. رصد وضعیت کشورها و در عین حال، اتخاذ استراتژی متناسب با آن، موجب موفقیت در رسیدن به هدف میشود که همان تأمین منافع یک کشور و از اولویتهای اصلی دستگاه سیاست خارجی است؛ از اینرو با توجه به جایگاه متزلزل ایالات متحده آمریکا به سبب اعتراضات و تظاهرات گسترده به تبعیض نژادی، خبر تبادل زندانیان بین ایران و آمریکا از لحاظ عرف بینالمللی، خبری تلخ بود.
گرچه آزادی دکتر «مجید طاهری» باعث خوشحالی خانواده و همه مردم عزیز کشورمان شد، اما آزادسازی «مایکل وایت» که به جرم اخلال امنیتی در کشور، در زندان به سر میبُرد، موجب مانور سردمداران کاخ سفید شد که به بنبست سیاسی در سیاست خارجی رسیدهاند. جدا از اینکه چه کسی با چه کارنامهای آزاد شد، این سؤال مطرح است که وزارت امور خارجه با چه رویکردی در وضعیت فعلی، باعث تنفس دشمن درجه یک انسانیت (دونالد ترامپ) در بحبوحه تظاهرات آمریکا شد؟ در حالی که مردم ایالات متحده آمریکا نسبت به حاکمیت خود معترض هستند، آیا خوب نبود وزارت امور خارجه آزادسازی و مذاکره برای تبادل زندانیان را با تأخیر اعلام کند؟ حال به دو نکته اساسی باید توجه کرد:
1ـ وقتی در دیماه 1396 در گوشه و کنار کشورمان اعتراضاتی نسبت به وضعیت معیشت اتفاق افتاد که بلافاصله با میدانداری غرب، خواستههای بهحق مردم به حاشیه رفت، ترامپ به مقامات اروپایی گفته بود با ایران مذاکره نکنید، کار جمهوری اسلامی تمام شده است که این امر موجب شد چند ماهی مذاکرهای با اروپا صورت نگیرد! حال که جامعه آمریکا صحنه شدیدترین اعتراضات بعد از دهه 1960 است و این اعتراضات نیز سرچشمه داخلی دارد، آیا شایسته بود که با اقدامی نسنجیده، فرصت تنفس به کاخ سفید داده شود؟ فراموش نکنیم همین حاکمان آمریکا هستند که در داخل و خارج از آمریکا اجازه تنفس به کسی نمیدهند.
2ـ مذاکره با آمریکا در هر سطحی، با هر مقامی در هر جایگاهی محکوم و خلاف منافع جمهوری اسلامی ایران است. امروز به اعتراف کارشناسان حوزه بینالمللی، هدف آمریکا ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران به منظور براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی است؛ بنابراین مذاکره با چنین تفکری به چه معناست؟ تأیید خبر دیدار وزیر امورخارجه کشورمان با فلان فرماندار سابق فلان ایالت آمریکا از طریق سخنگوی وزارت امور خارجه، در مرحله اول، خلاف عرف دیپلماتیک و پایین آوردن سطح کشورمان است و در مرحله دوم، مخابره سیگنال مذاکره با کاخ سفید!
به نظر میرسد ترامپ در بحبوحه ناتوانی در مهار ویروس کرونا و سر و سامان دادن به اعتراضات مردم ایالات مختلف، خواستار مذاکره میشود و از این طریق میخواهد شکستهای خود را جبران کند.آقای ظریف، قدری در زمان باشید و بهوقتش اقدام کنید. خوشبینی بیش از حد نسبت به غرب، به ویژه آمریکا، دیگر معنی و مفهومی ندارد.
منبع: بصیرت