چهل حدیث « خوب و بد را بشناسیم »
قرآن کريم :اِنْ اَحْسَنْتُمْ اَحْسَنْتُمْ لاَِنْفُسِكُمْ وَ اِنْ اَسَاْتُمْ فَلَها؛[سوره اسراء ، آيه ۷]
اگر خوبى كنيد، به خودتان كرده ايد و اگر بدى كنيد باز هم به خود كرده ايد.
۱ پيامبر صلي الله عليه و آله :اَلْعِلْمُ رَأسُ الْخَيْرِ كُلِّهِ، وَ الْجَهْلُ رَأسُ الشَّرِّ كُلِّهِ ؛
دانايى سرآمد همه خوبى ها و نادانى سرآمد همه بدى هاست.[بحارالأنوار، ج۷۷، ص ۱۷۵، ح ۹]
۲ پيامبر صلي الله عليه و آله :تَـكَـلَّـفُوا فِعْلَ الْخَيْرِ وَ جاهِدوا نُفوسَكُمْ عَلَيْهِ، فَاِنَّ الشَّرَّ مَطْبوعٌ عَلَيْهِ الاِنْسانُ؛
در كار خير، خود را به زحمت اندازيد و در اين راه با هوا و هوس خود مبارزه كنيد، زيراطبيعت انسان به بدى تمايل دارد.[تنبيه الخواطر، ج ۲، ص ۱۲۰]
۳ پيامبر صلي الله عليه و آله :لا ضَرَرَ وَ لا اِضْرارَ فِى الاِْسْلامِ، فَالاِسْلامُ يَزيدُ الْمُسْلِمَ خَيْرا وَ لايَزيدُهُ شَرّا؛
در اسلام هيچ ضررى نيست و ضرر زدن به ديگران نيز ممنوع است، پس اسلام بهمسلمان خير مى رساند و شر نمى رساند.[الفقيه، ج ۴، ص ۳۳۴، ح ۵۷۱۸]
۴ پيامبر صلي الله عليه و آله :صِفَةُ الْعاقِلِ اَنْ يَحْلُمَ عَمَّنْ جَهِلَ عَلَيْهِ وَ يَتَجاوَزَ عَمَّنْ ظَـلَـمَهُ وَ يَتواضَعَلِمَنْ هُوَ دونَهُ وَ يُسابِقَ مَنْ فَوقَهُ فى طَلَبِ البِرِّ وَ اِذا اَرادَ اَنْ يَتَـكَلَّمَ تَدَبَّرَ فَاِنْ كانَ خَيْراتَـكَلَّمَ فَغَنِمَ وَ اِنْ كانَ شرّا سَكَتَ فَسَلِمَ وَ اِذا عَرَضَتْ لَهُ فِتْنَةٌ اِستَعصَمَ بِاللّهِ وَ اَمْسَكَيَدَهُ وَ لِسانَهُ وَ اِذا رَاْى فَضيلَةً اِنتَهَزَ بِها لا يُفارِقُهُ الحَياءُ وَ لا يَبْدو مِنْهُ الْحِرْصُ فَتِلْكَعَشْرُ خِصالٍ يُعْرَفُ بِهَا الْعاقِلُ؛
ويژگى عاقل اين است كه در برابر رفتار جاهلانه بردبارى كند، از كسى كه به او ظلمكرده درگذرد، در برابر زير دست خود متواضع باشد، با بالا دست خود در طلب نيكى رقابت كند، هرگاه بخواهد سخن بگويد بينديشد، اگر خوب بود بگويد و سود برد و اگر بدبود سكوت كند و سالم ماند، هرگاه با فتنه اى روبه رو شود به خدا پناه برد، دست و زبانخود را نگاه دارد، هرگاه فضيلتى ببيند آن را غنيمت شمارد، شرم و حيا از او جدا نشود وحريص نباشد، اينها ده خصلت اند كه عاقل با آنها شناخته مى شود.[تحف العقول، ص ۲۸]
۵ پيامبر صلي الله عليه و آله :اِذا بَلَغَ الرَّجُلُ اَرْبَعينَ سَنَةً وَ لَمْ يَغْلِبْ خَيْرُهُ شَرَّهُ قَبَّلَ الشَّيطانُ بَيْنَعَيْنَيْهِ وَ قالَ: هذا وَجْهٌ لا يُفْلِحُ؛
هرگاه انسان چهل ساله شود و خوبيش بيشتر از بديش نشود، شيطان بر پيشانى اوبوسه مى زند و مى گويد: اين چهره اى است كه روى رستگارى را نمى بيند.[مشكاة الأنوار، ص ۲۹۵]
۶ پيامبر صلي الله عليه و آله :اَلْخَيْرُ عادَةٌ وَ الشَّرُّ لَجاجَةٌ؛
خوبى عادت است و بدى لجاجت.[سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۸۰ ، ح ۲۲۱]
۷ پيامبر صلي الله عليه و آله :اَلا اِنَّ شَرَّ الشَّرِّ شِرارُ الْعُلَماءِ وَ اِنَّ خَيْرَ الخَيْرِ خيارُ الْعُلَماءِ؛
بدانيد كه بدترين بدها، علماى بدند و بهترين خوبان علماى خوبند.[منية المريد، ص ۱۳۷]
۸ پيامبر صلي الله عليه و آله :اِنَّ اَحْسَنَ الْحَديثِ كِتابُ اللّه ِ وَ خَيْرَ الْهُدى هُدى مُحَمَّدٍ صلي الله عليه و آلهوَ شَرَّ الاُْمورِمُحْدَثاتُها؛
بهترين سخن، كتاب خدا و بهترين روش، روش پيامبر صلي الله عليه و آله و بدترين اموربدعت هاست (پديده هاى مخالف دين).[بحارالأنوار، ج ۷۷، ص ۱۲۲، ح ۲۳]
۹ پيامبر صلي الله عليه و آله :مَنْ قالَ: اِنّى خَيْرُ النّاسِ فَهُوَ مِنْ شَرِّ النّاسِ وَ مَنْ قالَ: اِنّى فِى الْجَنَّةِفَهُوَ فى النّارِ؛
هر كس بگويد: من از همه مردم بهترم، او بدترين مردم است و هر كس بگويد: منبهشتى هستم، او جهنمى است.[النوادر للراوندى، ص ۱۰۷]
۱۰ پيامبر صلي الله عليه و آله :اِذا ماتَ اَحَدُكُمْ فَقَدْ قامَتْ قيامَتُهُ، يَرى ما لَهُ مِنْ خَيْرٍ وَ شَرٍّ؛
هرگاه يكى از شما بميرد، قيامتش برپا مى شود و خوبى ها و بدى هاى خود را مى بيند.[كنزالعمّال، ح ۴۲۱۲۳]
۱۱ پيامبر صلي الله عليه و آله :خَيْرُ القُلوبِ اَوعاها لِلخَيْرِ وَ شَرُّ القُلوبِ اَوعاها لِلشَّرِّ، فَاَعلَى القَلبِالَّذى يَعِى الخَيْرَ مَمْلُوٌّ مِنَ الْخَيْرِ اِن نَطَقَ نَطَقَ مَأجورا و اِنْ اَنْصَتَ اَنْصَتَ مَأجورا؛
بهترين قلب ها، قلبى است كه ظرفيت بيشترى براى خوبى دارد و بدترين قلب ها،قلبى است كه ظرفيت بيشترى براى بدى دارد، پس عالى ترين قلب، قلبى است كهخوبى را در خود دارد و لبريز از خوبى است. اگر سخن بگويد، سخنش در خور پاداشاست و اگر سكوت كند، سكوتش درخور پاداش است.[جعفريات، ص ۱۶۸]
۱۲ پيامبر صلي الله عليه و آله :خَيْرُ ما اُعْطىَ الرَّجُلُ الْمُؤْمِنُ خُلْقٌ حَسَنٌ وَ شَرُّ ما اُعْطِىَ الرَّجُلُ قَلْبُسوءٍ فى صورَةٍ حَسَنَةٍ؛
بهترين چيزى كه به مؤمن داده شده خوش اخلاقى و بدترين چيزى كه به انسانداده شده دلى بد در چهره اى زيباست.[كنزالعمّال، ح ۵۱۷۰]
۱۳ پيامبر صلي الله عليه و آله :اَلا اِنَّ خَيْرَ عِبادِ اللّه ِ التَّقىُّ النَّقىُّ الخَفىُّ وَ اِنَّ شَرَّ عِبادِ اللّه ِ المُشارُ اِلَيْهِبِالاَصابِـعِ؛
آگاه باشيد، بدرستى كه بهترين بندگان خدا كسى است كه با تقوا، پاك و گمنام باشد وبدترين بندگان خدا كسى است كه انگشت نما باشد.[بحارالأنوار، ج ۷۰، ص ۱۱۱، ح ۱۲]
۱۴ پيامبر صلي الله عليه و آله :ما اَسَرَّ عَبْدٌ سَريرَةً اِلاّ اَلْبَسَهُ اللّه ُ رِداءَها اِنْ خَيْرا فَخَيْرٌ وَ اِنْشَرّا فَشَرٌّ؛
هيچ كس نيتى را در دل پنهان نمى كند، مگر اينكه خداوند آن نيت را (در رفتار وكردار او) همانند لباس ظاهر مى كند، با نيت خوب ظاهر خوب و با نيت بد ظاهر بدخواهد داشت.[كنزالعمّال، ح ۵۲۷۵]
۱۵ پيامبر صلي الله عليه و آله :دَعْ ما يُريبُكَ اِلى ما لا يُريبُكَ، فَاِنَّ الخَيْرَ طُمَأْنينَةٌ وَ الشَّرَّ ريبَةٌ؛
آنچه تو را به شك و ترديد مى اندازد رها كن و به سراغ آنچه تو را به شك و ترديدنمى اندازد برو؛ زيرا خوبى مايه آرامش و بدى مايه تشويش و دودلى است.[كنزالعمّال، ح ۷۳۰۸]
۱۶ پيامبر صلي الله عليه و آله :نيَّةُ الْمُؤمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ نيَّةُ الْكافِرِ شَرُّ مِنْ عَمَلِهِ وَ كُلُّ عامِلٍ يَعْمَلُعَلى نيَّتِهِ؛
نيت مؤمن بهتر از عمل او، و نيت كافر بدتر از عمل اوست و هر كس مطابق نيت خودعمل مى كند.[كافى، ج ۲، ص ۸۴ ، ح ۲]
۱۷ پيامبر صلي الله عليه و آله :اِنَّ اَسْرَعَ الْخَيْرِ ثَوابا البِرُّ وَ اِنَّ اَسْرَعَ الشَّرِّ عِقابا البَغْىُ؛
پاداش نيكوكارى زودتر از هر كار خوب ديگرى مى رسد و كيفر ستم و تجاوز زودتر ازهر كار بد ديگرى گريبان مى گيرد.[خصال، ص ۱۱۰، ح ۸۱]
۱۸ امام على عليه السلام :جَليسُ الْخَيْرِ نِعْمَةٌ، جَليسُ الشَّرِّ نِقْمَةٌ؛
همنشين خوب نعمت و همنشين بد، بلا و مصيبت است.[غررالحكم، ح۴۷۱۹ و ۴۷۲۰]
۱۹ امام على عليه السلام :ما خَيْرٌ بِخَيْرٍ بَعْدَهُ النّارُ و ما شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الجَنَّةُ وَ كُلُّ نَعيمٍ دونَالْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقورٌ وَ كُلُّ بَلا ءٍ دونَ النّارِ عافيَةٌ؛
خيرى كه به دنبال آن آتش باشد، خير نيست و شرى كه به دنبال آن بهشت باشد،شر نيست. هر نعمتى جز بهشت ناچيز است و هر بلايى جز آتش، سلامتى.[نهج البلاغه، حكمت ۳۸۷]
۲۰ امام على عليه السلام :مَنْ لَبِسَ الْخَيْرَ تَعَرّى مِنَ الشَّرِّ؛
هر كس جامه «خوبى» به تن كند از «بدى» برهنه مى گردد.[غررالحكم، ح ۸۰۸۵]
اطلاعیه مراسم زیارت عاشورا
اگه گرفتاری بگو یا جواد الائمه
اگه گرفتاری بگو یا جواد الائمه
اگه گنه کاری بگو یا جواد الائمه
اگه دوسش داری بگو یا جواد الائمه
کار من همین گداییِ کار تو گره گشاییِ
اسم تو براش مقدسِ هر کسی امام رضاییِ
کرم تو آبروی رو سیاها حرم تو سر پناه بی پناها
آقام آقام یا جواد الائمه….
اگه گرفتاری بگو یا جواد الائمه
اگه گنه کاری بگو یا جواد الائمه
اگه دوسش داری بگو یا جواد الائمه
یا جوادالائمه
کار من همین گداییِ کار تو گره گشاییِ
اسم تو براش مقدسِ هر کسی امام رضاییِ
کرم تو آبروی رو سیاها حرم تو سر پناه بی پناها
بمیرم آقا از غمت یا جواد الائمه
چه غریبونه است ماتمت یا جواد الائمه
قاتل تو بود محرمت یا جواد الائمه
هر نفس برا تو مشکلِ روبه روت خنده ی قاتلِ
ای امون صدای ناله هات گم شده میون هلهله
فدای تو ای غریب توی خونه بدن تو رو زمین نیمه جونه
آقام آقام یا جواد الائمه….
اگه گرفتاری بگو یا جواد الائمه
اگه گنه کاری بگو یا جواد الائمه
اگه دوسش داری بگو یا جواد الائمه
یا جوادالائمه
کار من همین گداییِ کار تو گره گشاییِ
اسم تو براش مقدسِ هر کسی امام رضاییِ
کرم تو آبروی رو سیاها حرم تو سر پناه بی پناها
آقام آقام یا جواد الائمه….
جونی نمونده تو تنت یا جواد الائمه
اگه تو غربت کشتنت یا جواد الائمه
نشده غارت پیرهنت یا جواد الائمه
کربلا ولی امون نبود کربلا به غیر خون نبود
جدتون سه روز به روی خاک کربلا یه سایه بون نبود
سر حسین از تن پاکش جدا شد
تن حسین بین خاک و خون رها شد
حسین….
پیوندجلال علوی جمال فاطمی
ویژه سالروز پیوند آسمانی امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها
حضرت رضا از پدران بزرگوارش، از اميرالمؤمنين على (عليه السلام) روايت كند كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) به من فرمود:
اى على ! عده اى از بزرگان قريش مرا در مورد فاطمه سرزنش كرده گفتند: ما فاطمه را از تو خواستگارى كرديم و موافقت ننمودى و او را به على دادى ؟
به آنان گفتم : به خدا سوگند، من از پيش خودم خوددارى نكردم و به نظر شخصى خودم او را به همسرى با على درنياوردم ، بلكه خداوند با ازدواج شما مخالفت و با ازدواج على موافقت فرمود. جبرئيل بر من نازل شده و گفت :
اى محمد! همانا خداوند مى فرمايد: اگر على را نمى آفريدم ، براى دخترت فاطمه همتا و همسرى در روى زمين وجود نداشت ، از آدم گرفته تا پايين تر از او(1)
فاطمه (س)، امانتى نزد امام علی (ع)
شبى كه صديقه طاهره ، فاطمه زهرا(سلام الله عليها) را براى زفاف به جانب منزل على (عليه السلام) مى بردند، رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در پيش روى و جبرئيل در سمت راست و ميكائيل در سمت چپ و هفتاد هزار فرشته در پشت سر حركت مى كردند و خداى بزرگ را تسبيح و تقديس مى نمودند.
رسول گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم ) حضرت على (عليه السلام) را فرا خواند و فاطمه زهرا(سلام الله عليها) را نيز فرمان داد تا پيش او برود. آن گاه دست فاطمه (سلام الله عليها) را گرفت و در دست على (عليه السلام) نهاد و فرمود:
خدا دختر رسولش را بر تو مبارك فرمايد. اى على ! اين فاطمه امانت من نزد توست . اى على ! اين فاطمه بهترين همسرى است كه مى توانستى انتخاب كنى .و اى فاطمه ! اين على برترين شوهرى است كه امكان داشت نصيب تو گردد.
پروردگارا! نيكى هاى خود را در آن دو، و بر آن دو، براى آن دو، در دو فرزندشان قرار بده
پروردگارا! اين دو محبوب ترين مخلوق تو در نزد من مى باشند،
پس خدايا آن دو را دوست بدار و از سوى خود بر آنان نگهبانى بگمار
من آن دو را به تو مى سپارم و فرزندان آنان را نيز از شر شيطان رانده شده در پناه تو قرار مى دهم .
آن گاه رسول مكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) آب خواست ، جرعه اى بر گرفت و به دهان برد و مضمضه كرد و بعد آن جرعه را از دهان به داخل كاسه اى بيرون ريخت و آن گاه آن آب را بر سر و سينه و بين دو كتف فاطمه (سلام الله عليها) افكنده و على (عليه السلام) را نيز صدا كرد و همين عمل را با او هم انجام داد.(2)
❄❅❆❄❅❆❄❅❆❄❅❆❄❅❆❄❅❆❄❅❆❄❅❆❄❅❆❄❅❆❄❅❆❄❅❆❄❅❆
پی نوشتها :
(1)بحارالانوار، ج 43، ص 154.
(2) فاطمه زهرا(سلام الله عليها) از ولادت تا شهادت ، ص 170 و 171.
منبع: ۳۶۰ داستان از فضايل مصائب و كرامات فاطمه زهرا (س)،عباس عزيزى-ضیاالصالحین
تحلیل کمی و کیفی فرمایشات رهبرانقلاب مدظله العالی
بیانات سالیانه رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرت آيت الله العظمي
امام خامنه اي مدظله العالي در مراسم سالگرد رحلت حضرت امام (ره) شامل مهم ترين نظرات ايشان درباره شناخت حضرت امام خمیني (ره) و راه و هدف ايشان است. با توجه به اهمیت مباحث مطرح شده در فرمايشات مقام معظم رهبري مدظله العالي ، با انجام تحليل محتواي كمي و كيفي فرمايشات ايشان در سي وچهارمين مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خميني(رحمهالله)، محور بیانات، جملات منتخب، مفاهیم پر بسامد و … استخراج و به پیوست جهت هرگونه بهره برداري تقديم حضور مي گردد.
دوام توفیقات جناب عالي را از درگاه ايزد متعال مسئلت دارم
معارف ثقلین-156
ظلم های سه گانه
روایتی از امامعلی(ع) است که در محاسن برقی(ره) آمده و در نهج البلاغه نیست. مجلسی(ره) هم از آنجا نقل می کند:
«إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) صَعِدَ الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ الذُّنُوبَ ثَلَاثَةٌ ثُمَّ أَمْسَكَ»؛ امامعلی(ع) بالای منبر رفتند و حمد و ثنای الهی کردند. سپس فرمودند: گناهان بر سه دسته است. سپس ساکت شدند.
در اینجا از لفظ گناه استفاده شده است. در روایت قبلی از لفظ ظلم که نزدیک به هم است. من نظرم این است که منظور از ظلم که در این روایات استعمال شده، همان تخلّفات و انحرافات ابعاد وجودی است که انسان متناسب با هر بُعد مرتکب می شود. گناه عقل، شرک است. گناه دل و قلب، وارد کردن حبّ غیر خدا در دل است؛ زیرا قلب باید مخزن حبّ الهی باشد و اعضا و جوارح نیز گناهان مخصوص به خود دارند. تخلّفات الهی از نظر مصرف و کارکرد فرق دارد. بعد از جملۀ «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ الذُّنُوبَ ثَلَاثَةٌ ثُمَّ أَمْسَكَ»؛ حضرت ساکت شد.
«فَقَالَ لَهُ حَبَّةُ الْعُرَنِيُّ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قُلْتَ الذُّنُوبُ ثَلَاثَةٌ ثُمَّ أَمْسَكْتَ»؛ شخصی به نام حبّه که در مجلس حضور داشت، عرض کرد: ای امیرالمؤمنین(ع)! فرمودید گناهان سه دسته هستند و سپس ساکت شدید.
«فَقَالَ لَهُ مَا ذَكَرْتُهَا إِلَّا وَ أَنَا أُرِيدُ أَنْ أُفَسِّرَهَا وَ لَكِنَّهُ عَرَضَ لِي بُهرٌ حَالَ بَيْنِي وَ بَيْنَ الْكَلَامِ»؛ حضرت فرمودند: قصدم این بود که آنچه را گفتم، تفسیر هم بکنم ولی نفسم قطع شد.
شاید منظور حضرت از «حَالَ بَيْنِي وَ بَيْنَ الْكَلَامِ» اشاره به این باشد که نام گناهان را ولو به طور کلّی مطرح کردن، نفس امامعلی(ع) را قطع می کند. حضرت سپس فرمود:
«نَعَمْ الذُّنُوبُ ثَلَاثَةٌ فَذَنْبٌ مَغْفُورٌ وَ ذَنْبٌ غَيْرُ مَغْفُورٍ وَ ذَنْبٌ نَرْجُو لِصَاحِبِهِ وَ نَخَافُ عَلَيْهِ»؛ بله گناهان بر سه دسته هستند: یک دسته از گناهان مورد آمرزش قرار می گیرند. یک دسته مورد آمرزش قرار نمی گیرند و یک دسته از گناهان هم، برای صاحبش امید داریم و خوف داریم؛ به تعبیری مُراعیٰ1️ است، پا در هوا و معلّق است، معلوم نیست تکلیفش چه می شود.
«قِيلَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِين(ع) فَبَيِّنْهَا لَنَا»؛ به حضرت عرض کردند: برای ما در مورد گناهی که برای صاحبش هم امید می رود و هم خوف، توضیح بدهید.
«قَالَ نَعَمْ امّا الذَّنْبُ الْمَغْفُورُ فَعَبْدٌ عَاقَبَهُ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى ذَنْبِهِ فِي الدُّنْيَا»؛
حضرت فرمودند: گناهانی هستند که خداوند آن گناه کار را در دنیا به عقوبت رسانده است. از جمله موضوعات، بحث آزمایش های الهی2️ که قبلاً مفصّل بحث کردم. این بود که یک سنخ از ابتلائات و مصیبت های مؤمنین در دنیا کفارۀ گناهان آنان است که منشاء آن لطف و رحمت الهی است. آیات و روایات گویای این معناست. فرضاً اگر انسان در اثر غفلت دستخوش وسوسه های شیطان شده و مرتکب گناه شود که بُعد حقّ النّاسی نداشته باشد. خداوند از روی لطف و محبت، او را در دنیا متنبّه کرده و گرفتار بلایی می کند که کفّارۀ گناه او و موجب تطهیرش شود تا به این وسیله ظلمت گناه از وجود او شستشو شود. لذا حضرت در اینجا فرمودند: گناهانی که خداوند در دنیا عقوبت کرده در قیامت مورد آمرزش است.
«فَاللَّهُ أَحْكَمُ وَ أَكْرَمُ أَنْ يُعَاقِبَ عَبْدَهُ مَرَّتَيْنِ» ؛ خداوند، کریم تر از این است که بنده اش را دوبار عقوبت کند.
1️ در حال انتظار
2️ حضرت استاد بحث انسان در آزمایش الهی را در سه نوبت، سال 1368 هـ.ش طی 57 جلسه، سال 1378 طی 13 جلسه و در سال 1384 هـ.ش مصادف با ماه محرم الحرام سال 1427هـ.ق طی 21 جلسه به طور مفصل و مبسوط مطرح کرده اند.
نقش خانواده و وراثت بر اخلاق انسان، از منظر روایات
بى شك نخستين مدرسه هر انسانى دامان مادر و آغوش پدر اوست، و در همين جا است كه نخستين درسهاى فضيلت يا رذيلت را مى آموزد. و اگر مفهوم تربيت را اعم از «تكوينى» و «تشريعى» در نظر بگيريم نخستين مدرسه، رحم مادر و صلب پدر است كه آثار خود را بطور غير مستقيم در وجود فرزند مى گذارد، و زمينه ها را براى فضيلت و رذيلت آماده مى سازد.
در احاديث اسلامى تعبيرات بسيار لطيف و دقيقى در اين قسمت وارد شده كه به بخشى از آن ذيلاً اشاره مى شود:
1 ـ امام على(عليه السلام) فرمود: «حُسْنُ الأخْلاقِ بُرْهانُ كَرَمِ الأعْراقِ»؛ (اخلاق پاك و نيك، دليل وراثتهاى پسنديده انسان [از پدر و مادر] است).(1)
به همين دليل در خانواده هاى پاك و با فضيلت غالباً فرزندانى با فضيلت پرورش مى يابند و بعكس افراد شرور غالباً در خانواده هاى شرور و آلوده اند.
2 ـ در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «عَلَيْكُمْ فى طَلَبِ الْحَوائِجِ بِشَرافِ النُّفُوسِ وَ ذَوِى الاُْصوُلِ الطَيِّبَةِ فاِنَّها عِنْدَهُمْ اَقْضى وَهِىَ لَدَيْهِمْ اَزْكى»؛ (در طلب حوائج به سراغ مردم شريف النّفس كه در خانواده هاى پاك و اصيل پرورش يافته اند برويد، چرا كه نيازمنديها نزد آنها بهتر انجام مى شود و پاكيزه تر صورت مى گيرد!).(2)
3 ـ در عهد نامه مالك اشتر در توصيه اى كه امام على (عليه السلام) به مالك درباره انتخاب افسران لايق براى ارتش اسلام مى كند، چنين مى خوانيم: «ثُمَّ الْصَقْ بِذَوى الْمُروُءاتِ وَالأحْسابِ وَ اَهْلِ الْبُيُوتاتِ الصالِحَةِ وَالسَّوابِقِ الْحَسَنَةِ ثُمَّ اَهْلَ النَّجَدَةِ وَ الشُّجاعَةِ وَالسَّخاءِ وَ السَّماحَةِ فَاِنَّهُمْ جِماعٌ مِنَ الْكَرَمِ وَ شُعَبٌ مِنَ الْعُرْفِ»؛ (سپس پيوند خود را با شخصيّتهاى اصيل و خانواده هاى صالح و خوش سابقه برقرار ساز و پس از آن با مردمان شجاع و سخاوتمند و بزرگوار، چرا كه آنها كانون فضيلت و مركز نيكى هستند).(3)
چند حدیث از پیامبر(صلی الله علیه وآله) در مورد اخلاق نیک
در این بخش مجموعهای از احادیث پیامبر در مورد اخلاق را گردآوری کرده ایم.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) همیشه پیروانشان را به حسن سلوک و رفتار نیک و خلق پسندیده و اخلاق حمیده - محبت و مهر ورزی نه تنها با انسانها بلکه با همه جانداران توصیه وسفارش میکردند. در میان ویژگیهای آخرین رسول خدا حضرت محمد (ص)، هیچ چیزی مهمتر از اخلاق آن حضرت نیست. و از خود پیامبر (صلی الله علیه واله) هم روایت شده است که “إنّما بعثت لأتمّم مکارم الأخلاق: من تنها برانگیخته شده ام تا اخلاق بزرگوارانه را به کمال رسانم.
صِلَةُ الرَّحِمِ وَ حُسْنُ الْجِوَارِ یَعْمُرَانِ الدِّیَارَ وَ یَزِیدَانِ فِی الْأَعْمَار
صله رحم و خوش همسایگى، شهرها را آباد و عمرها را زیاد مى کند.
کافى(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 152، ح 146
کرامتی از باب الحوائج
«شيخ مفيد(ره)» از محمد بن حسان از على بن خالد نقل كرده است که:
من در سامراء بودم که گفتند مردى را از شام آورده و زندان انداخته اند چون ادعا كرده كه من پيغمبرم! اين سخن بر من گران آمد و خواستم او را ببينم. با زندانبانان رفاقت كردم تا اجازه دادند پيش او بروم. بر خلاف شايعه اى كه راه انداخته بودند، ديدم آدم وارسته و عاقلى است. گفتم: درباره تو مى گويند كه ادعاى نبوت كرده اى و علت زندان رفتنت همين است؟ گفت: حاشا كه من چنين ادعايى كرده باشم، جريان من از اين قرار است:
من در شام در محلى كه گويند: رأس مبارك امام حسين(ع) را در آن گذاشته بودند مشغول عبادت بودم، ناگاه ديدم شخصى نزد من آمد و به من گفت: برخيز برويم، من برخاسته و با او به راه افتادم، چند قدم نرفته بوديم كه ديدم در مسجد كوفه هستم، فرمود: اين جا را می شناسى؟ گفتم: آرى، مسجد كوفه است، او در آن جا نماز خواند، من هم نماز خواندم، بعد با هم از آن جا بيرون آمديم، مقدارى با او راه رفتم ناگاه ديدم كه در مسجد مدينه هستيم . به رسول خدا (ص) سلام كرد و نماز خواند، من هم با او نماز خواندم، بعد از آن جا خارج شدم، مقدارى راه رفتيم ناگاه ديدم كه در مكه هستيم، كعبه را طواف كرد، من هم طواف كردم. بعد ازآن جا خارج شدم چند قدم نرفته بوديم كه ديدم در جاى خودم كه در شام مشغول عبادت بودم، هستم. آن مرد رفت، من غرق تعجب بودم كه خدايا او چه كسى بود و اين چه كار؟! يك سال از اين جريان گذشت كه ديدم باز همان شخص آمد، من از ديدن او شاد شدم، مرا دعوت كرد كه با او بروم، من با او رفتم، و مانند سال گذشته مرا به كوفه و مدينه و مكه برد و به شام برگردانيد. و چون خواست برود گفتم: تو را قسم می دهم به آن خدايى كه بر اين كار قدرت داده بگو تو كيستى؟! فرمود: من محمد بن على بن موسى بن جعفر هستم.
من اين جريان را به دوستان و آشنايان خبر دادم، قضيه منتشر گرديد تا به گوش محمد بن عبدالملك زيات رسيد. او فرمان داد مرا به زنجير كشيده به اين جا آوردند و اين ادعاى محال را به من نسبت دادند، گفتم: جريان تو را به محمد بن عبدالملك زيات برسانم؟ گفت: برسان.
من نامه اى به محمد بن عبدالملك وزير اعظم معتصم عباسى نوشته، جريان او را باز گفتم، وزير در زير نامه من نوشته بود: احتياج به خلاص كردن ما نيست، به آن كس كه تو را از شام به كوفه و از كوفه به مدينه و از مدينه به مكه برد و باز به شام برگردانيد و همه را در يك شب انجام داد، بگو تا تو را از زندان آزاد كند.
على بن خالد گويد: من از ديدن جواب نامه، از نجات او مأيوس شدم، گفتم: بروم و به او تسلى بدهم و چون به زندان آمدم ديدم مأموران زندان همه غرق در حيرت اند و بى خود به اين طرف و آن طرف مى دوند، گفتم: جريان چيست؟!
گفتند: آن زندانى در زنجير و مدعى نبوت، از ديشب مفقود شده، درها بسته قفلها مهر و موم است، ولى معلوم نيست به آسمان و يا به زير زمين رفته و يا مرغان هوا او را ربوده اند؛ على بن خالد، زيدى مذهب بود، از ديدن اين ماجرا معتقد به امامت گرديد و اعتقادش خوب شد.
منبع: الارشاد مفيد: ص 305. همچنین «مرحوم كلينى» این ماجرا را در كافى: ج 1 ص 492 باب مولد أبى جعفر محمد بن على الثانى(ع) و «علامه مجلسى» آن را در بحارالانوار: ج 50 ص 38 - 40 نقل کرده اند.