صحابی که امیر المؤمنین علیه السلام بر جنازه اش نماز خواند
اگر بخواهیم نام یکی از وفادارترین یاران پیامبر اسلام (صلی الله و علیه وآله) را بر زبان جاری کنیم، بی شک نام عمارِ یاسر در صدر است که مانند ستاره ای پر فروغ در شبی ظلمانی می درخشد. عمار بن یاسر العنسی یکی از اصحاب بزرگ رسول الله و از یاران برگزیده امیر المومنین است. از جمله افرادی بود که به حبشه مهاجرت کرد و به دو قبله نماز گزارد و در جنگ بدر، صفین و… شرکت نمود و از کسانی بود که پیامبر شهادتش را پیشگویی کرده بود و سرانجام در زمان علی (علیه السلام) بعد از شهادت در جنگ صفین خود حضرت بر او نماز گزارد؛ و به دست مبارك خویش او را دفن نمود.
صحابی که امیر المؤمنین علیه السلام بر جنازه اش نماز می خواند
پیشگامِ در ایمان
عمار و خانواده اش از کسانی بودند که از همان آغاز دعوت پیامبر به او ایمان آوردند و در راه حمایت از دین رسول الله (صلی الله و علیه وآله) متحمل عذابها و شکنجه های سخت و طاقت فرسا از ناحیه مشرکین مکه گردیدند. از آن جمله آزار و اذیت های ابوجهل بود که دستور داد آتش و تازیانه آماده کنند و آنگاه سمیه و یاسر و عمار را کشان کشان به آنجا بردند و با نیش خنجر و آتش برافروخته و نواختن تازیانه آنان را زجر می داد… و این پیامبر رحمت و مهربانی بود که ایشان را تسلی می داد و امر به شکیبایی می نمود و می فرمود: « ای خانواده یاسر صبر کنید که وعده گاه شما بهشت است»[1] و باز می گفت: خدایا بیامرز آل یاسر را و آمرزیده ای. او کسی است که رسول خدا (صلی الله و علیه وآله) در حق او فرموده: « عمار با حق است و حق با عمار..»[2].
عمّار، شأن نزول آیه قرآن
زمانی عمار برای حفظ جان خود مجبور شد که در ظاهر، از اسلام برگردد، ولی فوراً پشیمان شد و با دیدگان گریان به محضر رسول خدا شتافت و با ناراحتی جریان را تعریف کرد. پیامبر (صلی الله و علیه وآله) فرمودند: آیا تزلزلی در ایمان باطنی تو رخ داد است؟ عرض کرد: قلبم لبریز از ایمان است. حضرت فرمود: کوچکترین ترس به خود راه مده و برای رهایی از شرّ آن، ایمان خود را پنهان کن که آیه ی 106 سوره نحل نازل شد که می فرماید: «مگر آن کس که مورد اکراه قرار گیرد و قلب او از ایمان سرشار است».
از نبوت تا ولایت ثابت قدم ماند
عمّار علاوه بر این که حاضر به جان دادن برای پیامبر اسلام (صلی الله و علیه وآله) بود، از افراد گروه (شُرطة الخمیس) در زمان امیرالمومنین (علیه السلام) هم بود؛ یعنى از کسانی که براى فداکارى در راه دین و حمایت از رهبرى امام و اطاعت از همه فرمان هاى او, شرط و پیمان جان با آن حضرت بسته بودند. پیامبر(صلی الله و علیه وآله) و على(علیه السلام) هم به آنان وعده بهشت داده بودند. لذا هنگامی که عمار به شهادت رسید و امام از شهادتش با خبر شد، بر بالین عمار آمد و سر او را به زانوی مبارک گرفت و فرمود: «انا الله و انا الیه راجعون» آنگاه فرمود: هر که از وفات عمار دلتنگ نشود او را از مسلمانی نصیب نباشد.
سرباز بصیر ولایت
عظمت عمار به این است كه در هيچ شرايطى دچار اشتباه نشد و جبهه حق و باطل را به خوبی تشخیص داد. هرگاه براى مؤمنين، نكته اى مشتبه می شد، با بصيرت و روشنگری، شبهات را از ذهن آنها برطرف مى كرد و آتش فتنه را می خواباند و با سخنرانی های متعدد، از نفاقی که در آن زمان بر فضای جامعه آن روز حاکم بود، پرده برمی داشت. یکی از حرفهای او در این روشنگری ها این بود؛ می گفت: گول پرچم هایی که در مقابل شما برافراشته شده است را نخورید این پرچمی که شما در جبههی مقابل میبینید، این پرچم را من در روز احد و بدر در مقابل رسول خدا دیدم (پرچم بنی امیه) همان کسانی زیر این پرچم ایستاده بودند، که الان ایستاده اند؛ معاویه و عمرو عاص. در جنگ احد، هم معاویه، هم عمرو عاص و دیگر سران بنی امیه در مقابل پیغمبر قرار داشتند؛ پرچم هم پرچم بنی امیه بود. گفت: اینهائی که شما میبینید در زیر این پرچم، آن طرف ایستادهاند، همینها زیر همین پرچم در مقابل پیغمبر ایستاده بودند و من این را به چشم خودم دیدم. این طرفی که امیر المؤمنین هست، همین پرچمی که امروز امیر المؤمنین دارد- یعنی پرچم بنی هاشم- آن روز هم در جنگ بدر و احد بود و همین کسانی که امروز زیرش ایستادهاند، یعنی علی بن ابی طالب و یارانش، آن روز هم زیر همین پرچم ایستاده بودند. فرقش این است که آن روز آنها ادعا میکردند که کافرند، و امروز همان ها زیر آن پرچم ادعا میکنند که مسلمانند این بهترین علامت بود برای شناساندن افراد.
عمار الگویی برای امروز ما
عمار مقبولیت اجتماعی بسیار بالایی در دل مردم داشت تا جايي که موضعگیریهای وی نسبت به مسائل سیاسی زمانه برای مردم حکم حجتی بود و معیاری برای تشخیص میان سپاه اسلام و لشکر کفر در جنگ صفین شد. او خود را موظف کرده بود که در مقابل جنگ روانی که دشمن در مقابل امیرالمومنین به راه انداخته بایستد، لذا در جنگ صفین با اسب از این طرف جبهه، به آن طرف جبهه و به داخل صفوف خودی می رفت و به هر کدام که می رسید، در مقابل آنها میایستاد و برای آنها صحبت می کرد؛ حقائقی را برای آنها روشن می کرد و تأثیر می گذاشت. هر کجا میدید اختلاف پیدا شده، و عدهای دچار تردید شدند، خودش را به سرعت آنجا می رساند و برایشان حرف می زد، تبیین می کرد و گرهها را می گشود.
امروز نظام مقدس جمهوری اسلامی و ولایت فقیه که ادامه ولایت رسول الله و امیرالمومنین علیهالسلام است نیازمند عمارهایی است که گوش به فرمان ولایت باشند و سر و جان فدای ولایت کنند. امروز کار خواص در این فضای غبار آلودِ شبهه افکنی، همچون عمار، تبین حقائق بدون هرگونه تعصبی است؛ بدون حاکمیت جناحی و گروهی. یاوران انقلاب رفیق نیمه راه نگردند و ولایت را در بین را تنها نگذارند و عمارگونه تا آخر بمانند. با تیزبینی و زیرکی راه حق و باطل را از هم جدا کنند و راهنمای جاماندگان از راه حق باشند. آنچنان گوش به فرمان باشند که با شنیدن ندای اَینَ عمّار؟ بپا خیزند و جان و مال خود را در طَبَق اخلاص گذاشته و از حریم دین و ولایت دفاع کنند.
کلام آخر
تاریخ تکرار پذیر است، گروهی همچون عمار در صف ولایتند و تا آخر ایستاده اند و جان می دهند و گروهی تا نیمهی راه می آیند و بر سر دوراهی ها راه خود را جدا می کنند و هر چه می روند فاصله شان بیشتر می شود. تصمیم با ماست که کدامیک را برگزینیم. پی نوشت ها:
[1]. « صبراً یا آل یاسر فان موعدکم الجنه».
[2]. «عمار مع الحق و الحق مع عمار حیث کان عمار جلده بین عینی و انفی تقتله الفئه الباغیه»
مستمع، صاحبسخن را پای گوشی می آورد
نسل جدیدی از منبریها در پنج شش سال اخیر ظهور کردهاند که محصول شبکههای اجتماعی و سلبریتی این فضا هستند. آنها فایلهای صوتی و تصویری سخنرانیهای خود را که اغلب در جمعهای محدودی ایراد میکنند، در این شبکهها منتشر کرده و اغلب از موسیقیهای ملایم و تدوینهای معمولی صدا و تصویر برای جذاب شدن کار خود بهره میگیرند. اگر ببینند پامنبری (فالوئر) کمی دارند یا دست به تبلیغ و ارسال این منبرها به گروههای مختلف میزنند و یا از امکان خرید عضو استفاده میکنند.
پامنبریهای این ژانر نیز ویژگیهای خاص این شبکهها را دارند. آنها چون امکان درج نظرات صریح خود را پای این منبرها دارند و از اقشار مختلف جامعه هستند، تأثیر مستقیمی بر تعیین محتوای منبرهای بعدی دارند.
در منابر سنتی، واعظ از طریق مواجهه مستقیم با بعضی از پامنبریها میتواند از بازخورد سخنان خود مطلع شود. همچنین تعداد کسانی که در جلسات وی حضور مستمر دارند حکایت از رونق خطابههای وی دارد. اما در منابر مجازی، او از طریق تعداد بازدید و لایک و کامنتها بازتابهای دقیقتر و گستردهتری دریافت میکند. مواجهه میان منبری و پامنبری در مجالس سنتی توأم با حفظ آداب و شؤون خاص همان مجالس است، ولی نظرات پامنبریهای مجازی اغلب بدون هیچ آداب و ترتیب خاصی است و آنان هرچه دل تنگشان میخواهد میگویند. خشونتهای کلامی و جر و بحثهای کمثمر که مشخصه مرسوم این فضاهاست، ناخودآگاه منبریها را برای جلب نظر بیشتر پامنبریها به سوی سخنان عامهپسند، هیجانی، افشاگرانه، اعتراضی و غالبا زرد سوق میدهد.
منبریها در چنین فضاهایی اگر سخنان علمی و مستدل بزنند و دغدغه معرفت و شناخت دینی داشته باشند و بازارگرمی خاصی نکنند قادر به افزایش اعضای کانال و صفحه و یا لایک گرفتن از پامنبریهای خود نخواهند بود. اینجاست که قاعده تناسب عرضه و تقاضا خود را بر این منابر تحمیل میکند و محتوایی مطابق تقاضای پامنبریها و طبق فرمول لایک و بازدید آنها عرضه میشود. از آنجا که فضای این شبکهها و کانالها به شدت عامهپسند است، محتوا را نیز به پایینترین سطح کیفی ممکن تنزل میدهد تا طبق قاعده منطقی «تبعیت نتیجه از اخسّ (نازلترین) مقدمات»، نتیجه چنین منابری اغلب منجر به تولید دانش و شناخت دینی و فرهنگی خاصی نشود.
اما آیا گریزی از این وضعیت داریم؟ به نظر میرسد که دنیا به سمت سادهسازی ابزاری و محتوایی پیش میرود. آدمها همانقدر که دوست دارند تحرک جسمی کمتری داشته باشند، از فعالیت ذهنی زیاد هم گریزانتر میشوند. جامعه ما هم مستثنی از این روند جهانی نیست. ما در آینده شاهد رونق بیشتر چنین منابری خواهیم بود و مشتاقان دانش و شناخت دینی نیز وسوسه خواهند شد که کمتر ذهن خود را خسته کنند. جامعه پرتنش، خسته و سرگردان، آبستن چنین منبریها و پامنبریهایی است.
منبع: روزنامه جامعه فردا شماره دوم 7 آبان1396
تجربه های یک عکاس تازه کار در سفر اربعین
هفت شیوه تبیین اهمیت حجاب به دیگران
امر به معروف و نهی از منکر یکی از وظایفی است که خداوند متعال به بندگان خود محوّل کرده تا معروف، گسترش یافته و منکر، کم رنگ شود؛ اما مدل اجرای این فریضه الهی یکی از دغدغه هایی است که امروز با آن مواجه بوده و باید راهی درست و صحیح برای آن پیدا نماییم.
نحوه مواجهه و برخورد با بانوان کم حجاب نیز یکی از معضلاتی است که امروز با آن مواجه بوده و در این نوشتار به روش برخورد با آنان خواهیم پرداخت.
وظيفه اصلي و اساسي نهي از منكر است، ولي اين مسئوليت بايد به طور شايسته و صحيح انجام گيرد تا نتيجه مطلوب حاصل شود. در انجام اين وظيفه، احكام و شرايطي را كه در اين زمينه بيان شده، بدانيم و فرا گيريم، زيرا چه بسا انسان بي اطلاع كارهايي انجام ميدهد كه ضرر آن بيشتر از نفع است. اين احكام و شرايط در رساله مراجع معظم تقلید و بعضي از كتابها و جزوه ها بيان شده است.
به دختر جواني كه حجاب اسلامي را رعايت نمي كند، نمي توان به زور مقنعه و چادر پوشاند، بلكه بايد او با رغبت و ميل باطني حجاب را بپذيرد و به آن باور دروني پيدا نمايد. وقتي براي خانمي، زيبايي، فضيلت، فوايد و آثار حجاب جا نيفتاده باشد، طبيعي است كه آن را نمي پذيرد و فشار و تحميل خارجي اثر دراز مدت ندارد. در اين راستا لازم است كتاب هايي را كه درباره حجاب است، در اختيار او قرار داد.
در برخورد با دوستان کم حجاب لازم است این نكات را حتماً مورد نظر داشته باشيم:
1ـ اعطاي شخصيت: هرگز به خاطر بدحجابي نسبت به کسی بي احترامي نکرده و آمرانه و قلدرمآبانه برخورد نکنیم، بلكه خواهرانه و دوستانه برخورد كنيم و با گفتن جملاتي مانند: اين عمل در شأن شما نيست يا شأن شما بالاتر از اين ها است، او را راهنمايي نماییم. به طور كلي به صورت پيشنهادي باشد، نه دستوري.
2ـ جلب اعتماد: نهي از منكر وقتي تأثير دارد كه اعتماد طرف مقابل جلب گردد. بنابراين قبل از آموزش بايد جذب صورت گيرد. امام علي(ع) ميفرمايد: “قلوب الرجال وحشية فمن تألّفها أقبلت عليه؛ دل هاي مردم وحشي است. پس هر كسي آن قلوب را جذب كند، به او روي خواهند آورد".(1)
3ـ در نظر گرفتن وضع روحي و رواني: در نهي از منكر بايد به اين نكته روان شناختي توجه داشت كه حرف در زماني كه احتمال تأثير آن مي رود، زده شود. بديهي است انسان هميشه حال و حوصله سخن گوش دادن را ندارد. امام علي(ع) ميفرمايد: “دل ها براي قبول نصيحت اقبال (روي آوردن) و ادبار (نپذيرفتن) دارند؛ پس در مواقع پذيرش، آنها را دريابيد، زيرا اگر دل نسبت به چيزي اكراه داشته باشند، در آن مورد كور بوده، چيزي را نميبيند".(2)
4ـ رعايت نزاكت و ادب: قرآن مجيد درباره نحوه برخورد ميفرمايد: “ادفع بالّتي هي أحسن السيئة؛ اي رسول ما،تو آزار و بدي هاي امت را به آن چه نيكوتر است، دفع كن".(3)
انسان در مقابل خشونت و يا ملايمت، واكنش مناسب با اوضاع را بروز خواهد داد. اگر به يك نفر با عصبانيت بگوييد: حجابت را رعايت كن، ممكن است در جواب بگويد: چرا، چنين كنم؟! اگر با احترام از او چنين تقاضايي داشته باشيد، قبول ميكند.
5ـ محترم شمردن عقايد افراد: خانمي كه با بدحجابي وارد جامعه ميشود و آن را نشانه عظمت و تمدن مي داند، اين ها را ارزش تلقي ميكند و نشانه شخصيت مي پندارد. واضح است كه هيچ گونه اهانت و تحقيري را نسبت به فكر خود نمي پذيرد. در برخورد با اين افراد بايد به آنها فهماند كه به عقيده و نظرشان احترام مي گذاريد، ولي اين انتخاب را صحيح نمي دانيد.
6ـ پافشاري بر نكات مثبت: از ابتدا نبايد كار خلاف ديگران را مطرح كرد، زيرا زمينه پذيرش وجود ندارد و چه بسا واكنش نشان داده ميشود. در آغاز بايد طرف مقابل را به خاطر صفات مثبت ستود تا از اين طريق احساس كرامت كند و در مقام تلافي و ستيزه جويي بر نيايد.
7ـ برخورد با علل: براي رفع ناهنجاري ها بايد علل را بازشناسي كرد. بي حجابي يا بد حجابي دختران قطعاً علل مختلفي دارد، مانند عدم تربيت صحيح، بي محبتي پدر و مادر، معاشرت با نااهلان و اوضاع نابسامان سياسي و اجتماعي و اقتصادي. با ريشهيابي و عكس العمل مناسب با آن مي توان با اين پديده ناپسند مبارزه كرد.
پي نوشت ها:
1.نهج البلاغه، قصار 47.
2.همان، قصار 184.
3.مؤمنون (23) آيه 96
منبع: خبرگزاری رسمی حوزه
فقط میرزا جواد آقا!
می شود این گزارش را مثلاً ۷ بخش کرد و در هر بخش فرازی از زندگی، شخصیت و ویژگی های «میرزا جواد آقا تهرانی» را نوشت. می شود مثل مستند های تلویزیونی از ولادت و تحصیلات سوژه آغاز کرد، دو سه تا خاطره گفت، کمی قلمفرسایی کرد و رسید به نقطه پایان که معمولاً پایان زندگی سوژه گزارش است. جز اینها می شود کار بهتری کرد. به سبک و سباق اخلاق و رفتار عارفانه و بی شیله پیله «میرزا جواد آقا تهرانی»، بیخیال دنگ و فنگ اصول گزارش نویسی شد و دل و قلم را آزاد گذاشت که در نوشتن از عالم وارسته هر طور که می خواهد و می تواند بنویسد. اما یادتان باشد، چه گزارش ۷ بخشی و چه سریال، مستند، فیلم سینمایی و … هیچکدام ظرفی نیستند که حتی یک موج کوچک از دریای وجود و شخصیت «میرزا جواد آقا» تویشان جا بگیرد… و آخر این مقدمه، اینکه، شایسته بود جلوی نام سوژه امروز عبارت «آیت الله» را بیاوریم اما نیاوردیم چون یادمان آمد از سفارش هایی که در این باره کرده بود!
علم یا ثروت؟
در اصل باید «جواد حاجی ترخانی» می بود. زاده ۱۲۸۳، فرزند تاجر و بازاری متدین و سرشناس تهران، حاج محمد تقی حاجی ترخانی. می شد همانطور به سبک «بچه حاجی» های مایه دار آن دوران، هم درسش را به پشتوانه ثروت پدری بخواند و هم برای امور دنیایی اش بزند توی خط تجارت، اقتصاد، سیاست و … و دستکم نه در دینداری که در تاجر پیشگی راه پدر را دنبال کند و خلاصه بیخیال پرسش اساسیِ «علم بهتر است یا ثروت؟» علم، ثروت، دین، سیاست و غیره را پیوند بزند به هم و بشود : حاج جواد آقای حاجی ترخانی! اما دوره اول متوسطه را که در دبیرستان «ثروت» تهران تمام کرد، سراغ طلبگی رفت. ابتدا شهر قم و چند سال بعد هم نجف. دوران نجفی بودنش دو سال بیشتر نشد و به درخواست مادر به ایران بازگشت، ازدواج کرد و بقیه ماجرای علم آموزی و سیر و سلوکش را در مشهد مقدس دنبال کرد.
کُشته مُرده استاد!
هم پای درس استادان بزرگ و نام آوری نشست و هم بزرگان و نام آوران زیادی بعدها پای درس های سطح، خارج فقه و اصول، فلسفه ومعارف قرآنی و … ایشان نشستند. آثار و کتابهای تحقیقی و اعتقادی زیادی را نوشت و در اختیار علاقمندان قرار داد. نه شمردن استادان و شاگردانش و نه آثار باقی مانده از او در حوصله این گزارش نیست اما این را می شود گفت که شهرت امروز و دیروزش به خاطر هیچکدام از اینها نیست. «میرزا جواد آقا» را همه آنهایی که می شناختند، دوستش داشتند. اصلاً بالاتر از دوست داشتن شیفته و کُشته مُرده روحیات، رفتار و بقول حرفه ای ها «سجایای اخلاقی» اش بودند. در گفتن و شنیدن، رفت و آمد و نشست و برخاست با علما، شاگردان و مردم کوچه و بازار بشدت مراقب همه چیز و همه کس و بیشتر از همه مراقب خودش و رفتارش بود. می گویند همیشه همردیف شاگردانش می نشست، لحن و کلامش هیچوقت بوی غرور و تحقیر دیگران را نمی داد، لبخند از لبانش و ادب و احترام از نگاه و گفتارش تراوش می کرد و … تو خود حدیث مفصل شیفتگی دیگران نسبت به او را از همین مجمل هایی که گفتیم بخوان.
عید مردم را عزا نکنید
داستان های زندگی اش را شاید زیاد شنیده باشید. از ماجرای فردی که در مجلسی ناغافل دست ایشان را بوسید و بعدها «میرزا جواد آقا» به او گفت: به تلافی این کار، من رفتم کفش شما را بوسیدم! … تا داستان مخالفتش با اینکه «آیت الله» خطابش کنند … و ماجرای عجیب مرگ فرزندش در روز عید غدیر که میهمانان زیادی به خانه اش آمده بودند و وقتی «میرزا» خبردار شد جنازه فرزندش روی آب حوض است، به آرامی گفت: عید مردم را عزا نکنید…ساکت باشید …میهمانان هم که متوجه ماجرا نشده بودند وقتی از دلیل همهمه و نا آرامی زنها پرسیدند، فقط گفت: چیزی نیست، خدا امروز به ما عیدی داده اما زنها این را متوجه نیستند!
اهل عرفان و آنهایی که در این وادی قدم زده اند و نفسی کشیده اند این رفتار و برخورد «میرزا جواد آقا» با مصیبت مرگ فرزند دلبندش که سخت هم مورد توجه و علاقه ایشان بود را، نماد مقام «تسلیم و رضا» می دانند و حتی فراتر از آن. یعنی آنچه را دیگران مصیبت می دانند، عیدی خداوند بدانی!
به خاطر حاج خانم
ادب، تواضع، سادگی و پیراستگی اش فقط برای مردم، ارباب رجوع، شاگردان و … نبود. بیش از اینها برای اهل خانه و بیشتر از همه برای همسرش، متواضع، دلسوز، مراقب و یار و همراه بود. حتی زحمت شستن لباسش را به همسر نمی داد. خانم سادات و علویه ای که چون خوب «میرزا جواد آقا» را شناخته بود با هزار خواهش و تمنا گاهی اجازه می گرفت که افتخار شستن لباس مردش را پیدا کند! برخلاف سادگی در پوشش و بی توجهی به مال دنیا، تزیینات خانه اش و نظم و همه چیز آن مثال زدنی بود. پرده ها و دیگر لوازم خانه اگرچه ساده بودند اما در رنگ و اندازه و نوع بشدت به قول امروزی ها با هم «سِت» بودند و «میرزا جواد آقا» توضیح داده بود که: این زیبایی، نظم و آراستگی به خاطر رضایت همسرم است و نه علاقه به زرق و برق زندگی … وقتی اقوام و خویشان همسرم می آیند، نباید زندگی ساده و طلبگی من مایه شرمساری حاج خانم شود.
استاد امام «رحمه الله علیه»
حق استادی به گردن امام «رحمه الله علیه» داشت و در بحث فلسفه و عرفان میان ایشان و امام «ره» اختلاف نظر اساسی وجود داشت. نگاه امام «رحمه الله علیه» به دین، نگاهی فلسفی بود و «میرزا جواد آقا» نگاهی کلامی به این مقوله داشت. این اختلاف در نگاه از همان دوران درس و بحث آغاز شده و ادامه دار شده بود. اما چه در فعالیت های انقلابی «میرزا جواد آقا»، چه در بارها حضورش در جبهه های جنگ تحمیلی، چه در دیدارهایی که با امام «رحمه الله علیه» داشت، هرگز چیزی جز احترام خاص دو طرفه و علاقه و ارادت قلبی دیده و گزارش نشده است. حتی می گویند امام «رحمه الله علیه» در احترام درخواست «میرزا جواد آقا»، پخش تفسیر فلسفی – عرفانی سوره «حمد» را از تلویزیون نیمه تمام گذاشته اند.
هرکجا باشد
در وصیتنامه اش نوشته بود: «جسدم را در قبرستان عمومی خارج شهر یا محل مباحی خارج شهر ـ هرکجا باشد ـ دفن کنند، و به عنوان هفته و چهلم و سال مجلسی بر پا نکنند». همین شد که سال ۱۳۶۸ پس از رحلت، پیکرش در حرم مطهر رضوی تشییع و در بهشت رضا، در کنار شهیدان جنگ تحمیلی به آنها ارادت خاصی داشت به خاک سپرده شد.
شکوه اربعین به واسطه سوگند حضرت زینب(س) است: «نام ما تا ابد زنده است»
آیت الله جوادی آملی : این مراسم باشکوه اربعین از سوگند زینب کبری(سلام الله علیه) نشأت میگیرد؛ او عالمه غیر معلمه است، زینب کبری سوگند یاد کرد قسم به خدا نمیتوانید نام ما را فراموش کنید.
آیت الله العظمی جوادی آملی با اشاره به نزدیکی ایام اربعین شهادت سید و سالار شهیدان امام حسین علیه السلام با اشاره به فرازهایی از زیارت عالیه بیان داشتند:
گرچه وجود مبارک نوح گفت: خدایا! من سالیان متمادی شبها و روزها مردم را دعوت کردم و رنج شبانه روز کشیدم تا این قوم را هدایت کنم، ولی اینها نپذیرفتند لکن در زیارت اربعین حسین بن علی علیه السلام عرض می کنیم « بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَهِ وَ حِیرَهِ الضَّلالَه» تنها سخنان شب و روز نیست؛ بلکه سخن از بذل جان و مال است، آن حضرت خون خود را در راه زنده کردن جامعه نثار کرد.
ایشان در ادامه اظهار داشتند: اگر ذات اقدس الهی برنامه رسمی انبیا را دو امر اساسی یعنی یکی تعلیم کتاب و حکمت و دیگری تزکیه قرار داد، وجود مبارک سالار شهیدان همین برنامه را با بذل خود احیا کرده است.
آیت الله العظمی جوادی آملی با بیان جایگاه قوه جزم و عزم در وجود انسان و وظیفه هر یک از این دو قوه اذعان داشتند: نفس ما بیش از دو نیروی اصیل در وجود خود ندارد؛ ما یک نیرویی داریم که او اندیشه و فکر و تفکر و استدلال و قیاس و مانند آن را به عهده دارد و یک نیرویی داریم که عزم و اراده و نیت و اخلاص را تأمین می کند.
جزم بدون عزم، عالم بی عمل می سازد، عزم بدون جزم، مقدس بی درک می سازد، اما در خصوص حسین بن علی علیه السلام فرمود ایشان کاری کرد که با یک دست جزم علمی مردم را تأمین کرد با دست دیگر عزم عملی مردم را بیمه کرد « بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَهِ » که بشوند عالم « وَ حِیرَهِ الضَّلالَه» که بشوند عاقل، و عقل همان است که « عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ»
ایشان تأکید کردند: اربعین سهم تعیین کننده ای در جامعه کردن جامعه دارد؛ جامعه نه یعنی مردم همه جمعاند، جامعه یعنی جمع بین جزم و عزم؛ یعنی جمع بین علم و عمل یعنی جمع بین علم و عقل، جمع این عناصر تشکیل جامعه حقیقی را می دهد. فردی که جمع بین علم و عمل کرده است جهانی است بنشسته در گوشه ای.
معظم له با اشاره به کلامی از عقیله بنی هاشم زینب کبری(سلام الله علیه) بیان داشتند: این مراسم باشکوه اربعین از سوگند زینب کبری(سلام الله علیه) نشئت می گیرد؛ او عالمه غیر معلمه است، زینب کبری سوگند یاد کرد قسم به خدا نمی توانید نام ما را فراموش کنید، وحی ما را از بین ببرید، نام ما تا ابد زنده است.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام