خدمت به خانواده
رُوِيَ عَن مُوسَي بنِ جَعفَرٍ(عَلَيهِمَا السَّلَامُ) قَالَ:
مَنْ صَدَقَ لِسَانُهُ زَكَى عَمَلُهُ وَ مَنْ حَسُنَتْ نِيَّتُهُ زِيدَ فِي رِزْقِهِ وَ مَنْ حَسُنَ بِرُّهُ بِإِخْوَانِهِ وَ أَهْلِهِ مُدَّ فِي عُمُرِهِ.[1]
ترجمه حدیث: روايت از موسي بن جعفر (صلوات الله عليه) منقول است كه حضرت به هشام بن حكم فرمودند: ای هشام! هر كه راستگو باشد، اعمال نیک او فزونی گرفته و اعمالش پاكیزه میگردد، و هر كه خوشنيّت باشد روزياش زياد مىشود و هر كه به برادران و به خانواده خود نيكوكار باشد عمرش زياد مىشود.
شرح حدیث:
«مَنْ صَدَقَ لِسَانُهُ زَكَى عَمَلُهُ». «صدق لسان» یعنی اینکه فرد مقيّد باشد دروغ نگويد و آنچه ميگويد راست باشد. «زَكَى» هم دو معنا دارد؛ هم به معناي افزايش است و هم به معنای پاكيزگي است.
بنابر این، راستگويي بر روي اعمال انسان دو اثر دارد:
1- بر اعمال نيك انسان ميافزايد.
2- عمل انسان را هم پاكيزه مي كند. يعني عمل زشت از انسان سر نميزند. چه بسا مراد امام کاظم(علیه السلام) هر دو معنا است.
«وَ مَنْ حَسُنَتْ نِيَّتُهُ زِيدَ فِي رِزْقِهِ». اگر نيّت كسي از نظر دروني هميشه نيّت خير باشد و حسن نيّت داشته باشد، اين موجب ميشود كه به رزق و روزي او افزوده شود. یعنی هيچگاه در ذهنش اين نيست که نعوذبالله كار زشتي انجام دهد، بلكه هميشه در ذهنش اين است که كار خیر انجام دهد و اطاعت خدا كند. كسي كه دلش ميخواهد هميشه كار خوب كند، خدا روزياش را زياد ميكند.
خيلي چيزها موجب زيادتي روزي ميشود. مانند شکر نعمت. در قرآن کریم میفرماید: «لَإنِ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ».[2]اگر شكرگزارى كنيد، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود. در اينجا منظور از شكرِ نعمت، صرفِ نيّت است. حتي لازم نيست «شكراًلله» و «الحمدلله» بگويي. در اين روايت هم اينطور است. همینکه دلش ميخواهد كارهاي خوب و خداپسندانه كند، همينكه در ذهنش هست، اين موجب ميشود روزياش زياد شود.
«وَ مَنْ حَسُنَ بِرُّهُ بِإِخْوَانِهِ وَ أَهْلِهِ مُدَّ فِي عُمُرِهِ» كسي كه نسبت به برادران دينياش و خاندانش، كار نيك انجام دهد، اثرش اين است كه طول عمر پيدا ميكند.
بنابر این، سه چيز مطرح شد:
1- صدق لسان که روی عمل دو اثر دارد.
2- صدق نيّت که نسبت به ازدیاد روزی مؤثر است.
3- كار نيك انجام دادن در ارتباط با ديگران که نسبت به طول عمر مؤثر است.[3]
[1]. بحار الانوار، جلد75، صفحه 303.
[2]. سوره ابراهیم، آیه 7.
[3]. چهارشنبه 22 دي 1389 – 7 صفر 1432. مسجد جامع بازار تهران
کار کردن مرحوم مدرس در کارخانه به عشق تحصیل تاریخ
چه بسیار دیدهایم افرادی در حال تحصیل که دچار مشکلات مالی میشوند و کار را مانع درس خواندن میدانند اما بسیاری از افراد پرتلاش و باهمت هم هستند که درس و کار را باهم جمع کردهاند و اتفاقاً موفق بودهاند البته بهشرط تلاش فراوان.
* آیه:
وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ/ و اینکه برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست نجم/39
* آینه:
حکایت؛ مرحوم مدرس وقتی احساس نیاز به تعلیم تاریخ پیدا کرد، برای کار به کارخانهای رفت که کارفرمای آن به مسائل مهم تاریخی و روش تاریخنگاری آگاه بود، کارفرمای او مردی مسن، آرام و منزوی بود که بسیار مطالعه میکرد و از کارگرش که تا این اندازه علاقهمند و مستعد تاریخدانی و تاریخ فهمی است خوشش میآمد و یک ساعت از کار او میکاهد و هیچوقت هم نمیفهمد این کارگر ساده، مجتهد و از علمای حوزه علمیه به شمار میرود، او فقط میداند که این کارگر خوب کار میکند، از چاه آب میکشد، باغچه و درختها را آب میدهد و بعد تکه نانی از دستمال خود در میآورد و میخورد و کار خود را که به پایان رساند در انتظار میماند که درس تاریخ شروع شود و در خاتمه هم دیناری مزد میگیرد و میرود.
این تمام اطلاعاتی است که کارفرما از کارگر خود دارد، در طی این دوران این کارگر خوش کار، آرام آرام بسیاری از تاریخ نویسان را میشناسد، طرز حکومتها مانند روح القوانین منتسکیو به گوشش میخورد و همچنین از شهریار ماکیاولی و عناد بیرحمانه ولتر با اسلام آگاهی مییابد.
انگیزه نوشتن تاریخی صحیح و دقیق به صورت تحلیلی در ذهن مرحوم مدرس باعث شد تا تلاش بسیارکند و اطلاعات بسیاری در مباحث تاریخی به دست بیاورد تا جایی که میگوید: آثار تاریخی بسیاری را خوانده و شنیده بودم و بین همدرسان خود که از علمای بزرگ زمان خویش بودند، تنها طلبهای بودم که بزرگان مورخ و محقق زمانها را میشناختم و آثارشان را مرور کرده بودم.1
ز همت، کارهای صعب آسان میشود «لامع» درست است اینکه هر جویندهای یابنده میباشد 2
1- با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل
2- لامع
ثبت نام جهت زيارت نيابتي
آستان مقدس امام حسين عليه السلام و شبکه جهانی الکفیل (پایگاه اطلاع رسانی حرم حضرت اباالفضلالعباس علیهالسلام) در طرحی جالب اقدام به نامنویسی از افراد، جهت زیارت نیابتی نمودهاند.
این دو پایگاه اینترنتی، صفحهای را برای تمامی محبان و مشتاقان زیارت اهل بیت در سراسر جهان که بعد مسافت مانع رسیدن ایشان به کربلای معلی شده تدارک دیدهاند تا عاشقان اباعبدالله و برادر باوفایش بتوانند جهت تجدید میثاق با آن حضرت و یا طلب حوائج دنیوی و اخروی در آن ثبتنام کنند.
با ثبت نام در این طرح، به خدام این بارگاههای ملکوتی نیابت میدهید تا از جانب خود و یا بستگانتان (چه آنان که در قید حیاتند و چه آنانکه به رحمت ایزدی پیوستهاند) زیارت نموده و دو رکعت نماز زیارت بجای آورند. شما می توانید نام بستگانی که در قید حیات نیستند و فوت کرده اند را ثبت نمایید و به این ترتیب ثوابی را نثار روح درگذشتگان کنید.
كودكان و نوجوانان در حماسه كربلا
برخي از کودکان و نوجوانان در حماسه عاشورا:
1. قاسم بن الحسن (علیه السلام): پدرش امام حسن مجتبى (علیه السلام) و مادرش «رمله» مي باشد .
در شب عاشورا در پاسخ امام حسين (علیه السلام) كه فرمود: «مرگ در نظر تو چگونه است؟» گفت: «شيرينتر از عسل» .
او پس از اصرار زياد از امام حسين (علیه السلام) اجازه به ميدان رفتن گرفت و اينچنين رجز ميخواند:
ان تنكرونى فاناابن الحسن
سبط النبى المصطفى المؤتمن
هذا حسين كالاسير المرتهن
بين اناس لاسقوا صوب الحزن
او كارزار سختى نمود و با اينكه نوجوانى كم سن و سال بود، پس از كشتن چند نفر از دشمنان، در نهايتبر اثر ضربت شمشير نقش بر زمين گشت و به شهادت رسيد . سن او سيزده سال بود .
2 . ابوبكر بن الحسن (علیه السلام): پدرش امام حسن مجتبى (علیه السلام) و مادرش، كنيز آن حضرت بود. او از مدينه همراه عمويش امام حسين (علیه السلام) به كربلا آمد و بعد از شهادت برادرش قاسم، به ميدان آمد و جنگيد تا به فيض شهادت نايل گشت .
3. عبدالله بن الحسن (علیه السلام): پدرش امام حسن مجتبى (علیه السلام) و مادرش، دختر شليل بن عبدالله ميباشد. عبدالله در كربلا نوجوانى بود كه به سن بلوغ نرسيده بود و چون عمويش امام حسين (علیه السلام) را زخمى و بيياور ديد، خود را به آن حضرت رسانيد و گفت: «به خدا قسم از عمويم جدا نميشوم». در آن هنگام شمشيرى به طرف امام حسين (علیه السلام) روانه شد. عبدالله دستخود را سپر شمشير قرار داد و دستش به پوست آويزان شد و فرياد زد: «عموجان» ! حسين (علیه السلام) او را در بغل گرفت و به سينه چسبانيد و فرمود: برادرزاده! بر اين مصيبت كه بر تو وارد آمده است، صبر كن و از خداوند طلب خير نما، زيرا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق ميكند. ناگاه حرمله بن كاهل تيرى بر او زد و او در دامان عمويش حسين(علیه السلام)، به شهادت رسيد. وى نوجوانى يازده ساله بود .
4 . عون بن عبدالله: پدرش، عبدالله و مادرش حضرت زينب ( عليها السلام) است. او در اوائل راه مكه به كربلا، در «وادى عقيق» به امام حسين(علیه السلام)پيوست. او در روز عاشورا به ميدان نبرد تافت و شمشير زد تا به شهادت رسيد.
5 . محمدبن عبدالله: پدرش، عبدالله و مادرش خوصاء ميباشد. او با برادرش «عون» در راه مكه به كربلا در «وادى عقيق» به امام حسين(علیه السلام) پيوست و در روز عاشورا قبل از برادرش عون به ميدان رفت و به شهادت رسيد .
6 . عبدالله بن مسلم: پدرش، مسلم بن عقيل و مادرش، رقيه دختر حضرت على(علیه السلام)مي باشد . وى در روز عاشورا در ميدان جنگ، سه مرتبه با دشمن كارزار كرد.
دشمن به سوى او تيرى رها كرد و و عبدالله دستش را روى صورت گذاشت تا از اصابت تير جلوگيرى كند. تير دستش را به پيشانى دوخت. تيرى ديگر، قلب او را نشانه گرفت. شهادت او در روز عاشورا اينگونه بود.
عبدالله، چهارده سال داشت.
7 . محمد بن مسلم: پدرش مسلمبنعقيل و مادرش از كنيزان بود. او در روز عاشورا پس از شهادت برادرش «عبدالله» در حمله دسته جمعى فرزندان ابيطالب به دشمن شركت كرده، سپس به شهادت رسيد. او سيزده ساله بود.(1)
و يكي از كودكاني كه در كربلا شهيد شد، طفل كوچك امام حسين (علیه السلام) بود ،كه در اسم وي اختلاف است.
قديمي ترين منبع كه نام علي اصغر را در آن آمده، كتاب فتوح ابن اعثم است كه گويد: حضرت فرزند شيرخواري به نام علي داشت.(2)
نام فرزند خردسال امام حسين(علیه السلام) به نام عبدالله نيز در تاريخ آمده كه در روز عاشورا به شهادت رسيد. شيخ مفيد هنگام شمارش فرزندان امام حسين(علیه السلام) مي نويسد: عبدالله بن حسين كه در كودكي با تيري كه از سوي دشمن پرتاب شد، در دامن امام حسين(علیه السلام) گلويش ذبح شده و شهيد شد.(3)
طبري، ابن اثير وغيره نيز نام آن طفل شيرخوار را عبدالله ضبط كرده اند.(4)
احتمال دارد اين شخص همان علي اصغر باشد كه به دو صورت نام او در تاريخ ضبط شده است. اين احتمال را هم مي توان داد كه دو فرزند خردسال امام در كربلا بوده اند. شهيد قاضي طباطبايي بر اين باور است كه عبدالله رضيع غير از علي اصغر است.(5)
پي نوشت ها:
1. برگرفته از مجله ماهنامه ديدار آشنا، شماره 45 .
2. الفتوح، ابن اعثم كوفى (م 314)، ترجمه محمد بن احمد مستوفى هروى (ق 6)، تحقيق غلامرضا طباطبائى مجد، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1372ش، ص 908.
3. ارشاد،شيخ مفيد، ترجمه رسولي محلاتي، تهران، انتشارات علميه اسلاميه، ج 2، ص 137.
4. تاريخ الأمم و الملوك ، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري (م 310)، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم، بيروت، دار التراث، ط الثانية، 1387/1967، ج 5، ص 468؛ الكامل في التاريخ ، عز الدين أبو الحسن على بن ابى الكرم المعروف بابن الأثير (م 630)، بيروت، دار صادر، 1385/1965ج4، ص92.
5. سيدمحمدعلي طباطبائي، تحقيق در باره اولين اربعين، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران، ص 670 به بعد.
دراين زمينه به كتاب هاي زير مراجعه فرماييد:
-نگاهي نو به جريان عاشورا جمعي از نويسندگان ، مقاله علي اكبري كو دكان ونوجوانان در كربلا ، مقاله شهداي علوي تبار در كربلا و مقاله تعداد ياران امام حسين (علیه السلام)
-انصار الحسين، مهدي مهدي شمس الدين
- ابصار الحسين، سماوي
- فرهنگ عاشورا، جواد محدثي، “كلمه ” اصحاب امام حسين (علیه السلام)
نسیمی از آموزه های حسینی
تواضع:
امام حسین(ع) روزی از محلی عبور میکرد. عدهای از فقرا بر روی عباهای پهن شده خود نشسته بودند و نان پارههای خشکی میخوردند. امام(ع) وقتی از کنار آنها گذشت تعارفش کردند و او هم پذیرفت. نشست و تناول کرد و آنگاه به آنان گفت: «ان الله لایحب المتکبرین»(نحل/22) یعنی خداوند متکبران و مردم مغرور و از خود راضی را دوست نمیدارد. سپس فرمود: من دعوت شما را اجابت کردم، شما هم دعوت مرا بپذیرید. آنان هم دعوت حضرت را قبول کردند و همراه امام(ع) به منزل رفتند. سیدالشهداء(ع) دستور دادند هر چه در خانه موجود است به ضیافتشان بیاورند و بدین ترتیب پذیرایی گرمی از آنان به عمل آورد و نیز درس تواضع و انسان دوستی را با عمل خویش به جامعه آموخت.(جلاءالعیون ص501)
بی ادعایی:
از امام حسین(ع) پرسیدند: چگونه صبح کردید. (حالتان چطور است) فرمودند: صبح کردهام در حالی که پروردگاری دارم که ناظر اعمال من است و آتش جهنم در مقابل من است و مرگ، مرا تعقیب میکند تا جان مرا بگیرد و حساب و محاسبه (در دنیا و قیامت) مرا احاطه نموده است و من در گرو اعمال خود هستم.
اینگونه نیست که هرچه را بخواهم و دوست داشته باشم همان برایم پیش آید و بتوانم به آن برسم و نیز اینگونه نیست که هرچه را که دوست نداشته باشم بتوانم از خودم دور کنم. زیرا تمام امور، دست دیگری (خدا) است. اگر بخواهد مرا عذاب میکند و اگر بخواهد مورد عفو قرار میدهد. بنابراین کدام فقیر از من فقیرتر است. (پیشوای سوم ص 30)
خود را از دیگران پایین تر دیدن:
از امام حسین(ع) درباره ادب پرسش کردند که ایشان در پاسخ فرمودند: ادب آن است که از خانه خود بیرون آیی و با هیچ کس برخورد نکنی مگر آن که او را برتر از خود ببینی. (فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع) ص 812) چنانچه همین فرمایش کوتاه امام(ع) را خوب مورد توجه قرار دهیم، نتایج و آثار درخشانی را در روابط فردی و اجتماعی و اصلاح رفتارها در پی خواهد داشت.
به عنوان مثال:
1) وقتی دیگران را بهتر و بالاتر از خود دانستیم قطعا به او بی احترامی نمی کنیم.
2) از مردم غیبت نکرده و دنبال عیوب آنان نخواهیم بود.
3) هنگامی که مردم بهتر از ما دیده شوند، برای آنها ناز و افاده و تکبر نمیفروشیم بلکه برعکس بالهای تواضع و فروتنی را برای آنها خواهیم گشود.
4) در برخورد با یکدیگر تلاش میکنیم جلوتر سلام کرده و ادب را رعایت نماییم.
5) کوشش میکنیم که به سخنانش توجه نموده و حتی الامکان آنها را بکار بندیم.
6) اگر واقعا سایرین را بالاتر و بهتر از خود دانستیم، آنگاه دعوا، مجادله و بگو و مگوهای بی حاصل با آنان بوجود نمیآید.
7) هیچ گاه به ظاهر مردم قضاوت ارزشی نمیکنیم حتی رفتارهای زشت و بد آنها را دلیل بالاتر بودن خود نمیشناسیم.
8) با این رویکرد، دوستیها، رفاقتها، محبتها و همدلیها افزایش مییابد.
9) از حیث روحی و روانی، آرامش از دستاوردهای ارزشمند آن خواهد بود.
عفو و گذشت (عذرپذیری):
امام سجاد(ع) از پدر بزرگوارش امام حسین(ع) نقل میفرمایند که چنین شنیدم:
اگر مردی در این گوشم (اشاره به گوش راست خود کردند) مرا دشنام دهد و در گوش دیگرم (اشاره به سمت چپ) از من پوزش بخواهد، عذر او را میپذیرم. چرا که امیرالمومنین علی بن ابی طالب(ع) برایم نقل کردند که از جدم رسول الله شنیدم که میفرماید: بر حوض کوثر وارد نمی شود کسی که پوزش و عذر مردم را قبول نکند، اعم از اینکه عذرش موجه و قابل قبول باشد و یا موجه نباشد. (میزان الحکمه ج1 ص 81)یکی از اساسی ترین ارزشها و مکارم اخلاقی در زندگی اجتماعی و روابط انسانها گذشت از خطاهای دیگران و پذیرش عذر آنهاست. این ویژگی میتواند دشمنیها را ریشه کن کند و محبت و وحدت در پی داشته باشد. زیرا آدمیان در روابط اجتماعی خود قطعا دچار اشتباه و خطا میشوند و روزی نیز اکثرا پشیمان شده و در پی عذرخواهی بر میآیند. به همین دلیل به منظور صیانت از استحکام روابط فیمابین، عذرخواهیها را پذیرا باشیم که در این صورت کینهها و دشمنیها جای خود را به دوستیها و مهربانیها خواهد داد.
شیعه واقعی:
مردی به امام حسین(ع) عرض کرد: من شیعه شما هستم. حضرت فرمود: چیزی را ادعا نکن که خداوند تکذیبت کند. شیعیان واقعی ما کسانی هستند که قلبشان از غل و غش و خیانت پاک باشد. فقط بگو که از دوستان و علاقمندان ما هستی. هم چنین شخصی به امام(ع) گفت: من از شیعیان شمایم. امام فرمود: از خدا بترس و ادعای چیزی نکن که خداوند به تو بگوید دروغ میگویی و با ادعای خود به راه کج میروی. شیعیان ما آنهاییاند که دلشان از هر نیرنگ و دسیسه پاک است. بگو ما از دوستان شما هستیم.
نیز کسی به سیدالشهداء(ع) گفت: من از شیعیان شما هستم. امام فرمود: طبق این ادعا مانند حضرت ابراهیم(ع) هستی که خداوند درباره او چنین میفرماید: ابراهیم از شیعیان است زیرا با قلبی سلیم به درگاه خداوند آید (صافات/82-83)- به خودت نگاه کن، اگر قلب تو مانند قلب ابراهیم(ع) باشد، تو از شیعیان ما هستی ولی اگر دل تو به آن درجه نمیرسد که از هر نوع غل و غشی پاک و پاکیزه باشد، تو از دوستداران ما خواهی بود. (داستانهای روایی ص500)
حفظ کرامت انسان:
مردی انصاری از امام حسین(ع) تقاضای مقداری پول کرد. امام فرمود: ای برادر! آبروی خود را از درخواست حضوری نگهدار و حاجت خود را به وسیله نامه ای برایم بنویس. هرچه ترا شاد کند آن را انجام خواهم داد. او نوشت: ای اباعبدالله! فلانی از من پانصد اشرفی میخواهد و اصرار دارد که زود بگیرد. به او بگویید به من فرصت بدهد. حضرت همین که نامه را خواند به منزل او رفت و کیسهای حامل هزار اشرفی به او هدیه کرد و فرمود: با پانصد اشرفی قرض خود را بده و با پانصد تای دیگری زندگی خود را اداره کن. امام(ع) در پایان چنین فرمودند: همیشه از سه گروه تقاضا و درخواست کن: اول: مردم دین دار و با ایمان. زیرا آنها برای حفظ دین خود نیازت را برآورده میکنند. دوم: مردم جوانمرد و با مروت، زیرا این چنین کسانی از مردانگی خود شرم دارند و لذا به تقاضای دیگران پاسخ مثبت میدهند. سوم: مردم خانواده دار و دارای اصل و نسب: زیرا آنها خوب میدانند که تقاضاکننده در واقع آبروی خود را در معرض خطر قرار داده لذا برای حفظ آبرو نیاز درخواست کننده را اجابت میکنند. (تحف العقول ص251)
مجادله:
به طور قطع بحث و گفتگو و کسب علم، عملی ارزشمند است. اما برخیها با فراگیری بعضی از اصطلاحات و به دست آوردن مراتبی از علوم و فنون، میخواهند دیگران را تحقیر کنند و برتری علمی خود را به رخ بکشند. این گونه مجادلات مورد تایید اسلام نیست. روزی در مدینه شخصی خدمت امام حسین(ع) آمد و با غرور و بیادبی به امام گفت بیا بنشین تا در مباحث دین با هم مناظره کنیم. حضرت فرمودند: ای مرد! من نسبت به دین خودم آگاهی لازم را دارم و هدایت بر من آشکار است. اگر تو نسبت به دین آگاهی نداری برو و آموزش لازم را ببین، ما را با جدال و فخرفروشی چه کار؟ همانا شیطان انسان را وسوسه میکند و در گوش او زمزمه میکند و به او میگوید: برو با دیگران در مباحث دینی جدل و مباحثه کن تا تو را ناتوان و جاهل ندانند.
توجه داشته باش که مجادله چهارقسم است. اول: هر دو طرف مناظره در آنچه که «می دانید» مجادله میکنید، پس هر دو نفر شما پند ناصحان را ترک گفتید و رسوایی را خریدید و علم خود را ضایع کردید. دوم: یا هر دو طرف جاهلانه با هم مناظره میکنید که در آن صورت جهالت خود را آشکار میسازید. سوم: یا تو آگاهی و طرف مقابل ناآگاه است. پس او در حق تو ستم میکند و میخواهد تو را گمراه سازد. چهارم: یا او علم دارد و تو حرمت او را حفظ نمیکنی و قدر او را نمیدانی. پس مناظره در تمام اقسام یاد شده ناروا است. کسی که انصاف دارد و حق را پذیرفته و فخرفروشی نمی کند، پس ایمان او محکم است و سخن او در مباحث دینی نیکوست و عقلش را از لغزش مصون داشته است. (فرهنگ سخنان امام حسین(ع) ص123)
صبر و استقامت:
در شب عاشورا، زینب(س) یکی دو نوبت حتی نمیتواند جلوی گریهاش را بگیرد. یکبار آنقدر گریه میکند که بر روی دامن حسین(ع) بیهوش میشود. امام(ع) با صحبتهای خودش زینب(س) را آرام میکند و میفرماید: «لایذهبن حلمک الشیطان» خواهر عزیزم، مبادا وسوسههای شیطان بر تو مسلط بشود و حلم را از تو برباید و صبر و تحمل را از تو بگیرد.
امام حسین(ع) خطاب به ابوذر غفاری میفرمایند: عمو جان، نصیحت من به تو این است که: از خدا مقاومت و یاری بخواه و از اینکه حرص بر تو غالب بشود (که بدبخت میشوی) بر خدا پناه ببر. از جزع و بی تابی بترس، عموجان توصیه من به تو این است که مبادا در مقابل فشارها و سختیها اظهار جزع و ناتوانی بکنی. (حماسه حسینی ص 152 و 176)
تسلیم در برابر قضا و قدر الهی:
امام حسین(ع) هنگامی که داشت به طرف کربلا میآمد، جملهای در جواب فرزدق شاعر معروف دارد که جالب است. بعد از آن که فرزدق وضع عراق را وخیم تعریف میکند، امام میفرمایند: اگر جریان قضا و قدر موافق آرزوی ما درآمد خدا را سپاس میگوییم و از او برای ادای شکر کمک میخواهیم و اگر برعکس، قضای الهی برخلاف آنچه ما آرزو میکنیم جریان یافت، باز هم (کسی که قصد و هدفی جز حق و حقیقت ندارد و سرشتش سرشت تقوا است و از هر غرض و مرضی پاک است) زیان نکرده است. پس به هر حال هرچه پیش آید خیر است. من خدا را سپاس میگویم، هم برای روزهای راحتی و آسانی و خوشی و هم برای روزهای سختی و ناخوشی.
ارزش روشنگری:
درست است که پوشاندن برهنه یا سیر کردن گرسنهای از شیعیان، ثواب بزرگی دارد، اما از دیدگاه امام حسین(ع) کار فکری و عقیدتی و روشنگری برای شیعیان از همه کارها بیشتر پاداش دارد. در همین زمینه امام(ع) میفرمایند:
کدام یک بر تو خوشایند و دوست داشتنی است؟ نجات آن مسکین و ناتوانی که فردی قصد کشتن او را کرده است؟ و یا نجات آن مومن از شیعیان ما که شخصی دشنام دهنده و بی دین، قصد دارد او را از نظر فکری منحرف کند؟ اگر تو راه بسته را بر او بازگشائی تا با دلیل و برهان الهی بتواند آن فرد بیدین و فرومایه را درهم بشکند و به شبهات او پاسخ دهد؟ آری، اگر این فرد را از دست آن دشمن دشنام دهنده نجات دهی ارزشمندتر است که خدای بزرگ میفرماید: و کسی که آن شخص را زنده کند گویا همه انسانها را زنده کرده است. بنابراین اگر فکر کسی را زنده و روشن سازی و او را از انحراف و کفر به سوی ایمان سوق دهی گویا همه انسانها را زنده کرده ای، پیش از آنکه با شمشیرهای آهنی کشته شوند. و در ادامه فرمودند: ارزش کسی که یتیمان آل محمد(ص) را از نظر فکری اداره میکند که از رهبران خود جدا شده و در جهل و نادانی سقوط کرده اند و آنها را از نادانی میرهاند و به تردید و اشکالات آنها پاسخ میدهد، در مقایسه با کسی که به آنها غذا و آشامیدنی میخوراند همانند خورشید است نسبت به ستاره کم رنگ سهاء. (فرهنگ سخنان امام حسین(ع) ص281)
توصیههای آیتالله وحیدخراساني دامت بركاته به زائران اربعین
بسم الله الرحمن الرحیم
زوار قبر سیدالشهداء علیه السلام اگر بدانند کجا می روند و به زیارت چه کسی مشرف می شوند ، سر از پا در این سفر نمی شناسند.
جایی که می روند، به بیان کسی که کلام او به منزلۀ کلام خداست - چون حجت بالغه الهیه است - و مقصد آنان در این سفر عرش خداست.
و آنچه برای ایشان در این مقصد منتهای مطلب است، آن است که آنان زوار خدایند. قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: مَا لِمَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ علیه السلام ؟ قَالَ : كَانَ كَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِي عَرْشِهِ . قَالَ: قُلْتُ: مَا لِمَنْ زَارَ أَحَداً مِنْكُمْ [ أَحَدَكُمْ ]؟ قَالَ : كَمَنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله.
حدیث صحیح که عقل را مبهوت می کند ، این است : عن ابن محبوب ، عن اسحاق بن عمار، قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: لیس نبيّ في السموات والأرض إلا ویسألون الله تبارک وتعالی أن یؤذن لهم في زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل ففوج یعرج.
هیچ پیغمبری نیست، یعنی از آن آدمی که شد صفی الله و مسجود تمام ملائکة الله، و آن نوحی که نهصد و پنجاه سال مردم را به خدا دعوت کرد و شد نجی الله ، و آن ابراهیمی که خدا او را مبتلا کرد به کلمات و بعد از تمام آن کلمات از نبوت و رسالت و خلت گذشت و به مقام امامت رسید ، و آن موسایی که خدا درباره او فرمود : ونادیناه من جانب الطور الأیمن وقربناه نجیا، و شد کلیم الله ، و آن عیسایی که از دم روح القدس به وجود آمد و شد کلمة الله و روح الله، همه اینان مسألتشان از خداوند تبارک وتعالی این است که به آنان اذن دهد که به زیارت قبر حسین بن علی علیهما السلام مشرف شوند.
آیا در آن بقعه چه غوغا است که مطاف تمام انبیا و اولوا العزم از فرستادگان خداست. فوجی از آسمان به زمین نازل و فوجی از زمین به آسمان صاعد، و آن فوج ، مرکب از ملائکه مقربین و انبیا و مرسلین است، و تا قیامت امر بر این منوال است.
خوشا به حال کسانی که قدر این نعمت را بدانند و بعد از این سفر که از هر گناهی پاکیزه می شوند، مراقب باشند که خود را آلوده نکنند، و خدا و امام زمان علیه السلام را هرگز فراموش ننمایند.
و هر ماهی یک ختم قرآن بکنند و به روح رسول خدا صلی الله علیه وآله تا امام زمان علیه السلام نثار کنند و همه قرآنی را که در دوره ی سال برای چهارده معصوم قرائت کردند ، به حضرت ولی عصر صاحب العصر والزمان علیه السلام هدیه کنند، که این عمل آنان را با امام زمان علیه السلام محشور خواهد کرد و کسی که با او باشد با تمام انبیا و اوصیا است.
سزاور است کسانی که از ایران مشرف می شوند ، به نیابت امام هشتم علی بن موسی الرضا علیهما السلام بروند، و کسانی که از بلاد دیگر به آن حرم شرفیاب می شوند، به نیابت سائر معصومین علیهم السلام مشرف شوند، و در این سفر پر برکت چون نائب آن مقام رفیع هستند، نظر عنایت حضرت سید الشهدا علیه السلام به آن نائبان به رعایت منوب عنه آنان موجب سعادت دنیا و عقبی است.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
منبع: پایگاه اطلاع رساني دفتر معظم له