جملات و احادیثی زیبا در مورد قرآن کریم
گر تو می خواهی مسلمان زیستن نیست ممکن جز به قرآن زیستن
از تلاوت بر تو حق دارد کتاب تو از کامی که می خواهی بیاب
به یقین انسان در هیچ عصر و دوره ای بی نیاز از قرآن و رهنمودهای قرآنی نبوده و نخواهد بود ، آنان که راهی به جز صراط مستقیم را برگزینند و خود را بی نیاز از این مشعل فروزان بدانند، در ضلالت، گمراهی و سرگردانی خواهند بود.
قرآن امر کننده است ( به معروف ) و نهی کننده است ( از منکر ) و بر حسب ظاهرخاموش است و در حالی در واقع گویا وحجت و برهان خدا است بر بندگانش که ازایشان بر عمل به قرآن پیمان گرفت و آنها را در گرو آن قرار داد و از عذاب رهایی نیست. مگر به متابعت قرآن نور آن تمام گردانید و دین خود را به سبب آن کامل نمود.
سید الساجدین امام زین العابدین (عليه السلام):
آیات القرآن خزائن کلما فتحت خزانه ینبغی لک ان تنظر ما فیها
( آیات قرآن گنجینه ای هستند پس هرگاه این گنجنه را گشودی، سزاوار است نگاه کنی که در آن چیست)
چرا تقلید از مراجع واجب است؟
خلاصه پرسش
چرا تقلید از مراجع واجب است؟
پرسش
چگونه می توانید ثابت کنید که تقلید از مراجع واجب است؟
پاسخ اجمالی
مراد از “تقلید"، مراجعه ى غیر متخصّص، در یک امر تخصّصى، به متخصص آن مى باشد. و مهمترین دلیل بر لزوم تقلید در مسایل دینى، همین نکته عقلایى است که انسان غیر متخصّص باید در مسایل تخصّصى به متخصّص آن مراجعه نماید.
البته آیات و روایات نیز به لزوم تقلید توجه کرده اند و بیان می دارند که: “فاسئلوا أهل الذکر إن کنتم لا تعلمون” اگر چیزى را نمى دانید از عالمان سؤال کنید.
اما باید توجه داشت که تمام ادله ی لفظی تقلید به همان امر مقبول در نزد عقلا نظر دارد.
بنا براین مراجع تقلید، متخصّصین در فقه هستند که توانایى بر استنباط احکام الهى از منابع شرعى را دارا می باشند و بر دیگران لازم است که در مسایل دینی به آنان رجوع کنند.
پاسخ تفصیلی
اسلام براى نیازمندى هاى انسان ـ اعم از مادى و معنوى ، فردى و اجتماعى ، سیاسى و اقتصادى ـ قـوانین و مقررّاتى وضع کرده که در مجموعه هاى گوناگون فقهى تدوین و تألیف یافته و عـلم فـقـه را تـشـکـیـل مـى دهـد. عـلم فـقـه در واقـع ، روش اصـیـل بـنـدگى ، کیفیت صحیح و انسانى روابط اجتماعى و عالى ترین نظامات حیاتى است که نـاظـر بـه تـمـام ابـعـاد زنـدگـى انـسـان مـى بـاشـد و بـه تـعـبـیـر امـام راحـل ـ قـدس سـرّه ـ (فـقه ، تئورى واقعى و کامل اداره ی انسان و اجتماع ، از گهواره تا گور است .) [1]
بـه خـاطـر اهـمیّت فوق العاده فقه و احکام شرعى ، اولیاى گرامى اسلام ، پیروان خود را به فـراگـیـرى آن سـفـارش مـى کـردند و کسانى را که از این وظیفه خطیر سرباز زده و یا در امر فراگیرى احکام شرعى سهل انگارى مى نمودند، مستحق عقوبت و سرزنش مى دانستند.
احکام شرعی | در رسیدن به رکوع امام جماعت شک کردم؛ چه کنم؟
رهبر معظم انقلاب اسلامی به استفتائی پیرامون «شک در رسیدن به رکوع امام جماعت» پاسخ گفتند.
* شک در رسیدن به رکوع امام جماعت
سؤال: اگر کسی موقعی که امام در رکوع است اقتدا کند و به رکوع رود و شک کند به رکوع امام رسیده است یا نه، نمازش چه حکمی دارد؟
جواب: نمازش صحیح است، اما باید نماز را به صورت فرادا ادامه دهد.
منبر دو دقيقه اي ؛ موضوع: کبر و غرور
يك داستان مدرسهای دانشآموزان را با اتوبوس به اردو میبرد. در مسیر حرکت، اتوبوس به یک تونل نزدیک میشود که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده میشود: «حداکثر ارتفاع سه متر» پس از آرام شدن اوضاع مسئولین و راننده پیاده شده و از دیدن این صحنه ناراحت میشوند. پس از بررسی اوضاع مشخص میشود که یک لایه آسفالت جدید روی جاده کشیدهاند که باعث این اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند؛ یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و غیره. اما هیچ کدام چارهساز نبود تا اینکه پسربچهای از اتوبوس پیاده شد و گفت: «راه حل این مشکل را من میدانم!» یکی از مسئولین اردو به پسر میگوید: «برو بالا پیش بچهها و از دوستانت جدا نشو!» پسربچه با اطمینان کامل میگوید: «به خاطر سن کم مرا دست کم نگیرید و یادتون باشه که سر سوزن به این کوچکی چه بلایی سر بادکنک به آن بزرگی میآورد.» مرد از حاضر جوابی کودک تعجب کرد و راهحل را از او خواست. بچه گفت: «پارسال در یک نمایشگاهی معلممان یادمان داد که از یک مسیر تنگ چگونه عبور کنیم و گفت که برای اینکه دارای روح لطیف و حساسی باشیم باید درونمان را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم و در این صورت میتوانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به خدا برسیم.» پسربچه گفت: «اگر بخواهیم این مسئله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیکهای اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند.» پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد. خالی کردن درون از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت رمز عبور از مسیرهای تنگ زندگی و نيل به سعادت مي شود. |
خداوند متعال میفرماید: «وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ. [لقمان/18)] و روى خود را از مردم (به تکبّر) بر مگردان، و در زمین مغرورانه راه مرو، زیرا خداوند هیچ متکبّر فخر فروشى را دوست ندارد». |
امام صادق (علیه السلام) هم میفرماید: «لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنْ كِبْرٍ. داخل بهشت نمیشود، كسی كه در قلبش ذرهای از كبر و غرور باشد».[وسائل الشیعه، ج15، ص 375.] همچنین امام کاظم(علیه السلام)مےفرمایند: زراعت درزمین هموار می روید، نه برسنگ سخت! و چنین است که حکمت در دلهای متواضع جای می گیرد نه در دل های متکبر. خداوند متعال ،تواضع را وسیله عقل، و تکبر را وسیله جهل قرار داده است. تحف العقول،ص۳۹۶ |
کانون گرم خانواده
* مختصّات خانوادهی خوب
خانوادهی خوب یعنی، زن و شوهری که با هم مهربان باشند، با وفا و صمیمی باشند و به یکدیگر محبت و عشق بورزند، رعایت همدیگر را بکنند، مصالح همدیگر را گرامی و مهم بدارند، این در درجه اول.
بعد، اولادی که در آن خانواده به وجود میآید، نسبت به او احساس مسئولیت کنند، بخواهند او را از لحاظ مادی و معنوی سالم بزرگ کنند. بخواهند از لحاظ مادی و معنوی او را به سلامت برسانند، چیزهایی به او یاد بدهند؛ به چیزهایی او را وادار کنند، از چیزهایی او را بازدارند و صفات خوبی را در او تزریق کنند. یک چنین خانوادهای اساس همه اصلاحات واقعی در یک کشور است. چون انسانها در چنین خانوادهای خوب تربیت میشوند، با صفات خوب بزرگ میشوند. با شجاعت، با استقلال عقل، با فکر، با احساس مسئولیت، با احساس محبت، با جرئت، جرئت تصمیم گیری، با خیرخواهی - نه بدخواهی – با نجابت، خب وقتی مردم جامعهای این خصوصیات را داشته باشد، این جامعه دیگر روی بدبختی را نخواهد دید
خطبهی عقد مورخهی ۱۲/۹/۱۳۷۷
حدیث روز | ریشه بلاهای جدید از کجاست؟
امام رضا علیه السلام در روایتی به ریشه بلاهای جدید اشاره کرده اند.
کُلَّمَا أَحْدَثَ الْعِبَادُ مِنَ الذُّنُوبِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَعْمَلُونَ، أَحْدَثَ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلَاءِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَعْرِفُونَ.
هرگاه مردم به گناهانی تازه، که قبلاً به انجام آن نمی پرداختند، آلوده شوند، خداوند متعال آنان را به بلاهایی جدید که تاکنون نمی شناخته اند، مبتلا میسازد.
الکافی، ج۲، ص ۲۷۵