سوخته دل/مرحوم فخرتهراني
جوان بود و بسیار خوشسیما و شیکپوش. برای خودش کسی بود و رفت و آمدی داشت. با آنکه در یک خانواده روحانی متولد شده بود، ولی میل و اشتیاقش، او را به سوی علوم دنیوی کشیده بود.
هوش بالایی داشت و تحصیل را با جدیت دنبال میکرد. تمام هدفش این بود که بتواند بورسیه اعزام به خارج را دریافت کند و در یکی از کشورهای اروپایی، ادامه تحصیل دهد.
این داستان، به سالهای دور بر میگردد؛ در آن زمان، فقط عده کمی میتوانستند بورسیه تحصیلی بگیرند و به کشورهای اروپایی اعزام شوند؛ لذا بسیاری از جوانها در تلاش بودند تا قرعه، به نام آنها بیفتد. بالاخره نام این جوانِ خوشسیما از قرعه فال بیرون آمد: «فخر تهرانی»!
میگویند روز اعزام، به عللی که فقط خدا میداند، کمی دیر به فرودگاه رسید. هواپیما پرواز کرد و این جوان جویای نام، از پرواز جا ماند. هیچ راهی دیگر وجود نداشت. ناراحت و غمگین، از فرودگاه برگشت. آن همه تلاش و کوشش و تکاپو به هدر رفته بود. یأس و ناامیدی وجودش را پر کرد و شعلههای آرزو، در دلش به خاموشی گرایید.
روزی از روزها، در یکی از خیابانهای تهران و در حالیکه غرق در تفکر بود، با یکی از مقربان درگاه حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) روبهرو شد:«آشیخ مرتضی زاهد» رحمه الله علیه. بر کسی معلوم نشد که در آن دقایق سرنوشتساز، چه سخنانی بین آشیخ مرتضای زاهد و فخر تهرانی رد و بدل گشت و شیخ، با آن نگاهِ اسرارآمیزش چگونه جوانِ تهرانی را به دام عشق انداخت.اما در همان ملاقات نخست، فخر تهرانی یکباره به انسانی دیگر تبدیل شد. تمام لباسهای شیک و مدّ روز را کنار گذاشت؛ عبایی بر دوش انداخت و حال و هوایی دیگر پیدا کرد. برقِ عشق حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، در جان فخر تهرانی، آتش انداخت و او را در مدار جذبه آقای عالمیان، حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار داد.
او که سراپا عشق و آتش و عطش شده بود، راهِ پر خوف و خطرِ عشق را به سرعت طی کرد و راه صد ساله را، یک شبه پشت سر گذارد. کار او در عاشقی به جایی رسید که خیلی زود، مورد عنایت حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار گرفت و به محضر ایشان، شرفیاب شد.
در خاطرات حضرت آیت الله بهاءالدینی آمده است كه فرموده اند: حاج آقا فخر تهرانی آدم به دردخوری است و سپس ادامه می دهند كه: امسال در مكه معظمه در مجلسی كه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تشریف داشتند، اسم افرادی برده شد كه مورد عنایت آقا بودند، از جمله حاج آقا فخر بود.موقعی كه از حاج آقا فخر سوال می شود كه: چه كرده ای كه مورد عنایت حضرت، واقع گشته ای؟جواب می دهد كه: كاری نكرده ام جز این كه مدت هاست خدمتگزار مادر پیر و زمین گیرم شده ام و تمام امور، حتی حمام و دستشویی او را خود به عهده گرفته ام.گمان می كنم، خدمتم به مادر، مرا مورد عنایت آقا قرار داده است.
روزی در اواخر عمر وی، در محفلی که حضرات علماء و از جمله آیة الله حسن زاده نیز شرکت داشتند، ناگاه مرحوم حاج آقا فخر تهرانی با لباسی نامرتب و عبایی که معلوم بود روی زمین کشیده شده، وارد مجلس شد و بر خلاف همیشه، در گوشه ای با حالتی بسیار مضطربانه نشست؛ پس از پایان یافتن مجلس و رفتن حضار و حضرات آقایان، وقتی از حالت اضطراب و ناراحتی اش پرسیدم، او رو به من کرد و با افسوس فراوان گفت: یک عمر آرزوی دیدار حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را داشتم، حال که نصیبم شد، اکنون از دوری وصالش آرامش ندارم!
قبر عارف سالک، حاج آقا فخر در قبرستان بقیع در شهر مقدس قم می باشد.
چرا حفظ جمهوری اسلامی از همه فرائض واجبتر است؟
پرسشگر محترم، هرچند که جواب سوال شما در ادامه بیانات حضرت امام هست ولی با این حال سعی میکنیم با تفصیل بیشتری به این موضوع بپردازیم. متن کلام امام خمینی اینچنین است: «امروز ما از روزهاى قبل بیشتر احتیاج به همبستگى داریم. امروز ما مواجه با همه قدرتها هستیم و آنها در خارج و داخل دارند طرح ریزى مى کنند؛ براى اینکه این انقلاب را بشکنند و این نهضت اسلامى و جمهورى اسلامى را شکست بدهند و نابود کنند. و این یک تکلیف الهى است براى همه که اهمّ تکلیفهایى است که خدا دارد؛ یعنى، حفظ جمهورى اسلامى از حفظ یک نفر- ولو امام عصر باشد- اهمیتش بیشتر است؛ براى اینکه امام عصر هم خودش را فدا مى کند براى اسلام.
پرسشگر محترم، هرچند که جواب سوال شما در ادامه بیانات حضرت امام هست ولی با این حال سعی میکنیم با تفصیل بیشتری به این موضوع بپردازیم. متن کلام امام خمینی اینچنین است: «امروز ما از روزهاى قبل بیشتر احتیاج به همبستگى داریم. امروز ما مواجه با همه قدرتها هستیم و آنها در خارج و داخل دارند طرح ریزى مى کنند؛ براى اینکه این انقلاب را بشکنند و این نهضت اسلامى و جمهورى اسلامى را شکست بدهند و نابود کنند. و این یک تکلیف الهى است براى همه که اهمّ تکلیفهایى است که خدا دارد؛ یعنى، حفظ جمهورى اسلامى از حفظ یک نفر- ولو امام عصر باشد- اهمیتش بیشتر است؛ براى اینکه امام عصر هم خودش را فدا مى کند براى اسلام. همه انبیا از صدر عالَم تا حالا که آمدند، براى کلمه حق و براى دین خدا مجاهده کردند و خودشان را فدا کردند. پیامبر اکرم آنهمه مشقات را کشید و اهل بیت معظم او آنهمه زحمات را متکفّل شدند و جانبازى ها را کردند؛ همه براى حفظ اسلام است. اسلام یک ودیعه الهى است پیش ملتها که این ودیعه الهى براى تربیت خود افراد و براى خدمت به خود افراد هست و حفظ این بر همه کس واجب عینى است؛ یعنى، همه مکلف هستیم حفظ کنیم تا آن وقتى که یک عده اى قائم بشوند براى حفظ او، که آن وقت تکلیف از دیگران برداشته مى شود.»[۱]
تأثیر رنگها در حفظ قرآن و مزیت مصحف معطر
رنگ صفحه مصحف در حفظ قرآن اثر مثبت میگذارد و بهتر است از مصحفهای دارای صفحات «زرد رنگ» و یا «سبز رنگ» استفاده و و از زمینه «سفید» پرهیز شود.
نبأ؛ رنگ صفحه مصحف در حفظ قرآن اثر مثبت میگذارد و بهتر است از مصحفهای دارای صفحات «زرد رنگ» و یا «سبز رنگ» استفاده و از زمینه «سفید» پرهیز شود.
مغز انسان خطوط سیاه را بر روی کاغذ سفید، خیلی دیر به خاطر میآورد.
نتایج تحقیقات ثابت کرده است، میانگین درک، فهم و یادآوری با استفاده از پسزمینههای رنگی افزایش مییابد. همچنین دشواری آموزش و فراگیری ممکن است با استفاده از پسزمینههای رنگی برطرف شود.
لذا مصحف دارای خط رنگی یا مصحفی که چاپ رنگی دارند، مناسبترند.
برای انتخاب مصحف مناسب حفظ قرآن این نکات توجه کنید:
۱- مصحفی که لفظ جلاله الله با رنگ قرمز نوشته شده باشد(در ایران رایج است).
۲- مصحف «تجوید» که در آن از شش رنگ استفاده شده است.
۳- مصحفی که بر اساس موضوعات، رنگبندی شده است(در ایران با نام قرآن عظیم چاپ شده است).
۴-مصحف «محفظ» که اولین کلمه هر آیه به رنگ قرمز است(در ایران چاپ نشده است)
۵-مصحف معطر که برگههای آن عطری است و هنگام حفظ قرآن، حس بویایی نیز درگیر شده و یادگیری افزایش مییابد.
۶-یا میتوانید خودتان بر اساس علاقه، آیاتی را که حفظ آنها مشکلتر است، با رنگهای خاص مشخص کنید تا با استفاده از رنگ، یادگیری شما افزایش یابد.
خبرگزاری ایکنا
آیا راحتی بهشت و آتش جهنم برای بهشتیان و جهنمیان عادی می شود؟
مسئله یک نواختی نعمت ها در بهشت و یا رنج و عذاب در جهنم نوعاً از آنجا پیش میآید که انسان گمان میکند عالم آخرت همانند عالم دنیاست که بعد از مدتی نعمتها، آسایش و راحتی و یا رنجها، دردها، ناملایمات اجتماعی، اقتصادی و یا سیاسی برای انسان عادت میشود و دیگر نعمت لذت آوری، و رنجها دردآوری خود را تا اندازهای از دست میدهد.
- سؤال
اگر جهنم همیشه آتشی و بهشت همیشه راحتی است مسلما پس از مدتی برای انسان ها عادی و تکراری میشود پس رفتن در آنها چه سودی دارد و یا اصلا چرا خدا باید چنین چیزهایی را بیافریند؟
- پاسخ
پاسخ در دو محور ارائه میشود:
محور اول: مسئله یک نواختی نعمت ها در بهشت و یا رنج و عذاب در جهنم نوعاً از آنجا پیش میآید که انسان گمان میکند عالم آخرت همانند عالم دنیا است که بعد از مدتی نعمتها، آسایش و راحتی و یا رنجها، دردها، ناملایمات اجتماعی، اقتصادی و یا سیاسی برای انسان عادت میشود و دیگر نعمت لذت آوری، و رنجها دردآوری خود را تا اندازهای از دست میدهد، در حالی که هرگز چنین نیست و اگر احیاناً در روایات و یا آیات نعمتهای بهشت و یا رنجهای جهنم بگونهای تعریف شده که انسان مشابه آنها را در دنیا میبیند مثلا درباره بهشت سخن از نهرها، باغها، میوهها و مانند آن مطرح است و یا درباره جهنم سخن از آتش مطرح است، همه برای تفهیم بشر است وگرنه، نه نعمتهای بهشتی و نه آتش جهنم هیچ کدام با امور دنیا قابل مقایسه نیست که در این جا به عنوان نمونه درباره هر یکی از بهشت و جهنم به مطالبی اشاره میشود:
الف: وصف جهنم
درباره وصف جهنم بسیاری از عرفا و بزرگان سخن گفتهاند اما در این جا از بیان حضرت امام خمینی (ره) استفاده میشود که فرمود:
… تمام آتش دوزخ و عذاب قبر و غیره آنها را شنیدی و قیاس کردی به آتش دنیا و عذاب دنیا، اشتباه فهمیدی، بد قیاس کردی، آتش این عالم یک امر عرضی سردی است، عذاب این عالم خیلی سهل و آسان است، ادراک تو در این عالم ناقص و کوتاه است، اگر همه آتشهای این عالم را جمع کنند، روح انسان را نمیتواند بسوزاند، آن جا آتش علاوه بر این که جسم را می سوزاند روح را می سوزاند قلب را ذوب میکند، خدا میداند عقل من و تو و فکر همه بشر از تصورش عاجز است، اگر مراجعه به اخبار و آثار اهل بیت ـ علیهم السلام ـ نمایی میفهمی که قضیه عذاب آن عالم چیست؟
روزی رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ نشسته بود، جبرئیل آمد در خدمتش، در صورتی که افسرده و محزون بود و رنگش متغیر بود، پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: ای جبرئیل چرا تو را افسرده و محزون میبینم، گفت: ای محمد، چرا چنین نباشم در صورتی که امروز گذاشته شد دمهای جهنم.
پیغمبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ گفت: چه چیز است دمهای جهنم؟ عرض کرد، همانا خدای تعالی امر فرمود به آتش برافروخته شد هزار سال تا سرخ شد. بعد از آن امر فرمود به آن افروخته شد هزار سال تا سفید شد، پس از آن امر فرمود به آن، افروخته شد هزار سال تا سیاه شده و الان سیاه و تاریک است، پس اگر یک حلقه از زنجیری که بلندی آن هفتاد ذراع است گذاشته شود به دنیا، هر آینه ذوب میشود دنیا از حرارت آن، و اگر قطرههای از زقوم و ضریع آن بچکد در آبهای اهل دنیا، همه میمیرند از گند آن، پس گریه کرد رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و جبرئیل گریان شد پس خدای تعالی فرستاد به سوی آنها فرشتهای و عرض کرد خدای شما سلام میرساند به شما و میفرماید من ایمن کردم شما دو تن را از این که عذاب شوید.
حضرت امام (ره) در مورد این حدیث فرموده: این حدیث تازه در صدد بیان جهنم اعمال است که از سایر جهنم ها سردتر است [۱]
و امیر مومنان ـ علیه السلام ـ درباره جهنم فرمود: «فاحذروا نارا قعرها بعیدٌ و حرّها شدیدٌ و عذابها جدیدٌ»[۲]یعنی بترسید از آتشی که گودی و گرمی آن بی اندازه است، و عذاب و گرفتاری آن تازه است.
و در قرآن کریم نیز آمده: «به زودی آنان را در آتشی اندازم که چون پوستهاشان سوخته شود آنها را تبدیل به پوستهای دیگر کنیم تا آنکه عذاب و رنج را بچشند. »[۳]
حالا دیگر قضاوت با شماست که چنین رنج و عذابی برای کسی عادی و معمول و تکراری خواهد شد. گذشته از آنکه در کلام علی ـ علیه السلام ـ تعبیر آن بود که فرمود: «عذابها جدید».
از مجموع این گونه روایات و آیات به خصوص روایت یاد شده به خوبی معلوم میشود که عذاب جهنم هر لحظه به گونهای است که با لحظه قبل متفاوت است پس چنین عذابی هرگز یکنواخت و عادی نخواهد شد.
ب: وصف بهشت
درباره نعمتهای بهشتی به سوره مبارکه«الرحمن» و سوره مبارکه«الواقعه» مراجعه شود که از نعمت هایی یاد نموده که هرگز تکراری و عادت پذیر نخواهد بود مثلا فرمود: متکئین علی فُرُشٍ بطائنها من استبرق [۴]یعنی اهل بهشت بر فرشهایی تکیه میزنند که سمت زیرین آن (سمتی که روی به زمین قرار میگیرد) از ابریشم خالص است اما روی آن و سمتی که انسان مینشیند چه خواهد بود خدا میداند.
اما در روایات چنین آمده:
۱. در بهشت نعمت هایی هست که هیچ کس از ماهیت آنها خبردار نیست و در هیچ تصوری نمیگنجد لذا قران کریم میفرماید: «هیچ کس نمیداند چه چیز از آنچه روشنی بخش دیدگان است به پاداش آنچه انجام میدادند برای آنان پنهان شده است. »[۵]
۲. امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: کسی که مومنی را سیر گرداند پاداش اخروی آن را هیچ یک از آفریدگان نمیداند، نه فرشتگان مقرّب و نه پیامبر مرسل، مگر پروردگار جهان (برای اطلاع بیشتر از اینگونه روایات و منابع آن به منبع ذیل مراجعه شود) [۶]
با توجه به اینگونه نعمت ها که اصلا برای انسان قابل تصور نیست و بسیاری از آنها را غیر از خداوند کسی نمیداند. آیا امکان دارد که تکراری و یکنواختی پدید آید؟ بدون تردید نعمتهای بهشتی به گونهای نیست که سبب تکرار و یکنواختی شود بطوری که اهل بهشت از آن لذت نبرند چون که اولاً در همین جهان نیز نعمتهایی وجود دارد که هیچگاه انسان از آن سیر نمیشود مثلا ما هر قدر هوای تازه و پر اکسیژن استنشاق کنیم از آن خسته و ملول نخواهیم شد بلکه دائما از آن لذت میبریم. یا ما اگر صدها سال عمر کنیم نوشیدن آب گوارا برای ما لذت بخش است، چه مانعی دارد که نعمتهای بهشتی هم چنین باشد. ثانیاً از آنجا که ذات و صفات خداوند بی نهایت است بدون شک جلوههای روحانی و معنوی او نیز پایان نمیگیرد، هر روز لطف و عنایت تازهای و هر دم رحمت وعنایت جدیدی به بهشتیان و مقربان درگاهش میفرستد به گونهای که اصلاً تکراری در آن نیست. ثالثاً چه مانعی دارد که همان درختان بهشتی، همان نهرها، همان گلها، همان رنگ و بوها، هر روز و هر ساعت رنگ و بوی تازهای و شکل و عطر جدیدی داشته باشند، دائما رنگ عوض کنند، دائما دگرگون شوند و دائما چهرهای نو پیدا کنند بگونهای که یک منظره فقط یک بار در تمام عمر بهشتیان دیده شود و برای او تکراری نباشد. [۷]
از همه اینها که بگذریم مومنین راستین در آخرت به جنت لقاء یار راه مییابند که در آن محو تماشای جمال دلربای حضرت دوست میشوند و سایر نعمتهای بهشتی در نظر او ناچیز جلوه میکنند، علامه طباطبائی درباره لقاء حضرت حق میگوید: مراد از لقاء حق آن است که بنده به منزلت و مقامی میرسد که بین او و پروردگارش هیچ حجابی نیست. [۸]و این دیدار به اندازهای دلانگیز و شیرین است که امیرمومنان در وصف آن میگوید: «فهبنی یا الهی و سیدی و ربی صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک، وهبنی صبرت علی حر نارک فکیف اصبر عن النظر الی کرامتک»[۹]یعنی خداوندا اگر من به عذاب تو صبر پیشه کنم پس چگونه به دوری جمال و فراق تو صبر نمایم و اگر به حرارت آتش تو صبر کنم چگونه از نظر به کرامت تو صبر نمایم.
محور دوم سؤال که (اصلا چرا خدا باید چنین چیزهایی را بیافریند؟)
اولاً اگر این امور (بهشت با نعمتهای آن و جهنم با عذابهای آن) خلق نمیشد سؤال برانگیز بود که چرا خدا برای پاداش نیکوکاران و کیفر خلافکاران این امور را خلق نکرده است. چون دنیا مزرعه و محل کشت و کار است و مثل آن است که برخی بذر گل و برخی بذر خار بکارند و به هنگام پاییز محصول بگیرند. پس محصول نگرفتن سؤال دارد نه محصول گرفتن.
ثانیاً شکی نیست که بشارت و انذار هر دو پشتوانه مهمی برای پیاده کردن برنامههای تربیتی محسوب میشوند. لذا هر دو نقش اساسی دارند که مردم از ترس کیفر و یا به امید آسایش و نعمت در مسیر درست عمل کنند. لذا آفرینش بهشت و جهنم نقش انکار ناپذیری در تربیت انسانها دارند و چه بسا افرادی هستند که همواره تلاش میکنند و خوب عمل مینمایند تا زمینه بهشت رفتن آنها فراهم شود و چه بسا افراد که از ترس جهنم همواره مراقب هستند که خلاف نکنند. بنابراین آفرینش این دو مطابق با حکمت الهی و فلسفه آفرینش است. [۱۰]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قران کریم(معاد در قران) ج ۵، نشر مرکز اسراء.
۲. گفتار فلسفی، معاد از نظر روح و جسم ج ۲، هیئت نشر معارف اسلامی.
۳. ناصر مکارم شیرازی، پیام قران، ج ۶، نشر دارالکتب الاسلامیه تهران.
۴. چهل حدیث، امام خمینی (ره)، (حدیث ۲۸).
پی نوشت ها:
[۱] . موسوی خمینی، سید روح الله، چهل حدیث، موسسه نشر آثار امام، ص ۲۲ ـ ۲۴.
[۲] . نهجالبلاغه، نامه ۲۲، بند ۱۰.
[۳] . نساء/ ۵۶.
[۴] . الرحمن/ ۵۴.
[۵] . سجده/ ۱۷.
[۶] . جوادی آملی، عبدالله، معاد در قرآن، تفسیر موضوعی، نشر اسراء، شماره ۵، ص ۳۴۲.
[۷] . مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۷، ج ۶، ص ۳۵۸.
[۸] . طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیران، نشر بیروت، ج ۱۶، ص ۱۰۲.
[۹] . مفاتیحالجنان، دعای کمیل.
[۱۰] . مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، ج ۶، ص ۴۱۱.
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم
ملااحمد نراقی فقيهى زمانشناس، مبتكر
اشتغال «ملااحمد نراقی» به امور اجتماعى و سياسى و سعى وى در طرح مباحث جديد فقهى به گونهاى كه با مسائل مستحدثه هماهنگ باشد، او را به فقيهى زمانشناس، مبتكر و مجدد كه حقايق زمان خود را به خوبى درك مىكرد، تبديل كرده بود.
۲۳ ربيعالثانى، برابر است با سالروز رحلت فقيه ربانی، «ملااحمد نراقی»، مؤلف «معراجالسعادة»، در سال ۱۲۴۵ هجری قمری.
علامه ملااحمد نراقى، معروف به فاضل نراقى است. وى در چهاردهم جمادىالثانى، در سال ۱۱۸۵ ق در خاندان علم و فضيلت در نراق ديده به جهان گشود. وى دوران نوجوانى و جوانى را در شهر كاشان و در محضر پدر بزرگوارش محقق نراقى به تحصيل دورههاى مقدمات، سطح و خارج گذراند.
او از همان ابتدا با استعداد قوى و همت عالى و ذهن توانایى كه داشت، به سرعت مدارج علمى را طى كرده و خود شروع به تدريس كرد. وی از محضر اساتيدی همچون آيتالله بحرالعلوم بهره گرفته است. وی در سال ۱۲۰۵ قمری به درجه اجتهاد نائل شد و همراه پدر بزرگوارش به عتبات عاليات مشرف و مراتب عالى تحصيلات حوزوى را در آنجا گذراند.
هنوز بيش از چهار سال از اقامت وى در نجف اشرف نمىگذشت كه به خاطر وفات پدر بزرگوارش به كاشان بازگشت و به جاى پدرش مسئوليت اداره حوزه علميه، تدريس و خدمت به مردم آن سامان را به عهده گرفت. ملااحمد نراقى در بين علماى قرون اخير از جايگاه خاصى برخوردار است.
وى در علوم مختلف، اصول فقه، حديث، رجال، درايه، رياضيات، نجوم، حكمت، كلام، اخلاق، ادبيات و شعر سرآمد علماى زمان خود بوده است. هوش سرشار، سهولت فراگيرى علوم متعدد، عمق تحقيق و وسعت تتبع و عنايات خاص الهى، او را در طول تاريخ دانشمندان شيعه به عنوان فقيهى كمنظير مطرح كرده است.
وى از همان دوران جوانى مسئوليت مرجعيت و رياست و زعامت دين و دنياى مردم كاشان و قسمتهاى وسيعى از ايران را بر عهده داشت و كلمات معاصرين و علماى پس از وى شاهد بر اين مطلب است. ايشان اشعار عرفانی فراوانی سروده است و در شعر، «صفايی» تخلص میكرد.
نام بعضى از شاگردان ملااحمد نراقی عبارتند از: شيخ مرتضى انصارى كه بين سالهاى ۱۲۴۱ تا ۱۲۴۴ در اواخر عمر شريف مولى احمد از محضر وى استفاده كرده است؛ برادر فاضل و دانشمندش محمدمهدى بن محمدمهدى نراقى، معروف به آقا بزرگ؛ سيدشفيع چابلقى؛ محمدحسن جاسبى؛ فرزندش محمد بن احمد، ملقب به عبدالصاحب و معروف به حجتالاسلام، داماد محقق قمى؛ برادرش ميرزا ابوالقاسم كاشانى و … .
اشتغال به امور اجتماعى و سياسى و سعى وى در طرح مباحث جديد فقهى به گونهاى كه با مسائل مستحدثه هماهنگ باشد، او را به فقيهى زمانشناس، مبتكر و مجدد كه حقايق زمان خود را به خوبى درك مىكرد، تبديل كرده بود.
نمونههایى از درك عميق از حقايق و تحقيق فراگير وى را در كتاب عوائدالايام مىتوان ديد. طرح مبحث ولايت فقيه از نمونههاى بارز اين ابتكارات است. وى برخلاف اكثر فقهاى قبل از خود كه به اين بحث به صورت يك مسئله فرعى و جزئى نگاه مىكردند و آن را در امور حسبيه و صرف موارد زكاة و خمس منحصر مىديدند، بين حكومت اسلامى و مبحث ولايت فقيه جمع كرده و آن را به صورت مفصل و منسجم مطرح كرده است.
از وی تأليفاتی به جای مانده است كه عبارتند از: مستندالشيعه فى احكامالشريعه، عوائد الايام، طاقديس، عينالاصول، شرحى بر تجريدالاصول، معراجالسعادة، اسرارالحج، اجتماع امر و نهى، اساسالاحكام، سيفالامه، مناهجالاصول، مفتاحالاحكام، خزائن و يك ديوان شعر فارسى.
مرحوم احمد نراقی در ۲۳ ربيعالثانى سال ۱۲۴۵ ق در اثر بيمارى وبا كه نراق و كاشان و اطراف آن را فراگرفته بود، چشم از جهان فروبست. بدن مطهر او به نجف اشرف منتقل و در صحن علوی، جانب صحن مرتضوى و پشت سر مبارك مولىالموحدين على بن ابىطالب(ع) و در كنار قبر پدر بزرگوارش به خاك سپرده شد.
اما كتاب معراجالسعادة نراقی در بين كتب اخلاقى، نامى آشنا و اثرى بسيار گرانقدر است كه از ديرباز هم در حوزههاى علميه و هم در محافل ادبى بين دانشدوستان، مورد استقبال و توجه بوده و همواره خاص و عام آن را مورد مطالعه قرار داده و از مطالب ارزنده آن بهره بردهاند، تا جایى كه پارهاى از مطالب آن به عنوان متن درسى در كتابهاى درسى گنجانده شده است.
اصولا عنايت به مسائل اخلاقى و پيروى از الگوهاى صحيح اخلاقى يكى از ويژگیهاى جامعه اسلامى است و با تكيه بر اين امر مهم مىتوان بار سنگين مسئوليتهاى اجتماعى را به ثمر رساند. داشتن متونى قوى و سالم و بدور از تحريف و در عين حال شيوا و جذاب مىتواند در تحقق اين هدف مؤثر باشد.
به اعتراف همگان كتاب معراجالسعادة از نظر محتوا و سبك و شيوایى بيان مطالب و تنوع موضوعات مطرح شده در زمينه مسائل تربيتى و اخلاقى، اثرى است در خور توجه و با اينكه قريب ۲۰۰ سال از تاريخ تأليف آن مىگذرد، هنوز تازگى خود را حفظ كرده و عطش جامعه در مورد آن فروكش نكرده است.
به طورى كه مرحوم نراقى در مقدمه كتاب اشاره كردهاند، كتاب «معراجالسعادة» را كه در واقع ترجمه «جامعالسعادات» مرحوم پدرش است، به درخواست فتحلعیشاه قاجار ـ البته با اصلاحات و اضافاتى به خاطر استفاده عموم ـ به رشته تحرير در آورده است.*
*منابع: معراجالسعادة؛ مركز پژوهشهای اسلامی صدا و سيما؛ نامداران راحل شيعه، كريم جوانشير.
خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)
اندیشه سیاسی ملا احمد نراقی
ز كتابهای مهم اخلاقی كه دارای تأثیرات عمیق روحی و سازندگی معنوی است و میتوان اخلاق اجتماعی و سیاسی نظری و عملی در خور تعمقی را به كمك آن تحقیق كرد،كتاب شریف «معراج السعاده» نوشته عالم ربانی مرحوم ملااحمد نراقی است. (۲) دقایق و ظرایف اخلاقی به كار رفته در این كتاب،اعجاب انگیز است. در بخشهایی از كتاب كه نویسنده مباحث ظلم، عدل، تكبر و… را شرح میدهد وعلاوه بر بحث از مصادیق فردی این مباحث، مصادیق اجتماعی آن را نیز میكاود به راستی كوچكترین روزنههای نفس بشری را برای تسلط نامشروع بر دیگر انسانها میبندد و با تدقیق در زوایای روح آدمی، همچون طبیبی حاذق، به ریشهیابی درد و سپس درمان میپردازد. این كتاب كه به آیات شریف قرآن و احادیث اهل بیت علیهم السلام مزین است، اثر بخشی فراوانی دارد و موضوعات آن چون توأم با نوعی روانشناسی و انسان شناسی دقیق است، با هر زمان و هر مكانی قابل صدق است، چرا كه علی رغم صفحاتی چند از كتاب كه به دوره قاجاریه اختصاص دارد، اكثر قریب به اتفاق مطالب، نه در قالب زمانی و مكانی خاص، بلكه «فرازمانی»و «فرامكانی» است. این كتاب با دستورهای اخلاقی خود، به قدرت سیاسی و حكام سركش مهاری میزند كه جای هیچ توجیه و تفسیر سوئی را در مورد ظلم برای قدرتمندان باز نمی گذارد. كتاب «معراج السعاده» در چهار باب تنظیم شده است: باب اول ، در بیان بعضی از مقدمات نافعه (۳) باب دوم، در سبب بدی اخلاق و بیان قوای نفس (۴) باب سوم، در محافظت اخلاق حسنه از انحراف و معالجه رذایل (۵) باب چهارم ـ كه مفصلترین قسمت كتاب است ـ دراخلاق حسنه و ذمیمه و فواید ومفاسد آنها. (۶)
هر چند در ابتدا به نظر نمیآید كه این كتاب از سیاست و یا موردی كه به سلوك سیاسی و یا اندیشه سیاسی مربوط شود، سخن گفته باشد، با دقت در ریز مطالب و ظرافتهایی كه مرحوم نراقی ذیل مباحث مختلف اخلاقی به خرج داده است، استنباطات و نتایج سیاسی و اجتماعی قابل توجهی به دست میآید كه در این تحقیق به آنها خواهیم پرداخت.