صبورتر از همه مادران دلسوخته ...
سکوت تلخ بقیع را مویه های جانسوز مادری در هم میشکند:
دیگر به من مادر پسران نگویید؛ چون مرا به یاد شیران قوی پنجهام میاندازید.
پسرانی داشتم که مرا به نام آنها ام البنین میخواندند.
اما اکنون دیگر برای من پسری نمانده است؛
چهار فرزندم، همچون عقابان تیز پنجه بودند که با مرگ سرخ، زندگی را وداع گفتند.
مادری که خواسته بود فاطمه نخوانندش تا حزن و اندوه، میهمان دلهای کودکان فاطمه3 نشود…
مادری که مادر حماسه بود و وفا و فضیلت؛ مادر بزرگواری و کرم؛ مادر شجاعت و استقامت… و امروز بقیع سوگوار اوست. سوگوار مادری که صبوریاش، ایستادگی و پایداری را معنا کرد؛ مادری که نامش یادآور اقیانوس ادب، فروتنی و صداقت بود…
بزرگ بانو! واگویههایت را چگونه فریاد کردی که پژواک وجود دردمندت همچنان در جان جهان جاری است؟…
شجاع زادهی شجاع پرور! راز و رمز اشکهایت چه بود که افشاگرانه هدفهای شوم و ارادههای پلید و کردارهای جنایتکارانه نابکاران و ستمگران را برملا میکرد؛ همانگونه که مظلومیت آل الله را فریاد میکشید؟…
آموزگار عشق و ارادت! عشق را چگونه یافتی که پسرانت را آموختی تا سایهسار عقیله بنی هاشم و سپر بلای خون خدا باشند؟… پسرانت را آموختی که چشمانشان در برابر خصم، ذوالفقار باشد و دستانشان گلوگاه معرکه را بفشارد و رو به قبله ابروی حسین(ع) قامت ببندند…
ام العشق، ام الوفا! در زمزمههای شبانهات چه میخواندی در گوش عباست که دستهایش، متبرکترین پل استجابت شدند. قیامتی برپا کردند که قامت بیدار را درهم شکستند. اسطوره تاریخ شدند و مثنوی موزون ایثار را در شاهنامه ذهن بشر حک کردند…
چه کسی جز تو میتوانست دلاوری در دامن بپروراند که سقای تشنهترین و جگرسوختهترین لشکر تاریخ باشد؟… چه کسی جز تو میتوانست شیرمردی بیاورد تا در عرصه پیکار تزلزل به ارکان یلان پوشالی و طبلهای توخالی بیفکند؟… چه کسی جز تو میتوانست دانای راز آبها را بیاموزد تا ساقی جامی باشد که ملائک حسرت نوش زلال آن باشند، جامی که عطش آباد تاریخ، چشم امید به آن دارد… چه کسی جز تو میتوانست عباسی بیاورد که ماهتاب شبهای تنهایی حسین(ع) باشد، چهره زیبای انسان در ملکوتیترین حالات ایثار و فداکاری، ترجمه زخمهای انسان به زبان ملکوت … چه کسی جز تو میتوانست قصیده عاشقانه عباس را در گوش زمان بخواند و صبورتر از همه مادران دلسوخته، به ایثارش ببالد…؟!
اینک آرام بگیر بانو در این گوشه غربت که طنین نوای جان سوزت هماره در گوش زمان جاری خواهد بود؛ تا آن زمان که رودها، موج زنان، داغ عبّاست را بر سینه میزنند و تا هر زمان که پروانگان بال سوخته و لبان ترک خورده تشنگی که از سرزمین آسمانی عشق آمدهاند، حماسیترین روضههای عالم را با نام عبّاس تو میخوانند…
چشمهی خور([1]) از فلک چارمین ســوخـت ز داغ دل أمّ البنـیـن
آه دل پـــــــــرده نـــشین حـی برده دل از عیسی گردون نشین
…..
مرغ دلش زار چو مرغ هَزار داده ز کف چـار جـوان گـزیـن
…..
نـغـمهی داوودی بانـوی دهر کــرده بـسـی آب، دل آهـنـین
نـالـه و فریاد جهان ســوز او لـرزه در افـکنده به عرش برین([2])
[1]. چشمهی خور: قرص آفتاب.
[2]. آیةالله العظمی غروی اصفهانی (کمپانی)1، دیوان کمپانی، ص 154.
به نقل از حوزه نت
به پاس حرمت شناسی ات...
به بهانه 13 جمادی الثانی، وفات ام البنین سلام الله علیها
قلب آسمان می طپد از رد گام های بادهای مسافر… تکه ای از آسمان، در زمین جا مانده است به امانت… و آسمان پس از سالیانی، امشب میهمان ناخوانده زمین است تا امانت خویش را باز ستاند… زمین سر در گریبان چاک چاکش، آوارشدن نگاه سرد آسمان بر سرش را به عزا نشسته است…
بارانی از قاصدک های سیاه پوش در کوچه های بی قرار باریدن می گیرد و شراره های غم را در آیینه چشمان بی فروغ مدینه، هویدا می سازد در سیاهی شب…
بغض بر حنجره مدینه تازیانه می زند و اشک فراق، بر فلات گونه اش جاری می شود به سمت بی کرانه ای از نور… نوری که تار و پودش بوی عطر یاس را بر مشام جان ها می نشاند…
آری، اینجا وسعت حریم حرم فاطمه زهرا(س) است و بار دیگر سیاه پوش غم وداع یک مادر…
بزرگ بانویی که به خانه ولایت آمد تا نه زهرای علی(ع)، نه مادر حسن، حسین و زینب((ع))، که کنیز این یادگاران بزرگ بانوی اسلام باشد.
آمد تا «هاجر»وار، «اسماعیل»هایش را قربانی حبیب کند…
آمد تا «عباسش» علم مظلومیت پسر فاطمه(س) را بر دوش گیرد و علمدارش باشد؛ هر چند به بهای دادن جان…
همه اندوهگین اند و پشت درب خانه اش، اذن دخول می خوانند تا برای آخرین بار جرعه ای از روشنای وجود «مادر ادب»، ام البنین را به تبرک برگیرند.
همه انتظار تو را می کشند، بانو!
تو را انتظار می کشد شویت، علی(ع) به پاس حرمت شناسی ات…
تو را انتظار می کشد بانویت، فاطمه(س) به پاس مهربانی ات در برابر علی(ع) و مادری ات در حق حسن و حسین و زینبش…
تو را انتظار می کشد عباس ات…
آری، امشب مدینه باز هم بوی حادثه می دهد… بوی تشنگی و لب های ترک خورده بی آب… بوی دستان تشنه در آغوش آب، بوی ادب، بوی حماسه، بوی مادر حماسه…
و دوباره باز هم حال و هوای محرم است…
در واقع مدینه شد سینه زن عزای مادر علمدار کربلا…
عدم حضور کشورهای عربی در ائتلاف نامشروع آمریکا
در پی تداوم جنگ همهجانبه رژیم صهیونیستی علیه غزه که به نسلکشی منجر شده است، یمنیها هر کشتی که به سمت اراضی اشغالی حرکت کند را در دریای سرخ هدف قرار میدهند. در پی این رفتار یمنیها، آمریکاییها ائتلاف دریایی جدیدی در دریای سرخ تشکیل دادند. در این نوشتار به اختصار به این ائتلاف دریایی و دلایل عدم مشارکت کشورهای مهم عربی اشاره میشود.
ارتش یمن با هدف پایان دادن به حملات رژیم صهیونیستی علیه غزه، کشتیهای عبوری از دریای سرخ به سمت سرزمینهای اشغالی را توقیف میکند و یا هدف حملات موشکی خود قرار میدهد. شبکه خبری بلومبرگ با استناد به دادههای یک شرکت که ردیابی کشتیها را انجام میدهد، گزارش داد که ۴۶ کشتی به جای انتخاب دریای سرخ برای رسیدن به مقصد، دماغه امید نیک در جنوب آفریقا را دور زدند تا به مقصد خود برسند. این در حالی است که «اسامه ربیع» رئیس اداره کانال سوئز در بیانیهای اعلام کرد که از ۱۹ نوامبر ۵۵ کشتی به سمت دماغه امید نیک تغییر مسیر دادهاند.
کتاب «نقض حریم خصوصی کاربران در شبکه اینستاگرام»
کتاب «نقض حریم خصوصی کاربران در شبکه اینستاگرام» توسط انتشارات رتبه اول کشور و بین المللی حوزه مشق به چاپ رسیده است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، کتاب «نقض حریم خصوصی کاربران در شبکه اینستاگرام» نوشته امیرعباس صادقی پس از اخذ مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دفتر توسعه کتاب و کتابخوانی منتشر شد.
این کتاب به موضوع «نقض حریم خصوصی و شبکههای اجتماعی» اختصاص دارد؛ برگرفته از مجموعه پژوهشهایی است که تمرکز ویژهای بر شبکه اجتماعی پرمخاطب اینستاگرام دارد. از جمله مهمترین موضوعات مورد بحث در این کتاب میتوان به تعریف حریم خصوصی از منظر کارشناسان و اساتید، شیوههای نقض حریم خصوصی، علل و عوامل، قوانین و ضوابط موجود و … اشاره کرد.
موضوع حریم خصوصی یکی از پراهمیتترین مباحث مورد بحث در فضای مجازی است که نظرات مختلفی درباره آن وجود دارد. به زعم بسیاری از کارشناسان شبکه اجتماعی اینستاگرام به دلیل ماهیتش این امکان را به افراد سودجو میدهد تا حریم خصوصی دیگران را نقض کنند.
کتاب «نقض حریم خصوصی کاربران در شبکه اینستاگرام» در 98 صفحه و در قطع رقعی توسط انتشارات حوزه مشق چاپ شده است. سیدامیرحسین حسینی ویراستار این کتاب است و سیدفرهاد عباسیان طراحی جلد آن را برعهده دارد. انتشارات بین المللی حوزه مشق رسانهایترین انتشارات کشور و ناشر رتبه اولی است.
منبع: تسنیم
انتخابات عامل اقتدار و تحول
رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار پرشور هزاران نفر از مردم پرافتخار استانهای خوزستان و کرمان، انتخابات ۱۱ اسفند را بسیار مهم، تعیینکننده و زمینهساز تحول خواندند و با تبیین اهمیت مجلس شورای اسلامی در حل مشکلات موجود و تعیین مسیر حرکت کشور، تأکید کردند: ملت خود را برای برگزاری انتخابات به بهترین شکل یعنی همراه با ۴ خصوصیت «مشارکت قوی و پرشور، رقابت واقعی جناحها و دیدگاههای مختلف، سلامت حقیقی و امنیت کامل» آماده کند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به جایگاه مهم انتخابات مجلس خبرگان، درباره مجلس و جایگاه آن نیز گفتند: مجلس براساس قانون اساسی ریلگذار آینده کشور است؛ ضمن اینکه حل مشکلات کشور به قانونگذاری مناسب و حضور مدبرانه مجلس نیاز دارد.
ایشان در تبیین اهمیت اصل و منطق انتخابات در جمهوری اسلامی، گفتند: جمهوریت و اسلامیت نظام هر دو به انتخابات وابسته است؛ چرا که تحقق جمهوریت و مردمسالاری و حاکمیت مردم در اداره کشور هیچ راهی جز برگزاری انتخابات ندارد.
رهبر انقلاب در باب تأثیر انتخابات در تحقق اسلامیت نظام هم گفتند: با انتخابات است که ولی فقیه از طریق منتخبان ملت در مجلس خبرگان تعیین میشود؛ ضمن اینکه نمایندگان مجلس هم باید طبق مقررات و معارف اسلامی، قوانین را مصوب کنند.
حلیت طلبیدن شهید مطهری از مرحوم آیةالعظمی حجت
در ایام طلبگی با عده ای از افراد در جلسه ای نشسته بودیم، در آن مجلس مرحوم آیة الله العظمی آقای حجت رضوان الله تعالی علیه مورد غیبت قرار گرفت. و با آنکه آن مرحوم حق استادی به گردن من داشت و سالها در خدمت ایشان درس خوانده بودم و حتی در یک مسابقه عمومی از آن مرحوم جایزه گرفته بودم، معهذا در شرایطی قرار گرفتم که من هم در آن برنامه حضور داشتم یک وقت احساس کردم این درست نیست من چرا باید در آن شرایط قرار بگیرم.
لذا پی فرصت مناسبی بودم تا ایشان را ببینم و از وی رضایت بطلبم، تا آنکه در یک تابستانی مرحوم حجت به مزار حضرت عبدالعظیم تشریف آوردند. یک روز بعد از ظهر به منزل ایشان رفتم و در زدم. در را باز کردند، گفتم بگوئید فلانی است، ایشان در اندرون بودند اجازه ورود دادند.
یادم هست وقتی وارد شدم ایشان را در حالی دیدم که کلاهی بر سر داشتند و بر بالشتی تکیه کرده بودند و مریض به نظر می رسیدند، گفتم: آقا آمده ام یک مطلبی را به شما عرض کنم.
فرمود: چه مطلبی؟
گفتم: من از شما کمی غیبت کرده ام، اما غیبت زیادی نیز از دیگران شنیده ام و از این کار سخت پشیمانم و چون تصمیم دارم که دیگر از این پس غیبت شما را نکنم و از کسی نیز استماع نکنم، آمده ام که به خود شما بگویم که مرا ببخشید.
این مرد با بزرگواری که داشت فرمود: غیبت کردن از امثال ما دو جور است: یک وقت بشکلی است که اهانت به اسلام و یک وقت مربوط به شخص ماست، من که مقصود ایشان را فهمیده بودم، گفتم بنده چیزی که به اسلام توهین باشد نگفته ام، بلکه مربوط به شخص شماست.
فرمود: من گذشتم.
انسان اگر بخواهد توبه کند باید حقوق مردم را بپردازد و اگر غیبت و تهمتی بکسی وارد کرده او را راضی کند و در صورتی که ممکن نیست یا آنها مرده اند، لااقل استغفار بکند و از برای صاحبان حقوق از خداوند طلب مغفرت و احسان درباره آنها نماید تا آنها راضی باشند.(حکایتها و هدایتهای مرتضی مطهری)
منبع: مردان علم در میدان عمل، سید نعمت الله حسینی، دفتر انتشارات اسلامی (وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم)، جلد 1.
حکمت های فاطمی - خوشرویی و لبخند
خوشرویی و لبخند
حضرت فاطمه (علیها السّلام)فرمودند:
اَلبِشرُ فی وَجهِ الموُمِنِ یُوجِبُ لصاحِبِهِ الجَنَّةَ وَالبِشرُ فی وَجهِ المُعانِدِ المُعادی یَقی صاحِبَهُ عَذابَ النّار؛
خوشرویی و لبخند در چهره ی مؤمن برای صاحب این لبخند موجب بهشت می شود، و خنده به چهره ی دشمن عنود، صاحبش را از عذاب دوزخ نگه می دارد.
فاطمة الزهرا، بهجة قلب المصطفی، ج۱، ص ۳۰۰
شرح حدیث:
درست است که یک مسلمان باید در مرحله ای از نهی از منکر، در برابر گنهکاران اخم کند و با چهره ی عبوس با آنان برخورد کند، ولی از سویی هم چهره ی باز و گشاده جاذبه دارد و محبت می آورد.
گاهی می توان با برخوردی خوب، دشمن عنودی را رام کرد، گاهی دلی سخت، با لبخند و تبسّم شما نرم می شود و گاهی در برابر خشونت و تندی، رفتار نرم و محبت آمیز شما، او را منفعل و شرمنده می سازد و تغییر رفتار می دهد.
به چهره ی مؤمن باید لبخند زد، این توصیه ی دین است. پیشوایان ما نیز چنین اخلاقی داشتند.
پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در مواجهه با مردم بر لب تبسم داشت و سخن گفتن خود را با لبخند می آمیخت. یکی از جاذبه های اخلاقی رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم هم همین رفتار و خصلت بود.
چه بسا لبخند به روی دشمن سرکش، موضع او را عوض کند و از کینه توزی دست بردارد و موافق شود.
اگر خدا به چنین خنده رویی و تبسّم اجر می دهد و این گونه رفتار انسان را از دوزخ نگه می دارد، به خاطر چنین آثاری است که دارد.
منبع: حکمت های فاطمی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از حضرت فاطمه علیها السّلام)، جواد محدثی
درِ نیم سوخته حضرت فاطمه(سلام الله علیها)
دلِ گرفته ام امشب بهانه تو گرفته ز لالـه های بـهاری نشانه تو گرفته
یابن الزهرا
به رهنمائی باده سحر به راه فتاده چرا غ اه بکف راهه خانه تو گرفته
بر آستـانه راه تـو سر نـهاده گدایـی که هرچه خواسته زان استانه گرفته
بیا بزمزم در سجده گاهش که عـالم صـفا ز زمزمـه عـاشـقانه تو گرفته
امام زمان
بیا بقیع و گلاب اشک بیافشان که خاکش انس به زمزمه شبانه تو گرفته
آيا امشب امام زمان مايلند مصيبت مادرشان فاطمه زهرا را بخوانم؟ جابر نقل مي كند: با رسول خدا آمديم در خانه فاطمه. سلام كرد و اذن خواست، فرمود: فاطمه جان! اجازه مي دهي داخل شوم؟ فاطمه(سلام الله علیها) گفت: بابا! بفرماييد و دوباره سلام داد و اجازه گرفت. فرمود: فاطمه جانم! تنها نيستم كسي همراه من است اجازه مي دهي با همراهم وارد شوم؟ وقتي دوباره، بي بي اجازه داد، با هم وارد خانه خانم شديم.
يا رسول الله خوب از شما درس گرفتند، روز سوم وفات رسول اكرم بود. نوشته اند: دومي لعنة الله عليه با گروهي آمد پشت در خانه. نقل كردن بي بي آمد پشت در. براي چه آمديد؟ آيا آمديد براي تسليت؟ گفتند: نه؛ آمديم علي را براي بيعت به مسجد ببريم. فرمودند: به شما اجازه نمي دهم در را باز نمي كنم. خدا دهانش را پر از آتش كند. گفت: خانه را با اهلش مي سوزانم. به او گفتند: خجالت نمي كشي؟ او دختر پيامبر است. جواب داد: ولو دختر پيامبر باشد.
مردم ناباورانه ديدند آتش از خانه فاطمه شعله مي كشد. بي بي پشت در ایستاده. وقتي در نيم سوخته شد، آن چنان به در لگد زد. در نامه اش به معاويه نوشته: وقتي فهميدم فاطمه پشت در است، آن چنان فشار دادم كه صداي استخوانهايش را شنيدم. به خودش آمد. ديد علي در خانه نيست. دست به ديوار گرفت. خودش را به اميرالمؤمنين رسانيد. مانعشان شد. نامحرمان در كوچه دورش را گرفتند. اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمود: اگر جوان مردي در قبال خلخالي كه از پاي زني كه در دين اسلام بوده در آوردند بميرد، جا دارد. علي جان! چه بر تو گذشت؟ در مقابل چشمت ناموس خدا را كتك زدند. يا بقية الله.
حجةالاسلام و المسلمین میرباقری
شفاعت حضرت زهرا(علیهاالسلام) بر عزاداران امام حسین(علیه السلام)
بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهراء علیهاالسلام روز قیامت از همه دوستان و شیعیانش شفاعت خواهد كرد. آن هایی كه مدت طولانی برای اباعبدالله گریه كردند این ها مشمول شفاعت بی بی فاطمه زهراء علیهاالسلام قرار می گیرند. پیامبراکرم صلی الله… فرمودند: روز قیامت فاطمه زهراء علیهاالسلام پیراهن غرق به خون فرزندشان اباعبدالله علیه السلام را می آورند و عرضه می دارند: بار پروردگارا! تو حكم كن بین ما و كسانی كه به ما ظلم كردند و آزار رساندند. بعد از درگاه الهی تقاضا می كند. خدایا! هر كس برای مظلومی فرزندم اباعبدالله گریه كرده و اشك ریخته مرا شفیع او قرار بده تا از او شفاعت كنم. آن هایی برای اباعبدالله عزاداری می کنند مورد شفاعت فاطمه زهراء علیهاالسلام قرار خواهند گرفت.
بی بی تنها یادگار پیامبر بود بعد از شهادت پیامبر عظیم الشأن با تنها یادگارش چه كردند؟ عوض اینكه بیایند دلداری بدهند تسلی بدهند چه ها کردند؟
فاطمه جان
چه نیكو با تو هم دردی نمودند كه با آتش در بیتت گشودند
سرایت جنت ای خاكت به دیده بهشت و شعله آتش كه دیده
كه دیده حـور در آتش بسوزد كه دیده باغ جنت برفروزد
گمانم مرتضی شد كشته آن روز كه بشنید از تو آن فریاد جانسوز
مرحوم سید بن طاووس نوشند: هنوز بدن رسول الله دفن نشده بود که آمدند خانه مولا را آتش زدند و ناله زهرا بین در و دیوار بلند شد. دو ندا داد بار اول صدا زد: باباجان برخیز ببین با یادگارت چه كردند. همه گرفتارهای عالم برای حل مشكلاتشان مولا را صدا می زنند مولا در خانه بودند اما بی بی شرم و حیا كرد وصدا زد فضه من را دریاب به خدا محسنم را كشتند، محسنم كشته شد و آنان كه تماشا كردند سند تیر به اصغر زدند و امضا كردند.
«أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمینَ» [1].
پی نوشت:
[1]. هود: 18.
حجة الاسلام و المسلمین فرحزاد
بانوی بی نشان
قال رسول اللَّه (صلی الله علیه وآله): «… فتكون اوّل من يلحقنى من اهل بيتى فتقدم علىّ محزونة مكروبة مغمومة مقتولة»
(فاطمه) اولين كسى از اهل بيتم مى باشد كه به من ملحق مى گردد، پس بر من وارد مى شود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول…(فرائد السمطين ج 2)
پیامبر اکرم صلوات الله عليه فرمود: وَ مَن لَطَمَ خَدَّ مُسلِمٍ أَو وَجهَهُ بَدَّدَ اللَّهُ عِظَامَهُ یومَ القِیامَةِ وَ حُشِرَ مَغلُولًا حَتَّى یدخُلَ جَهَنَّمَ إِلَّا أَن یتُوب؛
هركه برگونه یا روى مسلمانى سیلى بزند خدا در قیامت استخوانهایش را پراكنده كند و در حالی که به زنجیر کشیده شده به محشر آورده شود تا به دوزخ رود مگر آنكه توبه كند.(أمالی الصدوق، ص: 430)
جز کينه و بي رحمي و تشويش نبود
یک ذره حيا در دل سنگیش نبود
می خواست که بر روی تو سیلی بزند
آن روز فدک بهانه ای بيش نبود