آسیبهای استفاده زیاد از کامپیوتر
با توجه به اینکه استفاده از کامپیوتر مزایای بسیاری دارد و امروزه دیگر نمیتوان از کامپیوترها دور بود، اما باید توجه داشته باشیم که استفاده زیاد از آنها معایب و ایراداتی هم دارد و باعث بروز آسیبهایی در کاربران میشوند. در این مقاله به بیان چند آسیب که به علت استفاده زیاد از کامپیوتر به کاربران وارد میشود را بیان میکنیم.
تاثیر کامپیوتر بر مچ دست و چشمها
کار با کامپیوتر نیازمند حرکات تکراری توسط دستهاست. بهطور مثال دستها معمولا در حال کار کردن با ماوس و یا کیبورد هستند که منجر به حرکات تکراری میشود. این حرکات میتواند باعث ایجاد سندروم مجرای مچ دست شود. سعی کنید مچ و دستان خود را در بهترین حالت قرار داده و در هر از چند گاهی استراحتی به دستان خود دهید. همچنین خیره شدن طولانی مدت به مانیتور میتواند دچار خستگی و خشکی چشمها شود.
نشستن بیش از حد
زیاده روی در هر کاری میتواند نتایج منفی و زیان باری داشته باشد. استفاده از کامپیوتر هم از این قاعده مستثنی نیست. نشستن بیش از حد پشت کامپیوتر هم میتواند آسیهای جدی به بدن انسان وارد کند. ایستادن بیش از حد هم نتایج نامطلوبی در بر خواهد داشت. در این رابطه بهترین توصیه این است که هر از چند گاهی از سرجای خود بلند شوید و بعد از چند دقیقه دوباره به جایگاه خود برگردید.
عادت به واکنشهای سریع
سرعت کامپیوترها روز به روز افزایش پیدا میکند و تعداد نرمافزارها و وظایفی هم که انجام میدهند گستردهتر شده است. کاربران کامپیوتر و اینترنت هر روز در حال کارکردن با ابزاری هستند که سریعا نتایج و جواب درخواستهای کاربران را میدهند. این اتفاق در دنیای کامپیوتر و در زمانی که در حال استفاده از کامپیوتر و اینترنت هستیم بسیار خوب و مفید است اما یک نتیجهی منفی در زندگی روزمره و خارج از کامپیوتر برای کاربران دارد. این جریان باعث عادت افراد به واکنشهای سریع و پاسخهای فوری میشود و کاربران انتظار دارند به جوابهای مورد نیاز خود در کوتاهترین زمان ممکن دست یابند. در این صورت افراد خیلی زود هم از خواستههای خود خسته میشوند و ناامید میشوند به خصوص وقتی چیزی به درستی و در زمان مورد نیاز پاسخگوی افراد نباشد.
محدود کردن یادگیری و ایجاد وابستگی
کامپیوتر و اینترنت یک ابزار بسیار کارآمد در زمینهی یادگیری و آموزش هستند. البته این یادگیری و آموزش نیازمند تمرکز است. استفاده بیش از حد از کامپیوتر میتواند تمرکز را کاهش داده و باعث ایجاد وابستگی شود. برای درک این نکته فرض کنید شما هر روز توسط یک نرم افزار بررسی غلطهای املایی یک متن را ویرایش میکنید. درست است که این کار باعث از بین رفتن غلطهای متن میشود اما کاربر کار خواصی انجام نداده و این کامپیوتر است که غلطها را یافته پس هیچ چیز به علم کاربر اضافه نشده و شاید هیچ موقع شکل صحیح آن کلمات را یاد نگیرد و اگر روزی به آن نرم افزار دسترسی نداشته باشد نتواند متنها را ویرایش کند.
افزایش احتمال به خطر افتادن امنیت اطلاعات
اگر از آن دسته از افراد هستید که از کامپیوتر و وسایل کامپیوتری زیاد استفاده میکنید پس باید بدانید با این کار احتمال به خطر افتادن اطلاعات شخصی خود را افزایش میدهید. تقریبا امروز همهی وساسل کامپیوتری و ارتباطی به اینترنت متصل هستند و اطلاعات بسیار زیادی در خود نگهداری میکنند که این قضیه میتواند امنیت اطلاعات را به خطر بیاندازد.
زیان به محیط زیست
تقریبا میتوان گفت با همین سرعت زیادی که کامپیوترها، گوشیها، تبلتها و سایر لوازم الکترونیکی وارد بازارها میشوند، با همین سرعت هم کامپیوترها و گوشیهای قدیمی از رده خارج میشوند و معمولا به دور انداخته میشوند که باعث به وجود آمدن حجم زیادی از زبلاههای الکترونیکی میشود. این زبالههای الکترونیکی تاثیرات منفی بسیار زیادی را به محیط زندگی بشر وارد میکند.
باعث کاهش مشاغل میشود
کامپیوترها هر روز سریعتر و هوشمندتر میشوند و یکی از نگرانیها درباره آنها این است که جای انسانها در مشاغل را بگیرند و دگیر نیروی کاری انسانی توان رقابت با آنها را نداشته باشد. این اتفاق میتواند باعث از بین رفتن بسیاری از مشاغل شود و انسانهای زیادی را بیکار کند. البته شاید در حال حاضر این رویداد خیلی محسوس نباشد اما در آیندهای نه چندان دور احختمال وقوعش وجود دارد. همانطور که در حال حاضر در بسیاری از کارخانههای بزرگ دنیا خطوط تولید به کامپیوترها، ماشینها و رباتها سپرده شده و انسانها دخالت زیادی در آنها ندارند.
با پیشرفت کامپیوترها و سایر لوازم الکترونیکی و ارتباطی، زندگی انسانها در بسیاری از موارد آسان شده و همچنین امکانات بسیار زیادی هم در اختیارمان قرار گرفته است اما در برخی موارد هم زیانآور بوده است. همانطور که در ابتدا گفتیم باید مراقب استفاده بیش از حد از هر چیزی بهخصوص کامپیوترها و لوازم الکترونیکی و ارتباطی هم باشیم که باعث آسیبی به ما و زندگیمان نرسانند.
صفای میان شیعیان
«قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَ يَجِيءُ أَحَدُكُمْ إِلَى أَخِيهِ فَيُدْخِلُ يَدَهُ فِی كِيسِهِ فَيَأْخُذُ حَاجَتَهُ فَلَا يَدْفَعُهُ فَقُلْتُ مَا أَعْرِفُ ذَلِكَ فِينَا فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَا شَيْءَ إِذاً قُلْتُ فَالْهَلَاكُ إِذاً فَقَالَ إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ يُعْطَوْا أَحْلَامَهُمْ بَعْد».كافى، ج 2، ص 174
فى الكافى، عن الباقر (عليهالسّلام)؛ «أ يجىء احدكم الى اخيه فيدخل يده فى كيسه فيأخذ حاجته فلا يدفعه». حضرت امام محمد باقر (عليهالسّلام) از يكى از اصحابشان سؤال ميكنند - كه اين مقدمه ديگر ذكر نشده كه آن صحابى كه بود و چه سؤال كرده بود و از كجا آمده بود؛ اينها ديگر توى اين روايت نيست - كه آيا در آنجائى كه شما هستيد، وضعيت اينجورى است كه يكى از شماها بيايد دستش را توى جيب برادر دينىاش بكند و هر چه كه لازم دارد، از توى جيب او بردارد، او هم ناراحت نشود؟ به اين حد رسيدهايد كه جيبتان براى همديگر رايگان باشد؟
مرحوم حرزالدين نقل ميكند كه شيخ خضر در زمان مرحوم كاشفالغطاء از علماى بزرگ بود و خيلى مورد توجه مردم قرار داشت. ميگويد در روز عيد، مردم نجف و عشاير و اينها كه به شيخ خضر علاقه داشتند، منزل او آمدند و هدايا آوردند - پول آوردند، طلا آوردند - و همين طور جلوى ايشان ميگذاشتند و ايشان هم آن پولها و طلاها را جلوى دستش گذاشته بود و همان طور روى هم كوت شده بود. بعد شيخ جعفر كاشفالغطاء آمد. معلوم ميشود آن وقتها هنوز شيخ جعفر به مقام رياست نرسيده بود. ايشان آمد و نشست و چشمش به اين پولها و طلاها افتاد. بعد يواشيواش نزديك ظهر شد و مردم رفتند. شيخ جعفر بلند شد گوشهى عبايش را پهن كرد و اين طلاها و پولها را گوشهى عبايش ريخت و گفت خداحافظ شما، و رفت! شيخ خضر هم نگاهى كرد و چيزى نگفت؛ كأن لم يكن شيئاً مذكورا!
حالا اين قصهاى كه نقل كردم، دنباله هم دارد، كه دنبالههايش باز از اين جالبتر هم هست. به هر حال حضرت سؤال ميكنند كه در اموال شخصى، شما اينجور هستيد كه مثلاً قبايتان را آنجا آويزان كردهايد، رفيقتان مىآيد دست ميكند توى جيب قباى شما و يك مقدار پولى كه لازم دارد، برميدارد و بقيهاش را آنجا ميگذارد و بعد راه مىافتد ميرود، به شما هم اصلاً برنخورد و ناراحت نشويد؟ چنين وضعى بين شما هست؟ «فقيل ما اعرف ذلك فينا». آن راوى گفت كه در بين خودمان اينجور وضعى نيست. «فقال فلا شىء اذاً»؛ فرمود: پس هنوز خبرى نيست، هنوز چيزى نيست.
من اينجا اين حاشيه را اضافه كنم كه اين مالِ زمان امام باقر (عليه الصّلاة و السّلام) است. در آن زمان، شيعه تدريجاً داشت شكل ميگرفت. بعد از حادثهى عاشورا، در ظرف اين 33 سال، 34 سالى كه دوران امام سجاد (عليه الصّلاة و السّلام) بود، تدريجاً و يواشيواش مردم جمع ميشدند؛ چون بعد از حادثهى عاشورا، آن شدت عملى كه به خرج داده شده بود، شيعه را متفرق كرد؛ بعضىها برگشتند، بعضىها منصرف شدند، بعضىها از ولايت اهل بيت پشيمان شدند؛ هر كسى به يك طرفى رفت. در اين 34 سال، يواشيواش مردم جمع شدند. در زمان امام باقر (عليه الصّلاة و السّلام) مردم بيشتر جمع شدند. مردم تدريجاً در شهرها، در نقاط مختلف، نزديك و دور، جمع ميشدند. اين مال آن وقت است كه حضرت ميخواهند بگويند اين كانونهاى تشيع را بايد در سرتاسر دنياى اسلام اينجورى تشكيل دهيد، اينجور با هم باصفا باشيد.
حضرت وقتى فرمودند «فلا شىء» - هنوز هيچ خبرى نيست؛ آنى كه بايد بشود، نشده است - آن طرف ترسيد؛ «قيل فالهلاك اذاً؟». «هلاك» در اينجا و در خيلى جاهاى ديگر به معناى مردن نيست؛ به معناى بدبخت شدن است: يعنى پس ديگر بدبخت شديم آقا؟ ديگر هيچى نيست؟ «فقال انّ القوم لميعطوا احلامهم بعد». «احلام» در اينجا جمع «حلم» است. مادهى «حَلُمَ يَحلُمُ» به معناى حلم ورزيدن است؛ با «حَلَمَ يَحلُمُ» كه به معناى رؤيا و اضغاث احلامى كه در قرآن هست، تفاوت دارد؛ آن از باب نَصَرَ يَنصُرُ است، حَلَمَ يَحلُمُ است؛ اين از باب شَرُفَ يَشرُفُ است؛ حَلُمَ يَحلُمُ. اينجا احلام جمع حلم است. پس هنوز به آن بردبارى و آن ظرفيت لازم نرسيدهايد. بنابراين به معناى هلاك نيست كه بگوئيم نابود شديد، عذاب خدا گريبان شما را گرفت؛ نه، به معناى اين است كه هنوز آن ظرفيت لازم را پيدا نكردهايد.
شرح حدیثی از حضرت امام محمد باقر عليهالسّلام توسط حضرت آیتالله العظمی خامنهای مدظله العالي در جلسه درس خارج فقه ِ ششم دیماه 89 (بیست و یكم محرمالحرام 1432)
حادثه ۱۹ دی: پاسخ مومنانه به نیاز زمانه
«اگر ما حادثهی نوزدهم دی را مبدا تاریخ تحولات جدید دنیا بدانیم،شگفتآور نیست و سخنی به گزاف گفته نشده است.» اهمیت و اثرگذاری تاریخی قیام ۱۹ دی مردم قم در حمایت از نهضت امام خمینی(ره) با همین جملهی رهبر انقلاب اسلامی عیان میشود.
رهبر انقلاب «پاسخ مومنانه به نیاز زمانه» را ویژگی حماسه نوزده دی دانسته و آن را به عنوان یکی از نمونههای تاریخی نقشآفرینی و ایستادگی مردم و جوانان قمی در مسیر انقلاب اسلامی معرفی میکنند.
آنچه در ادامه میآید «روایت تاریخی حادثه نوزده دی قم» در بیانات رهبر انقلاب اسلامی است که به تبیین ابعاد مختلف این حرکت میپردازد:
حادثه نوزده دی؛ مبدا تاریخ تحولات جدید دنیا
یقینا آگاهی و بیداری و بصیرت مردم عزیز قم و پاسخی که آنها با همهی وجود خودشان به حوزهی علمیه و به مرجع تقلیدشان دادند، یک حادثهی ماندگار در طول تاریخ است و خواهد ماند.
اگر ما حادثهی نوزدهم دی را مبدا تاریخ تحولات جدید دنیا بدانیم، شگفتآور نیست و سخنی به گزاف گفته نشده است. حوادث جامعهی بشری و این عالم بزرگ، متاثر از قانون تاثیر متقابل است. حوادث بر روی هم تاثیر میگذارد و زنجیرهی حوادث تاریخی، وقایع بزرگ را به وجود میآورد. اگر اینجور تصویر کنیم صورت مسئله را، که حرکت مردم قم در روز نوزدهم دی در سال ۵۶ یک جرقهای بود در فضای ظلمانی عجیب خفقان آن روز - که شرح اختناقی که آن روز در کشور وجود داشت و همه دنیای بهاصطلاح طرفدار آزادی، پشتیبان آن خفقان بودند و از حکمرانان و سلطهگران مستبد و دیکتاتور با همهی وجودشان دفاع میکردند، کتابهای زیادی لازم دارد - در یک چنین فضائی، این خونهای پاکی که در چهارمردان قم ریخته شد و حرکت عظیم مردم قم را در روز نوزدهم دی پدید آورد، جرقهای بود که در حقیقت اصابت کرد به انبار و آذوقهی ذخیرهی عظیم ایمانی این مردم، و ناگهان فضا را منقلب کرد.
اگر حادثهی نوزده دی قم نمیبود، آن حوادث گوناگون شهرستانها و سلسلهی اربعینها که مردم را به میدان مبارزه کشاند، به وجود نمیآمد. اگر آن تحولات و آن حوادث نبود، ۲۲ بهمن به وجود نمیآمد، انقلاب اسلامی به پیروزی نمیرسید. انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، چالش با استکبار شروع شد، هیبت استکبار شکست، هیبت آمریکا و صهیونیسم شکست. اگر این شکسته شدن هیبت پوشالی ابرقدرتها - که با هیبت خودشان بیش از واقعیت وجود خودشان در دنیای انسانها تصرف میکنند - مسلمانها را در کشورهای مختلف به فکر انداخت و بیدار کرد، ایستادگی مردم ایران، مظلومیت ملت ایران در حوادث مختلف، در جنگ تحمیلی، در دوران سخت توامان دفاع مقدس و تحریم - اینکه ملت ایران اینجور محکم ایستادند، با ثبات پیش رفتند - ملتها را تکان داد. اگر این ثبات نبود، اگر این ایستادگی نبود، اگر این به چالش کشیدن هیبت دروغین ابرقدرتها نبود، ملتها وارد میدان نمیشدند؛ بیداری اسلامی به وجود نمیآمد. ۱۳۹۰/۱۰/۱۹
نوزدهم دی ماه؛ پاسخ مومنانه مردم قم به نیاز زمانه
نوزدهم دی یک نقطهی درخشنده است؛ نه فقط در تاریخ قم، بلکه در تاریخ کشور ما و تاریخ انقلاب. جوانان قم، مرد و زن، طلبه و غیر طلبه، در این روز یک پاسخ مومنانه و قهرمانانه به نیاز زمان دادند. مهم این است که هر ملتی، هر شخصی و هر مجموعهای بتواند به نیاز زمانهی خود پاسخ دهد. البته مردم قم اولین بار در نوزدهم دی نبود که این هوشیاری و هوشمندی و شجاعت را از خود نشان دادند؛ هزار و دویست سال است که شهر قم پایگاه اشاعهی افکار منور اهل بیت علیهمالسلام است. آن وقتیکه حکومتهای مخالف اهل بیت هم بر سر کار بودند، مردم قم این موضع را حفظ کردند و اگر سختیهایی هم داشت، آن را تحمل کردند. هفتاد سال هم هست که قم مرکز و پایتخت فکری و علمی دنیای اسلام است. از زمان ورود مرحوم آیتالله حائری به قم سال ۱۳۴۰ قمری این شهر به مرکز اصلی علمی عالم اسلام و تشیع تبدیل شد و بعد در زمان مرحوم آیتالله بروجردی به اوج خود رسید؛ و محصول آن دورهها پیدایش شخصیت عظیم القدر و کمنظیری مثل امام بزرگوار بود. این سابقهی درخشان برای قم وجود دارد که همیشه به نیاز زمان پاسخ گفته است. نوزدهم دی هم از این قبیل بود.
اشکال کار ملتها و اشخاصی که توسریخور زمانه باقی میمانند و مغلوب حوادث دوران خود میشوند، این است که زمان و جریانات خود را نمیشناسند؛ آنچه را که اقتضا و نیاز زمان است، درک نمیکنند؛ اگر هم درک میکنند، گاهی شجاعت ابراز آن را ندارند. لذا زمانه و عوامل مخالف و معاند بر آنها غلبه میکند.
اگر مردم قم در نوزدهم دیماه سال ۱۳۵۶ قیام نمیکردند و آن حوادث عظیم را پیدرپی به وجود نمیآوردند، احتمالا حوادث به سمت و سوی دیگری میرفت؛ اما آنها ابتکار بهخرج دادند و مرد و زن و جوان و پیر و روحانی و غیر روحانی، در این حرکت سهیم شدند؛ هرچند نقطهی اصلی ثقل این کار بر دوش جوانها بود؛ چون فطرت پاک و پایبند نبودن به تعلقات مادی، جوان را راحتتر به وسط میدان انجام وظیفه میبرد. همهی ملت ایران در دوران انقلاب، این منش و کار بزرگ را نشان دادند؛ یکی زودتر، یکی دیرتر؛ اما جلوتر از همه قم بود. نتیجه این شد که دژ تسخیرناپذیری که دربست در اختیار دشمنان ملت ایران و غارتگران و زورگویان و راهزنان بینالمللی بود دژ حکومت ایران به وسیلهی مردم از دست آنها خارج شد و مردم آن را فتح کردند. ۱۳۷۹/۱۰/۱۹
نقش داشتن مردم و حوزه علمیه قم در حرکت تاریخی نوزده دی
در این حرکت تاریخی[قیام نوزده دی]، هم مردم قم و هم حوزهی معظم و جلیلالقدر علمیهی قم نقش داشتند. جوانان و مرد و زن قم، قبل از آن حرکت و با آن حرکت، نشان دادند که پایبندی آنها به اسلام، لقلقهی زبان نیست و حوزهی علمیهی قم و مراجع معظم قم در آن روز نیز ثابت کردند که ظرفیت و استعداد هدایت یک موج عظیم مردمی را در این اقیانوس بیکران دارا هستند. اینها چیزهایی نیست که زایل شود. امروز هم همان ایمان، همان مردم و همان حوزهی علمیه در قم استوار است؛ لذا قم محور اساسی انقلاب بوده و خواهد بود. جوانان قم نقش و سهم بسیار بزرگ خود را فراموش نکنند. ۱۳۸۲/۱۰/۱۸
ایستادگی جوانان و مردم قم در صفوف مقدم انقلاب
من در خصوص جوانهای قم، هم خاطرات دارم، هم اطلاعات متعدد و فراوانی دارم… قبل از آنکه مبارزات در سال ۴۱ و ۴۲ اوج بگیرد، اینجا ما نشانهی زیرکی جوانان قم و هوشمندی آنها را مشاهده کردیم. من فراموش نمیکنم؛ در همین جلوی کوچهی حرم یا آن طرف خیابان، کوچهی ارگ، کیوسک روزنامهفروشی بود؛ خبرهای روزنامهها را در آنجا میزدند. ماها از درس که برمیگشتیم، میایستادیم تیتر این روزنامهها را نگاه میکردیم. وقتی در مسئلهی انجمنهای ایالتی و ولایتی، دولت طاغوت مجبور به عقبنشینی شد و آن تصویبنامه را باطل کرد، من دیدم این جوانهائی که حول و حوش همین کوچهی حرم و توی خیابان ارم بودند - که این جوانها را غالبا میدیدیم و هیچ تصور نمیکردیم که اینها با اندیشهی سیاسی و مسائل سیاسی سر و کاری داشته باشند - آمدند به ما گفتند ما موفقیت روحانیت را در مقابل دولت طاغوت به شما تبریک عرض میکنیم. جوانان قمی که به حسب ظاهر برکنار بودند، به ما طلبهها، که هیچ آشنائی هم با هم نداشتیم، میآمدند تبریک میگفتند.
من از همان وقت به ذهنم رسید که این چه روحیهای در جوان قمی است - دانشجو که آن وقت در قم نبود؛ جوان دانشآموز یا حتی غیر دانشآموز؛ جوان بیکار - که نسبت به مسئلهی مبارزه و نهضت و پنجه درافکندن روحانیت با دولت طاغوت، اینجور حساس است.
بعد که مسائل سال ۵۶ پیش آمد، آنجا قم خودش را نشان داد. حقیقتا به معنای واقعی کلمه، رهبری حرکت مردم در خیابانها و حضور در میدانها و ایستادگی در مقابل پنجههای چدنی و خشن دستگاه را قم شروع کرد. همین جوانهای قمی آمدند توی خیابانها، خونهاشان بر زمین ریخته شد؛ البته مامورین نظام طاغوت را حسابی هم اذیت کردند! آن زیرکی جوانهای قم و شیطنت آنها، مامورین را حسابی سردرگم هم میکرد.
بعد مسئلهی انقلاب پیش آمد. همه جا قم در صفوف مقدم بود. این لشکر علیبنابیطالب جزو لشکرهای موفق در دفاع مقدس و در خطوط مقدم بود. در همهی امتحانهای بزرگ، قمیها از عهدهی امتحان، خوب برآمدند؛ صف مقدم هم جوانها بودند. من میخواهم شما جوان امروز که احساس دارید، اندیشه دارید، شور و شعور دارید، این شناسنامهی پر افتخار نسل جوان قمی را از چند دهه پیش به این طرف، در مقابل چشم داشته باشید.
قمیها در انقلاب نقشآفرینی کردند. در دفاع مقدس نقشآفرینی کردند؛ بعد از تمام شدن جنگ - بخصوص بعد از رحلت امام بزرگوار که سایهی ایشان از سر ما کوتاه شد - نقشآفرینی جوانهای قمی بارزتر هم بوده است؛ این نکتهی مهمی است.
توجه بکنید؛ از سالهای آخر دههی اول انقلاب به بعد، دشمنان انقلاب و جبههی دشمن با استفاده از کارشناسهای ایرانی یک سیاستی را طراحی کردند - چون غیر کارشناسهای ایرانی به این نکته توجه پیدا نمیکردند؛ کسانی که طرف مشورتشان قرار میگرفتند، ایرانی بودند - و آن سیاست این بود که از قم آنتیتز انقلاب درست کنند. همان طور که انقلاب از قم جوشید، یک ضد انقلاب هم از قم به وجود بیاورند. قم حوزهی روحانیت است. حوزهی علمیه ظاهرا در قم است، اما این جمع حوزوی در معنا در همهی کشور منتشر است. این طلبهی قمی که در قم ساکن است، در شهر خود، در روستای خود صاحب نفوذ است. از سرتاسر کشور در اینجا جمعند. آن روزی که افراد این حوزه برای تعطیلی یا برای کاری به منازل خود میروند، معنایش این است که حوزه در سرتاسر کشور منتشر میشود. پس هر فکری در اینجاست، هر ایدهای در اینجاست، هر عزم و ارادهای در اینجاست، هر حرکت و جهتگیریای در اینجاست؛ در واقع در سرتاسر کشور یک امتدادی دارد؛ این را بیگانهها نمیفهمیدند؛ آمریکائیها نمیتوانستند این حقیقت را تحلیل کنند؛ این را یک خودی، یک ایرانی، یک آشنا به طبیعت روحانیت میتوانست بفهمد؛ این را به آنها یاد دادند؛ لذا سعی کردند در قم زمینهی فتنه را فراهم کنند. من چون نمیخواهم از کسی اسم بیاورم، اسم نمیآورم و عبور میکنم. در همان سال ۵۸ و ۵۹، هم مردم قم، هم مردم تبریز حماسه آفریدند؛ نه فقط حماسهی آمدن توی میدان و مشت گرهکردن، بلکه حماسهی معنوی، حماسهی شعور، حماسهی تحلیل درست. بعد از رحلت امام هم به شکل دیگری همین اتفاق در قم افتاد. اینجا هم مخالفین و دشمنان - عمدتا دشمنان بیرون مرز؛ اصل آنهایند - طراحی کرده بودند که بتوانند این آنتیتز را در اینجا به وجود بیاورند. اگر قمیها غافل بودند، اگر جوانهای قم از تحلیل عاجز بودند، اگر آن هوشمندی لازم را نمیداشتند، مشکلات بیش از اینها میشد؛ این حقیقت امر است، این بیان واقع نسبت به مجموعهی جوان در قم است. ۱۳۸۹/۰۸/۰۴
زمينه ي انقلاب اسلامي

تلنگری به مسئولین محترم
ریشه اغتشاش و آشوب که به فتنه تبدیل میشود تا ریشه انقلاب را بخشکاند، مشخص است، اما آیا مسئولین ریشه اعتراضات را هم درک کردهاند؟!
جمهوری اسلامی ایران در طول انقلاب که در آستانه ۴۰ سالگی است، همیشه با دشمنی، آشوب، فتنه و تهدید و تحریم همراه بوده است، همه این فشارها به خاطر استقلالخواهی مردم با تأکید بر آرمانهای انقلاب اسلامی است.
تحریمهای شدید اقتصادی که سالها است علیه ایران ادامه دارد و حتی تشدید هم میشود، برای فشار به جامعه و سپس توقع واکنش از سوی مردم نسبت به وضعیت اقتصادی کشور است، مردم نیز به خوبی با دشمنیهای دشمنان آشنا هستند و آن را توهم نمیپندارند، بلکه واقعیتی است که آن را حس کردهاند. مردم همیشه همراه و یار انقلاب بودهاند، آنها صادقترین و قاطعترین یاران انقلاب هستند، این ادعا بارها با پایبندی مردم به انقلاب اسلامی خود، اثبات شده است، حتی نسلهای نو که انقلاب و جنگ را ندیده، پای انقلاب ایستاده است، چرا که انقلاب اسلامی از یک جاذبه صادق برخوردار است که باعث شده تا اکثریت مردم و نسل نوپا نیز به آن وفادار باشد.
واکنشی که در چند روز گذشته در شهرهای گوناگون که حتی در آن شهرها آشوب و اغتشاش بپا شده بود، نشان میدهد مردم هیچگاه به انقلاب خود پشت نخواهند کرد و به آن پایبند خواهند ماند. در چند روز گذشته میلیونها ایرانی در شهرهای کشور در دفاع از انقلاب اسلامی راهپیمایی کردند که در مقایسه با تعداد اندک آشوبگران و اغتشاشآفرینان بسیار بزرگ و تأثیرگذار هستند.
چنین خروشی علیه آشوب و فتنه به چشم دشمنان نمیآید،اما فتنه انگیزی و جنایت از حمایت دشمنانی همچون آمریکا و اسرائیل بهره میبرد.
با این وجود مردم مطالبات و خواستههایی دارند، خواستههایی که به حق است و حاکمیت که شامل همه ارکان نظام اسلامی است، باید به این خواستهها توجه کند و در صدد برآورده ساختن آنها برآید.
همانطور که گفته شد، اغتشاشات و آشوبها نیاز به ریشهیابی ندارد، چرا که منشاؤ و ریشه آن مشخص است، برای همین باید در شرایط کنونی تمرکز مسئولین بر روی ریشهیابی اعتراضاتی باشد که مردم مدتی است آن را نمایان کردهاند. اگر تاکنون مسئولین محترم در این زمینه اقدامی نکردهاند و خواستههای جامعه را ریشهیابی نکرده و بر ضعفهای خود اشراف نداشتهاند، این نقصی است که در مسئولین دیده میشود، ایرادی به مردم نیست. با وجود همه مشکلاتی که به واسطه تحریمهای اقتصادی و تهدیدات دشمن ایجاد شده، جمهوری اسلامی ایران برای خنثی کردن آنها از ظرفیتهای بسیار بالایی برخوردار است.
مردم اگر اعتراض دارند، که دارند، به خاطر غفلت مسئولین در بهرهگیری از ظرفیتهای بالای کشور است، ناراحتی مردم در این است که مسئولین متن را رها کرده و حاشیهها برای آنها از اهمیت بیشتری برخوردار است.
مردم از چگونگی برخورد با فساد اقتصادی، تبعیض، رانتخواری و ویژهخواری، اختلاسهای مکرر، بروکراسیهای اداری و سازمانی در اکثر ادارات و نهادها و سازمانهای دولتی و غیر دولتی که شامل دیگر قوا نیز میشود، شکایت دارند و ناراضی هستند و زمانی که میبینند نارضایتیهای آنها با بیتوجهی روبرو میشود، نه تنها سرخورده و بیاعتماد میشوند، بلکه با تلنبار شدن این نارضایتیها آستانه تحمل نیز پایین میآید و طبیعی است که اعتراض را هر چند آرام و مسالمتآمیز بروز میدهند.
مردم به آمار و ارقام اقتصادی که از زبان مسئولین میشنوند نیازی ندارند، گوش آنها از این آمارهای اقتصادی که مدام میگوید شاخصهای اقتصادی مثبت است، پر شده، مردم نیازمند احساس و درک ادعاهای مطرح شده در ایجاد اشتغال، کاهش تورم، پایین آمدن قیمتها و جلوگیری از گرانی، مبارزه با فساد اقتصادی، برخورد با دانه درشتهای مفاسد اقتصادی و بسیاری مسائل دیگر هستند.
برای این که ریشه اعتراضات مردمی شناخته شود، این مسئولین هستند که باید بر روی نوع مدیریت و مسئولیت خود دقیق شده و ذرهبین بگذارند، بررسی و تجزیه و تحلیل کنند که آیا مسئولیتی را که از سوی مردم و نظام اسلامی به آنها محول شده، به خوبی انجام دادهاند؟!
آیا دولت، مجلس، قوه قضاییه، سازمانهای دیگر همچون شهرداریها، سازمان صدا و سیما و … مسئولیت خود را که وظیفهای است بر گردن آنها انجام دادهاند یا نه؟
تا زمانی که برخی از مسئولین به اشتباهات، اقدامات غلط و بیراهههایی که رفتهاند پی نبرند و برای رفع آنها وارد عمل نشوند، نمیتوان امید داشت که، مشکلات کشور، راه حل را طی کند. اما شاید بتوان امید داشت که اغتشاش و آشوب اخیر آخرین فرصتی باشد که به فتنهگران داده میشود و تلنگری به مسئولین که هوشیارتر، با درایتتر، با تدبیرتر و انقلابیتر از گذشته عمل کنند.
سرمقاله روزنامه سیاست روز-1396/10/14
مشکلات معیشتی تأثیری بر ولایت پذیری مردم ندارد
مردم ایران با بصیرت ترین و فهمیده ترین مردم سیاسی جهان هستند و تاریخ کهن این کشور و مهم تر از همه انقلاب اسلامی این امر را برای مردم جهان آشکار ساخته است. از این رو مشکلات معیشتی و اقتصادی هیچ تأثیری بر عزم ملت بزرگ ایران در دفاع از انقلاب اسلامی و ولایت نخواهد گذاشت. زیرا آنها در عمل، اراده و استقامت و قدرت خود را بارها نشان داده اند.
از طرفی دیگر، امروز راه و هدف مردم ایران نیز در جهان نتیجه داده است و افزایش بیداری اسلامی با الگوبرداری از انقلاب اسلامی و مبارزه با نظام های استکباری و سلطنتی به نوعی تأییدکننده این موضوع است.
در مقابل دشمن از همه ابزارهای مختلف و هزینه کردن سرمایه خود پس از دفاع مقدس برای عملی کردن تهدیدهای فرهنگی، اقتصادی و امنیتی علیه ایران اسلامی استفاده کرده است و همیشه نیز به دلیل اقتدار، صبوری و بصیرت مردم ایران با شکست مواجه شده است.
این در حالی است که عدم رسیدگی به وضعیت نابسامان مؤسسات اعتباری و مالی، کم کاری در موضوع یارانه ها و پیشنهاد افزایش ۵۰ درصدی قیمت حامل های انرژی و عدم پاسخگویی به مطالبات بهحق مردم، زمینهساز بخشی از اعتراضات به حق مردم در روزهای اخیر شد.
از طرفی دیگر، برخی فرصت طلبان همچون آمریکا، جبهه استکبار و منافقین که در پی کوچک ترین روزنه های نفوذ هستند سعی داشتند این اعتراضات مسالمت آمیز را به میدان اغتشاش و درگیری تبدیل کنند که هوشیاری مردم و مسئولان، فتنه آنها را نقش بر آب و خنثی کرد. زیرا جمهوری اسلامی ایران از ابتدای انقلاب تاکنون از همه سختیها و مشکلات توانسته است با مدیریت امام و مقام معظم رهبری گذر کند و اکنون در حالی که کشورهای منطقه در ناامنی هستند ایران اسلامی در امنیت و آرامش به سر میبرد و روی پای خود ایستاده است؛ در مقابل آمریکا، فرانسه، رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای دیگر که سودای تفرقه در بین ملت ایران را دارند در آتش ناامنی میسوزند و برخی همانند آلسعود نیز بر امنیت حاکم بر ایران حسادت میورزند به همین علت از هر فرصتی برای به آشوب کشاندن ایران استفاده میکنند که تدبیر رهبری و ولایتپذیری مردم نقشههای آنها را همیشه نقشه بر آب کرده است و امروز نیز با رهنمودهای رهبری و حضور مردم با بصیرت در صحنه، سر فتنه گران به سنگ کوبیده شد.
هوشیاری مردم، انسجام و یکپارچگی مسئولان کشور در مقابله با دست های پشت پرده این آشوب ها، بیداری و دقت نظر دستگاه های امنیتی و انتظامی و آمادگی حداکثری برای احتمالات حداقلی و البته اهتمام دولتمردان برای حل مشکلات اقتصادی و پاسخ به مطالبات درست بر زمین مانده مردم و از بین بردن زمینه های سوءاستفاده دشمن، باعث شد خیلی زود توطئه دشمنان نظام باطل گردد.
از طرفی دیگر، اگرچه در تجمعات و اغتشاشات اخیر لطماتی به کشور وارد شد اما ملت همچون گذشته، امروز نیز خودجوش به صحنه آمدند و توطئه دشمن را خنثی کردند و نشان دادند که مشکلات اقتصادی تأثیری بر ولایت مداری آنها و دفاع از انقلابشان نخواهد گذاشت، اگرچه در مقابل مسئولان نیز باید قدر مردم خوب، مقاوم، مؤمن و بصیر و آگاه ایرانی اسلامی را بدانند و دولت هرچه سریع تر چاره ای برای مشکلات مردم بیندیشد، مردمی که با وجود همه مشکلات در لحظه راه خود را از آشوبگران جدا کردند.
یادداشت روز در روزنامه قدس-14/10/1396
حفظ نظام واجب عيني است
حضرت آيت الله جوادي آملي دامت بركاته:
اگر این نظام کمترین آسیبی ببیند، تمام لعنتهای گذشته و هر مسلمانی که بعدا بیاید دامنگیر ما میشود الی یوم القیامه. هر کاری که باعث تضعیف این نظام، تفرقه، نفاقافکنی و طمع بیگانه بشود، حرام عینی است.
عالم عامل
به مناسبت سالروز عروج ملكوتي معلم اخلاق حضرت آيت الله حاج آقا مجتبي تهراني رحمه الله عليه
شرح حديث
رُوِيَ عَن رسولِ الله صلّي الله عليه و آله و سلّم:
الدُّنْيَا دُوَلٌ فَمَا كَانَ لَكَ أَتَاكَ عَلَى ضَعْفِكَ وَ مَا كَانَ مِنْهَا عَلَيْكَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِكَ وَ مَنِ انْقَطَعَ رَجَاؤُهُ مِمَّا فَاتَ اسْتَرَاحَ بَدَنُهُ وَ مَنْ رَضِيَ بِمَا قَسَمَهُ اللَّهُ قَرَّتْ عَيْنُهُ.[1]
ترجمه حدیث: از رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) منقول است که فرمود: دنيا متحول است و ثبات و قرار ندارد. آنچه كه براى تو مقرّر شده است به تو خواهد رسيد، گرچه در نهايت ضعف و ناتوانى باشى؛ و آنچه كه به ضرر و زيان تو باشد باز هم به تو خواهد رسيد، گرچه در كمال قدرت و نيرومندى باشى و هرگز جلوی آن را نتوانى گرفت. و هر كس كه اميد خود را از آنچه كه از دست رفته قطع كند، بدنش آسايش خواهد داشت و آن كس كه راضى باشد به آنچه كه خدا روزى او نموده دل و چشمش روشن خواهد شد.
شرح حدیث: «الدُّنْيَا دُوَلٌ». حضرت در ابتدا وضع دنیا را بیان میفرمایند. دنيا در گردش است. يعني دنيا هيچگاه براي هيچكس ثابت نیست. دنيا هيچ ثبوت و قراري براي هيچكس ندارد. اين وضع دنيا است.
«فَمَا كَانَ لَكَ أَتَاكَ عَلَى ضَعْفِكَ». آنچه كه خدا تقدير كرده به تو خواهد رسيد گرچه در نهايت ضعف و ناتوانى باشى. چه بسا انسان فكر میکند كه از نظر امور دنيايي توان به دست آوردن فلان منفعت را ندارد، ولي چون مقدّر شده است به او خواهد رسید.
«وَ مَا كَانَ مِنْهَا عَلَيْكَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِكَ» در جایی هم كه مواردی به ضرر و زيان تو باشد باز به تو خواهد رسيد هر چند تو در كمال قدرت و نيرومندى باشى؛ هرگز نمیتوانی آنها را از خودت دفع کنی. بنابر این، تو نه ميتواني برای خودت جلب منفعت كني و نه ميتواني از خودت دفع ضرر كني.
«وَ مَنِ انْقَطَعَ رَجَاؤُهُ مِمَّا فَاتَ اسْتَرَاحَ بَدَنُهُ». اگر انسان از چيزهايي كه دلش ميخواسته به دست بیاورد امّا به دست نياورده قطع اميد كند، بدنش راحت ميشود. به عبارت ساده ضعف اعصاب نميگيرد! يعني در فكر اين نباش که اي كاش به دست میآوردم! اي واي که فلان چیز از دستم رفت!… این افکار و خیالات، باعث فشار عصبي و روحي براي تو میشود. اين به نفع تو است که به چيزهايي كه به آن دست پيدا نكردي اميد نبندی. به دست نيامده كه نيامده! نشد كه نشد!
«وَ مَنْ رَضِيَ بِمَا قَسَمَهُ اللَّهُ قَرَّتْ عَيْنُهُ». اگر كسي به آنچه كه خدا داده است خشنود باشد، چشمش روشن ميشود. چون خدا داده است خوشحال هم ميشود.
هسته مركزي اين جملات چيست؟ اين است كه خيال نكن که تو ميتواني كاري انجام بدهي. نافع خدا است، ضارّ هم خدا است. او است که امور را براي تو تقدير ميكند. بیجهت خودت نقشه نكش. اگر نقشه بكشي، خدا به نقشه ات ضربه ميزند. بنابر اين، تو برو به وظيفهات عمل كن. اين چيزها را به او واگذار كن. برو سراغ خودش كه سرنخ منافع و مضارّ به دست او است. این را بدان که تو هيچ كارهاي. او گفته در محدوده شرع بلند شو و به دنبال روزي برو، تو هم بگو چشم! بقيهاش را به او واگذار كن. نفع مال او است، دفع ضرر هم از او است. منافع را از او بخواه، از او این را هم بخواه كه ضررها را از تو دفع كند.
روي خودت، توانت و فكرت هيچوقت تكيه نكن. هنگامی هم که او براي تو تدبير كرد و به دستت رسيد، آن را که به تو داده قبول کن، خوشحال شو و راضی شو. اگر اين رضايت باشد، آنوقت يك زندگي شيرين پيدا ميكني؛ نه ضعف اعصاب ميگيري، نه بیجهت دنبال دنیا ميدوي، بیجهت خودت را، فکرت را و بدنت را هم ناراحت نميكني. هم روحت راحت است هم بدنت. در آخر هم خوشحال و راضی هستی و چشمت روشن میشود.
اینها همه در صورتي است که به او اتكا كرده باشي. از او خواستی، او هم به تو عطا کرده است. و آنچه را هم كه به تو نداده صلاحت نبوده است. اگر اين حالت در تو باشد زندگي تو در همين نشئه دنيایت، همراه با خوشي دروني و حتي خوشي بيروني خواهد بود و ناخوشي بيروني هم به سراغ تو نمی آید.[2]
[1]. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 145
[2]. سخنراني مرحوم حضرت آيت الله حاج آقا مجتبي تهراني -چهارشنبه 29 دي1389 – 14 صفر 1432. مسجد جامع بازار تهران
کف روی آب
آنچه در روزهای اخیر در خیابانهای برخی شهرهای کشور رخ داده، عملیات شبکهای و نظاممندی است که با سوارشدن روی مطالبات مردمی درصدد انسداد فضای سیاسی، افزایش فشار اقتصادی بر اقشار فرودست و ناکام گذاشتن طیفهای میانی از دستیابی به اهداف خویش است. این اقدامات کور و البته سازماندهی شده که نشانههای محکمی از پیوندهای میان گروهکهای نفاق و تجزیه طلبان ایران در آن مشاهده میشود و هیچ داعیه مطالبات سیاسی درون کشوری ندارند، مانند هستههای کوچک اغتشاش فقط درصدد برهم زدن نظم و نظام عمومیاند. نکته قابل توجه، ناهمراهی مردمی با این وقایع است که در پایان یافتن برخی اعتصابهای کارگری یا صنفی یا مالی خود را نشان داده است. مردم نمیخواهند دغدغه خویش را به امیال پلیدی آغشته کنند که آتش زدن پرچم کشور را به نمایش میگذارند. آتش زدن پرچم، چه کسانی را خرسند میکند؟ آیا جز این است که رژیمهای متخاصمی نظیر عربستان، اسرائیل، انگلیس و آمریکا از دیدن این صحنهها به وجد میآیند؟ اغتشاشگران آشغالدوست که در اولین گام خدمات شهری را هدف قرار میدهند، پازل دشمن را تکمیل میکنند و هوشیاری نیروهای حافظ امنیت است که طرحهای مخوف آنها را که رییس جمهور آمریکا شنبه گفت که تماشا میکند و انتظار میکشد، نقش بر آب میکند. این کف روی آبی بیش نیست و آنچه بر جا میماند، واقعیتهای زندگی روزمره است که باید متولیان امر، برای آن تدابیری عاجل بیندیشند.
سرمقاله روزنامه صبح نو
پیامدهای فرهنگی و اقتصادی فاصله طبقاتی
فاصله طبقاتی یا گسل طبقاتی؟ خوب است انسان از بلایای طبیعی مانند سیل، خشکسالی و زلزله درس های را بگیرد. شاید گسل طبقاتی واژه ای ناموس باشد، اما اگر زلزله های اخیر در ایران را به یادآوریم شاهد هستیم که این گسل ها در صورت بی توجهی، چه خسارت هایی را می تواند برای ما در برداشته باشد.
به نظر می رسد بتوان دو نوع گسل را برشمرد؛ گسل زمین و گسل طبقاتی که اولی مربوط به جامعه زمین شناسی است و در زیر زمین روی می دهد و دوم مربوط به جامعه شناسی بوده و در سطح زمین روی می دهد که نادیده گرفتن آن خود می تواند پیامد گسل نوع اول را در بر داشته باشد.
با تسامح می توان گسل طبقاتی را به جای تضاد طبقاتی به کار برد. تضاد وقتی روی می دهد که اختلاف ها در سطحی از شناخت، و عینی باشد، اما گسل کلمه ای که بسیار عمقی تر بوده و حالتی ذهنی در بر دارد. در واقع گسل وقتی اتفاق می افتد که سطح تضاد ها بسیار زیاد بوده و در ذهن آدمی نیز خطور نکند، اما باید گفت که این اختلاف در جامعه اسلامی ما وجود دارد. بنابراین وقتی از تضاد طبقاتی صحبت به میان می آید در ابتدای امر اقتصاد به ذهن خطور می کند اما باید از عوامل، آثار و پیامدهای «فرهنگی» نیز نام برد، چرا که در علوم انسانی نمی توان بار معنایی واژه ها را به طور کامل تفکیک کرد، و وقتی صحبت از تضاد طبقاتی به میان می آید؛ عوامل، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را در بر خواهد داشت به ویژه اگر این تضاد گسل مانند باشد که بار معنایی آن چند برابر خواهد شد. در اینجا به پیامدهای اقتصادی و فرهنگی تضاد طبقاتی می پردازیم.
در ابتدا باید گفت؛ وجود اختلاف بین انسان ها، امری بدیهی است که لازمه پیشرفت کار بشر می تواند باشد، اما اگر این اختلاف بیش از حد معمول باشد، جای تأمل دارد. همچنین از دو عامل انسانی و طبیعی در به وجود آمدن اختلاف های بین انسان ها می توان نام برد که عامل طبیعی؛ همانطور که از اسمش می آید طبیعت انسان است و چاره گریز از آن نیست و عامل انسانی، که البته برخی از اینگونه اختلاف ها لازمه اجتماع است که بستگی به تلاش انسان ها دارد و برخی دیگر می تواند حالتی افراطی در جامعه داشته باشد که به نظر، اخلاقی نمی توان تصور کرد و بی شک نوعی نقص برای جامعه به شمار می رود و مانند گسل در زمین شناسی عمل می کند و بعضاً عواقب آن بسیار برای جامعه انسانی خطرناک بوده و عدم بلوغ بشری را می رساند.
قرآن کریم جامعه ابتدایی را امتی واحد می داند(بقره/ آیه 213) که از آن تعبیر امت واحده می رود که پس از آن(امت واحده) شرایط و وضعیت اقتصاد نقش مهمی را در بردارد که سرچشمه آن می تواند زیاده خواهی برخی نسبت به دیگران باشد که این امر را می توان مهترین عامل اختلاف، تضاد و گسل طبقاتی برشمرد. در حقیقت ازیاد انواع اختلاف ها به صورت افقی و عمودی عاملی جز قدرت گیری برخی و زورگویی بر دیگران نمی توان برنشمرد. علامه طباطبایی با توجه به این مطلب در تفسیر گرانبار خود می آورد: فاصله طبقاتي زياد شد و زورمندان و اولادي كه داشتند حقوق ضعفا را پايمال كردند و زورگويان زيردستان خود را ضعيف شمردند و به دلخواه بر آن حكومت كردند.» (طباطبايي، 10، 248). بنابراین اختلاف و تضاد را صرفاً نمی توان اقتصادی دانست و دیگر عوامل نیز در آن بسیار دخیل هستندٍ، اما امروزه شاید مهترین عامل تضاد و اختلاف ها در سطح جامعه، عامل اقتصادی باشد چرا که با توسعه نظام سرمایه داری بسیاری از فرهنگ های سرمایه دارانه را نیز جایگزین فرهنگ های بومی کرد که پیامدهای فرهنگی و اقتصادی به دنبال خود در جوامع کمتر توسعه یافته پدید آورد.
پیامدهای اختلاف طبقاتی در جامعه
اولین پیامد اختلاف طبقاتی، فشارهای روانی است که از قیاس افراد نسبت به همدیگر سرچمشه می گیرد. در حقیقت افراد در پس ذهن خود، خواه یا ناخواه بسیاری از رفتارهای خود را با توجه به همنوعان خود بروز می دهند. بنابراین اگر فردی از نظر اختلاف فرهنگی در سطح پایین تری باشد، سعی می کند خود را به مرحله بالا برساند و در صورتی که نتواند به آن سطح برسد، پس خشونت می تواند یکی از خالی کردن ناتوانی خود در سطح جامعه باشد و نوعی بدرفتاری در اجتماع را به بار آورد.
اینگونه بدفتاری ها در جامعه سطح خشونت ها را در جامعه افزایش داده و می تواند عامل دوم یعنی بدبینی به فرهنگ بالاتر را پیش آورد و نوعی تلاش، سعی و کوشش خود را کم کند و دست به بی بند و باری بزند و باعث تحریک به سمت بسیاری از خلاف های اخلاقی، شرعی و قانونی حرکت کند.
پس بدبینی فرهنگی به همراه مقایسه ها و چشم و همچشمی ها خود می تواند باعث طلاق، اعتیاد، دزدی، تکدی گری، فسق و فجور باشد. در واقع باید گفت؛ این معضل های اجتماعی هم ناشی از عوامل اقتصادی است و هم عوامل فرهنگی و مرزبندی مشخصی نمی توان برای آن تعیین کرد. مثال های زیادی را می توان برای این عوامل برشمرد، اما ملموس ترین مثال که بعضاً در بین همه ما یا فامیل های ما می تواند وجود داشته باشد، بی توجهی هایی است که ناشی از پارتی بازی هایی می شود که در هرجایی تا حدودی می توان آن را لمس کرد. همچنین مثال دیگر؛ اینکه بسیاری از جوانان با اینکه دارای شغل هستند اما متاسفانه تورم بالا و دخل با خرج نخواندن درآمدها نیز خود عامل مهمی در تضادهای طبقاتی می تواند باشد، چرا که شخصی که پول و ثروت دارد و صاحب شرکت است اگر تورم بالا رود به آن اندازه نیز سود می برد، پس این شخص تورم را به آن صورت لمس نخواهد کرد، اما اگر شخصی که حقوق ماهیانه یک میلیون دارد، اگر نان شبش از 800 تومان به 1000 تومان افزایش پیدا کند، حتی در خرید این نان نیز دچار مشکل خواهد شد. پس بی دلیل نمی تواند باشد که بسیاری از معضلات اجتماعی ناشی از اقتصاد و بدبینی های فرهنگی باشد. بنابراین فاصله طبقاتی خود موجب کاهش کارایی افراد (به خصوص افراد کم درآمد) خواهد شد.
پس، همانطور که قبلا اشاره آن رفت، باید پذیرفت عامل اقتصادی مهترین عامل تضاد طبقاتی است که از جمله مهترین دلایل آن را می توان چنین برشمرد؛ عدم یکسانی توزیع منابع اقتصادی در سطح جامعه، فراهم نبودن شرایط برای رشد اقتصادی برای همه افراد جامعه در یک سطح، نامناسب بودن بسیاری از بخش های اقتصادی با توجه به نوع نیاز کشور، بی توجهی به خواسته ها و تقاضاهای مردمی، بی توجهی مرفهین به دردها که خود حاکی از نوعی بی اخلاقی در جامعه هست، بی توجهی به فرامین الهی و انسانی نزد بسیاری از مرفهین و در نهایت که گزینه مهمی هست، رفاه زدگی بین مسئولین کشوری است.
اما چاره کار چیست
شاید اولین کار این باشد که مسئولین کشوری به این حدیث یا ضرب المثل اعتقاد عملی داشته باشند که «الناس علی دین ملوکهم». به عبارتی؛ هرگاه مسئولی اعتقاد عملی به کاری داشت در صورتی حرف آن مقام به جان و دل می نشیند که قبل از گفتنش، خود، به آن جامه عمل بپوشاند و نه صرفاً لقلقه زبانی باشد.
دومین چاره، توجه به نیازسنجی های کشور طبق برنامه ریزی بلند مدت و هدفمند است که این امر خود می تواند بسیاری از مشکلات را حل کند.
سومین چاره توزیع مناسب منابع بین ملت هست، زیرا اگر اینکار به صورت شفاف انجام شود، سطح توقع مردم به نوعی پایین می آید و در واقع فرهنگ کار و تلاش رونق خواهد گرفت.
چهارمین چاره اندیشی؛ تقویت، تبلیغ عملی و اعتقادی و گسترش فرهنگ های الهی، شرعی، اخلاقی، پسندیده و انسانی از جمله فرهنگ زکات، انفاق، هبه، خمس، صدقه، و… در جامعه است که به نظر می رسد در جامعه ما با توجه به وجود پیشنه ای اینگونه فرهنگ ها، شاید بتوان گفت، این چاره چهامی اگر به صورت دقیق در نزد افراد جایی بگیرد، بی شک بسیاری از مشکلات و معضلات جامعه رخت خواهد بست و گسل های طبقاتی به مرور به تضاد تبدیل شده و تضاد ها نیز به اختلاف های جزئی تبدیل خواهد شد که البته این کار در صورتی جامعه روی خواهد داد که همزمان با سه چاره جویی در سطح اعلی رخ دهد و گرنه اولاً نه «مجری» برای این چاره چهارم خواهد بود و نه کار به صورت دلسوزانه و همراه با تعهد پیش خواهد رفت و مشکلات یکی پس از دیگری رفع خواهد شد.
منابع:
قرآن کریم.
تفسیر المیزان.