آیا حوادث ناگوار طبیعی، عذاب الهى است و یا علل مادى دارد؟
برای بررسی مسئله حوادث ناگوار طبیعی و این که آیا عذاب الهی هستند یا نه، نکاتی را باید مورد توجه قرار داد:
الف. هدف نهایی آفرینش انسان آن نیست که در دنیا به تن آسایی مشغول باشد، بلکه غایت اصلی و نهایی او رسیدن به سعادت حقیقی است که جز در سایه عبادت خدا و قرب الهی فراهم نمی شود.
ب. حوادث طبیعی هم از جهاتی دارای آثار مفید هستند و به انسان در رسیدن به هدف نهایی اش کمک می رسانند؛ زیرا شکی نیست که بدی این حوادث ناگوار، نسبی است؛ یعنی ما این حوادث را نسبت به انسان هایی که دچار خسارت شده اند شر می دانیم، نظیر این که زهر مار برای انسان و سایر موجوداتی که از آن آسیب می بینند بد است، اما برای مار بد نیست.
مولوی می گوید:
زهر مار آن مار را باشد حیات لیک آن مر آدمی را شد ممات
پس بد مطلق نباشد در جهان بد به نسبت باشد این را هم بدان [1]
اما همین حوادث نسبت به کل نظام و زندگی مجموعه انسان ها، دارای آثار ارزش مندی هستند.
اینک به برخی از آثار مفید آن اشاره می کنیم:
1. شکوفا شدن استعدادها:
سرشت انسان و وضعیت عمومی جهان طبیعت به گونه ای است که بسیاری از استعدادهای مادی و معنوی انسان، جز در سایه مواجهه با سختی ها و مبارزه با مشکلات شکوفا نمی شود. همان گونه که عضلات بدن یک ورزشکار تنها از راه تمرین ها ی سخت و طاقت فرسا ورزیده می شود. پاره ای از قابلیت های روحی و معنوی انسان نیز در برخورد با مصائب و تلاش برای چیرگی بر دشواری های زندگانی، شکوفایی و ظهور می یابند؛ مثلاً بسیاری از اکتشافات و اختراعات علمی، تحت تأثیر نیازهای اساسی آدمی برای حل مشکلات فردی و جمعی خود، رخ داده است. قرآن بر این واقعیت تأکید می ورزد که در دامان هر سختی و مصیبتی، آسانی و سهولتی نهفته است. [2]
علاوه این که از نظر قرآن یکی از سنت های الهی، ابتلا و آزمون انسان [3] در صحنه های مختلف زندگی، به منظور پرورش استعدادهای نهفته انسان است. امام علی (عليه السلام) نیز تأثیر سختی ها را در شکوفایی استعدادهای نفهته آدمی، در قالب تشبیهاتی بسیار زیبا چنین بیان می دارد:
"بدانید که درختان بیابانى چوبشان محکمتر است، اما درختان سر سبز که همواره در کنار آب قرار دارند پوستشان نازکتر (و کم دوام ترند). [4]
2. بیدارگری:
یکی از مهم ترین دستاوردهای بلایا آن است که آدمی را از خواب غفلتی که بر اثر فرو غلتیدن در نعمت های دنیوی بدان دچار شده بیدار کرده و مسئولیت های خطیر او را در برابر خدای خویش یادآور می شود و استکبارش را به فروتنی و خضوع مبدل می سازد. قرآن در اشاره به این مطلب بیان می دارد که همواره اقوام پیامبران با انواع سختی ها رو به رو بودند، تا مگر از سرکشی دست شسته، در مقابل حق تسلیم شوند.
"و در هیچ شهری، پیامبری نفرستادیم، مگر آن که مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم تا مگر به زاری در آیند". [5]
3. قدرشناسی نعمت های الاهی:
از دیگر فواید حوادث ناگوار طبیعی، آن است که انسان، اهمیت نعمت های الهی را دریابد و قدر آن را بشناسد؛ زیرا “قدر عافیت را کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید".
در حدیثی از امام صادق (عليه السلام) آمده است: “وین آفات هرچند به افراد نیکوکار و بدکار هر دو می رسد، ولی خداوند آن را مایه اصلاح هر دو گروه قرار داده است، اما آفات و بلایی که به نیکوکاران می رسد، مایه تذکر نعمت های پروردگارشان که در گذشته در اختیار آنان بود می گردد و این امر آنان را به شکر و شکیبایی رهنمون می شود". [6]
ج. بی گمان نسبت معلومات آدمی به مجهولاتش، نسبت قطره به اقیانوس بی کران است. نه تنها در قلمرو جهان بیرون که حتی در وجود خود انسان اسرار ناشناخته فراوانی هست که فهم بشر هنوز به آنها راه نیافته است. با توجه به محدودیت دانش بشری، نمی توان ادعا کرد که ما به همه اسرار و رموز پدیده هایی که آن را شر می دانیم آگاهی داریم. بسا در این امور مصالح فراوانی نهفته باشد که ما از آنها بی خبریم و پیداست که نیافتن چیزی نشانه قطعی، نبودن آن نیست. بدین ترتیب خردمندی اقتضا دارد که داوری های خود را به حزم و احتیاط بیشتری بیاراییم؛ زیرا بسیار محتمل است آنچه را که در واقع خیر است، شر بپنداریم. قرآن چه زیبا از این حقیقت پرده بر می دارد، آن جا که می فرماید: “و بسا چیز را خوش نمی دارید و آن برای شما خوب است". [7]
آنکه پر نقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
د. نکته مهم دیگری که نباید از آن غفلت ورزید، تأثیر اعمال انسان ها در ظهور پاره ای شرور است. آدمی موجودی است مختار و بر اساس قانون عمومی علیت، برخی اعمال اختیاری او که از گزینش نادرست او نتیجه می شوند، به بروز پاره ای از بلایا و مصایب دامن می زنند. [8]
قرآن می فرماید: “و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتى از آسمان و زمین برایشان ميگشودیم، ولى تکذیب کردند؛ پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم". [9]
حضرت علی (عليه السلام) در این زمینه چنین می فرمایند: “خداوند بندگانش را به کیفر رفتارهای ناپسند، به کاهش میوه درختان و دریغ داشتن باران و فروبستن درهای نیکی، دچار می سازد، تا آن که توبه کاری،توبه کند و گنه کاری، دست از گناه بردارد و عبرت آموزی، پند پذیرد". [10]
بررسی این که صفات اخلاقی و رفتارهای ناپسند، چگونه در بلاها ی طبیعی تاثیر می گذارند و بین آنها چه نوع ارتباطی وجود دارد، خود مقاله مفصلی را می طلبد اما این که کشورهای پیشرفته توانسته اند با استفاده از علم، جلوی بعضی از آثار مخرب حوادث طبیعی را بگیرند، باید متذکر شویم که فرار از عذاب به خاطر اعمال ناشایست، ممکن نیست و در داوری نباید یک مدت زمان کوتاه را لحاظ کرد؛ مثلا می بینیم همین کشورها در زمان جنگ جهانی دوم دچار خساراتی شدند که به مراتب بیشتر از بلایای طبیعی بوده است و منشاء این جنگ ها و بلایای طبیعی هم بلاهای اخلاقی و روحی در سردمداران قدرت بوده است. علاوه آنها هم اکنون دچار بلاهای دیگری نظیر نداشتن امنیت روحی و روانی و وجود مریضی ها و مفاسد اجتماعی هستند و در عذاب معنوی بسر می برند که توضیح آن خواهد آمد.
بند پنهان لیک از آهن بتر بند آهن را کند پاره تبر
بند آهن را توان کردن جدا بند غیبی را نداند کس دوا
از همه مهم تر این که خداوند متعال در این حوادث ناگوار طبیعی برای افراد و اقوام مختلف، اهداف متفاوتی دارد. این حوادث برای انسان های مؤمن رحمت است؛ چون یا کفاره گناهان و موجب تخفیف عذاب اخروی است، بلکه در بعضی روایات ثواب شهادت در راه خدا برای آنها نوشته می شود. [11] یا موجب بیداری از خواب غفلت و یاد آوری نعمت های خدا خواهد شد، در حالی که غیر مؤمن قابلیت چنین تفضلاتی را ندارد و در دنیا ممکن است در نعمت و لذت باشد، ولی در آخرت دچار عذاب های دردناک خواهد بود که قابل قیاس با عذاب های دنیایی نیست.
حضرت علی (ع) می فرماید: “بلا برای انسان ظالم وسیله ادب کردن، و برای مؤمن وسیله امتحان، و برای پیامبران موجب بالا رفتن درجات و برای اولیا موجب کرامت است". [12]
هـ. از این نکته نباید غفلت ورزید که مصائب وقتی نعمت هستند که انسان از آنها بهره داری کند و با صبر و استقامت و مواجهه با دشواری هایی که مصائب تولید می کنند، روح خود را کمال بخشد. اما اگر انسان در برابر سختی ها، فرار را انتخاب کند و ناله و شکوه سر دهد، در این صورت بلا از برای او واقعاً بلا است. حقیقت این است که نعمت های دنیا نیز مانند مصائب، ممکن است مایه رفاه و سعادت باشد و ممکن است موجبات بدبختی و بیچارگی او را فراهم کند.
بنابراین، نعمت بودن، بستگی دارد به نوع عکس العمل انسان در برابر آن نعمت که شاکر باشد یا کفور؟ همچنین بلا و عذاب بودن یک حادثه بستگی دارد به نوع عکس العمل انسان در برابر آن که صابر و خویشتن دار باشد یا سست عنصر و بی اراده.
و. چیزی را باید بلا نامید که عقوبت معنوی الاهی باشد؛ یعنی آثار بد عمل انسان این امور از آن جهت بلا و مصیبت واقعی اند که اولاً معلول اراده و اختیار خود انسان هستند. ثانیاً: مقدمه هیچ خیر و هیچ کمالی نیستند؛ مثلاً قساوت قلب و سنگدلی برای انسان بلا است چنان که در روایت آمده است.
"خدا هیچ بنده ای را به هیچ عقوبتی معاقب نکرده است که بالاتر از سنگدلی باشد"؛ [13] چون عقوبت سنگدلی و دل مردگی محسوس نیست تا موجب تنبه و بیداری شود و زمینه لطف و رحمت الاهی محسوب شود. پس چون لازمه عمل است صد در صد عقوبت است. [14]
ی. نکته آخر این که پدیده های طبیعی فرآیند مجموعه ای از علت ها است که بعضی نسبت به هم در عرض و در یک ردیف قرار دارند و بعضی در طول هم و در امتداد هم هستند؛ یعنی خود این علت ها نسبت به هم یکی معلول دیگری است. علی ای حال مجموعه ای از عوامل مادی و غیر مادی (که در برخی موارد اعمال انسان نیز در بروز حوادث مؤثر است) علت تامه حوادث طبیعی را تشکیل می دهند و همگی نیز مشمول نظام کلی جهانی هستند که بر اساس اراده و مشیت خداوند تحقق یافته اند. پس بروز حوادث طبیعی و یا جلوگیری از آن هر دو بر اساس نظام تدبیر الهی است و خارج از آن نیست و خداوند متعال هر گاه اراده کند که قومی را عذاب نماید در بسیاری موارد از طریق همین علل و عوامل طبیعی که مخلوق اویند، عذاب می کند و بروز حوادث طبیعی و یا جلوگیری از آن که هر دو بر اساس نظام تدبیر الهی است و خارج از آن نیست، منافاتی با وسیله عذاب قرار گرفتن آنها ندارد.
پي نوشت ها:
[1] شهید مطهری، عدل الهی، ص 130 تا 134 با تلخیص.
[2] “فان مع العسر یسراً ان مع العسر یسراً"، انشراح، 5 و 6.
[3] انبیاء، 25 ؛ بقره، 155.
[4] نهج البلاغه، نامه 45.
[5] اعراف، 94.
[6] بحارالانوار، ج 3، ص 139.
[7] “و عسی ان تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم"، بقره، 216.
[8] معارف اسلامی، ج1 ، ص 81 - 85 با تلخیص.
[9] “وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیهِم بَرَکَتٍ مِّنَ السمَاءِ وَ الأَرْضِ وَ لَکِن کَذَّبُوا َأَخَذْنَهُم بِمَا کانُوا یَکْسِبُونَ” ، الأعراف، 96. برای توضیح بیشتر مراجعه شود به: تفسیر نمونه، ج 6 ، ص 265 - 274 و ج1 ص 53 ذیل آیه 7 سوره بقره.
[10] نهج البلاغه، خطبه 143.
[11] کافی، ج 1، ص 353.
[12] مستدرک الوسائل، ج 2 ، ص 438.
[13] “ما ضرب الله عبداً بعقوبة اشد من قسوة القلب"، مستدرک الوسائل، ج 13، ص 93.
[14] عدل الهی، ص 164 و 165.
منبع: پايگاه اطلاع رساني اسلام كوئست
حاتم بخشي از جيب بيت المال
یک حاتم بخشی دیگر … بله دست و دلبازی مهربانانی که دلشان به حال جیب مردم نسوخته، گویا کماکان ادامه دارد … حاتم بخشی از بیت المال و مال مردم
گویا این بخشنده بودن و حاتم بخشی ها در این مملکت البته در قسمت حق خوری و بریز و به پاش های بیهوده و خرج های نامربوط، نه کمک به مستمندان و گرفتاران و زیر آوار ماندگان سیل و زلزله زدگان، نمی خواهد تمامی داشته باشد و هرچند یک بار از سوراخی از این شهر و آن شهر، از این بانک و آن بانک، از این سمینار و اون سمینار،از این جشنواره و آن جشنواره، این برنامه و آن برنامه خلاصه جایی نیست که روی این حاتم بخشی ها را ندیده باشد… از اختلاس و به هدر رفتن بیت المال 3000 میلیاردی گرفته تا چند تا صفر کمتر و بیشتر ، اهدای قاب فرش چهره و یا به یدک کشیدن نام کلام الهی و نقش بستن آن در این قاب برای پنهان کردن این عمل غیر اسلامی و اخلاقی و قرآنی زیر این آیات تا اهدای سکه های چندتایی و دادن مزایای آن چنانی … کم کم این رویه دارد تبدیل می شود به مد سال… به طوری که گویا هر سال باید منتظر رقم های اعدادی و مدل های خاصی از سوختن بیت المال باشیم ..
گویی کار دارد به جایی می رسد که اگر کسی یا ارگانی مورد این حاتم بخشی و بخشندگی این بزرگان قرار نگیرد باید خجالت بکشد که من چه خطا و گناهی کرده ام که این سعادت از من سلب شده است!
حاتم بخشان محترم! صدای من را می شنوید؟
با شما گرامیان هستیم… حواستان هست که دارید چه می کنید؟! بله صحبت از بیت المال است… بیت المالی که بی توجهی به آن آتش را به همراه دارد، اصلا تا به حال به سوختن با آتش توجه کرده اید؟!! حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله فرمودند :هر كس كارى از كارهاى كوچك و يا بزرگ اين امت را در دست بگيرد و در ميانشان عدالت را اجرا نكند خداوند او را به رو، در آتش خواهد افكند: ما مِنْ اَحَدٍ يَكونُ عَلى شَىءٍ مِنْ اُمورِ هذِهِ الاُمَّةِ قَلَّتْ اَمْ كَثُرَتْ فَلا يَعْدِلُ فيهِمْ اِلاّ كَبَّهُ اللّهُ فِى النّارِ؛(مستدرك على الصحيحين، ج ۴، ص ۹۰)
چرخاندن نوک پیکان برای مصرف چه نوع بیت المالی؟!
اما نمی دانم چرا این بزرگواران نوک پیکان موتور خرج کردن بیت المال را به سوی اشرافی گری و خودشیرینی های این چنینی و استفاده های شخصی گرفته اند و ذره ای به این فکر نمی کنند که می توان این پیکان را در جهت های دیگری هم نشانه گرفت، آنجایی که نقل شده است روزی امام علی (علیه السلام) پیرمرد از کار افتاده را که از مردم کمک می خواست دید و از اطرافیان پرسید: كه: «این چیست؟» گفتند: یا امیر المؤمنین! نصرانى است. گفت: از او چندان كار كشیدید تا پیر و ناتوان شد، حال به او چیزى نمى دهید؟ خرج او را از بیت المال بدهید!.»[ تهذیب الأحكام (تحقیق خرسان)، ج6، ص293، ح18. «مَا هَذَا فَقَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ نَصْرَانِیٌّ قَالَ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) اسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتَّى إِذَا كَبِرَ…»]
خواهش می کنم، التماس می کنم دست از این خیانت های به مردم بردارید، کمی به فکر مردم باشید و حواستان بیشتر به بیت المال باشد؛ حضرت علی علیه السلام فرمود: بخشش نا بجای حکمرانان از اموال عمومی مسلمانان، ستم و خیانت است؛ جودُ الوُلاةِ بِفَيءِ المُسلِمينَ جَورٌ وخَترٌ. (غرر الحكم: ۴۷۲۵)
از کاری که باعث می شود مورد لعنت پیامبر خدا صلی الله و علیه وآله قرار بگیرید دوری کنید؛ امام باقر علیه السلام از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند که ایشان فرمودند: پنج کس اند که من و هر پیامبر مستجاب الدعوه ای، آنان را لعنت کرده است: که یکی از آن ها کسی است که اموال عمومی را، به خود منحصر سازد و [تصرف در] آن را [به نفع خود] حلال شمارد: خَمسَةٌ لَعَنتُهُم وكُلُّ نَبِيٍّ مُجابٍ: … وَالمُستَأثِرُ بِالفَيءِ (وَ) المُستَحِلُّ لَه (الكافي: ۲/ ۲۹۳/ ۱۴ عن ميسر عن أبيه عن الإمام الباقر عليه السلام، الخصال: ۳۳۸/ ۴۱ عن عبد اللّه بن ميمون عن الإمام الصادق عن أبيه عن الإمام زين العابدين عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار: ۷۲/ ۱۱۶/ ۱۴؛ المستدرك على الصحيحين: ۲/ ۵۷۲/ ۳۹۴۰ عن عبد اللّه بن موهب عن عليّ بن الحسين عن أبيه عن جدّه عليهمالسلام، المعجم الكبير: ۱۷/ ۴۳/ ۸۹ عن عمرو بن سعواء اليافعي وكلاهما نحوه، كنز العمّال: ۱۶/ ۸۷/ ۴۴۰۳۲ و ص ۹۰/ ۴۴۰۳۸.)
باور کنید که این حرف ها شعار نیست، واقعیت دارد، کمی از خدا بترسید …
منبع: برگرفته از بخش اخلاق اسلامي تبيان با اندكي ويرايش
محورهای پژوهشی و تبلیغى ماه ربیع الثانی
مناسبت ها
چهارم ربيع الثاني: ولادت حضرت عبدالعظيم حسني عليه السلام
هفتم ربیع الثانی؛ درگذشت سید مرتضی علم الهدی (صاحب الشافی 436 ه. ق) :
جایگاه علما در پویایی فقه شیعه
سرگذشت های زندگی علما و فقها
سید مرتضی علم الهدی، زندگی و آثار
هشتم ربیع الثانی
ولادت امام حسن عسكری علیه السلام (232 ه. ق)
وظایف شیعه در ولادت ها و شهادت ها
ولادت و شهادت نمونه ای از شعائر اسلامی
یاران و شاگردان امام عسكری علیه السلام
كلمات، پندها و آموزه های امام عسكری علیه السلام
قیام مردم عراق به رهبری آیت الله محمدتقی حائری شیرازی (1299 ه. ق)
قیام های شیعیان عراق (زمینه ها، عوامل، آثار)
نقش علما در قیام های شیعی در عراق
نهم ربیع الثانی؛ رحلت آیت الله حكیم (1390 ه. ق) :
خاندان حكیم (فقها و مبارزان سیاسی)
رژیم های ظالم عراق و شهادت علما
نقش علما و فقهای شیعه در حفظ دین و مسلمین
دهم ربیع الثانی؛ وفات حضرت معصومه علیها السلام:
حضرت معصومه علیها السلام مناقب و فضائل از زبان معصومین علیهم السلام
نقش حضرت معصومه علیها السلام در مبارزات سیاسی عصر امام رضا علیه السلام
شهر قم، قبل و بعد از حضرت معصومه علیها السلام
حوزه علمیه قم، بایسته ها و شایسته ها
علل نام گذاری قم به حرم اهلبیت علیهم السلام
منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 18 .
ميلاد حضرت عبدالعظيم حسني عليه السلام
ويــــژهـ نامهـ ولادتـ سيدالكريمـ حضرتـ عبدالعظيمـ حسنيـ عليهـ السلامـ
براي مطالعه ويژه نامه اين قسمت را كليك نماييد
چه دعاهایی در زمینه جلوگیری از خطرات و آسیبهای زلزله وجود دارد؟
در روایات دستور العملهایی برای ایمنی از آثار ناشی از زلزله - و نیز خراب شدن منزل به هر دلیل - بیان شده است که برخی از آنها را یادآور میشویم:
1. امام صادق(ع) در روایتی میفرمایند:
«فَإِذَا خِفْتَ الْهَدْمَ عِنْدَ الزَّلْزَلَةِ فَاقْرَأْ عِنْدَ مَنَامِکَ- إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً»؛[1]
هرگاه از ویرانى هنگام زلزله در هراس بودی، در وقت خوابت این آیه را بخوان: «إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ … این تنها خداست که آسمانها و زمین را از اینکه از جاى خود منحرف شوند [و فرو ریزند] نگه میدارد. و اگر روزی از مسیر خود منحرف شوند، هیچکس بعد از او نمیتواند نگاهشان دارد، مسلماً خدا همواره بردبار و آمرزنده است».[2]
2. امام علی(ع) فرمود: وقتى میخواهى بخوابى دست راست را زیر گونهی راست بگذار و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَضَعْتُ جَنْبِی لِلَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَ دِینِ مُحَمَّدٍ وَ وَلَایَةِ مَنِ افْتَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ مَا شَاءَ اللَّهُ کَانَ وَ مَا لَمْ یَشَأْ لَمْ یَکُنْ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»؛ (به نام خدا، براى خدا و با پذیرش دین ابراهیم و دین محمّد و با پذیرش ولایت آنانی که خداوند، پیروی از آنها را واجب کرده، در بستر آرمیدم. هر چه خدا بخواهد، رخ خواهد داد و آنچه نخواهد، اتفاق نخواهد افتاد، و گواهی میدهم که خداوند به هر کارى تواناست).
هر کس این دعا را هنگام خواب بگوید، از خطر دزد و ماندن زیر آوار در امان خواهد بود و فرشتگان برایش استغفار خواهند کرد.[3]
3. امام صادق(ع) فرمود: «لَا تَمَلُّوا مِنْ قِرَاءَةِ- إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها فَإِنَّهُ مَنْ کَانَتْ قِرَاءَتُهُ بِهَا فِی نَوَافِلِهِ لَمْ یُصِبْهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِزَلْزَلَةٍ أَبَداً وَ لَمْ یَمُتْ بِهَا وَ لَا بِصَاعِقَةٍ وَ لَا بِآفَةٍ مِنْ آفَاتِ الدُّنْیَا حَتَّى یَمُوتَ….»؛ از خواندن سوره زلزال خسته نشوید؛ زیرا هر کس در نمازهاى نافلهاش آن سوره را بخواند، هرگز خداى عز و جل او را دچار آسیب ناشی از زمین لرزه نکند و در زلزله نمیرد و (نیز) با رعد و برق و آسیبهای اینچنینی نمیرد تا مرگش فرا رسد.[4]
[1]. فاطر، 41.
[2]. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص 290، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، 1412ق.
[3]. همان، ص 289.
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 626، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
پژوهش در كلام بزرگان
حضرت امام خمینی رحمة الله علیه
مبادا خداى نخواسته اشتغال به مبادى و مقدمات موجب شود كه از غايت اصلى كه ابقا و رشد تحقيقات علوم اسلامى [است]، خصوصاً فقه به طريقهی سلف صالح و بزرگان مشايخ همچون «شيخ الطائفه» و أمثاله و در متأخرين همچون «صاحب جواهر» و شيخ بزرگوار «انصارى» بازدارد.
صحيفه امام، ج17، ص316.
حضرت امام خمینی رحمة الله علیه
كوشش نمايند كه هر روز بر دقتها و بحث و نظرها و ابتكار و تحقيقها افزوده شود؛ و فقه سنتى كه ارث سلف صالح است و انحراف از آن سست شدن اركان تحقيق و تدقيق است، محفوظ بماند وتحقيقات بر تحقيقات اضافه گردد.
صحيفه امام، ج21، ص393.
حضرت امام خمینی رحمة الله علیه
اما در مورد دروس تحصيل و تحقيق حوزهها، اين جانب معتقد به فقه سنتى و اجتهاد جواهرى هستم و تخلف از آن را جايز نمىدانم.
صحيفه امام، ج21، ص273.
حضرت امام خمینی رحمة الله علیه
حوزهها و روحانيت بايد نبض تفكر و نياز آينده جامعه را هميشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهياى عكس العمل مناسب باشند.
صحيفه امام، ج21، ص273.
مقام معظم رهبری مدظله العالی
پژوهش و تحقیق در نظامهای آموزشی دنیا رکن اساسی و مایه بقای آن است و شاخص رشد و یا عقب ماندگی هر مجموعه آموزشی و تحقیقی، به چگونگی و جایگاه پژوهش آن بر میگردد، از این رو برای تحول و پیشرفت در حوزه، باید به نظام پژوهشی آن عنایت ویژه بشود.
دیدار با فضلا و نخبگان حوزه علمیه قم، 14/9/74
فضای علمی كشور بايد فضای توليد و ترويج علم و پژوهش و پرورش محقق و عالم باشد كه در اين زمينه هم نخبگان و هم مسئولان وظايفی برعهده دارند.
دیدار نخبگان جوان، 21/11/82.
تحقيقات و پژوهشهای حوزهی علميه در مسايل فكری بايد به گونهای باشد كه هدايت دينی و جذب مردم را به سوی دين در پی داشته باشد.
بازديد از نمايشگاه مراكز علمی،15/7/79.
يكی از موارد مهمی كه بايد در بحث تحول نظام آموزشی مدنظر قرار گيرد، حذف فرهنگ حفظ محوری و تقويت روحيه تحقيق و تعميق در علم و دانش است. (دیدار برجستگان و نخبگان علمی، 3/7/87.)
دستگاههای مديريتی دولتی و اساتيد بايد روحيه ی خودباوری و اعتماد به نفس ملی و همچنين اميد به آينده را در مراكز پژوهشی و در ميان جوانان پژوهشگر و نخبه ترويج كنند.(دیدار برجستگان و نخبگان علمی، 3/7/87.)
كار علمى و كار فكرى و كار پژوهشى هم، يك بخشى از معنويات است. (ديدار نخبگان جوان، 14/7/89.)
بدون انواع دانش، اقتدار كشور امكانپذير نيست؛ دانش اقتدار مىآورد.(ديدار جمعى از نخبگان علمى كشور، 6/8/88.)
پیشرفت و عزت کشور در گرو تلاش در زمینه علم و پژوهش است.(دیدار استادان دانشگاه ها 9/7/86.)
حوزه بایستی به سمت عمق بخشیدن به تفکر دینی جامعه، حرکت کند و درباره ی تک تک عقاید و افکار بنیادین اسلامی، در سطوح مختلف سنی، برنامه ای منظم داشته باشد .(دیدار طلاب حوزه علمیه مشهد، 10/6/67 .)
حوزه های علمیه، هم باید برای شبهات پاسخی بیابند و هم در جایگاه نظریه پرداز مذهبی، حافظ هویت فکری، دینی و فرهنگی جامعه باشند .(دیدار علما و روحانیون غرب تهران، 16/2/61.)
حوزه ی علمیه، پشتوانه ی پژوهشی و دینی نظام، در حوزه ی عقیدتی است .(دیدار علما و روحانیون اردبیل، 30/4/66)
کارهای ما، دسته جمعی نیست …. کار دسته جمعی، اشتراک مساعی، ابزارهای مناسب را جمع کردن و آوردن، این ها کارهای جدید دنیاست. (دیدار طلاب و علوم دینی در مدرسه فیضیه، 1/12/70.)
حوزه ی علمیه، یک کارخانه ی عظیم انسانی است که باید دائم تولید کند، حوزه باید کتاب و آدم و عالم و متدین و فکر و حرف تازه تولید کند . (دیدار علما و مدرسان حوزه علمیه قم، 30/11/70.)
یکی دیگر از ابزارهای گسترش و تولید علم در عرصه های پژوهش، گسترش و راه اندازی مجلات تخصصی در علوم و فنون مختلف حوزوی است. (دیدار علما و مدرسان حوزه علمیه قم، 30/11/70.)
برگزاری مستمر نشست های علمی - پژوهشی در حوزه در زمینه های مختلف، روح پژوهش و تحقیق را احیا و پرورش می دهد . (دیدار فضلا و نخبگان حوزه علمیه ی قم، 14/9/70.)
روند تحقیقات حوزه، باید به گونه ای باشد که علاوه بر شناخت نیازهای موجود، با آینده نگری نیازها و شرایط ده ها سال بعد را هم پیش بینی و راه علاج آن را بیابد .(دیدار فضلا و نخبگان حوزه ی علمیه ی قم، 14/9/70.)
… الان، یک کتابخانه ی عظیم را در چند دیسک کوچک جای می دهند … . امروز دنیا این طوری شده است. باید از این ها استفاده کرد و بهره برد . (بازدید از مرکز تحقیقات کامپیوتری، 14/10/71
حضرت آیت الله جوادی آملی دامت توفیقاته
باید حوزه در سه عنصر محوری «آیه محکمه»، «فریضه قائمه» و «سنت عامله» برنامهی محتوایی داشته باشد…. باید بخش محتوایی حوزه، پایه ی محکمه داشته باشد و دارای متخصصان خوب محکمه، قائمه و عامله باشد، زیرا همه طلاب تنها برای فقه و اصول نباید تربیت شوند.
دیدار با جمع اساتید حوزه، 9/3/87.
حضرت آیت الله صافی گلپایگانی دامت توفیقاته
با سرپنجه بینش و پژوهش، گره های باز نشده از کار بشر را باز نمایید، درس بخوانید تا دانشمند شوید.
حضرت آیت الله مکارم شیرازی دامت توفیقاته
طلبه باید از وقتی «بدان ایدک الله» را می خواند، به نوشتن بپردازد، نه اینکه به مقامات عالی علمی برسد و هنوز دست به قلم نبرده باشد.
دیدار نویسندگان علوم و معارف اسلامی.
حضرت آیت الله سبحانی دامت توفیقاته
آنچه پژوهشگر را به تلاش وا می دارد، کشش درونی آنها به دانش پژوهش و پرده برداشتن از چهره واقعیت است.
پیام ایشان به مناسبت روز پژوهش، 25/6/86.
منبع: پایگاه معاونت پژوهش حوزه های علمیه خواهران سراسر کشور
اثر منفی پرخوابی
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: كَثْرَةُ النَّوْمِ مَذْهَبَةٌ لِلدِّينِ وَ الدُّنْيَا.
امام صادق(عليه السلام) فرمود: پرخوابی دین و دنیا را بر باد می دهد.
کافی، ج5، ص84
وحدت حوزه و دانشگاه
نکته هایی درباره پژوهش و نگارش
1. به هيچ وجه، در تحقيقات و تاليفاتمان بر «مسموعات » و «منقولات » - هر چند مشهور و معروف نيز باشند - تكيه نكنيم مگر آنكه خودمان آنها را در منابع قابل اعتبار بيابيم تا اين حديث شريف شامل حالمان نگردد: «لاتحدث الناس بكل ما سمعت به فكفي بذلك كذبا؛ هر چه را شنيدي به مردم نگو؛ زيرا همين براي دروغ بودن بس است. »( نهج البلاغه، نامه 69.)
2. بكوشيم كه فضاي تحقيقات و تاليفاتمان را حقيقتا از «تحقيق » و «تاليف » به معناي درست و فراگير و با همه ويژگيهاي آن پر سازيم و با «تحقيق بازي » و «تاليف سازي » آلوده نسازيم و مانند معماران بساز و بفروش، ما نيز «بچاپ و بفروش » نشويم و «ملاي رومي » چه دُر سُفته است كه گفته است:
علم تقليدي بود بهر فروخت // چون بيابد مشتري خوش برفروخت
مشتري علم تحقيقي حق است // دائما بازار او پر رونق است
لب ببسته مست در بيع و شري // مشتري بي حد كه الله اشتري
شايان توجه است اين نكته مهم را در داوريهايمان نيز به خاطر داشته باشيم كه هماره پر برگي يك تحقيق و پرفروشي يك تاليف به معناي پرباري و پركاري آن و پرجوشي و پركوشي اين نيست و حتي پر عنواني فهرست منابع - تا چه رسد به پر عنواني فهرست مطالب و فهرست تاليفات - نيز هماره به معناي پرمايگي و پرانديشگي آن نيست.
3. بكوشيم كه روحيه «نگرش تحقيقي » و «نگارش تحليلي » را در خود زنده كنيم و روز به روز آن را بپرورانيم. براي به دست آوردن چنين روحيه اي مي توانيم اين كارها را انجام دهيم:
يك. مطالعه كتابها و منابعي كه با نگرشي تحقيقي و نگارشي تحليلي نوشته شده اند. از اين رو، محقق كسي است كه در تحقيقات خويش به كتابها و منابع دست چندم و حتي گاه به كتابها و منابع دست دوم نيز مراجعه نمي كند. مثلا يكي از محققان مي گفت: «من در تحقيقاتم حتي به كتاب شريف «بحارالانوار» - جز در موارد ضرورت و اضطرار - نيز استناد نمي كنم، بلكه به مصادر و مآخذ اوليه اي كه محدث بزرگ و بزرگوار شيعه، مرحوم علامه مجلسي - اعلي الله مقامه الشريف - خود به آنها استناد كرده است مراجعه مي نمايم و اصل حديث را در آنجا مي يابم و سپس با شرايطش به آن استناد مي كنم »
دو. در زندگي علمي، همنشين شدن و نشست و برخاست كردن با كساني كه در مسائل فكري و علمي، تحقيقي مي نگرند و تحليلي مي نگارند. از اين جهت، محقق كسي است كه در زندگي علمي خويش، با كساني كه در انديشه و انديشيدن، «مقلد» هستند، نمي نشيند و «ملاي رومي » چه خوش سروده است:
از محقق تا مقلد فرقهاست // كاين چو داوود است و آن ديگر صداست
منبع گفتار اين سوزي بود // وان مقلد كهنه آموزي بود
سه. مطالعه زندگي و روش علمي كساني كه مقلدانه نمي انديشيده اند و محققانه مي نوشته اند. بدين رو، زندگي و روش علمي «علامه اميني » ، «علامه طباطبائي » ، «علامه مطهري » و «علامه جعفري » - رضوان الله عليهم اجمعين - مي تواند الگويي پسنديده در اين زمينه ها باشد. يا مثلا گفته اند: «يكي از محققان در كتاب دائرة المعارف خويش مي خواسته اند متراژ پل قديمي و سمبليك اهواز را بنويسند. بدين منظور، هياتي را از تهران به اهواز مي فرستند تا دقيقا متراژ آن را محاسبه نمايند و آن گاه در دائرة المعارف خود بنگارند. » مطالعه شيوه تحقيق و تاليف چنين انسانهايي، روحيه دقت و تحقيق را در انسان تقويت مي كند.
چهار. حضور داشتن در جلسات و شركت كردن در مجالس علمي كه با نگرشي تحقيقي و تحليلي تشكيل مي شوند. بدين جهت، محقق كسي است كه در زندگي علمي اش، به جلسات و مجالس غيرعلمي و جلسات و مجالسي كه عنوان علمي دارند، اما روشي غيرتحقيقي و غيرتحليلي نيز دارند، پا نمي گذارد.
پر روشن است كه اين سخن و اين پيشنهادها، موضوعات و مسائلي را كه اساسا بايد با روشي تقليدي و نه تحقيقي بدانها دست يافت، شامل نمي شوند.
اخلاق گفتگو در مناظرات امام رضا علیه السلام
یکی از برجسته ترین و ماندگارترین میراث های ارزشمند و سترگ دوران امامت حضرت رضا (ع) و سایر ائمه اطهار (ع) مناظراتی است که میان ایشان و علمای بلاد، عالمان سایر ادیان و مذاب و نیز ملحدان به وقوع می پیوست. در واقع ایشان در این مناظرات علاوه بر اینکه حقانیت دین مبین اسلام و مکتب تشیع و آموزه های مختلف آن را برای مخاطبان و برای تاریخ بیان دارند، تلاش می کردند تا سنت برقراری دیالوگ و مناظره و بحث مفید و جدال احسن را نیز برای همگان به منصه ظهور و بروز برسانند.
تمرین برای گفتگوی علمی؛ تلاشی در جهت اعتلای فکر
بی تردید یکی از مهم ترین مؤلفه ها و مقوله های رنگ باخته در جامعه اسلامی در ادوار مختلف و به خصوص دوران کنونی، موضوع گفتگو و مناظره و بحث منطقی، مستدل و علمی است.
موضوع مناظره دو جنبه دارد؛ یکی محتوای مناظره و میزان بهره مندی مناظره گران از قدرت و قوت علمی است که بیتردید می تواند در پیروزی آنها بر حریف علمی و اثربخشی مقاصد معرفتی و آموزه های فکری که مدنظر آنها بوده مؤثر باشد؛ اما یک سوی دیگر که به اعتقاد نگارنده بسیار مهم است و اثر و تأثیرش از آن جنبه اولی کمتر نیست، موضوع اصل منش و شیوه مناظره و رویکرد دیالوگ برقرار کردن و نشستن در مقابل هم و بحث کردن است.
جامعه امروز ما به شدت نیازمند سیره علمی امام رضا (ع) است
این همان موضوع اساسی و حیاتی است که امروزه جامعه ما و نیز جامعه جهانی به شدت به آن نیاز دارد و شیوه و منش و سیره امام رضا به عنوان مبدع این گونه مناظرات در کنار سایر ائمه اطهار همچون امام جعفر صادق (ع) می بایستی مورد توجه همه اهل فضل و نخبگان علمی جامعه اسلامی به عنوان یک میراث فکری و انسانی قرار گیرد.
اگر در جامعه ای گفتگو جای خود را به ستیزه گری و درهم آمیزی خشمگینانه بدهد، اگر به جای کلام و نوشتار، مشت و ناسزا و بدگویی در یک جامعه منتشر گردد، اگر دو طرف یک ماجرا، از دو عالم گرفته تا دو عامی، از دو سیاستمدار گرفته تا دو صاحب کار و… از هر طیف و صنف و گروه و دسته ای، به جای گفتگو کردن و سخن راندن و تمرین منطق و استدلال نمودن، در جهت تشنج زایی و ارعاب و هوچی گری و فحاشی و… گام بردارند، بی تردید آنچه برای مردمان آن جامعه باقی خواهد ماند، نه رشد علمی و معرفتی و اعتلای فکری و آموزشی و تربیت صحیح، بلکه درگیری و تشنج و ناسزاگویی و ناسزاشنوی خواهد بود.
حتی با ملحدین هم می توان نشست و مناظره کرد اگر…
حقیقت آن است که انتخاب این نکته و ویژگی از سیره و سلوک عالم آل محمد امام رضا (ع) برای این نوشتار و این مجال، برای همین تذکر و تنبه بود. یادآوری این نکته که امام(ع) حتی در برابر ملحدین هم پای مناظره علمی می نشست و با قدرت استدلال و منطق و معرفت خویش، بر آنها تفوق می یافت و این تفوق هم نه به معنای برتری جویی امام رضا(ع) بر کسی، بلکه به معنای نشر و اعتلای معارف دین مبین اسلام و مکتب جعفری بود که امام (ع) تمام همّش را در این راه مصروف می داشت.
حال اگر نگاهی به جامعه امروز بیاندازیم، باید از خود بپرسیم که آیا براستی در فضای جامعه امروز ما و حتی در عرصه های علمی و فضاهای نخبگانی و موقعیت هایی که فضلا و برجستگان در آن نفس می زنند آیا چنین سیره و سلوکی جاری و ساری است؟
کرسیهای آزاد اندیشی؛ ضرورتی مغفول مانده برآمده از عمق الگوی کهن دینی
فاصله میان جامعه علمی امروز ما با آنچه امام رضا (ع) سالک طریقش بود
در طول سال های گذشته گاه شاهد بوده ایم که عالم بزرگواری با پیشینه ای بسیار در عرصه علوم مختلف دینی، گاه نظری شاذ یا غیر شاذ را مطرح نموده و برایش استدلال هم داشته است، اما متأسفانه طرح این نظرها، به جای اینکه موجب برقراری مناظره های سودمند و ارتقا دهنده علمی و طرح مباحث در فضای باشکوه و مفید و پربرکت علمی شود، متأسفانه در هوچی گری رسانه ای و درهم آمیزی تشنج زا و درگیری های کودکانه گم می شد و به جای ایجاد و تزریق روحیه نشاط علمی و بالندگی فضای فکری، به رخوت و رکود بیش از پیش می انجامید.
جا دارد در همین مجال و به مناسبت طرح همین موضوع مناظرات امام رضا (ع) اشاره داشته باشیم به یکی از مهم ترین و جدی ترین دغدغه های مقام معظم رهبری که با عنوان کرسی های آزاد اندیشی سال ها پیش مطرح گردید و متأسفانه چونان دیگر نصایح خیرخواهانه و طرح های عالمانه ایشان، آنچنان که باید و شاید شکل نگرفت و بر زمین ماند.
کرسی های آزاداندیشی نمونه ای امروزین از مناظرات علمی امام رضا(ع)
در حقیقت می توان طرح موضوع کرسی های آزاد اندیشی را ادامه ای دانست بر همان مناظرات عالمانه ای که امامان شیعه و بخصوص امام صادق (ع) و امام رضا (ع) پی افکندند و با اجرای آن موجبات نشاط علمی جامعه، طرح صحیح و آزادانه منطق مستحکم اسلامی و سبب سازی برای هدایت و کشش آزادانه مردم به سمت نور اصالت اسلام و مکتب اهل بیت (ع) را فراهم کردند.
این حرکت و سیره ارزشمند، به خصوص در زمانه ما که دوره استیلای شبکه های مجازی و انفجار اطلاعات در همه عرصه های فکری است و دیگر هیچ اندیشه ای را نمی توان در هیچ پستویی صیانت کرد، بلکه باید به قلب حادثه زد و با واکسینه کردن عالمانه و آزاداندیشانه فکر و خرد، با حرکت های پیشروانه و دوری از انفعال، در خط مقدم سنگرهای علمی و معرفتی به تلاش های اصیل و اساسی مبادرت ورزید، بسیار قابل توجه و تأمل است.
باری؛ اگر مناظرات امام رضا (ع) را به دقت مطالعه کنیم شاهد خواهیم بود که سیره ایشان در مناظرات دقیقاً مبتنی بر آزاداندیشی و نه برتری دادن خویش بلکه استعلای اندیشه اسلامی و نشر و اشاعه هویتی دینی است.
حرکت پیشروانه امام (ع) در روزگاری که افکار و آرای مختلف آزادانه در طیران بودند
از ویژگی های زمان و زمانه حضرت رضا (ع) این بود که افکار و اندیشه های مختلف فلسفی و در میدان علمی آن روز حضور داشتند و مأمون هم با یک ژست آزاداندیشانه تلاش میکرد موقعیت را برای طرح این موضوعات فراهم آورد. شاید حتی بتوان موضوع پذیرش منصب ولایتعهدی مأمون توسط امام رضا (ع) را استفاده بهینه و بهتر و بیشتر آن حضرت از موقعیت علمی به وجود آمده دانست.
کرسیهای آزاد اندیشی؛ ضرورتی مغفول مانده برآمده از عمق الگوی کهن دینی
در تنوع مناظرات آن حضرت که با همراهی مأمون و مشاورت فضل بن سهل، صروت پذیرفته و صاحبان نحله ها و جرگه های مختلف علمی از جاثلیق (عالم بزرگ مسیحی) گرفته تا رأس الجالوت (پیشوای بزرگ یهودیان) و از روِسای صائبین و هربذ اکبر (پیشوای بزرگ زرتشتیان) گرفته تا نسطاس رومی (عالم بزرگ نصرانی) به طور متناوب و در جلسات مختلفی حضور داشته اند، می توان گستره وسیع و مشرب منعطف و تسلط لدنی آن حضرت را بر علوم و فنون مختلف و آرا و نظریات گوناگون و منابع و مراجع مختلف علمی شاهد بود.
مناظرات علمی امام (ع)؛ تهدیدی که به فرصت تبدیل شد
در تاریخ آمده است که غرض شوم و پلید مأمون از ترتیب دادن این مناظرات به پندار خام او، پایین آوردن منزلت علمی و مقام علمی امام (ع) بود، اما زهی خیال باطل که حضرت ثامن الحجج (ع) به علوم لدنی و معانی آسمانی و حقایق کائنات و زمان و زمان آگاه بوده و چونان بنیانی مرصوص در برابر این موجها ایستاده بود، اما در بحث مناظرات علاوه بر آن دو نکته که در ابتدا اشاره کردیم که همان ارزش و اهمیت و اثربخشی سلوک مناظره و نیز محتوای غنی و اثرگذار آموزه های طرح شده در آن بود، می توان نکات دیگری را نیز در بستر این میراث عظیم و ارزشمند رضوی یاد کرد.
حضرت رضا (ع) علاوه بر قدرت منطق و استدلال با گفتار و رفتار و حرکات و سکنات مؤمنانه و اخلاقی خویش، مردم را به سوی ولایت الهی فرا میخوانده و بذر توحید را در زمین دل و فطرتشان می کاشت.
برای اثربخشی، علاوه بر قدرت علمی، صداقت معنوی هم لازم است
نکته ای که در اینجا از آن استفاده می شود این است که آن چیزی که اثر بخشی یک نفر را در مواجهه علمی و منطقی با دیگران بیشتر و مفیدتر می کند، علاوه بر قدرت علم و بیان و کلام او، مبتنی بودن رفتارش بر حقایق عاطفی و علایق فطری انسان هاست که همگی یک سرمنشأ دارد و از یک آبشخور نشأت میگیرد. این بسیار مهم است که یک عالم دینی به حرفی که می زند اعتقاد داشته باشد یا نه و در زندگی شخصی و جمعی خویش به عقایدی که بر زبان جاری میکند، در دل هم ایمانی داشته باشد یا نه. در حقیقت باید گفت مخاطب در مواجهه با افراد و مکاتب گوناگون شاید بیش و پیش از آن که به قدرت منطق نگاه کند، به صداقت و ربانیت او نظر می اندازد.
نکته دیگری که در مناظرات امام رضا (ع) مورد توجه قرار می گرفته بحث فراهم آمدن اشتراکات فکری و منطقی است که بایستی در یک بحث مشترک میان دو طرف گفتگو وجود داشته باشد. یکی از نکات قابل تأمل و عبرت آموز در بحث مناظرات امام رضا (ع) این است که ایشان در واقع «تهدید» برگزاری مناظره توسط مأمون را تبدیل به «فرصت» ی برای نشر معارف دینی و آموزه های مکتب اهل بیت (ع) کرد و از این رهاورد موقعیت بسیار نابی برای هدایت و گرایش مردم به سمت این مکتب نورانی فراهم کرد.
نمونه ای از مناظرات امام رضا (ع) در مواجهه با یک ملحد
خدمتگزار امام رضا علیهالسّلام می گوید یکی از زنادقه در حالی که جماعتی نزد آن حضرت بودند، خدمت امام رسید، امام رو به او نمود و فرمود: اگر فرضاً نظریه شما، در رابطه با مبدأ و معاد صحیح باشد - و حال آنکه چنین نیست - آیا قبول داری که در نهایت ما و شما یکسان هستیم و نمازها و روزه ها و زکات های ما و اعتراف ما به مبدأ و معاد برای ما زیانی ندارد؟ زندیق که پاسخی نداشت، سکوت اختیار کرد.
امام ادامه داد و فرمود: اگر نظریه ما در رابطه با مبدأ و معاد صحیح باشد - در حالیکه چنین هم هست - آیا قبول داری که شما هلاک شده اید و ما نجات یافته ایم؟ زندیق که باز پاسخی نداشت، سخن را به جای دیگر کشید و گفت: خدا رحمت کند تو را، به من بگو که او (خدا) چگونه است و کجا است؟ امام: وای بر تو، راه را اشتباه رفتی، او «کجا» را به وجود آورد، او بود و «مکانی» نبود، و نیز او «چگونگی» را ایجاد کرد، او بود و «چگونگی» وجود نداشت، خداوند با کیفیت و مکان شناخته نمی شود و با حواس، قابل درک نیست و او را با هیچ چیز نمیتوان مقایسه نمود. زندیق گفت: بنابراین او چیزی نیست، چون با هیچیک از حواس قابل درک نمی باشد.
امام: وای بر تو، چون حواس نمی تواند او را ادراک کند منکر او می شوی، و ما درست بر عکس، بدلیل اینکه حواس ما از ادراک او ناتوان است یقین می کنیم که او پروردگار ما است، و شباهتی با سایر موجودات ندارد.
زندیق گفت: به چه دلیل می گویی که او هست؟ امام فرمود: به دلیل اینکه وقتی به خویش می نگرم می بینم که نمی توانم در طول و عرض، چیزی به خود اضافه کنم و یا کم نمایم و نمی توان ناخوشی ها را از خویش دفع و منفعت را به سوی خود جلب کنم، روی این حساب فهمیدم که بنیاد هستی من بنایی دارد و لذا به او اعتراف کردم. علاوه بر این با روِیت پدیده ابرها و گردش بادها و جریان خورشید و ماه و ستارگان و غیره که آیات شگفت انگیز و متقن آفرینش هستند، دانستم که این امور تدبیر کننده و پدید آورندهای دارند.
زندیق گفت: پس حد و مرز او را برای من بیان کن. امام فرمود: او بی نهایت است، حد و مرزی ندارد.
زندیق: چرا؟ امام پاسخ داد: چون هر چه محدود باشد، نهایت دارد و احتمال محدودیت مساوی است با احتمال زیاده و نقصان. بنابراین او محدود نیست و زیاده و نقصان نمی پذیرد؛ قابل تجزیه نمی باشد و به وهم نمی آید. زندیق گفت: توضیح بدهید، اینکه می گویید خداوند لطیف، شنوا، بینا، دانا و حکیم است، آیا شنیدن جز با گوش و دیدن جز با چشم، و ظریف کاری جز با دست و حکمت جز با سازندگی امکان پذیراست؟
امام فرمود: مقصود از اینکه می گوییم خداوند لطیف و ظریف کار است این که او در پدید آوردن مصنوعات، ظرافت و دقت دارد. نمی بینی وقتی شخصی در اخذ چیزی ظرافت و دقت به خرج می دهد، میگویند فلانی چقدر با لطافت کار می کند، بنابراین چرا این معنی به آفریننده با شکوه جهان گفته نشود؟… و اینکه ما می گوییم خداوند شنوا است، برای این است که هیچ صدایی از او پنهان نیست… و در تشخیص هیچ لغتی اشتباه نمی کند، بنابراین او شنوا است ولی نه به وسیله گوش و گفتیم او بینا است زیرا او جای پای مورچه ریز سیاه در شب تاریک بر سنگ سیاه را می بیند، او حرکت مور را در شب قیرگون مشاهده می نماید… بنابراین او بینا است ولی نه به وسیله چشم همانند آفریده های خود.
این مناظره آنقدر طول کشید، تا اینکه در همان جلسه، زندیق اسلام اختیارکرد.
(بخش انتهایی مطلب به عنوان نمونه مناظره برگرفته از کتاب احتجاج طبرسی ج 2 ص 173 الی 171.)