سند خطرناک و فاجعه بار 2030
موضوعی که اخیراً مقام معظم رهبری(مدظله العالی) درباره آن صحبت کردند و نگرانی خود را از آن اعلان فرمودند، موضوع «امضای سند 2030» است[1] که توسط بعضی از دولتمردان امضا و پس از تصویب در هیئت دولت، جهت اجرا ابلاغ گردید.
عده زیادی از این سند بیاطلاعند و سؤال میکنند که این سند چیست؟ در این سند مطالبی آمده است که در ابتدای امر به نظر میرسد سندِ خوبی است و مشکل خاصی ندارد؛ ولی اگر در بندهای آن بیشتر دقت شود، روشن میگردد که یک سند بسیار خطرناک و فاجعهبار است. از آنجا که این سند خیلی طولانی است، به بخشهایی از آن اشاره میکنیم:
- در این سند ایران متعهد میشود که بخشی از ارزشهای دینی خود را کنار گذارد و یا از آنها فاصله بگیرد؛
- برخی آموزهها و قوانین اسلامی در کتابهای درسی به سبب پذیرش برابری جنسیتی باید حذف شود؛
- اعلامیه جهانی حقوق بشر در تمام سطوح آموزشی باید آموزش داده شود. این در حالی است که موارد متعددی از این اعلامیه با ارزشهای دینی ما کاملاً مغایرت دارد؛
- آموزش قوانین شهروندی بحث بعدی است. البته مراد از قوانین شهروندی، همان قوانینی است که در اروپا و آمریکا ساری و جاری است که حتی بعضی از کشورهای خارجی نیز به دلیل فرهنگ ملی خود و مشکلاتی که اجرای آن به وجود میآورد، حاضر به پذیرش آن نشدند. با آموزش این قوانین شهروندی، بسیاری از ارزشهای اخلاقی - اسلامی در سطح خانواده، مدرسه و در نهایت، در سطح حاکمیت کنار گذاشته میشود؛
- با عنوان پرهیز از خشونت در مراکز آموزشی، آموزشهای مربوط به جهاد و شهادت و آموزشهای نظامی در تمام سیستمهای آموزشی باید حذف گردد و به دنبال آن بسیج دانشآموزی و دانشجویی و… بر اساس این سند از بین برود؛
- خشونت نسبت به گروههای غیر قانونی مانند فرقه ضالّه بهائیت و امثال اینها نفی و باید از آن پرهیز شود؛
صفحات: 1· 2
در احتیاط های احکام شرعی چگونه عمل کنیم؟
اگر مجتهدِ اعلم در مسأله اى فتوا دهد، مقلّد آن مجتهد يعنى كسى كه از او تقليد مى كند، نمى تواند در آن مسأله به فتواى مجتهد ديگر عمل كند، ولى اگر فتوا ندهد و بفرمايد: احتياط آن است كه …
مسئله تقلید از مباحث مهم برای شیعیان است که از سال های گذشته تاکنون، اشکالات و شبهاتی پیرامون این موضوع مطرح شده؛ به همین منظور در شماره های متعدد، نکاتی خلاصه و مفید پیرامون این بحث ارائه خواهیم داد.
مسأله 7: اگر مجتهدِ اعلم در مسأله اى فتوا دهد، مقلّد آن مجتهد يعنى كسى كه از او تقليد مى كند، نمى تواند در آن مسأله به فتواى مجتهد ديگر عمل كند، ولى اگر فتوا ندهد و بفرمايد: احتياط آن است كه فلان طور عمل شود، مثلًا بفرمايد: احتياط آن است كه در ركعت سوم و چهارم نماز سه مرتبه تسبيحات اربعه يعنى: «سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُلِلّهِ وَ لا إِلهَ إِلّا اللّهُ وَ اللّهُ اكْبَرُ» بگويند، مقلد بايد يا به اين احتياط كه به آن احتياط واجب مى گويند، عمل كند و سه مرتبه بگويد، يا بنابر احتياط واجب به فتواى مجتهدى كه علم او از مجتهد اعلم كمتر و از مجتهدهاى ديگر بيشتر است عمل نمايد، پس اگر او يك مرتبه گفتن را كافى بداند، مىتواند يك مرتبه بگويد و هم چنين است اگر مجتهد اعلم بفرمايد مسأله محلّ تأمّل يا محلّ اشكال است. (توضيح المسائل امام خميني عليه الرحمه )
يكي از شرائط مرجع تقليد، اعلم بودن او نسبت به مجتهدين ديگر است؛ پس اگر در مسئله اي فتوا دهد، بايد از او تقليد كرد؛ چراكه انسان در تقليد درصدد رسيدن به واقع و انجام تكليف الهي بوده و به علاوه در اين فكر است كه با دستورات الهي مخالفت نكند؛ لذا با تقليد صحيح به حجت شرعي دست پيدا مي كند و در مسير اطاعت الهي قرار مي گيرد و مجتهد اعلم كسي است اين مسير را از ديگران بهتر مي داند؛ لذا اگر در مسئله اي رأي و نظر داد بايد از او پيروي كند.
حال با اين اوصاف و با وجود فتواي مجتهد اعلم و تعارض و ناسازگاري فقهي فتواي او با فتواي غير اعلم اگر از مجتهد غير اعلم تقليد كند اين شك باقي مي ماند آيا با عمل به دستور غير اعلم تكليف ساقط شده است و آيا گفته او حجيت شرعي دارد؟
صفحات: 1· 2
برترین نعمت چیست؟
رسول گرامی اسلام در یکی از سخنان نورانی خود عقل را برترین نعمت خداوند معرفی کردند که میان بندگان توزیع شده است.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) مَا قَسَمَ اللَّهُ لِلْعِبَادِ شَيْئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْل.
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: خداوند چیزی برتر از عقل را میان بندگان توزیع نکرده است.
کافی، ج6، ص12
تجربه تاریخ-دکتر مصدق؛ حسن یا سوء عاقبت!؟
وقتی که دکتر مصدق میخواست علاوه بر نخست وزیری، وزارت جنگ را نیز برعهده بگیرد، با مخالفت شاه مواجه شد. بنابراین مصدق استعفا داد و شاه هم بلافاصله احمد قوام را مأمور تشکیل کابینه نمود. در این میان آیتاللَّه کاشانی که حضور دکتر مصدق را در نخست وزیری مفید میدانست با اتخاذ تصمیمی قاطع، بازگشت مصدق به نخستوزیری را خواستار شد. آیت اللَّه کاشانی تهدید کرد، در صورتی که قوام کنار نرود اعلام جهاد کرده و کفن میپوشد و پیشاپیش مردم حرکت خواهد کرد. احمد قوام که مردی وابسته به استعمار و در خدمت دستگاه استبدادی بود، بلافاصله پس از نخستوزیری، نغمه شوم جدایی دین از سیاست را سر داد و لبه تیز حملات خود را متوجه رهبری نهضت یعنی آیت اللَّه کاشانی و نیروهای مسلمان کرد. آیت اللَّه کاشانی با انتشار اعلامیهای به صدور فرمان نخست وزیری قوام السلطنه به شدت اعتراض نمود. به این ترتیب وقایع سیتیر شکل گرفت و قیام عمومی مردم مسلمان، در شهرهای مختلف ایران آغاز شد. هرچند این تظاهرات به وسیله عوامل شاه به خاک و خون کشیده شد، اما در نهایت، شاه، عقبنشینی کرد و چون در رضایت و تطمیع آیت اللَّه کاشانی توفیقی به دست نیاورد، مجبور شد، قوام را برکنار کرده و بار دیگر مصدق را به نخست وزیری مأمور سازد و وزارت جنگ را نیز به او بسپارد. مصدق پس از به دستگیری مجدد قدرت، سرلشکر وثوق عامل کشتار مردم بیگناه در جریان قیام را به معاونت وزارت جنگ منصوب نمود و چون آیت اللَّه کاشانی به این عمل اعتراض کرد، مصدق در نامهای، از آن روحانی مجاهد خواست تا در امور سیاسی مداخله ننماید. این عمل، پشتیبانی مردم را از مصدق برداشت و دولت مصدق که برای دومین بار در اثر مبارزات پیگیر مردم روی کار آمده بود، بیشتر از سیزده ماه دوام نیاورد و سرانجام با کودتای آمریکایی 28 مرداد سال 1332 شمسی، سرنگون شد.
منبع: راسخون
حکم استفاده از دفترچه ی بیمه ی درمانی دیگران
رهبرمعظم انقلاب اسلامی به استفتائی پیرامون «استفاده از دفترچه ی بیمه ی درمانی دیگران» پاسخ گفتند که تقدیم حضور علاقه مندان می گردد.
سؤال: آیا استفاده از دفترچه ی بیمه ی درمانی برای کسی که جزء خانواده صاحب دفترچه نیست، جایز است؟
و آیا جایز است صاحب دفترچه، آن را در اختیار دیگران بگذارد؟
پاسخ: استفاده از دفترچه ی بیمه ی درمانی فقط برای کسی جایز است که شرکت بیمه نسبت به ارائه ی خدمات به او تعهد کرده و استفاده دیگران از آن موجب ضمان است.
بیشترین شفا در این دانه است
امام صادق علیه السلام در یکی از سخنان نورانی خود علت قرار گرفتن جو به عنوان غذای پیامبران را بیان کردند.
عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِي شَيْءٍ شِفَاءً أَكْثَرَ مِنَ الشَّعِيرِ مَا جَعَلَهُ غِذَاءَ الْأَنْبِيَاءِ.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
اگر خداوند می دانست چیزی بیشتر از “جو” شفا دارد، جو را غذای پیامبران قرار نمی داد.
مکارم الاخلاق، ص154
سرود دانشجویان امامیه پاکستان در وصف رهبر معظم انقلاب+ فیلم
سازمان دانشجویان امامیه پاکستان کراچی به مناسبت روز ولادت حضرت آیت الله خامنه ای مدظله العالی رهبر معظم انقلاب، سرود زیبایی به زبان اردو با عنوان ما سرباز امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشرسف) هستیم و امام خامنه ای سردار ماست، منتشر کرد.
شاعر این سرود خانم معصومه شیرازی است و ایشان اشعار بیشتری در مورد انقلاب و رهبری سروده است و خواننده این سرود عاطر حیدر است.
گفتنی است سازمان دانشجویان امامیه پاکستان یک سازمان مردمی از دانشجویان و طلاب و دانشاموزان پاکستانی که سالهای سال است در جهت ترویج گفتمان انقلاب و امام خمینی در پاکستان فعالیت می کند.
این سازمان که ساختار، آرمانها، اهداف و برنامههای آن شباهت زیادی به بسیج مقاومت در ایران دارد هر سال با برگزاری چند کنفرانس و اردوی دانش آموزی و دانشجویی و همینطور برگزاری برنامههای مناسبتی و البته چاپ کتاب و نشریات هفتکی و ماهانه، نقش به شدت مهمی در حضور و نفوذ فرهنگ انقلابی در پاکستان دارد.
سازمان دانشجویی امامیه چند سالی است که به ساخت فیلم و موسیقی هم روی آورده است و این کلیپ هم از محصولات این سازمان مردمی است.
برنامه سالگرد رحلت امام خمینی ره، سالگرد انقلاب و سالگرد شهدای معروف دفاع مقدس (جنگ تحمیلی) مانند شهید چمران، آوینی و دیگر این سازمان در هر سال به شدت مفصل و مشهور است و در این چند ساله به محفل مهمی برای نشر آرمانهای امام با حضور قشر وسیعی از پاکستانیها تبدیل شده است.
بهترین و بدترین زمان مصرف گردو
خبرگزاری حوزه، متن روایت را از کتاب کافی منتشر می کند.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام): أَكْلُ الْجَوْزِ فِي شِدَّةِ الْحَرِّ يُهَيِّجُ الْحَرَّ فِي الْجَوْفِ وَ يُهَيِّجُ الْقُرُوحَ عَلَى الْجَسَدِ وَ أَكْلُهُ فِي الشِّتَاءِ يُسَخِّنُ الْكُلْيَتَيْنِ وَ يَدْفَعُ الْبَرْدَ.
امام صادق(علیه السلام) در روایتی به نقل از امام علی(علیه السلام) فرمود: خوردن گردو در گرمای شدید حرارت درون بدن را بالا می برد و باعث ایجاد دمل و جوش در بدن می شود و خوردن آن در زمستان کلیه ها را گرم کرده و سرما را از بدن دور می سازد.
کافی، ج6، ص340
نماز روز یکشنبه ماه ذی القعده
فضيلت ماه ذي القعده
ماه ذى القعده، نخستين ماه از ماههاى حرام است كه در آنها جنگ، حتّى با دشمنان اسلام حرام است; مگر اين كه جنگ بر مسلمين تحميل شود (سه ماه ديگر از ماههاى حرام، ذى الحجّه، محرّم و رجب است).
آتش بس در اين چهار ماه وسيله اى براى آرامش جامعه و توفيق براى حجّ و عبادت، حلّ مشكلات اقتصادى و بازنگرى در امر جنگ و يافتن نقطه پايان براى آن و سپس مرهم نهادن بر زخم هاى جانكاه ناشى از آن است.
ماهى است كه زوّار خانه خدا از اطراف و اكنافِ جهان به سوى خانه خدا حركت مى كنند، گروهى به مدينه مى روند و قبر پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و قبور ائمّه هدى(عليهم السلام) را زيارت مى كنند و آثار تاريخى كه در جاى جاى اين خاستگاه اسلامى وجود دارد را مى بينند و غرق لذّات عميق روحانى مى شوند (هرچند نابخردان و جاهلان، بسيارى از اين آثار عظيم و گرانقدر را از ميان برده اند).
گروه ديگرى راهى مكّه مى شوند و با انجام مناسك «عمره تمتّع» در انتظار مراسم بزرگ عبادى سياسى حج مى نشينند و با طواف كعبه و شركت در صفوف پرشكوه جماعت، روح و جانشان را تازه مى كنند (خداوند اين سفر روحانى را نصيب همه آرزومندان فرمايد) تجديد ياد و خاطره آن، براى آنها كه به اين سفر رفته اند نيز لذّت بخش است.
«سيّد بن طاووس» در فضيلت اين ماه مى گويد: «ماه ذى القعده ماهى است كه به هنگام شدّت و گرفتارى، زمان خوبى براى دعاست، و براى رفع ظلم و ستم و دعا بر ضد ظالم مؤثّر است».(7)
همچنين مى گويد: «اين ماه «ماه اجابت دعاها» ناميده شده است; لذا بايد اوقاتش را غنيمت شمرد و در آن روزه حاجت گرفت».(8)
اعمال ماه ذى القعده
نماز در روز يكشنبه اين ماه:
براى نماز در روز يكشنبه اين ماه روايتى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل شده است. در فضيلت اين نماز، آمده است كه هر كس آن را بجا آورد توبه اش پذيرفته مى شود و گناهانش آمرزيده مى گردد و سبب بركت براى نمازگزار و خانواده اش خواهد بود، و در روز قيامت كسانى كه از او طلبى و يا حقّى دارند، از وى راضى گردند و با ايمان از دنيا مى رود و قبرش براى او وسيع و نورانى گردد و پدر و مادرش از او راضى شوند، و آنها نيز مورد مغفرت خداوند قرار گيرند، ذريّه او نيز بخشيده شوند و روزى او وسيع گردد. فرشته مرگ به هنگام مردن، با او مدارا كند و به آسانى جانش را بگيرد.(9)
نماز در روز يكشنبه اين ماه:
براى نماز در روز يكشنبه اين ماه روايتى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل شده است. در فضيلت اين نماز، آمده است كه هر كس آن را بجا آورد توبه اش پذيرفته مى شود و گناهانش آمرزيده مى گردد و سبب بركت براى نمازگزار و خانواده اش خواهد بود، و در روز قيامت كسانى كه از او طلبى و يا حقّى دارند، از وى راضى گردند و با ايمان از دنيا مى رود و قبرش براى او وسيع و نورانى گردد و پدر و مادرش از او راضى شوند، و آنها نيز مورد مغفرت خداوند قرار گيرند، ذريّه او نيز بخشيده شوند و روزى او وسيع گردد. فرشته مرگ به هنگام مردن، با او مدارا كند و به آسانى جانش را بگيرد.(9)
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) كيفيّت نماز را اين گونه بيان فرمود كه، در روز يكشنبه غسل كند و وضو بگيرد و چهار ركعت نماز بخواند (هر دو ركعت به يك سلام) در هر ركعت، سوره «حمد» يك مرتبه، سوره «قل هو الله» سه مرتبه و سوره هاى «فلق» و «ناس» را يك مرتبه بخواند; و بعد از نماز هفتاد مرتبه استغفار كند، سپس بگويد:
لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللهِ الْعَلىِّ الْعَظيمِ
جنبش و نيرويى نيست جز به خداى والاى بزرگ
آنگاه بگويد:
يا عَزيزُ يا غَفّارُ، اِغْفِرْ لى ذُ نُوبى، وَذُ نُوبَ جَميـعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ، فَاِنَّهُ لا يَغْفِرُ
اى نيرومند اى بسيار آمرزنده بيامرز گناهانم را و گناهان همه مردان مؤمن و زنان با ايمان را كه نيامرزد كسى
الذُّنُوبَ اِلاَّ اَنْتَ.(10)
گناهان را جز تو.
از ذيل اين روايت استفاده مى شود كه اين اعمال را در غير اين ماه نيز، مى توان انجام داد.
سه روز روزه در اين ماه:
از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) روايت شده است، هر كس روزهاى پنج شنبه، جمعه و شنبه از ماههاى حرام را روزه بگيرد، عبادت يك سال براى او نوشته شود.(11)
شب پانزدهم ماه:
از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) روايت شده است كه شب پانزدهم ماه ذى القعده، شب مباركى است و خداوند در اين شب، به بندگان مؤمن، نظر رحمت مى افكند و آن كس كه در اين شب به اطاعت خداوند مشغول باشد، پاداش بسيار زيادى دارد.
در ادامه فرمود: چون شب به نيمه رسيد، به عبادت خدا و نماز بپرداز و از خداوند حاجت بطلب كه در اين شب، حاجت كسى بدون پاسخ نخواهد ماند!(12)
روز بيست و پنجم (روز دحوالارض):
همان گونه كه پيش از اين گفته شد، روز بيست و پنجم ذى القعده، روزى است كه نخستين خشكى ها از زير آب سربرآورد، و سپس گسترش يافت. براى اين روز اعمالى نقل شده است:
الف) در روايتى از اميرمؤمنان(عليه السلام) نقل شده است: اوّل رحمتى كه از آسمان به زمين نازل شد، روز بيست و پنجم ذى القعده بود; بنابراين اگر كسى آن روز را روزه بگيرد، و آن شب را به عبادت بپردازد، پاداش عبادت يكصد سال را دارد.
همچنين فرمود: در آن روز، اگر گروهى به ذكر خدا بپردازند، خداوند حاجتشان را پيش از آن كه متفرّق شوند برآورده سازد; خداوند در اين روز هزار هزار رحمت نازل مى كند كه قسمتى از آن شامل كسانى است كه جمع گردند و به ذكر خدا بپردازند و روزش را روزه بدارند و شبش را عبادت كنند.(13)
1. فروغى از كوثر، (زندگى نامه حضرت فاطمه معصومه) صفحه 32.
2. منتهى الآمال، تاريخ زندگانى امام رضا(عليه السلام) و بحارالانوار، جلد 49، صفحه 9، حديث 16 و صفحه 10، حديث 17.
3. منتهى الآمال، تاريخ زندگانى امام رضا(عليه السلام).
4. بحارالانوار، جلد 11، صفحه 217، حديث 29.
5. منتهى الآمال، تاريخ زندگانى امام محمّد تقى(عليه السلام).
6. بحارالانوار، جلد 50، صفحه 64 و كشف الغمّه، جلد 2، صفحه 363.
7. اقبال، صفحه 306.
8. همان مدرك، صفحه 307.
9. اقبال، صفحه 308.
10. همان مدرك.
11. همان مدرك.
12. همان مدرك، صفحه 309.
13. اقبال، صفحه 312.
14. همان مدرك، صفحه 314.
15. مصباح المتهجّد، صفحه 669.
منبع:مفاتيح نوين
حجاب از حقیقت تا واقعیت
“حجاب و عفاف” یکی از دستورات دین مبین اسلام بوده که در شماره های گوناگون، مطالب مختلف از این فریضه الهی را تقدیم حضور مخاطبان گرامی خواهیم کرد.
* حجاب از حقيقت تا واقعيت
پرداختن به مسئله حجاب، سابقهاي كهن دارد، [1] در هر عصري به هر بهانهاي، اين مهم، مورد توجه همگان، حتي حكومتها بوده است. بودن يا نبودن، عفت يا اُمل، سنت يا تمدن، سختگيري يا بيتفاوتي، ديني يا سياسي و بالاخره حجاب، دژ محكم است يا معضل اجتماع. همه دوست دارند نظر بدهند. تُندِ تند، در هر دو جبهه، برخي بر اين باورند كه «حجاب پيش از آنكه مقولهاي صرفاً مذهبي باشد، بيشتر پديدهاي تاريخي، اجتماعي است»[2]
تظرية ديگري، رنگ و لعاب آنرا سياسي ميداند و ميگويد:
«هم اكنون در بسياري از جوامع مقولهاي چون حجاب، به يك مقولهي سياسي تبديل شده است»[3] «اساساً در كشورهايي چون ايران، نوع و طرز پوشش و لباس نميتواند فارغ از انگيزهها و پيامهاي سياسي باشد»[4] شايد بد نباشد كه بدانيد اين باورها تا آنجا پيش رفته است كه برخي ميخواهند در جامعه القاء كنند كه حجاب امري اختياري است. مثل خوردن يك نوع ميوه، دوست داري بخور وگرنه، نه. امروزه در جرايد به هر عنواني خواه خيرخواهانه، يا سودجويانه مسألة حجاب را مطرح ميكنند. در ميان اينان شخصي مدعي است كه به فلسفة حجاب رسيده، ميگويد: «ريشه فلسفي حجاب، ميل به رياضت و رهبانيت است»[5] همچنين به علل ديگري در سرآغاز معتقد است به عنوان نمونه «عدم امنيت و عدالت اجتماعي»[6] منجر به پوشش زنان شده است و يا اينكه ريشه حجاب در اقتصاد است مثلاً «پدرشاهي و تسلط مرد بر زن و استثمار نيروي وي در جهت منافع اقتصادي مرد.»[7] باعث شده است كه مادران ما چادر سر كنند. به راستي چرا مادربزرگها و خواهران مسلمان داراي حجاب اند؟ آقاي پژمان موحدي معتقد است: «حسادت و خودخواهي»![8] مردم ما اين كشف بزرگ را به راحتي نميتوانند هضم كنند و منتظر ميمانند تا رابطة اين دو را درك كنند، فعلاً عجلهاي ندارند اما آقاي دكتر رضا براهني با شتاب به آينده در پي كشف مطلب اظهار ميدارد: «به چند علت با حجاب مخالفم» بد نيست بدانيد كه علل وي اولاً عين مدعا است و ثانياً هيچ رابطهاي بين مطالبش و مخالفتش پيدا نميكنيد. وي ميگويد: «حجاب زائيده استبداد شرقي است» «مسأله روابط است به صورت فرهنگي و هنري» و بالاخره «اگر مردان محترم فكر ميكنند در صورت ديدن صورت زنان ممكن است احساس تحريك جنسي يا گناه جنسي بكنند چرا به يك روانشناس مراجعه نميكنند؟»[9] همة اينها بخشي از گفتههاست اما واقعاً اظهار نظر در مقولهاي كه ريشه در تاريخ بشر دارد به اين آساني هم نيست. همچنين موافقت يا مخالفت با پديدة حجاب، بدون تأمل در تاريخچه و فلسفه و نيز ديني بودن آن، چيزي نيست كه به چندين مقاله، آن هم در روزنامه رأي دهيم، اين مهم، پاي شخصيتهايي را به ميدان بحث و تحقيق كشانده است. آكادميهاي مهمي را به تلاش و سمينارها واداشته است. آقاي دكتر براهني در بند دوم مخالفتشان ميگويد: «زن در داخل حجاب، بكلي بي هويت ميشود، انگار زن شرم دارد از زن بودن و به همين دليل بايد پوشاندش تا كسي نفهمد كه پشت سر اين پوشش چه چيزي نهفته است..»
خواننده محترم؛ به نظر شما اين ادعا تا چه اندازهاي ارزش و اعتبار دارد؟ به نظر ميرسد كه ماهيت و حقيقت حجاب نزد آقاي دكتر مخفي مانده است. آيا حجاب، تكه پارچهاي است كه زن بر سر خود مياندازد؟ يا نوعي رفتار است كه چادر تنها بخشي از آن است؟ حجاب حقيقتي است كه به صورت رفتار و پوشش خاص تجلي مييابد.
حجاب همان زيوري است كه زن به خود ميگيرد، تا مانع تكامل جامعه نشود. به عبارت بهتر حجاب، يك خواستة دروني و فطري زن است كه مظاهر زنانگي را در صندوقچه عفاف محافظت ميكند تا به پاي شوي خود نثار كند.
تا به امروز در عرف عقلا هر آنچه قيمتي و ارزشمند است، دور از انظار نگه ميداشتند تا به يغما برده نشود و هر جا چيزي را محافظت كنند لزوماً به معناي شرم داشتني نيست. اشياء قيمتي را كسي به دليل شرمداشتن محافظت نميكند و از طرفي ميوه فروشان بين ميوههاي گران قيمت و بادمجان بم تفاوتها قائلند. به هر حال اين مسأله، قضيهاي شوخي بردار نيست زيرا نه تنها زنان كه مردان نيز خود را ملزم به رعايت آن ميدانند. در هيچ جامعة عقلائي برهنگي به عنوان يك فرهنگ پذيرفته نشده است. با اينكه برخي از حكّام و مستبدين تلاش كردند اما يكي از هزار به منزل نرسيده است. اگر آقاي دكتر رضا براهني با حجاب مخالفاند آيا بيحجابي يعني كمال و تمدن؟ به قول بزرگان: «اگر برهنگي و بيحجابي تمدن است، پس حيوانات از همه متمدنترند». عقلاء عالم، كمال خود را مرهون حجاب ميدانند، عرفاي به مقام رسيده در اين منزل سنگ تمام گذاشتند اما بازار بولهوسراني و برهنگي گرم و فرياد «حقوق بشر زير چادرها به زنجير كشيده شده» به آسمانها ميرسد و جز چند صباحي عياشي و خوشگذراني به كجا رسيدند؟! بياييد با هم مروري در واژه حجاب كنيم تا سره از ناسره و حقيقت از واقعيت آشكار شود، بين آنچه بايد باشد تا آنچه هست خيلي فاصله است. بيائيم فاصلهها را كم كنيم مطمئناً شما نيز به جاي مخالفت، به كشف حقيقت خشنود خواهيد شد. به عنوان مطلع مواردي را شمار ميكنيم كه در عين اهميت به وقت ديگري وا ميگذاريم و صرفاً به يك بحث علمي و دور از جوانب و عوامل تأثيرگذار ميپردازيم.
1 . فشارهاي سياسي و قدرت حاكمه (له يا عليه) در روند حجاب يا بيحجابي تأثيراتي داشته كه در جاي خود محل تأمل است و در اين مقال مجالي براي آن نمييابيم.
2 . نگاه سودگرايانه به عريان بودن زن نيز در بيحجابي خيلي مؤثر بوده كه خود جاي تأمل دارد.
3 . نوع پوشش (چادر، بلوز و دامن، مانتو، محلي، عربي و…) در اين مقال مورد توجه نيست.
4 . آثار و ثمرات حجاب يا بيحجابي خود مقولة ديگري كه بعداً بايد به سراغش رفت.
5 . بودن يا نبودن حجاب، كيفيت و شكل آن استرس هايي بر جامعه وارد ميكند كه به نظرات كارشناسان وا ميگذاريم با غمض عين از اين امور، نقدي بر آنچه به عنوان علل و ريشههاي حجاب و مخالفت با آن كه از سوي برخي مطرح شده بود، آورده و قضاوت نهايي را به خواننده محترم واگذار ميكنيم.
تولد حجاب
كمي دورتر ميرويم، آنجايي كه نه مردسالاري بود و نه استبدادي و نه جامعهاي . جايي كه فقط آدم (عليه السلام ) بود و همسرش. از خلقت اشرف مخلوقات چيزي نگذشته بود كه سر و كلة شيطان پيدا شد. قبلاً سفارش شده بود كه به درخت ممنوعه نزديك نشويد اما «فَوَسوسَ لهما الشيطانُ»،[10] گفت و گفت تا اينكه تسليم شدند. چرا وسوسه؟ زيرا «ليبدي لهما مَاوُرِيَ عنهما من سَوْءاتِهما»[11] به قصد آشكار نمودن آنچه پنهان بود، وسوسهها صورت ميگرفت. بالاخره نيت شوم كارگر افتاد و آن دو نزديك درخت ممنوعه شده و خوردند. «فلّما ذاقا الشجرةَ بَدَتْ لهما سَوْءَاتهما»[12] آن دو فريب خورده و اندامشان آشكار شد. از كشف عورت شرمسار و شروع به اختفاء با برگ نمودند «و طَفِقَا يَخْصِفَان عَليهما من وَرَقِ الجنَّة»[13]
مرحله بعد نزول به زمين، و خطاب آمد « اي فرزندان آدم، شيطان شما را نفريبد، آنگونه كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد و لباسشان را از تنشان بيرون ساخت»[14] با رفتن لباس اول، لباس نو به تن پوشيده شد. «قد انزلنا عليكم لباساً يواري سؤاتكم»[15] تا اينجا يك نكته مهم مطرح شد و آن فطري بودن حجاب و پوشش است، پوشش چون رشد و نمو، شعور و جاوداني، جزو سرشت آدمي است و خلع ماهيت از مقوماتش منجر به انقلاب در ماهيت است كه از لحاظ مباحث فلسفي مورد قبول نيست. جالب اينكه پوشش در لَحَد حاكي از اهتمام انساني به حجاب است. و جالبتر اينكه بهشتيان نيز لباس دارند. لباسهايي از حرير و خضراء.[16] با اين توضيح مختصر به راستي آيا ريشه حجاب، استبداد است؟ بر فرض كه بپذيريم منشأ حجاب در دنيا استبداد است اما در بهشت استبداد به چه دليل؟ بر فرض كه منشا حجاب استبداد است، چرا استبداد شرقي؟ شرق چه خصوصيتي دارد كه حجاب را مختص آن ميدانيد؟ اين سخن كاملاً باطل است زيرا در قصة يوسف ـ عليه السّلام ـ سه بار دربارة پيراهن يوسف ميگويد. يكي از آنها در كاخ عزيز مصر است.[17] معلوم است كه آنجا هم حجاب و پوشش بوده است و اختصاص به شرق ندارد. ادعاي ديگري كه مطرح است اينكه، «حجاب از جامعه و فرهنگ مردم وارد مذهب شده است»[18] اين ادعا نيز مانند ساير دعاوي مردود است.
زيرا طبق اصل اوليه نظام خلقت، پوشش جزئي از مخلوق خداوند و مقارن با آفرينش آدم است. منتهي در طول اعصار و با فشار حكومتها، نقش آن كمرنگ شده است. با ظهور اسلام اين قضيه جدّي گرفته شد. پس حجاب اصل و حكم تأسيس اسلام نيست بلكه حكم امضائي آن است كه حدود و ثغوري براي آن تعيين گرديد. و اين به معناي ورود به مذهب نيست بلكه به معناي تطابق عالم تشريع با عالم تكوين است. با كنكاش در آيات حجاب به تدرّج در نزول كه حاكي از سير تكاملي است پي ميبريم اسلام يك مرتبه فشارهاي اجرائي را تحميل نكرد بلكه طي مراحلي اقدام به بيان احكام پوشش نمود.
اين نحوه از بيان به منزله ورود اصل حجاب به مذهب نيست بلكه مذهب، به خاطر دفاع از فطرت و طبيعت اوليه، اصول حجاب را پذيرفته و در پي تكميل آن برآمد. آخرين مطلب نقد كلام دكتر رضا براهني است كه ميگويد: «اگر كسي به صورت يك زن نگاه كرد و با آن به گناه افتاد بايد به روانسناس مراجعه كند»[19] ميگوييم: بين حرمت نظر و وجوب پوشش، رابطة طرفيني است.
پاورقی :
[1] . به كتاب رساله حجابيه، تأليف رسول جعفريان مراجعه شود.
[2] روزنامه صدا، شماره179، ديماه 82، سال چهارم
[3] همان
[4] همان
[5] روزنامه صدا، شماره180، ديماه 82، ص4
[6] همان
[7] همان
[8] همان
[9] همان
[10] اعراف، 20
[11] همان
[12] همان،22
[13] همان،22
[14] همان، 27
[15] همان 26
[16] حج23، كهف31، دخان53
[17] سوره يوسف
[18] روزنامه صدا، شماره179
[19] روزنامه صدا، شماره180
@#@ هر جا كه دين دستور به پوشش آن را صادر كرده است نظر كردن به آن موضع نيز حرام است، و هر جا پوشش را واجب ندانسته، نگاه كردن نيز حرام نيست.[1] (پس خردسالان، وجوب پوشش ندارند و نگاه به آنان بياشكال است. در اين قسمت عناصر ديگر چون تحريك يا عدم تحريك قواي شهواني تأثير ندارد. اما نگاه با قصد گناهآلود، موجب حرمت عارضي است. يعني قصد موجب آمدن حرمت است در غير اين صورت حرمتي ثابت نبود.) بنابراين اگر كسي به بدن زن نامحرم نگاه كند گرچه به قصد گناه نباشد و يا نگاه كردن موجب تحريك شهوت او نشود در هر صورت نظر كردن حرام است. پس معيار در اينجا پوشش است. وانگهي حضور زن در جامعه و اجتماعات به خاطر نيازهاي خود و يا شرايط بوجود آمده است، خانمي است به شغل شريف معلمي يا پرستاري و يا كارمند فلان اداره است به سر كار ميرود يا خانهداري است براي خريد مايحتاج منزل بيرون آمده است، اين حضور هدفمندانه خالي از هر گونه شائبههاي انحرافي است، اما اگر خانمي به قصد نمايش گزاردن خصوصيت زنانگي و با تكيه بر زن بودن به خيابان قدم ميگذارد تا درون پوشالي خود را در ويترين آرايش و بزك و سبكگري عرضه كند، مسلماً چنين خانمي تكيهگاهش «جنسيت» اوست تا «انسانيت»[2]، بنابراين نميتوان از ساير افراد انتظار عصمت داشت و بالاخره بحران اخلاقي نتيجه قهري اين رفتار است. دربارة مردان گفتهاند: اصليترين محرك، نگاه است. و اگر مردي از صحنههاي بهجتآور لذت نبرد، بايد به روانشناس مراجعه كند نه اين كه اگر تحريك شد، زيرا ارگانيزم فعّال طبق نقشه اصلي فعاليت ميكند. نويسنده محترم با استناد به حديثي از جابربن عبدالله انصاري، تأييدي بر نظريه اسلام ميآورد كه «حضرت رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ از دخت گراميشان خواستند با قسمتي از روپوش، سرشان را بپوشانند» آيا اين حديث، سندي محكم در دفاع از حجاب نيست؟ اگر مسلمانيم نبايد به سفارشات پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ به طور كامل توجه كنيم؟!
اين حديث و نظائر آن چون خاطره ام سلمه كه ميگويد: هنگامي كه رسول خدا نماز جماعت را تمام ميكرد هنگام خارج شدن از مسجد قدري مكث ميكرد تا زنان خارج شوند.[3] و نيز پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ دستور داده بودند كه هنگامي كه زنان در مسجد حضور پيدا ميكنند، عطر و طيب استفاده نكنند.[4] حضرت امير ـ عليه السّلام ـ ميفرمودند: من به زنان جوان سلام نميكنم. همگي به لحاظ حساسيت مسأله حجاب از ديدگاه اسلام است. اگر چه استناد به حديث جابر، كه در فضاي حجاب در منزل است. و حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ و ميهمان آنها جابر از بزرگان و نزديكان حضرت كه در تقوي و… جاي هيچگونه شك نيست، مع الوصف، حضرت ـ صلي الله عليه و آله ـ به دخت گراميشان دستور ميدهند: «خذي فضل ملحفتك فأقنعي به رأسك» از اضافه ملحفه (پارچهاي بلند كه به عنوان روانداز استفاده ميشود) سرت را بپوشان. اين حجاب كجا و آن استفادة بعضي كه ميخواهند بگويند: اگر خانمي با مانتو كوتاه، شلوار كوتاه، و… و يا تكهاي پارچه بر سر براي رفع دردسر و بيرون آمد كجا؟ اين حديث نميخواهد بگويد: كه هر گونه و به هر كيفيت كه از منزل خارج شدي مورد نظر اسلام است. نظريه اسلام حجاب است كه پوشش باشد، نه اينكه خود پوشش هم نوعي مفسده داشته باشد. اين امر اختصاص به زنان ندارد مردان هم مجاز به پوشش لباسهاي جلف و زننده نيستند. و چرا آقاي دكتر رضا براهني به اين حديث پيامبر كه دو صفحة قبل از اين حديث جابر است استناد نميكنيد:
و عنه ـ صلي الله عليه و آله ـ انه نهي الانساء ان يسلكن وسط الطريق. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ از توقف زنان، در مسير رفت و آمد نهي كردند. و نهي ان تلبس المرأة اذا خرجت ثوباً مشهوراً . وقت بيرون آمدن از منزل لباس شهرت (كه جلب توجه كند) نپوشند. او تتحلي بما له صوت يسمع، و نهي النساء عن اظهار الصوت الامن ضروره.
آنچه باعث زينت در صورت (كرشمه و ناز) است نهي شده است و در اظهار صدا و در غير ضرورت نيز نهي شده است.[5]
حجاب آن چيزي نيست كه امروزه بر سر آن معامله كنيم گروهي آنرا ابزاري براي قدرت (طالبان در افغانستان، و منع آن در فرانسه) و گروهي هم آن را وسيلهاي براي رسيدن به اهداف سياسي مستمسك قرار دهند. (مانند پارهآي از قلم به دستان امروز). زن فطرتاً خواهان عفت و پوشش است. كدام موجود ذيشعوري از پوشش گريزان است؟ تنها اين انسان است كه مفتخر به لباس است و ساير مخلوقات خداوند غير انسان، نه طايفه نر و نه طايفه ماده، هيچكدام پوشش ندارند. كدام ماده الاغ را سراغ داريد دنبال پوشش باشد اما انسان حقيقتاً طالب حجاب است و آنرا دژ محكمي براي خود و همنوع خود و جامعه ميداند. عريان شدن عارضهاي است كه جنس مرد دنبال آن است آن هم نه هر مردي بلكه مردي كه در سايه اين برهنگي، به مقاصدش ميرسد. اول موجودي كه مطالبة برهنگي كرد شيطان بود. آيا شيطان جز انحراف و اغواء مقصدي داشت؟ شريعت مخالف بيحجابي و بيعفتي است. به جز كفين و گردي صورت، تمام بدن زن بايد پوشيده شود.
و اما چه وسيلهاي و چه الگويي زنان را به كمال امتثال ميرساند، جامعه قضاوت كند؟
با آمدن آيه حجاب، يك حكم تكليفي بر انسانها جعل شده است. فرمانبر عاقل كسي است كه در زمان اطاعت فرامين الهي، به بهترين وجه و شيوه، مجري شايستهاي باشد.
[1] . تحريرالوسيله، كتاب الطهارة ج1
[2] . به كتاب فرهنگ برهنگي، برهنگي فرهنگي دكتر حداد عادل مراجعه شود
[3] . صحيح بخاري، ج 2، ص 467، كتاب ابواب صفت الصلوة
[4] . صحيح مسلم، ج8
[5] . مستدرك الرسايل، نوري، ج14، كتاب نكاح، باب 92 ح2 به نقل از مشكاة الانوار
منبع: مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم