جنگی که بود جنگی که هست
جنگ ایالات متحده آمریکا با جمهوری اسلامی ایران تمام شدنی نیست. در طول 40 سال گذشته همواره شاهد اشکال مختلفی از رویارویی آمریکا علیه ایران بودهایم. جنگ نظامی که در گفتار رؤسایجمهور آمریکا همیشه یکی از گزینههای روی میز آنها بوده است، این روزها به یکی از غیر محتملترین اتفاقات آینده روابط این دو کشور تبدیل شده است. این در حالی است که طی چند هفته اخیر شاهد تهدیدات توئیتری دونالد ترامپ علیه ملت ایران بودیم که با پاسخ دندانشکن سردار سلیمانی در یک چرخش آشکار این تهدیدها به دعوت به ملاقات از سوی ترامپ تبدیل شد. اما این به معنای آن نیست که جنگ بین این دو کشور به پایان رسیده است؛ بلکه دشمن به سبب آنکه به شدت از ورود به جنگ نظامی با جمهوری اسلامی ایران واهمه دارد، تمام تلاش خود را به جنگ در حوزه اقتصادی و روانی معطوف خواهد کرد. این همان موضوعی است که رهبر معظم انقلاب در دیدار با کارگران به آن چنین اشاره کردند: «امروز آنچه مطرح است برای دشمنان ما، جنگ اقتصادی است. اتاق جنگ آمریکا علیه ما عبارت است از وزارت خزانهداری آمریکا که همان وزارت اقتصاد و داراییشان است؛ آنجا اتاق جنگ با ما است.»
مباحث فوق و آنچه در بیانات رهبر معظم انقلاب میبینیم یک بحث تحلیلی سیاسی بر مبنای حدس و گمان نیست؛ بلکه همان موضوعی است که در رفتار و گفتار دولتمردان آمریکایی دیده میشود که میتوان آن را ناشی از نظریهپردازی اندیشکدههای آمریکا دانست که تلاش میکنند راهی پیدا کنند که دولتشان بتواند با کمترین هزینه نظام حاکم در ایران را به تغییر رفتار خود مجبور کند.
کارشناسان اندیشکده «رَند» در مقالهای با عنوان «قدرت اجبار: مقابله با دشمنان بدون رفتن به جنگ» به بخشهایی از برنامه جدید آمریکا برای مقابله با کشورهای دشمن خود، به خصوص جمهوری اسلامی ایران اشاره میکند.
قدرت اجبار
منظور نویسندگان این گزارش از سیاست «قدرت اجبار» با توجه به پرسشی قابل درک است که در ابتدای این گزارش پرسیده شد، مبنی بر اینکه: «چه جایگزینهایی برای زور و اقدام نظامی وجود دارد که بتوانیم به کمک آنها کشورهای نادوست را مجبور کنیم به خواستههای آمریکا تن بدهند؟»
نویسندگان گزارش ادامه میدهند: «در همین حال، جهانی شدنِ تجارت، سرمایهگذاری، امور مالی، اطلاعات و انرژی گزینههای «قدرت اجبار» آیندهداری را در اختیار آمریکا میگذارد، به ویژه در برابر دشمنانی که وابسته به دسترسی به این بازارها و نظامها[ی مالی و غیره] هستند.»
اندیشکده رند پس از توضیح درباره علت نیاز آمریکا به استفاده از گزینههای غیرنظامی، «جذابترین گزینههای «قدرت اجبار» آمریکا را چنین معرفی میکند: «تحریمهای مالی، حمایت از اپوزیسیون سیاسی غیرخشن مقابل رژیمهای متخاصم و عملیاتهای تهاجمی سایبری.» نویسندگان گزارش توضیح میدهند که «قطع دسترسی به نظام بین بانکی جهانی میتواند رنجهای شدید و فزاینده اقتصادی [به دشمن] وارد کند و با توجه به واکنش [کشور] هدف، کالیبره شود: از هدف قرار دادن اشخاص، تا آسیب زدن به بخشهای مدنظر، تا کاهش سرعت فعالیتهای اقتصادی [یک کشور] در کل.»
البته، باید توجه شود که برنامه مقابله اقتصادی آمریکا با دشمنانش موضوع جدیدی نیست. گزارشی که اندیشکده رَند آن را برای مقابله با ایران، چین و روسیه تنظیم کرده، نزدیک به دوسال پیش منتشر شده است؛ زمانی که هنوز رئيسجمهور جدید آمریکا دونالد ترامپ حتی انتخاب هم نشده بود.
شواهدی وجود دارد که میتوان گفت دولت آمریکا از سالها پیش جنگ اقتصادی را به مثابه یک گزینه تأثیرگذار در مقابله با دشمنانش برگزیده است. یکی از این شواهد ایجاد «معاونت اطلاعات مالی و تروریسم» وزارت خزانهداری آمریکا پس از یازده سپتامبر است. تشکیل این سازمان نوپا برای تحریم افراد و نهادهای ایرانی در قالب «لیست تحریمی آمریکا» یا SDN و تحریم بیش از 230 شخصیت حقیقی و حقوقی ایران از جمله اقدامات ضد ایرانی این اتاق جنگ اقتصادی طی 15 سال گذشته بوده است.
اتاق جنگ ساکت
نخستین بار شبکه خبری سیانان شواهد چنین اهدافی را در گزارشی در سال 2010 منتشر کرد. سیانان در این گزارش «دفتر تروریسم و اطلاعات مالی» را «اتاق جنگ ساکت» علیه ایران توصیف کرده و درباره آن نوشته است: «آنها در واقع، مسئول فلج کردن اقتصاد ایران هستند.» سیانان نوشته فعالیتهای این دفتر معمولاً بدون جار و جنجال انجام میشوند؛ اما تأثیرگذار هستند.
«متیو لویت»، یکی از کسانی که سابقاً در این دفتر مسئولیت داشته، گفته است: «سالها پیش اگر کسی میگفت وزارت خزانهداری آمریکا در مرکز تمامی این موضوعات امنیت ملی قرار خواهد گرفت کسی حرف شما را باور نمیکرد.»
در واقع، این تنها یک وجه سیاستهای اعمالی آمریکا در مقابل ایران است. وجه دیگر و شاید مهمتر و تأثیرگذارتر که البته وجه اولی را نیز میتواند کارگر سازد، تهاجم رسانهای آمریکا به وسیله مزدوران خویش است. اندیشکده محافظهکار شورای سیاست خارجی آمریکا در گزارشی که به سفارش دولت برای ارزیابی عملکرد رسانههای فارسیزبان آمریکایی علیه ایران تهیه کرده، مینویسد: «نتیجه تحقیقات ما نشان میدهد پوشش خبری رسانههای فارسیزبان آمریکا درباره رویدادهای ایران بسیار گسترده بوده، اما به موضوعات پیش پا افتاده و سطحی پرداخته و به اندازه کافی منتقدانه نبوده که بتواند روی مخاطب ایرانی تأثیر بسزایی که مد نظر دولت آمریکا است، داشته باشد، در حالی که رسانههای فارسیزبان آمریکا باید بیشتر اوضاع ایران را تحلیل میکردند و برای تأثیرگذاری تحریمها آمادهسازی فکری میکردند.»
شبکه المانیتور نیز در گزارشی ضمن اذعان به ناکارآمدی شبکههای معاند فارسیزبان در جنگ رسانهای با ایران، از افزایش فشارها بر این شبکهها برای تشکیل یک جبهه رسانهای قویتر در مقابل جمهوری اسلامی ایران خبر داد.
بر اساس گزارش این پایگاه آمریکایی، کنگره آمریکا در راستای راهبرد جدید دونالد ترامپ، رئیسجمهور این کشور در قبال ایران، به دنبال اثربخشی بیشتر رسانههای فارسیزبانی است که از بودجه دولت آمریکا ارتزاق میکنند.
پیشنهادهای سهگانه
اندیشکده رَند که در ابتدای این گزارش به بخشی از مقاله آن با عنوان «قدرت اجبار» اشاره شد، در ادامه پیشنهادهای سهگانه خود برای مقابله با ایران مینویسد: «عملیاتهای سایبری تهاجمی نیز گزینهای با نتیجه زیاد و ریسک بالا هستند. اگر این عملیاتها ماهرانه [به سوی دشمن] هدف گرفته شوند، میتوانند عملکرد و اعتبار دولتها و بازارها را مختل کنند و در نتیجه ارزش «اجبار» را داشته باشند.»
به خوبی میتوان فهمید اعمال تحریمهای اقتصادی و جنگ رسانهای در برابر ملت ایران دو روی یک سکه هستند. راهی که هماکنون دولت آمریکا در مقابل ملت ایران در پیش گرفته هم نشان از این دارد که بر مسئله دوم، یعنی تهاجم رسانهای به مواضع حاکمیت در ایران حتی بیشتر از اولی تکیه شده است، به طوری که از همین حالا هم نشانههای اجرای سیاستهای فوق در جامعه پدیدار شده است. در اینجا ذکر این نکته لازم است که بدانیم رسانههایی که از آنها یاد میشود تنها رسانههای آمریکایی نیستند. هر چند در این جنگ، رسانههایی همچون رادیو فردا و صدای آمریکا به عنوان فرماندهان این جنگ در حال فعالیت هستند اما آنها روی رسانههای مزدور خود و حتی برخی رسانههای داخلی ایران برای ایفای نقش پیادهنظام آمریکا در ایران حساب باز کردهاند.
البته، تا حدی هم دشمن در این مبارزه موفقیتهایی را کسب کرده است. این روزها بیش از آنکه تحریمها اثری در زندگی مردم داشته باشند و بتوانند معیشت مردم را تحتالشعاع قرار دهند، این رسانهها هستند که وانمود میکنند وضعیت اقتصادی مردم به دلیل تحریمهای آمریکا دچار مشکلات فراوانی شده است. هر چند امروزه اقتصاد و معیشت به دلیل برخی ناکارآمدیهای مسئولان دچار مشکلاتی شده است، اما برخلاف القائات رسانههای خارجی و داخلی غربگرا برخی اینطور تصور میکنند که این مشکلات ناشی از تحریمهای خارجی است، اما واقعیت چیز دیگری است.
وظیفه دولت
اما راهحل این اندازه از هجمههای اقتصادی، سیاسی و رسانهای چیست؟
«دشمن ما اتاق جنگ را برده است در وزارت خزانهداری؛ [اتاق] جنگ علیه ما به جای وزارت دفاع، وزارت خزانهداری آنها است، به شکل فعّال هم مشغولند. قبلاً هم همینجور بود؛ سال 90 و 91 [هم] که آن تحریمها را شروع کردندـ به خیال خودشان تحریمهای فلجکننده که به کوری چشم آنها نتوانست جمهوری اسلامی را فلج کندـ فعّال بودند؛ حتّی وزیر آمریکایی میرفت با یکایکِ رؤسای بانکهای مختلف در کشورهای مختلف تماس میگرفت؛ یعنی اینجور فعّال بودند؛ شب و روز مشغول بودند. من عرض میکنم اینجا هم بایست ستاد مقابله با شرارتِ این دشمن در مجموعه اقتصادی تشکیل بشود؛ وزارت خارجه باید پشتیبانی کند، باید بهصورت همراه کمک کند، لکن بایست در مرکز اقتصادی دولت این ستاد تشکیل بشود و این کار را دنبال کنند…» این بخش دیگری از بیانات رهبر حکیم انقلاب است که به وظیفه دولت در مقابل جنگ تمامعیار دشمن علیه ملت ایران اشاره دارد.
پاسخ روشن است، راهحل اساسی برای حل چنین معضلی در اتحاد مردم در مقابل دشمن و صداقت گفتار و رفتار مسئولان در مقابل مردم است. هرگاه مردم در یک جنگ احساس کنند فرماندهانشان دوشادوش آنان میجنگند، تا پای جان از اهدافشان دفاع میکنند و در مقابل دشمن ذرهای نقطه ضعف از خود نشان نمیدهند. در این جنگ جدید هم وظیفه دولت این است که بیش از همیشه در این مبارزه ثابت قدم باشد و بتواند کشور را از این پیچ تاریخی عبور دهد.