سخنی در عظمت عاشورائیان در جهان و جنایت تروریستی یزیدیان در اهواز
بسم الله الرحمن الرحیم
“وَ سَيعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَي مُنْقَلَبٍ ينْقَلِبُونَ” (شعرا-227)
” و بزودی کسانی که ظلم کردند، خواهند فهمید که چگونه اوضاعشان دگرگون و سرنگون می شوند”
اقدام جنایتکارانه یک گروهک تروریستی وابسته به عمال استکبار جهانی در بخاک و خون کشیدن جمعی از هم وطنانمان در اهواز قلوب همه را متاثر کرد.
شیوه عمل عموم گروههای تروریستی دست پرورده عربستان و هم پیمانانش همیشه کشتار مظلومان و بی پناهان و مردم بیگناه بوده است و همانطور که در پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب اشاره شده است جنایت تروریستهای مزدور یک بار دیگر قساوت و خباثت دشمنان ملت ایران را آشکار کرد و تاکید فرمودند این مزدوران قسی القلب که به روی زن و کودک و مردم بیگناه آتش می گشایند وابسته به همان مدعیان دروغگو و ریاکارند که پیوسته دم از حقوق بشر می زنند.
جنایات سعودی ها در یمن و قتل عام مردم مستضعف و کودکان گرسنه آنها نیز نمونه ای دیگر از همین قساوتها و خباثتها است که گریبان قاتلان و ستمگران را خواهد گرفت.
سالهای طولانی گروههای تروریستی وابسته به سعودی ها در عراق و سوریه هزاران نفر را در انفجارهای انتحاری به قتل رسانده اند و از کشتن انسانهایی که در کوچه و بازار و خیابان هستند هیچ باکی ندارند و در این مدت انواع جنایات و خباثت ها را مرتکب شدند، اما ظالمان و اربابان ستمگر آنها باید بدانند که خدا با مظلومان است و با ستمگران نیست و بزودی ظالمین سزای اعمال خود را خواهند دید و این وعده قرآن کریم است.
اما در عاشورای امسال به برکت قیام حضرت سیدالشهداء ، خیزش های بزرگی در سطح منطقه رخ داده است که بسیار حائز اهمیت می باشد و نویدبخش غلبه مظلومان بر ظالمین است.
در یمن، عاشورای امسال بسیار با شکوه و با حضور میلیونها نفر که همه یکصدا لبیک یا حسین و هیهات مناالذله سر میدادند و بر علیه آمریکا و اذنابش شعار می دادند، جالب توجه بود، ملتی که چند سال است در محاصره کامل است و هیچ کمکی به آنها نمی رسد ولی با عزم و اراده ای قوی در مقابل سعودی ها ایستاده اند و قطعا پیروز خواهند شد، ان شاالله .
همچنین صحنه جالب توجهی از عاشورا در بیروت رخ داد و رهبر حزب الله لبنان جناب سید حسن نصرالله در میان اوج احساسات لبنانی ها در اجتماع میلیونی عزاداران حسینی حضور پیدا کرد و در آنجا هم تمام جمعیت یکپارچه فریاد لبیک یا حسین و هیهات منا الذله سر دادند.
اما جالب تر از همه اتفاقی بود که در مناطق شیعه نشین عربستان رخ داد و بعد از آنکه عوامل سعودی مواکب حسینی را جمع کردند و مردم عزادار را از حسینیه ها بیرون کردند و نگذاشتند تا آنها به عزاداری بپردازند، عزم شیعیان سعودی بر اقامه عزا و قیام حسینی جدی تر شد و در روز عاشورا میلیونها نفر به خیابانها آمده و فریاد لبیک یا حسین و هیهات منا الذله سر دادند.
امسال مراسم شیرخوارگان حسینی که نماد مظلومیت اباعبدالله الحسین(ع) است، در بیش از چهل کشور جهان و بیش از پنج هزار شهر دنیا با شکوه و عظمت برگزار شد و از اینگونه مراسم در بسیاری از کشورهای اسلامی و حتی غیر اسلامی مانند هندوستان و اروپا، برگزار شده است و بحمدالله پیام بیداری قیام حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در جهان طنین انداز شده است و ان شاالله مقدمات ظهور منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود(عج) را فراهم خواهد کرد که فرموده است: ” أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ ” (انبیا-105)
مرتضی نجفی قدسی
مدیر دارالقرآن علامه طباطبایی
فیلم/ خاطره رهبر انقلاب از اولین روزی که به مدرسه رفتند
فیلم، خاطره رهبرمعظم انقلاب از اولین روزی که به مدرسه رفتند را در ادامه مطلب می توانید مشاهده فرمایید
آيا عَلَم هاي امروزي بيانگر همان عَلَم هاي واقعه ي كربلا است؟
سوال
جريان عَلَم در واقعه كربلا چيست؟ آيا عَلَم هاي امروزي بيانگر همان عَلَم هاي واقعه ي كربلا است؟
پاسخ
در جنگهاي زمان صدر اسلام و حتي قبل از آن معمولاً از علم (يا راية) استفاده ميشده و اين عَلَم در حقيقت همان چيزي بوده است كه ما آن را امروزه پرچم ميگوييم. معمولاً در جنگها علم (پرچم) را به دست شجاعترين و جنگجوترين افراد ميدادند و تا زماني كه پرچم در ميان سپاه برفراز بود و روي زمين نيفتاده بود، سپاهيان انسجام داشتند، در حديثي كه از اميرالمؤمنين علي ـ عليه السلام ـ نقل شده است، به همين مطلب اشاره شده است. حضرت ميفرمايد: «هميشه پرچم جنگ را به دست مردان شجاع و غيرتمند بسپاريد زيرا مردان با استقامتند كه، پرچم را تنها نگذارند و آن را رها نسازند… »(1) سيد حسين معتمدي مينويسد: «سابقه عَلَم بسيار طولاني و قديمي است و در اسلام و قبل از اسلام در بين كشورها و شهرها و جمعيتها مرسوم بوده است».(2) در روز عاشورا و در واقعه كربلا در سال 61 ه نيز قطعاً از عَلَم استفاده شده است و آن علم به بعضي از اشكالي كه امروزه مرسوم ميباشد نبوده است، « امام حسين ـ عليه السلام ـ روز عاشورا پرچم جنگ را به دست برادرش حضرت عباس ـ عليه السلام ـ سپرد».(3) «و زماني كه حضرت عباس ـ عليه السلام ـ خدمت امام آمد و از او اذن ميدان طلبيد. امام ـ عليه السلام ـ گريست و ابتدا اجازه نداد و فرمود : تو علمدار من هستي اگر تو به شهادت نايل شوي سپاه من از هم ميپاشد».(4)
اما در رابطه با علمهاي امروزي، يكي از نظرات افراطي اين است كه اين علمها و ساير آلات و وسائلي كه در عزاداري استفاده ميشود همه آنها از اروپا و از مسيحيت وارد ايران شدهاند. و در حقيقت اينها تقليدي هستند از مراسمهاي مسيحيان در شهادت حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ . طبق اين نظريه زنجير زني، تيغ زني، موزيك و سنج زني، مصيبت خواني و نوحه سرايي از مسيحيت گرفته شده است كه ايراداتي نيز به آن وارد است. برخي ديگر قائلند كه اين «علم ها» نماد «سرو» هستند و سرو درختي است كه تسليم روند طبيعي گياهان نميشود. و حتي در زمستان هم سرسبز است. يعني همواره زنده است. درست همانند شهيد كه نميميرد، و همواره زنده است. البته يك مطلب كه تقريباً همه در آن اتفاق نظر دارند اين است كه سابقه اين علمهاي جديد خيلي طولاني نيست.
اما در مقابل اين نظريه، نظر ديگري وجود دارد كه بسيار ضعيف است و در صدد انحراف اذهان عمومي است كه ميگويد: «… شكل و شمايل ظاهري «علمها» به صليب مسيحيان شبيه است. و به همين دليل عجيب نيست اگر كساني به خطا بر اين باور باشند كه پديد آمدن علمها نتيجه تقليد شيعيان از صليبيها است كه مسيحيان در هنگام تظاهرات ديني در پيش دستههاي خود راه ميبرند»(5). نويسنده اين مقاله مينويسد: «علمها بي كم و كاست سمبل و نماد «درخت سرو» اند. زبانههاي بلند علمها چه از نظر شكل و چه از نظر نوع اهتزاز دقيقاً يادآور درخت سرو هستند شما ميتوانيد به نقش برجسته درخت سرو در پايين زبانههاي علم ها نگاه كنيد، سرو درختي است كه تسليم زادمردي ادواري گياهان نميشود و همواره زنده ميماند. درست همانند شهيد كه نميميرد و همواره زنده است».(6)
نتيجه اين كه: اولاً سابقه علمهاي امروزي سابقهاي خيلي طولاني نيست. حتي كساني كه قائلند اين علمها نماد سرو هستند به اين مطلب معترفند.(7) ثانياً در نظريه اول نوعي افراط مشاهده ميشود چرا كه اين نظريه حتي مصيبتخواني را هم تقليد از مسيحيان اروپايي معرفي ميكند. كه تمايز اين دو نشان از ياوه بودن اين نظريه دارد در حالي كه ما معتقديم مصيبتخواني براي امام حسين ـ عليه السلام ـ از زمان رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ شروع شده است. برخي قائلند كنار گذاشتن اين گونه علمات و تنها استفاده از پرچم مناسبتر و معقولتر است. در اين رابطه سيد حسين معتمدي مي نويسد: «صاحبان عِلم و ادراك را اعتقاد بر اين است كه كنار گذاردن علمات و به جاي آن، پرچمهاي سياه و قرمز و سبز حسيني را برداشتن كاري بهتر و معقولتر و مناسبتر ميباشد»(8).
پی نوشت:
1. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج100، ص51.
2. معتمدی، سید حسین، عزاداری سنتی شیعیان، قم، انتشارات عصر ظهور، 1378، ج1، ص589.
3. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، قم، نشر معروف، 1374، ص321، و محمدی اشتهاردی، محمد، سوگنامه آل محمد، نشر ناصر، چاپ نهم، 1375، ص246.
4. محدثی، جواد، همان، ص321.
5. مقاله اهورا اشون، در سایت شارح، www. Sharehnewspaper.com.
6. همان.
7. مراجعه شود به مقاله مذكور در سایت شارح، ایشان مینویسد: «من معتقدم كه نقطه زایش علمات فقط چند سده قبل میباشد.»
8. معتمدی، سید حسین، پیشین، ج1، ص590.
دستگاههای مسئول دنباله جنایتکاران را تعقیب وبه پنجه قضایی بسپارند
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به شرح زیر است.
بسمهتعالی
حادثهی تلخ و تأسُفبار شهادت جمعی از مردم عزیزمان در اهواز به دست تروریستهای مزدور، یک بار دیگر قساوت و خباثت دشمنان ملت ایران را آشکار ساخت. این مزدوران قسیالقلب که به روی زن و کودک و مردم بیگناه آتش میگشایند وابسته به همان مدعیان دروغگو و ریاکارند که پیوسته دم از حقوق بشر میزنند. دلهای پرکینهی آنان نمیتواند تجلّی اقتدار ملی در نمایش نیروهای مسلح را تحمل کند. جنایت اینها ادامهی توطئهی دولتهای دستنشاندهی آمریکا در منطقه است که هدف خود را ایجاد ناامنی در کشور عزیز ما قرار دادهاند. به کوری چشم آنان ملت ایران راه شرافتمندانه و افتخارآمیز خود را ادامه خواهد داد و مانند گذشته بر همهی دشمنیها فائق خواهد آمد.
اینجانب تسلّا و همدردی خود را به خانوادههای این شهیدان عزیز عرض میکنم و صبر و سکینهی الهی را برای آنان و علوّ درجات برای شهیدان مسألت مینمایم. دستگاههای مسئول اطلاعاتی موظفند با سرعت و دقت دنبالههای این جنایتکاران را تعقیب کنند و آنان را به سرپنجهی مقتدر قضائی کشور بسپارند.
سیّدعلی خامنهای
۳۱ شهریور ۱۳۹۷
نگاهی به سبک زندگي رزمندگان و شهداي دفاع مقدس
چکیده تحقیق:
- سبک زندگي شيوههاي رفتار، لباس پوشیدن، سخن گفتن، اندیشیدن و نگرشهایی است که مشخص کننده گروههای منزلتي متفاوت است.
- در دنياي مدرن ثروت و مصرف مهمترین عامل کسب منزلت است.
- شهدا ورزمندگان با افتخار به گمنامي و خدمت بيمنت و با تاسي به سيد و سالار شهيدان سبکي متفاوت از زندگي را فراروي بشر قرار دادند.
- دفاع مقدس چشمهای است که از قله کربلا جاری شد و فرهنگ عاشورايي عنصر کانوني سبک زندگي شهدا و رزمندگان است.
_ بصیرتبخشی، عدالتطلبی، دنياگريزي و سادهزيستي، مسئوليت و ولايتپذيري، استقلالگرايي، شهادتطلبي، پاسداری از نظام و امر به معروف و نهی از منکر برخي از مولفههاي سبک زندگي شهدا و رزمندگان دفاع مقدس است.
رزمندگان و شهدای والا مقام با ارائه سبک زندگی متاثر از مکتب حسینی(ع) بالاترین خدمت را به جامعه اسلامی ارائه کردهاند. آنان از عزیزترین و بالاترین موهبت الهی یعنی جان خود، دست شسته و آن را آگاهانه تقدیم به اسلام نمودند. در این مقاله تلاش ميشود تا ابعادي از سبک زندگي جهادگران دفاع مقدس با نگاه به آثار، نوشتهها و خاطرات و وصایای رزمندگان و شهداء مورد بررسی قرار گيرد. سپس مهمترین مصادیق سبک زندگی ایشان از جمله بصیرتبخشی، عدالتّطلبی، دنياگريزي و سادهزيستي، مسئوليت و ولايتپذيري، استقلالگرايي، شهادتطلبي، پاسداری از نظام و امر به معروف و نهی از منکر، استخراج و معرفی شود. رزمندگان و شهدا عالیترین مظهر ارائهکننده سبک زندگی الهی - اسلامی بودهاند و شيوه زندگي آنها براي راهيان نور همواره چراغ راه است. در ادامه نگاهی داریم به سبک زندگی رزمندگان و شهدای دفاع مقدس
آیا امر به معروف و نهی از منکر با اصل آزادی افراد در تعارض است؟
* شبهه
امر به معروف و نهي از منكر با اصل آزادي افراد در تعارض است!
* پاسخ
نقد و بررسي:
اين دو فريضه از مهمترين فرايض ديني است كه عقل نيز بر وجوب آن حكم ميكند. اهميت اين دو اصل در اسلام تا جايي است كه اميرالمؤمنينعليه السلام آن را بالاتر از جهاد و والاتر از همهي اعمال نيك ميداند؛ چنانکه فرمود: “همهي اعمال نيك و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهي از منكر همانند قطرهاي در برابر درياست"(1).
رمز و راز اين اهتمام در اين نهفته است كه انسان بالطبع اجتماعي است و سرنوشت افراد جامعه به هم پيوند دارد. زندگي در جمع، آثار و بركاتي براي افراد بشر دارد و شايد اين مزايا او را وادار كرده تا تن به زندگي اجتماعي بدهد؛ از سوي ديگر، لازمهي زندگي در جمع، پذيرش محدوديتهايي است كه انسانها آگاهانه آن را قبول كردهاند.
از آنجا كه در زندگي جمعي سرنوشت افراد به هم مربوط است و به قول معروف، افراد در سرنوشت يكديگر اثر دارند، حق نظارت در اعمال ديگران، حق طبيعي و از آثار زندگي اجتماعي است.
به بيان ديگر، در جامعه، هر ضرر فردي امكان اين را دارد كه به صورت يك “زيان اجتماعي” در آيد؛ زيرا با توجه به پيوندهاي اجتماعي، هيچ گناه و انحرافي در نقطهي خاصّي محدود نخواهد ماند؛ بلكه هر چه باشد بسان آتشي ممكن است به نقاط ديگر سرايت كند؛ يعني انحراف يك فرد، علاوه بر اين كه به خود وي ضرر ميزند، جامعه نيز از رفتار انحرافي او زيانمند ميشود. براي توضيح بهتر به اين نكته توجه كنيد: هنگامي كه در جامعه، فردي به مرض مسري همانند وبا و طاعون و ايدز گرفتار ميشود، براي پيشگيري از شيوع بيماري، فرد مبتلا را فورا از ديگران جدا ميكنند و تحت معالجه قرار ميدهند و اقدام به نابودي ميكروبهاي آن مرض مينمايند و عقل نيز اين كار را ميستايد و بر لزوم آن حكم ميكند. مرضهاي روحي و انحرافات اخلاقي نيز به همين منوال است؛ اگر جامعه در برابر آن قرار نگيرد و براي نابودي آن تلاش نكند، به تدريج گسترش يافته و در نهايت سقوط و فساد جامعه را به دنبال خواهد داشت. به همين دليل، عقل و منطق به افراد جامعه اجازه ميدهد كه در پاك نگهداشتن محيط زيست خود تلاش نمايند.
از پيامبر گرامي اسلام نقل شده كه فرمودند: “فرد گنهكار در جامعه همانند كسي است كه با جمعي سوار كشتي شود و به هنگامي كه در وسط دريا قرار گيرد، تبري برداشته و به سوراخ كردن موضعي كه در آن نشسته است بپردازد؛ هرگاه به او اعتراض كنند، در جواب بگويد من در سهم خودم تصرف ميكنم و اگر ديگران او را از اين عمل بازندارند، طولي نميكشد كه آب دريا به داخل كشتي نفوذ كرده و يكباره همگي در دريا غرق خواهند شد"(2).
پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله با اين تمثيل جالب، منطقي و عقلي بودن وظيفهي امر به معروف و نهي از منكر را مجسم ساخته و حق نظارت فرد بر اجتماع را يك حق طبيعي كه ناشي از پيوند سرنوشتها است ميداند؛ بنا بر اين انجام اين فريضهي الهي و عقلي نه تنها معارض و مزاحم آزاديهاي فردي نيست، بلكه وظيفهاي است كه افراد در برابر يكديگر دارند. علاوه بر اين، اسلام چون استكمال معنوي انسان را جز از مسير اختيار قابل وصول نميداند بيش از هر مكتب حقوقي - سياسي ديگر بر “آزاديهاي قانوني و حقوقي انسانها” تأكيد ميورزد و آن را يكي از مباني حقوق خود ميداند؛ امّا آزادي حد و حدودي دارد و اگر كسي بخواهد از آن سوء استفاده كند، طبعاً جامعه در برابر او ميايستد و اين يكي از اين حدود امر به معروف و نهي از منكر است.
به گفتهي يكي از بزرگان، “آن چه اين آزادي را محدود ميكند، فقط مصالح مادّي و معنوي جامعه است و اين بدان معناست كه هر فرد، تا زماني كه به مصالح جامعه زيان نرساند، از لحاظ حقوقي و قانوني آزاد است و اين آزادي حقوقي و قانوني، البته با مسئوليت الهي و اخروي منافات ندارد. اين اصل بايد در همهي شئون جامعه (سياست، اقتصاد، تعليم و تربيت و…) رعايت شود"(3). اين همان آزادي در چارچوب قوانين اجتماعي صحيح است. از آنجا كه همهي افراد جامعه حق دارند استكمال يابند، نبايد گذاشت كه عمل ناپسندي علناً و در حضور ديگران انجام بگيرد و اثرات سوء و نامطلوب بر اذهان و نفوس آنان بر جاي بگذارد؛ در نتيجه امر به معروف و نهي از منكر نه تنها با آزادي افراد در تعارض نيست، بلكه در راستاي تأمين آزادي آنان است.
پينوشتها:
1) نهجالبلاغه، تحقيق فيضالاسلام، ص 1263، حكمت 366
2) ناصر مكارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، ج 3، ص 50
3) استاد محمدتقي مصباح يزدي، جزوهي حقوق و سياست، ص 2007
ده ویژگی امام حسین (ع) از زبان حضرت مهدی(عج)
رحوم شیخ عباس قمی در کتاب گرانسنگ «نفس المهموم» عباراتی از زیارتنامه سیدالشهدا(علیه السلام) میآورد که در انتساب آن به حضرت مهدی(عج) تردید ندارد؛ در این زیارتنامه 10 ویژگی برای امام حسین(علیه السلام) بیان شده است..
برای شناخت ماهیت وجودی هر شخصی، باید به نزدیکترین کسان او رجوع کرد و با شنیدن گفتههایی که در آن تنها صدق گفتار مشاهده میشود، میتوان افراد شناخت. بر همین اساس، پناه بردن به کلام معصومین(علیهم السلام) بهترین مرجع و منبع برای شناخت امامان معصوم(علیهم السلام) است.
امام حسین (علیه السلام) نیز به دلیل اثرگذاری خاصی که در مکتب شیعه دارد، و چگونگی زندگی، قیام و شهادتی که داشت، بسیار مورد سؤال امامان بعد از خود قرار گرفت تا شناخت شیعیان از امام سوم خود، بیشتر شود و هر یک از اولاد معصوم ایشان نیز به دنبال ارائه بهترین توصیف در باره شخصیت نورانی سیدالشهدا(علیه السلام) بودند. در این نوشتار به صورت خلاصه، اظهارات حضرت ولی عصر(عج) در باره جد شهیدشان برای بازشناسی شخصیت امام حسین (علیه السلام) ارائه شود.
از بهترین توصیفاتی که راجع به حضرت امام حسین (علیه السلام) شده، زیارتنامهای است منسوب به حضرت ولی عصر(عج). مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب گرانسنگ خود «نفس المهموم» عباراتی از این زیارت را بدون هیچ تردیدی به حضرت مهدی(عج) نسبت میدهد، آنجا که امام مهدی(عج) می فرماید:
«کُنتُ لِلرَّسُولِ وّلَداً و لِلقُرآن سَنَداً وَ للاُمَّة عَضُداً وَ فِی الّاعَهة مُجتَهِداً حافِظاَ لِلعَهد وَ المیثاق ناکِباَ عَن سُبُلِ الفُسّاق تَناوه تأوه المَجهُود طَوِیل الرُکُوع وَ السُّجُود زاهِداَ فِی الدُّنیا ژُهدَ الرّاحِل عَنها ناظِراَ بِعَین المُستَوحِشِینَ مِنها»؛ تو ای حسین! برای رسول خدا فرزند و برای قرآن سند و برای امت بازویی بودی، در طاعت خدا تلاشگر و نسبت به عهد و پیمان حافظ و مراقب بودی، از راه فاسقان سر بر میتافتی، آه میکشیدی، آه آدمی که به رنج و زحمت افتاده، رکوع و سجود تو طولانی بود، زاهد و پارسای در دنیا بودی، زهد و اعراض کسی که از دنیا رخت برکنده است، با دیده وحشتزدگان بدان نگاه میکردی.
او سند و پشتوانه قرآن بود. قرآن، با اتکا به وجود مقدس امام حسین(علیه السلام)، در جهان استقرار و گسترش یافت و هر آنچه را که قرآن کریم، در قالب الفا1 بیان فرموده در وجود مطهر حسین(علیه السلام) رؤیت و مشاهده میشود
حضرت مهدی(عج) در این عبارات، جد بزرگوار خویش را با 10 عنوان توصیف میکند:
1. امام حسین(علیه السلام)، فرزند سول خدا (صلی الله علیه وآله) بود، او نواده پیامبر اکرم به شمار میرفت، و رسول خدا او را فرزند خویشتن میخواند.
2. او سند و پشتوانه قرآن بود. قرآن، با اتکا به وجود مقدس امام حسین(علیه السلام)، در جهان استقرار و گسترش یافت و هر آنچه را که قرآن کریم، در قالب الفاظ بیان فرموده در وجود مطهر حسین(علیه السلام) رؤیت و مشاهده میشود.
3. آن حضرت بازوی امت بود، امت اسلامی با وجود حضرت حسین(علیه السلام) دارای بازویی پر توان و قدرتمند بوده و هست و به همین دلیل میتواند همه قدرتهای ضد خدایی را در هم بشکند و نابود سازد.
4. امام حسین(علیه السلام) در راه اطاعت پروردگار، سخت کوش و تلاشگر بود. دعا، نیایش، ابتهال، نماز و مناجات شبانه وی در تاریخ، ضبط شده و خود مایه اعجاب آدمی است.
5. آن بزرگوار نگهدار عهد و میثاق بود. عهد و پیمان با خداوند یا با مردم را هرگز نقض نکرد و ثابت و استوار روی پیمان خویشتن میماند و وفا میکرد.
6. او از راه و روش فاسقان و فاجران رویگردان بود. هرگز روی به آنان نیاورد و تمایل به سوی آنان نکرد و چطور ممکن است کسی که فناءفیالله پیدا کرده به مخالفان فرمان پروردگار روی بیاورد و به آنان تمایل پیدا کند؟!
7. امام حسین (علیه السلام) دردمندانه آه میکشید، چون ناله کسی که سخت به رنج و زحمت افتاده و بار سنگینی از غصه و اندوه در دل دارد و در سینهاش جراحتی التیامناپذیر است.
سیدالشهداء (علیه السلام) نسبت به دنیا زاهد، بیرغبت و بیعلاقه بود دنیا در نظر مبارک و خدابین آن حضرت، جلوه و جلا و فروغ و بهایی نداشت، چنان از دنیا اعراض کرده بود که گویا به کلی از آن برکنده شده و قدم در سرای ابدی و جهان آخرت گذاشته است
8. رکوعها و سجدههای طولانی داشت، مدتها در حال رکوع و سجود میماند و ذکر خدا میکرد. به نظر میرسد که این جمله، رمز شوق عمیق و ریشهدار آن بزرگوار به معبود و محبوب حقیقیاش خداوند متعال است و چون از خلوت با خدا و انس به ذات لایزال او لذت میبرد از این رو سجده را ـ که خلوت با خداست ـ طول میداده و احساس خستگی نمیکرده است.
9. سیدالشهداء (علیه السلام) نسبت به دنیا زاهد، بیرغبت و بیعلاقه بود دنیا در نظر مبارک و خدابین آن حضرت، جلوه و جلا و فروغ و بهایی نداشت، چنان از دنیا اعراض کرده بود که گویا به کلی از آن برکنده شده و قدم در سرای ابدی و جهان آخرت گذاشته است.
10. آنجا که نظر دیگران نظر خریداری و نگاه عاشقانه بود، نظر آن بزرگوار به دنیا نظر انسان وحشتزده بود و نگاهش، نگاه دلبریدگان از آن، و بالاخره او از دنیا و زرق و برق آن در فرار بود که این چیزها در چشم انسان دریادلی چون امام حسین(علیه السلام) کمترین فروغی ندارد.
منبع : گروه دین تبیان
رجز "امیری حسین و نعم الامیر" از کیست؟
این روزها در هیئات و مراسمات سوگواری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) رجزی را در بسیاری از مدیحه سراییها میشنویم که با وجود کوتاهی عبارات، مفهوم و معانی والایی را در خود جای داده است و آن عبارت “امیری حسین و نعم الامیر” از یکی یاران حسینی، شهید نوجوانی به نام «عمرو بن جناده».
همان یارانی که وقتی حسین بن علی (ع)، از همراهان خود بیعت را برداشت و فرمود؛ “راه بر شما باز است، آنها در پاسخ گفتند: “الحمد لله الذی شرفنا بالقتل معک و لو کانت الدنیا باقیة و کنا فیها مخلدین الآثرنا النهوظ معک علی الاقامة فیها؛ خدا را سپاس که این شرافت را به ما نصیب کرد که در کنار شما به شهادت رسیم و اگر دنیا باقی باشد و ما در جاودان باشیم، قیام با شما را بر ماندن در این دنیا ترجیح میدهی"(1) و نیز امام فرمودند: “من یارانی باوفاتر و بهتر از اصحاب خود نمیشناسم."(2)
نوجوانی که به “نقل متفاوت تاریخ 9 ساله، 11 ساله و یا ۲۱ سال"(3)(4) که بعد از کشته شدن پدرش در رکاب سید الشهدا (ع)، که “از صحابه رسول خدا (ص) و از شیعیان با اخلاص امام علی (ع) بود"(5)، به میدان رفت.
پس از شهادتِ پدرش جناده در روز عاشورا، مادرش او را امر به جهاد کرد و گفت: پسرم برو و حسین (ع) را یاری کن. او نزد امام آمد و اجازه میدان خواست. حسین (ع) اجازه نداد؛ او بار دیگر سخن خود را تکرار کرد. امام فرمود: این جوان پدرش شهید شده و شاید مادرش میدان رفتن او را خوش نداشته باشد. او گفت: ای فرزند رسول خدا، مادرم مرا امر کرده شما را یاری کنم و خود، لباس جنگ بر تنم پوشانده است. امام اجازه داد و او به میدان رفت و با خواندن رجز به دل دشمن حمله ور شد او در هنگام ورود به میدان این بیت را ترنم میکرد: “امیری حسین و نعم الامیر سرور فؤاد البشیر النذیرعلی و فاطمه والده و هل تعلمون له من نظیر (6). سالارم حسین است و چه نیک امیری، که نشاط دل پیامبر و مژدهدهنده (به سعادت) و بیمدهنده (از انحراف و دوری از حق) است. علی و فاطمه پدر و مادر اویند و آیا مانند او کسی را میشناسید؟"(6)
اندکی از جنگ نگذشته بود که سر عمرو بن جناده را به طرف سپاه امام حسین(ع) افکندند. “مادر شجاعش «بحریّه» دختر «مسعود خزرجیّ» سر فرزندش را برداشت و بوسید و با همان سر به طرف دشمن حمله کرد و آن را بر سر مردی از سپاه ابن سعد کوبید. آنگاه برگشت و ستون خیمه را گرفت و در حالی که رجز میخواند بر دشمن حمله کرد. پس از آن عمود خیمه را به سوی دشمن پرتاب کرد که به دو نفر از آنها برخورد کرد. امام حسین (علیه السلام) وی را به خیمه بازگرداند.” (7)
و این گونه است که میبینیم به هنگام دفاع از حق و جهاد برای کسب عزّت و شرف و جلب رضای خدا، زن و مرد، نوجوان و پیرمرد یکسانند، همه به میدان میآیند و هر کدام به نوبه خود، وظیفه خود را ایفا میکند و جالبتر آنکه در صحنه کربلا شاهد همه این درسها هستیم.
پی نوشت:
1- مقتل الحسین، مقرم، ص 59
2- الارشاد، ص 442
3-مقرم، مقتل الحسین علیهالسلام، ج۱، ص۲۵۳
4- مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲، ص۳
5- محلاتی، رسول، زندگانی امام حسین علیهالسلام، ج۱، ص۴۵۲- ۴۵۳
6- مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 104
7- بحارالانوار، ج 45، ص 28 و ابصار العین، ص 94
منابع:
مقتل الحسین خوارزمی ج2
بیانات حجت الاسلام علوی تهرانی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم شیرازی
حواسمان باشد سیّدالشّهداء برای ما تکراری نشود
ما نسبت به امام حسین علیهالسّلام خسرانزده هستیم، چون دائم در محضر او هستیم. هر شب جمعه، این روزی ما است که یاد ایشان میکنیم، ولی این مسئله تبدیل به حجاب برای ما شده است.
سید الشهدا
گاهی انسان، بزرگی از اولیای خدا را چون راحت میبیند قدر او را نمیداند، کما اینکه یاران اهل بیت علیهم السّلام در زمان حضور اهل بیت خیلی قدر آنها را نمیدانستند. حتّی میگوید با آقا به خزینه رفتیم، آن هیبتی که برای ما دارند اصلاً برای آنها قابل فهم نبود.
ما نسبت به سیّد الشّهداء علیه السّلام در حجاب هستیم، یعنی از غریبترین ائمّهای که ما او را نمیشناسیم امام حسین علیه السّلام است. چرا؟ چون سفرهی او باز است، درِ خانهی او باز است، آنهایی که هیئتی نیستند ده شب در سال سر سفرهی امام حسین هستند. روزی همه نیست سر سفرهی امام هادی علیه السّلام باشند، سر سفرهی امام عسکری روحی له الفداه باشند، سر سفرهی امام سجّاد علیه السّلام باشند. لذا امام حسین علیه السّلام شناخته نشده است.
تربت حسین(ع) حجابها را از بین میبرد
ائمّه برای پیشرفت معنوی خود نیز به او متوسّل بودند. میگوید امام صادق سلام الله علیه را دیدم، دیدم حضرت یک کیسهی زردی دارد خیلی مواظب آن است. گفتم: آقا شما خاندان کرم هستید، مگر در این کیسه چه چیزی دارید که اینقدر مراقب هستید؟ طلا دارید؟ الماس دارید؟ شما داشته باشید که میدهید، ما ندیدهایم شما در جایی اینقدر مواظب کیسهی پول خود باشید. گفتم: این چیست که شما اینقدر مراقب آن هستید؟ فرمود: «فِیهَا تُرْبَهُ أَبِی عَبْدِ اللَّه».[1]
گفت: چرا اینقدر به آن اهتمام دارید؟ فرمود: نمیخواهم اثر آن از بین برود، کسی آن را نبرد، «السُّجُودُ عَلَى تُرْبَهِ الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلَام یَخْرِقُ الْحُجُبَ السَّبْعَ»، چرا که هر حجاب بین بنده و خالق وجود دارد سجده بر تربت او از بین میبرد، حائلهای بین بنده و مولا را سجده بر تربت او از بین میبرد. نه جسم او، نه روح او، نه شخصیّت او، تربتی که کیلومترها فاصله دارد.
فرصتی که میتواند زُهیر تربیت کند
اینقدر که ابا عبد الله علیه السّلام ما را در خیمهی خود راه داده توجّه نمیکنیم فرصت لحظاتی نفس کشیدن در خیمهی او میتواند زهیر درست کند. اگر کسی به خیمه میآید و برمیگردد و اتّفاقی نمیافتد چون با انگیزه نمیآید، با هدف نمیآید، قرار نیست تغییر کند. میآید لذّت میبرد، ثواب میبرد.
حسین(ع) امید اهلبیت است
اینقدر که سیّد الشّهداء علیه السّلام اجازه داده روضهی او را بخوانیم حواس ما نیست او چه کسی است، او امید اهل بیت است، امید ائمّهی ما است. ائمّهی ما خود را خرج کردند بلندگوی دستگاه سیّد الشّهداء علیه السّلام باشند. روضهخوان و مدّاح و کسی که گریه میکند رحم کند، قدر بدانند.
اهل جنّت بر حسین(ع)گریه میکنند
در روایات ما هست حزن در بهشت نیست، ولی در روایات ما هست که «السَّلَامُ عَلَی مَن بَکَی عَلَیهِ أَهلُ الجَنَّه»، سلام بر تو که اهل جنّت بر تو گریه میکنند. من اینطور میفهمم که گریه بر ابا عبد الله الحسین علیه السّلام از نعمات بهشتی است. چون اگر این نعمت بهشتی نبود در بهشت از آن خبری نبود. «یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا»[2] هست.
نمیخواهم حسینم به دنیا بیاید
خدا آن روزی را نیاورد که ما روضه برویم برای ما عادی شود.صدّیقهی طاهره سلام الله علیها وقتی به مولای ما، ارباب ما، سیّد الشّهداء باردار شدند روایات آن فراوان است، سیّد انبیا آمد و فرمود: این پسر را میکشند. وقتی پیغمبر صلّی الله علیه و آله خبر داد صدّیقهی طاهره سلام الله علیها فرمود: «لَا حَاجَهَ لِی فِیهِ»،[3] نمیخواهم به این دنیا بیاید. اینقدر امّت تو بیانصاف هستند که نمیخواهم بیاید. پیغمبر صلّی الله علیه و آله فرمود: هدایت امّت من وابسته به تولّد او است.
همین که پیغمبر صلّی الله علیه و آله فرمود: او را میکشند صدّیقهی طاهره دو سؤال پرسید؛ یکی عرض کرد «مَتَى یَکُونُ ذَلِکَ»،[4] چه زمانی این اتّفاق میافتد؟ سیّد انبیا فرمود: آن زمانی که هیچکدام ما نیستیم. سؤال دومی که معلّم انبیا، حجّت خدا بر انبیا پرسید این بود که «فَمَنْ یَبْکِی عَلَیْهِ»، چه کسی بر او گریه میکند؟
«مَن یَبکی عَلَیهِ» یعنی چه کسی به آن دار الشّفاء رجوع میکند؟ یعنی شهید میشود قدر او را میدانند؟ با گریه میتوانند تطهیر شوند. زهرای اطهر سلام الله علیها دارد آدرس میدهد، اینها نیازی به گریهی ما ندارند، گریهی ما چه کاری برای آنها انجام میدهد؟
اوّل فرمود: امّتی که بخواهند او را تشنه بکشند، لیاقت ندارند که او به دنیا بیاید. پیغمبر فرمود: هدایت امّت به او وابسته است.
و بعد اینکه «مَن یَبکی عَلَیه» یعنی آن خون نباید هدر برود، او قیام کرد برای اینکه امّت را بیدار کند، برای اینکه مردم را از جهالت بیرون بیاورد، امام صادق علیه السّلام فرمود از حیرت ضلالت بیرون بیاورد. راهی که به ما یاد دادهاند این است، برای چه اینقدر گفتهاند گریه بر او ثواب دارد؟ بعضی گفتهاند یک قطره اشک کارهای زیادی انجام میدهد. این قطره اشک اگر با توسّل و با توجّه باشد انسان را تطهیر میکند.
پی نوشت:
[1]- بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۸۲، ص ۱۵۳٫
[2]- الخصال، ج ۲، ص ۶۳۵٫
[3]- کامل الزیارات، ص ۵۶٫
[4]- بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۴۴، ص ۲۹۳٫
منبع:
مطلب “فرصت محرم را قدر بدانیم"؛ پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام حامد کاشانی
شهید دلاوری که از یاری رساندن به اباعبدالله فرار میکرد
قصه زهیر ماجرایی درسآموز برای همه دور افتادگان از حریم اهل بیت است؛ چراکه اگر ائمه بخواهند با یک نظر انسان را متحول میکنند؛ همانگونه که از زهیر عثمانی شیعه علوی مخلص ساختند.
از شخصیتهای برجسته کوفه بود که در روز عاشورا، افتخار یافت در رکاب حسین بن علی (ع) به شهادت برسد. وی در میدانهای جنگ، دلاوریهای بسیاری نشان داده بود. در سال 60 هجری (که سید الشهدا هم از مکه به قصد کوفه حرکت کرده بود) از سفر حج بر میگشت و دوست نداشت که با سید الشهدا برخورد کند و هم منزل شود. اما در یکی از منزلگاهها به ناچار با فرود آمدن کاروان حسینی در همان منزل، با امام برخورد میکنند. امام کسی را نزد او فرستاد و زهیر را به ملاقات با خویش دعوت کرد؛ زهیر قصد سر باز زدن از این دیدار را داشت که همسرش به او گفت: سبحان الله؛ یازهیر، سبحان الله، پسر پیغمبر تو را میخواهد، دعوتت میکند، تو نشستهای؟! بلند شو برو حرفهایش را گوش کن، اگر میتوانی عمل کن، اگر هم نمیتوانی بگو نمیتوانم، برگرد بیا؛ مگر چه میشود؟
تصرّف انسان برتر در نفس زهیر
حاج آقا مجتبی تهرانی درباره دیدار امام با زهیر میگوید:
«زهیر رفت وارد خیمه حسین علیه السلام شد، برگشتند این جوانها، کانّه تنها بود زهیر با حسین علیه السلام مینویسند فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ مُسْتَبْشِراً قَدْ أَشْرَقَ وَجْهُه [1]. توقف خیلی کوتاهی کرد زهیر در خیمه حسین علیه السلام؛ اما این زهیر که آمد بیرون دیگر آن زهیری نیست که رفته بود داخل؛ آن زهیر زبون بود، صِغَر نفس داشت به تعبیر ما؛ اما این زهیر، زهیر غیور است. آمده است بیرون دیگر این کِبَر نفس دارد. دیگر این روحش بزرگ شد، وسیع شد، انسان برتر تصرّف در او کرده است. دیدیم این چهره که گرفته بود رفت، حالا باز شده «استجَاءَ مُسْتَبْشِراً قَدْ أَشْرَقَ وَجْهُه»[2] کأنّه نور از صورت زهیر میبارد.
طبری درباره دعوت زهیر از خویشان میگوید: پس از آن که زهیر به خدمت امام حسین علیه السلام رسید و عزم یاری او را داشت، به خیمه خود بازگشت و به یاران خود گفت هر که از شما دوست دارد در یاری فرزند پیامبر (ص) در آید رخت بربندد وگرنه این آخرین دیدار ماست.
سپس او خاطرهای چنین بیان کرد: در غزوه «بحر» و بنا بر گفته طیری بلنجر چون فاتح آن جنگ شدیم و غنایم فراوانی نصیب ما گشت، همه ما خوشحال و مسرور بودیم. هنگامی که «سلمان فارسی» خشنودی ما را دید گفت: آیا شما به فتح و غنایمی که خداوند نصیب شما کرده این گونه خوشحالی میکنید؟ اگر شما سید شباب جوانان آل محمد صلی الله علیه و آله را درک کردید، برای جهاد در رکاب او باید بیشتر شادمان باشید؛ چرا که بهرههای بیشتری به دست خواهید آورد. پس من با شما وداع میکنم و شما را به خدا میسپارم.
دست از حسین بر نمیدارم
پس از سخنان امام حسین علیه السلام در شب عاشورا و برداشتن بیعت خود از گردن همگان، عباس بن علی علیهماالسلام و دیگران از اهلبیت علیهم السلام و نیز یاران بزرگ آن حضرت چون «مسلم بن عوسجه»، «سعید بن عبدالله»، و «زهیر» به حمایت از امام از جای برخاستند و با او تجدید میثاق کردند. زهیر در پاسخ به امام خود اینگونه گفت: به خدا قسم، دوست دارم که کشته شوم، سپس برانگیخته شوم و تا هزار بار دیگر کشته و زنده شوم تا بدین سبب از جان شما و جوانان اهلبیت شما بلا به دور ماند.
زهیر؛ همانند مومن آل فرعون
کثیر بن عبد الله شعبی گوید: روز عاشورا چون بر حسین یورش بردیم، زهیر بن قین سوار بر اسب دم بلند خود سلاح پوشیده در برابر ما آمد و گفت: هشیار باشید، شما را از عذاب خدا بیم میدهم؛ بر مسلمان لازم است برادر مسلمانش را اندرز دهد. ما تا اکنون برادر وهمدین بودیم؛ تا شمشیر میان ما جدایی نیفکنده هم کیش هستیم واندرز شما بر ما لازم است. چون کار به شمشیسر افتد، رشته برادری می گسلد؛ ما امتی باشیم و شما امت دیگر. خدا ما و شمارا به فرزندان پیامبر خود محمد(ص) آزمود تا بنگرد چه کاره ایم.
سپس مجادلهای بین زهیر و شمر درگرفت تا اینکه شخصی از طرف امام حسین علیه السلام این پیام را برای زهیر آورد: بازگرد؛ به جانم قسم که مومن آل فرعون برای قومش خیرخواهی کرد و حرف حق را به روشنی به گوش مردم رساند، تو نیز برای آنها خیرخواهی کرده ای و حرف حق را به گوششان رساندی، اگر این خیرخواهی و خبردادن نفعی به حالشان بکند![3]
درباره مومن آل فرعون گفته شده مردى از فرعونیان بوده، که به موسى(ع) ایمان آورده بود، اما ایمان خود را مکتوم مىداشت، در دل به موسى عشق مىورزید و خود را موظف به دفاع از او مىدید.
پس از ماجرای مجادله حضرت موسی با ساحران، فرعون قصد جان او را داشت که به تعبیر قرآن، مومن آل فرعون رو به آنها گفت: «اى قوم من! امروز حکومت در این سرزمین پهناور مصر، به دست شما است، و از هر نظر غالب و پیروزید، این نعمتهاى فراوان را کفران نکنید، اگر عذاب الهى به سراغ ما آید، چه کسى ما را یارى خواهد کرد»؟! (یا قَوْمِ لَکُمُ الْمُلْکُ الْیَوْمَ ظاهِرِینَ فِى الْأَرْضِ فَمَنْ یَنْصُرُنا مِنْ بَأْسِ اللّهِ إِنْ جاءَنا).
قصه زهیر ماجرایی درسآموز برای همه دور افتادگان از حریم اهل بیت است؛ چراکه اگر ائمه بخواهند با یک نظر انسان را متحول میکنند؛ همانگونه که از زهیر عثمانی شیعه علوی مخلص ساختند.
پینوشتها:
[1]بحارالانوار/علامه مجلسی/44/3
[2]بحارالانوار/علامه مجلسی/44/3
[3]تاریخ الطبری، ج5، ص 427.
منابع:
- مقاله “زهیر بن قین بجلی رایت شجاعت” به قلم محمد جواد طبسی که در شماره 26 ماهنامه “کوثر” منتشر شده است.
- سخنرانی مکتوب مرحوم آقا مجتبی تهرانی به عنوان مصلح غیور، شب دوم محرم/سایت تبارک؛
-تبیان
- تفسیر نمونه