بعید بودن ورود اهلبیت به کربلا در اربعین اول
درنگی در قول به «بعید بودن ورود اهلبیت به کربلا در اربعین اول»
با وجود این همه مدارک معتبر و اقوال قابل اعتنا درباره اینکه اهلبیت امام حسین(علیه السلام) در بیستم صفر سال 61ق به سرزمین کربلا قدم نهادهاند و امام سجاد(علیه السلام)، رأس شهدا را به ابدان مطهرشان ملحق ساخته، عدهای این رویداد را بعید و حتی محال تلقی کردهاند و با استنباطی که از بیان شیخ طوسی(ره) داشتهاند و نیز تکیه بر برخی قرائن تاریخی، ماجرای مورد اشاره را امری غیر ممکن تصوّر کردهاند، در حالی که شیخ طوسی(ره) در این خصوص تصریحی ندارد و از نوشته وی در «مصباح المتهجد» چنین چیزی برنمیآید.
سید بن طاووس(ره) در این باره دلایلی ارائه میدهد، از جمله آنکه: حاکم کوفه (ابن زیاد)، در مکتوبی خطاب به یزید، وقایع کربلا را گزارش داد و درباره اسیران کسب تکلیف کرد و این نامهنگاریها به زمانی، حتی بیش از بیست روز نیاز دارد. همچنین در منابعی آمده است که اهلبیت را در شام به مدت یک ماه در جایی نگهداری کردند که ایشان را از گزند سرما و گرما مصون نمیساخت و اگر بعد از این مدت به سوی مدینه یا عراق حرکت کردهاند، در بیستم صفر سال 61ق به کربلا نرسیدهاند. به علاوه، جابر بن عبدالله انصاری نیز نمیتواند در اولین اربعین خود را به نینوا برساند؛ چراکه انتشار وقایع سوزناک عاشورا در حجاز و با خبر شدن جابر از این وقایع و حرکتش به جانب کربلا، به زمانی بیش از چهل روز نیاز دارد و با این وصف، در غیر اولین اربعین اهلبیت با جابر ملاقات کردهاند.[1]
پاسخ:در پاسخ به این قول، مطالب زیر قابل توجه است:
1. کارگزاران حکومتی بعد از فجایع نینوا، توسط پیکهایی، این رخداد را در سرزمین تحت امر امویان از جمله مدینه منتشر کردند و جابر به محض دریافت این خبر، در اواخر محرم الحرام عازم عراق گردیده و در بیستم صفر سال 61ق به کربلا رسیده است.
2. امام سجاد(علیه السلام) و سایر اهلبیت برای رفتن بر سر مزار شهیدان خود لحظه شماری میکرده، مشتاق بودهاند هرچه سریعتر این مهم عملی گردد، پس به تعویق انداختن این زیارت تا صفر سال 62ق دور از واقعیت است.
3. بنا بر برخی نقلها حضرت زینب کبری(علیها السلام) در محرم و بنا بر اقوال دیگر در 14 یا 15 رجب سال بعد از واقعه کربلا رحلت نموده است، پس اگر قول اول را بپذیریم و درگذشت این بانو را در محرم بدانیم، در این صورت حضورشان در اربعین منتفی میگردد، در حالی که طبق دیدگاه تمامی مورخان و محدثان، آن علیا مخدّره به کربلا آمده و در این باره تردیدی وجود ندارد و اگر ارتحال این بانو را در رجب به حساب آوریم، نمیتواند حضور ایشان را در اربعین سال 62ق به اثبات برساند؛ زیرا آن بانوی قهرمان در واپسین ماههای زندگی در مدینه اقامت نداشت که از آنجا عازم کربلا شوند.
4. یزید و کارگزارانش به دلیل فشارهای تبلیغاتی شدید و شرایطی که فجایع کربلا را فاش ساخته بود، قادر نبودند اسرا را در شام نگهدارد و نه تنها موافقت کرد که آنان هرچه سریعتر قلمرو مراکز حکومتی را ترک کنند؛ بلکه امکانات لازم را برای عزیمت آنان به سوی هر مکانی که مورد نظرشان بود، فراهم ساخت.
در کتاب «روضة الواعظین» میخوانیم: یزید «نعمان بن بشیر» را فراخواند و گفت: آماده شو تا همراه اسیران به جانب مقصدی که در نظر دارند، بروی! نعمان پذیرفت و متعهد گردید درباره این کاروان رفتار مناسبی اتخاذ کند و از هرگونه اعمال خشونت و سختگیری در این باره اجتناب کند و لحظهای در خصوص این قافله غفلت نورزد تا هرچه سریعتر به مکان مطلوب خویش برسند.[2]
5. علامه مجلسی(ره) مینویسد: روز بیستم صفر مشهور است به اربعین حسینی؛ یعنی چهلمین روز شهادت امام حسین(علیه السلام).این محدث و فقیه برجسته جهان تشیع در ادامه، برخی زیارات را برای اربعین ذکر مینماید و اضافه میکند: سبب تأکید بر زیارت آن حضرت در این زمان (اربعین) آن است که امام زین العابدین(علیه السلام)همراه اسیران اهلبیت در چنین روزی بعد از مراجعت از شام به کربلای معلی وارد شدهاند و سرهای مقدس را به ابدان مطهر ضمیمه کردهاند.
آن عالم ربانی در خاتمه مسئله استبعاد این موضوع را مطرح میکند؛ ولی قصد ندارد وقوع این حادثه را در اولین اربعین نفی کند و نمیخواهد بر قول مشهور در این باره خط بطلان بکشد.[3]
از آنجا که سید بن طاووس در کتاب لهوف، آمدن اهلبیت به کربلا را در نخستین اربعین گزارش نموده؛ ولی در کتاب «اقبال الاعمال» این موضوع را بعید دانسته است. برخی که آمدن اهلبیت به کربلا را در چهلمین روز واقعه عاشورا قبول ندارند، به کتاب لهوف اشکال وارد کردهاند و گفتهاند: چون سید این اثر را در سنین جوانی نوشته، بنابراین مطالبش از اتقان لازم برخوردار نمیباشد!
در پاسخ باید گفت:
اولاً: اگر مضامین لهوف مورد اشکال بود، مؤلفش در ادوار بعدی حیات فکری و علمی خود به اصلاح آن اقدام میکرد.
ثانیاً: از عبارات سید در دیباچه کتاب برنمیآید که او این کتاب را در اوایل زندگی به رشته نگارش درآورده باشد؛ بلکه آن بزرگوار در ایام سالخوردگی کتاب «کشف المحجة» را نوشت و در این اثر بر اتقان و نفاست کتاب لهوف خود اشاره کرده و توفیق تألیف آن را به برکت فضل الهی دانسته است.[4]
وی در اجازهای که در اجازات «بحار الانوار» درج گردیده است، تصریح مینماید که در تألیف اثری چون «لهوف» کسی بر وی سبقت نگرفته و میافزاید: اهل خبره میدانند که استواری مطالب این کتاب از فضل الهی است.[5]
ثالثاً: این منطقی نیست که کتاب تألیف شده در اوایل عمر مطالبی ضعیف دارد؛ بلکه برعکس، آثار مربوط به اواخر عمر میتواند خللپذیر باشد.
پینوشت :
[1]. اقبال الاعمال، سید بن طاووس، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1409ق، ص89.
[2]. روضة الواعظین، محمد بن فتال نیشابوری، منشورات الرضی، قم، 1375ش، ج 1، ص192.
[3]. زاد المعاد، محمدباقر مجلسی، اسلامیه، تهران، 1384ق، ذیل اعمال ماه صفر.
[4]. کشف المحجة لثمرة المهجة، سید بن طاووس، مطبعة الحیدریة، نجف اشرف، صص 138 ـ 139.
[5]. بحار الانوار، ج 107، ص42.
منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره 196.