نهج البلاغه: اعمالی که باعث زیاد شدن روزی می شود
1-صدقه دادن:
امام (ع) می فرماید: اذا أملقتم فتاجروا الله بالصدقه؛ هر گاه تنگدست شدید با دادن صدقه با خدای تعالی سودا کنید (کلمات قصار 250)
فرمایش امام است که فرمود: استنزلوا الرزق بالصدقه؛ روزی را با صدقه دادن فرود آورید (کلمات قصار 132)
2- امانتداری:
امام علی (ع) می فرماید: اداء الامانه مفتاح الرزق؛ امانتداری کلید روزی است (شرح نهج البلاغه: 318/20 ح 650)
و نیز می فرماید: و الامانه تجر الرزق و الخیانه تجر الفقر؛ امانتداری روزی به دنبال دارد و خیانت مایه فقر و تنگدستی است (تحف العقول: 255)
3- استغفار:
امام علی (ع) می فرماید: و خداوند استغفار (آمرزش خواستن) را سبب فراوانی روزی قرار داده است (خطبه ها 143).
4- اخلاق پسندیده:
سعه الاخلاق کیمیاء الارزاق؛ اکسیر روزی در خوش اخلاقی است (شرح نهج البلاغه: 339/20 ح 884).
چرا این چهار عمل باعث افزایش روزی می شود؟
گرچه معمولا ما نمی توانیم با فکر خود به تمام حکمت مطالب بیان شده در احادیث برسیم اما گاهی با اندکی تفکر تفکر می توان به برخی از آنها دست یافت . در مورد این چهار مورد نیز که امیرالمونین علیه السلام انها را سبب افزایش روزی می دانند می توان موارد زیر را به عنوان حکمت این روایات حدس زد:
صدقه دادن: صدقه هرچند اندک باشد خدای تعالی وعده افزایش آن را داده است : مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَه له (حدید/11) : كيست آنكس كه بخداوند وام دهد وام نيكوئى (يعنى از مال خود را در راه خدا خرج و انفاق كند) تا خدا آن را برای او زیاد کند .
امانتداری: انسان امانتدار در جامعه محبوب است و همه دوست دارند در کارها با او مشارکت داشته باشند زیرا هیچ گاه به مال و ناموسشان خیانت نمی کند. معامله و معاشرت بیشتر مردم با شخص نیز به خودی خود باعث می شود خیر و منفعت بیشتری از ناحیه مردم نصیب او شود.
استغفار: مطابق با روایات دیگر انسان با گناهانی که مرتکب می شود از روزی محروم می گردد و تنها با استغفار و توبه می تواند از این بند آزاد گردد.
اخلاق پسندیده: این مورد نیز همچون امانتداری سبب دوستی مردم می گردد و باعث می شود رغبت در معامله با او کنند اگر از اهل معامله باشد.
منبع: سایت معارف اهل بیت علیهم السلام
چکونه بد بینی خود را درمان کنیم ؟
برای مداوای این اخلاق بد که گاه در جان آدمی ریشه می دواند لازم است به نکات زیر دفت شود :
1- ذهن و ضمیر ما همچون ظرفی بزرگ و بهتر بگوییم مثل کامپیوتری پیچیده، اطلاعات، تجربیات و اخبار را در خود جای داده، آن ها را پردازش نموده و دستورات لازم را صادر می کند. آدم بدبین به دلیل دیدن و شنیدن مکرر و مداوم بدی ها و شکست و ناکافی های فراوان، اطلاعاتی منفی و سیاه از محیط در مخزن ذهن خود بایگانی نموده و تحت تأثیر آن ها به مرور به تجربه و تحلیل ورودی ها می پردازد. اگر چه انسان میتواند بر خلاف اطلاعات عمل کند و با اراده و اعتقاد خویش در برابر تمامی تحمیلات و تلقینات و تعلیمات بایستد، امّا این گروه جزو اقلیت بسیار ناچیز قرار می گیرند. اکثریت مطلق افراد بشر بر اساس فرایند تعلیم و تربیت عمل نموده و تحت تأثیر وراثت و داده های محیطی، رویکرد و عملکردشان همآهنگ با این دو عنصر هم تربیتی می شود.
بنابراین برای معالجه و درمان ریشه ای سوءظن و بدبینی می بایست ورودی های ذهن و ضمیر خود را کنترل کنید چشم و گوش و دهان سه شاهراه مهم ورودی های ذهن ما می باشند، لذا مراقب دیدنی ها و شنیدنی ها و خوردنی ها باشید و سلامت آن ها را تضمین کنید، تا داشته ها و وردی های سالم ذهن، موجب نظر و خروجی های سالم آن شود. فراموش نکنید، نگاه و عمل مثبت محصول نظر و اندیشه مثبت می باشد.
احترام به شخصی که نسبت به او بدبین هستید و نیز دعا برای توفیقات روزافزون او و عدم خوشنودی از عمل زشت دیگران از پیش نیازهای اصلی ریشه کن نمودن بدبینی و سوء ظن می باشد
رفتار مردمی پيامبر اکرم در قرآن
در اين واقعيت نمي توان ترديد كرد كه پيامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) از چهره هاي محبوب جهان بشريت بود، هم در حيات و هم بعد از ارتحالش.
او آنچنان محبوب بود كه به هنگام وضو، مسابقه بود براي گرفتن زيادي آب وضوي پيامبر و گاه كار به زد و خورد می كشيد. (1) در ماجراي صلح حديبيّه “عروة بن مسعود” كه به نمايندگي از قريش براي مذاكره با پيامبر(ص) آمده بود. به سران قريش چنين گزارش داد:
“من شاهان بزرگ را ديده ام، قدرتهاي بزرگي مانند قدرت كسري قيصر روم، سلطان حبشه را مشاهده كرده ام و موقعيت هيچكدام را ميان قوم خود مانند «محمّد» نديده ام. من با ديدگان خود ديدم كه ياران او نگذاشتند قطره آبي از وضوي او به زمين بريزد و براي تبرك آن را تقسيم نمودند. اگر موئي از محمّد بيفتد فوراً آن را بر می دارند بنابراين سران قريش بايد در اين موقعيت فكر و تأمّل كنند."(2) اين تنها نمونه اي اندك از محبوبيت گسترده پيامبر(ص) در زمان حياتش بود.
بعد از ارتحال نيز روزبروز بر محبوبيتش افزوده شده تا آنجا كه امروز بيش از يك ميليارد و پانصد ميليون انسان با كمال افتخار خود را پيرو حضرت دانسته و هر روز چند بار شهادت به رسالت او می دهند.
حداقل برای فرج خودمون از مشکلات دعا کنیم..
امروز باید در جهت حکومت امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) کار و تلاش کنیم
ما که منتظر امام زمان هستیم، باید در جهتی که حکومت امام زمان(علیه الاف التحیة و الثناء و عجلالله تعالی فرجه) تشکیل خواهد شد، زندگی امروز را در همان جهت بسازیم و بنا کنیم. البته، ما کوچکتر از آن هستیم که بتوانیم آن گونه بنایی را که اولیای الهی ساختند یا خواهند ساخت، بنا کنیم؛ اما باید در آن جهت تلاش و کار کنیم.
مظهر عدل پروردگار، امام زمان(عج) است و میدانیم که بزرگترین خصوصیت امام زمان(علیهالصلاةوالسلام) - که در دعاها و زیارات و روایات آمده است - عدالت میباشد: «یملأ الله به الارض قسطا و عدلا».
رابطهی قلبی و معنوی بین آحاد مردم و امام زمان(عج) یک امر مستحسن، بلکه لازم و دارای آثاری است؛ زیرا امید و انتظار را به طور دایم در دل انسان زنده نگه میدارد.
بیانات در دیدار مسئولان و اقشار مختلف مردم ۱۳۶۸/۱۲/۲۲
خورشید مبرقع قم را بیشتر بشناسیم
موسی مبرقع(ع) فرزند امام جواد(ع) و برادر امام هادی(ع) می باشد که به سبب پوششی که روی صورت خود می افکند نسبت مبرقع به ایشان داده اند.
موسی مبرقع کیست؟
حضرت موسی مبرقع فرزند امام جواد علیه السلام در مدینه به دنیا آمد. مورخّین، ولادت ایشان را در حدود سال ۲۱۴ هجری قمری، دو سال بعد از ولادت امام هادی علیه السلام دانسته اند. مادر ارجمند ایشان سمانه مغربیه، بانویی است که امام هادی علیه السلام در شأن ایشان فرمود:
أُمِّی عَارِفَهٌ بِحَقِّی، وَ هِیَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّهِ، لَا یَقْرَبُهَا شَیْطَانٌ مَارِدٌ، وَ لَا یَنَالُهَا کَیْدُ جَبَّارٍ عَنِیدٍ، وَ هِیَ مَکْلُوءَهٌ بِعَیْنِ اللَّهِ الَّتِی لَا تَنَامُ، وَ لَا تَتَخَلَّفُ عَنْ أُمَّهَاتِ الصِّدِّیقِینَ وَ الصَّالِحِینَ.( دلائل الامامه، طبری: ص۴۱۰)
مادر من، بانویی است که حق من را می شناسد. او از اهل بهشت است. شیطان سرکش به او نزدیک نمی شود و مکر جبار عنود به او راه نیابد. او همواره مورد نظر لطف خداوندی است که هرگز خواب ندارد و تخلف نمی کند. ( او) در ردیف مادران صدیقان و صالحان است.
امام هادی علیه السلام و موسی مبرقع علیه السلام از مصادیق صدیقان و صالحان می باشند که خدای متعال در آیه ۶۹ سوره نساء، ایشان را بهترین همنشین و دوست معرفی کرده است. ( حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً).
هجرت به قم
حسن بن محمد بن حسن قمی، از معاصرین شیخ صدوق در کتاب تاریخ قم که نگاشته سال ۳۷۸ هجری قمری است؛ درباره موسی مبرقع می نویسد: اول کسی که از سادات رضویه به قم آمد، ابوجعفر موسی بن محمد بن علی الرضا بود که در سنه ۲۵۶ هجری به قم وارد شد و پیوسته بر صورت خود برقع و نقاب می گذاشت از این رو او را موسی مبرقع گویند. و چون وارد قم شد بزرگان عرب او را از قم بیرون کردند و به کاشان رفت، چون به کاشان رسید احمد بن عبد العزیز بن دلف عجلی او را اکرام کرد و هدایای بسیار به او بخشید. پس ابوالصدیم حسین بن علی بن آدم اشعری، یکی از رؤسای عرب اشعری، اهل قم را به سبب بیرون کردن موسی بن محمد بن علی توبیخ کرد و رؤسای عرب را به نزد ابی جعفر موسی فرستاد و ایشان نیز خدمتش شتافتند و از او عذر خواهی کردند و او را با احترام به قم آوردند و او را گرامی داشتند. پس از آن دختران وی، زینب( ام محمد، اولین کسی است که بر مزار حضرت معصومه علیها السّلام قبّه ای بنا کرد) میمونه و بریهه به نزدش آمدند و تمام ایشان در قم وفات یافتند و نزد فاطمه علیها السّلام مدفون شدند.
عبادتی که بیشتر از سایر عبادات به آن سفارش شده است
در مفاتیح مرحوم محدث قمی در هر مناسبتی و به هر بهانهای روزه مستحب است، ثوابش هم خیلی بالاست. معلوم میشود که روزه خصوصیّتی دارد. ثواب بالای آن هم استحقاقی نیست.
حضرت آیت الله مظاهری، سلسله دروس اخلاقی با موضوع «شرح چهل حدیث اخلاقی» داشته اند که مطالب شنیدنی و خواندنی این استاد اخلاق حوزه تقدیم نگاه شما خوبان خواهد شد.
پاداش روزه حقیقی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی»
خداوند متعال در حدیث قدسی میفرماید: «الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا اُجْزَی بِه».[۱]
این حدیث که علاوه بر منابع شیعیان، در منابع اهل سنّت نیز نقل شده [۲]، به سه شکل معنا شده است:
معنای اوّل؛ همین معنای ظاهری است که در میان مردم مشهور شده: «روزه مال من است و من پاداش آن را میدهم». کسانی که این معنا را قبول دارند، میگویند: خداوند برای تأکید بر ارزش روزه و برکات آن، فرموده است که خودم پاداش آن را میدهم.
در اینجا ایراد وارد میشود که چرا دربارۀ سایر عبادات نظیر نماز، جهاد و حج، چنین حدیثی نداریم؟ مگر پاداش آن عبادتها را خداوند سبحان نمیدهد؟ پس معلوم میشود، این روایت باید معنای دیگری داشته باشد.
لقمه حرامی که توفیق نمازشب را سلب کرد
از مرحوم محدّث قمی (رضی الله عنه) نقل شده که فرمود: من سفری به همدان رفتم و بر شخص معتمدی وارد شدم. یک شب او به من گفت: فلان جا شام مهمانم، دلم می خواهد …
- لقمه حرام و سلب توفیق
از مرحوم محدّث قمی (رضی الله عنه) نقل شده که فرمود: من سفری به همدان رفتم و بر شخص معتمدی وارد شدم. یک شب او به من گفت: فلان جا شام مهمانم، دلم می خواهد خدمت شما باشم. با هم آنجا برویم. من امتناع کردم. گفت: آقا اگر شما همراه من بیایید آبروی من بیشتر می شود، برای من خوب است.
با هم رفتیم. شام آوردند و خوردیم، بعد از شام به منزل برگشتیم. من صبح برخلاف هر شب که با کمال راحتی برای نماز شب بر می خاستم، زمانی از خواب بیدار شدم که نزدیک طلوع آفتاب بود و نزدیک بود، نماز صبحم قضا شود. خیلی ناراحت شدم. عجب! آدم یک عمر زحمت بکشد که نماز شبش ترک نشود، ولی حالا چطور شده که نماز صبحم نزدیک است قضا شود؟
با عجله برخاستم، با ناراحتی وضو گرفتم و نماز صبح را خواندم تا قضا نشود بعد به فکر افتادم چرا این طور شد؟ یعنی چه؟ برای من مصیبتی شد … من فکر کردم چرا این طور شد؟ گفتم: شاید به خاطر شام دیشب بوده است. غیر از این دیگر توجیهی ندارم.
صاحبخانه آمد، به او گفتم: صاحب آن منزل که دیشب رفتیم چه کاره بود!؟ قدری تأمّل کرد و گفت: ایشان بانک بعدازظهر است. من نفهمیدم یعنی چه؟ بعد ادامه داد: بانک ها قبل از ظهر، ربا می دهند، این آقا بعدازظهر ربا می دهد.
من خیلی ناراحت شدم، گفتم: عجب! مرا به خانه یک رباخوار بردی و سر سفره او نشاندی. چرا این کار را کردی؟ به من خدمت کردی!؟ این مهمان نوازی بود؟
ایشان فرمود: اثر این غذا این طور شد که تا چهل شب نمی توانستم خوب برای نماز شب برخیزم. تا چهل شب موفّق نشدم آن گونه که باید، نماز شب را انجام بدهم.
به ما میگویند، اگر میخواهید صالحالعمل باشید، غذایتان را پاک کنید؛ امّا ما دائم سعی در آلودهکردنش داریم. (۱)
۱. صفیر هدایت، آیت الله ضیاءآبادی
خبرگزاری حوزه
لقمه حرامی که توفیق نمازشب را سلب کرد
از مرحوم محدّث قمی (رضی الله عنه) نقل شده که فرمود: من سفری به همدان رفتم و بر شخص معتمدی وارد شدم. یک شب او به من گفت: فلان جا شام مهمانم، دلم می خواهد …
- لقمه حرام و سلب توفیق
از مرحوم محدّث قمی (رضی الله عنه) نقل شده که فرمود: من سفری به همدان رفتم و بر شخص معتمدی وارد شدم. یک شب او به من گفت: فلان جا شام مهمانم، دلم می خواهد خدمت شما باشم. با هم آنجا برویم. من امتناع کردم. گفت: آقا اگر شما همراه من بیایید آبروی من بیشتر می شود، برای من خوب است.
با هم رفتیم. شام آوردند و خوردیم، بعد از شام به منزل برگشتیم. من صبح برخلاف هر شب که با کمال راحتی برای نماز شب بر می خاستم، زمانی از خواب بیدار شدم که نزدیک طلوع آفتاب بود و نزدیک بود، نماز صبحم قضا شود. خیلی ناراحت شدم. عجب! آدم یک عمر زحمت بکشد که نماز شبش ترک نشود، ولی حالا چطور شده که نماز صبحم نزدیک است قضا شود؟
با عجله برخاستم، با ناراحتی وضو گرفتم و نماز صبح را خواندم تا قضا نشود بعد به فکر افتادم چرا این طور شد؟ یعنی چه؟ برای من مصیبتی شد … من فکر کردم چرا این طور شد؟ گفتم: شاید به خاطر شام دیشب بوده است. غیر از این دیگر توجیهی ندارم.
صاحبخانه آمد، به او گفتم: صاحب آن منزل که دیشب رفتیم چه کاره بود!؟ قدری تأمّل کرد و گفت: ایشان بانک بعدازظهر است. من نفهمیدم یعنی چه؟ بعد ادامه داد: بانک ها قبل از ظهر، ربا می دهند، این آقا بعدازظهر ربا می دهد.
من خیلی ناراحت شدم، گفتم: عجب! مرا به خانه یک رباخوار بردی و سر سفره او نشاندی. چرا این کار را کردی؟ به من خدمت کردی!؟ این مهمان نوازی بود؟
ایشان فرمود: اثر این غذا این طور شد که تا چهل شب نمی توانستم خوب برای نماز شب برخیزم. تا چهل شب موفّق نشدم آن گونه که باید، نماز شب را انجام بدهم.
به ما میگویند، اگر میخواهید صالحالعمل باشید، غذایتان را پاک کنید؛ امّا ما دائم سعی در آلودهکردنش داریم. (۱)
۱. صفیر هدایت، آیت الله ضیاءآبادی
خبرگزاری حوزه
آیا می توان هدیه را پس گرفت؟
رهبر معظم انقلاب اسلامی نظر خود را پیرامون «پس گرفتن هدیه» اعلام کردند.
* پس گرفتن هدیه
اگر کسی چیزی را به شخصی هدیه و به او تحویل داده باشد، می تواند از او پس بگیرد، مگر در موارد ذیل که پس گرفتن هدیه جایز نیست:
۱. هدیه دهنده با قصد قربت، هدیه داده باشد.
۲. هدیه گیرنده از خویشان نسبیِ هدیه دهنده باشد.
توجه: زن و شوهر، خویشان نسبی محسوب نمی شوند اما احتیاط مستحب آن است هدیه ای که زن یا مرد به همسر خود می دهد، پس نگیرد. البته در صورتی که همسر از خویشان نسبی بوده باشد، پس گرفتن هدیه جایز نیست.
۳. هدیه گیرنده در مقابل هدیه ای که گرفته است، چیزی ـ هر چند کم ـ به هدیه دهنده داده باشد.
۴. همه آنچه هدیه داده شده یا مقدار قابل توجه آن از بین رفته باشد.
توجه: دو صورت ذیل در حکم از بین رفتن است و هدیه دهنده نمی تواند رجوع کند:
الف) هدیه گیرنده، مالکیت چیزی را که هدیه گرفته است به دیگری منتقل کند، مانند اینکه بفروشد یا هدیه دهد.
ب) هدیه گیرنده آنچه هدیه گرفته است را به گونه ای تغییر دهد که عرفا بگویند آن چیز (عین آن) باقی نمانده است مثل اینکه گندمی را که هدیه گرفته است آرد کند یا با آردی که هدیه گرفته نان بپزد ولی اگر از نظر عرف، عین آن باقی باشد قابل رجوع است مانند اینکه لباسی که هدیه گرفته بپوشد یا بشوید یا فرشی که هدیه گرفته زیر پا بیندازد.
نکته: رجوع از هدیه با یکی از صورت های زیر محقق می شود:
الف) هدیه دهنده بگوید از هدیه ای که داده ام رجوع کردم.
ب) آنچه هدیه داده را به قصد رجوع، پس بگیرد.
ج) آنچه هدیه داده را به قصد رجوع به دیگری بفروشد یا اجاره دهد یا رهن قرار دهد.
توجه: برای تحقق شرعی رجوع، لازم نیست هدیه گیرنده از آن مطلع باشد.
منبع: حوزه نیوز به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری مدظله العالی
چرا رهبر انقلاب برای مهریه های بیش از ۱۴ سکه عقد نمی خوانند؟
اینکه میبینید ما گفتیم ۱۴ سکه بیشتر را عقد نمیکنیم، نه برای این است که چهارده سکه بیشتر اشکالی در ازدواج ایجاد میکند. خیر. چهارده هزار سکه هم باشد، ازدواج اشکالی ندارد. فرقی ندارد. برای این است که آن جنبهی معنوی ازدواج، غلبه پیدا کند بر جنبهی مادّی. مثل یک تجارت و معامله نباشد. داد و ستد مادّی نباشد. اگر تشریفات را کم کردید، جنبهی معنوی تقویت خواهد شد.
- آسان گیری
* ب ـ مهریّه، نشان ارادت یا قیمت گذاری؟
* پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) سنّتِ مهریهی جاهلی را شکست
خودِ آن کسی که مشرّع مِهر است – که نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) باشد – که از همه کائنات بالاتر است و دخترِمطهره و عزیزهی او که از همهی زنان عالم از اولین و آخرین بالاتر است و شوهر او که امیرالمؤمنین (علیه السلام) باشد که از جمیع خلایق از اولین و آخرین بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) بالاتر است، برای این دو نفر که جوان بودند، زیبا بودند، عنوان داشتند، محترم بودند، اول شخص مدینه بودند، دیدید پیغمبر چقدر مِهر قرار داد؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد همه اینها را شکست، برای اینکه مانع ازدواج میشود. اینها مانع از ازدواج دخترها و پسرها میشود. گفت این چیزها را رها کنید. ازدواج شروعش آسان است. از لحاظ شرایط مادی، سهل ترین است، آنچه که در ازدواج مهم است رعایت های بشری و انسانی است.
خیال نکنید آن وقتها مهریهی زیاد و سنگین با جهیزیهی زیاد سرشان نمیشد. چرا آقا! آن وقتها هم بعضی از این بیعقلی ها مثل بیعقلی های زمان ما را داشتند که مثلاً یک میلیون مثقال طلا مِهریه دخترشان بکنند. درست مثل همین بیعقلی هایی که امروزه بعضیها دارند. این کارهای مبالغهآمیزِ این طوری اصلاً کار جُهّال است. اسلام آمد همهی اینها را به هم ریخت. نه اینکه پیامبر (صلی الله علیه وآله) بلد نبودند بگویند دختر من هزار شتر سرخ موی با فلان شرایط باید مهریّه اش باشد. چرا میشد؛ منتهی اسلام همه را بهم ریخت.
مِهریهی سنگین مال دوران جاهلیّت است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) آن را منسوخ کرد. پیامبر (صلی الله علیه وآله) از یک خانواده اعیانی است. خانوادهی پیغمبر(صلی الله علیه وآله)، تقریباً اعیانیترین خانوادهی قریش بودند. خود ایشان هم که رئیس و رهبر این جامعه است.
چه اشکالی داشت دختر به آن خوبی که بهترین دختران عالم است و خدای متعال او را «سیدة النّساء العالمین» قرار داد « مِن الاَوّلینَ و الآخِرین»، با بهترین پسرهای عالم که مولای متقیان است میخواهند ازدواج کنند، مهریهی ایشان زیاد باشد؟ چرا ایشان آمدند و این مهریهی کم را قرار دادند که اسمش « مَهرُ السُّنَّة » [۱] است.
من گمان میکنم اینکه در جهیزیهی حضرت زهرا (علیهاالسلام) این قدر سادگی رعایت شد و در مهریهی ایشان و همهی اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله) به آن مهر کم، « مَهرُ السُّنَّة » مقیّد بودند، در حالی که همه قبول داشتند که بیش از «مَهرُ السُّنَّة » هم جایز است، امّا این حد را حفظ کردند. این یک جنبهی نمادین داشت. برای اینکه بین مردم مبنا و پایهای باشد برای عمل به آن، تا دچار این مشکلاتی که بر اثر زیاده رویها پیش میآید، نشوند.
* چرا اصرار بر ۱۴ سکه
اینکه میبینید ما گفتیم ۱۴ سکه بیشتر را عقد نمیکنیم، نه برای این است که چهارده سکه بیشتر اشکالی در ازدواج ایجاد میکند. خیر. چهارده هزار سکه هم باشد، ازدواج اشکالی ندارد. فرقی ندارد. برای این است که آن جنبهی معنوی ازدواج، غلبه پیدا کند بر جنبهی مادّی. مثل یک تجارت و معامله نباشد. داد و ستد مادّی نباشد. اگر تشریفات را کم کردید، جنبهی معنوی تقویت خواهد شد.
مهریّه هر چه کمتر باشد، به طبیعت ازدواج نزدیکتر است، چون طبیعت ازدواج معامله که نیست، خرید و فروش که نیست، اجاره دادن که نیست، زندگی دو انسان است. این ارتباطی به مسائل مالی ندارد. ولی شارع مقدّس یک مهریّهای را معین کرده که باید یک چیزی باشد. امّا نباید سنگین باشد. بایستی عادی باشد جوری باشد که همه بتوانند انجام دهند.
در ازدواج، آنچه که اتفاق میافتد، یک حادثه و پیوند انسانی است، نه یک معاملهی پولی و مالی، اگرچه یک مالی هم در بین هست در شرع مقدّس اسلام، آن مال جنبهی نمادین دارد. جنبهی رمزی دارد. خرید و فروش و بده بستان نیست.
[۱] کافی، ج ۵، باب السنة فی المهور، ص ۳۷۵، حدیث ۷