آثار توسل به اهل بیت علیهم السلام
در مسجد کنار احمد آقا نشسته بودم. دربارهی ارادت و توسلات به اهل بیت (علیها السّلام) صحبت میکردیم. احمد آقا گفت: این را که میگویم به خاطر تعریف از خود یا … نیست. میخواهم اهمیّت ارتباط و توسل به اهل بیت (علیها السّلام) را بدانی.
بعد ادامه داد: یک بار در عالم رؤیا بهشت را با همهی زیباییهایش دیدم. نمیدانی چقدر زیبا بود. دیگر دوست نداشتم بمانم. برای همین با سرعت به سمت بهشت حرکت کردم؛ امّا هر چه بیشتر میرفتم مسیر عبور من باریک و باریکتر میشد! به طوری که مانند مو باریک شده بود. من حس کردم الان است که از این بالا به پایین پرت شوم.
آنجا بود که حدس زدم این باید صراط باشد؛ همان که میگویند از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر خواهد شد.
مانده بودم چه کنم! هیچ راه پس و پیش نداشتم. یک دفعه یادم افتاد که خدا به ما شیعیان، اهل بیت (علیها السّلام) را عنایت کرده. برای همین با صدای بلند حضرات معصومین را صدا زدم.
یک باره دیدم که دستم را گرفتند و از آن مهلکه نجاتم دادند. بعد ادامه داد: ببین، ما در همهی مراحل زندگی بعد از توکل بر خدا به توسل نیاز داریم. اگر عنایت اهل بیت (علیها السّلام) نباشد، پیدا کردن صراط واقعی در این دنیا محال است.
بعد به حدیث نورانی نقل شده از امام زمان اشاره کرد که میفرمایند: «از تمام حوادث و ماجراهایی که بر شما میگذرد کاملاً آگاه هستیم و هیچ چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست… از خطاها و گناهانی که بندگان صالح خداوند از آنها دوری میکردند ولی اکثر شما مرتکب میشوید با خبریم… اگر عنایات و توجّهات ما نبود، مصائب و حوادث زندگی شما را در برمیگرفت و دشمنان، شما را از بین میبردند».(بحار، ج ۳، ص ۱۷۵٫)
?منبع: کتاب «عارفانه» – شهید احمدعلی نیّری
گزیده بیانات امام و رهبرانقلاب به مناسبت یوم الله 13 آبان
بی شک بررسی این واقعه از دیدگاه امام خمینی “ره” و رهبر فرزانه انقلاب زوایای جدیدی ار این رخداد تاریخی را بر ما نمایان خواهد کرد. در اینجا واقعه 13 آبان از منظر امام و رهبری ارائه شده است.
* حضرت امام خمینی (ره)
سلامت و صلح جهانی بسته به انقراض مستکبرین است.
آمریکا، وابستگان و نوکران آن از اسلام سیلی خورده و با اسلام به دشمنی برخاستهاند.
آمریکای جهانخوار بداند که ملت عزیز، تا نابودی کامل منافعش او را راحت نخواهد گذاشت.
ملل اسلام از اجانب عموماً و از آمریکا خصوصاً متنفر است.
تا مبارزه در هر کجای جهان علیه مستکبران هست، ما هستیم.
همة مردم میدانند که باید در مقابل آمریکا بایستند و استقلال داشته باشند.
آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.
من با اطمینان میگویم که اسلام ابرقدرتها را به خاک مذلت میکشاند.
دشمن اصلی اسلام و قرآن کریم و پیامبر عظیمالشأن(ص) ابرقدرتها، خصوصاً آمریکا و ولیدة فاسدش اسرائیل است.
هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید.
در رأس همه مسائل اسلامی ما، قضیه مواجهه با آمریکاست.
ملت ما دشمن شمارة یک خود را آمریکا می داند.
ما تا آخرین نفس در مقابل آمریکا ایستادهایم.
دانشجویان مسلمان و مبارزی که لانة جاسوسی را اشغال کردند ملت را سرافراز کردند.
خطر آمریکا به حدی است که اگر کوچکترین غفلتی کنید نابود می شوید.
امروز دانشآموزان باید سعی کنند تاریخ انقلاب اسلامیمان را و نقش وحدت بین خودشان و دانشگاهیان با روحانیون بیاموزید.
دانشآموزان، جوانان ادامه دهنده عاشورا و کربلا و مکتب هستند.
تهدیدات و تبلیغات دولت آمریکا به قدر پشیزی نزد ملت ما ارزش ندارد
ما شعار مرگ بر آمریکا را در عمل جوانان پرشور و قهرمان و مسلمان در تسخیر لانه فساد وجاسوسی آمریکا تماشا کردهایم.
ملت بزرگ ایران مثل یک صاعقه بر سر آمریکا فرودآمده است.
* حضرت آیت الله خامنه ای(مد ظله العالی )
تا ذهن مردم از شعار مرگ بر آمریکا پر است تسلط دوباره آمریکا بر این کشور ممکن نیست .
ملت و دولت ایران در کنار یکدیگر از هیچیک از قدرتهای استکباری واهمه ندارد.
سیاست ما سیاست آشتی ناپذیری با آمریکاست .
سیزده آبان روز استوارى ملت ایران در مقابل ترفند استکبار است.
سیزده آبان فرو ریختن هیمنهى سلطهى آمریکائى و استکبار آمریکائى در ایران و در جهان بود.
اوّلین مضمون سیزده آبان عبارت است از رویارویى رژیم امریکا با نهضت اسلامى و بیدارى اسلامى
سیزدهِ آبان، اینهاست؛ یعنى مقابله با زورگویى، دسیسه و استکبار.
روز سیزده آبان یعنی روز اعلام پایداری ملت در برابر آمریکا.
تسخیر لانهی توطئه و جاسوسی جهادی ابتدای بود علیه استکبار جهانی
سیزدهم آبان ، روز تجلی دوباره آزادگی و شجاعت و غیرت انقلابی در ملت مسلمان ماست .
آینده مملکت در دست دانشآموزان است .
سیزدهم آبان سال 57 دوران شور و اعتلای مبارزات ضدرژیم و ضد آمریکایی در ایران است .
حکومت آمریکا به عنوان بدترین حکومت دنیا در قلة استکبار قرار دارد.
عزت، رفاه و استقلال این کشور در سایة ایستادگی در مقابل استکبار جهانی بدست آمده است.
آمریکا از رشد انقلابی دانشآموزان ما بیمناک است.
سیزده آبان روز بسیار مهمى است؛ به یک معنا روز دانشآموز است، به یک معنا روز دانشجوست، به یک معنا روز استوارى ملت ایران در مقابل ترفند استکبار است.
سیزده آبان در واقع روز جوانان است؛ جوانان دانشآموز و دانشجو
گرامیداشت سیزده آبان
آن روز آمریکا، آمریکای حریف شوروی بود و ادعاهایش در همان اندازهها. ادعای «آزادی» داشت و «کارترش» هم با شعار احیای «حقوق بشر» در عالم آمده بود. دنیا، مرعوب سالوسِ آمریکایی بود و حنجرهها ناتوانتر از امروز برای «اعتراض» و «استیضاح». اما ناگهان بمب خبری در دنیا منفجر شد: «لانه» آمریکاییها در ایرانِ انقلابی تسخیر شد. هنوز چند صباحی از پیروزی انقلاب نمیگذشت. سرنوشت هیچ چیز معلوم نیست. که باور میکند که ایران هنوز جای پا محکم نکرده به جنگ «ابرقدرت» رفته است؟
۱۳ آبان باز هم «خاطرهانگیز» شد؛ بعد از خاطره تبعید امام، و کشتار بچهمدرسهایها. تسخیر جاسوسخانه با پرچم خط امام، «سیلی جوانان ایرانی به آمریکا بود…» امام امت با نفس نفیس و روح استوار خود، تمام قامت پشتیبان جوانانش ایستاد.
کارتر میخواهد حمله کند؟ قلبهای مریض به کار افتادند. جانهای نحیف هم پاپس کشیدند و دولت موقتشان را منقضی کردند. اما ملت را باکی نبود؛ «این ملت بعد از سالها اسارت توانسته است روی پای خود بایستد. انقلابش پیروز شده است و دولت تشکیل داده؛ اما آنها جاسوسی میکنند! اینجا ملت مقتدرانه وارد میدان میشود و ماجرای سفارت امریکا اتّفاق میافتد…» ۱۳۷۸/۰۸/۱۲
نکتهای کاربردی برای تربیت نوجوان
امام على عليه السلام:
إذا عاتَبتَ الحَدَثَ فَاترُك لَهُ مَوضِعا مِن ذَنبِهِ لِئلاّ يَحمِلَهُ الإخراجُ عَنِ المُكابَرَةِ
◻️ هرگاه نوجوانى را سرزنش میكنى، جايى براى عذرخواهى از گناهش براى او باقى بگذار
تا نيافتن راهى براى عذرخواهى، او را به ستيزهجويى نكشاند.
بحارالأنوار، ج ۲۰، ص ۳۳۳
بهترین ویژگی برای زن
پرسش:
آیا پیامبر(صلی الله علیه وآله) ارتباط نداشتن با نامحرم را بهترین ویژگی مثبت زن میداند؟
از نظر پیامبر بهترین چیز برای #زن چه میباشد؟
✍️در منابع حدیثی، روایتی از رسول خدا(ص) نقل شده است که متن آن چنین است: «قالَ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَیُّ شَیْءٍ خَیْرٌ لِلْمَرْأَةِ فَلَمْ یُجِبْهُ أَحَدٌ مِنَّا فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لِفَاطِمَةَ (ع) فَقَالَتْ مَا مِنْ شَیْءٍ خَیْرٌ لِلْمَرْأَةِ مِنْ أَنْ لَا تَرَى رَجُلًا وَ لَا یَرَاهَا فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لِرَسُولِ اللَّهِ (ص) فَقَالَ صَدَقَتْ إِنَّهَا بَضْعَةٌ مِنِّی»؛[1] امام علی(ع) میفرماید: رسول خدا(ص) از ما پرسید بهترین چیز برای یک زن چیست؟ هیچیک از حاضران نتوانست جواب سؤال آنحضرت را بدهد. امام(ع) میفرماید این موضوع را برای حضرت زهرا(س) بیان کردم، ایشان فرمود چیزی برای زن بهتر از آن نیست که نه مرد نامحرمی او را ببیند و نه او مردی را ببیند. علی(ع) میفرماید این موضوع را به اطلاع پیامبر رساندم، پیامبر(ص) فرمود درست گفت زهرا(س)؛ چرا که او پاره تن من است.
?روشن است که این روایت ناظر به جنبه عفاف بانوان است. به بیان دیگر، اینکه حضرت فرمود بهترین چیز برای یک زن آن است که زندگی خود را به گونهای تنظیم کند که حتی الامکان نه او مرد نامحرمی را ببیند و نه مرد نامحرمی او را ببیند. این میتواند یک امتیاز و یکی از برجستگیهای زن مؤمن باشد، که در کنار خوبیها و محسّنات دیگر که در تعالیم دینی، زنان به رعایت آنها توصیه شدهاند؛ نظیر انجام تکالیف دینی و اجتماعی، اطاعت از شوهر و… میتواند از او یک بانوی نمونه بسازد و گرنه این ویژگی به تنهایی و بدون درنظر داشتن دیگر وظایف، هیچ امتیازی را برای زنان اثبات نمیکند؛ چرا که گاهی شرایط و موقعیت اقتضا میکند که زن در دفاع از ارزشها در اجتماع و در برابر مردان حضور پیدا کند؛ آنگونه که خود حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) نیز در برابر دشمن به ایراد سخن میپرداختند.
?اگر ندیدن نامحرم را به صورت مطلق، بهترین چیز برای زنان بپنداریم، نتیجه آن میشود که زنان کافری که نه مردی را ببینند و نه مردی آنها را ببیند، بهتر از زنان با ایمانی باشند که در جامعه حضور داشته و احیاناً چشمشان به مردی افتاده باشد، در حالیکه یقیناً اینگونه نیست
?پی نوشت:
[1]. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربى، دعائم الإسلام، ج 2، ص 215، قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، چاپ دوم، 1385 ق.//آیات مرتبط
سوره النور (31)
?منبع: سایت اسلام کوئست
حتما بخوانید! دل به این عاریتی ها نبند...
زمانی که مرحوم حاج شیخ عبد الکریم حائری قصد هجرت به ایران داشت میرود محضر امیر المؤمنین (ع) در حرم زیارت و به آقا امیر المؤمنین می گوید:
آقا، یک الگویی را به ما معرفی کنید که من در آیندهی زندگیام، این الگو بشود برای ما شاخص، این استقبال دنیا، مرجعیت، عزّت، ثروت و آقایی، ما را غافل نکند.
ایشان، سه ماه نجف می ماند و صبح و شام وقتی حرم مشرّف میشد، از امیر المؤمنین (ع) همین خواسته را تقاضا می کرد.
سه ماه هم ایشان کربلا می ماند، جمعاً می شود شش ماه. دیگر ایشان داشته باز نا امید می شده که شاید آقا امام حسین (ع) هم مصلحت نمی دانند که معرفی کنند، آن شب با دل شکسته از حرم میرود در همان منزلی که در کربلا اسکان داشتند، ایشان شب می خوابد، خواب سید الشهداء (ع) را می بیند.
آقا می فرمایند: “شیخ عبد الکریم! از ما یک انسان جامعِ کاملِ وارسته می خواهی به عنوان الگو؟".
می گوید: بله آقا!.
میفرمایند: “فردا صبح وارد حرمِ ما که می خواهی بشوی، طلوع فجر، کنار قبرِ حبیب بن مظاهر اسدی، یک جوان ۱۸ سالهیی نشسته، عمامهیی کرباسی به سر دارد و یک عبای کرباسی و لباس کرباسی هم پوشیده.
شما که وارد می شوید، این جوان بلند می شود وارد حرم می شود یک سلامی پایین پا به من می کند، یک سلام به علی اکبر، یک سلام به جمیع شهداء، از حرم خارج می شود بعد از طلوع فجر.
این جوان را در یاب که یکی از انسانهای بزرگ است “.
حاج شیخ می فرماید: بیدار شدم، طلوع فجر، وقتی وارد حرم شدم، دیدم کنار قبر حبیب بن مظاهر، همان گوهری که امام حسین (ع) حواله کرده بود، نشسته بود.
وارد شدم، این قیام کرد و آمد در حرم و یک سلام به حضرت سید الشهداء (ع)، یک سلام به علی اکبر و یک سلام به جمیع شهداء، از حرم خارج شد آمد به ایوان و از آن جا به صحن رفت.
دنبال اش دویدم. در صحن، صدایش زدم و گفتم: آقا، بایست من با تو کار دارم.
بر گشت یک نگاهی به من کرد و گفت: “آقا! عمامهی من عاریتی است ” و رفت.
از صحن رفت بیرون، رفت در کوچه پس کوچه های کربلاء، دنبال اش دویدم: آقا! عرضی دارم، مطلبی دارم، بایست.
دو باره در حال حرکت بر گشت و گفت: “آقا! عبای من هم عاریتی است ” و رفت.
آقای حاج شیخ عبد الکریم می گوید: دیدم دارد از دست ام می رود؛ محصول شش ماه زحمت درِ خانهی دو امام، با این دو کلمه دارد می گذارد و می رود.
دویدم و خودم را به او رساندم و دست اش را گرفتم و گفتم: بإیست. عبای من عاریتی است؛ عمامهی من عاریتی است یعنی چه؟، شش ماه التماس کرده ام تا شما را معرفی کرده اند، کار داریم به شما. یک نگاهی به حاج شیخ می کند و می گوید: “چه کسی من را به شما معرفی کرد؟". آقا شیخ عبد الکریم می گوید: صاحب این بقعه و بارگاه، سید الشهداء (ع).
به حاج شیخ عبد الکریم می گوید: “امروز چندمِ ماه است؟".
حاج شیخ عبد الکریم روز را می گویند.
می گوید: “دنبال من بیا".
در کوچه پس کوچه های کربلا می روند تا به خارج از کربلا می رسند. یک تلّی بود که روی آن تل، یک اتاقکی بوده.
می رسد به درِ آن اتاق و می گوید: “این جا خانهی من است، فردا طلوع فجر، وعدهی دیدار من و شما همین جا “.
می رود داخل و در را می بندد!.
مرحوم حاج شیخ فرموده بود: من در عجب بودم؛ خدایا، این چه مطلبی می خواهد به من بگوید که موکول کرد به فردا. چرا امروز نگفت؟! آن درسی که بناست به من بدهد و زندگی آیندهی من را تضمین کند در معنویت؛ بشود درس؛ بشود پیام.
ایشان می فرماید: لحظه شماری می کردم. آن روز گذشت تا فردا و طلوع فجر، رفتم بیرونِ کربلا، روی همان تل.
پشتِ همان اتاقک. آمدم در بزنم، صدای نالهی پیر زنی از درون آن اتاق بلند بود و صدا می زد: وَلَدی! وَلَدی.
پسرم، پسرم!.
در زدم، دیدم پیر زنی با چشمان اشک آلود در را گشود.
گفتم: خانم دیروز یک جوانی زمان طلوع فجر، وارد این خانه شد و گفت این جا خانهی من است و با من وقت ملاقات گذاشته.
این آقا کجا ست؟ گفت: این پسرِ من بود، الآن پیشِ پای شما از دنیا رفت.
وارد شدم. دیدم پا های این جوان به قبله دراز، هنوز بدن اش گرم است. گفتم: وا أسفا! دیر رسیدم….
یک روز حاج شیخ بر فراز تدریس کرسی درس خارج در قم، این خاطره را نقل کرده بود از دوران جوانی و بعد فرموده بود: آن درسی که آن جوانِ بزرگ و کامل از طرف امام حسین (ع) به من آموخت، درسِ عملی بود.
روز قبل به من گفت: آقا عمامهی من عاریتی است، عبای من عاریتی است!. فردا جلوی چشمانِ من، عبا و عمامه را گذاشت و رفت.
می خواست به من بگوید: شیخ عبد الکریم حائری! مرجعیت، عاریتی است؛ ریاست، عاریتی است؛ خانههای تان، عاریتی است؛ پول های حساب تان، عاریتی است؛ وجود تان، عاریتی است؛ سلامتیتان، عاریتی است.
هر چه می بینید، عاریه است و امانت است؛ دل به این عاریه ها نبندید