#تربیت_دینی
از زمان شادابی کودک ( زمانی که به او هدیه ای می دهید ؛ به مسافرت ، پارک ، دریا، جنگل، کوه ، سینماو… ) برای آموزش آموزه های دینی به او استفاده نمایید؛
زیرا موقعیت های زمانی و مکانی خوب، باعث می شود که کودک بدون کمترین مقاومت روانی پذیرای ارزش های دینی باشد
اگر خدا مُعین و یاور ما نباشد، هیچکارهایم!
✍️آیتالله بهجت(ره):واقعاً آسیه زن فرعون چه ایمانی داشته که درحالیکه به چهار میخ بسته شده بود، میگفت: «رَبِّ ابْنِ لِی عِندَک بَیتًا فِی الْجَنةِ؛ پروردگارا! خانهای در بهشت در نزد خود برای من مقرر بفرما»[مریم: ۱۱].خداوند سبحان دربارهی اصحاب کهف میفرماید: «وَ رَبَطْنَا عَلَی قُلُوبِهِمْ؛ دلهایشان را استوار داشتیم»[ کهف: ۱۴].
خداوند ایمان کسانی را که در گرفتاریها ثابت قدم بمانند، تقویت میکند تا هیچ ابتلایی آنها را از پا در نیاورد، و با ایمان و ذکر و اُنس با خدا از دنیا بروند. اگر خدا مُعین و یاور ما نباشد، هیچکارهایم.
? در محضر بهجت، ج٢، ص٢٢۶
طرح؛ بسیجی یعنی سربازی امام زمان
بیست جمله طلايي از رهبر انقلاب درباره «بسیج»
هفته بسیج، در حقیقت فرصتی برای ارائه حرکت عظیمی است که به وسیله امام بزرگوار راحل، در این کشور پایهگذاری شد و این حرکت، در این منطقه اسلامی و دینی، برای دیگر ملتها هم انشاءاللَّه الگو و سرمشق خواهد شد. ۱۳۷۵/۰۸/۳۰
* سازماندهی بسیج، یکی از نوآوریهای امام بزرگوار بود. ۱۳۸۷/۰۲/۱۴
* امروز اگر شما جلوههای زیبای پُرشور حضور جوانان را در صحنههای پُرخطر فلسطین و لبنان مشاهده میکنید، این الگوگیری از بسیج است. ۱۳۸۴/۰۶/۰۲
* میتوان بسیج را را بحق مکتبیترین و مردمیترین نیروی مقاومت جهانی نامید. ۱۳۶۲/۰۹/۰۴
* بسیج، عبارت است از مجموعهای که در آن، پاکترین انسانها، فداکارترین و آمادهبهکارترین جوانان کشور، در راه اهداف عالی این ملت و برای به کمال رساندن و به خوشبختی نائل کردنِ این کشور، جمع شدهاند. ۱۳۷۶/۰۹/۰۵
* بسیج به معنی حضور و آمادگی در همان نقطهای است که اسلام و قرآن و امام زمان ارواحنافداه و این انقلاب مقدّس به آن نیازمند است؛ لذا پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت ولی عصر ارواحنافداه - مهدی موعود عزیز - یک پیوند ناگسستنی و همیشگی است. ۱۳۷۸/۰۹/۰۳
* همه باید بدانند که در دوران دفاع مقدس چه معجزات عظیمی از حضور مؤمنانه و پر تلاش نیروهای بسیجی در صحنههای جنگ اتفاق افتاد؛ این را باید همه بدانند. ۱۳۸۷/۰۲/۱۴
* مطمئن باشید اگر حضور بسیج مستضعفین در هشت سال دفاع مقدس نبود، امروز سرنوشت کشور چیز دیگری بود. ۱۳۸۸/۰۹/۰۴
* تا بسیج هست، نظام اسلامی و جمهوری اسلامی از سوی دشمنان تهدید نخواهد شد؛ این یک رکن اساسی است. ۱۳۸۸/۰۹/۰۴
* عرصهی بسیج یک عرصهی عمومی است؛ نه مختص یک قشر است، نه مختص یک بخشی از بخشهای جغرافیائی کشور است، نه مختص یک زمانی دونِ زمان دیگری است؛ نه مختص یک عرصهئی دون عرصهی دیگری است. در همهی جاها، در همهی مکانها، زمانها، عرصهها و در همهی قشرها، این وجود دارد. این معنای بسیج است. ۱۳۸۹/۰۴/۰۲
* بسیج دانشجویی یکی از ارزندهترین یادگارهای امام راحل بزرگوار ما است. ۱۳۷۷/۰۷/۱۴
* بسیج به کیفیتبخشیدن روزافزون به خود نیازمند است و این حلقات «صالحین»، از کارهای بسیار خوب و برجسته است و در طریق همین تکمیل بسیج قرار دارد که انشاءالله روز به روز باید آن را کاملتر کرد. ۱۳۹۱/۰۹/۰۱
* از جملهی اساسیترین کارهائی که بر عهدهی بسیج است و در بافت درونیِ هویت بسیج دخالت دارد، عبارت است از حمایت و دفاع از اصول مسلّم اسلامی. ۱۳۹۰/۰۷/۲۲
* جوانی که در نیروی مقاومت بسیج به عنوان یک نیروی بسیجی، خود را خدمتگزار اهداف انقلاب و آرمانهای اسلامی میداند، باید چنان خود را بسازد که مثل شمعی پروانهها را به دور خود جمع کند و سازندگی علمی، اخلاقی، معنوی، فکری و سیاسی داشته باشد. ۱۳۸۰/۰۸/۲۱
* اخلاص و معنویت بسیجی و ارتباط با خدا در بسیجی، یک خصوصیت عمده است. ۱۳۷۶/۰۹/۰۵
* بسیج نگاه میکند ببیند که این حرکت عمومی انقلاب و نظام از مسیرِ درست منحرف نشود؛ مراقب است که انحراف به وجود نیاید؛ هر جا انحرافی مشاهده شد، بسیج در مقابل آن میایستد. این از جملهی خصوصیاتی است که مربوط به بسیج است. ۱۳۹۰/۰۷/۲۲
* آنچه که برای همهی ما، برای همهی بسیجیان عزیز، برای جوانها در هر نقطهای از این عرصهی عظیم که مشغول کار هستند، باید به عنوان شاخص مطرح باشد، عبارت است از این سه عنصر: بصیرت، اخلاص، عمل بهنگام و به اندازه. این سه عنصر را همیشه با یکدیگر توأم کنید و در نظر داشته باشید. ۱۳۸۹/۰۸/۰۲
* بسیجیان در قبال پیچیدگی اوضاع توانستهاند در ذهن خود و فکر خود و شخصیت خود پیچیدگی ایجاد کنند و بشناسند؛ قضایای سال ۸۸ این را نشان داد. ۱۳۸۹/۰۸/۰۲
* بسیج تنها تا آن روز پیروز است که در یک دست بسیجی«قرآن» و در دست دیگرش«سلاح» باشد. ۱۳۶۲/۰۹/۰۴
* راز پیروزی مسلمین و وحشت و هراس دشمنان و معاندین از مسلمین در برافراختن پرچم قرآن است. بسیج باید مطیع مسجد، حامی مسجد، عامل به قرآن و حافظ قرآن باشد. ۱۳۶۲/۰۹/۰۴
گوشه از فضایل کریمه اهل بیت علیهم السلام
برخورداری حضرت معصومه ـ علیها السلام ـ از برجستگی علمی و نیز با حضورش در قم، روح بزرگ علمی از مدینه به ایران مهاجرت کرد همان سان که با حضور برادرش در خراسان علم از مدینه غروب کرد و در ایران طلوع نموده، امام رضا ـ علیه السلام ـ به منزله خورشید از مدینه غروب و در شرق ایران طلوع کرد، علم الهی نیز با آن حضرت در خراسان طلوع کرد، که پس از حضور آن حضرت خراسان هم از جهت تمدنی روز به روز در پیشرفت بود هم از لحاظ علمی و رویش عالمان کم نظیر تاریخ، که در بلاغت و هنر نوشتن سرآمدان تمام روزگار در جهان اسلام شده اند، بسیاری از دانشمندان بلیغ و زبردست در این منطقه پرورش یافته اند، نفس قدسی امام و جلسات علمی و مناظرات با دانشمندان فضای خراسان را علمی کرد و عالمان و فقیهان بزرگ اسلام از اهل سنت و شیعه از این دیار برخاستند، همین پیوند و قرابت علمی در حضرت معصومه ـ علیها السلام ـ نیز وجود داشت چنان که نقل شده جمعی از شیعیان به مدینه آمدند تا به محضر امام برسند و سئوالات خود را جواب بگیرند، حضرت حضور نداشت، مراجعه کنندگان که سئوال علمی داشتند می خواستند از در خانه حضرت با یأس و ناامیدی و اندوه برگردند اما حضرت معصومه ـ علیها السلام ـ که هنوز به سن بلوغ نرسیده بودند آنها را از اندوه رها کرد و تمام سئوال های آنان را پاسخ داد. شیعیان مدینه را ترک و در بیرون شهر با امام روبرو شدند و پاسخ های حضرت معصومه ـ علیها السلام ـ را به آن حضرت نشان دادند و امام با دیدن دستخط و پاسخ های دخترش اظهار شعف و شادی نمود و فرمود «فداها ابوها» پدرش فدای چنین دختری باد
مهدی پور، علی اکبر، زندگانی کریمه اهلبیت، قم، نشر حاذق، چاپ اول، ۱۳۸۰ش، ص۱۳۵ به نقل از کشف اللئالی.
بترسیم! از مکافات عمل
? توی بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم.
روزی از روزها دکتر مظفری بدون مقدمه صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشان دادن که باید پایش را بعلت عفونت می بریدیم.
دکتر گفت که اینبار من نظارت می کنم و شما عمل می کنید…
به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم و دکتر گفت: برو بالاتر!
بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر!!
بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر!!!
تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا ببر…
عفونت از این جا بالاتر نرفته!
لحن و عبارت «برو بالاتر» خاطره بسیار تلخی را در من زنده می كرد خیلی تلخ.
دوران کودکی همزمان با اشغال ایران توسط متفقین در محله پامنار زندگی می کردیم.
قحطی شده بود و گندم نایاب بود و نانوایی ها تعطیل.
مردم ایران و تهران بشدت عذاب و گرسنگی می کشیدند که داستانش را همه میدانند.
عده ای هم بودند که به هر قیمتی بود ارزاق شان را تهیه می کردند و عده ای از خدا بی خبر هم بودند که با احتکار از گرسنگی مردم سودجویی می کردند.
شبی پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسایه مان که دلال بود و گندم و جو می فروخت برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم تا از گرسنگی نمیریم.
پدرم هر قیمتی که میگفت همسایه دلال ما با لحن خاصی می گفت: برو بالاتر… برو بالاتر… !!!
بعد از به هوش آمدن پیرمرد برای دیدنش رفتم.
چقدر آشنا بود…
وقتی از حال و روزش پرسیدم گفت: بچه پامنار بودم...
گندم و جو میفروختم…
خیلی سال پیش…
قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن بشم…
دیگر تحمل بقیه صحبتهایش را نداشتم.
خود را به حیاط بیمارستان رساندم.
من باور داشتم که :
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
اما به هیچ وجه انتظار نداشتم که چنین مکافاتی را به چشمم ببینم.