گهرهای کاظمی
امام رضاعليه السلام :
كانَ [الامام الكاظم عليه السلام ]عَقلُهُ لاتُوازي بِهِ العُقُولُ و رُبَّما شاوَرَ الأسوَدَ مِن سُودانِهِ
هيچ انديشهاي با انديشه او برابري نميكرد و [با اين حال] چه بسا با يكي از خادمان سياه خود مشورت ميكرد
مكارم الأخلاق ، ج ۲، ص ۹۹ .
روايت شده است :
و كانَ اَوصَلَ النّاسِ لأِهلِهِ و رَحِمِهِ و كانَ يَتَفَقَّدُ فُقَراءَ المَدينَةِ فِي اللَّيلِ
[امام موسي بن جعفرعليه السلام] بيشترين پيوند را با خانواده و خويشان خود داشت و شبها از فقيران مدينه دستگيري ميكرد
الإرشاد ، ج ۲ ، ص ۲۲۳ .
ابن أثير :
كانَ يُلقَّبُ بِالكاظِمِ لِأنَّهُ كانَ يُحسِنُ إلي مَن يُسيءُ إلَيهِ ، كانَ هذا عادَتَهُ
امام كاظم عليه السلام] از آن روي “كاظم” ناميده شد كه همواره با كسي كه به او بدي ميكرد ، به نيكي رفتار ميكرد ؛ اين خوي او بود
الكامل ، ج ۶ ، ص ۱۶۴ .
سخنان برگزيده
امام كاظم عليه السلام :
المَغبونُ مَن غُبِنَ عُمرُهُ ساعَةً
زيان كار كسي است كه ساعتي از عمرش را زيان كرده باشد
نزهة الناظر و تنبيه الخاطر ، ص ۱۲۳ .
امام كاظم عليه السلام :
مَن وَلَهَهُ الفَقرُ أبطَرَهُ الغِني
آن كه ناداري حيرانش كند ، توانگري سرمستش سازد
بحار الأنوار ، ج ۷۴ ، ص ۱۹۸ .
امام كاظم عليه السلام :
ما تَسابَّ اثنانِ إلّا انْحَطَّ الأعلي إلي مَرتَبَةِ الأسفَلِ
هيچ گاه دو تن به هم دشنام ندادند جز آنكه بالاتر به مرتبه فروتر سقوط كرد
بحار الأنوار ، ج ۷۸، ص ۳۳۳ .
امام كاظم عليه السلام :
جِهادُ المَرأةِ حُسنُ التَّبَعُّلِ
جهاد زن خوب شوهر داري كردن است
الكافي ، ج ۵ ، ص ۵۰۷ .
امام كاظم عليه السلام :
قُلِ الحَقَّ و إن كانَ فيهِ هَلاكُكَ ، فَإنَّ فِيهِ نَجاتُكَ
حق را بگو ، اگرچه نابودي تو در آن باشد ؛ زيرا نجات تو در همان است
تحف العقول ، ص ۴۰۸ .
امام كاظم عليه السلام :
إنَّ العاقِلَ لايَكذِبُ و إن كانَ فيهِ هَواهُ
خردمند دروغ نميگويد ، اگرچه ميل او در آن باشد
تحف العقول ، ص ۳۹۱ .
امام كاظم عليه السلام :
التَّوَدُّدُ إلَي النّاسِ نِصفُ العَقلِ
مهرورزي با مردم نيمي از عقل است
تحف العقول ، ص ۴۰۳ .
امام كاظم عليه السلام :
مَن استَوي يَوماهُ فَهُوَ مَغبونٌ و مَن كانَ آخِرُ يَومَيهِ شَرَّهُما فَهُوَ مَلعونٌ و مَن لَم يَعرِفِ الزِّيادَةَ في نَفسِهِ فَهُوَ في نُقصانٍ و مَن كانَ إلَي النُّقصانِ فَالمَوتُ خَيرٌ لَهُ مِنَ الحَياةِ
كسي كه دو روزش با هم برابر باشد، زيان كار است. كسي كه امروزش بدتر از ديروزش باشد ، از رحمت خدا به دور است . كسي كه رشد و بالندگي در خود نيابد ، به سوي كاستيها ميرود و آن كه در راه كاستي و نقصان گام بر ميدارد مرگ برايش بهتر از زندگي است
بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۳۲۷ .
امام كاظم عليه السلام :
إنَّ الحَرامَ لايُنمي و إن نُمِي لايُبارَكُ فيهِ
مال حرام افزون نميگردد و اگر هم افزون گردد بركت نمييابد
الكافي ، ج ۵ ، ص ۱۲۵ .
ساختن جامعهای با امید و موفقیت
? با عمل به درسهای نهجالبلاغه
? مقام معظم رهبری مدظله العالی: اگر بخواهیم جامعهاى را که شایستهى انسانیّت و شایستهى انسان است بسازیم، جامعهاى سرتاپا عدل، سرتاپا حق، با امید، با جهاد، با تلاش، با پیروزى، با موفّقیّت و بر مبناى یک فلسفهى عالمانه و درست، همهى این درسها در خودسازى و جامعهسازى از نهجالبلاغه به دست مىآید؛ #نهج_البلاغه یک چنین کتاب کاملى است
روایت آیت الله جوادی آملی از بیتی از شعرشهریار
هشدار رهبرمعظم انقلاب
رهبرمعظم انقلاب مدظله العالی: اگر چنانچه موالید در این کشور به قدر لازم و به قدر کافی تولید نشوند…چند صباح دیگر، چند سال دیگر نسل جوان در کشور کمیاب خواهد شد. آن وقت کشوری که در آن جوان کم است، پیشرفتش [هم] کم است. یکی از ابزارهای قدرت حفظ اکثریّت جوان در جامعه است.
زودباوری
?در عصر ما یکی از دامهای اصلی زودباوری مردم، شبکههای اجتماعی هستند.افراد زودباور عموماً به دلیل: ?ناآگاهی
?حضور کمرنگ در بین افراد جامعه
?پرورش یافتن در فضایی بسته
? برخوردار نبودن از تفکری انتقادی
? اهمیت دادن بیش از اندازه به تأیید دیگران
? خودکمبینی و نداشتن «اعتماد به خود»
بهسادگی تحت تاثیر امواج اجتماعی و فرهنگی قرار میگیرند
مولی فقط حضرت علی علیه السلام می باشد
مقام معظم رهبری مدظله العالی: پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مابین مکّه و مدینه در نقطهاى به نام «غدیر خم» همهى مردم را جمع کردند… اینجا جایى بود که همهى حجّاجى که از مکّه برمیگشتند، در اینجا مجتمع بودند… امیرالمؤمنین(علیه السلام) را بلند کرد و به مردم نشان داد؛ براى خاطر اینکه هیچ اشتباهى هم نباشد، معرّفى کرد و گفت هر کسى که من سرپرست او هستم، ولایت او را به عهده دارم، حکومت من را قبول کرده، فَهَذا عَلىٌّ مَولاه؛ علىّبنابىطالب مولاى او است.
چرا بیان جانشینی امام علی(ع) در «غدیر خم» انجام شد؟
پرسش: چرا پیامبر اسلام(ص) مسئله ولایت و خلافت حضرت علی(ع) را در بازگشت از «حجة الوداع» و در آن شرایط سخت، در محل «غدیر خم» مطرح فرمودند؟
پاسخ:
آنگاه که تهدید رومیان از ناحیه سرزمینهاى شام، مرزهاى شمالى کشور اسلامى را به خطر انداخت و قدرتِ زبانزد رومیان، همه را وحشتزده کرد، رسول خدا(ص) چنین مصحلت دانست که سپاهى گران از تمام بلاد اسلامى فراهم و به قصد سرحدّات شمالى روانه گرداند. چون زمان مقّرر فرا رسید، پیامبر(ص) دستور حرکت دادند و بر خلاف گذشته نماینده خود؛ یعنی علی(ع) را در مدینه معیّن نمودند.
منافقان نیز از این فرصت در پى بهرهجویى آمدند. به همین جهت چنین شایعه کردند که رسول خدا(ص) را حفظ جان داماد و پسر عمّ، عزیزتر از جهاد با رومیان بوده و شاید این به خواست خود حضرت على انجام شده است. این شایعه را على(ع) دریافت و سراسیمه خود را به پیامبر رسانید و مصرّانه از مقتداى خویش خواست تا اذن حضور در رکاب را صادر نماید. اما رسول خدا(ص) در ظاهر براى اطمینان خاطر على(ع)، و در واقع براى تفهیم مسئلهاى مهم به مسلمانان و حاضران در اردوگاه، به حضرت على فرمود: «آیا راضى نیستى به اینکه براى من چون هارون براى موسى باشى با این فرق که بعد از من پیامبرى نخواهد بود»..
چرا کسی از حاضران در غدیر به خلافت دیگران (غیر از حضرت علی علیه السلام) اعتراض نکرد؟
پرسش: شیعه میگوید: هزاران صحابه در غدیر خم حضور داشتند، و همه شنیدند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) علی را به عنوان جانشین خود بعد از وفاتش تعیین کرد؛ اگر چنین است پس چرا از هزاران صحابه یکی به خاطر غصب شدن حق علی اعتراض نکرد، حتی عمار بن یاسر و مقداد بن عمرو و سلمان فارسی چیزی نگفتند و یکی از اینها نگفت: ای ابوبکر چرا خلافت را از علی غضب میکنی و حال آنکه میدانی که پیامبر(ص) در غدیر خم چه گفت؟!
پاسخ :
اصل وقوع حادثه غدیر از طریق نقل متواتر تاریخی اثبات شده است.
تاریخ نویسان با ثبت وقایع ، به صحت این مطلب اذعان کردهاند. حجیّت این مطلب به قدرى بود که در ادبیات، کلام، تفسیر و حتى معاجم حدیثى معتبر اهل سنّت و شیعه راه پیدا کرد به نحوى که نسائى دانشمند بزرگ اهل تسنّن، حدیث فوق را به ۲۵۰ سند نقل کرده است.
اما در پاسخ سؤال شما باید گفت که: اساساً عمومیّت عدم اعتراض صحابه در سقیفه، مورد نقض و ابطال است؛ البته حضرت على (ع) طبق وصیّت پیامبر(ص)، مأمور بود که نگذارد جامعه به دو دستگی کشیده شود، لذا ایشان بارها در مواقع مختلف با استناد به حدیث غدیر تنها به مخالفت قولی اکتفا کردند.
بزرگانى چون سلمان، مقداد، طلحه و… در اعتراض به سران سقیفه، کوتاهى نکردند و حتى زبیر، به سوى سردمداران سقیفه شمشیر کشید.
اما گروهى که سکوت را پسندیدند؛ یا به خاطر رعایت مصلحت و دورى از تفرقه و خونریزى بود. و یا از روى ترس و تهدید عمّال خلیفه وقت. و یا این که خود از سرکار آمدن این گروه بهره هاى فراوانى مى بردند.
چرا با وجود محور حق بودن امام علی(ع) صحابه خلافت ایشان را قبول نکردند؟
چرا با وجود محور حق بودن امام علی(ع) صحابه خلافت ایشان را قبول نکردند؟
پرسش: علمای شیعه همواره بیان می کنند که انصار -رضی الله عنهم- دوستداران علی بوده اند و در جنگ صفین در لشکر علی قرار داشتند. به شیعه می گوییم: اگر چنین است چرا خلافت را به علی ندادند و خلافت را به ابوبکر سپردند؟! هرگز پاسخ قانعکنندهای ندارند. دیدگاه و نظر انصار و مهاجرین از نظر و دیدگاههای همه ما درستتر است؛ و این گروه مؤمن بین خلافت و بین ارتباط عاطفی با خویشاوندان پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- فرق می گذارند.
بنابراین مى بینیم که کتاب های شیعه که انصار را می ستایند و دوشادوش ایستادن آنها را در کنار علی در جنگ صفین تمجید می کنند، همین کتاب ها آنها را مرتد می نامند و می گویند در واقعه سقیفه به عقب باز گشتند و مرتد شدند!
با ترازو و مقیاس عجیبی اصحاب رسول خدا مورد سنجش و ارزیابی قرار می گیرند، اگر در کاری از کارها با علی باشند بهترین مردم خواهند بود، و اگر در کنار مخالفان علی باشند یا بهتر بگوییم در جهتی که علی مى خواهند نباشند مرتد و منفعت طلب و منافق هستند!
اگر بگویند ما به خاطر آن به ارتداد و بازگشت به عقب آنها حکم کردیم چون که نص خلافت علی را انکار کردند، به آنها می گوییم آیا مگر شیعه اثنا عشری نمی گویند که حدیث غدیر متواتر است، و صدها صحابه آن را روایت کرده اند؟ پس کجا آن را انکار کردند؟
وقتی من با زبان خودم می گویم که پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- به علی گفت: «هر کس من مولا و دوست او هستم علی مولا و دوست اوست»، کجا نص را انکار کرده ام؟!
اگر بگویند که آنها معنی و مفهوم نص را انکار کردند، به شیعه گفته مى شود: چه کسی گفته که تفسیری که شما از این حدیث ارائه می دهید حق و درست است؟! آیا شما از اصحاب پیامبر خدا که در آن وقت بودند و با گوشهای خودشان حدیث را شنیدند عاقلتر هستید و بهتر می فهمید؟! یا اینکه شما زبان عربی را از آنها بهتر می فهمید بنابراین چیزی از حدیث فهمیده اند که آنها آن را نفهمیده اند.
پاسخ:
با دقت و بررسی آیات قرآن کریم درمییابیم که ستایش از یک گروه؛ به دلیل عملکرد مناسبشان در یک مقطع زمانی؛ با انتقاد از آنان به دلیل رفتاری دیگر در مقطعی دیگر، منافاتی ندارد. بر این اساس، اگر صحابه پیامبر(ص) با علم به وجود آیه و روایتی، از عمل به محتوای آن خودداری نمایند، میتوانیم منتقد باشیم؛ هر چند اصل آن آیات و روایات را انکار نکنند بلکه از زبان آنان به ما منتقل گردیده باشد.
ما نه تنها به دلایل عاطفی، بلکه با استناد به سخنانی از پیامبر(ص) که مورد قبول تمام مسلمانان میباشد، امام علی(ع) را معیار و میزان مناسبی برای سنجش رفتار دیگر صحابه دانسته و به همین دلیل نسبت به عملکرد برخی انصار در سقیفه منتقد بوده و هر چند آنان را کافر و مرتد نمیدانیم، ولی مشاهده مینماییم که متأسفانه به دلیل سرعت عمل در تصمیمگیری؛ حتی همان تفسیر مورد پذیرش شما از حدیث ولایت نیز در آن هنگام، مورد عمل صحابه قرار نگرفت!
شبهه جابجایی آیات مربوط به غدیر
پرسش: برخى معتقدند که آیات مربوط به غدیر خُم، توسط اهلتسنن جا به جا شده، تا هدف آیه مورد نظر، مبنى بر خلافت على(ع) آشکار نشود؟! نظرتان را درباره تحریف آیه غدیر بیان کنید.
بسیارى از مفسران بزرگ قرآن کریم، چه از اهل تسنن و چه از مکتب شیعى، معتقدند، فراز «الیوم یأس الذین … الأسلام دیناً»، جمله معترضهاى است در میان آیه سوم سوره مائده. و اکثراً بر این مطلب اتفاق نظر دارند که تعارض فوق از همان ابتدا و به اذن نبى اکرم(ص) بود؛ چرا که اساساً حضرت حق -جلّ جلاله- امر ترتیب آیات را به پیامبرش واگذار نمود، اما این موضوع - واگذارى ترتیب آیات به امت - با یکپارچگى قرآن به عنوان اعجاز الهى که همان فعل و کلام واحده حق تعالى است، منافات دارد؛ زیرا یکى از ارکان اعجاز قرآن، اسلوب و نحوه نگارش آن است. و میدانیم که با گسستن یک جزء مانند اسلوب و ترتیب از مجموعهاى سازمان یافته اساس آن مجموعه، متلاشى شده و کلیت آن از بین میرود.
اما اینکه جابهجایى آیات توسط اهل تسنن و مخالفان خلافت على(ع) صورت گرفته باشد، مردود است؛ زیرا حساسیت رسول اکرم(ص) در مراقبت از قرآن کریم، کتابت قرآن توسط صحابه برجسته پیامبر(ص)؛ مانند على(ع)، ابن عباس و… مانع از بروز اختلاف و یا جعل و تحریف در آیات و ترتیب آنها میشد.
اما جعل و تحریف آیات در عصر حکومت خلفاى سهگانه نیز منتفى است؛ زیرا قرآنهاى موجود در آن عصر که همگى به دستور عثمان جمع آورى شده بودند و پس از استنساخ به شهرها فرستاده میشدند؛ مورد تأیید حضرت علی(ع) بود و ردى از آنحضرت نسبت به اخلال در ترکیب و متن آیات از جانب خلفا نرسیده است. در عصر دیگر امامان معصوم(ع) نیز به دلیل اخبارى؛ مثل ثواب قرائت، حفظ قرآن و… دست نخورده بودن آیات به نحو کامل از مسلّمات است. و اما پس از دوران ائمه(ع) نیز این احتمال باطل است؛ چرا که هیچیک از صاحبان فکر و مفسران بزرگ در حجیت قرآن شک نکرده و قایل به جابهجایى در آن نشدهاند.