فکری که باعث عاقبت بخیری می شود
کسی که می داند از پس امروز فردایی هست، اعمال و اخلاقش درست می شود؛ حسد، کینه و سوءظن باعث تنگ شدن روح می شود، چه بسا این تنگی ها قبر و آخرت ما را تنگ کند.
سبکبار بودن در دنیا صرفا به معنای رها شدن و عدم دلبستگی به مادیات نیست، وجه مادی ماجرا شاید عامی ترین و ساده ترین برداشتی است که می توان از این مساله داشت. سبکبار بودن به معنای آن است که انسان از این دنیا به آسودگی عبور کند، با آرامشی که حاصل حسد نکردن، کینه نورزیدن، خیانت نکردن است. این یعنی سبکبار بودن و از همه مهمتر اندیشیدن به مرگ، به اینکه ابدیتی در کار است و اگر قدر هر لحظه زندگی مان را ندانیم قاعده بازی را باخته ایم و دیگر بالی برای پرواز نخواهیم داشت. مرگ اندیشی مساله ای است که در آموزه های دین از اهمیت وافری برخوردار است چراکه انسان را به فکر وا داشته و سبب می شود که او در هر لحظه به یاد خداوند بوده و در سایه این ذکر دائمی طعم شیرین حیات طیبه را بچشد؛ چنان که پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «هر که از یاد مرگ گرانبار باشد، قبر خود را باغی از باغ های بهشت خواهد یافت».
باید توجه داشت «یاد مرگ فرعون منشی انسان را سرکوب می کند و از این جهت، همانند یاد خداوند است. یاد مرگ روحیه فزون طلبی را در انسان از میان برمی دارد و زمینه ساز حیات معنوی انسانی می شود. یاد مرگ به زندگی معنای دیگری می دهد. یاد مرگ مانع ابتذال و روزمرگی می گردد و یاد مرگ موجب تعادل همه ساحت های زیستی انسانی می شود. از همه این ها گذشته، یاد مرگ مانع از فراموش کردن حقیقت میرایی انسان می گردد و از بد فرجامی پیشگیری می کند».(1)
همه بخشیده میشویم!
در روایتی است که: «إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَی فِی کُلِّ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ عِنْدَ الْإِفْطَارِ سَبْعِینَ أَلْفَ أَلْفِ عَتِیقٍ مِنَ النَّارِ»؛ خداوند در هر شب از ماه مبارک رمضان، هنگام افطار هفتاد هزار هزار شخص را که همه مستوجب آتش هستند از آتش نجات میدهد، «فَإِذَا کَانَ آخِرُ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ»؛ شب آخر ماه رمضان که میشود، «أَعْتَقَ فِیهَا مِثْلَ مَا أَعْتَقَ فِی جَمِیعِهِ»؛ [بحارالأنوار، ج95، ص187] شب آخر ماه رمضان به مقدار تمام آنچه که در ماه رمضان از آتش نجات داده است، نجات میدهد.
* آیا کسی هست که بخشیده نشود؟!
در روایت دیگری داریم: «إِذَا کَانَ أَوَّلُ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ غَفَرَ اللَّهُ لِمَنْ شَاءَ مِنَ الْخَلْقِ»؛ وقتی که شب اول ماه رمضان میشود خداوند هر کسی از مخلوقاتش، که مورد مشیّتاش قرار بگیرد تا او را بیامرزد مورد غفران قرار میدهد، «فَإِذَا کَانَتِ اللَّیْلَةُ الَّتِی تَلِیهَا ضَاعَفَهُم»؛ شب اول به هر مقدار بود، شب دوم دو برابر، «فَإِذَا کَانَتِ اللَّیْلَةُ الَّتِی تَلِیهَا ضَاعَفَ»؛ و هر شب بعد از شب دیگر دو برابرِ شب قبل بخشیده میشوند، «کُلَّ مَا أَعْتَقَ حَتَّی آخِرَ لَیْلَةٍ فِی شَهْرِ رَمَضَان»؛ تا شب آخر میشود، «تُضَاعَفُ مِثْلَ مَا أَعْتَقَ فِی کُلِّ لَیْلَة»؛ [إقبال الأعمال، ج1، ص3] که دو برابر آنچه که در هر شب بخشیده و از آتش نجات داده بود نجات میدهد که برای ما بزرگترین، بالاترین و ارزشمندترین اثر الهی درماه مبارک رمضان همین است، یعنی آمرزش و تطهیر است.
به مناسبت سالروز ارتحال علامه مجلسی ره
علامه مجلسی در روز دوشنبه بیست هفتم ماه مبارک رمضان سال 1110 هجری قمری در اصفهان درگذشت و در مسجد جامع عتیق این شهر به خاک سپرده شد.
علّامه بزرگ ملّا محمد باقر اصفهانى معروف به «علّامه مجلسى» و «مجلسى دوم» سومین پسر دانشمند ملّا محمد تقى مجلسى اول است. بگفته میر عبد الحسین خاتونآبادى در تاریخ «وقایع الایّام و السِّنین» علّامه مجلسى در سال 1037 در دار العلم اصفهان دیده بدنیا گشود، ولى در مِرآت الاحوال ولادت او را بسال 1038 نوشته است.
علّامه مجلسى از همان اوان کودکى با هوشى سرشار و استعدادى خدا داد و پشت کارى مخصوص، بتحصیل علوم متداوله عصر پرداخت. چون در سایه تعلیمات و مراقبت پدر علّامهاش که خود نمونه کامل یک فقیه بزرگ و عالم پارسا بود، شروع بکار نمود، در اندک زمانى مراحل مختلفه علمى را یکى پس از دیگرى طى کرد. از همان سنین جوانى آثار نبوغ از سیماى جالبش آشکار بود، و هر کس او را میدید آینده درخشانى را برایش پیشبینى میکرد.
وی بعد از تکمیل تحصیلات خود در فنون و علوم مختلف، با واقع بینى مخصوصى، به تحقیق در اخبار اهل بیت عصمت و طهارت(ع) پرداخت، و با استفاده از شرائط مساعد و قدرت سلطان وقت شاه سلیمان صفوى، به جمع آورى کتابهاى مربوطه و مدارک لازمه، از هر مرز و بومى که بود، همت گماشت.
آنگاه براى تأمین هدف بزرگ و منظور عالى خود و مسئولیتى که بعهده گرفته بود، یک دوره کامل اخبار روایات ائمه اطهار را در هر باب و هر موضوعى از نظر گذرانید.
سپس در زمانى که درست وارد چهل سالگى عمر گرانبهایش شده و بکمال عقل رسیده بود، با بنیهاى سالم و نشاطى عجیب و دانشى پر مایه و اطلاعى وسیع، دست بیک اقدام دامنه دار و اساسى زده، شالوده بناى عظیمى را پى ریزى کرد و با تکمیل این بناى محکم و تأمین آن منظور ضرورى که همانا تألیف کتاب بزرگ «بحار الأنوار» است نام نامیش در همه جا پیچید و آوازه فضل و علم و همت بلندش در سراسر دنیاى اسلام بگوش دوست و دشمن و عالى و دانى رسید. بطورى که در حیات خودش آثار قلمى و فکریش، در اقصى نقاط دنیاى اسلام و بلاد کفر منتشر گشت، و همچون قند پارسى به بنگاله بردند!
هیچ وقت نشد که ندهی!
ماه مبارک رمضان هم ماه دعاست. در دعا مستحضرید اگر ما اُنسی داشته باشیم، و بدانیم که تمام آنچه به دست ماست فیض اوست، خودمان دخیل در کاری نیستیم؛ مثل زکریا تربیت می شویم.
خدایا! من هر وقت خواستم دادی، هیچ وقت نشد که بخواهم و ندهی! این یک. خدا می داند این آیه چقدر شیرین است، فقط خدا می داند! می بینید این زکریایِ پیر چه جور با خدا حرف می زند؛ این راه برای همه ما باز است. عرض کرد: خدایا! می دانی من چه کسی هستم؟ من کسی هستم که هر وقت خواستم، دادی و نگفتی چه کسی هستی!
آخر یک وقت که درب را می زنند، از آدم چیز می خواهند؛ آدم می گوید: چه کسی است، تا بشناسد چیزی بدهد. فرمود: تو نگفتی چه کسی هستی! هیچ وقت نشد بپرسی تو چه کسی هستی! از این بزرگوارتر؟!! تو از من سئوال نکردی زنی، مردی، مسلمانی، کافری؛ من هر وقت خواستم دادی، هیچ وقت سئوال نکردی چه کسی است! (و لم اکن بدعائک ربّ شقیّاً)*. یک وقت نشد بپرسی آخر تو چه کسی هستی، چه آوردی، چه کاره ای!
این یک ماه، ماه مبارک رمضان برای این است که ما فرشته بشویم؛ هم دنیای ما را تامین می کند، هم آخرت ما را تامین می کند؛ این همه کفار را در عالم دارد تامین می کند. پس می شود یک کسی بگوید خدا و خدا نپرسد تو که کافری، از من چه می خواهی! این خداست!! بنابراین این درب همیشه باز است، منتها او خواست که ما طرزی زندگی کنیم که مهمان او بشویم، چرا این راه نشود؟!
————————————————-
📌 سوره مریم / آیه ۴
#صهبای_رشد؛ سه درس از حضرت امیرالمومنین علیه السلام
نقش زن در آرامش خانه
سخنان آیت الله جوادی آملی دامت برکاته
💠 در تنظیم امور خانواده فرمود: ((مسکن)) را مرد باید تهیه کند، امّا (سکینت) و (آرامش) که بالاتر از مسکن است، به عهده زن است؛ این کار سنگین را قرآن به عهده زنها گذاشته است، چون زن را خدا طرزی آفرید که او قدرت بر رحم و مهربانی دارد. این مهربانی آن مَلات (نرم) است؛ درست است که مرد می تواند مهربان باشد، ولی این هنر در مرد کم است. فرمود: زندگی را، خانوادگی را، اساس جامعه را رَحم اداره می کند؛ ملکه رحم زنها هستند. (خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها)*. این عظمت زن است، این جلال زن است، این شکوه زن است، این حق شناسی خدا درباره زنهاست. این جلال و عظمتی که خدا در قرآن کریم به زنها داد، چه کسی داد؟!
ما مامور به صله اصلاب هستیم یا مامور به صله ارحام ؟ همه ما بالاخره یک پدری داریم، پدر بزرگی داریم؛ از اصلاب آمده ایم. امّا از اصلاب آن هنر ساخته نیست که خانواده را اداره کند، از ارحام ساخته است؛ آن رحم است، آن ادب است، آن مهربانی است. آنها که اهل اصول خانواده هستند، وقتی مادر را از دست می دهند احساس غربت می کنند؛ ولو سنّشان هفتاد و هشتاد باشد! این رحامت و این هنر را ذات اقدس اله به زنها داده است. ما مامور به صله ارحام هستیم، نه صله اصلاب! اصلاب آن هنر را ندارد که در ما رحم و رحامت ایجاد کند، این مادریِ مادر است که می تواند این کار را بکند؛ لذا فرمود: اساس خانواده این است.