عزت نفس
“عزت” در اصل آن حالتى است كه انسان را مقاوم و شكست ناپذير مىسازد، و از آن جا كه تنها خداوند است كه شكست ناپذير است، لذا تمام عزت از آن اوست، و هر كس عزتى كسب مىكند از بركت درياى بىانتهاى اوست.
در چند جای قرآن تصریح شده که تمام عزت نزد خداوند است: «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً» (نساء، 139؛ یونس، 65؛ فاطر، 10) لذا اگر کسی به دنبال کسب عزت باشد راهی ندارد مگر این که خداوند آن را به او عطا فرماید؛ و در راستای ایمان و اطاعت از خداوند است که انسان دارای عزت می شود.
در حديثى پيامبر (صلی الله علیه واله) فرمودند: “ان ربكم يقول كل يوم: أنا العزيز، فمن أراد عز الدارين فليطع العزيز": پروردگار شما همه روز مىگويد: منم عزيز؛ و هر كس عزت دو جهان خواهد بايد اطاعت عزيز كند. (تفسير نور الثقلين، ج4، ص 352)
اگر مىبينيم در بعضى از آيات قرآن “عزت” را علاوه بر خداوند، براى پيامبر(ص) و مؤمنان قرار مىدهد “وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ” (منافقون، 8) به خاطر آن است كه آنها نيز از پرتو عزت پروردگار كسب عزت كردهاند، و در مسير طاعت او گام بر مىدارند.
ضمنا مؤمن اجازه ندارد عزت نفس خود را جریحه دار نموده و خود را ذلیل و خوار کند. در روایت آمده: خداوند همه كارهاى مؤمن را به او واگذار كرده جز اين كه به او اجازه نداده است كه خود را ذليل و خوار كند، مگر نمىبينى خداوند در اين باره فرموده: عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است. سزاوار است مؤمن هميشه عزيز باشد، و ذليل نباشد. (نورالثقلين جلد 5 صفحه 336)
در روایتی از امام حسن(علیه السلام) آمده: “و اذا اردت عزا بلا عشيرة، و هيبة بلا سلطان، فاخرج من ذل معصية اللَّه الى عز طاعة اللَّه"؛ هر گاه بخواهى بدون داشتن قبيله، عزيز باشى، و بدون قدرت حكومت، هيبت داشته باشى، از سايه ذلت معصيت خدا بدر آى و در پناه عزت اطاعت او قرار گير! ("بحار الانوار” جلد 44، صفحه 139)