عاشورای خونین
آگاه باشید،فرومایهای مرامیان کشته شدن و ذلت مخیر ساخته؛ولی ذلت از ساحت ما دور است،نـه خـدا ذلت را بـرای من میپسندد،نه پیغمبر(صلی الله و علیه وآله)،نه مردان باایمان دنیا؛و نه آن دامن پاکی که مرا پرورش داده؛و نه آن روح بـامناعت که من دارم،من هرگز طاعت لئیمان را بر کشته شدن با شرافت ترجیح نـخواهم داد.
سید الشهداء(علیه السلام)
صحنه ی زنـدگی بـشر، دریائی است مواج و متلاطم، اقیانوسی است پر جزر و مد؛ امواج این دریا تحولات گوناگونی پدید می آورد،و جزر و مد آن موجب وقایع مهمی می گردد؛ گاهی این دریای پر خروش طوفانی می شود، طغیان می نماید، حوادث بزرگی به وقوع می پیوندد، حوادثی کـه هرگز از دل ها محو و از نظر ناپدید نمی شود، حوادثی که علی رغم گذشت زمان کهنه و فرسوده نمی گردد.
این روزگار کهن حوادث اجتماعی بسیاری دیده، ولی بیشتر آنها را بدست فراموشی سپرده و در خود هضم نموده، و اگر از آنـها نـامی و نشانی دیده شود فقط در گوشه ی تاریخ و لابه لای کتاب ها است.اما حوادث مربوط به رهبران دینی و شخصیت های الهی بر صحنه ی اجتماع بشری آن چنان خطوط روشن،ترسیم نمودهاند که هرگز محو نمی شود بـلکه جـلوه و انعکاس عالمگیر آنها روز به روز افزون تر می گردد.
حادثه ی کربلا در دریای اجتماع، چنان طوفانی ایجاد کرد و طغیانی پدید آورد که برای همیشه، افکار و احساسات را به خود متوجه ساخت، روز عاشورا چنان جای خود را در مـیان ایـام سال باز کرده که تا خورشید می درخشید و ماه نور می افشاند و ابر باران می ریزد، فراموش نخواهد شد آری این چنین است جلوه ی حقیقت (للحق دولة و للباطل جولة حکومت حق همیشگی است،باطل را دورانـی اسـت مـوقت و محدود!
عظمت وصفناپذیر این حـادثه از سـه عـامل مهم سرچشمه می گیرد:
1-مقدس بودن هدف سید الشهدا-در روزگاری که در اثر طوفان هوس های مادی و طغیان ظلم و بیدادگری،بهار درخشان اسلام رو بـه خزان مـی رفت، مـطالع شخصی و غرضهای مادی خطمشی حکومتها را تعیین میکرد،و بـالاخره زحـمات پیغمبر بزرگ اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلّم و شهیدان راه تقوی و فضیلت بر باد داده می شد، و چون سپاه مجهزی در اختیار نداشت، بـا سـیل خـون پایههای کاخ بیدادگری و منکرات را درهم ریخت؛ و برای همیشه چهره ی حـق و فضیلت را رنگین و روشن ساخت.
برای رسیدن به این هدف مقدس، به همه چیز به نظر حقارت می نگریست؛ مصیبت های سنگین را با آغوش بـاز اسـتقبال مـینمود،از هنگامی که از مدینه حرکت کرد تا موقعی که چهره ی رنگین خـود را روی خـاک نهاد،کلماتش بر محور همین هدف عالی می چرخید،کلماتی که هریک از آنها در افق زندگی بشر خـورشید وار مـی درخشید.
بـرای نمونه:وقتی که از بیعت یزید سرباز زد و از مدینه به جانب مکه عزیمت کرد در طـی وصـیتنامهای کـه به برادرش محمد حنیفه تسلیم داشت،فرمود«برای اینکه اجتماع اسلامی را رو به صلاح آرم حرکت می کنم»
هـنگام حـرکت از مـکه نیز گفت:«کسی که حاضر است از خون دل خود در راه هدف مقدسی که ما داریم بگذرد بـا کـاروان ما کوچ کند»!میان راه مکه و کربلا در طی خطبهای که خط سیرش را نمایان تر سـاخت،فـرمود:«وضـع روزگار برگشته حق عملی نمی شود و از باطل جلوگیری به عمل نمیآید،امروز شایسته است که مـرد بـا ایمان خواهان ملاقات خدا باشد،من شخصا در چنین اجتماع و موقعیت،مر گرا برای خـود سـعادت مـی دانم و از زندگی با ستمکاران سخت بیزارم».
هرچه دشمن در تجهیز وتنظیم سپاه و محاصره سید الشهدا فعالیت نـمود حـضرتش در تعقیب هدف عالی و مقصد مقدس خود بیشتر کوشید،گاه فرمود: «به خدا قـسم پیـشنهاد شـما را قبول نمی کنم تا با چهره ی رنگین خدا را ملاقات کنم»
آری این کلمات که برای همیشه در اجـتماع بـشری طـنینانداز است؛هدف مقدسش را روشن ساخت.دیده بلندهمتهای روزگار در هر عصری به این فـداکاری بـانشاط و جانبازی باشهامت،به نظر اعجاب و تحسین مینگرد و این خود گذشتگی بی نظیر را سرمشق خود قرار می دهد.
2-شخصیت آن حضرت-سـید الشهدا علیه السلام در اسلام از لحاظ شرافت نسب بینظیر است و از حیث حسب و صـفات شـخصی علاوه بر مقام امامت که مقام شـامخ الهـی و مـنصب آسمانی است؛دارای عالیترین فضایل اخلاق و کمالات نـفسانی اسـت.
3-حداکثر فداکاری-بعضی از مردم برای احیاء و اجراء حق تنها از مال می گذرند،بعضیها بـا نظر بـلندتری جان خود را هم معرض خـطر قـرار می دهند.
ولی سـید الشـهدا آن انـدازه همتش عالی و نظرش بلند بود،کـه بـرای اعلاء کلمه ی حق و انقراض باطل،از تمام چیزهائی که ممکن است مورد عـلاقه ی بـشر واقع گردد گذشت؛یعنی:از جاه و مـقام و مال و فرزند و تمام شـئون زنـدگی،با آنکه اگر با دسـتگاه حـکومت آن روز موافقت می نمود،با کمال عزت از تمام ناملایمات مصون میبود.اینها است عـواملی کـه موجب عظمت و اهمیت حادثه ی کـربلا گـردید.
بـر ما مسلمانان لازم اسـت که بخواندن و شنیدن ایـن فـاجعه اکتفا نکنیم بلکه از این نظر آن را مورد مطالعه قرار دهیم که سرمشق عملی و چـراغ راه زنـدگی ما باشد،یعنی در مکتب مقدس سـید الشـهداء علیه السـلام.درس ایـمان و تـقوی و عزت نفس و علو همت بخوانیم.منبع:
درسهایی از مکتب اسلام » تير 1339، سال دوم - شماره 6