استغفار در میدانهای ملی ما را به توفیقات بزرگ میرساند
?
? رهبر انقلاب در دیدار رمضانی مسئولان نظام: یکی از چیزهایی که در دعاهای ماه مبارک رمضان تکرار شده، مسئلهی طلب مغفرت الهی است. خب استغفار یعنی چه؟ یعنی معذرت خواهی. از خیلی از کارها، از بسیاری از کردهها و نکردههای خودمان از خدای متعال باید معذرت بخواهیم.
? نگاهمان هم به استغفار این نباشد که فقط مثلاً برای گناهان شخصی و برای شستشوی دل خودمان استغفار کافی است، نه؛ استغفار در میدانهای ملی و در میدانهای بزرگ اجتماعی کارکرد و تأثیر دارد و ما را به توفیقات بزرگ میرساند. ۱۴۰۱/۰۱/۲۳
سی سال آینده چه خبر است؟
#امامخامنهای مدظله العالی:
سی سال آینده یعنی چه؟
یعنی دنیایی که احتمالاً هیچ شباهتی با امروز ندارد؛
از لحاظ: امکان اثرگذاری، امکان تسخیر دلها، امکان تسخیر سرزمینها.
⚜️ بیست سال قبل این فناوری اطلاعات که این آقای عزیز به این خوبی آمدند اینجا شرح دادند، وجود نداشت؛ چیزکی بود، امروز ببینید چه خبر است❗️ آن روز ما وقتی که فکر امروز را بکنیم، امروز در خلأ باقی نمیمانیم. امروز در هر خانهای، در هر مدرسهای، در هر گوشهای، به قول یکی از آقایان شاید در هر روستائی اگر برویم، از فناوری اطلاعات یک چیزی آنجا مشاهده میکنیم. حوزهی علمیه میخواهد عقب بماند⁉️ سی سال آینده را به همین قیاس کنید؛ البته با یک شتاب بیشتری. یعنی شتاب علم در این بیست سالی که گذشت، یقیناً بمراتب کمتر خواهد بود از شتاب علم و پیشرفت علم و فناوری در بیست سالی که پیش روی ماست؛ در سی سالی که پیش روی ماست. آن روز ای بسا صاحبان افکار گوناگون، مکاتب گوناگون، نحلههای منحرف، صاحبان اغراض فاسده بتوانند خیلی آسان کلاسهای درس دانشگاههای شما را، مدرسههای شما را، ❗️فرزندان❗️ شما را در خانههایتان در مشت بگیرند، در تصرف بگیرند؛ شما هم هیچ کار نتوانید بکنید.
⚜️فکر آن روز را حوزهی علمیه باید بکند. مسئول، حوزهی علمیه است. مسئول دینداری مردم، روحانیت است. روحانیت هم مولود و ساختهی دست حوزهی علمیه است. با این نگاه مسئولیت را بسنجید؛ این جوری توزین بکنیم مسئولیت را تا بفهمیم بر دوش ما، بار سنگینی که هست، چیست. این یک نکته؛ مسئلهی آیندهنگری. {1386/9/8}
کمی بیشتر درباره «یک جوان هاشمی علوی»
علی اکبر(ع)، از جوانی مجموعه ای از خوبی ها و فضیلت ها و نمونه ای روشن از فضایل عترت پاک پیامبر(ص) بود. حتی کسی چون معاویه هم که دشمن خاندان عصمت بود، به فضایل او اقرار داشت. روزی در حضور معاویه سخن از این بود که «رهبری دینی» شایسته ی کیست؟
حاضران گفتند: تو شایسته ترینی.
ولی خود معاویه گفت: نه، چنین نیست. علی فرزند حسین بن علی(ع) شایسته ترین است، چرا که هم از نسل پیامبر است، هم شجاعت بنی هاشم در او جلوه گر است، هم سخاوت بنیامیه!…(1)
البته سخاوت بنیامیه ادعای بی اساس است. وقتی از زبان دشمن چنین اعترافی شنیده شود، دوستان چه خواهند گفت؟ این که معاویه در شام، درباره ی او چنین تعبیراتی را بر زبان جاری می کند، نشانه ی آن است که آوازه ی کمالات او فراتر از حجاز رفته بود.
تربیت ولایی و تأدیب شایسته، سبب شده بود علی اکبر(ع) همواره در خدمت و اطاعت پدر بزرگوارش باشد و در نهایت ادب، گوش به فرمان و آمادهی جان نثاری شود.
وقتی حادثه ی قیام اباعبدالله(ع) پیش آمد و امام برای مبارزه با فساد و طغیان امویان، از بیعت با آنان خودداری کرد و از مدینه خارج شد، علی اکبر(ع) در رکاب و همراه پدر بود و پس از اقامت چند ماهه در مکه، چون امام تصمیم گرفت به سمت کوفه و کربلا حرکت کند، علی اکبر(ع) هم با صلابت و ایمان و عشق، در این کاروان شهادت حضور یافته بود. سخنانش در طول راه تا رسیدن به کربلا و نقشی که در آن حماسه داشت، ستودنی است.
به نقل تواریخ، وقتی کاروان حسینی به منزلگاه «قصر بنی مقاتل» رسید، پس از استراحتی کوتاه و برداشتن آب، در مسیر حرکت یک لحظه خواب چشمان حسین بن علی(ع) را گرفت، وقتی بیدار شد، فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون، و الحمد لله رب العالمین». سه بار این جمله را تکرار کرد که به طور ضمنی اشاره به حادثهی تلخ و مصیبت و شهادت داشت.
علی اکبر(ع) که سوار بر اسب بود، با شنیدن این ذکر (استرجاع) نزد پدر آمد و گفت: «پدرجان، جانم به فدایت، برای چه استرجاع گفتی و خدا را حمد کردی؟»
امام حسین(ع) فرمود: «سر بر روی زین اسب نهاده بودم که لحظه ای به خواب رفتم. سواری را دیدم که می گفت: این گروه سیر می کنند، مرگ هم در پی آنان روان است. فهمیدم که در این سفر به شهادت خواهیم رسید.»
پرسید: «پدرجان، مگر ما بر حق نیستیم؟»
فرمود: «چرا فرزندم، قسم به خدایی که بازگشت همگان به سوی اوست، ما بر حقیم.»
علی اکبر(ع) گفت: «پس، دیگر چه باک از مردن در راه حق؟»
حسین بن علی(ع) فرمود: «خدا جزای خیر به تو بدهد؛ بهترین پاداشی که به فرزندی نسبت به پدرش می دهند.»(2)
پس از چند روز، با محاصرهی فرات از سوی دشمن، یاران امام و خیمه گاه در مضیقه ی بیآبی قرار گرفتند. هر چه به عاشورا نزدیک تر می شد، فشار کمبود آب بیش تر می شد و برداشت آب از فرات مشکل تر می گشت.
روز هشتم محرم، امام حسین(ع) علی اکبر را همراه سی سوار برای آوردن آب به شریعهی فرات فرستاد تا با شکستن حلقه ی محاصره، آب به خیمه ها بیاورند. گرچه هدف، صرفاً آوردن آب بود، ولی این هدف جز با درگیری با سپاه خصم و مأموران عمرسعد، میسر نبود.
آن گروه، صفوف دشمن را متفرق ساختند و وارد فرات شدند، مشکها را پر از آب کرده به سوی خیمه ها حرکت کردند. در برگشت نیز با سربازان کوفه درگیر شدند و با دلاوری و شهامتی که از خود نشان دادند، توانستند با موفقیت آب را به خیمه گاه برسانند.(3)
در شب عاشورا
برای یاران امام حسین(ع) به ویژه جوانان بنیهاشم، شب عاشورا شبی ارجمند و سرنوشت ساز و لحظهی تجلی عشق و ایمان بود. جوانان هاشمی یکدیگر را سفارش میکردند که فردا باید با استفاده از این فرصت طلایی، بزرگترین حماسهی فداکاری را در راه عقیده و حمایت از امام بیافرینند.
علی اکبر(ع) از جمله کسانی بود که اصرار داشت در نبرد فردا و در میدان حق، پیشتاز باشد. وقتی سیّد الشهدا(ع) خطاب به آن جمع دلیران مؤمن فرمود: «تاریکی شب شما را فرا گرفته است، بیعتم را از شما برداشتم. از تاریکی شب استفاده کنید و متفرق شوید و هر کدامتان دست کسی از خاندانم را بگیرید و بروید، این قوم در پی من هستند و اگر به من دست یابند، با کس دیگر کاری ندارند.»
این سخنان بازتابهای خاصی را برانگیخت و جوانان و اصحاب، هر کدام با کلامی ابراز وفاداری و استقامت و آمادگی برای شهادت کردند.
اولین سخن را ابوالفضل العباس(ع) و علی اکبر(ع) بیان کردند و گفتند:
«چرا چنین کنیم؟ هرگز مباد که پس از تو زنده بمانیم.»
سپس جوانان بنیهاشم سخنانی در مورد ماندن و فداکاری کردن تا مرز شهادت بر زبان آوردند.(4)
یاران و بستگان امام، آن شب تا سحر با شوق شهادت به عبادت و تهجد و آماده سازی خویش برای نبرد فردا مشغول بودند و علی اکبر هم در خدمت پدر و گوش به فرمان بود و برای دمیدن خورشید عاشورا لحظه شماری میکرد تا از پیشگامان جهاد و شهادت باشد و سخنی را که در راه آمدن به کربلا به پدرش گفته بود (اگر ما بر حقیم، پس باکی از مرگ نداریم)، به اثبات برساند.
عاشورا، روز حماسه
خورشید عاشورا دمید. نبرد میان جبههی حق و باطل آغاز شد. یکایک اصحاب امام به میدان رفتند و شهید شدند. وقتی هیچ کس از آنان باقی نماند، نوبت به جوانان بنیهاشم رسید تا پای در میدان بگذارند.
علی اکبر(ع)، جوانی رشید و شجاع، خوش سیما و خوش سخن بود و گفتار و حرکاتش همه را به یاد پیامبر خدا میانداخت. به حضور امام حسین(ع) آمد و از پدر اذن میدان خواست. پدر هم اجازه داد. سوار بر اسب شد و آهنگ رفتن به میدان کرد.
پدر و پسر با هم خداحافظی کردند، اما امام، با نگاهش جوان رشید خود را زیر نظر داشت و با حسرتی دردناک و در عین حال با شوقی فراوان به قد و بالای فرزند نگاه میکرد؛ نگاه کسی که از بازگشت او مأیوس باشد.
حسین بن علی(ع) دست زیر محاسن خود برد، نگاهش را به آسمان متوجه ساخت و با سخنانی که نشان دهندهی جایگاه والای علی اکبر و محبت پدر به این فرزند دلاور بود، چنین گفت:
«خدایا! شاهد باش که شبیهترین مردم به پیامبرت در چهره و گفتار و منطق و عمل را به سوی این قوم فرستادم. ما هرگاه مشتاق پیامبرت میشدیم، به سیمای این جوان نگاه میکردیم. خدایا! برکات زمین را از این قوم بگیر و جمعشان را پراکنده و متلاشی کن. اینان ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند، ولی با جنگ و قتالشان بر ما تعدی و تجاوز کردند.»(5)
آن گاه علی اکبر به میدان شتافت، در حالی که هیبت پیامبر(ص) و شجاعت علی(ع) و استواری حمزه و بزرگ منشی حسین بن علی(ع) را داشت.
در معرفی خود رجز میخواند و به آن رو به صفتان حمله میآورد. رجزهای حماسی او چنین بود:
«من علی، فرزند حسین بن علی هستم، از گروهی که جد پدرشان پیامبر خداست. به خدا سوگند، هرگز نباید ناپاکزاده بر ما حکومت کند. من با این نیزه و شمشیر، در دفاع از حق و یاری پدرم، آن قدر با شما خواهم جنگید که نیزهام خم شود و شمشیرم کند گردد. بر شما ضربت خواهم زد، ضربتی شایستهی یک جوان هاشمی علوی.»
علی اکبر نبردی شجاعانه کرد و گروه بسیاری را بر خاک هلاکت افکند. ضربات و حملههای او چنان کاری بود که سپاه دشمن را به هراس افکند، به نحوی که هنگام حملهی او، صدای «الحذر، الحذر» (مواظب باشید) از نیروهای دشمن برمیخاست.
رزم پرشور او، در آن هوای گرم و با لبی تشنه در آن نیم روز داغ، آن هم با سلاح و تجهیزات سنگین او را به شدت خسته و بیتاب کرد. لحظهای دست از جنگ کشید و به خیمه گاه آمد تا آبی بنوشد و نیروی تازهای بیابد، ولی در خیمهها آب نبود و حسین(ع) تشنهتر از علی اکبر(ع) بود.
امام به او فرمود: «پسرم! بر حضرت محمد(ص) و علی(ع) و بر من سخت و ناگوار است که از من کمک و آب بخواهی و یاری تو برایم میسر نباشد.»
سپس از وی خواست دوباره به میدان برود و بجنگد و اظهار امیدواری کرد که از دست رسول خدا(ص) سیراب شود.
شهادت سرخ
حضرت علی اکبر(ع)، چند بار رفت و برگشت و در هر نوبت، رزمی نمایان کرد و در نهایت در حلقهی محاصرهی سپاه دشمن قرار گرفت و از هر طرف بر پیکر او ضربه زدند و آن قدر مجروح شد و خون از بدنش رفت که بر زمین افتاد.
ستارهای بود که بر خاک افتاد. حسین(ع) با شتاب خود را به علی اکبر رساند و سر او را بر زانو گرفت و خاک و خون از چهره و چشم فرزند زدود. علی اکبر در آخرین لحظات، چشم خویش را گشود و به سیمای سالار شهیدان نگاه کرد و… جان باخت، در حالی که حدود 27 سال از سن او میگذشت.
حسین(ع) که این قربانی را در راه خدا داده بود، در پیش گاه خدا سربلند و مفتخر بود. خم شد و صورت بر صورت خونین پسر گذاشت. سپس از جوانان هاشمی کمک خواست تا جسد آن شهید را از میدان به عقب منتقل کنند و در خیمهی مخصوص شهدا قرار دهند.(6)
بعد عاشورا
سه روز بعد، وقتی امام سجاد(ع) برای دفن پیکر امام و شهدا از کوفه به کربلا آمد و بدن مطهر امام حسین(ع) را به خاک سپرد، جسد فرزندش، علی اکبر(ع) را هم پایین پای آن حضرت دفن کرد.
این که ضریح امام حسین(ع) شش گوشه دارد، دو گوشهی جدا در پایین پا، محل دفن علی اکبر را نشان میدهد. امروز هر کس سالار شهیدان را زیارت میکند، این جوان با ایمان را هم زیارت میکند. هر کس بر حسین بن علی(ع) سلام میدهد، بر «علی بن الحسین» هم سلام میدهد.
پی نوشت:
1- مقاتل الطالبیین، ص 31. بعضی هم این سخن را دربارهی علی بن الحسین، امام سجاد(ع) دانستهاند.
2- ارشاد مفید، ص 226 و عبدالرزاق المقرم، علی الاکبر، ص 69.
3- عبدالرزاق المقرم، علی الاکبر، ص 71.
4- همان، ص 74.
5- بحارالانوار، ج 45، ص 43.
6- همان.
امام هرگز باج نمیداد
مقام معظم رهبری مدظله العالی :
امام باج نداد این را همه بدانند ما هم به هیچ کس از طرف ملت ایران واز طرف خودمان باج نخواهیم داد
عاقبت ملتی که روضه ندارد...
اولین نشست هم اندیشی برخط با موضوع جهادتبیین
باسمه تعالی
فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاَغُ الْمُبِینُ
مقام معظم رهبری مدظله العالی:
جهاد تبیین یک فریضه است.
«جهاد تبیین» یک فریضهی قطعی و یک فریضهی فوری است و هر کسی که میتواند [باید اقدام کند].
ضمن تبریک ایام ولادت باسعادت بزرگ پرچم داران جهاد تبیین، به اطلاع طلاب محترم حوزه های علمیه خواهران می رساند؛ به حول و قوه الهی معاونت فرهنگی تربیتی مرکز آموزشهای غیرحضوری، همزمان با اعیاد فرخنده و باسعادت شعبانیه، نشست هم اندیشی مجازی با موضوع «مبانی، الزامات و عرصه های جهاد تبیین» را در فضایی تعاملی همراه پرسش و پاسخ، برگزار می نماید.
سخنران: حجت الاسلام و المسلمین صانعی / معاون فرهنگی تربیتی مرکز آموزش های غیرحضوری
زمان: سه شنبه 17 اسفند 1400 ؛ ساعت 20 الی 21.30
(همزمان با شام ولادت باسعادت حضرت سیدالساجدین امام زین العابدین سلام الله علیه)
لینک ورود به نشست مجازی:
https://ac.whc.ir/farhangimajazi
هيچ كس نبايد يادش بره!
❗️ سقوط شهرهای اوکراین را در ۲۴ ساعت دیدیم!
توسط روسیه ای که خیلی ضعیفتر از #شوروی است؛ و اوکراینی که با سلاحهای ارسالی تقویت میشود؛
? اما من کشوری را میشناسم که #شوروی، امریکا، المان، فرانسه، ژاپن و… با او وارد جنگ شدند و فقط از حدود ۱۹کشور #اسیر داشت!
و حتی سیم خاردار هم به او نمیدادند!
❗️اما: تاریخ باید بنویسد که تحت تربیت یک عالِم الهی، مردم و قهرمانانی تربیت شدند که در یک طرفه ترین جنگ #تاریخ، حتی یک وجب هم خاک ندادند!
چند نکته در مورد طرح صیانت
1⃣بیشتر جوسازی ها و انتشار اطلاعات غلط علیه ساماندهی فضای مجازی توسط برخی شرکتها و افرادی انجام میشود که وزارت ارتباطات دولت روحانی با آنها برای ایجاد شبکه ملی اطلاعات قرارداد بسته بود .
2⃣احتمال خرابکاری واختلال در سرعت اینترنت در روزهای اخیر توسط این شرکت ها هم متصور است. چون قانونی برای حمایت از کاربران وجود ندارد لذا الان کسی نمیتواند پیگیر اختلال سرعت اینترنت باشد . برخی شرکت های ذینفع در پهنای باند اینترنت با جوسازی علیه قانون حمایت و ساماندهی فضای مجازی میخواهند همچنان این فضا بدون قانون باشد تا منفعت بیشتری ببرند
3⃣در کشورهای مختلف بعد از اعمال قوانین حمایتی از کاربران فضای مجازی ،پلتفرمهای بزرگ مانند اینستاگرام و و توییتر واتساپ مجبور به تمکین از قوانین آن کشورها شدند. چرا عده ای از تمکین این پلتفرمها از دولت ایران و قانونمند شدن فضای مجازی میترسند؟
4⃣در اروپا و آمریکا محدودیت های سختگیرانه سنی مختلفی برای افراد خصوصا کودکان در فضای مجازی اعمال میشود اما در کشور ما کودکان و نوجوانان بدون هیچ قانون و محدودیتی درگیر فضای مجازی شده اند و آسیب های جدی هم دیده اند. چه کسانی از آسیب دیدن کودکان و نوجوانان در فضای مجازی ایران ذینفع هستند که علیه قانونمند شدن فضای مجازی جنجال بپا میکنند.
5⃣چرا بیشترین جوسازی علیه قانونمند شدن و ساماندهی فضای مجازی توسط سیاسیون انجام میشود؟ در آمریکا آنقدر قوانین فعالیت در فضای مجازی سختگیرانه است که وقتی ترامپ رئیسجمهور سابق آمریکا توییتی خلاف منافع و امنیت ملی آمریکا زد توییتر اکانت وی را بست . اما در ایران یک رئیسجمهور گرای زدن هواپیمای مسافربری را به دشمن میدهد و مسئول دیگری گرای آشوب و اغتشاش در خیابانها را میدهد اما کسی با آنها کاری ندارد . آیا سیاسیون هم از هرج و مرج و بی قانونی در فضای مجازی ذینفع هستند؟
جهادِ تبیین به روایت تصویر
شتاب در کار خیر با نگاهی به نهجالبلاغه
آنچه از مجموع سخنان اهلبیت(ع) به دست میآید، این است که انسان نباید در انجام کارهایش عجله کند، البته برای کارهای خیر نباید درنگ کرد، به قول معروف «در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست». جایی که میدانیم کاری ثواب دارد و به نفع خودمان و یا مردم است دیگر نباید منتظر تأیید و تشویق دیگران شویم و باید آن را زود انجام دهیم.
یکی از پسندیدهترین اموری که هر انسانی میتواند، در طول زندگی خود انجام دهد، تشویق دیگران به کار خیر است. زندگی هریک از ما سراسر زنجیری به هم متصل است و اگر یکی از حلقههای این زنجیر پاره شود، در نهایت مشکلاتی به وجود میآید که از فردیت به جمعیت میرسد. از اینرو باید برای محکمتر شدن و اتصال هرچه بهتر این زنجیره، همگی به هم کمک و در این بین همدیگر را برای انجام کار خیر تشویق کنیم. حجتالاسلام جواد معین، مدرس جامعةالمصطفی العالميه خراسان در این خصوص یادداشتی با موضوع «شتاب در کار خیر با نگاهی به نهجالبلاغه» را در اختیار خبرگزاری ایکنای خراسان رضوی قرار داده است که در ادامه میخوانیم:
«به این مثال ساده توجه کنید: فرض کنید داخل اتوبوس نشستهایم و یک پیرمرد داخل میشود، عکسالعمل افراد مختلف است؛ برخی عمداً حواسشان را به بیرون و یا به موبایل متمرکز میکنند که یعنی من آن پیرمرد را ندیدهام و برخی هم بدون این که به صندلیهای اتوبوس نگاه کنند از جای برمیخیزند و صندلی خود را به آن شخص سالخورده میدهند.
قرآن کریم، کار شخص دوم را تأیید و در آیات خود همواره انسان را به انجام کارهای خوب ترغیب و تشویق میکند و بنابراین واژههایی مانند «سرعت» و «سبقت» را برای انجام کارهای خوب و نیک به کار برده است و از مجموع آنها به این نتیجه میرسیم که در انجام کارهای خوب، شتاب کنیم.
در جایی میفرماید: فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرات؛ در نيكىها و اعمال خير، بر يكديگر سبقت جوييد. در آیهای دیگر این شتاب کردن را یکی از ویژگیهای مؤمنین میداند و میفرماید: «أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُون؛ اينان هستند كه به كارهاى نيک مىشتابند و در آن بر يكديگر سبقت مىجويند.»
کسی که در یک مزرعهای کار میکند، تلاش دارد که برای برداشت محصول بهتر، ابتدا عیبهای سالهای گذشته زمین را برطرف سازد و سپس با سرعت به آمادهسازی بستر زمین بپردازد. حال اگر دنیا را به مانند همان زمین کشاورزی در نظر بگیریم، موفق کسی خواهد بود که از گناهان گذشته خویش توبه کرده و با انجام پُر شتاب کارهای خوب، خود را برای آخرت مهیا میسازد.
حضرت علی(ع) میفرماید: «لَا خَيْرَ فِي الدُّنْيَا إِلَّا لِرَجُلَيْنِ رَجُلٍ أَذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ يَتَدَارَكُهَا بِالتَّوْبَةِ وَ رَجُلٍ يُسَارِعُ فِي الْخَيْرَات؛ دنيا تنها براى دو كس خير دارد؛ يكى گناهكارى كه با توبه جبران كند و ديگر نيكوكارى كه در كارهاى نيكو شتاب ورزد.»
همانطور که زمان و فرصتها به زودی و با شتاب میگذرد، عمر آدمی نیز با شتاب میگذرد. وقتی فوتبالیستها به دقیقههای آخر بازی میرسند، اگر از نتیجه خوب بازمانده باشند، تلاش میکنند در این وقتهای باقیمانده، نتیجه را جبران کنند، اما اگر از همان ابتدای بازی، احساس میکردند که هر لحظه میتواند دقیقه ۹۰ باشد، قطعاً به این سختی نمی افتادند.
زندگی ما نیز مانند همین بازی فوتبال است، وقتی به دقیقه ۹۰ میرسیم، تازه یادمان میآید که چقدر فرصتهای خوب را از دست دادهایم، افسوس دوران جوانی و دوران گذشته خود را میخوریم، چرا قدر این وقتها، روزها و دقیقهها را نمیدانیم؟
نهجالبلاغه تشبیه زیبایی دارد، میفرماید فرصتها مانند ابر میگذرد، به این خاطر که حرکت ابرها اصلاً قابل حس و لمس نیست، گاهی یک تکه ابر بالای سرمان است، پس از لحظاتی میبینیم که مسافت طولانی را طی کرده است، بدون اینکه اصلاً توجه ما را به خود جلب کرده باشد.
فرزند کوچک ما اکنون که هفت ساله شده، یکی از آشنایان او را میبیند و میگوید: «آقا زاده شما چقدر بزرگ شده، اصلاً نشناختمش» اما خودمان متوجه رشد و بزرگ شدن او نشدهایم. فرزندان جلوی چشممان بزرگ میشوند و خودمان نمیبینیم، درست مثل «زمان» که از کنارمان میگذرد و ما متوجه نیستیم.
امام علی(ع) میفرماید: «الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ؛ فرصتها همانند ابر بهارى زود مىگذرند، بنا براين فرصتهاى نيكو را غنيمت شماريد.»
بنابراین چون زمان به مانند ابر میگذرد، میبایست از فرصتهایی که برای انجام کارهای خوب در زندگی برایمان درست میشود نهایت استفاده را کنیم و آن را به تأخیر نیندازیم. از کجا میدانیم که فردایی بیاید و ما زنده باشیم. یکی از نامهای قیامت، «روز حسرت» است، به این معنا که حسرت و افسوس میخوریم که ای کاش توشه بیشتری برداشت میکردیم.
امام على(ع) در سخن زیبایی میفرماید: «ديروزت از دست رفته و فردايت مشكوک است، و امروزت مغتنم، پس در بهرهبردارى از فرصتها شتاب كن و از اطمينان كردن به روزگار بپرهيز.»
بنابراین اگر کسی فرصتهای خوبی که در زندگی پیش میآید را قدر نداند و از دست بدهد، این کار موجب غم و غصه و حسرت او خواهد شد. در نهجالبلاغه در جمله کوتاه و پُر معنایی آمده است: «إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّةٌ؛ از دست دادن فرصتها، غصّه میآورد.»
أجل و مرگ، درب خانه همه ما زانو زده و منتظر است که در یک فرصت مناسب، درب را بکوبد و داخل شود، پس چه بهتر که قدر این چند روز دنیای فانی را بدانیم، به کارهای خیر و «حسنات» بپردازیم و از کارهای حرام و سیئات دوری کنیم.
در نهایت این «جوانی» یک روزی تمام میشود، این «سلامتی» که فعلاً داریم، آهسته آهسته رو به کاستی میرود و از همه مهمتر «عُمر» ماست که روز به روز از آن کم میشود.
آن حضرت در سخنانی از شیعیان خود خواستهاند که این فرصت چند ساله زندگی را در راه اطاعت خداوند و فراهم ساختن توشههای مناسب اخروی، هزینه کنند.
چقدر خوب است که این نکته را در خانواده رعایت کنیم، به این معنا که زن و شوهر قدر یکدیگر را بدانند و از فرصتهای با هم بودن، نهایت استفاده را بکنند. خوب باشند، خوش و با مهربانی روزگار را در کنار هم سپری کنند. وجود هریک از زوجین میتواند فرصت خوبی برای انجام کارهای خیر باشد.
خبرگزاری قرآن