جایگاه بلند امامت و پیامدهای غفلت از ولی خدا
امامت، جریانی ساری و جاری است و فقط به دوران حضور امام معصوم(علیه السلام) در جامعه محدود نمیشود؛ بلکه دوران غیبت امام(علیه السلام) را نیز در بر میگیرد. در واقع یکی از مبانی اساسی امامت و ولایت، اعتقاد به ضرورت وجود حجت الهی در هر عصر است. بر اساس این اعتقاد، خداوند از ابتدای آفرینش تا روز قیامت همواره انسانهای شایستهای را به عنوان حجتهای خود بر مردم برگزیده است و انسانها هیچگاه از این حجتها بینیاز نمیشوند؛ چنانکه امام صادق(علیه السلام) فرموده است: «لَمْ تَخْلُ الْأَرْضُ مُنْذُ كَانَتْ مِنْ حُجَّةٍ عَالِمٍ يُحْيِي فِيهَا مَا يُمِيتُونَ مِنَ الْحَقِّ؛[۲] زمين ـ از همانگاه كه پديد آمده ـ از حجتى دانا كه هر حقى را كه مردم به دست فراموشى مىسپارند، زنده كند؛ تهى نبوده است». مطابق حدیث امام صادق(علیه السلام)، یکی از ویژگیهای ممتاز حجتهای خداوند، معیار و شاخص بودن آن انوار مقدس برای شناسایی حق از باطل و معروف از منکر هستند. مردم برای اینکه بدانند آنچه در زندگی فردی و اجتماعی آنها میگذرد، حق یا باطل و معروف یا منکر است، باید به آن انوار الهی رجوع کنند.
آگاهی امام(علیه السلام) از اعمال مردم
از منظر قرآن کریم، پیامبر اسلام۶ و امامان معصوم: ناظر اعمال ما هستند: «وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ؛[۳] و بگو: عمل کنید یقیناً خدا و پیامبرش و مؤمنان اعمال شما را میبینند». در تفسیر این آیه آمده است: «در میان پیروان مكتب اهلبیت: با توجه به اخبار فراوانى كه از امامان رسیده، عقیده معروف و مشهور بر این است كه پیامبر۶ و امامان: از اعمال همه امت آگاه مىشوند؛ یعنى خداوند از طرق خاصى اعمال امت را بر آنها عرضه مىدارد».[۴] بنابراین انسان مسلمان در تمامی لحظات زندگی خویش در محضر و منظر ولیخداست.
شأن برجسته امام
امامت، یکی از اصول دین است؛ چنانکه امام باقر(علیه السلام) فرموده است: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَیْءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ؛[۵] اسلام بر پنج چيز بنا شده است: نماز و زكات و روزه و حج و ولايت، و هيچ يك از آنها آنگونه كه ولايت مطرح شده است، مطرح نشده است». بنا بر این حدیث شریف، قِوام نماز و روزه و حج به ولایت است.
اهمیت امامت تا آنجاست که حضرت ابراهیم(علیه السلام) با آن مقامی که دارد و در آیات قرآن به عنوان اسوه و الگو برای همگان مطرح شده است، پس از رسیدن به مقام نبوت و سرافراز بیرون آمدن از آزمایشهای متعدد به مقام امامت رسید: «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا؛[۶] و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود و وى آن همه را به انجام رسانيد، [خدا به او] فرمود من تو را پيشواى مردم قرار دادم». امامت، عهد و میثاقی از سوی خداست که هرگز به ظالمین نمیرسد: «لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ؛[۷] پیمان من به ظالمان نمیرسد»؛ یعنی حتی اگر در نسل حضرت ابرهیم(علیه السلام) نیز ظالمى وجود داشته باشد، هرگز به مقام امامت نخواهند رسید؛ زیرا امامت، امانتى از جانب خدا و عهد اوست و فرد ظالم صلاحیت این امانت و عهد را ندارد و تنها انسانهاى پاک و پرهیزگار به این مقام مىرسند.
ابعاد تکوینی و تشریعی امام
امامت، ابعاد بسیار گستردهای دارد که توجه به همه ابعاد آن بایسته و شایسته است. در بعد تکوینی بارش باران، تابش خورشید و مهتاب و نظام آسمان و زمین به وجود شریف امام(علیه السلام) وابسته است؛ چنانکه در زیارت جامعه کبیره بدان تصریح شده است: «بِكُمْ فَتَحَ اللهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ و بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وِ بِكُمْ يُمْسِكُ السُّمآءَ اَنْ تَقَعَ عَلَي الاَرْضِ اِلّا بِاِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّرَّ». مطابق این بندهای دعا، عالم وجود یعنی آسمانها و زمین و آنچه در آنها است، به واسطه پيامبر۶، حضرت زهرا(سلام الله علیها) و ائمه طاهرين: است. اگر بارانی ببارد، به واسطه آنهاست. هر نعمتی چه ظاهر و چه باطن كه از طرف حقتعالی به آدمی برسد، به واسطه امام(علیه السلام) است. به سبب وجود امام۷ است که زمين پابرجاست. اگر بهشت وجود دارد، از نور زهرا(سلام الله علیها) است. نعمتهای این دنیا به واسطه فيض وجود حضرت ولیعصر۴ است؛ از این رو حضرت قطب عالم امكان، محور عالم وجود و واسطه بين غيب و شهود است: «وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّرَّ»؛ یعنی اگر مصيبتی يا بلایی، غم و غصهای از كسی رفع شود، عامل آن شما اهلبیت: هستيد.
آیتالله جوادی آملی معتقد است اینکه ما امام رضا(علیه السلام) را با عنوان «سلطان سریر ارتضاء، سلطان پایتخت رضایت» خطاب میکنیم؛ از این روست که اگر در عالم کسی از فرد دیگری راضی شود، با اجازه امام رضا(علیه السلام) است. انسانهای عادی میتوانند راضیه و مرضیه شوند، اما نمیتوانند مقام رضا را به دست آورند؛ زیرا این مقام به معصومین: اختصاص دارد.
هیچ کسی در عالم کسی را راضی نمیکند و کسی از چیزی راضی نمیشود و نعمتی به هیچ کس نمیرسد که او خوشحال شود، مگر به وساطت امام رضا(علیه السلام)، رضا یعنی همین. مظهر راضی بودن، مظهر هو الراضی بودن، مظهر رضوان این است. اگر کسی توفیقی پیدا کرد که مشکل دیگری را حل کرد، دیگری را راضی کرد، به وساطت رضاست و اگر بیماری درمان شد و خوشحال شد، به وساطت رضاست و اگر جاهلی عالم شد، به وساطت رضاست و اگر گرفتاری آزاد شد، به وساطت رضاست.[۸]
در بعد تشریعی نیز امام(علیه السلام) دارای شؤونی از شؤونات پیامبر اعظم۶ است؛ شؤونی همچون تبیین آیات الهی[۹] و رفع اختلاف[۱۰] فقط به دست امام معصوم(علیه السلام) امکانپذیر است.
محوریت امام(علیه السلام)
در قرآن کریم افزون بر آیاتی همچون آیه ولایت، آیه مباهله، آیه غدیر و … که به صورت روشن و صریح بر امامت و ولایت امیرمؤمنان علی(علیه السلام) منطبق است، آیات دیگری نیز وجود دارد که با ظرافت و زیبایی هر چه تمام به محوریت امامت و ولایت اشاره دارد. با کمک روایات میتوان به عمق و ژرفای این دسته از آیات دست یافت. اینک به چند نمونه از این آیات اشاره میشود:
ـ «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ؛[۱۱] هرگز به نيكوكارى نخواهيد رسيد تا از آنچه دوست داريد، انفاق كنيد».
اگر چه معنای ظاهری آیه بیان رسیدن به خیر از طریق انفاق است، اما بنا بر روایات «برّ مطلق» ولایت و امامت اهلبیت: است؛ چنانکه امام صادق(علیه السلام) در معنای این آیه فرموده است: «فَنَحْنُ أَهْلُ الْبِرِّ وَ التَّقْوَى وَ سُبُلُ الْهُدَى؛[۱۲] پس ما اهل تقوا و پرهیزکاری و راههای هدایت هستیم». بنابراین مطابق این آیه شریفه، امام۷ به عنوان مطلق نیکی و خیر معرفی شده است؛ یعنی اگر انسان به دنبال خیر مطلق، برترین نیکیها و خوبیهاست، آن را تنها میتواند در خانه اهلبیت: بیابد.
ـ «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِوَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ؛[۱۳] نيكوكارى آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق و [يا] مغرب بگردانيد؛ بلكه نيكى آن است كه كسى به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب [آسمانى] و پيامبران ايمان آورد و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راه ماندگان و گدايان و در [راه آزاد كردن] بندگان بدهد و نماز را برپاى دارد و زكات را بدهد و آنان كه چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند و در سختى و زيان و به هنگام جنگ شكيبايانند، آنانند كسانى كه راست گفتهاند و آنان همان پرهيزگارانند».
واژه «البرّ» به معنای نیکی و خیر مطلق است. به طور طبیعی و طبق روال باید آیه بدین صورت باشد: «لکن البرّ الایمان بالله»، اما به جای آن به صراحت فرمود: «لَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ …»؛ یعنی نیکی مطلق به معنای کسی است که ایمان آورده است. پس اگر دنبال ایمان هستید، به دنبال قله ایمان و اهلبیت: باشید و سپس در ادامه آیه به ویژگیها و صفات مؤمنان حقیقی میپردازد.
ـ «وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا؛[۱۴] و نيكى آن نيست كه از پشت خانهها درآييد، بلكه نيكى آن است كه كسى تقوا پيشه كند و به خانهها از در [ورودى] آنها درآييد».
بنابر این آیه شریفه نیکی، انسان متقی و پرهیزکاری است که در قله تقوا ایستاده است. خداوند میفرماید برّ و نیکی این نیست که اگر میخواهید به خانهای وارد شوید، از پشت خانه وارد شوید. کسی که بخواهد وارد منزلی شود، درب منزل را میزند و پس از کسب اجازه وارد خانه میشود. در حدیثی از رسولخدا۶ آمده است: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِ الْبَابَ؛[۱۵] من شهر علم هستم و علی، در آن شهر است. هر که به دنبال علم است، باید از این در وارد شود». بنابراین کسی که فرد دیگری را بر امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه اطهار: ترجیح میدهد، دچار انحراف و گمراهی دینی شده است.
همانگونه که ملاحظه شد، در این سه آیه واژه «البرّ» به معنای نیکی مطلق به کار رفته است که بر اساس روایاتی که با این آیات مرتبط است، نشان میدهد که این واژه جایگاه والا و اساسی امام(علیه السلام) را مدنظر قرار دادهاند. این آیات بیانگر آن هستند که اگر دنبال نیکی مطلق هستید، ببینید ایمان در وجود چه کسی محقق شده است. در همه این آیات، برّ و تمام نیکی نه فقط اعمال صالح، بلکه به تعبیر قرآن «مَنْ آمَنَ» و یا «مَنِ اتَّقَى» است.
ـ «أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ لَايَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ؛[۱۶] آيا سيراب ساختن حاجيان و آباد كردن مسجدالحرام را همانند [كار] كسى پنداشتهايد كه به خدا و روز بازپسين ايمان آورده و در راه خدا جهاد مىكند [نه اين دو] نزد خدا يكسان نيستند و خدا بيدادگران را هدايت نخواهد كرد».
در شأن نزول این آیه آمده است: عباس بن عبدالمطلب به سبب عهدهداری سقایت حاجیان و طلحة بن شیبه به سبب کلیدداری کعبه و عمارت مسجدالحرام بر یکدیگر فخر میفروختند. با ورود امام علی(علیه السلام)، آن حضرت را داور قرار دادند. امام(علیه السلام) خود را به سبب سبقت در ایمان میان مردان این امت، هجرت، جهاد در راه خدا و نمازگزاردن به سوی دو قبله با پیامبر۶، برتر از هر دو خواند. عباس و طلحه خصومت میان خود و برتری امام علی(علیه السلام) بر خویش را نزد پیامبر۶ بردند. رسولخدا۶ سکوت کرد تا این آیه نازل شد.[۱۷]
این آیات نشاندهنده محوریت امامت است. از همین روست که بزرگان و علما همواره تأکید میکنند راز باز شدن گرههای زندگی و مشکلات در مجالس امامان: بهویژه اباعبدالله الحسین(علیه السلام) است؛ زیرا انسان در این مجالس به معدن نور متصل میشود. زهیر، عثمانی مذهب و معتقد بود امیرالمؤمنین(علیه السلام) در کشته شدن عثمان دخالت داشته است، اما هنگامی که در مسیر امام حسین(علیه السلام) قرار گرفت و نَفَس امام(علیه السلام) به او خورد، توانست تا بالاترین درجه کمال و سعادت صعود کند. حُر بن یزید ریاحی نیز که مأمور بازداشت امام حسین(علیه السلام) بود، به سبب ادبی که به خرج داد و وقتی امام(علیه السلام) به او فرمود: مادرت به عزایت بنشیند، پاسخی نداد و به سبب نَفَس امام۷ به سعادت اخروی دست یافت. در روزگار ما نیز انسانهای بزرگ، علما و رزمندگان و شهدای عزیز ما همواره در شناخت و توسل به اهلبیت: پیشگام بودند. آنان به درستی به این معرفت رسیدهاند که برای رسیدن به رستگاری ابدی و قرب حضرت حق باید از مسیر اهلبیت: وارد شوند. حاج حسین خوشاحوال، خادم حرم امام رضا(علیه السلام) میگوید:
یکی از روزها که قرار بود شستوشوی حرم انجام شود، وارد روضه منوره شدیم. طبق همان عادت همیشگی بنا کردیم به آمادهسازی فضا. دیدم حاج قاسم وارد شد؛ خیلی ساده و خودمانی. اشاره کردند هیچ نگو. بعضی رفقا متوجه حضور او شدند و بعضی هم متوجه نشدند و ما شروع کردیم شعر معروفی را که زمزمه عاشقانه و خیلی ساده است و شاید ایراد فنی ادبیاتی هم داشته باشد، خواندیم:
ای صفای قلب زارم، هر چه دارم از تو دارم تا قیامت ای رضاجان، سر ز خاکت بر ندارم
منم خاک درت غلام و نوکرت مران از در مران به جان مادرت علی موسی الرضا..
قبل از اینکه من شروع کنم این شعر را بخوانم، تی را دادم به حاجی. حاجی که شروع کرد به شستوشو، من شروع کردم به خواندن این شعر. دیدم تی را گذاشت کنار، سرش را گذاشت کنار ضریح و شروع کرد به گریه.[۱۸]
امثال حاج قاسم سلیمانی با عشق و معرفت به اهلبیت: و گریه و اشک در درگاه آن انوار طیبه، به این مقامات بلند دست یافتند.
پیامدهای غفلت از امام و ولی خدا
جدایی از امام(علیه السلام) موجب بروز خسارتهایی در دنیا و آخرت برای انسان میشود که به دو نمونه از آنها اشاره میشود:
۱. ضلالت و شقاوت
غفلت و جدایی از امام(علیه السلام)، عواقب و آثار سهمگین و جبرانناپذیری به دنبال دارد؛ چنانکه در زیارت جامعه کبیره آمده است: «وَ ضَلَّ مَنْ فَارَقَكُمْ وَ فَازَ مَنْ تَمَسَّكَ بِكُمْ وَ أَمِنَ مَنْ لَجَأَ إِلَيْكُمْ وَ سَلِمَ مَنْ صَدَّقَكُمْ وَ هُدِيَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ؛[۱۹]و گمراه شد آن که از شما جدا گشت و رستگار شد آن که به شما چنگ زد و ایمن گشت آن که به درگاه شما پناه آورد و سلامت یافت هر که شما را تصدیق کرد و هدایت شد هر که به شما چنگ زد»
ضلالت در برابر هدایت است. کسی که با امامت است و در عرصههای فردی، اجتماعی سیاسی و … از امام(علیه السلام) و ولی جدا نمیشود، راه را یافته و سعادتمند است و کسی که از این مسیر جدا میشود، به بیراهه رفته و به مقصد نمیرسد. خداوند این چراغها را در دسترس انسانها قرار داده است. گروهی سعادت آن را دارند که سراغ این چراغهای پرفروغ جهان هستی بروند، قلبهایشان از آنان نور بگیرند، راه سعادت را بشناسند، در آن مسیر حرکت کنند و به مقصد برسند: «وَ فَازَ مَنْ تَمَسَّكَ بِكُمْ». گروهی نیز از سر ناآگاهی خود را از این انوار پاک محروم میکنند و به بیراهه میروند: «وَ ضَلَّ مَنْ فَارَقَكُمْ». رسول اعظم۶ فرموده است: «وَ مَنْ تَمَسَّكَ بِعِتْرَتِي مِنْ بَعْدِي كَانَ مِنَ الْفَائِزِينَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُمْ كَانَ مِنَ الْهَالِكِينَ؛[۲۰] و هر كس بعد از من به عترتم تمسک جويد، از رستگاران خواهد بود و هر كس از ايشان تخلف كند، از هلاک شوندگان خواهد بود».
شهید سلیمانی در وصیتنامهاش خداوند را بر نعمت محبت و ولایت اهلبیت: سپاس میگوید و مینویسد:
خداوندا! ای قادر عزیز و ای رحمان رزّاق! پیشانی شکر شرم بر آستانت میسایم که مرا در مسیر فاطمه اطهر(سلام الله علیها) و فرزندانش در مذهب تشیع ـ عطر حقیقی اسلام ـ قرار دادی و مرا از اشک بر فرزندان علی بن ابیطالب(علیه السلام) و فاطمه اطهر(سلام الله علیها) بهرهمند نمودی؛ چه نعمت عظمایی که بالاترین و ارزشمندترین نعمتهایت است؛ نعمتی که در آن نور است، معنویت، بیقراری که در درون خود بالاترین قرارها را دارد، غمی که آرامش و معنویت دارد.[۲۱]
هر که او بیمرشدی در راه شد او ز غولان گمره و در چاه شد[۲۲]
پیر را بگزین که بیپیر این سفر هست بس پر آفت و خوف و خطر[۲۳]
۲. انحرافات اجتماعی
غفلت از امامت با ابعاد گسترده تکوینی و تشریعی، موجب بروز انحرافات و اتفاقات ناخوشایند و سهمگینی در جامعه اسلامی میشود؛ مانند انحرافات جدی که در صدر اسلام رخ داد و موجب شکلگیری حادثه عاشورا شد. این انحرافات و اتفاقات ناخوشایند پایهگذار بدعتی بزرگ در جهان اسلام شد که به موجب آن، مشکلات و ناهنجاریهای بسیاری در درون جامعه اسلامی به وجود آمد که از جمله آنها میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
ـ دامن زدن به تعصبهای قومی و قبیلگی؛
ـ ترویج و رشد اندیشه دنیاپرستی؛
ـ خلط میان مقبولیت و مشروعیت در خصوص امر جانشینی پیامبر اکرم۶؛
ـ در همشکستن حرمت بزرگان و شایستگان و در نتیجه تفوق و برتری نالایقان و به حاشیه راندن شایستگان؛
ـ استحاله ارزشها؛
ـ پیدایش و ایجاد حکومت بنیامیه، تقویت پایههای حکومت بنیامیه؛
ـ بیتوجهی یا کمتوجهی به خاندان پیامبر۶ و … .
اگر القاها و شایعات علیه شایستگان و تخریب شخصیت افراد موجه و نیز موجه جلوه دادن شخصیتهایی همچون معاویه نبود، مردم راه حق و صواب را مییافتند و به آن وارد میشدند؛ اما هیهات که نتیجه سیر به وجود آمده، انحراف و جدایی مردم از حق و حقیقت یعنی اهلبیت: پیامبر۶ و گرایش به باطلهای حقنمایی همچون معاویه شد. این انحراف موجب شد لباس حق بر اندام باطل پوشانده شود. باطل در کسوت خلافت اسلامی با ابزارهایی مانند زر، زور، تزویر و تدلیس چهره زیبای خاندان پیامبر۶ را ناموجه نشان داد و با نشر اکاذیب و تخریب شخصیتشان، ایشان را از اوج شهرت به غربت و عزلت کشاند. غربت و انزوا و مظلومیت خاندان پیامبر۶ و بهویژه حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)، حلقه آخر این روند بود. فاجعه جانسوز و غمبار شهادت امام حسین(علیه السلام)، معلول گریزناپذیر علل پیشین و سوءختامی به دنبال حوادث رخ داده در نیمقرن پس از شهادت پیامبر۶ بود.
از همین رو بایسته است خانوادههای متدین در خانه و برای فرزندان خود به تبیین و توضیح ابعاد گسترده امامت بپردازند تا فرزندان ضمن شناختن حقیقت وجودی امام(علیه السلام)، با حقیقت انحرافات صدر اسلام آشنا شوند و هدف شکلگیری این انحرافات را که قطع ارتباط انسان با خداست، به خوبی بشناسند.
فهرست منابع
کتب
قرآن کریم
ابوحیون، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، تصحیح آصف فیضی، چاپ دوم، قم: مؤسسه آلالبیت:، ۱۳۸۵ق.
حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفصیل، تصحیح محمدباقر محمودی، چاپ اول، تهران: التابعة لوزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، ۱۴۱۱ق.
خزاز رازى، علی بن محمد، كفاية الأثر فی النصّ على الأئمة الإثنیعشر:، تصحیح عبداللطیف حسينى كوهكمرى، قم: بيدار، ۱۴۰۱ق.
صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، تصحیح مهدی لاجوردی، چاپ اول، تهران: نشر جهان، ۱۳۷۸ق.
کمال الدین و تمام النعمه، تصحیح علیاکبر غفاری، چاپ دوم، تهران: اسلامیه، ۱۳۹۵ق.
من لايحضره الفقيه، تصحیح علیاکبر غفارى، چاپ دوم، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ۱۴۱۳ق.
طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ دوم، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق.
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، تصحیح فضلالله يزدى طباطبايى، چاپ سوم، تهران: ناصر خسرو،۱۳۷۲ش.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، چاپ چهارم، تهران: دارالکتب الاسلامیة، ۱۴۰۷ق.
مكارم شيرازى، ناصر و همکاران، تفسير نمونه، چاپ دهم، تهران: دارالكتب الإسلامية، ۱۳۷۱ش.
سایتها
خبرگزاری بینالمللی قرآن، «پادکست؛ امام رضا(علیه السلام)، سلطان سریر رضا»، ۰۸/۱۱/۱۴۰۰، کد خبر: ۴۰۲۳۹۶۴.
خبرگزاری دانشجویان ایران، «ماجرای توسل حاج قاسم و مهدی باکری به امام رضا(علیه السلام)»، ۱۵/۰۷/۱۴۰، کد خبر: ۱۴۰۰۰۷۱۵۱۰۰۹۶.
شبکه اطلاعرسانی دانا، «چرا حاج قاسم سردار دلها شد؟»، ۰۸/۱۰/۱۳۹۹، کد خبر: ۱۶۸۱۸۶۳.
* عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
[۱]. اسراء: ۷۱.
[۲]. محمد بن علی صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۱، ص ۲۲۱.
[۳]. توبه: ۱۰۵.
[۴]. ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، ج ۸، ص ۱۲۵؛ نیز ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البيان فی تفسير القرآن، ج ۵، ص ۱۰۴.
[۵]. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۱۸.
[۶]. بقره: ۱۲۴.
[۷]. همان.
[۸]. خبرگزاری بینالمللی قرآن، «پادکست؛ امام رضا(علیه السلام)، سلطان سریر رضا»، ۰۸/۱۱/۱۴۰۰، کد خبر: ۴۰۲۳۹۶۴.
https://iqna.ir/fa/news/4023964
[۹]. نحل: ۴۴: «وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْکَ الذِّکْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَکَّرُونَ؛ و ما این ذکر [قرآن] را بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوی مردم نازل شده است، برای آنها روشن سازی و شاید اندیشه کنند».
[۱۰]. نحل: ۶۴: «وَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْکَ الْکِتَابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ؛ ما قرآن را بر تو نازل نکردیم مگر برای اینکه آنچه را در آن اختلاف دارند، برای آنها روشن کنی و (این قرآن) مایه هدایت و رحمت است برای قومی که ایمان میآورند».
[۱۱]. آلعمران: ۹۲.
[۱۲]. نعمان بن محمد ابوحیون، دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۵۸.
[۱۳]. بقره: ۱۷۷.
[۱۴]. بقره: ۱۸۹.
[۱۵]. محمد بن علی صدوق، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج ۱، ص ۲۳۳.
[۱۶]. توبه: ۱۹.
[۱۷]. محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۹، ص ۲۰۵.
[۱۸]. خبرگزاری دانشجویان ایران، «ماجرای توسل حاج قاسم و مهدی باکری به امام رضا(علیه السلام)»، ۱۵/۰۷/۱۴۰، کد خبر: ۱۴۰۰۰۷۱۵۱۰۰۹۶.
https://www.isna.ir/news/1400071510096
[۱۹]. محمد بن على صدوق، من لايحضره الفقيه، ج ۲، ص ۶۱۳.
[۲۰]. على بن محمد خزاز رازى، كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثنيعشر:، ص ۲۲.
[۲۱]. شبکه اطلاعرسانی دانا، «چرا حاج قاسم سردار دلها شد؟»، ۰۸/۱۰/۱۳۹۹، کد خبر: ۱۶۸۱۸۶۳.
https://www.dana.ir/news/1681863.html
[۲۲]. بدیع الزمان فروزانفر، احادیث معنوی، ص ۳۰.
[۲۳]. جلالالدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت ۲۹۴۳.
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| ره توشه ماه رمضان۱۴۴۳،
حجتالاسلام والمسلمین دکتر سعید روستاآزاد*
صفحات: 1· 2