عزاداری روشن و عزاداری تیره
حادثه عاشورا به حدی جانگداز است که بر آن می گرییم و اولیای دین به ما دستور عزاداری داده اند؛ اما می دانیم که این حزن و اندوهی که داریم مانند عزاداری های دنیایی، تیره و بی ارزش نیست بلکه از نوع عزاداری روشن و سفید است.
تذکر سید بن طاووس بر شاد بودن حادثه کربلا
سید بن طاووس (ره) در مقدمه کتابی که درباره وقایع کشته شدن سید الشهداء علیه السلام نگاشته و نام آن را لهوف نهاده، می نویسد که مناسب است درباره حادثه کربلا به خاطر این نعمت عظیمى كه نصیب این رادمردان الهى شده، لباس خوشحالى بپوشیم و مباركباد بگوییم اما ما برای پیروى از دستورهاى قرآن و سنّت برای عزاداری به خاطر مصیبت جانگداز فقدان نشانههاى هدایت و به وجود آمدن پایههاى گمراهى است که عزاداری می کنیم.
از اینجا می فهمیم که حادثه عاشورا با همه آنکه برای ما دردناک است، ذاتا شادی بخش است. بخشی از شوخی و شادیهای اصحاب امام حسین علیه السلام قبل از شروع نبرد در کتاب ها آمده است و اصحاب آن حضرت با آگاهی کامل و انتخاب خود و سبقت گرفتن بر یکدیگر، بدون اینکه از ضربه های شمشیر دشمن، کوچکترین دردی بچشند، مشتاقانه به میدان نبرد می شتافتند. خود اباعبدالله الحسین علیه السلام هم در میدان نبرد شجاعانه می جنگید و هرچه لحظه شهادت اباعبدالله علیه السلام نزدیکتر می شد، چهره ایشان برافروخته تر می گردید؛ یعنی شادی قلبی بر جسم ایشان هم اثر می گذاشت.
حزن تاریک و حزن روشن
بنابراین اشتباه و بلکه دور از ایمان است که از احساس فراق یا درد یا زجرهای آنان بگرییم چون آنها خودشان در اوج شادی و با روشنی چشم می جنگیدند و در این کار احساس افتخار و شرافت داشتند و هم اکنون در بهشت متنعم هستند. در حقیقت هرگاه برای امام حسین علیه السلام محزون می شویم باید به خاطر بیاوریم که حزن ما از نوع تاریک نیست بلکه از نوع روشن است و راهنمای ما در این باره قرآن است که نمونه های حزن و شادی روشن و تیره را بیان کرده است.
شادی تیره و شادی روشن در قرآن
شادی تیره که بر اثر توجه به داشتن ها و مقایسه خود با دیگران از جهات دنیایی پیدا شده است. همانطوری که قارون به خاطر ثروت فراوانش خوشحالی می کرد و قومش به او گفتند که شادی نکن که خدا این نوع شادی کنندگان را دوست نمی دارد: إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَیْهِمْ وَ آتَیْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحینَ (قصص، 76)
در مقابل، خدا از شادی روشن شهیدان هم سخن گفته است که از آنچه خدا به آنها داده خوشحال هستند و به دیگرانی که هنوز به آنها ملحق نشده اند بشارت می دهند: فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (آل عمران، 170)
حزن تیره و حزن روشن در قرآن
حزن تیره نصیب و شایسته بدکاران است که یکی از نمونه های آن کسانی بودند از حاضر نشدن در جنگ در کنار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خوشحال بودند و بهانه تراشی هایی می کردند:فَلْیَضْحَكُوا قَلیلاً وَ لْیَبْكُوا كَثیراً جَزاءً بِما كانُوا یَكْسِبُون (توبه، 82) اما هیچگاه اولیای خدا دچار حزنهای تیره نمی شوند: أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (یونس، 62) بهشتیان می گویند که الحمد لله که خدا حزن ما را برد. معلوم می شود که حزنهای دنیایی از نوع تیره است و بهشتی نیست: وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ (فاطر، 34)
البته اگر محزون شدن بر اثر تعلقات خانوادگی و عاطفی باشد، ایرادی ندارد همانطور که در مورد پیامبران الهی مانند یعقوب علیه السلام وجود داشته است و خاتم پیامبران محمد مصطفی صلی الله علیه و آله هم در سوگ فرزند خردسال خود، ابراهیم، محزون شدند. اما اولیاء خدا هرگز در جان خود، آنجا که با خود طرف هستند، هرگز دچار حزن نمی شوند؛ بلکه همانطور که خود به ما آموزش داده اند، مومن کسی است که شاد و خرّم است و حزنش را در ظاهرش نشان نمی دهد: مومن بسیار مسرور و متبسم است (کافی، ج2، 226)
عزاداری بر سرور بهشتیان، عزاداری روشن است
بنابراین عزاداری ما بر امام حسین علیه السلام مانند عزاداری کسانی نیست که چیزی دنیایی را از دست داده اند، بلکه عزاداری ما روشن است و از سنخ حقیقت است. ما بر حقی که ضایع شده است و بی توجهی به مقام اوصیای پیامبر صلی الله علیه و آله که قرآنهای ناطق و جانشینان آن حضرت در جامعه بوده اند محزون می شویم. ما از ادامه یافتن ظلم ها در جهان و غایب بودن امام عصر (عج) محزون می شویم و همه این گریه ها را صرف امام حسین علیه السلام می کنیم.
درباره عزاداری ساده اندیشی نمی کنیم
ما هر وقت می گوییم که امام عصر (عج) هم عزادار سید الشهداء علیه السلام است هیچگاه به این اندازه ساده اندیش نیستیم که حزن آن حضرت را بعد از هزار و چهارصد سال از آن واقعه، مانند حزن فرزند بر مرگ پدر بدانیم. در حقیقت عزاداری امام عصر (عج) بسیار زنده و پرشور تر از آن است که برای مرگ نهمین پدربزرگ خود در هزار و چهارصد سال قبل باشد. عزاداری امام حسین عزاداری بر حقیقت اصیلی است که همه جهان را در بر گرفته است؛ اما ظالمان و غافلان در هر عصر و زمان آن را مکتوم و مظلوم قرار می دهند.
فواید عملی عزاداری بر سالار شهیدان
در عزای امام حسین علیه السلام، ناراحتی ما از نوع داشتن و نداشتن نیست و ما احساس نمی کنیم که مثل یک شیء دنیایی، او را از دست داده ایم؛ بلکه حزن ما از نوع حقیقت و بودن است. از اینجا معلوم می شود که عزاداری کسی قبول است که حزنش شادی آور باشد و او را به انجام وظایف خود بکشاند نه اینکه او را تیره و افسرده کند. تأثیر واقعی عزاداری بر امام حسین علیه السلام آنجا معلوم می شود که دوستی اهل بیت علیهم السلام و کار کردن در راه آنها در دل انسان عمیق تر بشود و به سوی وظایف دینی و انسانی خود کشیده شویم و در جهت مقابل، افسردگی ها و ترسها و غصه ها و تنبلی ها و موانعی که در راه رسیدن ما به قافله حسینی های زمان باشد کمرنگ و کمرنگ تر شود.
دیندار دراستی باشید نه وراثتی
دین اسلام گرفتار اشرار شده، اشراری که از سقیفه روی کار آمدند و با تمام نقایص و جهالتهایی که داشتند امام بر حق را کنار گذاشته و رهبری امت را به عهده گرفتند تا جایی که به جهالت و گمراهی کشانده شدند. اوج این ضلالت و گمراهی در دستگاه بنی امیه با ظهور معاویة بن ابی سفیان و یزید بن معاویة بن ابیسفیان بود.
امیر المؤمنین علی علیه السلام در نامه 53 به مالک اشتر با توصیف نابودی دین اینگونه می فرمایند که این دین گرفتار اشرار شده، اشراری که از سقیفه روی کار آمدند و با تمام نقایص و جهالت هایی که داشتند امام بر حق را کنار گذاشته و رهبری امت را به عهده گرفتند تا جایی که به جهالت و گمراهی کشانده شدند. اوج این ضلالت و گمراهی در دستگاه بنی امیه با ظهور معاویة بن ابی سفیان و یزید بن معاویة بن ابی سفیان بود.
این جهت گیری در جامعه سبب می شود که در دوران علی (ع) حفاظت از دین در گرو سکوت و در دوران حسین (ع) در عدم سکوت و شمشیر کشیدن انجام شود، چنانچه داریم امام حسین (ع) استراتژیک حرکت خود را حفظ دین معرفی می کنند؛ و بعد در خطبه ای این گونه طلب یاری می کنند؛ هر کس آماده است خون خود را در راه ما نثار کند و خود را آماده لقاى خداوند سازد، با ما رهسپار شود، چرا که من ـ به خواست خداوند ـ فردا صبح حرکت خواهم کرد).(1)
بعد می بینیم که آن 60 هزارنامه ای که پای هر نامه آن 120 هزار مهر و تأیید از مردم و دعوت کنندگان امام به کوفه بود، به امام پشت می کنند و تنها عده ای که به نقل مشهور 72 تن بودند، برای یاری امامشان ثابت قدم و پایدار می مانند و حاضر شدند از جانشان که عزیزترین سرمایه آدمی است در راه دفاع از امام نثار کنند.
یارانی که حضرت سید الشهدا در فرمایشی در رابطه با آن ها فرمودند: شایسته تر، وفادارتر و بهتر از اصحاب خودم کسی را نمی شناسم. و نیز در زیارت ناحیه مقدسه درباره این بزرگواران فرموده اند؛ سلام بر شما ای بهترین یاوران (به تعبیری حضرت بیان می کنند که اصحاب من از مالک اشتر و تمام صحابی ائمه برتر هستند و نظیر ندارند)
در این فرصت بر آن هستیم در مثلث؛ خاندان اهل بیت، اصحاب و خود امام حسین (ع)، در رابطه با چند ویژگی اصحاب امام گذری داشته باشیم تا بتوانیم این ویژگی ها را در خود تسرّی داده تا در زمانی که قرار است برای مولا و امام زمانمان جانفشانی کنیم، همچون 2000 نفری که در تاریخ آمده شب عاشورا بعد از صحبت های امام منوط بر اینکه “فردا من و هر کسی که با من است کشته می شود، حکومت و پاداش و مزد دنیوی در کار نیست، هر که می خواهد برود” همه رفتند جز تعداد قلیل، اماممان را تنها نگذاریم.
اصحاب و یاران سید الشهدا 4 دسته تقسیم می شوند
اصحاب اولی؛ کسانی که در خروج از مکه با امام بودند؛ مثل عابس بن شبیب شاکری، حجاج بن مسروق جعفی، بریربن خضیر همدانی، عمربن جناده.
گرروه دوم، اصحاب طریق هستند؛ کسانی که در بین راه مکه و کربلا به امام پیوستند؛ مثل نافع بن هلال بجلی، مسلم بن کثیر ازدی، زهیر بن قین بجلی،ابوثمامه صائدی، یزید بن زیاد بن مهاصر کندی.
گروه سوم از اصحاب کربلا، خود به سه دسته تقسیم می شوند؛
یا افرادی از کوفه بودند که آمدند و ملحق می شوند؛ مثل دو پیرمردی به نام های مسلم بن عوسجه یا حبیب بن مظاهر
عده ای هم از جدا شدگان از لشگر عمر سعدبودند که به امام ملحق شدند؛ در رأسشان حر بن یزید ریاحی و 30 نفر دیگر هستند.
گروه دیگر بعد از واقعه عاشورا (فردای عاشورا تا روز یازدهم) و به تعبیری بعد از شهادت امام پیوستند؛ مثل هفهاف بن مهند راسبی که وقتی آمد و اوضاع را دید، شمشیر برداشته و به لشگر ابن سعد حمله کرده، عده ای را به درک رساند و و در نهایت به شهادت رسید.
گروه چهارم اصحاب بنی هاشم هستند که صحبت در رابطه با شناخت حقیقت این شخصیت ها از لسان ناقص ما بر نمی آید؛ اصحابی چون قمر بنی هاشم، حضرت قاسم و علی اکبر.
خصایص ویژه اصحاب امام حسین(ع)
اولین خصیصه این بود که آن ها تفقّه در دین داشتند. آگاه در دین و دین فهم بودند. دین را وراثتی نداشتند، دراستی داشتند. دین را آموخته بودند.
این گونه نبودند که چون پدرانشان مسلمان باشند، این ها هم بدون هیچ تفقه و دلیلی ادامه دهنده این راه باشند.
نکته ای که در دینداری وراثتی باید توجه شود این است که این نحو مسلمانی و ایمان تا زمانی جواب می دهد که همه چیز خوب باشد اما همین که مقداری از آسایش و زندگی آن ها اوضاعش تغییر کند به همه چیز بد بین و بی اعتماد می شود. چرا که این دین آگاهنه نیامده و با یک نسیم هم از بین می رود.
چنانچه دربیانی امام حسین (ع) می فرمایند: به راستى كه مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنهاست، تا جایى كه دین وسیله زندگى آنهاست، دین دارند و چون در معرض امتحان قرار گیرند، دینداران كم مىشوند.(2)
در بیانی امام باقر (ع) نیز می فرمایند: مؤمن از کوه سخت تر است. از کوه کم می شود اما از دین مؤمن چیزی کاسته نمی گردد.(3)
کسی که دین را دراستی می آموزد عوض نمی شود دچار تغییر کمی و کیفی نمی شود.
در رکاب امیرالمؤمنین نمازخوان ها بودند اما خبری از دین آگاهان نبود. عده ای بودند که در مقابل معاویه ایستادند اما ناگهان دسیسه هایی شیطانی قرآن را به نیزه کردند و چون اینان بطن عمیقی از دین و آگاهی را در خود نداشتند نتوانستند دین و قرآن حقیقی را تشخیص دهند و آن جا بود که فریب خوردند و مقابل علی رسیدند.
اما در مقابل می بینیم که لشگر و یاران سید الشهدا نمازخواندن های عمر سعد را هم می دیدند ولی به نماز آن ها توجهی نداشتند چون فهم دین داشتند، می فهمیدند و آگاهی داشتند که نماز آن ها نماز واقعی نیست و آن وقت است دور امامشان حلقه زده و محافظت می کنند تا امامشان نماز بخواند.
یادمان باشد منشأ تدین آگاهانه، تفکر و آموزش است تا بتوان دین را دراستی یاد گرفت، چرا که دین وراثتی مقطعی بوده و امروز با این همه شبهه کارساز نیست.
دو اصل اعتقادی و عملیاتی
دومین ویژگی یاران امام حسین(ع) تولی و تبری است. که این دو تنها در ناحیه قلب و اعتقاد قلبی کارساز نیست، در بیانی امام باقر(ع) می فرماید: به ولایت و سرپرستی ما نمی رسد مگر به واسطه عمل، نه فقط حرف. این دوست داشتن و اعلام برائت را باید هم در قلب و هم در لسان و هم عمل نشان داد. اینکه به حسب زبان یا علی می گویم اما در رفتار سر سفره دشمنان باشم، این تعریف و جایگاهی ندارد.
در تعبیری از امام صادق (ع) داریم ایمان را این گونه تعریف می کنند؛ هَلِ اَلْإِیمَانُ إِلاَّ اَلْحُبُّ وَ اَلْبُغْضُ . در حقیقت این اصل ایمان است و کسی که در مرز دین حب و بغضی نداشته باشد اصلا دینی ندارد؛ چرا که شاخصه اصلی دینداری و ایمان و ولایت حضرت حق، تولی و تبری است.
چگونه می توان به ولایت الله رسید؟
در بیانی قرآن کریم می فرماید: اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنوا؛ خدا سرپرست اهل ایمان است. اهل ایمان باید چگونه عمل کنند تا تحت سرپرستی حق باشند؟ امام حسن عسگری پاسخ را از قول پیغمبر اكرم این گونه می فرمایند: روزی حضرت به یكی از اصحابشان فرمودند: ای بنده خدا! تو به ولایت الهی دسترسی پیدا نمی كنی، مگر آن كه برای خدا دوست بداری و برای خدا دشمن بداری! (4)
چرا که اگر کسی تحت سرپرستی خدا نباشد، طاغوت و شیطان سرپرستی او را بر عهده خواهند گرفت. بنابر این با نماز و روزه زیاد کسی به ولایت حضرت حق نمی رسد مگر اینکه تولی و تبری داشته باشد.
دوستدار و دشمن چه کسی باشیم؟
رسول اکرم (ص) مسیر حب و بغض را برای ما بیان می کنند؛ ولایت على بن ابیطالب (علیه السلام) ولایت خداست، دوستی او عبادت خداست، پیروی او فریضه (و واجب) خداست، دوستان او دوستان خدایند، دشمنان او دشمنان خدایند و جنگ با او جنگ با خداست و صلح و آشتی با او آشتی با خداوند عزوجل است.(5)
آخرت هرکسی پیامد عمل او در دنیاست
خصوصیت سوم اصحاب سید الشهدا آزاد و رها بودن آن ها از تعلقات دنیوی بود، به طوری که هیچ وابستگی به دنیا نداشتند. آن ها مصداق کاملی از آیات قرآن کریم بودند و در حدی به دنیا اهمیت می دادند که جهت گیری برای رسیدن به اخرت باشد؛ چرا که به این اصل باور داشتند که آخرت هر چه باشد پیامد عمل در دنیا است. اگر بهشتی می شویم نتیجه این است که در دنیا خوب و بهشتی عمل کردیم و اگر جهنمی شدیم نشان می دهد که دنیا را خراب کرده ایم.
بنابر این دنیا تنها وسیله ای است برای آباد کردن آخرت. چنانچه در قرآن کریم، آیه 77 سوره قصص، ضمن توصیه ای می فرماید که نصیبت را از دنیا فراموش نکن و از طرفی هم متذکر می شود؛ به دنیا جوری وارد نشو که به آخرت ضرر برساند؛ به عبارتی نه دو دستی به آن بچسب و نه آن را رها کن. بهره را داشته باش. این میزان از بینش باعث می شود که هر وقت لازم باشد از دنیا چشم بپوشی چون دنیا برایتان وسیله برای رسیدن به اخرت تعریف شده است نه هدف.
چنانچه در روایتی داریم که پیامبر (ص) می فرمایند؛ اگر دنیا در نزد خداوند به اندازه بال پشه اى مى ارزید، چیزى از آن را به كافر و منافق نمى داد.(6)
یا در بیانی دیگر فرمودند؛ ناز و نعمت دنیا در نزد خداوند ، كمتر و كوچك تر از فضله یك پشه ریز است. اگر دنیا در نظر خداوند به اندازه بال مگسى ارزش داشت، نه مسلمانى به آن مى رسید و نه كافرى از آن بهره اى مى یافت. (7)
این بینش و نگاه به دنیا داشتن، حقیقت زهد است؛ فراموش نکنیم که زهد نداری نیست؛ عدم وابستگی است، رهایی است رهایی انسان ها از دنیا که البته در این میان می تواند فردی ثروتمند باشد اما وابسته به دنیا نباشد و از طرفی دیگری فرد دیگری یک وجب از مال دنیا داشته باشد اما تعلق به دنیا نداشته باشد.
اما اینکه چگونه می توان به این بینش رسید؟ اصلا زهد در چه کسی پیدا می شود؛ آیا کسی که زیاد نماز و روزه دارد، زاهد است؟ امام صادق (ع) در بیانی به زیبایی پاسخ این سؤال را می فرمایند؛ در مناجات موسى علیه السلام آمده است كه : اى موسى بندگان شایسته من باندازه دانششان در دنیا زهد ورزیدند، و دیگران باندازه نادانیشان بدان رغبت كردند.(8)
بنابر این زهد به زیادی نماز و روزه نیست، به نوع نگاهی است که انسان ها به دنیا دارند.
واین گونه بود که 72 تن از یاران حقیقی سید الشهدا پای در رکاب مولایشان ایستادند چرا که این ها توانستند دنیا را کنار بگذارند کاری که افرادی چون عمر سعد نتوانستند.
پی نوشت:
1- ملهوف (لهوف)، ص 126 و بحارالانوار، ج 46، ص 366 و 367.
2- تحف العقول، ص 245.
3- الکافی، ۲ / ۲۴۱ / ۳۷ .
4- بحار/ 27/54.
5- الأمالی (للصدوق)، النص، ص: ۳۲
6- تحف العقول : ص 40، بحار الأنوار : ج 72 ص 52 ح 72 ؛ كنز العمّال : ج 3 ص 213.
7- الخَلاق : النَّصیب (المصباح المنیر : ص 180 «خلق»)/ تاریخ المدینة : ج 2 ص 557 عن الشعبی.
8- اصول كافى جلد 4 صفحه 5.
منابع:
بیانات حجت الاسلام علوی تهرانی در محرم 96
پایان نامه “هوی پرستی و بررسی ریشه های آن از دیدگاه قرآن و سنت"؛ نوشته محدثه ملائی امام زاده
پایان نامه “آثار تربیتی، سیاسی و اجتماعی تولی و تبری"؛ نوشته نیکویی، علی
کتاب مراحل اخلاق در قرآن کریم؛ نوشته جوادی آملی، عبدالله
مقاله “تاثیرات اجتماعی فهم نادرست از دین"؛ نوشته ملکیان، مصطفی که در شماره 29 مجله بازتاب اندیشه، منتشر شده است.
تبیان
صبر بر فشارها و کناره نگرفتن از امام و ولی
افرادی هم در جریان قیام سیدالشهداء (ع) گوشهگیری کردند و با آن حضرت همراه نشدند، نه مشکل طمع مال داشتند و نه مشکل بیماردلی؛ یعنی انسانهای بدی نبودند، اما بهخاطر ضعف تحلیل و ضعف مبانی دینیشان اهل شک بودند و در مواقع حساس نمیتوانستند تصمیم درست را بگیرند.
ویژگی آمران به معروف و ناهیان از منکر
ویژگی های آمران به معروف و ناهیان از منکر
فردی که می خواهد امر به معروف کند (آمر) یا نهی از منکر نماید (ناهی) در صورتی موفّق خواهد بود که ویژگی های زیر را داشته باشد ، البته این سخن به این معنا نیست ، که اگر این خصوصیات را نداشت ، امر به معروف و نهی از منکر واجب نخواهد بود .
1- شناخت :
آمر و ناهی باید نسبت به معروف و منکر و مسایل پیرامون آن از شناخت کافی بهره مند باشد.
2- اخلاص :
هر چند در امر به معروف و نهی از منکر ، قصد تقرّب به خداوند و اخلاص معتبر نیست ، امّا اگر آمر و ناهی ، امر و نهی را به قصد خشنودی و رضایت پروردگار و اصلاح فرد انجام دهد ، به عمل ، رنگ عبادت داده است .
3- خیرخواهی
4- پایبندی به ارزش ها :
آمر به معروف و ناهی از منکر ، خود باید به معروف ها عمل کند و از منکرها پرهیز نماید ، تا سخن او در دل ها مؤثّر افتد .
5- احترام به فهم و شخصیت دیگران :
6- نگوییم تو اهل جهنّمی و ما اهل بهشت ؛ با احترام و ادب سخن بگوییم . در تذکّر دادن
لازم است به کرامت ، شخصیّت و انسانیّت مخاطب احترام بگذارم .
7- مهربانی :
آمر و ناهی ، در امر و نهی خود ، از روی دل سوزی و مهربانی با مخاطب خود ، به گفت و گو بپردازد نه از موضع کبر و غرور یا برخورد خشونت آمیز ، او همانند انسانی درد آشنا و کسی که به کمک دیگران می شتابد ، به دنبال درمان مناسب و مؤثّر باشد.
امام علی u فرموده اند : یَنبغی لِلعاقِل اَن یُخاطِبَ الْجاهِلَ مُخاطبة الطَّبِیب الْمَرِیض ،
سزاوار است ، انسان خردمند ، در برخورد با شخص جاهل ، همان گونه که پزشک یا مریض به گفت و گو می پردازد ، گفت و گو کند .
خداوند متعال ، هنگامی که به موسی و هارون ، مأموریت می دهد ، تا نزد فرعون بروند و او را به توحید فرا خوانند ، فرموده است :
فَقُولا لَه قَوْلا لَیِّنا ، با او به نرمی (و از سر مهربانی) سخن بگوئید .
8- صبوری و بردباری
آمر و ناهی ، ممکن است از سوی مخاطبان خود ، گاهی با نامهربانی روبرو شود ، برخی به استهزاء و تمسخر و اهانت وی بپردازند و برخی به زد و خورد اقدام کنند و مشکلاتی را پدید آورند ، آمر و ناهی از این پیشامدها نباید هراسی به خود راه دهد یا در ادامه راه خود دچار تردید گردد ، بلکه با حلم و بردباری ، این فریضه بزرگ الهی را چون پیامبران و پیشوایان دینی ، جامه عمل بپوشاند ، به یقین ، خداوند ، چنین افرادی را کمک خواهد نمود .
9- گذشت و برخورد کریمانه
آمر و ناهی اگر با استهزاء و اهانت از سوی دیگران مواجه شود با بزرگواری برخورد نماید و خصلت عفو و گذشت را در خود به کمال رساند .
10- ساده امّا هنرمندانه
11- پرهیز از خودپسندی
اگر خداوند به آمر و ناهی ، توفیق داده است ، تا واجب ها را انجام دهد و از گناهان پرهیز کند، آمر و ناهی باید آن را سرمایه سعادت و کمال خود قرار دهد و خودبینی و خودپسندی را ، به خود راه ندهد و گمان نکند که او فردی صالح و شایسته و برگزیدة خداوند است و دیگران اهل گناه و دوزخ .
12- عدم کنجکاوی
13- عدم اصرار
مراقب باشیم ، دین مردم را ندزدیم
قال ابا عبدالله علیه السلام:
مَعَاشِرَ الشِّیعَةِ کُونُوا لَنَا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا عَلَیْنَا شَیْناً قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ احْفَظُوا
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
ای جمعیت شیعه برای ما زینت باشید ، و باعث ننگ ما نباشید
?منبع: بحار الأنوار ؛جلد 65 ،صفحه151
گاه ماهایی که ظاهر مذهبی داریم ناخداگاه کاری می کنیم که مردم از دین برمیگردند . مثلا جواب سلام نمی دهیم صوت مداحی را تا نیمه شب در خیابان بلند می کنیم . لباس کثیف می پوشیم . سر مردم کلاه می گذاریم و ..
به هرحال باید مواظب باشیم که آبروی دین را نبریم
???
✅داستانک
مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد.
راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 پنس اضافه تر می دهد!
می گفت: چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافه را برگردانم یا نه؟
آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنس را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی…
گذشت و به مقصد رسیدیم. موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم. پرسیدم بابت چه؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم.
با خودم شرط کردم اگر بیست پنس را پس دادید بیایم. فردا خدمت می رسیم!
میگفت: ماشین که رفت؛ تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد.
من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنس می فروختم
???
✅داستانک
گویند روزی دزدی در راهی، بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود.
آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند.
او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟
گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا ، مال او را حفظ می کند. من دزد مال او هستم ، نه دزد دین.
اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال ، خللی می یافت
آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.
ضرورت پاسخ به شبهات و رعایت سطح مخاطب
حضرت آیت الله سیستانی دامت برکاته در پیام خود به مبلغان ماه محرم فرمودند: سخنران مجالس حسینی باید سطح فکری مخاطب را در نظر بگیرد و در پاسخ دادن به شبهات نیز با آگاهی وارد این عرصه شود.
حجت الاسلام و المسلمین کشمیری نماینده آیت الله سیستانی و رئیس مرکز امام علی(ع) لندن در این نشست خطاب به مبلغان و علما و ائمه جماعت گفت: ماموریت و مسئولیت شما در عصر کنونی بسیار سنگین است؛ چراکه امروز پرچمداران گمراهی و تاریکی افکار و پیام های مسموم و ضد اسلام خود را در پایگاه ها و شبکه های اجتماعی و مجازی منتشر کرده اند و ما و شما وظیفه داریم با قدرت در براب این شبهات بایستیم و با روش های علمی و دقیق و با استناد به قرآن و سنت و استفاده از مناظرات معصومین (ع) به آن پاسخ دهیم و در این زمینه و در ماه محرم یکی از منابع مهم که باید مورد استفاده مبلغان واقع شود سخنان امام حسین (ع) به ویژه سخنرانی ایشان در مدینه است که در آن فرمود: «من برای سرکشی و قدرت طلبی و ظلم و فساد قیام نمی کنم …» تا آخرین خطبه ایشان در روز عاشورا که این سخنرانی ها بیانگر اهداف امام حسین و نهضت ایشان است.
وی افزود: علاوه بر اینها یکی از منابع مفید دیگر در این زمینه سخنان و تالیفات بزرگان شرق و غرب درباره امام حسین (ع) و توجه به توصیه های حضرت آیت الله سیستانی درباره تبلیغ است که شایسته است مورد توجه و اهتمام مبلغان قرار گیرد.
ما در این زمینه از محضرت حضرت آیت الله سیستانی درخواست کردیم توصیه های پدرانه خود را به عموم سخنرانان مجالس حسینی در ماه محرم بیان کنند و ایشان نیز توصیه هایی را که نشان دهنده ضرورت اهتمام به حفظ دین و جایگاه منبر حسینی است بیان فرمودند که این سخنان حاوی دو نکته است:
توصیه های حضرت آیت الله سیستانی به مبلغان ماه محرم
نکته اول درباره نقش منبر حسینی در ایام محرم است. رسالت منبر علاوه بر ذکر مصیبت های اهل بیت(ع)، نشر دین و تحکیم دین در جان و روح مسلمانان و بیان معارف قرآنی و دفع شبهات با ادله محکم و قانع کننده و تربیت نفوس بر اساس تقوا و ارزش های برتر است و این همان جایگاه و ماموریتی است که خداوند عزوجل بر عهده پیامبرش(ص) گذاشت و ایشان اولین کسی است که در اسلام بر فراز منبر رفت و قرآن را برای ما تفسیر کرد و خداوند متعال در این زمینه فرمود: «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ».
این آیه اشاره می کند که رسالت پیامبر که منبر وسیله رساندن آن به مردم بود؛ چیزی نیست جز تحکیم دین از راه پاکسازی جان و روح انسان ها از تاریکی ها و آلودگی ها و بیماری های روحی و اخلاقی و ارائه معارف قرآنی و کاشتن حکمت در دل های انسان ها.
هدف برتر و والای قیام اصلاحی سیدالشهدا (ع) نیز حفظ دین و تحکیم آن در برابر سیره و روش ضد اسلامی اموی بود که امام حسین(ع) در برابر این جریان خطرناک ضد اسلامی ایستاد و تمام رسالت و جانفشانی او برای حفظ دین از نابودی و انحراف بود و به نظر من اگر فداکاری عظیم امام حسین(ع) در آن شرایط سخت نبود، اثری از اسلام باقی نمی ماند و امروز نیز منبر حسینی امتداد قیام امام حسین و عاشورا است و وظیفه ای جز حفظ دین و دفاع از آن ندارد.
نکته دوم:
یکی از روشن ترین مصادیق حفظ و تحکیم دین در عصر حاضر ایستادگی در برابر شبهات ضد دینی و دفاع از معارف اصیل و ارزش های اخلاقی در برابر این شبهات است؛ اما پیش از آن باید چند امر در این زمینه رعایت شود:
1. سخنرانی که بنا به دفع شبهه دارد، باید در این زمینه متخصص و با تجربه و دارای اطلاعات کافی باشد؛ زیرا در غیر این صورت چه بسا فساد وارد شدن او به این عرصه بیشتر از منفعت آن باشد و البته منبر دینی یکی از مهم ترین وسائل برای دفع شبهات اعتقادی است که پیامبر اسلام (ص) و امیرالمؤمنین (ع) از منبر علاوه بر بیان معارف وآموزش دین برای پاسخ دادن به شبهات نیز استفاده می کردند؛ شبهاتی که یا در ذهن برخی مسلمانان بود و یا اینکه تحت تاثیر افکار وارداتی به جامعه اسلامی وارد می شد و از اینجا است که اهمیت منبر حسینی روشن می شود که در واقع همان امتداد رسالت و منبر پیامبر و امام علی صلوات الله علیهما و آلهما است و شایسته است که صاحب منبر نیز از آمادگی و کفایت لازم برخوردار باشد.
2. شبهات دو نوع هستند: برخی رایج و مشهورند و برخی از شبهات گرچه موجودند، اما مشهور و متداول نیستند و دایره مخاطب محدودی دارند و از این رو لازم است روحانی شبهات متداول و مشهور را پاسخ بدهد و در مورد شبهات خاص و غیر متداول از حکمت به دور است که روحانی و مبلغ بخواهد به این شبهات نیز در میان عموم مردم پاسخ بدهد، بلکه مبلغ باید بدون اشاره به این دسته از شبهات، معلوماتی را در منبر خود ارائه کند که به واسطه آن شبهه دفع شود بدون اینکه ذکری از شبهه به میان بیاورد.
3. بدیهی است که هر مجلسی اقتضائی دارد و از این رو سخنران باید سطح فکری و فرهنگی مخاطب خود را در نظر بگیرد و آن دسته از معارف دینی را مطرح کند که مناسب با سطح شنوندگان و در راستای شبهات موجود در ذهن آنها باشد، زیرا از رسول اکرم (ص) روایت شده که فرمود: ما پیامبران ماموریم به اندازه عقول مردم به آنها سخن بگوییم.
4. لازم است بیشترین استفاده از علوم اهل بیت(ع) که از منابع معتبر و قابل اعتماد به دست ما رسیده استفاده شود و از معصومان علیهم السلام نیز روایت شده که «اگر مردم زیبایی های کلام ما را بدانند از ما پیروی می کنند» و این بدان خاطر است که سخنان اهل بیت(ع) نیز همچون قرآن کریم شامل یک منظومه فکری متکامل و متنوع است و در آن حکمت و اخلاق و معلومات فطری و دفع شبهات وجود دارد که همه اینها موجب نورانی شدن و تقویت اعتقادات دینی مسلمانان هستند و این بدان خاطر است که اهل بیت(ع) بر اساس حدیث ثقلین، همتای قرآن کریم هستند.
سخنرانی مجالس حسینی باید در منبر خود به این نکته توجه داشته باشد و در کنار آن باید به ذکر مصائب اهل بیت (ع) و مصیبت های کربلا نیز اهتمام داشته باشد، زیرا بیان این مصیبت ها تاثیر زیادی در بقای دین و قیام عاشورا در جان ها دارد.
از خدای متعال می خواهیم تمام خطبا را در انجام وظیفه خود به بهترین صورت موفق بدارد و آنها را در راه تحکیم دین و تزکیه نفوس مسلمان یاری کند، إنه سمیع مجیب.
السَّلامُ عَلَی الحُسَین وَ عَلی عَلیّ بنِ الحُسینِ و عَلَی أولادِ الحُسَین و عَلی أصحابِ الحُسینِ و رَحمةُ اللهِ و بَرکاتُه.