برخی از مناسبت های مهم امروز
نقش جوان مومن انقلابی در پیشرفت کشور
توجه به ایمان از آن جهت است که عنصر ایمان علت اصلی فشار دشمنان به نظام جمهوری اسلامی بوده است. این ایمان و اعتقادات محکم اسلامی بود که سبب شد انقلاب اسلامی به پیروزی برسد و حتی پیش از پیروزی انقلاب دسیسه های دشمنان را نقش بر آب کند و بالعکس هرجا که از اصل ایمان و اعتقاد دور افتادیم، شکست خوردیم. بر این اساس طبیعی است که دشمنان نظام همواره درصدد ضربه زدن به باورهای اعتقادی و ایمان ملت باشند و در این بین قشر جوان که نسل تعیین کننده در دست یافتن به اهداف انقلاب است بیش از همه در معرض آسیب و توطئه دشمنان قرار دارند.
«یکی از مهم ترین ابزارهای اقتدار ملّی، جوان مؤمن ما است؛ می خواهند این ایمان را از جوان بگیرند. این جوان مؤمن است که در مسئله هستهای، در مسئله پیشرفت های علمی، در نانو، در رویان، در بقیّه بخش های علمی بیدارخوابی می کشد، سختی می کشد تا اینکه یک پیشرفت علمی را به نهایت برساند؛ این جوانِ مؤمن است، اینها بچّه های مؤمن ما هستند و خیلی از اینها را ما از نزدیک می شناسیم. اینها می خواهند این ایمان را از این جوان بگیرند، انگیزه را می خواهند از این جوان بگیرند.»
آنچه آمد گوشه ای از بیانات راهبردی مقام معظم رهبری در دیدار اخیر ایشان با مردم قم است. مرور بیانات ایشان نشان می دهد که بحث ایمان به عنوان «عامل درونی» به ویژه در قشر جوان در هنگامه های سرنوشت ساز همواره موجب غلبه بر مشکلات بوده است.
اما پرسش این است که چگونه ایمان می تواند نقش انگیزشی داشته باشد و در نتیجه منجر به غلبه بر مشکلات و پیشرفت در عرصه های مختلف شود؟
ایمان و انگیزش نیروی جوان به سمت پیشرفت
هر پویشی در محیط اجتماعی دارای ارکان و زیرساخت هایی است که فقدان و سستی هریک از این زیرساخت ها آن پویش و فرآیند اجتماعی را با اختلال و در نهایت با شکست مواجه می کند. ایمان نیز در صورتی می تواند فرد را ملزم به عمل کند و یا نقش انگیزشی داشته باشد که ارکان و زیرساخت های آن در فرد وجود داشته باشد. لذا می توان گفت ایمان دارای ارکانی است که در کلام امیرالمومنین (ع) در حکمت سی ام نهج البلاغه آمده است. حضرت ایمان را دارای چهار رکن صبر، یقین، عدل و جهاد بیان فرمودند. بنابراین جوانی که مجهز به این چهار عنصر باشد هیچگاه در برابر تندباد حوادث عقب نشینی نمی کند و احمدی روشن ها، حججی ها و … را در تاریخ به ثبت می رساند.
صبر و ایستادگی و پافشاری
صبر و ایستادگی در هرجایی نمودی دارد. صبر در مصیبت، صبر در انجام کارها، صبر در انجام امر واجب، صبر در مقابل گناه و صبر در برابر معصیت و … همه نمودهای صبر هستند. اگر به تاریخ نگاهی بیاندازیم می بینیم موفقیت ها یک شبه به دست نیامده و در اثر صبر و شکیبایی در برابر موانع محقق شده اند. در واقع ایمان در مواقع سختی به کار می آید. در جریان پیروزی انقلاب، در هشت سال جنگ تحمیلی، در برایر تحریم ها و بسیاری دیگر از موانعی که دشمن در برابر شکل گیری و پیشرفت نظام جمهوری اسلامی ایجاد کرد این صبر و استقامت افراد مومن بود که موانع را کنار زد. مقام معظم رهبری در بیانی به این مسئله اشاره می کنند و می فرمایند: «اگر زود ناامید شدید، زود خسته شدید، کار پیش نمی رود، باید ناامید نشوید باید حرکت کنید ببینید! این انقلاب بر اساس یک مبارزه طولانی شروع شد حوادثی که در سال 57 و 56 اتفاق افتاد که حرکت عظیم مردمی به میدان آمد اینها خلق الساعه نبود.»
ایمان و انگیزش نیروی جوان به سمت پیشرفت
یقین و دوری از شک
پیوند خوردن قلب به یک موضوع باعث تسلیم تمام وجود انسان نسبت به آن می شود. اگر آن موضوع خدا باشد طبیعی است تمام وجود انسان نسبت به صفات و اسما حسنای الهی تسلیم شده و در وادی شک وارد نمی شود. انسان مومن دارای چنین ویژگی است. اگر در گذشته افرادی معتقد به اسلام و نظام جمهوری اسلامی بودند و امروز به هر دلیلی چون ترس و منافع دنیوی خود از اسلام زاویه گرفته اند، نشان می دهد ایمان آنها واقعی نبوده است. مومن به مبانی فکری و عقیدتی اسلام و انقلاب هیچگاه تسلیم شک نمی شود و دیگران را نیز دچار شک نمی کند.
رعایت اعتدال و دوری از افراط و تفریط
دوران جوانی اوج شکوفایی احساسات و تمایلات هیجانی و عاطفی است. اگر این تمایلات، تعدیل و مهار نشود و به افراط یا تفریط بگراید، پیامدهای ناگواری خواهد داشت. برای مثال در امور عبادی افرادی را می بینیم که با تلقی نادرست از عبادت، نقش اصلی خود را در خانواده و جامعه ایفا نمی کنند و از قبول مسئولیت، شانه خالی می کنند و در مقابل، افرادی به بهانه خدمت به خلق و عمل به وظایف اجتماعی، از انجام تکالیف دینی سرباز می زنند، اما حقیقت این است که راه وسط نه آن است و نه این. در این بین جوان مومن با آگاهی از این مسئله شور را همراه با شعور می کند، یعنی احساسات را همراه باور قلبی می کند. در این خصوص می توانیم به کلامی از رهبر فرزانه انقلاب در تعریف مومن اشاره کنیم: « امت مومن و مسلم آن امت و ملتی است که معیار را از قرآن می گیرد از هدایت الهی می گیرد. این می شود معیار. در انسان مومن هم احساسات وجود دارد. ماکه بدون احساسات حرکت نمی کنیم. احساس داریم احساس عاطفی داریم احساس خشم داریم لیکن این احساس با ایمان کنترل می شود.»
جهاد و تلاش در جهت رفع موانع
جهاد یعنی مبارزه در زبان فارسی جنگ و ستیزه گری معنای مبارزه را نمی دهد. می گویی دارم مبارزه می کنم، مبارزه علمی می کنم مبارزه اجتماعی می کنم مبارزه مسلحانه می کنم همه اینها مبارزه است و معنا دارد. مبارزه یعنی تلاش و پرهیز در مقابل مانع یا یک دشمن اگر هیچ مانعی در مقابل انسان نباشد مبارزه معنا ندارد. برای مثال برای نخبگان ما در کشورهای توسعه یافته امکانات بیشتری فراهم است، اما این نخبگان معتقد و مومن ماندند و با امکانات کم کارهای بزرگی را انجام دادند.
در پایان به قول علامه طباطبایی که ایمان را امری قلبی و نفسی می داند که تا هنگامی که انقلابی در باطن انسان ایجاد نکند نتیجه ای نخواد داشت و آثار ایمان بر جوارح و رفتار فرد ظاهر نخواهد شد، در واقع ایمان نامحکم نمی تواند نقش انگیزشی خود را به درستی ایفا کند و در مقابل ایمان محکم با تمامی ارکان پیش گفته است که چرخ های پیشرفت اسلامی و حرکت به سوی تمدن ایرانی و اسلامی را به حرکت در می آورد. اما باید در نظر داشته باشیم که درجه ایمانی که منجر به انگیزه پیشرفت نیروی جوان در مسیر اسلامی می شود بین همه افراد یکسان نیست. ممکن است فردی از چهار عنصر، سه عنصر صبر و یقین و عدل را داشته باشد اما در عرصه جهاد و تلاش در مقابل موانع لغزش داشته باشد. سیاست ما باید در مقابل اینگونه افراد بر مبنای جذب حدااکثری و دفع حداقلی باشد.
برخی از مناسبت های مهم امروز
ارتحال عالم جليل القدر «شرف الدين عاملي» (1377ق)
سيدعبدالحسين شرف الدين عاملي در سال 1290 ق در كاظمين ديده به جهان گشود. سالهاي ابتدايى حيات خويش را در كنار پدر به فراگيري ادبيات عرب، صرف، نحو، لغت، معاني و… گذراند. آيات عظام شيخ الشريعه ي اصفهاني، آخوند خراساني، سيدمحمدكاظم يزدي از جمله اساتيد ايشان بودند و مورد تاييد آنها قرار گرفت. شرف الدين در سال 1322 ق راهي جبل عامل لبنان گرديد و به ارشاد مردم و تدريس همت گماشت. وي در سال 1330 ق علما و رهبران جبل عامل را به قيام عليه فرانسويان فراخواند و فتواي جهاد صادر كرد. اين مبارزه، مشكلات فراواني براي او به وجودآورد كه ايشان در راه آرمان خويش، تحمل نمود. سرانجام روح قدسي سيدعبدالحسين شرفالدين در در 88 سالگي از حجاب تن رهايي يافت و به ملكوت اعلي پرواز كرد. بدن پاك ايشان با تجليل فراوان در كنار استادش، سيدمحمدكاظم يزدي، در صحن مطهر اميرالمؤمنين (علیه السلام) دفن گرديد. مهمترين كتاب شرفالدين «المُراجعات» در كلام و عقايد نام دارد.
رحلت حكيم و فقيه بزرگوار آيت اللَّه «ميرمحمد حسين شهرستاني» (1275ش)
آيت اللَّه سيدضياءالدين ميرمحمد حسين بن مير محمدعلي شهرستاني حائري، در حدود سال 1218ش (1256ق) در خاندان اهل علم و از سادات مرعشي مازندراني منتسب به امام سجاد (علیه السلام) در كرمانشاه به دنيا آمد. وي پس از طي مقدمات و سطوح عالي حوزوي، در حلقه درس شيخ محمد حسين اردكاني، فقه و اصول را فرا گرفت و پس از سالياني از استاد به دريافت اجازه اجتهاد نائل آمد. آيت اللَّه شهرستاني همچنين هيئت و نجوم را از ميرزا باقر يزدي و حساب و هندسه و عروض را از ميرزا عَلاّم هروي حائري آموخت و در اين علوم به تبحر رسيد. ايشان در پنجاه سالگي به زيارت مشهد رضوي رفت و چون به تهران آمد، مورد استقبال مردم واقع شد و تدريس در يكي از مدارس تهران به او واگذار شد. اما ايشان به كربلا بازگشت و علاوه بر تدريس و تاليف، مرجعيت جمعي از شيعيان را برعهده گرفت. اين محقق، اديب و شاعر امامي، از دوازده سالگي شروع به تاليف نمود و در طول حيات علمي خويش، در حدود هشتاد اثر ارزنده از خود به يادگار گذاشت كه برخي از آثار ايشان شامل كتب: الاستصحاب، اصل الاصول، تحقيقُ الاَدِلّة، تَذكِرَةُ النَّفس و لُبابُ الاجتهاد و… ميباشند. آيت اللَّه ميرمحمدحسين شهرستاني حائري سرانجام در ششم اسفند 1275ش (3 شوال 1315ق) در پنجاه و هفت سالگي بدرود حيات گفت و در رواق حسيني، نزديك ديوار شهدا به خاك سپرده شد.
شرط تبلیغ
امیرالمؤمنین علیه السلام آموختن و تربیت خویش را ارزشمندتر از آموزش و تربیت مردم دانستند .
وَ قَالَ علیه السلام مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً- [فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ] فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِم.
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: هرکس خود را امام(پیشوای) مردم قرار دهد، پیش از آموزش دیگران باید از آموزش خود آغاز کند و [برای هدایت مردم نیز] باید تبلیغ رفتاری او پیش از تبلیغ زبانی او باشد
و کسی که خود را آموخته و تربیت کرده باشد، از کسی که [فقط] به مردم آموزش می دهد و آنها را تربیت می کند به احترام و تکریم سزاوارتر است.
نهج البلاغه(صبحی صالح)، ص480
نماهنگ/ رو به آسمان
دعای رهبرانقلاب در انتهای مراسم ایام فاطمیه
متن دعای رهبر انقلاب
اللَّهُمَّ املَأ قُلوبَنا حُبّاً لَکَ، وَ خَشیَهً مِنکَ، وَ ایماناً و تَصدیقاً بِکَ، وَ فَرَقاً مِنکَ، وَ شَوقاً اِلَیکَ، یَا ذَا الجَلالِ وَ الاِکرامِ. اَللَّهُمَّ حَبِّب اِلَینا لِقَائَکَ، وَ اجعَل لَنا فِی لِقائِکَ خَیرَ الرَّحمَةِ وَ اَلبَرَکَةَ، و اَلحِقنا بِالصّالِحینَ، وَ لاَ تُؤَخِّرنا مَعَ اَلاَشرارِ، وَ اَلحِقنا بِصَالِحِ مَن مَضىٰ، وَ اجعَلنا مَعَ صَالِحِ مَن بَقِی، وَ خُذ بِنا سَبِیلَ اَلصّالِحینَ، وَ اَعِنَّا عَلىٰ أنفُسِنا بِمَا تُعینُ الصّالحینَ عَلیٰ اَنفُسِهِم، وَ لاَ تَرُدَّنا فِی سُوءٍ اِستَنقَذتَنا مِنهُ، یَا رَبَّ اَلعالَمِینَ. اللّهُمَّ اَعِنّا عَلیٰ ما فیهِ رِضاکَ و نَصرُک وَ اهدِنا اِلَیه، وَ استَعمِلنا لِما تَسئَلُنا غَداً عَنه.[۱]
پروردگارا! این توسّل را، این اظهار ارادت حقیرانهی ما را به خاندان اهل بیت (علیهم السّلام) و به حضرت صدّیقهی طاهره، به کرم و لطفت قبول بفرما. پروردگارا! آن کسانی که در تشکیل این جلسه کمک کردند و مؤثّر بودند، همه را بر سر سفرهی رحمت و فضل خود بنشان؛ آنها را به کرم خودت، از کرم خودت برخوردار بفرما؛ آنها را مشمول لطف بندهی برگزیدهات ــ فاطمهی زهرا (سلام اللّه علیها) ــ قرار بده.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، دعاهایی که در این شبها شد ــ که بخش مهمّی از حاجات این ملّت و حاجات این مردم در همین دعاها است که در این شبها بر زبان گویندگان محترم یا خوانندگان محترم جاری شد ــ همهی این دعاها را به استجابت برسان. مانع استجابت دعا را از وجود ما مرتفع بفرما. گناهانی را که مانع استجابت دعای ما میشود بر ما ببخش و [ما را] بیامرز.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، نظر لطف ولیّت و حجّتت حضرت بقیّةاللّه (ارواحنا فداه) را شامل این جمع بفرما؛ شامل ملّت ایران بفرما؛ شامل شیعیان همهی جهان بفرما؛ شامل مسلمانان همهی عالم بفرما. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، به مردم بحرین، به مردم یمن، به گرفتاران در کشورهای گرفتار، به مردم نیجریه، به مظلومانی که در این کشورها گرفتار ظلم دشمنان هستند، همهی اینها را فرج کامل عنایت بفرما؛ گرفتاریهای آنها را برطرف بفرما.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، راههای صلاح و اصلاح را در مقابل ما قرار بده؛ ما را در پیمودن این راهها کمک بفرما، هدایت بفرما. دشمنان اسلام و مسلمین را مخذول[۲] کن؛ دشمنان جمهوری اسلامی را مخذول کن. آن کسانی که در حال طراحی خصمانه نسبت به جمهوری اسلامی هستند ــ که نمونههای کوچکش را شما گاهی در همین حوادث و اغتشاشات میبینید؛ اینها نمونههای کوچک توطئههای دشمن است ــ توطئهی آنها را خنثی کن، ابطال بفرما؛ آنها را به توطئهگران برگردان. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، کسانی که با همهی وجود، با همهی اخلاص، با همهی توان در مقابل این توطئهها میایستند، همهی آنها را مشمول لطف و رحمت خودت قرار بده، کمکشان بفرما. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، نیروهای بسیج را، نیروی انتظامی را، سپاه و ارتش را، همهی کسانی را که در این راهها خدمتگزاری میکنند، کمک بفرما.
[۱]. خدایا قلوب ما را از محبّت به خودت، و خشیتت، و ایمان و تصدیق خودت، و هراس از خودت، و اشتیاق به خودت آکنده ساز؛ اى بزرگ و بزرگوار. خدایا ملاقاتت را برای ما دوستداشتنی قرار ده؛ و برای ما در ملاقاتت بهترین رحمت و برکت را قرار ده؛ و ما را به صالحین ملحق کن؛ و ما را به همراهی گناهکاران مینداز؛ و ما را به بندگان صالحِ گذشته ملحق کن؛ و ما را از شایستگان آینده قرار ده؛ و ما را بر راه صالحین نگاه دار؛ و ما را بر [مخالفت] نفسمان یاری کن آنگونه که صالحان را بر [مخالفت] نفسشان یاری کردی؛ و ما را به ورطهی بدیهایی که از آنها خلاصمان کردى برمگردان؛ اى پروردگار جهانیان. خدایا ما را بر آنچه رضایت و نصرت تو در آن است یاری کن و به آن سو هدایتمان فرما؛ و ما را به کارى که فردا از آن مورد سؤالمان قرار میدهى بگمار.
[۲]. خوارشده، ذلیل
منبع: پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتاللهالعظمی سيدعلی خامنهای (مدظلهالعالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی ۱۳۹۶/۱۲/۰۳
ارتجاع میخواهد ظاهر انقلابی داشته باشد
از آن میکروبهای خطرناکی است که کافی است به بدن نفوذ کند و مراقبش نباشی تا تبدیل به غدهای سرطانی و بدخیم شده و بعدش هم متاستاز و مختل شدن همه اعضای کلیدی و نهایتا مرگ! ارتجاع را میگویم. همان میکروبی که بزرگترین دشمن درونی هر انقلاب است که اتفاقا مخصوص همین جوامع انقلاب است که رشد میکند، تکثیر میشود، نفوذ میکند، بیماری میآورد و بیماری اش هم واگیردار است. شاید اگر بگویم این جملات اخیر از رهبر انقلاب اسلامی ایران است کسی مانند من تصورش را نکند که این هشدار جدی درخصوص بیماری خطرناک ارتجاع برای سال 1373 یعنی بیست و چند سال قبل است و امروز مشابه همان صحبتها، همان نگرانیها و همان هشدارها بعد از سه دهه. همه اینها یعنی بیماری خطرناک واگیردار ارتجاع را باید جدی گرفت، حتی شده دست از کارهای پیش پا افتاده سطحی شست و به فکر بستری و جراحی کردن این بیمار افتاد. اما قبل از هر اقدامی باید ماهیت این ارتجاع را فهمید و ابعاد و ویژگیها، علائم و مصادیق، منافذ و ناقلان و عواقب و عوارض آن را شناخت تا بتوان بعد از تشخیص و آگاهی کامل، بهدنبال درمان و علاج آن بود. با یک جستوجوی ساده در بیانات رهبر انقلاب بهراحتی میتوان همه ابعاد، نکات و دقایق این موضوع را احصاء کرد و به معرفتی دقیق و عمیق درباره آن رسید که در چند بند دستهبندی میشود.
یکم: اصل و ماهیت ارتجاع
ارتجاع یعنی رجوع و رجعت، یعنی بازگشت و برگشت اما بازگشت از کجا و به کجا؟ از همین چند کلمه کوتاه میتوان فهمید ارتجاع درخصوص فرد یا افرادی است که راه درستی را طی کردهاند و اکنون از مسیر خارج شده و در راه بازگشت به همان مبدا اولیه هستند؛ یا پشیمان شدهاند یا منحرف یا غافل. درواقع این بیماری ارتجاع مخصوص کشورها و ملتهایی است که با حرکتی عظیم، یکقدم به جلو برداشتهاند و به تعبیر امروز، انقلاب کرده، بهجایی رسیده و خود را به خدا نزدیک کردهاند و خدای متعال به آنان انعام کرده است . ارتجاع در این مفهوم بزرگترین دشمن درونی انقلابهاست که باعث سست شدن، توقف یا بازگشت قطار انقلاب از مسیر اصلی خود میشود و کار ویژه و اثر این ارتجاع میشود تجدیدنظر در اهداف و تغییر در آرمانها یا به تعبیری دیگر ارتجاع یعنی بازگشت اعتقاد، فکر، نگاه و کنش انقلابیون از جامعه و راه انقلابی به نظام و جامعه پیش از انقلاب. ارتجاع مولود بیزاری آرمانخواهان از آرمانهاست، بیزاری از عدالتخواهی، آزادیخواهی، عزتطلبی و پیشرفت؛ هرچند این ارتجاع، جامه و ظاهری متجددانه و رو به جلو داشته باشد اما در حقیقت باطنش ارتجاع، کهنگی، پوسیدگی و کهنهپرستی است . گاه ارتجاع خود را پشت تابلویی که روی آن با خطی زیبا و چشمنواز نوشته شده است «اصلاحطلبی» پنهان میکند تا اهداف انقلابی را در هر حوزهای اعم از اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و حتی امنیتی و نظامی دستکاری و منقلب کند و بهجای اصلاح، ارجاعشان دهد به همان نگاهی که دشمنان انقلاب و دنیای تحت پنجه شیطان میخواهد و گاه پشت نقاب روشنفکری و تجددطلبی با شعارهایی مثل جهانیشدن، واقعبینی متجددانه و پیوستن به نظام نوین جهانی دلبری میکند اما ارتجاع در نگاه اسلام انقلابی همان ارتداد است، همان بازگشت از صراط ایمان به راه کفر، همان مصداق «ذلک بانهم آمنوا ثم کفروا» است.
دوم: منافذ و ناقلان بیماری ارتجاع
میکروب ارتجاع از راههای گوناگونی به بدن انقلاب و انقلابیون منتقل میشود که به سرعت هم تکثیر و شیوع پیدا میکند. ارتجاع بزرگترین و اصلیترین هدف دشمنان انقلاب بعد از ناکامی و ناتوانی در مهار حرکت انقلابی و پیشروی ملت است و در این راه اصلیترین برنامههای دشمن را میتوان در تلاش برای دسترسی و تسلط به اتاق فرمان انقلاب، حفظ حداکثری ساختارهای قبلی رژیمهای فاسد و اکتفا به رفرمها و اصلاحات سطحی و نمایشی، بازسازی نیروهای بومى خود در کشور، تلاش برای خریدن برخی افراد و گروهها، سرد کردن، مایوس کردن یا درگیر کردن مردم با مسائل حاشیهای و فرعی، تطمیع، تهدید یا حتی ترور، جعل شعارهای انحرافی در جهت تغییر ماهیت جنبشها، تلاش برای سازش پشتپرده با برخی خواص و… دانست.
سوم: علائم و نشانههای بیماری ارتجاع
بیماری خطرناک ارتجاع را میتوان با معاینه و رصد علائم و نشانههای اصلی آن شناسایی کرده و تشخیص داد که در این میان بعضی از علائم با پیچیدگیهای عمیقی همراه هستند که تشخیص را دشوارتر میکنند و برخی دیگر را میتوان بهراحتی مشاهده و دریافت کرد. ازجمله علائم و نشانههای ارتجاع در جوامع انقلابی و بهطور مشخص در انقلاب اسلامی ایران میتوان به حرکت به سمت اشرافیگری، دلسپردگی به طبقات مرفه و زیادهخواه و بیتوجهی به طبقات ضعیف، تکیه و امید به بیگانگان داشتن، عوض شدن راه و مسیر انقلاب، تغییر در اهداف با شعار اصلاحات و نواندیشی و ترویج گفتمانهایی چون تمامشدن دوران عدالتخواهی و مبارزه با سرمایهداری و آرمانخواهی و تبری و تولای سیاسی، بهدنبال معاملهگری در دنیا و بازیهای متداول سیاسیبودن، ترویج فساد و تردید، غلبه سرگرمیهای فاسد و بیتفاوتی یا بیزاری نسبت به آرمانها و دنیاطلبی و اشرافیگری نزد خواص و مردم اشاره کرد.
چهارم: عوارض و پیامدها
ارتجاع در اصل بازگشت به شرایط و ویژگیهای رژیم ماقبل انقلاب است همان مولفههایی که وجود آنها در کنار خلأ و نبود آرمانها و اهداف و ویژگیهای مطلوب اصلیترین منشأ و مولد جریان جنبش و نهضت در آن جامعه بوده است. خداوند در قرآن یکی از بارزترین نمونههای مرتجعان را قوم بنیاسرائیل معرفی میکند که بعد از حرکت بهسوی اهداف و آرمانهای مقدس، از مسیر خود منحرف و منقلب میشوند و ارتجاع را در قوم یهود رقم میزنند که درنهایت مورد لعن، عذاب و نفرین خداوند واقع میشوند. پیشینه تاریخی ارتجاع در جوامع اسلامی هم به صدر اسلام بازمیگردد جایی که انقلابیون اصلی و ملازمان نزدیک پیامبر اسلام(ص) بعد از رحلت ایشان، در طی مسیر انقلابی خود دچار تردید، استحاله و انحراف میشوند و به سمت نشانهها و ویژگیهای قبل از انقلاب و در تضاد با مبانی و اصول اسلام بازمیگردند. رهبر انقلاب معتقد است ارتجاع در صدر اسلام نتایجی دربر داشت که جداشدن برخی خواص از امیرالمومنین و جنگ علنی با امام زمان و حتی به شهادت رساندن امامحسین(ع)، اهلبیت و اصحابش در واقعه کربلا از نتایج و پیامدهای همین مساله ارتجاع است. ارتجاع همه دستاوردها و تلاشهای انقلاب را بر باد میدهد و با تجدیدنظر و اصلاح در اصول و مبانی، راه و مسیر اصلی انقلاب را تفسیر و تاویل جدیدی میکند تا بتواند به شرایط ماقبل انقلاب بازگردد. هرچند ارتجاع بهواسطه پیچیدگی و باطنیبودنش بتواند برای مدتی ظاهر انقلابی انقلاب را حفظ و بازگشت و انحراف خود را پوشش دهد اما درنهایت نشانههای ظاهری این غده سرطانی برای همه آشکار میشود. ارتجاع از آن میکروبهای خطرناکی است که کافی است به بدن نفوذ کند و مراقبش نباشی تا تبدیل به غدهای سرطانی و بدخیم شده و بعدش هم متاستاز و مختل شدن همه اعضای کلیدی و نهایتا مرگ…
سرمقاله روزنامه فرهیختگان-3/12/1396
همراهی تروریستهای کهنهکار با داعشیهای بالانشین
ماجرای ناآرامیهایی که عناصر منتسب به یکی از فرقههای صوفیه در یکی از محلات شمال شهر تهران به راه انداختند، مهمترین محورهای رسانهها را به خود اختصاص داده است. اندک مطالعهای آشکار میسازد که سران این فرقه تا چه میزان به رژیم ستمشاهی وابستگی داشتهاند و هیچگاه همراه واقعی ملت ایران نبودهاند. اما بررسی دقیقتر ماجرا این احتمال را تقویت میکند که هرچند در ویترین کار عناصر درویش حضور دارند و به بهانه تعصب فرقهای این تجمعات شکلگرفته است، اما در واقع هدایتگران پشتصحنه حادثه بسیار بزرگتر از چند نفر از اراذلواوباش گمراه هستند. نوع توحش رخداده در این حادثه در کنار سلسله حوادث چند ماه اخیر در حمله به مساجد و حسینیهها – که در ظاهر از سوی یکی از شومنهای شبکههای ماهوارهای هدایت میشود- نشان میدهد سرویسهای اطلاعاتی دشمن و گروهکهای تروریستی ضدانقلاب به هدایت این التهابات بیارتباط نیستند. حمایت از دزد توسط فرقهای که مدعی فقراست رسواکننده پشت پرده منحرفین در مکتب تشیع است.
بهبیاندیگر میتوان گفت تروریستهای کهنهکار این بار نقاب فرقهای بر صورت زدهاند تا در این پوشش جدید بتوانند همان کارنامه سیاه سابق را تکرار کنند. بدون شک اگر نهادهای ذیربط خصوصاً وزارت اطلاعات که مأموریت رصد و پایش جریانهای تروریستی نفاق، سلطنتطلب و تکفیری را بر عهده دارند، اندکی بیشتر مداقه نمایند، ردپایی از چنین گروهکهایی در عناصر میدانی و هدایتگر فرقه ضالهای که این بلوا را به پا کرده بود، پیدا خواهد کرد.
درعینحال نوع مدیریت بحران و مواجهه با التهاب نیز قابلتأمل و بررسی است. هرچند خویشتنداری نیروهای انتظامی در برابر توحش اوباش، بهانه را -از آنان که منتظر کوچکترین خطای نهادهای امنیتی کشورند تا جای شهید و جلاد را عوض کنند- گرفت، اما باید دانست که تأمین امنیت پایدار مؤلفههای گوناگونی دارد و از جمله آن امتناع از آغاز بیثباتی است. ماجرای قدارهکشی و عربدهجویی اوباش فرقهای در ماههای اخیر مسبوق به سابقه است. طبعاً انتظار میرفت که نهادهای ذیربط مانع از شکلگیری مجدد آشوب از سوی همان عناصر معلومالحال گردند.
اگر اراذلواوباش این فرقه میدان را برای التهابآفرینی مهیا ببینند و در خیابانهای شهر جولان دهند، چهبسا اغتشاشگری به الگویی برای باجگیری همه فرقههای تبهکار تبدیل شود و هیچ بعید نیست که عصبیتهای فرقه ای ، کشور را بهسوی تکرار شدن وضعیتی مشابه برخی سرزمینهای بحرانزده منطقه سوق دهد. بدون تردید با مسئله «امنیت ملی» نمیتوان «شوخی» کرد و اگر کسانی هم به دلایل سیاسی یا خانوادگی قصد مماشات با فرقههای تبهکار را دارند، باید بدانند که در حال پهن کردن فرش قرمز زیر پای تروریستهای کهنهکار هستند و البته مماشات کنندگان باید هزینه تصمیمات خود را خودشان پرداخت کنند.
اکنون واضح شده که فرقههای گمراه اگر تا پیشازاین تنها با «ایمان» مردم خصومت داشتهاند، ازاینپس قصد «جان» آنها را نیز کردهاند. با هیچ توجیهی – حتی اگر به شخص خاصی در فلان انتخابات رأی داده باشند- نمیتوان و نباید این بستر بیثباتی و تهدید امنیت ملی را نادیده گرفت. مسئولان امنیتی و اجرایی باید حفظ جان و آرامش مردم را اولین اولویت خود دانسته و اجازه جولان داعشیهای فرقهای را ندهند. البته تاوان خون مظلومان انتظامی و بسیجی که در این ماجرای تلخ بر زمین ریخت نیز باید بر اساس اصول شرعی و قانونی اخذ شود.
مردم نیز باید خود را در حفظ امنیت جامعه و شهر خود سهیم بدانند و مانع از تقویت جریانها و فرقههای تبهکار شوند.
سرمقاله روزنامه جوان-1396/12/3
برخورد قاطع با داعشیهای داخلی
فرقههای انحرافی که اقدام به فریب مردم میکنند، سالها است نه تنها در ایران بلکه در دیگر کشورهای جهان نیز پدیده ای مسموم شناخته شدهاند، چنین فرقههایی با اقدامات و رفتارهای فریبنده خود مردم را گمراه کرده و به بیراهه میکشانند.
رسانهها به ویژه صدا و سیما برنامههای گوناگونی از عملکرد چنین فرقههایی منتشر کردهاند، تا در راستای روشنگری و آگاه سازی افکار عمومی گام بردارد، اما باز هم شاهد گرایش برخی از مردم به چنین فرقههای انحرافی هستیم، گرایشی که پس از اعتقاد یافتن به سرکرده آنها، دچار تبعات اخلاقی، روحی و جسمی برای پیروان آنها میشود. اما به نظر میرسد روشنگریها نه تنها کافی نبوده بلکه اندک نیز بوده است.
در انحراف اخلاقی چنین فرقههایی شک و تردیدی نیست، اما برای آگاه سازی و جریان شناسی فرقههای انحرافی همچون فرقههای درویشی از سوی رسانهها کار شاخص و قابل توجهی برای روشنگری افکار عمومی انجام نشده است و دستگاههای فرهنگی و مذهبی کشور نیز در این زمینه بسیار کم کار، جلوه کردهاند.
جدای از اقدامات فرهنگی و مذهبی از سوی دستگاههای مرتبط با چنین موضوعاتی، برخورد با اقدامات ساختارشکنانه که به امنیت عمومی و امنیت ملی مرتبط است، باید قاطعانه و سخت صورت گیرد. افراد منتسب به درویشهای گنابادی برای چندمین بار است که دست به آشوب و رفتارهای خارج از عرف و قانون میزنند که اقدام دوشنبه شب این فرقه، تندترین و رفتاری بود که تاکنون از آنها سر زده است، برخوردهای نیروهای انتظامی و امنیتی با هواداران این فرقه انحرافی تاکنون همراه با مماشات بوده است و به نظر میرسد که همین روش برخورد با چنین فرقه خشونت طلب و آشوبگری که قصد دارد امنیت را به خطر بیندازد و برای کشور هزینههای سیاسی بتراشد، با مماشات و مدارا همراه بوده است.
برخوردها و واکنشهای هواداران و مریدان فرقه دراویش مملو از خشونت، مخل امنیت ملی و امنیت عمومی است که میطلبد از این پس با آنها برخوردهای قاطع و تندی صورت گیرد تا جری تر از این نشوند، چنین رفتارها و واکنش از سوی فرقهای که خود را عارف و صوفی میپندارد، در قاموس آنها و آموزههایی است که سرکردگان فرقههای انحرافی به هواداران و مریدان خود آموزش میدهند، اگر چنین جریاناتی براساس اصول اخلاقی و انسانی اسلام شکل گرفته بودند، هیچگاه دست به خشونت نمیزدند و اقدام به جنایت نمیکردند، چنین رفتارهایی نشان از بیراهه بودن مسیری است که پیش پای مریدان خود گذاشتهاند.
فساد اخلاقی اینگونه فرقهها تا جایی است که حتی مرشدان آن، برای آن که به امیال شیطانی خود دست یابند، مریدان خود را فریب داده و به آنها تجاوز هم میکنند تا جایی که مریدان به گونهای مسخ شده تن به این عمل شیطانی هم میدهند.
باید با اینگونه فرقههای شیطانی که جوانان کشور را فریب داده و به بیراهه میکشانند، برخورد قاطع و محکمی صورت گیرد. آیا صلاح است که در مقابل وحشیگری هواداران این فرقه انحرافی که با قمه، چوب، سنگ و کوکتل مولوتوف به مأمورین نیروی انتظامی که با سعه صدر و مدارا با آنها برخورد کردهاند، حمله میکنند، سکوت کرد و بی تفاوت بود؟
آیا جایز است در مقابل گروهی که قصد آن آشوب و اغتشاش است تا جایی که با اتوبوسهای خود مأمورین و مردم عادی را زیر میگیرند و دست به جنایت میزند، همچنان با مدارا رفتار کرد؟!
اگر همچنان سیاست مدارا و مماشات با چنین گروه و افرادی ادامه یابد، بدون شک باید شاهد برافروختهتر شدن اقدامات وحشیانه، غیر انسانی و غیراخلاقی چنین فرقههایی باشیم، مردم نیز هیچگاه نمیتوانند چنین صحنههایی را تحمل کنند و قطعاً آنها به ویژه اهالی منطقهای که اوباش به ظاهر عارف و سالک دست به وحشیگری زدهاند، خواهان برچیده شدن آنها هستند، آسایش و آرامش نه تنها منطقه پاسداران بلکه آرامش روانی مردم جامعه را به خطر انداخته است، باید هر چه بیشتر از وحشیگریهای چنین جریانهای انحرافی برای افکار عمومی بازگو شود تا نیات پلید آنها برای مردم آشکار شود.
رفتارهایی که در چند روز گذشته به ویژه دوشنبه شب در پاسداران و از سوی برخی هواداران فرقه دراویش انجام شد بی شباهت به رفتار داعشیها در سوریه و عراق نیست، باید ادامه این فتنه را در راستای اختلال در امنیت کشور دانست، فتنهای که در صدد است آرامش و امنیت را از ایران اسلامی بگیرد، آن وحشیگری و خشونت محض در دوشنبه شب منطقه پاسداران، اعتراض و انتقاد نیست، نباید به آنها از این پس فرصت عرض اندام داد. قاطعیت لازم است، قمه کشها باید از سطح شهر جمع شوند آن هم با اشد واکنش، اگر اینگونه نشود عواقب افزایش خواهد یافت.
سرمقاله روزنامه سیاست روز-2/12/1396
محورهای بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی
همزمان با چهلمین سالگرد قیام مردم تبریز در ۲۹ بهمن ۱۳۵۶، هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم استان آذربایجان شرقی،یکشنبه 29 بهمن با حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند.
مهمترین محورهای بیانات رهبر انقلاب را در این دیدار به شرح زیر است:
* عظمت قیام 29 بهمن 56 تبریز:
1- حرکت عظیم منجرشونده به 22 بهمن 57
2- حرکت تغییردهنده مسیر تاریخ کشور
* متفاوت بودن راهپیمایی 22 بهمن 96:
1- شباهت به معجزه
2- منحصر بودن این گونه حرکت های عظیم به انقلاب ایران
3- انگیزه مضاعف مردم به علت دشمنی های بیرونی و درونی
* انتقاد از مسائل کشور:
1- بجا بودن انتقاد مردم از مسائل جاری کشور
2- منافات نداشتن انتقاد با ایستادگی پای نظام اسلامی و انقلابی
3- دفاع همه جانبه مردم از اصل نظام در کنار انتقاد
4- آگاهی انقلابی و کمال سیاسی ملت در تفکیک نظام انقلابی امت و امامت با تشکیلات دیوانسالاری
* انقلاب و کارکرد اصلی آن:
1- تبدیل نظام طاغوتسالار به نظام مردمسالار با الهام از اسلام، مهمترین کار انقلاب:
1-1- معنای مردمسالاری:
1-1-1- مردم را در همه امور زندگی، صاحب رأی و تصمیم قراردادن
1-1-2- نقطه مقابل استبداد و سلطه خارجی
1-1-3- خدمات شهر و روستا و زنده کردن روحیّه کارهای بزرگ:
- تشکیل جهاد سازندگی
- تشکیل سپاه و بسیج
- پرورش و بُروز استعدادهای مردمی و ظرفیّت های انسانی کشور:
- در میدان های علمی
- در میدان های صنعتی
- در دانش های نوپدید
- در تأثیرگذاری سیاسی در منطقه
1-2- مردمسالاری عامل اهمیت و شخصیت یافتن ملت
1-3- مردمسالاری دینی ایران، ازعلل دشمنی و خشم دشمنان
1-4- پیشرفت، نتیجه مردم سالاری:
1-4-1- تحقق پیشرفت همه جانبه و خارق العاده در کشور وعقب ماندگی در زمینه عدالت:
- قطب پزشکی و درمان بودن ایران
- رتبه علمی بالا در دنیا
- صاحب رأی در مسائل منطقه
- دانش بالا در زمینه هستهای
- دانش بالا در زمینه نانو
- دانش بالا در زمینه زیستفنّاوری
- دانش بالا در زمینه های مربوط به فضای مجازی
- پیشرفت در زمینه امنیّت و دفاع
- پیشرفت در زمینه کشاورزی
- پیشرفت در زمینه سلامت
- پیشرفت در زمینه راههای مواصلاتی
* انقلاب و آسیب شناسی آن :
1- معنای انقلاب:
1-1- دگرگونی و تغییر مسیر
1-2- هدف های والایی در نظر گرفتن و به سوی آنها حرکت کردن
2- سال 57، آغاز انقلاب نه پایان آن
3- تفاوت انقلابی بودن با سربه هوا بودن و غیرمتفکر بودن
4- لزوم در قالب قانون بودن انقلاب
5- خطا بودن تفکر معنادادن انقلاب بدون نظام
6- ارتجاع یکی از آفت های انقلاب ها:
6-1- معنای ارتجاع:
- برگشت از مسیری که انقلاب شروع کرده است و ملّت با نیروی انقلابی درآن در حرکت اند
- تغییر خط و مسیر همان آدم های انقلابیِ سابق که اکنون سرِ کارند
- حرکت به سمت اشرافیگری
- دلسپرده بودن به طبقات مرفّه و زیادهخواه
-تکیه به خارجی ها به جای تکیه به مردم
7- برخی حرکت های ضد انقلابی:
7-1- اشرافی گریِ مسئولان
7-2- امتیازطلبیِ مسئولان
7-3- بیمبالاتیِ به بیتالمال
7-4- بیاعتنایی به طبقه مستضعف
* اولویت های مقطع کنونی:
1- اقتصاد:
1-1- اولویت داشتن تولید واشتغال
1-2- توجه به اقتصاد مقاومتی:
1-2-1- اقتصاد درونزا و برونگرا
1-2-2- تکیه بر ظرفیت های درونی و مردم
1-2-3- صادراتِ خوب و وارداتِ بمورد و درحد نیاز
1-2-4- کشاندن سرمایه های خارجی به داخل درکنار مدیریت داخلی :
- زلزله اقتصادی یک دهه قبل به برخی کشورهای پیشرفته شرق آسیا، نتیجه وابستگی به سرمایه خارجی
-سود نبردن از برجام درپی اتکا و اعتماد به خارجی ها
2- ترجیح مدیریت جهادی بر دیوانسالاری های فرسوده:
2-1- پُرکاری، با تدبیر حرکت کردن، شبوروز نشناختن و دنبال کار را گرفتن
3- ترجیح متن مردم به اهداف و منافع جناحی و حزبی
4- اولویت خدمت رسانی به قشرهای ضعیف و مناطق محروم
5- ادامه و نوسازی همه شیوه ها و ابزارها و تجهیزات دفاعی مورد نیاز امروز و فردای کشور:
5-1- حرام بودن بمب هسته ای و سلاح های کشتار جمعی
6- ترجیح همکاری با همسایگان، کشورهای شرقی و کسانی که با ایران منافع مشترک دارند
*آینده کشور:
1- لزوم آماده بودن جوان ها از لحاظ علمی و اعتقادی
2- لزوم داشتن تفکّرات انقلابی، انگیزههای انقلابی، بصیرت انقلابی و اقدام انقلابی
منبع: خبرگزاری صدا و سیما
عارضهای به نام «خودتخریبی»
▬ در زندگی هر سیاستمداری موقعیتهایی پیش میآید که طی آنها احساس میکند که باید خطاهای ادراکی ناشی از وفور دیدگاه منفی در کشور را اصلاح کند. وقتی ملتی از مواجهه مستقیم با دشمن بیرونی فراغت مییابد، یا احساس کاذبی از فراغت نزد برخی پدید میآید، منازعات و حرف و حدیثها به سمت و سوی درون معطوف میشود. ما به قرینه رویداد تاریخی فروریزی امپراتوری روم پس از فراغت از مناقشات خارجی، به این عارضه تخریب درونی، «سندرم زوال امپراتوری روم» اطلاق میکنیم. آگاهی بموقع سیاستمداران، از این وضعیت «خودتخریبی» میتواند نقش بسزایی در کنترل و محدودسازی پیامدهای منفی ناشی از آنها داشته باشد. سیاستمدار میتواند این مشکلات و علائم را تشخیص دهد، نسبت به این علائم هشدار دهد، و سمتوسوها را اصلاح کند.
▬ وقتی «خودتخریبی» به جای مکانیسمهای دفاعی درست قرار میگیرد، نتایج کارها و عملکردها و نهادها و سازمانها، در سطحی پایینتر از حد انتظار قرار میگیرد. در هر شرایطی، نتایج عملکردهای نهادی و سازمانهای مستقر، به عنوان معیار اندازهگیری و چوب محک «اعتدال حکمرانی» تلقی میشود. هنگامی که به طور پیوسته عملکردهای نهادهای مختلف، ضعیفتر از حد انتظار است، باید بدانیم که مشکل از یکی دو نهاد عملیاتی کشور نیست، بلکه یک عمق اخلاقی دشواریآفرین در کار است. در واقع، این سبک و طرز فکر و اندیشه است که سیاست را در سطح نهادی به لکنت میکشاند. در این حالت، باید ریزبینیهای فرهنگی را فعال و گسترده کنیم. اینجا چند نکته هست؛ یکی آن که باید رسم زود قضاوت کردن را برانداخت. یکی از اشتباهات رایج بین اغلب نخبگان و تشکلهای سیاسی در شرایط «خودتخریبی»، سبک شمردن «قضاوت» است؛ و در وضعیت سبک شمردن «قضاوت»، سادهترین کار، «منفیبافی» است. برای «منفیبافی»، تنها قدری حس و حال پرخاش لازم میآید، در حالی که «واقعنگری مثبت و رو به آینده»، مستلزم ارائه طراحیهایی برای آینده است، و اتخاذ این دیدگاه همواره دشوار خواهد بود.
▬ از دیدگاه دیگر، حالا که در شبکههای اجتماعی، هر یک از مردم به «روزنامهنگار» بدل شدهاند، فرهنگ معیوب و وارداتی «روزنامهنگاری کثرتگرا» به یک اپیدمی بدل شده است. این جامعه همین کژالگوی وارداتی را در دست دارد و با آن، میتواند بدون اطلاعات وسیع، در مورد وجوه منفی همه امور سخن بگوید؛ در این کژالگو، اصل اصیل و رکن رکین، «منفیبافی» است. «غنیمت شمردن» نقاط مثبت و قوت، اصلاً خبر و مطلب قابل توجه محسوب نمیشود. لحنهای تند و فازهای منفی سکه رایج شبکههای اجتماعی شدهاند. با این روحیه، مردم از همدیگر فاصله میگیرند، و به هم بدبین میشوند. اگر مردم به هم بدگمان شوند، و این بدگمانی بسیار شود، اعتماد متقابل بین آنها از بین میرود. پس باید در سبکهای ارتباطی تجدید نظر کنیم؛ باید با ایجاد جو صمیمیت و اعتماد بین یکدیگر، به اجزای تشکیلدهنده یک «من برتر» تبدیل شویم.
▬ نکته بعد این است که همه باید متقاعد شوند که از پنجه انداختن بیهوده به چهره یکدیگر بپرهیزند، و لااقل از سرزنش کردن و مقصر دانستن عواملی که خارج از کنترل هستند دوری کنند. در شرایط «خودتخریبی»، نخبگان جناحی به وقت خطا، به شکلی ناشیانه و نادقیق، به رصد عیوب گروههای رقیب مشغول میشوند. چنین پرخاشهایی نه تنها دردی از کشور دوا نمیکنند، بلکه موجب غفلت از ریشه اصلی مشکلات و نواقص میشوند.
▬ مطلب دیگر، روحیه مثمر ثمری است، این روحیه که فعالان اجتماعی و مدنی به خود هموار کنند که «من هم به سهم خود قدری مقصر مشکلات هستم». این موجب میشود، که همه به نحوی درگیر فعالیت اجتماعی شوند. این مشغولیت موجب میشود که دشواریهای عملیاتی برای همه در سطوح متفاوتی معلوم و ملموس شود؛ «انصاف» جز با این دغدغه هماهنگ برای یافتن راه حل دشواریها به دست نمیآید. البته پرخاش و منفیبافی راحت است و در هر شرایطی میشود چیزی در مذمت دیگران گفت، ولی وقتی افراد مشغول حل و فصل مسائل شوند، ادراک متقابل که همان «انصاف» است، قوت میگیرد.
▬ چشمانداز دیگر به رواج «منفیبافی» این است که این شرایط پرخاشگر، وقتی واقع میشود که جریان ایدههای جدید کند شود یا اصلاً خشک گردد، و در نبود راهحلها، فقط نارضایتیها بماند. سیاست امروزی بدون تزریق مستمر ایدههای نو و خلاقانه، خیلی زود از نفس میافتد و راه به جایی نخواهد برد. برای حل مسائل و چالشهای انبوه دنیای جدید به ایدههای تازه و نو به نو نیاز هست؛ و این تکلیف فعالان سیاسی و مصلحان اجتماعی است که برای ورود و رواج ایدههای نو در درون کشور زمینهسازی کنند. وقتی خودزنی رواج مییابد، نشانه آن است که فعالان سیاسی و اجتماعی، مسیر آسان زندگی را انتخاب کردهاند و گاهگاه از منفیبافی بیانتها غرق لذت میشوند. در چنین شرایطی باید دنبال تحریک مجاهده عقیدتی و حس تکلیف رفت و مهارتهای مهمی را گسترش داد.
یک سوی این مهارتها این است که باید جو هراس از منفیبافی علیه نوآوری و ایدهپردازی را بشکنیم؛ اگر جو عمومی جامعه به گونهای بود که موجب رنجش و حتی تنبیه افراد نوآور و مبتکر شود، باید آشکار و واضح در قواعد صدرنشینی و قدربینی تجدید نظر کنیم، و آن را از غوغای مطبوعات و رسانهها بیرون بکشیم. برای این منظور اصلاح گفتارهای مطبوعاتی و رسانهای که زیر سایه دموکراسی کثرتگرا فقط رقابتهای بیرحمانه را میشناسند، لازم است؛ باید «مهارت گوش دادن» را به جای مهارتهای منفی فریاد زدن بر سر همدیگر ترویج کرد. یکی از دامهای مهلکی که در یک جامعه با سطح بالای «خودتخریبی» پدیدار میشود، این احساس در افراد این جامعه و خصوصاً نخبگان است که بیشتر و بهتر از سایرین میفهمند و آنها هستند که باید سخن بگویند و دیگران باید گوش کنند؛ اما، واقعیت آن است که در شرایط فعلی، همه بیش از هر چیزی به ایدهها و راه حلهای نو نیاز دارند، که این ایدهها باید از جانب مردمی ارائه شود که از نزدیک دستی بر آتش دارند؛ پس، منطقی این است که فضایی برای گفتار همه فراهم شود، و این، مستلزم تبلور ظرفیت شنیدن نزد همه است، و نهایتاً، این مهم محقق نمیگردد، مگر آن که مردم به فازهای منفی علیه یکدیگر یا اقشاری از جامعه، جداً ترتیب اثر ندهند و این را گناه به حساب آورند.
پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتاللهالعظمی سيدعلی خامنهای (مدظلهالعالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی