حرامخواری تنها خوردن از بیتالمال نیست
چه شد آنانی که امام را دعوت کردند، در روز عاشورا آب را بر اهل بیت بستند، معجرها را به غارت بردند. چه عواملی منجر به این تغییرات فجیح در تاریخ شد؟ اگر امروز روزی امام زمان (ع) ندای “انا المهدی” سر بدهند ما در خیمه امام میمانیم یا امام را تنها گذاشته و با او مقابله میکنیم؟
منشأ یکی از مهم ترین تحولات جهان اسلام وجود امام حسین است با قیام و حرکتی که نسبت به آن اقدام کردند.
مردم معاصر امام حسین (ع)در رابطه با امام و این تحول به 3 گروه تقسیم می شوند؛
گروه اول؛ مردم شام هستند. سپاهی که در مقابل سید الشهدا قرار گرفت و امام را شهید کرد یک نفر هم از مردم شام نبود.
مردم شام موجودات خاصی بودند این ها نه امام را می شناختند و نه به حرکتش اعتقادی داشتند و نه وضع موجود را وضع بدی می دانستند.
مردم شام مسلمان بودند اما نه مسلمان وحی، مسلمان معاویه ای، چرا که اینان هر چه معاویه می گفت می پذیرفتند و کمترین تردید نسبت به صحت صحبت های معاویه نداشتند.
آنان از هنگامی که شهر شام به قلمرو مسلمانان در آمده بود، تا عصر امام سجاد(ع) تنها حاکمان و فرمانروایان طائفه بنی امیه را در خود دیده بودند و لذا نه محضر پیامبر(ص) را درک کرده بودند و نه روش اصحاب صالح آن حضرت را.
و از طرفی هم معاویه در طول 40 سال زمامداری خود طوری عمل کرده بود که وقتی علی (ع) در محراب مسجد به شهادت رسیدند، مردم شام گفتند مگر علی نماز هم می خوانده است؟!! در حقیقت معاویه در این چند سال دین جدیدی را به مردم عرضه کرده بود؛ دینی که در آن امام علی (ع) کافر قلمداد می شود و معاویه به عنوان یک قدیس مورد پرستش قرار می گیرد.
نفوذ جریان تبلیغاتی معاویه در میان افکار عمومی به نحوی بود که مردم شام بدون هیچ گونه تردید و شبهه ای کلام معاویه را می پذیرفتند و در راه آن از هیچ وظیفه ای کوتاهی نمی کردند، چنانچه می بینیم وقتی معاویه نماز جمعه را 4شنبه خواند پذیرفتند و اعتراضی نکردند.
این سخن از معاویه معروف است که: سپاه من مردمی هستند که فرق بین شتر نر و ماده را تشخیص نمی دهند پس طبیعی است که این مردم همیشه به دنبال رهبرانشان باشند و همیشه مطیع آنان. این مردم در حماقت و جهالت بی نظیر بودند.
امروز هم چنین افرادی داریم که اسلام معاویه ای دارند، البته معاویه زمان. این کد را فراموش نکنیم ادعای معنویت مبتنی بر غیر منبع وحی؛ اسلام معاویه ای است .
با امامیم یا بَر امام ؟
گاهی با خودم فکر می کنم که آیا ما شیعیانی که امروز ادعای دوستی، محبت و پیروی اهل بیت را داریم، به امامان مظلوم خود خیر می رسانیم یا شر؟ خیرمان بیشتر است یا شر؟ اصلا خیری داشته ایم؟!…
« بسم الله الرحمن الرحیم »
کاروان اسرای اهل بیت وقتی به کوفه رسید، امام زین العابدین، حضرت زینب و برخی دیگر از خاندان امام حسین برای مردم سخنرانی کردند که شرح آن در مقاتل و کتاب های مختلف آمده است. مردم با شنیدن این سخنان تحت تاثیر قرار می گرفتند و به گریه می افتادند تا جایی که به امام سجاد گفتند: ای فرزند رسول خدا ما فرمانبرداریم! فرمان بده تا بجنگیم! امام در پاسخ گفتند: هیهات! ای بی وفایان مکار. میان ما و شما، شهوات حائل آمده. می خواهید با من همان کنید که با پدرانم کردید؟
امام سجاد در ادامه سخنانشان جمله ای خطاب به مردم کوفه گفتند که عجیب و عبرت آموز است: «خواهش من این است که نه با ما باشید و نه بر ما!» به عبارت دیگر، ما را به خیر تو امیدی نیست، شر مرسان.
اکثریت مردم کوفه شیعه بودند. مرید و محب اهل بیت. پیرو مذهب دیگری نبودند. سالها با امیرالمومنین و فرزندانش مانوس و همدم بودند. اما سرنوشتشان چه شد؟ چرا امام به آنها چنین هشداری دادند؟
اشکهای رهبر انقلاب با مداحی جان آقا سنه قربان آقا
اولین شب مراسم عزاداری حضرت سیدالشهدا علیهالسلام، با حضور هزاران نفر از مردم عزادار، جمعی از مسئولان و رهبر انقلاب اسلامی در حسینیه امام خمینی (ره) برگزار شد.
این مراسم با مرثیهسرایی سید مجید بنیفاطمه و سخنرانی حجتالاسلام و المسلمین کاظم صدیقی و مداحی منصور ارضی برگزار شد.
در ادامه این گزارش بخشی از مداحی سید مجید بنی فاطمه را ببینید. شما می توانید شعر کامل این مداحی را هم در ادامه بخوانید.
دل بی تاب اومده ، چشم پر از آب اومده
اومده ماه عزا ، لشکر ارباب اومده
لشکر مشکی پوشان سینه زن های ارباب
شب همه شب می خونند نوحه برای ارباب
جان آقا، سنه قربان آقا سید العطشان آقا
دل من در به در، درمون دردش سفر
یک نفر نیست که یه شب ما رو زیارت ببر
دست ادب رو سینه سینه زن های ارباب
با یه سلامت میرن پایین پای ارباب
جان آقا ، سنه قربان آقا سید العطشان آقا
آه حسرت می کشم ، بار مصیبت می کشم
وقتی که گریه ام نمیاد ، خیلی خجالت می کشم
پای علم می مونم ، پای علم می میرم
خواب دیدم آخر توی راه حرم می میرم
جان آقا ، سنه قربان آقا سید العطشان آقا
اولین کسی که به امام حسین (ع) خیانت کرد، چه کسی بود؟
محمد حسین رجبی دوانی کارشناس و پژوهشگر تاریخ اسلام؛ با موضوع نماد شقاوت و معرفی دشمنان امام حسین (ع)، به زندگی «شبث بن ربعی» یکی از دشمنان و خائنین به اهل بیت (ع) اشاره کرد و گفت: در بروز فاجعه کربلا شخصیتهایی بودند که از نخبگان و خواص کوفه به شمار میآمدند، اما نامی ننگین و سابقهای بسیار پست از خود در تاریخ به جای گذاشتند. «شبث بن ربعی» یکی از آن چهرههایی است که مورد اعتماد بسیاری از رجال زمانه خود بود و با توجه به آنکه مسجدی به نام خود داشت، فردی با تقوا، ایمان و با اخلاص شناخته میشد. اگرچه نام و طینت او برای افراد اهل معنا چهرهای ریاکار بود؛ ولی در حقیقت فردی متظاهر در کوفه شناخته می شد.
«شبث بن ربعی» در زمان خلفای پیش از امیرالمومنین (ع) دارای اعتبار بود. او پس از پیامبر اکرم (ص) مرتد شده بود؛ اما با رویکار آمدن خلیفه اول و مواجهه او با مرتدان، به سرعت رنگ عوض کرد و به اسلام بازگشت. البته با این بازگشت خود مورد احترام خلفا هم واقع شد.
به مناسبت هفته دفاع مقدس|پادکست مجاز حقیقی از حاج حسین یکتا
روایت حاج حسین یکتا از شباهت های دفاع مقدس با نبرد جبهه فرهنگی در فضای مجازی برگرفته از سخنرانی ایشان در نمایشگاه رسانه های دیجیتال انقلاب اسلامی در بهمن سال ۱۳۹۵خدمت شما افسران جنگ نرم تقدیم می گردد…
«بسم الله الرحمن الرحیم»
روایت حاج حسین یکتا از شباهت های دفاع مقدس با نبرد جبهه فرهنگی در فضای مجازی برگرفته از سخنرانی ایشان در نمایشگاه رسانه های دیجیتال انقلاب اسلامی در بهمن سال ۱۳۹۵ را می توانید از لینک در ادامه مطلب دانلود فرمایید…
چقد انتظار کشیدن سخت است!؟
کلیپ تصویری “ثانیه ها میگذرد” تقدیم منتظران حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه تقدیم می گردد .. صرفا جهت اندکی تامل برای این روزهایمان !
با کدام آبرو روزشمارش باشیم؟
عصرها منتظر صبح وصالش باشیم؟
سال ها منتظر سیصد و چندی مرد است
آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم!
در این روزها برای تعجیل در فرجش دعا کنیم
اقتصاد مقاومتی در عاشورا-سبک زندگی متکی بر فرهنگ جهادی
( اقتصادی مقاوم است که مردمش مقاوم باشند لازمه این امر گسترش سبک زندگی اسلامی مبتنی بر فرهنگ جهادی)
قَالَ رَسُول ُاللَّه (ص): الْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ : كسي كه براي امرار معاش خانواده سخت ميكوشد، همانند مجاهد در راه خداوند است (بحار الانوار،ج 100، باب 1).
سبک زندگی اقتصادی اسلامی مبتنی بر فرهنگ جهادی
در اقتصاد مقاومتی سبک زندگی باید مبتنی بر فرهنگ جهادی باشد. جهاد یک کلید واژه قرآنی و روایی است که بسیاری از ارزشهای والای اسلامی در آن نهفته است. لازمه فرهنگ جهادی (الف) سختکوشی، (ب) حرکت در مسیر خدا و (ج) فعالیت برای خدا است. مفهوم جهاد تنها به جنگ و پیکار در کارزار جنگ اختصاص ندارد، بلکه حتی در اقتصاد و فضای کسب و کار هم اسلام از جهاد اقتصادی سخن میگوید. این یکی از نقاط برجسته اقتصاد اسلام است که کمتر به آن توجه شده است.
مفهوم گسترده جهاد در آیات و روایات معصومین
هنگامی که در قرآن و روایات از جهاد در راه خدا سخن به میان میآید منظور فقط جهاد نظامی(قاتلوا فی سبیل الله: بقره:190) نیست. جهاد در رویکرد اسلامی گستره وسیعی دارد و شامل پشتيباني مالي جنگ (جاهدوا باموالهم و انفسهم،حجرات:15)[1]، مبارزه با نفس (جهاد اکبر)، جهاد در علم، سیاست، عبادت، فرهنگ سازی ارزشهای اجتماعی و بالاخره جهاد اقتصادی میشود[2].
عزاداری روشن و عزاداری تیره
حادثه عاشورا به حدی جانگداز است که بر آن می گرییم و اولیای دین به ما دستور عزاداری داده اند؛ اما می دانیم که این حزن و اندوهی که داریم مانند عزاداری های دنیایی، تیره و بی ارزش نیست بلکه از نوع عزاداری روشن و سفید است.
تذکر سید بن طاووس بر شاد بودن حادثه کربلا
سید بن طاووس (ره) در مقدمه کتابی که درباره وقایع کشته شدن سید الشهداء علیه السلام نگاشته و نام آن را لهوف نهاده، می نویسد که مناسب است درباره حادثه کربلا به خاطر این نعمت عظیمى كه نصیب این رادمردان الهى شده، لباس خوشحالى بپوشیم و مباركباد بگوییم اما ما برای پیروى از دستورهاى قرآن و سنّت برای عزاداری به خاطر مصیبت جانگداز فقدان نشانههاى هدایت و به وجود آمدن پایههاى گمراهى است که عزاداری می کنیم.
از اینجا می فهمیم که حادثه عاشورا با همه آنکه برای ما دردناک است، ذاتا شادی بخش است. بخشی از شوخی و شادیهای اصحاب امام حسین علیه السلام قبل از شروع نبرد در کتاب ها آمده است و اصحاب آن حضرت با آگاهی کامل و انتخاب خود و سبقت گرفتن بر یکدیگر، بدون اینکه از ضربه های شمشیر دشمن، کوچکترین دردی بچشند، مشتاقانه به میدان نبرد می شتافتند. خود اباعبدالله الحسین علیه السلام هم در میدان نبرد شجاعانه می جنگید و هرچه لحظه شهادت اباعبدالله علیه السلام نزدیکتر می شد، چهره ایشان برافروخته تر می گردید؛ یعنی شادی قلبی بر جسم ایشان هم اثر می گذاشت.
حزن تاریک و حزن روشن
بنابراین اشتباه و بلکه دور از ایمان است که از احساس فراق یا درد یا زجرهای آنان بگرییم چون آنها خودشان در اوج شادی و با روشنی چشم می جنگیدند و در این کار احساس افتخار و شرافت داشتند و هم اکنون در بهشت متنعم هستند. در حقیقت هرگاه برای امام حسین علیه السلام محزون می شویم باید به خاطر بیاوریم که حزن ما از نوع تاریک نیست بلکه از نوع روشن است و راهنمای ما در این باره قرآن است که نمونه های حزن و شادی روشن و تیره را بیان کرده است.
شادی تیره و شادی روشن در قرآن
شادی تیره که بر اثر توجه به داشتن ها و مقایسه خود با دیگران از جهات دنیایی پیدا شده است. همانطوری که قارون به خاطر ثروت فراوانش خوشحالی می کرد و قومش به او گفتند که شادی نکن که خدا این نوع شادی کنندگان را دوست نمی دارد: إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَیْهِمْ وَ آتَیْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحینَ (قصص، 76)
در مقابل، خدا از شادی روشن شهیدان هم سخن گفته است که از آنچه خدا به آنها داده خوشحال هستند و به دیگرانی که هنوز به آنها ملحق نشده اند بشارت می دهند: فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (آل عمران، 170)
حزن تیره و حزن روشن در قرآن
حزن تیره نصیب و شایسته بدکاران است که یکی از نمونه های آن کسانی بودند از حاضر نشدن در جنگ در کنار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خوشحال بودند و بهانه تراشی هایی می کردند:فَلْیَضْحَكُوا قَلیلاً وَ لْیَبْكُوا كَثیراً جَزاءً بِما كانُوا یَكْسِبُون (توبه، 82) اما هیچگاه اولیای خدا دچار حزنهای تیره نمی شوند: أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (یونس، 62) بهشتیان می گویند که الحمد لله که خدا حزن ما را برد. معلوم می شود که حزنهای دنیایی از نوع تیره است و بهشتی نیست: وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ (فاطر، 34)
البته اگر محزون شدن بر اثر تعلقات خانوادگی و عاطفی باشد، ایرادی ندارد همانطور که در مورد پیامبران الهی مانند یعقوب علیه السلام وجود داشته است و خاتم پیامبران محمد مصطفی صلی الله علیه و آله هم در سوگ فرزند خردسال خود، ابراهیم، محزون شدند. اما اولیاء خدا هرگز در جان خود، آنجا که با خود طرف هستند، هرگز دچار حزن نمی شوند؛ بلکه همانطور که خود به ما آموزش داده اند، مومن کسی است که شاد و خرّم است و حزنش را در ظاهرش نشان نمی دهد: مومن بسیار مسرور و متبسم است (کافی، ج2، 226)
عزاداری بر سرور بهشتیان، عزاداری روشن است
بنابراین عزاداری ما بر امام حسین علیه السلام مانند عزاداری کسانی نیست که چیزی دنیایی را از دست داده اند، بلکه عزاداری ما روشن است و از سنخ حقیقت است. ما بر حقی که ضایع شده است و بی توجهی به مقام اوصیای پیامبر صلی الله علیه و آله که قرآنهای ناطق و جانشینان آن حضرت در جامعه بوده اند محزون می شویم. ما از ادامه یافتن ظلم ها در جهان و غایب بودن امام عصر (عج) محزون می شویم و همه این گریه ها را صرف امام حسین علیه السلام می کنیم.
درباره عزاداری ساده اندیشی نمی کنیم
ما هر وقت می گوییم که امام عصر (عج) هم عزادار سید الشهداء علیه السلام است هیچگاه به این اندازه ساده اندیش نیستیم که حزن آن حضرت را بعد از هزار و چهارصد سال از آن واقعه، مانند حزن فرزند بر مرگ پدر بدانیم. در حقیقت عزاداری امام عصر (عج) بسیار زنده و پرشور تر از آن است که برای مرگ نهمین پدربزرگ خود در هزار و چهارصد سال قبل باشد. عزاداری امام حسین عزاداری بر حقیقت اصیلی است که همه جهان را در بر گرفته است؛ اما ظالمان و غافلان در هر عصر و زمان آن را مکتوم و مظلوم قرار می دهند.
فواید عملی عزاداری بر سالار شهیدان
در عزای امام حسین علیه السلام، ناراحتی ما از نوع داشتن و نداشتن نیست و ما احساس نمی کنیم که مثل یک شیء دنیایی، او را از دست داده ایم؛ بلکه حزن ما از نوع حقیقت و بودن است. از اینجا معلوم می شود که عزاداری کسی قبول است که حزنش شادی آور باشد و او را به انجام وظایف خود بکشاند نه اینکه او را تیره و افسرده کند. تأثیر واقعی عزاداری بر امام حسین علیه السلام آنجا معلوم می شود که دوستی اهل بیت علیهم السلام و کار کردن در راه آنها در دل انسان عمیق تر بشود و به سوی وظایف دینی و انسانی خود کشیده شویم و در جهت مقابل، افسردگی ها و ترسها و غصه ها و تنبلی ها و موانعی که در راه رسیدن ما به قافله حسینی های زمان باشد کمرنگ و کمرنگ تر شود.
دیندار دراستی باشید نه وراثتی
دین اسلام گرفتار اشرار شده، اشراری که از سقیفه روی کار آمدند و با تمام نقایص و جهالتهایی که داشتند امام بر حق را کنار گذاشته و رهبری امت را به عهده گرفتند تا جایی که به جهالت و گمراهی کشانده شدند. اوج این ضلالت و گمراهی در دستگاه بنی امیه با ظهور معاویة بن ابی سفیان و یزید بن معاویة بن ابیسفیان بود.
امیر المؤمنین علی علیه السلام در نامه 53 به مالک اشتر با توصیف نابودی دین اینگونه می فرمایند که این دین گرفتار اشرار شده، اشراری که از سقیفه روی کار آمدند و با تمام نقایص و جهالت هایی که داشتند امام بر حق را کنار گذاشته و رهبری امت را به عهده گرفتند تا جایی که به جهالت و گمراهی کشانده شدند. اوج این ضلالت و گمراهی در دستگاه بنی امیه با ظهور معاویة بن ابی سفیان و یزید بن معاویة بن ابی سفیان بود.
این جهت گیری در جامعه سبب می شود که در دوران علی (ع) حفاظت از دین در گرو سکوت و در دوران حسین (ع) در عدم سکوت و شمشیر کشیدن انجام شود، چنانچه داریم امام حسین (ع) استراتژیک حرکت خود را حفظ دین معرفی می کنند؛ و بعد در خطبه ای این گونه طلب یاری می کنند؛ هر کس آماده است خون خود را در راه ما نثار کند و خود را آماده لقاى خداوند سازد، با ما رهسپار شود، چرا که من ـ به خواست خداوند ـ فردا صبح حرکت خواهم کرد).(1)
بعد می بینیم که آن 60 هزارنامه ای که پای هر نامه آن 120 هزار مهر و تأیید از مردم و دعوت کنندگان امام به کوفه بود، به امام پشت می کنند و تنها عده ای که به نقل مشهور 72 تن بودند، برای یاری امامشان ثابت قدم و پایدار می مانند و حاضر شدند از جانشان که عزیزترین سرمایه آدمی است در راه دفاع از امام نثار کنند.
یارانی که حضرت سید الشهدا در فرمایشی در رابطه با آن ها فرمودند: شایسته تر، وفادارتر و بهتر از اصحاب خودم کسی را نمی شناسم. و نیز در زیارت ناحیه مقدسه درباره این بزرگواران فرموده اند؛ سلام بر شما ای بهترین یاوران (به تعبیری حضرت بیان می کنند که اصحاب من از مالک اشتر و تمام صحابی ائمه برتر هستند و نظیر ندارند)
در این فرصت بر آن هستیم در مثلث؛ خاندان اهل بیت، اصحاب و خود امام حسین (ع)، در رابطه با چند ویژگی اصحاب امام گذری داشته باشیم تا بتوانیم این ویژگی ها را در خود تسرّی داده تا در زمانی که قرار است برای مولا و امام زمانمان جانفشانی کنیم، همچون 2000 نفری که در تاریخ آمده شب عاشورا بعد از صحبت های امام منوط بر اینکه “فردا من و هر کسی که با من است کشته می شود، حکومت و پاداش و مزد دنیوی در کار نیست، هر که می خواهد برود” همه رفتند جز تعداد قلیل، اماممان را تنها نگذاریم.
اصحاب و یاران سید الشهدا 4 دسته تقسیم می شوند
اصحاب اولی؛ کسانی که در خروج از مکه با امام بودند؛ مثل عابس بن شبیب شاکری، حجاج بن مسروق جعفی، بریربن خضیر همدانی، عمربن جناده.
گرروه دوم، اصحاب طریق هستند؛ کسانی که در بین راه مکه و کربلا به امام پیوستند؛ مثل نافع بن هلال بجلی، مسلم بن کثیر ازدی، زهیر بن قین بجلی،ابوثمامه صائدی، یزید بن زیاد بن مهاصر کندی.
گروه سوم از اصحاب کربلا، خود به سه دسته تقسیم می شوند؛
یا افرادی از کوفه بودند که آمدند و ملحق می شوند؛ مثل دو پیرمردی به نام های مسلم بن عوسجه یا حبیب بن مظاهر
عده ای هم از جدا شدگان از لشگر عمر سعدبودند که به امام ملحق شدند؛ در رأسشان حر بن یزید ریاحی و 30 نفر دیگر هستند.
گروه دیگر بعد از واقعه عاشورا (فردای عاشورا تا روز یازدهم) و به تعبیری بعد از شهادت امام پیوستند؛ مثل هفهاف بن مهند راسبی که وقتی آمد و اوضاع را دید، شمشیر برداشته و به لشگر ابن سعد حمله کرده، عده ای را به درک رساند و و در نهایت به شهادت رسید.
گروه چهارم اصحاب بنی هاشم هستند که صحبت در رابطه با شناخت حقیقت این شخصیت ها از لسان ناقص ما بر نمی آید؛ اصحابی چون قمر بنی هاشم، حضرت قاسم و علی اکبر.
خصایص ویژه اصحاب امام حسین(ع)
اولین خصیصه این بود که آن ها تفقّه در دین داشتند. آگاه در دین و دین فهم بودند. دین را وراثتی نداشتند، دراستی داشتند. دین را آموخته بودند.
این گونه نبودند که چون پدرانشان مسلمان باشند، این ها هم بدون هیچ تفقه و دلیلی ادامه دهنده این راه باشند.
نکته ای که در دینداری وراثتی باید توجه شود این است که این نحو مسلمانی و ایمان تا زمانی جواب می دهد که همه چیز خوب باشد اما همین که مقداری از آسایش و زندگی آن ها اوضاعش تغییر کند به همه چیز بد بین و بی اعتماد می شود. چرا که این دین آگاهنه نیامده و با یک نسیم هم از بین می رود.
چنانچه دربیانی امام حسین (ع) می فرمایند: به راستى كه مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنهاست، تا جایى كه دین وسیله زندگى آنهاست، دین دارند و چون در معرض امتحان قرار گیرند، دینداران كم مىشوند.(2)
در بیانی امام باقر (ع) نیز می فرمایند: مؤمن از کوه سخت تر است. از کوه کم می شود اما از دین مؤمن چیزی کاسته نمی گردد.(3)
کسی که دین را دراستی می آموزد عوض نمی شود دچار تغییر کمی و کیفی نمی شود.
در رکاب امیرالمؤمنین نمازخوان ها بودند اما خبری از دین آگاهان نبود. عده ای بودند که در مقابل معاویه ایستادند اما ناگهان دسیسه هایی شیطانی قرآن را به نیزه کردند و چون اینان بطن عمیقی از دین و آگاهی را در خود نداشتند نتوانستند دین و قرآن حقیقی را تشخیص دهند و آن جا بود که فریب خوردند و مقابل علی رسیدند.
اما در مقابل می بینیم که لشگر و یاران سید الشهدا نمازخواندن های عمر سعد را هم می دیدند ولی به نماز آن ها توجهی نداشتند چون فهم دین داشتند، می فهمیدند و آگاهی داشتند که نماز آن ها نماز واقعی نیست و آن وقت است دور امامشان حلقه زده و محافظت می کنند تا امامشان نماز بخواند.
یادمان باشد منشأ تدین آگاهانه، تفکر و آموزش است تا بتوان دین را دراستی یاد گرفت، چرا که دین وراثتی مقطعی بوده و امروز با این همه شبهه کارساز نیست.
دو اصل اعتقادی و عملیاتی
دومین ویژگی یاران امام حسین(ع) تولی و تبری است. که این دو تنها در ناحیه قلب و اعتقاد قلبی کارساز نیست، در بیانی امام باقر(ع) می فرماید: به ولایت و سرپرستی ما نمی رسد مگر به واسطه عمل، نه فقط حرف. این دوست داشتن و اعلام برائت را باید هم در قلب و هم در لسان و هم عمل نشان داد. اینکه به حسب زبان یا علی می گویم اما در رفتار سر سفره دشمنان باشم، این تعریف و جایگاهی ندارد.
در تعبیری از امام صادق (ع) داریم ایمان را این گونه تعریف می کنند؛ هَلِ اَلْإِیمَانُ إِلاَّ اَلْحُبُّ وَ اَلْبُغْضُ . در حقیقت این اصل ایمان است و کسی که در مرز دین حب و بغضی نداشته باشد اصلا دینی ندارد؛ چرا که شاخصه اصلی دینداری و ایمان و ولایت حضرت حق، تولی و تبری است.
چگونه می توان به ولایت الله رسید؟
در بیانی قرآن کریم می فرماید: اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنوا؛ خدا سرپرست اهل ایمان است. اهل ایمان باید چگونه عمل کنند تا تحت سرپرستی حق باشند؟ امام حسن عسگری پاسخ را از قول پیغمبر اكرم این گونه می فرمایند: روزی حضرت به یكی از اصحابشان فرمودند: ای بنده خدا! تو به ولایت الهی دسترسی پیدا نمی كنی، مگر آن كه برای خدا دوست بداری و برای خدا دشمن بداری! (4)
چرا که اگر کسی تحت سرپرستی خدا نباشد، طاغوت و شیطان سرپرستی او را بر عهده خواهند گرفت. بنابر این با نماز و روزه زیاد کسی به ولایت حضرت حق نمی رسد مگر اینکه تولی و تبری داشته باشد.
دوستدار و دشمن چه کسی باشیم؟
رسول اکرم (ص) مسیر حب و بغض را برای ما بیان می کنند؛ ولایت على بن ابیطالب (علیه السلام) ولایت خداست، دوستی او عبادت خداست، پیروی او فریضه (و واجب) خداست، دوستان او دوستان خدایند، دشمنان او دشمنان خدایند و جنگ با او جنگ با خداست و صلح و آشتی با او آشتی با خداوند عزوجل است.(5)
آخرت هرکسی پیامد عمل او در دنیاست
خصوصیت سوم اصحاب سید الشهدا آزاد و رها بودن آن ها از تعلقات دنیوی بود، به طوری که هیچ وابستگی به دنیا نداشتند. آن ها مصداق کاملی از آیات قرآن کریم بودند و در حدی به دنیا اهمیت می دادند که جهت گیری برای رسیدن به اخرت باشد؛ چرا که به این اصل باور داشتند که آخرت هر چه باشد پیامد عمل در دنیا است. اگر بهشتی می شویم نتیجه این است که در دنیا خوب و بهشتی عمل کردیم و اگر جهنمی شدیم نشان می دهد که دنیا را خراب کرده ایم.
بنابر این دنیا تنها وسیله ای است برای آباد کردن آخرت. چنانچه در قرآن کریم، آیه 77 سوره قصص، ضمن توصیه ای می فرماید که نصیبت را از دنیا فراموش نکن و از طرفی هم متذکر می شود؛ به دنیا جوری وارد نشو که به آخرت ضرر برساند؛ به عبارتی نه دو دستی به آن بچسب و نه آن را رها کن. بهره را داشته باش. این میزان از بینش باعث می شود که هر وقت لازم باشد از دنیا چشم بپوشی چون دنیا برایتان وسیله برای رسیدن به اخرت تعریف شده است نه هدف.
چنانچه در روایتی داریم که پیامبر (ص) می فرمایند؛ اگر دنیا در نزد خداوند به اندازه بال پشه اى مى ارزید، چیزى از آن را به كافر و منافق نمى داد.(6)
یا در بیانی دیگر فرمودند؛ ناز و نعمت دنیا در نزد خداوند ، كمتر و كوچك تر از فضله یك پشه ریز است. اگر دنیا در نظر خداوند به اندازه بال مگسى ارزش داشت، نه مسلمانى به آن مى رسید و نه كافرى از آن بهره اى مى یافت. (7)
این بینش و نگاه به دنیا داشتن، حقیقت زهد است؛ فراموش نکنیم که زهد نداری نیست؛ عدم وابستگی است، رهایی است رهایی انسان ها از دنیا که البته در این میان می تواند فردی ثروتمند باشد اما وابسته به دنیا نباشد و از طرفی دیگری فرد دیگری یک وجب از مال دنیا داشته باشد اما تعلق به دنیا نداشته باشد.
اما اینکه چگونه می توان به این بینش رسید؟ اصلا زهد در چه کسی پیدا می شود؛ آیا کسی که زیاد نماز و روزه دارد، زاهد است؟ امام صادق (ع) در بیانی به زیبایی پاسخ این سؤال را می فرمایند؛ در مناجات موسى علیه السلام آمده است كه : اى موسى بندگان شایسته من باندازه دانششان در دنیا زهد ورزیدند، و دیگران باندازه نادانیشان بدان رغبت كردند.(8)
بنابر این زهد به زیادی نماز و روزه نیست، به نوع نگاهی است که انسان ها به دنیا دارند.
واین گونه بود که 72 تن از یاران حقیقی سید الشهدا پای در رکاب مولایشان ایستادند چرا که این ها توانستند دنیا را کنار بگذارند کاری که افرادی چون عمر سعد نتوانستند.
پی نوشت:
1- ملهوف (لهوف)، ص 126 و بحارالانوار، ج 46، ص 366 و 367.
2- تحف العقول، ص 245.
3- الکافی، ۲ / ۲۴۱ / ۳۷ .
4- بحار/ 27/54.
5- الأمالی (للصدوق)، النص، ص: ۳۲
6- تحف العقول : ص 40، بحار الأنوار : ج 72 ص 52 ح 72 ؛ كنز العمّال : ج 3 ص 213.
7- الخَلاق : النَّصیب (المصباح المنیر : ص 180 «خلق»)/ تاریخ المدینة : ج 2 ص 557 عن الشعبی.
8- اصول كافى جلد 4 صفحه 5.
منابع:
بیانات حجت الاسلام علوی تهرانی در محرم 96
پایان نامه “هوی پرستی و بررسی ریشه های آن از دیدگاه قرآن و سنت"؛ نوشته محدثه ملائی امام زاده
پایان نامه “آثار تربیتی، سیاسی و اجتماعی تولی و تبری"؛ نوشته نیکویی، علی
کتاب مراحل اخلاق در قرآن کریم؛ نوشته جوادی آملی، عبدالله
مقاله “تاثیرات اجتماعی فهم نادرست از دین"؛ نوشته ملکیان، مصطفی که در شماره 29 مجله بازتاب اندیشه، منتشر شده است.
تبیان
صبر بر فشارها و کناره نگرفتن از امام و ولی
افرادی هم در جریان قیام سیدالشهداء (ع) گوشهگیری کردند و با آن حضرت همراه نشدند، نه مشکل طمع مال داشتند و نه مشکل بیماردلی؛ یعنی انسانهای بدی نبودند، اما بهخاطر ضعف تحلیل و ضعف مبانی دینیشان اهل شک بودند و در مواقع حساس نمیتوانستند تصمیم درست را بگیرند.