6 روز تا قرار عاشقي
مادی کردن زندگی بشر اولین قدمی بود که از سوی فرهنگ لیبرالیسم بر کشورهای اروپایی و آمریکایی حاکم کرد و اندک اندک از مادیگرایی به مصرفزدگی نیل یافتند و سرانجام کانسیومرکراسی بر آمریکا حاکم شد و فرهنگ مصرفگرایی را به دنیا نیز سرایت دادند.
فرهنگ شیعه با نگاهی الهی هیچ گاه کهنه نمیشود و مبتنی بر رودخانه عظیم تفکر اهل بیت عصمت و طهارت همواره متناسب با اقتضای زمان ساختارسازی میشود و زمان آگاهی یکی از مهمترین ارکان یعه به حساب میآید تا جایی که امام صادق علیه السلام میفرمود که عالم به زمان اشتباهات بدو هجوم نمیآورد.
دشمنان اسلام همواره به دنبال کم فروغ کردن جریان حق در دنیا هستند و رسانه به عنوان ابزار اطلاع رسانی هیچگاه در خدمت بشر قرار نگرفت و تنها صدای غارتگران بینالمللی را بر جهان استیلا بخشید و از همین رو بزرگترین تجمع در دنیا را از پوشش رسانهای سانسور کردند.
همیشه این سوال در ذهن آدمی است که منظور اینها از مردم و بشر چه چیزی است که یاد سخنان پوپر بزرگ فیلسوف غرب میافتم که در پاسخ به خبرنگاری که از او درباره حقوق بشر در عراق و افغانستان سوال میکرد و از اوضاع نابه سامان مردم این دو سامان و برخورد نظامیان آمریکایی و انگلیسی گلایه میکرد، پاسخ داد: مگر افغانستانیها و عراقیها بشر هستند که حقی داشته باشند.
«مردم» از دید غرب تنها کسانی هستند که خودشان باور دارند و در غیر از این دایره هر که باشد، بایستی از بین برود و سزای او جز نابودی چیزی نیست.
اربعین و ماجرای زیارت امام حسین(ع) راه جدایی از زندگی مصرفزده به سمت راه و رسم الهی زیستن است تا آدمی جان خود را از ماشینیسم به سمت حسین رهایی بخشد و لذت لحظهای عاشقی را برای خود به ارمغان آورد.
امروز رسانه به عنوان ابزار تبلیغی با وجود سانسورهای شدید و بازیهای رسانهای دشمن باز میتواند از توان اجتماعی خود بهره ببرد و تلألو امید را بر چهره گرد گرفته جهانیان روشن کند. زائران اربعین از ابزاری که در دست دارند، باید به عنوان رسانه استفاده کنند و با هشتگهای گوناگون به زبانهای مختلف اطلاع رسانی را در سطح جهانی صورت دهند.
حالا که رسانههای استکبار جهانی با بمباران تبلیغاتیشان حاضر نیستند تا تجمع میلیونی اربعین را به جهانیان نشان دهند، زائرین امام حسین دست بکار خواهند شد و این لحظهها را ثبت میکنند.
اگر زائران اربعین رسانه ندارند یا توان توزیع از اختیارشان خارج است، بایستی تصاویر ضبط شدهشان را به رسانهها و خبرگزاریهای انقلابی برسانند تا با پوششی درست بتوانند رسالت خود را در برابر این اجتماع عظیم و میلیونی به ثبت برسانند.
حالا که بزرگترین اجتماع جهان به نام شیعه و برای امام حسین علیه السلام رقم خورده است، بایستی سنگ تمام گذاشت و برای عظمت آن تلاش کرد.
چرا امام حسین ندای "یا اهل العالم" سر داد
گاهی برای معنا شدن معنا و مفهوم یک روایت صدها سال باید سپری گردد. آن روز که امام حسن عسکری (ع) فرمود: از نشانه های مومن 5 چیز است؛ و یکی از آن ها زیارت اربعین امام حسین(ع)، شاید کمتر کسی فکر می کرد عمق معنای این روایت این گونه باشد که امروز متجلی گردیده است. سال ها می گذرد و قرن ها می آید و اندک اندک زیارت اربعین اباعبدالله(ع) معنا و مفهوم خودش را به جهان می نمایاند. این اجتماع بزرگ بشری، کم کم تبدیل می شود به اَبَراجتماعی که تاکنون از زمان خلقت حضرت آدم(ع) سابقه نداشته است.
رازی که در ورای این حرکت بزرگ نهفته است؛ اما شاید حقیقتی عالی تر باشد. پیوند میان توحید و نبوت و امامت در اربعین حسینی. آری اجتماع بزرگ اربعین نه تنها متعلق به شیعه می شود؛ بلکه کم کم ندای جهانی امام حسین(ع) را می شناساند. یکی از اساتید می فرمود من سال ها برایم سوال بود؛ چرا امام زمان(عج) در معرفی خودشان در کنار مکه می فرمایند: اَلا یا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدیَّ الحُسَین… می فرمود من معنای مخاطب قرار دادن مردم جهان توسط امام زمان(عج) را نمی فهمم و اینکه امام حسین(ع) را برای معرفی خویش به کار می برند. این یعنی حسین(ع) را قبل از ظهور همه عالم می شناسند. شاید اربعین مقدمه آن شناخت بزرگ باشد.
سخنان رهبر انقلاب درباره شفافیت مسئولین با مردم و عدم پنهانکاری
پيام هاي راهپيمايي اربعين
راهپيمايي بي نظير و حيرت انگيز اربعين، که هر سال عظمت و شکوه بيشتري مي يابد و بازتاب عميق ترين ارزش ها وعواطف و احساسات ديني و معنوي انسان هاست و اکنون با فرا رفتن از مرز بيست ميليون نفر، تبديل به عظيم ترين اجتماع تاريخ بشر شده ، بدون ترديد، زمينه ساز تحولاتي عظيم تر، در سطح جهان است.
"کنار قدمهای جابر"
اربعین به نام و نشانی فراگیر و همه فهم تبدیل شده است، عمق مصیبت شهادت حضرت اباعبدالله(ع) با شنیدن نام اربعین بیشتر درک و فهمیده میشود و دلها را به مهمترین وقایع سال 61 هجری می برد به همان حال و هوای جابربن عبدالله انصاری.
اهمیت نخستین سفر اربعین در پیادهروی جابر
اهمیت این مسأله از جایی مشخص میشود که متوجه میشویم جابر این سفر طولانی را با حالت نابینایی و تکیه بر بازوی غلام خود طی کرده است تا امام خود را زیارت کند.
این حرکت جابر نه تنها به فراموشی سپرده نشد که در طول تاریخ ماندگار شده و تبدیل به سنتی دیرین در حرکت اجتماعی عظیم و متحد مسلمانان شد، از این جهت وحدت و اجتماع همگانی 20 میلیونی مسلمانان در هر سال را میتوان نخستین آثار این راهپیمایی جهانی توصیف کرد.
شور و شوق هرساله مسلمانان جهان برای شرکت در این گردهمایی به گونهای است که نه تنها با حضور در این سفر جمعی، خسته و قانع نمیشوند که اشتیاق آنها برای حضور و شرکت دوباره در این میعادگاه عاشقان دوچندان میشود، به طوری که برای صدور روادید و گذرنامه خود، روز شماری میکند.
در این اجتماع با شکوه، افزون بر شیعیان، برادران اهلسنت از سراسر دنیا شرکت کرده و پا به پای شیعیان مسیر راهپیمایی را به سوی نماد استکبارستیزی جهان میپیمایند.
آثار و برکات فردی و اجتماعی پیادهروی اربعین
جذابیت، شکوه و عظمت این گردهمایی بزرگ به اندازهای است که غیر از مسلمانان، افراد متعددی از اهل کتاب جهان نیز در این گردهمایی حسینی شرکت کرده و نسبت به اجتماع و اتحاد مردمی در مسیر اربعین دچار تحیر میشوند.
یکی دیگر از برکات این همایش عظیم حسینی، آمرزش گناهان و تجدید بیعت با امامی است که احیاگر امر به معروف و نهی از منکر است، چراکه هر قدمی به منظور زیارت اباعبدالله(ع)، مغفرتی عظیم برای ما محسوب میشود و نیاز ما به استغفار نیازی همیشگی است، بنابراین زیارت کربلا خصوصاً با پای پیاده در ایام اربعین، فرصتی استثنایی جهت کسب مغفرت الهی است.
زمانی که شیعیان انسان تکامل یافته را دیدار کنند، در حقیقت نسبت به مقام شامخ ایشان معرفت پیدا کرده و تلاش می کنند خود را شبیه حضرت و متمایل به ایشان کنند.
صوت/ سخنرانی ۴۵ سال پیش رهبر انقلاب با موضوع فلسفه زیارت اربعین
براي شنيدن صوت به ادامه مطلب برويد
8 روز تا قرار عاشقي
«المستنصر بالله» سی و ششمین خلیفه عباسی است. زمانی که او به تخت خلافت تکیه زد، بیش از350 سال از شهادت امامین عسکریین (علیهما السلام ) می گذشت. روزی برای بازدید از شهر سامرا از مرکز خلافتش، بغداد خارج شد. وقتی او وارد شهر سامرا شد در کمال تعجب دید که برای امامین عسکریین (علیهما السلام ) بارگاه و حرمی ساخته اند و آن را با پرده ها و فرش ها آراسته اند. شمع ها روشن است و بوی عود فضای حرم را معطرکرده است. مردم هم گروه گروه با شوق و رغبت به زیارت می آیند.
بعد از بازدید حرم امام عسکریین (علیهما السلام ) قصد زیارت قبور اجدادش کرد چرا که بسیاری از اجداد او در قبرستان سامرا مدفون هستند. وقتی وارد قبرستان شد دید سکوتی مرگ آفرین به قبرستان حاکم است. باد و باران قبر اجدادش را ویران کرده است و پرندگان هم روی قبر آنها فضولات انداخته اند. برای او سخت بود که ببیند اجدادش از اوج شهرت و قدرت به گمنامی و غربت رسیده اند.
یکی از اطرافیان مستنصر در همین حال زبان به چابلوسی باز کرد و گفت: شما خلیفه زمین هستید! در این عالم امر، امرِشماست، دستور دهید تا روی قبر اجدادتان گنبد و بارگاه جدیدی بسازند. چرا باید قبور علویان زائر داشته باشد و قبور اجداد شما نه؟ دستور دهید تا مردم به زیارت آن ها بشتابند!
المستنصر بعد از شنیدن این سخنان اندکی در فکر فرو رفت و بعد از چند لحظه جمله ای گفت که در لابه لای صفحات تاریخ به یادگار مانده است. جمله ای که بعد از 800 سال ارزش آن امروز بیشتر فهمیده می شود. المستنصرگفت: هَذَا أَمْرٌ سَمَاوِيٌ لَا يَحْصُلُ بِاجْتِهَادِنَا وَ لَوْ حَمَلْنَا النَّاسَ عَلَى ذَلِكَ مَا قَبِلُوهُ وَ لَا فَعَلُوا.« این که می بینید مردم از سرتاسرعالم به اهل البیت (علیهم السلام ) عشق می ورزند و به زیارت آنها می آیند یک امر الهی است. با دستور و بخشنامه و بگیر و ببند به دست نمی آید. ما هم اگر مردم را به زیارت قبور اجدادمان وادار کنیم آن ها به این کار تن نمی دهند.»
در این روز های منتهی به اربعین سیل خروشان مردم به سوی کربلا روان است. اما از آنجایی که دیدن این صحنه برای برخی ناخوشایند است در تلاش هستند تا در این حرکت عظیم خللی ایجاد کنند. روزنامه ای در تنور اختلاف عرب و عجم می دمد. دیگری صیانت از حق مردم و بیت المال را بهانه قرار می دهد و از کمک کردن دریغ می کند. برخی از صاحبان تریبون هم با قیاس های شیطانی و شبهه افکنی از این قافله عقب نمی مانند. آیا در این گفته مستنصر برای آنها درس عبرتی نیست؟!
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
البته این کارشکنیها منحصر برای امروز نیست بلکه ریشه ای به قدمت تاریخ اسلام دارد. حجاج ها، هارون و منصور و معتصم و متوکلِ عباسی ها و صدام ها در طول این سالیان از هیچ تلاشی دریغ نکردند تا زیارت امام حسین (علیه السلام ) به فراموشی سپرده شود. متوکل عباسی در طول خلافتش 4 بار به تخریب حائر حسینی دستور داد. نکته قابل توجه درباره این تخریب ها این است که با فاصله کوتاه یک ساله و یا چند ساله اتفاق افتاده است. از این جریان به خوبی فهمیده می شود که عده ای بعد از تخریب حرم شروع به بازسازی آن می کردند. سوالی که در اینجا به ذهن می آید این است که چه کسی اقدام به باز سازی حرم می کرده است؟ هزینه آن را چه کسانی تامین می کردند؟ چه عاملی باعث می شده که عده ای این خطر را به جان بخرند؟
پاسخ این سوالها در کلام امام سجاد(علیه السلام) نهفته است. حضرت در شام خطبه ای خطاب به یزید و مردم ایراد کردند. در ابتدای خطبه حضرت اشاره می کنند که خدا به آنها شش نعمت ویژه عنایت کرده است که دیگران از آن محروم هستند. یکی از آن نعمتها این است که محبت آنها در قلب های مؤمنان نهفته است. خطای محاسباتی مخالفان زیارت هم این بود که آنها گمان می کردند میتوانند عقیدهها را هم به زنجیر بکشند و به آن حکومت کنند؛ اما افسوس که عقیده اسیر شدنی نیست.
پیروز کیست؟
یزید که پدر بزرگ یزیدیان زمان به حساب می آید بعد از جریان عاشورا سرمست از باده غرور بود. روزی در جلسه ای که کاروان اسرا هم در آن حضور داشتند، اشعاری خواند که نشان از پیروزی ظاهری یزید داشت. حضرت زینب (سلام الله علیها) اینجا بود که برخواست و آن خطبه تاریخی را ایراد کرد. حضرت در قسمتی از خطبه خطاب به یزید فرمود: هر حیله ای در آستین داری به کار بگیر و از هیچ تلاشی دریغ نکن اما این را بدان: فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِكْرَنَا «به خدا قسم نمی توانی نام و یاد ما را از بین ببری».
وقتی همین کاروان به مدینه بازگشت مردم مدینه گریه کنان به استقبال قافله آمدند. عده ای از منافقان هم به قصد زخم زبان از امام سجاد(علیه السلام ) پرسیدند: چه کسی در کربلا پیروز شد؟ امام (علیه السلام ) متوجه این مساله شدند و در پاسخ آن ها فرمودند: إذَا دَخَلَ وَقْتُ الصَّلاَةِ فَأذِّنْ وَ أَقِمْ، تَعْرِفُ الغَالِبَ. «زمانی که وقت نماز شد، اذان و اقامه بگو، پیروز را می شناسی».
اکنون بعد 1400سال جمله « فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِكْرَنَا » ی زینب کبری (سلام الله علیها) در بنرها چاپ و در عمود های مسیر نجف _کربلا در مقابل دیدگان میلیون ها نفرنصب می شود. هنوز بعد این همه سال از مأذنه ها به گوش می رسد: أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُوْلُ اللّهِ أَشْهَدُ أنَّ عَلیّاً أمیرالْمُؤْمِنینَ وَلیُّ اللّه.
دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
نه بقا کرد ستمگر، نه بجا ماند ستم ظالم از دست شد و پایه مظلوم بجاست
9 روز تا حماسه میلیونی اربعین باقی مانده است
اربعین، فقط روزی از روزهای سال نیست، بلکه آیینه ای است دربرابر چشمان میلیون ها انسان متعهد که در آن تصویری از نهضت و قیام خونین محرّم نقش می بندد. اربعین، روز باشکوهی است که از خون حسین(ع)، حیات گرفت و نقطه آغاز تبلیغ آرمان کربلا از طریق اشک شد؛ چرا که در این روز، نخستین مجلس عزاداری برای اباعبدالله(عليه السلام) و تبلیغ آرمان آن حضرت در کنار تربتش برپا شد.
در فرهنگ اسلامی و در معارف عرفانی، عدد چهل (اربعین) جایگاه خاصی دارد. چله نشینی برای رفع حاجت یا رسیدن به مقامات سلوک و عرفان معروف است. حفظ کردن چهل حدیث، اخلاصِ چهل صباح، کمال عقل در چهل سالگی، دعا برای چهل مؤ من، چهل شب چهارشنبه و. .. بسیاری از این نمونه ها و موارد.
در فرهنگ عاشورا، اربعین به چهلمین روز شهادت حسین بن علی علیهما السلام گفته می شود که مصادف با روز بیستم ماه صفر است. از سنتهای مردمی، گرامیداشت چهلم اموات است که، به یاد عزیزِ فوت شده خویش، خیرات و صدقات می دهند و مجلس یاد بود برپا می کنند. در روز بیستم صفر نیز، شیعیان، عظیمترین مراسم سوگواری را در کشورها و شهرهای مختلف به یاد عاشورای حسینی برپا می کنند و همراه با دسته های سینه زنی و عزاداری به تعظیم شعائر دینی می پردازند. در شهر کربلا، اربعین حسینی عظمت و شکوه خاصی دارد و دسته های عزادار، مراسمی پرشور برپا می کنند.
خلاصه و مفید از امام حسن مجتبی(علیه السلام)
هفتم صفر به روایتی شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) است به همين مناسبت در قالب «خوشه ای از شجره طیبه معصوم» بخشی از زندگی این امام همام را تقدیم حضور شما می شود.
* خوى و منش امام حسن مجتبی(علیه السلام)
1- پرهيزگارى
توجهى ويژه به خداوند داشت، آثار اين توجه را گاه از چهره ى او به هنگام وضو در مى يافتند: چون وضو مى گرفت، رنگ مى باخت و به لرزه مى افتاد، مى پرسيدند كه چرا چنين مى شوى؟
مى فرمود: آن را كه در پيشگاه خدا مى ايستد، جز اين سزاوار نيست.
از امام ششم (ع) آورده اند كه امام حسن (ع) عابدترين مردمان زمان خويش بود و هم با فضيلت ترين؛ چون به ياد مرگ و … و رستاخيز مى افتاد، مى گريست و بى حال مى شد.
پياده و گاه برهنه پا 25 بار به خانه ى خدا رفت.
2- بخشندگى
آن روز به خانه ى خدا رفته بود … همان هنگام مى شنيد كه مردى با خدا به گفتگو نشسته است كه: خداوندا، ده هزار درهم نصيبم كن … امام (ع) هماندم به خانه بازگشت و آن پول را براى او فرستاد.
يكروز كنيزى از كنيزان او، دسته گلى خوشبوى به تحفه پيشكش كرد، امام (ع) در مقابل، او را آزاد فرمود و چون پرسيدند چرا چنين كردى؟ فرمود:
خدا ما را چنين تربيت كرده است و اين آيه را باز خواندند:
« وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا/ يعنى چون به شما هديه اى دادند، به نيكوتر پاسخ گوييد.
سه بار در زندگى هر چه داشت، حتى كفش-و پاى افزار- را به دو نيم تقسيم كرد و در راه خدا داد.
3- بردبارى
مردى از شام به تحريك معاويه روزى امام را به دشنام گرفت. امام (ع) چيزى نفرمود تا ساكت شد، آنگاه با لبخندى شيرين او را سلام گفت و فرمود: پيرمرد! فكر مى كنم غريب هستى و گمان مى برم در اشتباه افتاده اى، اگر از ما رضايت بخواهى، خواهيم داد و هم اگر چيزى بطلبى و اگر راهنمايى مى جويى، راهنماييت خواهيم كرد و اگر بارى بر دوش دارى، بر مى داريم و يا گرسنه اى سيرت مى سازيم و اگر نيازمندى، نيازت بر مى آوريم و بارى، هر كارى دارى، در انجام آن حاضريم. و هم اگر بر ما وارد شوى، راحت تر خواهى بود كه وسايل پذيرايى از هر گونه ما را فراهم است.
مرد شرمسار شد و گريست و گفت: گواهى مى دهم كه تو جانشين خداوند بر زمينى، خدا بهتر مى داند كه رسالت خويش، كجا قرار دهد.
تو و پدرت نزد من مبغوض ترين بوديد و اما اكنون محبوبترين هستيد.
پيرمرد آنروز مهمان امام شد و چون از آنجا رفت به دوستى آن گرامى گرويده بود.
مروان حكم -كه هيچگاه از آزار آن گرامى فرو گذار نمى كرد- به هنگام رحلت آن امام در تشييع شركت كرد.
حضرت امام حسين (ع) فرمود: تو به هنگام حيات برادرم، هر چه از دستت بر آمد، كردى و اما اينك در تشييع او حاضر آمده اى و مى گريى؟!.
پاسخ داد: هر چه كردم با كسى كردم كه بردباريش از اين كوه -اشاره به كوهى در مدينه- بيشتر بود.
منبع:
کتاب پيشواى دوم حضرت امام حسن(ع)/ به قلم هيأت تحريريه مؤسسه اصول دين قم
انقلابی نماها به دنبال چه هستند؟
انقلابی نماها به دنبال چه هستند؟
حکومت پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم در مدینه، فصل دوم رسالت ایشان بود. پیشتر پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم در مرحلهی سیزده سالهی مکه، شالودههای اولیهی نظام اسلامی را پیریزی کرده بود، و حالا در ده سال مدینه، وقت نظامسازی و جامعهسازی بود. برای همین، دشمنی با پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم در این مرحله، هم بیشتر و هم پیچیدهتر شده بود. از یکسو، دشمنان بیرونی چون کفار مکه یا یهودیان مدینه، جنگهایی را بر پیامبر تحمیل میکردند، و از سویی دیگر، دشمنان درون جامعهی اسلامی، در بزنگاههای حساس و سرنوشتساز، موجب تحمیل هزینههای زیادی به حکومت نوپای پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم میشدند. از این حیث، میتوان افراد موجود در جامعهی پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم را به سه دسته تقسیم کرد.
دسته اول، اصحاب راستین: این دسته از افراد کسانی بودند که تا آخرین لحظه و قطرهی خون، از پیامبر و دین اسلام دفاع کردند، آنها همانهایی بودند که قرآن در وصفشان چنین میفرماید: «مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضى نَحبَهُ و َمِنهُم مَن ینتَظِرُ و َما بَدَّلوا تَبدیلًا» (سوره احزاب، 23). امیرالمؤمنین علیهالسلام، عمار و سلمان، نمونههایی از این افرادند.
دسته دوم، ضعیفالایمانها: افرادی که اگرچه ایمان آورده و به پیامبر گرویده بودند، اما از آنجا که ضعف در ایمان داشتند، در حوادث و شداید، ممکن بود پایشان بلرزد و از راه به درشوند. اینها همان کسانی بودند که در ماجرای جنگ احد که پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم، دستور مراقبت از تنگه را به آنها داده بود، به هوای جمعآوری غنائم، مأموریت خود را رها کرده و سرنوشت جنگ را تغییر دادند. «مسلمانها اول پیروز شدند، بعد یک عدهای مأموریتها را فراموش کردند، تنگه را رها کردند، رفتند سراغ غنیمت جمعکردن؛ دشمن هم توانست نیروهای اسلام را دور بزند، بیفتد به جانشان، تعدادی از آنها را بکشد، آنها را منهزم کند.» (1) روش پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم، با این گروه، روش “تربیت و تزکیه و تعلیم” بود.
دسته سوم، انقلابینماها: کسانی که “ظاهرا” ایمان آورده و ادعای اسلام میکردند، اما رفتار آنها، دقیقا برخلاف ادعای آنان بود. اینان کسانی بودند که با کارهای خود مانند انتشار شایعه، دروغ یا سیاهنمایی از وضع موجود، موجب تضعیف نظام اسلامی و ایجاد تشویش در گروه دوم میشدند. مثلا در ابتدای جنگ احد، پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم مانند همیشه از اصحاب خواستند که نظر خود را دربارهی چگونگی جنگ بیان کنند. عدهای معتقد به جنگ در درون مدینه و عدهای موافق جنگ در خارج از مدینه بودند. بالاخره تصمیم به جنگ در خارج از مدینه گرفته شد و پیامبر با سپاه هزار نفری خود، به سمت خارج از مدینه حرکت کرد تا در مقابل سپاهی چند برابری قرار گیرد. اما در میانهی راه، انقلابینماها به بهانهی آنکه پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم حرف آنان را گوش نکرده و در درون مدینه نجنگیده است، ساز مخالفت با پیامبر زده و ۳۰۰ نفر از او جدا شدند.
انقلابینماها در جریان جنگ احزاب هم چنین کردند. «در جنگ احزاب، همهی قبائل مشرك مكه و غیر مكه و ثقیف و غیره آمدند متحد شدند؛ ده هزار نفر نیروی رزمنده فراهم كردند؛ یهودیهایی هم كه همسایهی پیغمبر بودند و امانیافتهی پیغمبر بودند، خیانت كردند؛ اینها هم با آنها همكاری كردند… یك جنگ احزاب درست كردند؛ جنگ احزابی كه دلها را خیلی ترساند.»(2) آن هنگام که پیامبر بشارت پیروزی مسلمانان بر ابرقدرتهای آن روز دنیا (روم و ایران و یمن) را داد، این افراد با تمسخر یا ایجاد ابهام در سخنان او، این حرفها را کذب و نادرست خواندند. آنها سپس با ایجاد تشویش و اضطراب در جامعهی اسلامی (مثلا اینکه میگفتند راهی که پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم انتخاب کرده اشتباه است و این جنگی است که در آن، شکست حتمی است) سعی کردند افراد را از گرداگرد پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم جدا کرده و آنها را از جنگیدن منصرف کنند. قرآن دربارهی این افراد میفرماید: «قَدْ یعْلَمُ ٱللَّهُ ٱلْمُعَوِّقِینَ مِنكُمْ وَٱلْقَائِلِینَ لِإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَینَا وَلَا یأْتُونَ ٱلْبَأْسَ إِلَّا قَلِیلًا»(احزاب، 18) : «خداوند کسانی را بهخوبی میشناسد که مردم را از جنگ باز میداشتند، و کسانی را که به برادران خود میگفتند بهسوی ما بیائید و خود را از معرکه بیرون بکشید، و جز مقدار كمى -آنهم از روى اكراه و یا ریا- به سراغ جنگ نمىروند.» پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم البته با این جریان، تا آنجا که میشد مماشات کرده و مانند سایر افراد با آنها رفتار میکرد و حتی سهم آنان از بیتالمال را نیز پرداخت میکرد، اما آنگاهکه این افراد تبدیل به یک “جریان سازمانیافتهی معاند” شدند، پیامبر نیز بهشدت با آنها برخورد کرد.
* انقلاب اسلامی، و مواجهه با این دسته از افراد
۱۴ قرن بعد از انقلاب نبوی، انقلاب اسلامی ایران نیز در مرحلهی دولتسازی و جامعهسازی، با همین سه دسته از افراد مواجه است: “اصحاب راستین انقلاب اسلامی"، که با باور تام و تمام به خط انقلاب، در همهی شرایط، در کنار “رهبران انقلاب اسلامی” قرار گرفتند و با کار و تلاش شبانهروزی، کار انقلاب را به پیش بردند؛ “ضعیفالایمانهایی” که به دلیل هوای نفس، دنیاطلبی یا ترس از دشمن، در رخدادها و حوادث تاریخی، پایشان لرزید و یا دست از انقلابیگری برداشته و تبدیل به یک انسان خنثی شدند، یا حتی به سمت دشمن، میل پیدا کردند؛ و “انقلابینماییهایی” که شعار انقلاب داده و میدهند و عکس آن عمل میکنند. «کسی خیال نکند که مسألهی نفاق مربوط به صدر اسلام یا مربوط به اوج انقلاب بود، نه، همهی ما، من و شما در معرض این امتحان در تمام حالات هستیم، یک حقیقتی مطرح میشود که این حقیقت ممکن است با گوشهای از احساسات و دریافتهای ما ناسازگار باشد: یا با خودپرستی ما، یا با ادعاهای درونی ما، یا با علمی که برای خودمان قائلیم، یا برای سابقهای که برای خودمان میشناسیم، مثلاً باسابقهی مبارزه، یا با توقعی که نسبت به شخصیت خودمان داریم، این ناسازگار است، در مقابل این حقیقت چهکار خواهیم کرد؟ هم میتوان پا گذاشت روی این احساس غلط و درک باطل و تسلیم شد و حرکت کرد و در راه این حقیقت رفت، و هم میتوان تسلیم نشد، بلکه تسلیم آن احساسات غلط درونی شد، که اگر این کار انجام گرفت آنوقت: «فزاد هم الله مرضا» دائم این حالت دومی یعنی نفرت و جدائی، ایجاد میشود و کار را بهجاهای بسیار دشوار خواهد رساند.»(3)
انقلابینماها سعی میکنند با ایجاد شایعه، شبهه، سیاهنمایی و لجنپراکنی، در دل مردم و جامعه، “ناامیدی” به وجود آورده و نسبت به راهی که انتخاب کردهاند، تشویش ایجاد کنند. این جریان را باید شناخت و نسبت به حربههای آنان آگاه بود. هرچند که «مردم قبول نمیکنند این را. حالا ممکن است کسی خیال کند که در مردم تأثیر میگذارد؛ نه، مردم آگاهند، میفهمند، نمیپذیرند این حالت را.»
پینوشت:
1. سخنان مقام معظم رهبری مورخ (۱۳۸۹/۰۴/۲۳)
2. سخنان مقام معظم رهبری مورخ (۱۳۹۱/۰۷/۱۹)
3. سخنان مقام معظم رهبری مورخ (۱۳۷۰/۰۸/۲۹)
4. سخنان مقام معظم رهبری مورخ (۱۳۹۶/۱۰/۰۶)
منبع: نشریه خط حزب الله، صاحب امتياز: موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی