چاپ دوم «پوتین قرمزها»
مرتضی بشیری به عنوان بازجو و مسئول جنگ روانی قرارگاه خاتم الانبیا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کتاب «پوتین قرمزها» به روایت خاطرات از اسرا و فرماندهان ارشد عراقی میپردازد که تاکنون جایی گفته نشده است.
این کتاب که فاطمه بهبودی نگاشته، روایتهای جذابی را به مخاطب ارائه میکند که تا به حال در هیچ کتابی از خاطرات شفاهی دوران دفاع مقدس به آن پرداخته نشده است.
ادبیات طنزگونه راوی به همراه نکات روایت نشده دفاع مقدس از منظر اسرای عراقی و همچنین تحول درونی عراقیهای شیعه و سنی که ارادتشان را به رزمندگان و در راس آنها حضرت امام خمینی(ره) بارها ابراز میکنند هر خوانندهای را به حیرت در میآورد. جای جای این کتاب تصدیق کننده حق و حقیقت جبهه ما در برابر ظلمت جبهه مقابل است.
خاطرات و روایتهای این کتاب اگر چه خود گفتههایی از یک رزمنده ایرانی است اما خواننده هیچ گاه احساس نمیکند او پا را از حقیقت فراتر گذاشته است و اساساً حرف غیر معقولی عنوان نمیشود و همه آن چه گفته میشود باور پذیر است.
این کتاب به دلیل روایت بخش نادیدهای از دفاع مقدس مخاطبین ادبیات جنگ را با اتفاقات جدیدی همراه میکند که جذابیتهای زیادی را بهمراه دارد. شاید این کتاب به دلیل موفقیت در روایت و جذابیتهای سرشاری که راوی و اتفاقات اسرا منجر به آن شده است آغاز یک حرکت جدید در نگارش خاطرات شفاهی دفاع مقدس باشد.
در بخشی از کتاب آمده است:«قبل از ملاقات با عبدالرضا، از هم رزمانم خواستم اطلاعاتی را که از او دارند در اختیارم بگذارند. مجموع اطلاعاتی که دریافتم این بود: عبدالرضا فردی متعهد، متدین، اصالتاً کربلایی، و شیعه است. دیگر اینکه همجواری با مرقد مطهر حضرت سیدالشهدا و حضرت باب الحوائج ابوالفضل العباس تاثیر عمیقی در جان و دل عبدالرضا گذاشته و او را در باورهایش ثابت قدم کرده است.
عدنان دیوجان، برای اینکه شناختم را از عبدالرضا بیشتر کند، تعریف میکرد: چند روز بعد از اینکه مصاحبه عبدالرضا با صدای عربی مرکز اهواز پخش شد و خبر اسارت او به گوش عراقیها رسید، نامادری عبدالرضا، که قبلتر به ایران پناهنده شده و در قم ساکن بود، به اهواز آمد تا او را ببیند. مادر را به یکی از اتاقها هدایت کردیم. به عبدالرضا هم خبر دادیم مادرش منتظر اوست.
بسيج چيزي شبيه افسانه ها..
چرا مردم خسته نمی شوند؟
حمایتی که این روزها مردم از رهبرشان کردند نتیجه ی یک اعتماد چند صد ساله به نهاد دین و روحانیت است. آن ها خوب می دانند که علمای راستین دین همیشه مانند سپری در مقابل دشمنان داخلی و خارجی بوده اند. حتی اگر در مواردی دستورات مراجع دینی به مذاقشان خوش نیاید، باز هم به آنان اعتماد می کنند چرا که می دانند این راه، راهی نیست که به بیراهه ختم شود. نخبگان نباید از مردم عقب بیفتند.
در این هفته ای که گذشت، شاید به اندازه ی چند ماه، تحلیل ها و نوشته جات بود که به فضای مجازی پمپاژ می شد. طبیعت قصه هم همین است. تیرهای خطرناکی از بیخ گوشمان رد شد و شاید کمی هم گوشمان را خراش داد. بیشتر تحلیل ها هم در راستای تبیین نظر مقام معظم رهبری در حمایت از تصمیم سران قوا بود. نتیجه ی عدم مخالفت رهبری هم تثبیت سه برابر شدن قیمت سوخت شد. اتفاقی که برای بخش زیادی از جامعه قابل پذیرش و یا به عبارت بهتر قابل تحمل نیست.
این سکه یک روی دیگر هم دارد. وقتی مردم حرکت های خرابکارانه را دیدند گویا نظرشان عوض شد اما نه نسبت به قیمت سوخت بلکه تصمیم گرفتند در این آتش ندمند و از تصمیم رهبرشان حمایت کنند. این حمایت هم یک حمایت زبانی نبود بلکه زیر برف و باران به همراه فرزندان خود به خیابان ها آمدند. شرح ما وقع بس است.
در همین جا باید توقف کنم و سوالی را مطرح کنم که این روز ها ذهن بسیاری از نخبگان را درگیر کرده است.
به راستی مردم فقط برای حمایت از رهبرشان آمدند؟ یا اصلا برای امنیتشان احساس خطر کردند؟ یا خواستند به دشمنانشان اعلام کنند که فریبشان را نخواهند خورد؟
ریشه ی همه ی این سوالات به یک جا بر می گردد و برای یافتن پاسخ اصلی کمی باید به سابقه ی تاریخی این مردم نگاه کنیم.
مردم ایران در طول تاریخ رنج بسیاری از ظلم پادشاهانشان کشیدند. جنایاتی که شاید برای نسل امروز خلی قابل باور نباشد. فقط به ذکر یک نمونه از این ظلم ها بسنده می کنم. سید جلال الدین مدنی در جلد 1 کتاب تاریخ تحولات سیاسی، داستان فتح کرمان توسط آغا محمدخان قاجار را اینگونه نقل می کند: جلادان آغامحمد خان در کور کردن مردان کرمان سبک جدیدی را به کار بردند. کور کردن معمول آن زمان با کشیدن میل گداخته به چشم بود ولی در کرمان جلادان دست و پای افراد را می بستند و با انگشتان خود چشم را از کاسه بیرون می آوردند و چون فرصت نداشتند و باید چشم های بیشتری را در می آوردند، آن ها را به همان حالت مقابل زن و فرزندانشان رها می کردند. مدت این قتل و غارت را یک تا سه روز نوشته اند!
شاهان ایران هر چه کردند که یک هاله ی تقدسی برای خود درست کنند نمی توانستند چرا که این ظلم ها یکی و دوتا نبود و حافظه ی تاریخی ملت پُر بود از این جنایات و آن را سینه به سینه به فرزندانشان منتقل می کردند.
اما ترس و حشت ملت ایران به همین جا ختم نمی شود. حافظه ی تاریخی ملت یک بخش دیگری نیز دارد که شاید هولناک تر از ظلم پادشاهان باشد و آن جنایات دشمنان خارجی است. در اینجا نیز به ذکر یک نمونه بسنده می کنم و آن واقعه ی گیلان است.مردم گیلان در زمان مشروطه به فتوای مراجع، خرید کالاهای روسی و انگلیسی را تحریم کردند. روسها که در آن دوران بر گیلان مسلط بودند جنایات عجیبی را در آن خطه رقم زدند. به هر بهانه ای زنان و مردان را قتل عام می کردند. فقط در یک دعوای کوچک در بازار گیلان، بیست و چهار نفر را کشتند. عده ای را به بیرون شهر می بردند و قتل عام می کردند. این کشتارها چند روز طول کشید. وقایعی که زبان تاریخ هم از بیان آن الکن است.
حافظه ی تاریخی ملت ما مملو است از این وقایع تلخ. اما برای پاسخ به سوال اصلی این نوشته باید گره کار را در جای دیگری جُست. در حوادث گوناگون چه داخلی و چه خارجی مردم فقط توانستند به یک نهاد اعتماد کامل کنند و آن نهاد مرجعیت دینی بود. مردم به قدری به این نهاد اعتماد کردند که با فتوای یک مرجع حاضر بودند جان خود را تقدیم کنند. علما و روحانیون نیز با مردم رو راست بودند و مانند روشنفکران مردم را دور نمی زدند.
فکر می کنم دیگر پاسخ سوال اصلی بحث روشن شده است. حمایتی که این روزها مردم از رهبرشان کردند نتیجه ی یک اعتماد چند صد ساله به نهاد دین و روحانیت است. آن ها خوب می دانند که علمای راستین دین همیشه مانند سپری در مقابل دشمنان داخلی و خارجی بوده اند. حتی اگر در مواردی دستورات مراجع دینی به مذاقشان خوش نیاید، باز هم به آنان اعتماد می کنند چرا که می دانند این راه، راهی نیست که به بیراهه ختم شود. نخبگان نباید از مردم عقب بیفتند. مردم این مسئله را خوب درک کرده اند و نعمت بزرگ ولایت را با اشتباه چند مسئول دلباخته ی غرب و مسائلی چون گرانی بنزین عوض نمی کنند.
علی خردمردی-1 آذر 98
نقش مسلمانان در دانش طب
به برکت تعالیم اسلامى مسلمانان به توفیقات بزرگى در علم طب، ترجمه و تألیف متون پزشکى دست یافتند. تلاشهای علمی آنان در این عرصه از سویی موجب ماندگاری آثار گذشتگان و از سوی دیگر باعث توسعه دانش پزشکی در شاخههای مختلف شد، چنانکه نگاه منصفانه به تاریخ تمدن بشری نشان میدهد پیشرفت غربیان در عرصه پزشکی در دورههای بعدی به شدت مرهون آثار طبی مسلمانان است و اگر چه دوران رنسانس غرب و توجه آنان به تحصیل دانشهای مختلف ازجمله پزشکی، مصادف شد با دوران رکود تمدن اسلامی، اما سهم زیاد مسلمانان در تاریخ طب روشنتر از آن است که بتوان آن را انکار نمود.
اهمیت علم طب درتعالیم اسلامی
نگاهی گذرا به تاریخ تمدن اسلامی نشان میدهد علم طب همواره از جایگاه رفیعی در بین مسلمانان برخوردار بوده است چنانچه کلمه «حکیم» در تمدن اسلامی هم به طبیب و هم به فیلسوف اطلاق میگردیده است.[۱] بیشک از مهمترین علل توجه مسلمانان به دانش طب، توجه پیشوایان دین به این دانش ارزشمند است. در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) دانش طب همسنگ با علم دین و در کنار آن مورد توصیه قرار گرفته است.[۲] و پیامبر و اهل بیت علیهمالسلام خود در کنار رسالت تعالی روح افراد، با توصیههای طبی، آنها را در نگه داشتن سلامت جسمشان نیز یاری مینمودند. شاهد این مدعا کتابهای روایی بر جای مانده در این موضوع با عنوان طب النبی، طب الائمه، طب الصادق و طب الرضاست.[۳]
ما و همراهی این شعله به دستان؟ هیهات!
باز با فتنه ی ابلیس، وطن درگیر است
آه، برخیز وطن! چشم ببندی دیر است
فتنه جو مدعی داغ دل مردم شد
درد مردم وسط معرکه گیران گم شد
مرهم درد مگر شعله به خرمن زدن است؟!
هیزم آتش و سرمایه ی دشمن شدن است؟!
فتنه با آتش و قداره و تیر آمده است
به میان من و تو معرکه گیر آمده است
به تن صخره این شهر، ترک می پاشد
به دل زخمی این قوم نمک می پاشد
دست هایی که پی غارت بیت المال اند
بی گمان دست برون آمده ی دجال اند
فتنه دنبال خراشیدن روی دین بود
گرچه این بار پر از بوی بد بنزین بود
فتنه پیوسته دم از منطق شیطان می زد
پیش چشم همگان شعله به قرآن می زد
همنفس با نفس کفر پرستان؟ هیهات!
ما و همراهی این شعله به دستان؟ هیهات!
دل سپاریم به مکر شب و شیطان؟ هرگز!
ذبح ایمان عوض پاره ای از نان؟ هرگز!
مرگمان باد اگر پشت به قرآن بکنیم!
نفسی پیروی از منطق شیطان بکنیم!
ذوالفقاریم، نشان از یل خیبر داریم
ما به دل مهر جگرگوشه ی حیدر داریم
کربلا آینه ی زیستن ماست هنوز
آنچه دیدیم در این آینه زیباست هنوز
به دفاع از وطن امروز پر از احساسیم
وطن ما حرم است و همگی عباسیم
سید علی حسینی ایمنی
برنده و بازنده اعتراضات بنزینی
این اولین بار نیست که آمریکا از آشوب و ناآرامی در ایران برای خودش ماهی میگیرد! ایده فشار حداکثری علیه ایران بعد از اعتراضات دیماه 96 ایران طرفداران زیادی پیدا کرد. سال 88 هم بعد از ناآرامیهای ایران طرف غربی امیدوار شد و تحریمها علیه ایران را شدت بخشید.
خطای محاسباتی برای اجرای اقدام راهبردی
ضرورت اصلاح قیمت بنزین یک امر اجتناب پذیر بوده و به عنوان یک اقدام راهبردی نمی توان در اجرای اصل آن شبهه ای وارد کرد اما آنچه که محل سئوال و بهانه ای برای ناآرامیهای اخیر بوده موضوع شیوه اعلام و نحوه اعمال آن می باشد
وقوع ناآرامی در تعدادی از شهرهای کشورمان پس از اعلام افزایش قیمت بنزین و متعاقب آن سوءاستفاده و موج سواری جماعتی شرور و اخلالگر از مطالبات به حق و مسالمت آمیز بخشی از مردم باعث شد تا یکبار دیگر رسانه های معاند و ضد انقلاب، کشور را آشوب زده، بحران زده و در حال شورش عمومی معرفی کرده و از آن به عنوان نشانه تسری اعتراضات از لبنان و عراق به ایران یاد کنند.
الف ـ چرایی راهبردی بودن افزایش قیمت بنزین
به دلایل ذیل طرح اصلاح مصرف سوخت مورد تاِیید همه کارشناسان می باشد:
1ـ افزایش بی رویه مصرف بنزین به علت ارزان بودن.
2ـ افزایش غلظت آلاینده های ناشی از مصرف بی رویه و متعاقب آن افزایش آلودگی محیط زیست و به خطر افتادن زیست حیاتی جامعه.
3ـ قاچاق بنزین به کشورهای همسایه به علت ارزان بودن آن در مقایسه با قیمت های آن سوی مرز.
4ـ ضرورت اقدام پیشدستانه برای مصرف بنزین در قبال فشار حد اکثری آمریکا.
5ـ بهره برداری ناعادلانه دهک های پردرآمد به نسبت های دهک های کم درآمد.
6ـ ضرورت متعادل سازی قیمت بنزین با افزایش قیمت ها در سالهای اخیر.
با موارد ذکر شده به روشنی پیداست که ضرورت اصلاح قیمت بنزین یک امر اجتناب پذیر بوده و به عنوان یک اقدام راهبردی نمی توان در اجرای اصل آن شبهه ای وارد کرد اما آنچه که محل سئوال و بهانه ای برای ناآرامیهای اخیر بوده موضوع شیوه اعلام و نحوه اعمال آن می باشد که در ادامه به آن می پردازیم.
چرا رهبرانقلاب،تصميم دولت را تاييد كرد!؟
رهبری، بنزین و ساختاری که باید حفظ شود
گرانی قیمت بنزین یا همان اصلاح قیمت سوخت در حالی به بدترین شیوه ممکن اعلام شد که جامعه ایران با فقر، گرانی و بیکاری گسترده دست و پنجه نرم میکند و به گفته خود دولت 18 میلیون خانوار و یا 60 میلیون نفر در کشور به اقدامات حمایتی دولت نیازمندند.
با اعلام دفعی و دور از انتظار سهمیهبندی و گرانی بنزین شخصیتهای مختلف سیاسی و دینی به میدان آمدند و نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی از تهیه طرح 2 فوریتی برای لغو گرانی بنزین خبر داده و سه تن از مراجع معظم تقلید نیز با بیانیههایی مخالفت صریح خود را با گرانی افسار گسیخته بنزین اعلام کردند. در این بین شاید بسیاری توقع داشتند مقام معظم رهبری نیز به حمایت از مخالفان، مخالفت خود را با گرانی بنزین اعلام کرده و از این طریق ضریب محبوبیت خود را در بین مردم بالا ببرد؛ اما بر خلاف تصورات، مقام معظم رهبری با بیان مطالبی در درس خارج خود با اعلام اینکه گرچه تخصصی در این زمینه ندارد؛ این تصمیم را حاصل کار کارشناسی مسئولین مربوطه دانسته و با حمایت از تصمیم سران قوا به نحوی مُهر پایان را بر همه بگو مگوهای بنزینی زدند؛ تا مصوبه جلسه سران قوا تثبیت شده و باکهای خودروها طعم بنزین سهمیهای و 3000 تومانی را بچشد.
البته با مراجعه به قانون متوجه میشویم که اصلاح قیمت سوخت، قانونی بوده که بیش از 6 سال است متوقف شده و چه بسا اگر این اصلاح قیمت با یک شیب ملایم و طبق برنامه انجام میشد امروز شاهد بروز اعتراضات و خشونتهای حاشیه ای نبودیم؛ اما متاسفانه دولت با اغراض سیاسی و سوء تدبیر در این سالها از اجرای قانون سر باز زده و اکنون با وارد کردن فشار یک باره به مردمی که در این سالها به خاطر فشارهای اقتصادی و سوء تدبیر دولت، آستانه تحملشان پائین آمده زمینه اعتراضات را فراهم نموده است.
اما اینکه چرا رهبری چنین واکنشی را در مقابل تصمیم جنجال برانگیز سران قوا نشان دادند چیزی است که باید با تحلیل حواث منطقه به آن رسید.
خطر خلاء ساختار
آنچه میتوان به عنوان اصلیترین دلیل واکنش اینچنینی مقام معظم رهبری مدظله العالي مطرح کرد، خطری به اسم “خلاء ساختار قانونی” در کشور است. تصور کنید رهبری در واکنشی همسو با جریان نخبگانی معترض، پشت قوای سهگانه که ارکان کشور هستند را خالی میکرد و به یک باره تصمیمی که به سه قوه منتسب است را لغو مینمودند؛ در این جا اتفاقی که می افتاد این بود که قوای سه گانه که دو رکن آن مستقیم به رای مردم منتسب است از رسمیت افتاده و دیگر هیچ تصمیمی از این جایگاه نمیتوانست اتقان پیدا کرده و به عنوان قانون عملی شود و این یعنی ساختار قانونی کشور دچار خلاء شده و از این به بعد تصمیمات کشور در کف خیابانها و در هیاهوهای رسانهای گرفته میشد و این یعنی هرج و مرجی بی پایان وسلب قدرت تصمیم گیری از کل نظام.
جمعیتافزایی، توانافزایی قدرت ملی
جمعیت، یکی از عوامل افزاینده قدرت ملی کشور است. رابطه میان جمعیت و قدرت، یکی از موضوعات مهم مورد توجه کنشگران و بازیگران سیاسی است. آنها از این منظر به جمعیت نگاه میکنند که کمیت و کیفیت آن چه نقشی در افزایش یا کاهش قدرت ملی کشور دارد. از نظر آنها کلیدیترین عامل توسعه، نیروی انسانی است. نیروی انسانی محور و محرکه رشد اقتصادی و توسعه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است.
چهار عامل سرمایه مادی، سرمایه انسانی، عامل طبیعی و سرمایه زیرساختی و زیربنایی، از عوامل رشد و توسعه اقتصادی کشور محسوب میشوند. محدودیت هر یک از این عوامل، رشد و توسعه اقتصادی را محدود میکند. برای مثال اگر در کشوری سرمایه و منابع مالی قوی باشد، اما رشد جمعیت و به تبع آن منابع انسانی محدود گردد، فرایند رشد و توسعه عقیم خواهد ماند. از نظر کارشناسان توسعه اگر جمعیت کشوری جوان، مولد، فعال و کارا باشد؛ میتواند عامل رشد و توسعه بوده و برعکس اگر جمعیت کشوری سالخورده، غیرمولد، مصرفی و ناکارا باشد؛ مانعی برای رشد و توسعه خواهد بود.[۱]
یکی از مؤلفههای مهم و محسوس قدرت و اقتدار یک جامعه، افزون بر سایر مؤلفهها مانند توان نظامی، وسعت زمین، میزان منابع طبیعی و داشتن برنامههای استراتژیک و راهبردی، مؤلفه جمعیت است. پایین آمدن نرخ باروی، تهدیدات بسیاری را در حوزههای مختلف به دنبال دارد. از جمله تهدیداتی که موضوع کاهش جمعیت برای یک نظام به دنبال دارد، تهدیدات امنیتی است که مستقیماً اقتدار آن نظام را نشانه میگیرد. رهبر معظم انقلاب با اشاره به این موضوع فرموده است: «مسئله جمعیت تأثیر زیادى دارد در اقتدار ملى و افزایش نسل جوان و بزرگ بودن کشور از لحاظ جمعیت، خیلى تأثیر دارد در ایجاد اقتدار».[۲]
در سال ۱۹۸۱ ماکسول تیلور، عضو شورای روابط خارجی رژیم اشغالگر قدس در جریان مصاحبهای درباره ازدیاد جمعیت صریحاً اعلام کرد: «من پیشاپیش به مردن بیش از یک میلیارد انسان فکر کردهام. اینها در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین زندگی میکنند. بحران جمعیت و مسئله تأمین و عرضه غذا حکم میکند حتی برای نجات جان این اشخاص تلاش نکنیم». این سخنان نشاندهنده هراس فوقالعاده تحلیلگران غربی از جمعیت جوان کشورهای اسلامی و بهویژه ایران است. آنها به خوبی میدانند که افزایش جمیعت جوان، افزایش اقتدار سیاسی در پی دارد؛ زیرا این قشر به هنگام خطر تمام انرژی خود را صرف دفاع از کشور و نوامیس خود میکنند.[۳]
تهدیدات فرهنگی، اقتصادی و نظامی ناشی از کاهش جمعیت، مولد تهدید امنیتی هستند که موجب تقویت یا تضعیف مسئلهای به نام اقتدار میشود. بالا رفتن سن ازدواج، بالا رفتن آمار طلاق، ایجاد تغییرات در هنجارها و جابهجایی مرزهای آن و …، سبب خروج جامعه از مسیر صحیح و آسیبپذیرتر شدن در برابر هجمههای فرهنگی شده و استحاله فرهنگی ناشی از کاهش جمعیت، میتواند عامل مهمی در تضعیف اقتدار ملی باشد.
[۱]. ر.ک: محمد فولادی؛ «تأملی در سیاست کنترل جمعیت، آثار و پیامدهای آن»؛ معرفت فرهنگی اجتماعی؛ شماره دوم، زمستان ۱۳۹۰، ص ۱۵۳ ـ ۱۷۹.
[۲]. بیانات در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری، ۱۳/۰۶/۱۳۹۳.
[۳]. ر.ک: فائزه عظیمزاده اردبیلی و زهرا جلالی؛ «آسیبشناسی سیاست کنترل موالید و قانون تنظیم خانواده»؛ دو فصلنامه علمی ترویجی فقه و حقوق خانواده؛ شماره ۶۸، بهار و تابستان۱۳۹۷، ص ۱۲۵ ـ ۱۵۱.
ره توشه ویژه خانواده- 98/8/1
منطق مواجهه رهبرانقلاب با طرح مديريت مصرف سوخت
جايگاه ولايت فقيه در نظام اسلامی جايگاه يکه تازی و خودکامگی نيست. در جمهوری اسلامی با تقسيم کار امور کشور بين قوای سه گانه، رهبری در جايگاه نظارت بر روندهای کلان کشور قرار دارد تا جهتگيری کلی حرکت کشور از ريل انقلاب خارج نشود
بيانات رهبر معظم انقلاب در ابتدای جلسه ی درس خارج فقه با سوالاتی پيرامون چرايی حمايت از اجرای طرح مديريت مصرف سوخت که به تصويب سران سه قوه رسيده است، همراه گرديده است. در مورد منطق کلام رهبری میتوان به نکات زير توجه نمود:
1-پرهيز از يکه تازی
جايگاه ولايت فقيه در نظام اسلامی جايگاه يکه تازی و خودکامگی نيست. در جمهوری اسلامی با تقسيم کار امور کشور بين قوای سه گانه، رهبری در جايگاه نظارت بر روندهای کلان کشور قرار دارد تا جهتگيری کلی حرکت کشور از ريل انقلاب خارج نشود. ايشان تا آنجا که ممکن است در طول سه دهه اخير تلاش نمودهاند تا در امور قوای سه گانه کشور دخالت ننمايد، مگر آنجا که تصميمی در مخالفت آشکار با خطوط قرمز نظام ، منافع ملی و مصالح ملت باشد.
2- قانونگرایی : رهبر جامعه اسلامی خود بزرگترين مراقب و حامی نظام اسلامی است، لذا حمايت از قانون، نهادهای قانونی و روندهای قانونی را وظيفه خود میداند و بر آن تاکيد دارند. تصميم فوق نيز برآمده از روندی قانونی است که حمايت از آن بر رهبری فرض خواهد بود.
3- اعتماد به مسئولين نظام
بنای حمايت رهبری از طرح فوق را بايد در اين تعبير ايشان مشاهده نمود که فرمودند: «وقتی يک چيزی مصوبه ی سران کشور هست، آدم بايد با چشم خوشبينی به او نگاه کند» اين حرف بدون شک حرف قابل دفاعی است، چرا که در هر نظام سياسی، نظم موجود مبتني بر اعتماد مسئولين و همکاران شکل گرفته است. اگر قرار باشد در راس هر نظام سياسی اختلافات جدی تا آنجا باشد که تبديل به شکلگيری ديوار بلند بی اعتماد گردد، بدون شک چنين نظامی نخواهد توانست هويت و اقتدار خود را حذف کرده و خيلی زود دچار ضعف و زوال خواهد شد.
دقت در تعابير رهبری در خصوص “عدم صاحبنظر بودن در این قضایا” به خوبی حکايت از آن دارد که حمايت از تصميم اتخاذ شده نه از آن جهت است که با نظر کارشناسي رهبری تطبيق دارد، بلکه از آن رو است که رهبری به مسئولين کشور اعتماد دارند. همان اعتمادی که لازمه حکمرانی خوب و ايجاد نظم در کشور است.