ترنم هدايت-شماره41
بسم الله بگو و باور کن (شهید دستغیب)
اگر كسی باء بسمالله را از روی حقیقت و معرفت بگوید، اگر شنیدی روی آب رد میشود، باور كن كه راست و درست است، هر چه هست در باء بسمالله است، یعنی آدم خودش را در برابر جمیع امور نیازمند بداند. مثلا میخواهم حرف بزنم، بسمالله بگویم، یعنی به كمك خدا. چه اشخاصی كه شروع كردند به حرف زدن و یادشان رفت. عقیده به یاری خدا فقط، ایمان میخواهد، شوخی نیست. استعانت، حقیقت میخواهد، نه زبان بازی. به مدد خدا یعنی نه خودم، نه دیگری، فقط او. از هیچ كس كاری نمیآید، مگر خدا. این را تا آدمی خوب نفهمد ،كجا بهره میبرد. محتاج به این است كه صفاتی پیدا كند.
به بركت این ماه رمضان حجابها از پیش چشم دلش عقب برود، حجابهای ظلمانی خودبینی از بین برود، كمكم نزدیك گردد به بركت روزهایش، به بركت سحرها و افطارها و ذكرهایش. در مناجاتها خدای را نزدیك میبیند و همه هستیها را وا مینهد. تمام قدرتها محو در قدرت او، قدرت تنها مال خداست، قدرت در مخلوق عاریه است. معنی باء كه واضح شد، «بسم» یعنی به نام الله، الرحمن، الرحیم. این سه اسم مبارك، اسم اعظمند.
در روایت است بسمالله الرحمن الرحیم به اسم اعظم نزدیكتر است از سیاهی چشم به سفیدی چشم، اعظم اسماء الهی، الله است، یعنی خدائی كه تمام هستیها از اوست، تحقق هر حادثهای از اوست. هر چه كمال است از اوست، مخلوق به خودی خود هیچ چیز ندارد، چنان كه اصل وجودش از خودش نیست، كمالاتش هم از خودش نیست من كه یك مشت خاك بیش نیستم. جوان عزیز! مگر غیر از خاكی؟ باورت شود كه یك مشت خاك هستی انشاءالله. بعد از 120سال دیگر سر قبرت را بردارند در قبرت چیست؟ قبلا خاك صحرا بودی، حالا كاهو شد، عدس شد، نخود و لوبیا شد.
ای همه هستی ز تو پیدا شده خاك ضعیف از تو توانا شده
زیر نشین علمت كائنات ما به تو قائم چو تو قائم به ذات
دل از غیر خدا بریده، بگو یا الله! آدمی خدا را به هستی مطلق و خود و همه را به نیستی مطلق بشناسد، آن وقت بگوید یا الله! روایتی دارد كه از رسول خدا خواستند آقا! اسم اعظم را یاد ما دهید، فرمود: «اقطع عن غیره و قل یا الله» دل از غیر خدا ببر و بگو یا الله تا بدانی غیر از خدا همه عاجزند. باورت نمیشود، یك سری به گورستان برو. مال پانصد سال قبل، صد سال قبل. دارالسلام از هزار سال قبل و از قبرستانهای قدیم شیراز است. آن قدر كدخداها، و سرهنگها در آنجا خوابیدهاند همه نوع و همه صنف. كسانی بودندكه دعویها داشتند، قلدریها میكردند، رفتند جای اصلی. پس الان كه روی خاك هستی، گول نخور. تو هم به زودی به آنجا میروی. این همه من من نگو. تو ضعیف و ذلیل هستی،. دل ببر از همه و بگو یا الله».
با نماز، جان را پالایش و از گناه دوری کنیم
رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیام به بیست و هشتمین اجلاس سراسری نماز:
حضرت آیت الله خامنهای در پیامی به بیست و هشتمین اجلاس سراسری نماز با اشاره به اینکه نماز از جملهی بزرگترین و جذابترین نعمتهای شگفتیساز است که انسان را در برابر این پدیدهی الهی خیره و مبهوت میکند، خاطرنشان کردند: خداوند این نعمت را به ما هدیه فرمود که با آن جان خود را پالایش کنیم و ارتباطات بشری را برخوردار از معنویت کرده و امن و سلامت روانی و رهایی از چالشهای ستیزگرانه و بهجت و نشاط را نصیب جامعه سازیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
وصلّی االه علی محمّد و آله الطیبین
در میان نعمتهای بزرگ الهی که هیچ کس قادر بر شمارش آنها نیست، برخی برجستگیهای نمایانی دارند که اهل تأمل را به شگفتی میرساند، و از جملهی جذابترین این نعمِ شگفتیساز، نماز است. ترکیب اذکار نماز، ترکیب حرکات نماز، ترتیب اوقات نمازهای واجب و مستحب، تأکید بر تمرکز و حضور قلب در آن، تأکید بر مسجدی کردن آن، تأکید بر جمعی کردن آن، الزام پاکیزگی در آن، هم در تن و پوشش با دور کردن نجاست، و هم در دل و روح با غسل و وضو، الزام به روی آوردن آن از هر نقطهی جهان به یک کانون مرکزی- کعبهی شریف- و بسی نکات و نقاط ظریف و دقیق و پرمضمون در این فریضهی ممتاز و یکتا، آدمی را در برابر این پدیدهی الهی خیره و مبهوت میکند. خداوند این نعمت بزرگ را به ما هدیه فرموده است. با آن میتوانیم جان خود را پالایش کنیم، میتوانیم خود را از گناهان دور کنیم، میتوانیم ارتباطات بشری را در جامعهی خود، برخوردار از معنویت کنیم و بدین وسیله، امن و سلامت روانی و رهائی از چالشهای ستیزگرانه، و بهجت و نشاط را نصیب آن سازیم. این هدیه به صورت فریضه و تکلیف درآمده است تا دستکم، جامعه از حداقلهای آن محروم نماند، هدیهئی با این وزن عظیم و متقابلاً با کمترین هزینهی مالی و وقت حقیقتاً درخور سپاس پایانناپذیر ما است.
حضار محترم! ما هم در ادای این شکر واجب، قاصر یا مقصریم. کارهای زیادی باید بشود که امیدوارم عالم مجاهد جناب حجةالاسلام قرائتی ما همه را به آن متذکر گردند.
والسلام علیکم و رحمة الله
سیّد علی خامنهای
۲۰ آذر ماه ۱۳۹۸
معرفي علماي شيعه/ فقيه سعيد
خلاصه
آیت الله العظمی سید محمد حجت کوه کمری (ره) بنیانگذار مدرسه حجتیه قم، از علمای معروف و یکی از مراجع ثلاث بود. او افزون بر مقام والای علمی، از نورانیت و معنویت خاصی برخوردار بوده و بسیار رازدار و از شهرت و آوازه گریزان بود. حقیقت و معنویت خود را چنان نهان داشته بود که حتی شاگردان نزدیک نیز تا پس از رحلت او، از شخصیت ممتاز و ارتباط مستقیم وی با حضرت ولی عصر (عج) بی خبر بودند. آن جناب پیش از فرا رسیدن رحلتش، تربت سالار شهیدان را طلب کرد. آن گاه کمی از آن را خورد و فرمود: «اخر زادی من الدنیا تربۀ الحسین (ع)؛ آخرین توشه من از دنیا تربت امام حسین (ع) است».
تولد ايشان در سال 1310 ه.ق در تبريز، و در بيت رفيع علم و ادب رخ داده و در آنـجـا رشد نموده است، آبـادي كـوه كمر از توابع تبريز مي باشند كه تبار وي با 25 واسطه به وجود پر جود امام سجاد (عليه السلام) مـي رسـد و از آن شـجـره طـيـبـه شـاخ و بـرگ و ميوه مي گيرد. او فـرزنـد سيد علي برادر زاده سيد حسين كوه كمري تبريزي مي باشد كه از مراجع مـعـروف نـجـف بودند.
آداب نماز از منظر شیخ رجبعلی خیاط(ره)
شیخ معتقد بود که هر حرکتی خلاف ادب در محضر آفریدگار، معلول وسوسه شیطان است و میگفت: شیطان را دیدم بر جایی که انسان در نماز، میخاراند، بوسه میزند!!
شیخ رجبعلی خیاط برای جسد بیروح نماز، ارزش چندانی قائل نبود و میکوشید علاقمندان او حقیقتاً نمازگزار باشند.
یکی از ویژگیهای برجسته تربیت شدگان مکتب جناب شیخ رجبعلی خیاط، حضور قلب در نماز است و این نبود مگر بدین جهت که شیخ برای جسد بیروح نماز، ارزش چندانی قائل نبود و میکوشید علاقمندان او حقیقتاً نمازگزار باشند.
در رهنمودهای جناب شیخ درباره نماز چهار نکته اساسی وجود دارد که هر چهار مورد برگرفته از متن قرآن و احادیث اسلامی است:
1- عشق
شیخ رجبعلی خیاط معتقد بود همانگونه که عاشق از سخن گفتن با معشوق خود لذت میبرد، نمازگزار باید از راز و نیاز با خدای خود احساس لذت کند؛ او شخصاً چنین بود و اولیای الهی همگی چنیناند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) لذت خود از نماز را این گونه توصیف میفرمایند:
جعل الله جل ثناۆه قرة عینی فی الصلاة، و حبّب إلی الصلاة کما حبّب إلی الجائع الطعام، و إلی الظمآن الماء، و إنّ الجائع إذا أکل شبع، و إنّ الظمآن إذا شرب روی، و أنا لا أشبع من الصلاة؛ خداوند (جل ثناۆه) نور دیده مرا در نماز قرار داد و نماز را محبوب من گردانید، همچنان که غذا را محبوب گرسنه و آب را محبوب تشنه. (با این تفاوت که) گرسنه هر گاه غذا بخورد سیر میشود و تشنه هر گاه آب بنوشد سیراب میشود، اما من از نماز سیر نمیشوم.»
از کلمه “ما” بگذرید، آن جا که در کارها کلمه «من» و «ما» حکومت میکند شرک است، فقط یک ضمیر حاکم است آن هم ضمیر «هو» و اگر از آن ضمیر بگذرید ضمایر دیگر شرک است.
یکی از شاگردان شیخ، که حدود سی سال با او بوده میگوید: خدا شاهد است که من میدیدم در نماز، مثل یک عاشق در مقابل معشوقش ایستاده، محو جمال اوست.
احترام به پدر و مادر در سیره بزرگان و علما دین
علامه طباطبایی (ره)
علامه طباطبائی فرمودند:«آقای ادیب ( نام ایشان آقای شیخ محمد علی ارتقائی ملقب به ادیب العلماء است) که از شاگردان برادر من آقا سید محمد حسن بود، چون روح مرحوم قاضی (ره) را حاضر کرده بود و از رفتار من سۆال کرده بود، فرموده بود: روش او بسیار پسندیده است؛ فقط عیبی که دارد آن است که پدرش از او ناراضی است و می گوید: در ثواب تفسیری که نوشته است مرا سهیم نکرده است!چون این مطلب را برادرم از تبریز به من نوشت، من با خود گفتم: من برای خودم در این تفسیر ثوابی نمی دیدم، تا آنکه آن را هدیه به پدرم کنم.
خداوندا، اگر تو برای این تفسیر ثوابی مقدر فرموده ای، همه آن را به والدین من عنایت کن. و ما همه را به آنها اهداء می کنیم!پس از یکی دو روز کاغذ دیگری از برادرم آمد، و در آن نوشته بود که: چون روح مرحوم قاضی را احضار کرد، مرحوم قاضی فرموده بودند: اینک پدر از سید محمد حسین راضی شده و به واسطه شرکت در ثواب بسیار مسرور است. و از این اهداء ثواب هم هیچ کس خبر نداشت!
شیخ حسین زاهد (ره)
یکی از آشنایان ایشان میگوید: شیخ حسین مادر پیرى داشتند كه شیخ مراقبت ایشان را بر عهده داشت. مادر به حدى پیر بود كه نمى توانست براى قضاى حاجت به دستشویى برود؛ لذا آقا هنگام قضاى حاجت براى مادر لگنى قرار مى داد .وقتى مادر چند ضربه به لگن مى زد، یعنى وقت برداشتن لگن است .
روزى به در منزل آقا رفتم ، آقا در را باز نكرد؛ خیلى طول كشید تا آقا بیاید. وقتى آقا در را باز كرد، دیدم لباسشان خیس است . از آقا سۆ ال كردم چرا لباستان خیس است.
فرمود: موقعى كه مادرم ضربه به لگن زده بود، من متوجه نشدم و كمى دیر رفتم ، همین كه نزد مادر رفتم ، از عصبانیت لگدى به لگن زد و لباس من نجس شد .
گفتم : مادرتان چیزى نگفت .
آقا فرمود: چرا، وقتى مادرم دید كه لباس مرا نجس كرده است گفت : ننه ، حسین ، نجست كردم ، جواب دادم ، مادر چیزى نگفتید؛ حالا هم چیزى نشده ؛ این همه من شما را در كودكى نجس كردم ، شما چیزى نگفتید؛ حالا هم چیزى نشده و عیبى ندارد.
مرحوم شیخ اعظم انصاری(ره) مادرش را تا نزدیك حمّام به دوش مى گرفت و او را به زن حمامى سپرده، مى ایستاد، تا بعد از پایان كار او را به خانه برگرداند. ایشان هر شب به دست بوسى مادر مى آمد، و صبح با اجازه او از خانه بیرون مى رفت.
زندگی بزرگان حوزه، که یک عمر با آیات و روایات زندگی نموده و انس داشتهاند و کمال اهتمام را برای عمل به آنها به کار میبستهاند در تمام عرصهها میتواند برای طلاب الگو باشد، یکی از این امور در احترام به والدین است که روحانیت در این امر باید از طریق عملی مردم را به اهمیت این امر فرا بخواند تا علاوه بر اجر اخروی، ثمرات آن را در زندگی دنیوی خویش مشاهده نمایند.
شیخ مرتضی انصاری(ره)
شیخ اعظم، فقیه بزرگ، مادرش را تا نزدیك حمّام به دوش مى گرفت و او را به زن حمامى سپرده، مى ایستاد، تا بعد از پایان كار او را به خانه برگرداند.
هر شب به دست بوسى مادر مى آمد، و صبح با اجازه او از خانه بیرون مى رفت.
پس از مرگ مادر به شدت مى گریست فرمود گریه ام براى این است كه از نعمت بسیار مهمى چون خدمت به مادر محروم شدم، شیخ پس از مرگ مادر با كثرت كار و تدریس و مراجعات تمام نمازهاى واجب عمر مادرش را خواند، با آنكه مادر از متدیّنه هاى روزگار بود.
حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره)
ایشان زمانی که میخواستند از عراق و کربلا به ایران هجرت کنند از دار دنیا فقط یک منزل مسکونی در کربلا داشتند و آن را به سیدی تملیک نمودند و بهای آن را یک سال نمازقضا در حرم مطهر امام حسین(علیه السلام) به نیابت از مرحوم پدرشان قرار دادند.
آیت الله خوئی(ره)
ایشان نسبت به والدین خویش کمال احترام را داشتند حتی در راه رفتن، وقتی که ایشان برای دیدن طلاب از نجف به قم به مدرسه فیضیه آمدند با وجود مقامی که داشتند جلوی در ایستادند تا پدرشان که یک روحانی ساده بود اول داخل شود.
منبع:http://hozeh.tebyan.net/newindex.aspx?pid=240171