متن و صوت درس اخلاق ايت الله جوادي املي-26دي
حضرت آیت الله جوادی آملی دامت بركاته در جلسه درس اخلاق (26دي98) در ادامه سلسله مباحث شرح نهج البلاغه حضرت امیرعلیه السلام، به شرح کلمه 106 و 107 از مجموعه کلمات قصار نهج البلاغه پرداختند و بیان داشتند: حضرت در جریان «نوف بکالی»، به او فرمود کسی که بیراهه میرود یا راه دیگری را میبندد یا کسی که با مال حرام و اختلاس بخواهد آبرو پیدا کند، طولی نمیکشد که از مَرکَب پیاده میشود! فرمود حسابتان مشخص باشد، آن کسی که امروز سوار است همیشه سوار نخواهد بود و آن کسی که امروز پیاده است همیشه پیاده نخواهد بود.
ایشان اظهار داشتند: حضرت در ادامه می فرماید «لَا یتْرُكُ النَّاسُ شَیئاً مِنْ أَمْرِ دِینِهِمْ لِاسْتِصْلَاحِ دُنْیاهُمْ إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ»؛ مبادا کسی برای اصلاح دنیای خود از دینش بکاهد! یک روز حسابی هست، فرمود ممکن نیست کسی از دین خود بکاهد و بخواهد بر دنیای خود بیافزاید مگر اینکه خسارت میبیند. به «نوف» فرمود الآن سحر است، هر کس در این فرصت زرّین با خدای خود مناجات کند، جواب مثبت میشنود.
ایشان ادامه دادند: خداوند در سوره مبارکه «بقره» به ما اجازه داد که از او بخواهیم: ﴿رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ﴾؛ اما برخیها میگویند: ﴿رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا﴾ و دیگر حسنه نمیخواهند در مورد این گروه فرمود: ﴿ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ﴾ اینها در آخرت نصیبی نخواهند داشت، اینها که فقط دنیا میخواهند نه حسنه دنیا ﴿ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ﴾؛ اما مردان الهی میگویند خدایا هم حسنه دنیا و هم حسنه آخرت را به ما بده!
آیت الله جوادی آملی تصریح داشتند: یکی از برجستهترین حسنه دنیا این است که آدم طرزی زندگی کند که خوبان جامعه به او اقتدا کنند؛ ﴿وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً﴾ یعنی مقام علمیاش طرزی باشد که هر کس مشکل علمی دارد از او بپرسد، مقام تدبیری او طوری باشد که هر کسی مشورت میخواهد از او بهره بگیرد، مقام نصح و نصیحت کردن او طوری باشد که اگر نصیحت بخواهد به او بگوید، این از بهترین حسنات دنیوی است.
ایشان ابراز داشتند: فرمود اگر کسی برای دنیا برخی از معارف دین را کنار بگذارد دنیا و آخرت او هر دو در خطر خواهد بود. ما هستیم و دین ما؛ اگر حساب همین چند سال دنیا بود مشکلی نداشتیم اما ما یک موجود ابدی هستیم و دین با ابدیت ما در ارتباط است، مبادا ـ خدای ناکرده ـ اگر مشکلی پیش آمد، به نفع دنیا از دینمان کم کنیم، حضرت فرمود هر کس از دین خود کاست برای اینکه به دنیا برسد، هرگز نخواهد رسید.
آیت الله جوادی آملی در شرح کلمه قصار 107 نهج البلاغه بیان داشتند: حضرت در اینجا فرمود چه بسا دانشمندانی که کشته جهلاند؛ «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ [لَمْ ینْفَعْهُ] لَا ینْفَعُه»، با اینکه این عالم سالیان متمادی در حوزه یا دانشگاه درس خواند، این درس نتوانست او را نجات بدهد و جهل درونی او باعث قتل او شد! اما این کدام جهل است که با علم جمع میشود؟ کدام جاهل است که با عالم جمع میشود؟
معظم له ادامه دادند: در درون و در دستگاه روح و نفس ما مَقسمی هست و زیر این مَقسم چهار قسم وجود دارد؛ این نفس و روح دارای قوا و شئون متعدد است، بخشی از آن به عنوان «عقل نظر» متولی اندیشه است که تصور، تصدیق، قضیه، استدلال و برهان کار آن است و بخشی به عنوان «عقل عمل» متولی عمل است و ائمه(علیهم السلام) آن را این چنین معرفی کردند که «مَا الْعَقْلُ؟ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَان وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجنان» که این متولی انگیزه است نه اندیشه. این هیچ کاری به درس و بحث ندارد بلکه فقط اراده، تصمیم، محبت و نیت اینها، کار اوست.
ایشان در تشریح مقسم درونی انسان و اقسام چهارگانه ذیل آن بیان داشتند: قسم اول آن است که هم عقل نظر شخص سالم است و هم عقل عملی او، چنین فردی عالِم با عمل است او خوب میفهمد و خوب هم عمل میکند. قسم دوم کسانیاند که عقل نظری آنها سالم است اما عقل عملی آنها فلج است چنین شخصی میشود عالم بیعمل. قسم سوم کسانیاند که در بخش اراده خیلی قویاند ولی در بخش علم ضعیفاند این افراد همان مقدسان بیدرک هستند و قسم چهارم فاقد طهورین هستند؛ یعنی نه خوب میفهمد نه اهل اراده و تصمیم است، این شخص جاهل متهتّک است.
آیت الله جوادی آملی با اشاره به کلام حضرت امیر علیه السلام خاطرنشان کردند: بیان حضرت این است که اگر عقل عملی و عقل نظری در شخصی از هم فاصله داشت، این شخص میشود «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ [لَمْ ینْفَعْهُ] لَا ینْفَعُه».
منبع: پايگاه اطلاع رساني اسراء
استقامت در دین عامل فراوانی نعمت
خدا در قرآن می فرماید: «وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا(1) : و اگر [مردم] در راه درست، پایداری ورزند، قطعاً آب گوارایی بدیشان می نوشانیم».
در این آیه شریفه دو عنصر عمل و بازتاب عمل در قالب فعل شرط و جزای شرط بیان شده است. عمل صالح استقامت ورزی در مسیر هدایت و دین و جزای آن بهره مندی از آب زیاد است که مایه حیات و زندگی و سمبل رفاه و آسایش است.
واژه «غدقا» به معنای کثیر و فراوان است و «ماء غدقا» یعنی آب فراوانی که از آسمان نازل می شود. منظور همان باران فراوان و نرمی است که مایه حیات طبیعت و بشر می شود.
برخی جمله « لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا » را به معنای اعطای مال فراوان و زندگی وسیع و راحت دانسته اند. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه سقایت را به معنای آب دادن دایمی گرفته و در بیان رابطه میان استقامت و سقایت می گوید چنانه استقامت دایمی باشد، سقایت نیز به عنوان جزاء دایمی خواهد بود. ضمیر «هم» در اسقیناهم نیز اشاره به انسان و جنیان دارد؛ یعنی خداوند خطاب خویش را معطوف به همه موجوات صاحب شعور که دارای جنبه ی مادی اند کرده است.
عمل صالح موجب بازتاب مثبت و زمینه سازی فراوانی نعمت در دنیا و بسترساز رفاه و آسایش روحی و جسمی برای انسان می گردد. در قالب، اعمال مختلفی بروز وظهور دارد که استقامت و ثبات در دین از جمله آنها است؛
عمل صاحب مثل استقامت در امر دین و صلاح، موجب سازگاری اعمال بشر با طبیعت خدادادی است و این سازگاری و هماهنگی موجب بهره مندی از مواهب طبیعی نظیر فراوانی باران و سرسبزی زمین جهت آسایش انسان می شود.
_____________
1. آیه 16 سوره جن
آموزش مجازی مهدویت (حوزه علمیه خواهران)
اخلاص در بیان صدیقه طاهره
وجود مبارك فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در آن خطبه فدكیه و خطبه ای كه در مسجد ایراد كردند، بعد از شهادت به توحید و بعد از اینكه ذات اقدس الهی را به عظمت ذكر كردند كه خدای سبحان به وحدانیت خود شهادت می دهد، می فرماید من هم شهادت می دهم به وحدانیت ذات اقدس الهی، این كلمه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» را خدای سبحان معارفی برای او قرار داد «جُعِلَ الْإِخْلَاصُ تَأْوِیلَهَا وَ ضُمِّنَ الْقُلُوبُ مَوْصُولَهَا وَ أَنَارَ فِی التَّفَكُّرِ مَعْقُولُهَا الْمُمْتَنِعُ مِنَ الْأَبْصَارِ رُؤْیتُهُ وَ مِنَ الْأَلْسُنِ صِفَتُهُ وَ مِنَ الْأَوْهَامِ كَیفِیتُهُ»[1] این شهادتی كه صدیقه كبری (سلام الله علیها) می دهد كه من شهادت می دهم به وحدانیت خدا، ناظر به همان است كه در اوایل سورهٴ مباركهٴ «آل عمران» شهادت «أُولُوا الْعِلْم» را ذات اقدس الهی در كنار شهادت خود ذكر كرد.
این بیان نورانی از امام سجاد (سلام الله علیه) بارها به عرضتان رسید كه خدای سبحان برای بزرگداشت مقام علم و عالمان دین، نام عالمان دین را در كنار نام خود ذكر می كند، می فرماید ﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ﴾،[2] در آن بیان نورانی امام سجاد (سلام الله علیه) آمده است كه ذات اقدس الهی برای حرمت نهادن به عالم و عالم اسامی علما را در كنار نام فرشته ها و این دو را در كنار نام خود مطرح می كند،[3] می فرماید خدا به وحدانیت شهادت می دهد یك، ملائكه به وحدانیت خدا شهادت می دهند دو، «أُولُوا الْعِلْم» ـ عالمان دین ـ به وحدانیت شهادت میدهند سه، ﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ﴾، آنگاه صدیقه كبری (سلام الله علیها) به عنوان بارزترین مصداق «اولوا العلم» شهادت به وحدانیت می دهد، همان طوری كه ملائكه شهادت می دهند و همان طوری كه ذات اقدس الهی در مقام ظهور فعل شهادت می دهد؛ بعد فرمود راه های فراوانی این كلمه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» دارد، اگر كسی اهل اخلاص بود به حقیقت «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» نزدیك شد، بازگشت این «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» عود و رجوع این «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» تأویل و ارجاع این «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» به اخلاص است «جُعِلَ الْإِخْلَاصُ تَأْوِیلَهَا وَ ضُمِّنَ الْقُلُوبُ مَوْصُولَهَا». اگر این معرفت را شما بخواهید به دل راه بدهید، دل با او صله و رابطه دارد، تنها مفهوم نیست كه ذهن بفهمد، بلكه واقعیت است كه ذهن خود را به او متصل می كند؛ از نظر بحث های حكمت و كلام هم اگر كسی درباره كلمه طیبه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» و علائم توحید، ادله توحید و آثار توحید بحث كند، افكار نورانی و روشنی پیدا میكند؛ هم از نظر مسائل عقلی و علمی روشن می شود، هم از نظر مسائل قلبی و شهودی و یافتن به جایی وصل می شود و هم بازگشت اش اخلاص است «جُعِلَ الْإِخْلَاصُ تَأْوِیلَهَا وَ ضُمِّنَ الْقُلُوبُ مَوْصُولَهَا وَ أَنَارَ فِی التَّفَكُّرِ مَعْقُولُهَا».
[1]. الإحتجاج، الطبرسی، ج1، ص98.
[2]. سوره آل عمران، آیه18.
[3]. بحارالانوار، ج1، ص180.
ايت الله جوادي املي دامت بركاته
تجدید نیّت
مىدانیم که «نیت» روح عمل محسوب مىشود و عمل- هر چند صالح و هر چه بزرگ- تا به قصد رضاى خدا انجام نگیرد و مصداق بندگى او نگردد، در تکامل حقیقى انسان بىتأثیر است. آنچه ارزش واقعى انسان را تأمین مىکند، عبودیت است و هر عملى که نشان بندگى داشته باشد، براى آدمى ثمربخش است و براى آنکه عمل نشان بندگى داشته باشد، باید به نیت الهى انجام گیرد و رنگ خدایى داشته باشد.
روشن است که نیت بدون «توجه» امکانپذیر نیست. کارهاى فاقد «توجه» که یکسره از سر غفلت صادر مىشوند، ارزش حقیقى (خوب یا بد) ندارند؛ زیرا «توجه» یکى از مقدمات فعل اختیارى است. در مقابل هر چه «توجه» در عمل بیشتر باشد و عمل آگاهانهتر صادر شود، زمینه پیدایش «نیت» در آن بیشتر است. از این رو، اعمال کاملًا غریزى یا افعالى که از سر عادت صادر مىشوند، به جهت کمرنگ بودن حضور «توجه» در آن بسیار کم ارزش محسوب مىشوند.
به این ترتیب پردازش نیت بسیار مهمتر از پرداختن به خود عمل است. اصلاح نیت، اصلاح کیفیت عمل است و اصلاح کیفیت، بر اصلاح کمّیت مقدم است. بیش از آنکه به مقدار عمل توجه کنیم، باید به چگونگى آن بیندیشیم. امام صادق علیه السلام فرمود:
النّیّه أفضل من العمل؛
نیت برتر از عمل است».[۱] اخلاص کیمیاى عمل است و عمل ناچیز ما را گرانسنگ و پربها مىگرداند. خداى متعال به موسى فرمود: «یا موسی ما أرید به وجهی فکثیرٌ قلیله، و ما أرید به غیری فقلیلً کثیره؛ آنچه به خاطر من انجام شود، کمش زیاد است و آنچه به خاطر غیر من انجام شود، زیادش کم».[۲] پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مىفرماید: «قلبت را خالص کن. عمل کم، تو را کافى است».[۳] عمل فراوان و بدون نیت، خروارى از پوشال است و عمل خالص اندک، قطعهاى جواهر. هرچه درجه خلوص عمل بالاتر باشد، عیار این جواهر بیشتر است. با دانستن این سرّ بزرگ و دستیافتن به این اکسیر ارزشمند، بر ماست که:
عصر حیرت
موضوع حیرت و سرگردانی در شناخت امام زمان علیهالسلام موضوع تازهای نیست و در زمان حیات ائمه علیهمالسلام سابقه داشته است، اما به طور ویژه، روایات، دوره غیبت امام زمان علیهالسلام را دوره حیرت نامیدهاند و شدت و میزان این حیرت در مقاطع مختلف عصر غیبت نوسان داشته است و به مراتب بیشتر از دوره حضور اهل بیت بوده است.
نویسنده ی کتاب «عصر حیرت» تلاش دارد با بیان ویژگیهای عصر حیرت و تقسیم آن به دو دوره که یکی در آغاز غیبت صغری و دیگری در آستانه ظهور حضرت ولی عصر عجلاللهتعالیفرجه به وقوع میپیوندد، راهکارهای برون رفت از حیرت به ویژه در دوره پیش از ظهور را بیان کرده و تلنگری به دوستداران و شیعیان امام زمان عج الل تعالی فرجه الشریف باشد که در این آشفته بازار دنیا مراقب دین خود باشند؛ چرا که بسیاری از شیعیان در دورههای مختلف پر فراز و نشیب این جریان از کاروان جا مانده و در حیرت خود غوطهور شده و مسیر را به سمت تباهی و گمراهی رفته اند.
البته با توجه به روایات مختلفی که در منابع شیعه وجود داشته و حیرت و سرگردانی پیش از ظهور را به مراتب سختتر و آزمایشهای این دوره را به مراتب سنگینتر بیان کرده اند، تقویت ایمان و باورداشت قلبی برای مقابله با حیرتهای روز افزون، کاری مهم و بس دشوار است.
برای مشاهده مشخصات کتاب و اطلاعات بیشتر درباره این اثر روی لینک زیر کلیک کنید.
http://mahdilib.ir/index.html?pg=bookreview&id=14596
مقاله:فرانقش هدایتگری و سیره اجتماعی فاطمه (س)
سیره اجتماعى حضرت فاطمه(سلام الله عليها) را بر اساس تعامل بین شبکه ارتباطات اجتماعى آن حضرت و مؤلفه هاى مؤثر بر منزلت ایشان، مى توان به دست آورد. منزلت ایشان از سه خاستگاه متاثر بود: نخست برخوردارى از سرشتى پاک، دیگرى وابستگى به خانواده اى پاک و برگزیده و سوم شهروندى جامعه اسلامى. شبکه ارتباطات اجتماعى #فاطمه(علیها السلام) را نیز خانواده، خویشاوندان، خواص #صحابه_پیامبر(صلى الله علیه وآله) و صاحب نفوذان مدینه، #زنان مدینه، مراجعه کنندگان براى تقاضاهاى مالى یا علمى و سرانجام توده مردم تشکیل مى داد. هدایتگرى به مثابه یک فرانقش همه نقش ها و ابعاد #سیره_اجتماعى_فاطمه(علیها السلام) را زیرمجموعه خود قرار مى دهد. در این مقاله، بخشى از یافته هاى مربوط به سیره اجتماعى فاطمه(علیها السلام) با محوریت ارائه الگوى زیستى همسان با توده مردم و معطوف به فرانقش هدایتگرى به عنوان درآمدى بر شناخت سیره اجتماعى آن بانوى بزرگوار، مورد بررسى قرار گرفته است.
متن كامل مقاله در ادامه قابل دريافت مي باشد