خستگیناپذیری علامه حسن زاده
خستگیناپذیری در تحقیق و پژوهش و علاقه وافر به علم و دانش از ویژگیهای برجسته مرحوم علامه حسن زاده آملی بود. ?? ایشان در اواخر عمر هم میفرمودند:
قدر جوانی خود را بدانید چون به سن من برسید روزی ۱۲ تا ۱۳ ساعت بیشتر نمیتوانید مطالعه کنید. گاهی میفرمودند:
من حین مطالعه سر و صداهایِ اطراف را نمیشنوم و کراراً اهل منزل برای غذا، زیر بدن مرا میگرفتند و سر سفره میبردند! چون آن قدر غرق مطالعه بودم که متوجه چیزی نمیشدم.، گاهی از چکیدنِ قطره خون روی کتاب، متوجه میشدم ساعتها مشغول مطالعه بودهام.
در مورد بدبينی نظر و احاديث اسلام چيست؟
پاسخ: آيات و احاديث متعددي در مورد اين صفت بد وارد شده است و نکات ظريفي در اين باره بيان شده است، البته بيان همه ابعاد آن در پيامک ممکن نيست و فقط به چندنکته اکتفا ميشود.
?قرآن مي فرمايد:
?(يا اَيُّها الَّذينَ آمنَوا اِجْتَنِبُوا كثيراً مِنَ الظَنِّ اِنَّ بَعْضَ الظنِّ اِثْم وَلاتَجَسَّسُوا وَلا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً، اَيُحِبُّ اَحَدُكُمْ اَنْ يَأكُلَ لَحْمَ اَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ، وَاتَّقُوا اللّهَ اِنَّ اللّهَ تَوّاب رحيم؛.
?اي افراد با ايمان! از بسياري گمانها بپرهيزيد؛زيرا برخي از گمانها گناه (و بي اساس) است؛ در امور مردم كنجكاوي نكنيد و از يكديگر غيبت ننماييد؛ آيا كسي از شما دوست دارد كه گوشت برادر خود را در حالي كه مرده است، بخورد حتماً اين كار را بد وناپسند مي شماريد (غيبت برادر مسلمان همانند اين عمل است) و از مخالفت خدا بپرهيزيد؛ خداوند توبه پذير و رحيم است).
?در اين آيه، خداوند جامعه اسلامي را ملزم مي سازد كه سه اصل اخلاقي را به عنوان حقِ لازم كه از لوازم و آثار اخوت اسلامي و برادري ديني است نسبت به يكديگر رعايت نمايند؛ اينك به طور اجمال به اين سه اصل اشاره مي كنيم:.
?1. بدگماني و بدبيني نسبت به مسلمانان ممنوع است؛.
?2. يك فرد مسلمان نبايد در امور مردم كنجكاوي كند؛.
?3. غيبت و بدگويي پشت سر مسلمان حرام است.
?از آن جا كه اصول ياد شده از مباحث اساسي اخلاق اسلامي هستند و در اصلاح اجتماع نقش مهمي ايفا مي كنند و از پيشوايان بزرگ ما بيانات جالب و شيوايي در اين زمينه وارد شده، شايسته است كه هر كدام را جداگانه مورد بحث و تجزيه و تحليل قرار دهيم. اكنون نخستين اصل يعني (بدگمانى) را مورد بحث قرار مي دهيم.
?بدبيني يك حالت رواني منفي است كه شخصيت و احترام و تقوا و پاكي افراد در فضاي فكر و قضاوت دارنده آن، لطمه مي بيند.
?افراد بدبين از ميان هزاران نقاط روشن و جلوه هاي خوب زندگي مردم، فقط به نقطه هاي مبهم و تاريك و تيره زندگي آنان، متوجه مي گردند.
?همه ما مي دانيم كه جان و مال و آبروي مسلمان محترم و هرگونه تعدي به آن حرام است، ولي در آيه به تعدّي ديگري اشاره نموده و مي فرمايد: حيثيت و آبرو و شخصيت هر مسلمانى، حتي در عالم فكر و پندار و در دايره داوري دروني ما نيز محترم است. هيچ فرد مسلمانى، نبايد بي جهت در درون خود، به حريم شخصيت و پاكي مسلماني با بدبيني وبدگماني و داوري بد، تجاوز نمايد.
?به قول يكي از دانشمندان معاصر: حدود امنيتي كه اسلام براي جامعه مسلمانان به وجود آورده، منحصر به جان و مال و آبرو نيست، بلكه علاوه بر اين امنيتهاي سه گانه، امنيت چهارمي را نيز خواستار شده است و آن، امنيت قضاوتهاي ديگران است؛ يعني افراد ديگر را در محيط فكر خود، مورد هجوم افكار و داوريهاي بد و ناروا قرار ندهد؛ احترام و شخصيت مسلمان، علاوه بر مرحله عمل، بايد حتي در محيط افكار ديگران نيز محفوظ بماند.
?از اين نظر، اسلام هرگونه بدگماني و بدبيني را كه منجر به لكه دار ساختن شخصيت كسي در محيط فكر و پندار مي شود، تحريم نموده و دستور داده است كه جامعه با ايمان از هرگونه سوءِ ظن نسبت به همديگر بپرهيزند.
?پيامبر اكرم در يكي از بيانات شيواي خود به امنيتهاي چهارگانه مزبور اشاره نموده و چنين مي فرمايد:.
?(اِنَّ اللّهَ حَرَّمَ عَلَي الْمُسْلِمِ دَمَهُ، وَمالَه وعِرْضَهُ، وَاَنْ يَظُنَّ به سُوءَ الظّنِ) 1
?خداوند، تجاوز به خون، مال و آبروي مسلمانان را حرام نموده و هرگز اجازه نداده است كه كسي به يك فرد مسلمان بدگمان شود و حتي در ذهن و فكر خود، به او نسبت ناروا بدهد.
?اگر امنيتهاي سه گانه، نخست در پرتو حكومتهاي مادي و سازمانهاي اداري تأمين گردد، ولي امنيت از نظر قضاوت مردم، جز در سايه ايمان به خدا عملي نمي شود؛ زيرا حدود حكومتهاي مادي منحصر به ظواهر است و جلوگيري از تجاوزهاي باطنى، از حريم قدرت عوامل مزبور، بيرون مي باشد؛ فقط ايمان به خداست كه مي تواند جلو اين گونه تجاوزها را بگيرد؛ زيرا يك فرد مسلمان ايمان دارد كه خداوند از كارهاي برون و درون او آ گاه است.
? پینوشت:
1. المحجة البيضاء، ج 5، ص 268.
? مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
سرزنش کردن دیگران برای گناه درست است؟
✍️ پاسخ: امام صادق سلام الله عليه:
مَن عَيَّرَ مُؤمِناً بِذَنبٍ لَم يَمُت حَتّى يَركَبَهُ
كسى كه مؤمنى را براى گناهى سرزنش كند، نميرد تا خودش آن گناه را مرتكب شود. (ميزان الحكمة: ح 14854)
? ودليل آن هم روشن است، چون اولا: « سرزنش وملامت » ديگران در دين محكوم است ولو اينكه سرزنش تو از گناه باشد! وثانيا : امر به معروف لازم و واجب است ولي كسي نمي تواند شخص مرتكب منكر را ملامت كند بلكه عمل شخص منكر بوده لذا بايد فعل منكر را تقبيح كرد نه عامل به منكر را !
? اينكه در روايات، ملامت وسرزنش گناهكار به خاطر گناهش نهي شده است شايد دليلش اين باشد كه گناه بيماري است و گناهكار بيمار؛ و همان طور كه ملامت كردن بيمار به خاطر بيماري اش صحيح نيست و به جاي آن بايد به درمانش توجه كرد، توبيخ گناهكار نيز به خاطر گناهش درست نيست و بايد با استفاده از راههاي درماني كه ذكر شد به درمان او پرداخت.
? مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
مطلوبیت کثرت نسل در اسلام
از ديدگاه اسلام طلب فرزند و كثرت نسل مطلوبيت ذاتي دارد. یعنی با قطع نظر از شرايط اجتماعي و سياسي مربوط به فرد و جامعه مطلوبيت دارد و ريشه در جنبه معنوي و فرامادي حيات انسان دارد.
از ديدگاه اسلام طلب فرزند و كثرت نسل مطلوبيت ذاتي دارد. یعنی با قطع نظر از شرايط اجتماعي و سياسي مربوط به فرد و جامعه مطلوبيت دارد و ريشه در جنبه معنوي و فرامادي حيات انسان دارد.
مكتب اسلام براي يك فرد موحّد و گوينده “لااله الاالله” به عنوان هدف آفرينش او و نيز به دلیل تأثيري كه اين امر در سعادتمندي معنوي پدر و مادر در جایگاه مخاطبان اصلي اين دستور الهي دارد، ارزش قائل است.
علامه طباطبايي; آن را به عنوان نقش نسل مسلمان در ساختن جامعهاي توحيدي عاري از شرك و فساد معرفي كرده و تحقق آن را مهمترين مقصد شريعت و دين دانسته است.[۱]
از دیدگاه متون ديني، فرزند شايسته، نعمتي از نعمتهاي الهي و گلي از گلهاي بهشت است. امام صادق} فرمود: «إن الولد الصالح، ريحانة من رياحين الجنه؛[۲] فرزند صالح، گلي ازگلهاي بهشت است».
به مناسبت شهادت حضرت حمزه سلام الله علیه
جنگ احد وشهادت حضرت حمزه(ع)
شرح مناسبت:
شکست مشرکان در بدر، خشم و کينه قريشيان (مشرکان مکه) را برافروخته بود. آنان با لشکرى انبوه، متشکل از سه هزار جنگجو، دويست اسب و سه هزار شتر به مدينه روى آوردند.
چون پيامبر(ص) از ماجرا آگاه شد، پس از مشورت با ياران، تصميم به نبرد در بيرون مدينه گرفت و پس از برگزارى نماز جمعه با حدود هزار نفر، به قصد احُد که نيروى دشمن در آن جا اردو زده بود، حرکت کرد.
نزديک بود مسلمانان پيروز شوند؛ امّا پس از آن، ديده بانان و تيراندازان، به طمع غنايم، محلّ مأموريت خود را بر روى کوه، ترک کردند و بدين سان، با يورش غافلگيرانه دشمن روبه رو شدند و در هنگامه درهم ريختگى نظام لشکر، از دشمن کين توزِ زخم خورده از جان گذشته، ضرباتى را متحمّل شدند.
حمزه عموی پیامبر(ص) در این جنگ به شهادت رسید.
منبع: دانش نامه اميرالمؤمنين(ع)، ص ۲۸۱ ـ ۲۸۵
جنگ احد وشهادت حضرت حمزه(ع)
الدرّ المنثور:
إنَّ النِّساءَ كُنَ يومَ احُدٍ خَلفَ المسلمينَ يُجهِزْنَ عَلَى جَرحَى المشركينَ … فجاءَ أبو سُفيانَ فقالَ: أعلُ هُبَلُ! فقالَ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: قولوا: اللّهُ أعلى وأجَلُّ، فقالوا: اللّهُ أعلى وأجَلُّ، فقالَ أبو سفيانَ: لنا العُزّى ولا عُزّى لَكُم! فقالَ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: قُولُوا: اللهم مولانا و الكافرون لا مولى لهم .
در جنگ احد، زنان در پشت جبهه مسلمانان بودند و مجروحان را مداوا مى كردند … ابوسفيان آمد و شعار «پيروز باد هبل» را سر داد. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به مسلمانان فرمود: شما بگوييد: «خدا برتر و بزرگتر است» و مسلمانان شعار را سر دادند. ابو سفيان شعار داد: «ما عُزّى را داريم و شما عُزّايى نداريد». پيامبر خدا به مسلمانان فرمود: شما هم بگوييد: «خدا مولاى ماست و كافران مولايى ندارند».
الدرّ المنثور: ۲/ ۳۴۵
صحيح مسلم:
إنَّ رسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كُسِرَت رَباعِيَتُهُ يومَ احُدٍ، وشُجَّ في رَأسِهِ، فَجَعَلَ يَسلُتُ الدَّمَ عَنهُ ويقولُ: كيفَ يُفلِحُ قومٌ شَجُّوا نَبِيَّهُم وكَسَرُوا رَباعِيَتَهُ، وهُو يَدعُوهم إلَى اللّهِ؟! فَأنزَلَ اللّهُ عَزَّوجلَّ: «لَيسَ لَكَ مِن الأَمْرِ شَيْ ءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَلِمُونَ».
در جنگ احد، دندان پيشين پيامبر خدا شكست و سر آن حضرت شكاف برداشت و در حالى كه از فرقش خون جارى بود مى فرمود: چگونه رستگار شوند مردمى كه فرق پيامبر خود را كه آنان را به خدا دعوت مى كند، شكافتند و دندان پيشينش را شكستند؟ پس، خداوند عز و جلاين آيه را فرو فرستاد: «تو را در اين كارها دستى نيست؛ يا [خدا] بر آنان مى بخشايد، يا عذابشان مى كند، زيرا آنان ستمكارند».
صحيح مسلم: ۳/ ۱۴۱۷/ ۱۰۴
امام على عليه السلام:
لَمّا انجَلى الناسُ عَن رسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله يومَ احُدٍ نَظَرتُ فِي القَتلى فلَم أرَ رسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله، فقلتُ: واللّهِ ما كانَ لِيَفِرَّ وما أراهُ فِي القَتلى، ولكن أرَى اللّهَ غَضِبَ علَينا بما صَنَعنا فَرَفَعَ نَبِيَّهُ، فما فِيَّ خيرٌ مِن أن اقاتِلَ حتّى اقتَلَ، فَكَسَرتُ جَفنَ سَيفِي، ثُمّ حَمَلتُ علَى القَومِ فَأفرَجُوا لي، فإذا أنا برسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله بَينَهُم.
در جنگ احد هنگامى كه مردم از گردِپيامبر خدا پراكنده شدند، من در ميان كشتگان نگاه كردم، اما پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را نديدم. با خود گفتم: به خدا قسم او اهل فرار نبود و در ميان كشته ها هم نمى بينمش. فكر مى كنم خداوند از اين رفتار ما به خشم آمده و پيامبرش را به آسمان برده است. پس، وجود من ديگر بى فايده است و بايد بجنگم تا كشته شوم. لذا غلاف شمشيرم را شكستم و به دشمن حمله كردم و آنان از برابر من دور شدند و ناگاه ديدم كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در ميان آنهاست.
كنز العمّال: ۳۰۰۲۷
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
سَيِّدُ الشُّهَداءِ: حَمزَةُ بنُ عَبدِ المُطَّلِبِ، و رَجُلٌ قامَ إلى إمامٍ جائرٍ فأمَرَهُ و نَهاهُ فقَتَلَهُ.
سرور شهيدان، [يكى] حمزه فرزند عبد المطلب است و [ديگرى] مردى است كه در برابر پيشوايى ستمگر بر پا خيزد و او را امر و نهى كند و آن پيشوا او را بكشد.
المستدرك على الصحيحين: ۳/ ۲۱۵/ ۴۸۸۴.
منبع: سایت دارالحدیث