چه کنیم از فال بد آسیب نبینیم؟
فال یعنی چه؟ فرق تفأل با تَطَیُّر در چیست؟ با چه راهکارهایی میتوان از شرّ فال بد در امان بود؟
از دیرباز مردم اقوام مختلف معتقد بودند که بعضی از اشیاء عالم در زندگی و سرنوشت آدمها دخالت دارند. سوگمندانه رسوبات این اندیشۀ کهن در فرهنگ امروز هم وجود دارد. اگر همزمان با تولد نوزادی، خانۀ همسایه آتش بگیرد، آن را به فال بد میگیرند و قدم نوزاد را شوم تلقی میکنند یا اگر مراسم عقدکنان عروس و دامادی، همزمان شود با درگذشت یکی از بستگان، آن وصلت را نحس و بدشگون میدانند.
اعمال زودگذر با تبعات تلخ/دنیا مزرعه آخرت
حضرت امیر (ع) فرمودند برخی اعمال لذتش زود از بین میرود ولی تبعات و آثار تلخ آن باقی میماند و از بین نمیرود. قرآن کریم هم فرمود که دنیا، بازیچه نیست و ما بازیگر و لاعب نیستیم ولی همین دنیای زودگذر مزرعه آخرت است.
لعب از لعاب است یعنی چیزی که طراوت آن لحظهای است و زود از بین میرود؛ مانند برد و باخت در فلان بازی که لذت و شادی آنی و لحظهای دارد و این از مصادیق لعب است و وقتی از آن گذشتیم میپرسیم که این لعب، چه نتیجهای برای خود شخص و کشور و مردم دارد؟ با لعاب، دهان تشنهای سیراب نمیشود؛ کار بیهدف را لعب گویند و خدا فرمود ما لاعب نیستیم بنابراین اگر دنیا هست باید حساب و کتاب باشد تا خلقت آن حکمیانه باشد.
صفحات: 1· 2
اهمیت رعایت روحیه زن و مرد بودن زوجین در محیط خانواده
حجتالاسلاموالمسلمین «علیرضا تراشیون» طی سخنانی حرم مطهر بانوی کرامت حضرت معصومه (س) با اشاره به آیاتی از قرآن با بیان این که ذات اقدس الهی مدیریت نظام خلقت را مبتنی بر دو وجه زن و مرد آفرید و آنها را مکمل یکدیگر قرار داده است، اظهار داشت: مسئله برابری جنسیتی در برابر عدالت جنسیتی، به دنبال تحمیل باور شبیه هم بودن دو جنس است؛ درحالیکه خصوصیات عاطفی، اخلاقی و رفتاری زن و مرد با یکدیگر متفاوت و مکمل هماند.
وی ضمن تشبیه زن و مرد به نیمه یک سیب، با بیان این که ماده اولیه زن و مرد یکی است، اظهار داشت: نرمافزاری که خداوند متعال بر روی زن و مرد قرار داده، کاملاً متفاوت است و هر کدام در جایگاه حقیقی خودش به کمال میرسد.
سخنان قابل تأمل مرحوم آیتالله حائری شیرازی درباره قم
اینجا صاحب دارد. این خانم (حضرت معصومه «س») که اینجا هستند، پرتوی الهی هستند.
هیچجای عالَم مثل اینجا نیست. شما در بهترین نقطۀ نورانیِ عالَم آمدهاید.
قدر خودتان را بدانید، قدر قُمِتان را بدانید، قدر سروریتان را بدانید، قدر امنیتی که خدا بر اینجا قرار داده را بدانید.
من این را به شما عرض میکنم که در آینده، قم پایتختی خواهد بود مثل نیویورک، نه مثل لندن و پاریس. نه، بالاتر از آنها.
اینجا پایتخت معنوی کلّ عالَم خواهد شد. شما آمدهاید به پایتخت ظهور. بعد آن موقع معنای این روایت را خواهید دید: «فَیَفیضُ العِلمُ مِنهُ إلی سائرِ البلادِ فی المَشرِقِ و المَغرِبِ»: علم از قم به سایر نقاط جهان میرود.
منبع: حوزه نیوز
درخواست تعجببرانگیز پسری که به سن تکلیف نرسیده بود
حوزه/ یک زمانی، یک مادر و همسرش برای مشاوره آمده بودند و می گفتند ما یه پسر بچهای پنج ساله داریم که می گفت اخیرا به من اصرار می کند که مرا با خودت به استخر ببر و من هم میگویم: مامان نمی شود؛ شما بزرگ شدهاید و با بابا به استخر بروید. پسرم هم انکار میکند که نه هم شما بیایید و به خاله فلانی هم …
حجتالاسلام والمسلمین تراشیون در یک پرسش و پاسخ به راهکارهایی برای «توجیه کردن دختران به رعایت حجاب در برابر پسران ممیز» پرداخت که این پرسش و پاسخ تقدیم شما خواهد شد:
سؤال: پرسیدند برای توجیه کردن دختران به رعایت حجاب در برابر پسران مُمیز (بچه هایی که خوب و بد را تشخیص می دهند) چه کنیم؟
چگونه دعا کنم؟
مرحوم آیت الله ناصری به بیان «حقیقت دعا و افضلیت آن نسبت به نماز به عنوان بهترین راه ارتباط بنده با حضرت حق» پرداختند.
خداوند به بندگان خود از روی تفضل و رحمت اجازه داده است تا دعا کنند و این یک عنایت بسیار بزرگی است.
همچنین روایات زیادی در ابعاد مختلف برای دعا وارد شده است و آیات و روایات صحیح بسیاری به دعا سفارش کردهاند.
در هر بُعد از ابعاد زندگی دعا وجود دارد؛ برای لباس پوشیدن، لباس عوض کردن، کفش پا کردن، توالت رفتن، نشستن، طهارت، از خانه خارج شدن و…
برای هر کار و حالت و مکان و زمانی دعا در دین ما وجود دارد تا اینکه ما از شر شیاطین جنی و انسی محفوظ بمانیم. این لطف خداست و چقدر خدا مهربان است و به ما علاقه دارد.
دعا خیلی مهم است؛ لذا در روایات دارد که دعا کردن یکی از عبادات است، گدایی کردن در خانه خدا عبادت است، در نامه اعمال عبادت نوشته می شود، عجیب است که ما برای برآورده شدن نیاز و حاجت خود دعا می کنیم و علاوه بر برآورده شدن حاجت، خدای مهربان برای ما عبادت می نویسد.
در روایت هست «الدُّعاءُ مُخُّ العِبادَةِ» یعنی دعا مغز عبادت است؛ امام باقر علیهالسلام فرمودند: «مَا مِن شَیْءٍ أَفْضَلَ عِنْدَ اَللَّهِ مِنْ أَنْ یُسْأَلَ» آن چیزی که نزد خدا محبوب تر از همه چیز است، دعاست، هر آن چیزی که تصور کنی در پیشگاه خدا محبوب است، در بین این امور محبوب از همه اینها دعاست.
سیّد جلیل القدر،
حضرت عبدالعظیم حسنی فرزند عبدالله بن علی، از نوادگان امام حسن مجتبی علیه اسلام، در چهارم ربیع الثانی سال 173 هجری در شهر مدینه چشم به جهان گشود. ایشان در میان فرزندان ائمه هدی علیهم اسلام از مقام و منزلت والایی برخوردار است که غالب دانشمندان و نوابغ عالم اسلام، هر کدام به نوبه خود، با عباراتی بدیع و بیاناتی لطیف، او را ستایش کردهاند1.
عبدالعظیم حسنی مردی با ورع، پارسا و پرهیزکار و دیندار و خدا پرست، معروف به امانت داری و دارای صداقت لهجه، دانای به امور دین و گویای توحید، و عدل بسیار بود. در زمان خودش در علم و ادب و فضل و دانش و تقوا، بعد از امام زمانش، برتمام معاصران خویش برتری داشته، هیچ کس را منزلت او نبوده و به تمام معنا تبعیّت و تقلید از حضرات ائمه علیهم اسلام مینمود و در اولاد و احفاد حضرت امام حسن مجتبی علیه اسلام کسی به قدر مرتبه و مقام او نرسیده است2.
معافیت از سربازی به شرط نماز
آیت الله حقشناس (ره) نقل کردند: موقعی که من در قم ساکن بودم، یکی از جوان هایی که با من رابطه داشت نامهای به من نوشت که: فلانی! مرا برای سربازی طلبیدهاند، شما دعا بفرمایید تا شاید از آن خلاص شوم. من هم به حرم حضرت معصومه علیها سلام ….
آیت الله حقشناس (ره) نقل کردند: موقعی که من در قم ساکن بودم، یکی از جوان هایی که با من رابطه داشت نامهای به من نوشت که: فلانی! مرا برای سربازی طلبیدهاند، شما دعا بفرمایید تا شاید از آن خلاص شوم.
من هم به حرم حضرت معصومه علیها سلام رفتم و برای نجات او دعا کردم.
صفحات: 1· 2
شوخی شهید خرازی با سربازان
راستش من یکی از خواهرامو می خواستم بدم به یکی از بچه های لشکر حالا که تو ازدواج نکردی، کی بهتر از تو. تا این را گفت عرق شرم را روی صورتم حس کردم و از طرفی ته دلم هم قند آب شد.
دست حسین در عملیات خیبر قطع شد. بعد از عملیات، برای عیادتش به اصفهان رفتیم در خانه پدری اش بود. از وضعیت لشكر و تعداد شهدا و مجروحین سوالاتی کرد و جوابش را دادیم.
در آن چند روزی که اصفهان بودم، تقریباً هر روز به دیدن حسین می رفتم.
یکی از همین روزها به من گفت: «شما ازدواج کردی؟» گفتم: «چطور مگه؟» گفت: «زن گرفتی یا نه؟» گفتم: «هنوز نه.» گفت: «راستش من یکی از خواهرامو می خواستم بدم به یکی از بچه های لشکر، حالا که تو ازدواج نکردی، کی بهتر از تو.» تا این را گفت، عرق شرم را روی صورتم حس کردم و از طرفی ته دلم هم قند آب شد.
گفتم: «حسین آقا این حرف ها چیه؟ ما هنوز بچه ایم وقت زن گرفتنمون نشده.» گفت: «نه، بیخود حرف مفت نزن، من تصمیمم رو گرفتم، تو باید دوماد ما بشی! آمادگی شو داری یا نه؟» با خجالت گفتم: «حالا باشه، ایشاء الله سروقت.» دیگر نمی توانستم آن جا بمانم و اجازه رفتن گرفتم.
موقع رفتن، حسین گفت: «من خبر شو به مادرم اینا می دم، شما هم برو مقدمات کار رو انجام بده و به خونواده ت بگو.» گفتم: «هر جور شما صلاح میدونی، خیره ایشاالله» و خداحافظی کردم.
فردای آن روز علیرضا صادقی را دیدم و ماجرا را برایش تعریف کردم. پقی زد زیر خنده، حالا نخند کی بخند! پرسیدم: «چرا می خندی؟» گفت: «بنده خدا! حسین اصلاً خواهر نداره، اینا کلا سه تا برادرند!» از این که سر کار رفته بودم، نمی دانستم ناراحت شوم یا بخندم.
چند روز بعد به اتفاق چند نفر از دوستان رفتیم مشهد. در حرم، حسین را به همراه دو سه تا از بچه های لشکر دیدیم. خوشحال شدم و با هم روبوسی کردیم. تو کجا اینجا کجا، سوالی بود که هر دو از همدیگر پرسیدیم.
حسین از وضع اسکان ما پرسید و گفت: «اگه پولی چیزی می خواید، بگید بهتون بدم.» تشکر کردیم. موقع خداحافظی گفت: «ما فردا ظهر ناهار می خوایم بریم شاندیز، تو هم بیا بریم.» قرار گذاشتیم و فردا رفتیم آن جا. جایی که مستقر شدیم بسیار سرسبز و زیبا بود. کبابی درست کردیم و زدیم تورگ.
بعد از ناهار، حس شوخی حسین گل کرد. نهر آبی آنجا بود که آب بسیار سردی داشت. حسین نقشه کشید و یکی از بچه ها را خیس کرد. با این حرکت او، کم کم به جان هم افتادیم و همدیگر را آب می دادیم. البته همه حرمت حسین را به عنوان فرمانده حفظ می کردند. کسی او را خیس نمی کرد، اما او همه را مورد لطف قرار داد.
موقع برگشتن، حسین به من گفت: «تو بیا جلو بشین باهات کار دارم.» من که از سرکار رفتن قبلی درس نگرفته بودم، خام شدم و رفتم کنار دستش نشستم. شروع کرد با من صحبت کردن و گفت: «بین به سری کارها هست که باید فقط تو رو توی جریانش بذارم و نمیتونم به کس دیگه ای اعتماد کنم، اونم اینه که ..» هنوز جمله اش تمام نشده بود که پشت گردن و کمرم سوخت. حسین بی هوا بطری آب سرد را از پشت یقه ریخت داخل لباسم. آن قدر یخ کردم که فقط گفتم: «ها، ها، ها …..» حسین گفت: «حالا دیگه کاری باهات ندارم، پاشو برو عقب بشین».
برگرفته از كتاب « زندگی با فرمانده» مجموعه خاطراتی از شهید حسین خرازی
راوی: غلامحسین هاشمی- نقل از جهان نیوز، رجانیوز
قرآنفهم بودن جامعه را عوض میکند
آیت الله العظمی جوادی آملی: قرآنشناس بودن، قرآنفهم بودن و قرآن متحرک بودن، جامعه را عوض میکند
جلسه درس اخلاق هفتگی آیت الله العظمی جوادی آملی روز چهارشنبه در محل مسجد اعظم قم به صورت حضوری و با حضور اقشار مختلف مردم برگزار گردید.
آیت الله العظمی جوادی آملی در ادامه به شرح حکمت 131 نهج البلاغه پرداختند.
معظم له بیان داشتند: در کلمه 131 وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) آمده است که حضرت دید یک کسی دارد دنیا را مذمت می کند حضرت فرمود: «وَ قَالَ ع وَ قَدْ سَمِعَ رَجُلًا يَذُمُّ الدُّنْيَا أَيُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْيَا الْمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا [الْمُنْخَدِعُ] الْمَخْدُوعُ بِأَبَاطِیلِهَا أَ [تَفْتَتِنُ] تَغْتَرُّ [بِهَا] بِالدُّنْيَا ثُمَّ تَذُمُّهَا أَنْتَ الْمُتَجَرِّمُ عَلَيْهَا أَمْ هِيَ الْمُتَجَرِّمَةُ عَلَيْكَ، مَتَى اسْتَهْوَتْكَ أَمْ مَتَى غَرَّتْكَ» در این کلمه نورانی، وجود مبارک حضرت امیر دید کسی دنیا را مذمت می کند. حضرت به او فرمود چرا دنیا را مذمت می کنی؟ تو نسبت به دنیا بدهکاری یا او نسبت به تو؟ تو نسبت به او بد کردی یا او نسبت به تو؟ دنیا یک زمانی دارد، زمینی دارد، متاعی دارد، نه زمان ذاتاً بد است، نه مکان؛ فرمود من دنیا را طرزی تشریح بکنم که شما هیچ رغبتی نسبت به او نکنید.
ایشان بیان داشتند: ظرف دنیا گناهی ندارد، عیبی ندارد، نه ظرف زمان و نه ظرف مکان. نه ماده ها و متاع های مانده از نسل قبل، در همین ظرف زمان اگر کسی بد می کند دیگری کار خوب انجام می دهد، کسی آسیب می بیند دیگری کامیاب می شود کسی مریض می شود دیگری شفا پیدا می کند. پس ظرف از آن نظر که ظرف است حکمی ندارد. چه ظرف زمان، چه ظرف مکان بلکه ظرف تابع مظروف است؛ در یکی از بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که کسی فال بینی می کرد به حضرت عرض کرد امروز به جنگ نروید چون اگر کسی امروز به جنگ برود شکست می خورد. حضرت فرمود او هم امروز می آید. من اگر به طرف او می روم برای جنگ، او هم امروز به طرف من می آید برای جنگ! پس هر کس امروز برای جنگ رفت شکست می خورد که منطق صحیحی نیست.
معظم له اظهار داشتند: امیرالمومنین در همین جمله های نورانی فرمود تو مجرم هستی یا دنیا؟ دنیا چه جرمی کرده؟ دنیا منافق نیست. آنچه که کرد علناً در دستش است. بیمارها را جابجا کرد، پرستاری کرد نشانه پرستاری اش هم هست. مرده ها را جابجا کرد به قبرستان بُرد علامتش دستش هست. هم قبرستان را به تو نشان می دهد هم بیمارستان را به تو نشان می دهد هم دردمندان زندان را به تو نشان می دهد. چیز خلافی نکرده است. ذره ای نفاق در دنیا نیست. «أَنْتَ الْمُتَجَرِّمُ عَلَيْهَا أَمْ هِيَ الْمُتَجَرِّمَةُ عَلَيْكَ»، این مظروف است که ظرف را آلوده می کند. وگرنه در همین دنیا شهدا بودند صلحا بودند صدیقین بودند.
ایشان بیان داشتند: وظیفه ما اول معرفت است، بعد هجرت، بعد سرعت، بعد سبقت؛ پس از طی این مراحل، حالا که انسان سبقت گرفت در فضائل اخلاقی و عالم عادل شد، پس از آن باید خواسته اش این باشد در دعا و تضرع و ناله که ﴿وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً﴾ خدایا آن توفیق را بده که من در روستای خودم، یا در شهر خودم، یا در حوزه خودم، یا در کشور خودم امام خوب ها باشم که خوب ها به من اقتدا بکنند. این چیز بدی نیست. اینکه مقام دنیا نیست.
آیت الله العظمی جوادی آملی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار داشتند: ماه مبارک رمضان است و ماه قرآن؛ شما بزرگان قوم هستید شما علمای قوم هستید شما رهبران قوم هستید، این تفسیر قرآن، تعلیم قرآن مدح قرآن، عظمت و جلال و شکوه قرآن را در سخنرانی ها و در جلسات علمی تان فراموش نکنید، بگذارید مردم قرآنی فکر بکنند. البته قرائت قرآن حفظ قرآن همه اینها نور است. اما قرآن شناس بودن، قرآن فهم بودن، قرآن متحرک بودن، جامعه را عوض می کند.
پایگاه اطلاع رسانی اسراء: